صحیفه نور
نگاهى گذرا به شخصیت زن در اندیشه و کلام حضرت امام خمینى(ره) نعمت الله اکبرى
ارزیابى دیدگاه امام خمینى((قده)) در باره زنان و تحول بنیادى و گسترده اى که در این زمینه به وجود آوردند, مسإله بسیار مهمى است که تاکنون بارها موضوع تحلیلهاى گفتارى و نوشتارى صاحب نظران علوم اسلامى و اجتماعى قرار گرفته است و بى شک سنت قولى و سیره عملى آن فقیه فرزانه و رهبر یگانه, هم زمینه بسیار مناسبى را براى مباحث زنان فراهم ساخت و هم خود, دستمایه بزرگى براى پژوهشگران است. آنچه مى خوانید نگاهى گذرا با تحلیلى اندک است که تنها مى تواند نمایى کلى از منظر کلام و اندیشه امام در باره بانوان باشد.
حضرت امام(ره) با بهره گرفتن از سرچشمه زلال معارف اسلامى و تفقه و تإمل فقیهانه در منابع اصیل اسلامى, به تصویر روشن و منحصر به فرد از شخصیت و منزلت زن دست یافتند که تجلى آن را در عباراتى از این دست مى توان دید: ((زن مظهر تحقق آمال بشر است, زن پرورش ده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج مى رود, دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است ...)).(1)
حضرت امام(ره) در روزگارى دم مسیحایى خود را بر کالبد سرد و افسرده جامعه فرو مى ریزند که زنان جامعه یا در اسارت جاهلیت قدیم به بند تحجر و خرافات گرفتارند و یا در اسارت جاهلیتى جدید که از جانب غرب همچون سیلى بنیان کن رو به تاختن آورده بود.
به جرإت مى توان ادعا نمود که پس از پیامبر اکرم(صلوات الله علیه) و ائمه اطهار(علیهم السلام) تا کنون در اندیشه و کلام هیچ کدام از بزرگان جامعه اسلامى, شخصیت زن این مقدار که در اندیشه و کلام امام(ره) مورد تکریم و احترام واقع گردیده, صورت نگرفته است. پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) در جاهلیت قدیم به اکرام و ارزش نهادن به منزلت و شخصیت زن پرداختند و امام راحل به پیروى از آن بزرگواران در جاهلیت جدید به زنده نمودن ارزشهاى والاى زن و تبیین جایگاه واقعى آن اقدام نمودند.
چهره زن در فرهنگ عمومى گذشته ایران
محرومیتهاى مختلف زنان در گذشته منجر به غیبت آنان از صحنه هاى مختلف فرهنگى, اجتماعى و اقتصادى شد و در نتیجه آنان را دچار رکود فکرى نمود. این رکود موجب ضعف تخصص و تواناییهاى لازم گردید. بنابراین طبیعى است, زنى که به لحاظ عدم تخصص, تحصیلات و آموزشهاى لازم, از توان انجام مسوولیتهاى اساسى اش باز ماند, حتى امکان بروز صحیح غرائز طبیعى خود را هم نخواهد داشت, چه رسد به اینکه در جامعه بخواهد اعتلا و رشد یابد. البته این مسإله اگر به همین جا ختم مى گردید, شاید قابل تحمل مى نمود ولى زنان پرورش دهنده زنان و مردان آینده مى باشند و از این رو توسعه و اعتلاى فکرى و فرهنگى آنان در یک جامعه, پیش از آنکه مربوط به طبقه اى تحت عنوان زن باشد, مربوط به نسل آینده اى است که فردا مناصب جامعه را در دست خواهد داشت; لذا زنى که تا دیروز از دستیابى به تخصص, تحصیلات و تواناییهاى لازم به دلایل مختلف فرهنگى و اجتماعى محروم گردیده است و امروز به خاطر عدم تواناییهاى لازم علمى, مدیریتى, داورى مثبتى در باره او نمى شود, چیزى جز ظهور و بروز تجلیات جسمى و ظواهر دلفریب براى او باقى نخواهد ماند و بیشترین تجربه اى که اندوخته همین است و بس; و بهترین کالایى که در نظر او در تمامى دوران گذشته مورد توجه باقى مانده است, جلوه گرى, خواهد بود.
زن در جامعه ایران با توجه به فرهنگ عمومى گذشته, از جایگاه مشخص و تعریف شده اى برخوردار نبوده است, و این پدیده ناشى از مولفه هاى اصلى تشکیل دهنده باورهاى فرهنگى جامعه است; به طورى که اگر به کالبدشناسى فرهنگ عمومى جامعه بپردازیم, در خواهیم یافت که باورهاى فرهنگى مردم که پایه و اساس رفتار آنها را تشکیل مى دهد, از چه منابع و سرچشمه هایى نشإت یافته اند. در فرهنگ عمومى ایران در رابطه با برخورد با زنان, سه منشإ اصلى منجر به ایجاد باور گردیده اند. هر چند منشإهاى دیگرى نیز وجود دارند ولى از درجه اهمیت کمترى برخوردارند.(2)
بنابراین اگر بپذیریم که فرهنگ عمومى هر جامعه عبارت است از: ((مجموعه اى از عقاید, افکار, سنتها, آرزوها, آداب و رسوم, ارزشها, مهارتها, ابزار, روابط و قوانینى که بر رفتار مردم حاکمیت دارد))(3) مى توان ادعا نمود که فرهنگ عمومى هر جامعه, داراى منشإ و سرچشمه هاى ایجاد است, که در طول اعصار گذشته با تقدم و تإخرهاى زمان و درجه تإثیرگذارى متفاوت, شکل گرفته است و باورهاى برگرفته از این منشإها در میان مردم منجر به رفتار مى گردد; و بخشى از رفتار عمومى مردم, چگونگى رفتار و برخورد با زن, موقعیت و جایگاه آن است. در ایجاد باورهاى منفى فرهنگى جامعه ایران, سه عامل در میان دیگر عوامل از اهمیت زیادى برخوردار است; تا قبل از اسلام منشإ ملى گرایى و ملیت ایرانى; بعد از ظهور اسلام, برخى برداشتهاى ناصحیح دینى و مذهبى و امروزه در کنار آن دو عامل, اندیشه هاى روشن فکرى و غرب گرایى ناشى از تداخلهاى فرهنگى, در رفتار ایرانى نقش و تإثیر دارند. لذا برخورد جامعه ایرانى با زن و موقعیت آن, بیشتر ناشى از همین سه منشإ است.
حضرت امام(ره) در تبیین شخصیت و منزلت زن با باورهاى ناشى از هر سه منشإ, مبارزه نمود. در اینجا به منظور آنکه اهمیت برخورد حضرت امام را با شخصیت و جایگاه زن به طور دقیق تر بررسى نماییم, به طور اختصار باورهاى عمومى جامعه را در رابطه با زن از زوایاى مختلف مورد ارزیابى قرار خواهیم داد.
الف: برداشتهاى دینى
از جمله مسائلى که در رابطه با زنان همواره مورد بحث و مناقشه بوده است, برداشتهاى متفاوت دینى در رابطه با زن, حجاب, فعالیتهاى بیرون از خانه, تحصیلات و ... مى باشد. به طور مثال در مورد حجاب طرح مسإله به گونه اى بود که بر اساس برداشت عموم از آن, باید زنان را در پستوهاى خانه نگه داشت و حتى به اسم خودشان صدا نکرد; ((مادر بچه ها)), ((عیال)) و ((ضعیفه)) یا به نام پسر بزرگ و ... و تقوا و عفت زن را این گونه حفظ مى نمودیم, که گویى موجوداتى هستند که تربیت بردار نیستند و اهلى نمى شوند! و تنها راه نگهداریشان قفس است و کنج خانه ها, زنان موجوداتى بودند که نه به مدرسه راه داشتند نه به کتابخانه و نه به جامعه.
تحصیلات و سواد آموختن براى زنان همچنین جزء مسائلى است که برداشتهاى متفاوتى درباره آن صورت گرفته است و به طور کلى, دو نظر متضاد در باره آن وجود داشته است, یکى منع آموزش زنان به طور مطلق و دیگرى دیدگاه آزادى تعلیم و تعلم است.
برخى مخالفان آموزش زن گاه به برخى روایات و گاه قراین دیگر متوسل مى گردند و معتقدند نباید به زنان آموزش و سواد آموخت:
دختر چو به کف گرفت خامه
ارسال کند جواب نامه
آن نامه نشان روسیاهى است
نامش چو نوشته شد گواهى است
(نظامى گنجوى)
در مقابل, عده اى آموزش زنان را همچون مردان مى دانند و به استناد متون دینى معتقدند طلب علم براى زنان و مردان یک فریضه است و در این باب تفاوتى بین مرد و زن قائل نیستند. اما باید اذعان داشت در گذشته وجه غالب اندیشه ها, اندیشه و دیدگاه اولى است که آموختن و تحصیل را براى زنان محدود مى ساخت. نتیجه چنین برداشتهاى دینى که سازنده و ایجاد کننده باورهاى فرهنگى در جامعه است, همان خواهد بود که از زن موجودى ثانوى ساخته و خط نوشتن و دانستن را بر آن حرام یا مکروه بداند.
ب: باورهاى ملى
جایگاه و شخصیت زن در اذهان و باورهاى عمومى هر جامعه نشان دهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه است. به طورى که تصویرى را که فرهنگ ملى یک ملت از زن ارائه مى دهد, در واقع نگرش و دیدگاه مردم آن جامعه به زن مى باشد. این تصویر را در برخوردها و آداب و رسوم, سنتها, ادبیات و ارزشهاى شایع و ... آن ملت مى توان ارزیابى نمود. امروزه در بسیارى موارد صفات انسانى به نام مردان ثبت شده است و جزء صفات مردانه محسوب مى شوند, مانند خوش قولى, شجاع بودن, سخت کوشى, صفات مردانه, و برعکس, آسان گیرى, چشم پوشى, بى وفایى و ... صفاتى زنانه محسوب مى شوند. به طورى که اگر نگاهى به چهره زن در ادبیات فارسى داشته باشیم, دیدگاه جامعه ایران را نسبت به زن در گذشته و امروز درخواهیم یافت, چرا که یکى از نقاط مشترک ادبیات فارسى با فرهنگ ملى, تلقى بدبینانه اى است که از هر دو سو نسبت به زن شده است و در ادبیات ملى که زبان گویاى فرهنگ عمومى جامعه است, زن به عنوان نماد سستى و ضعف و ترس قلمداد مى گردد و در همه جا و در آثار ادیبان و شاعران دیروز و حتى امروز, زن عنصرى شکننده و ناپایدار است و این مسإله تا بدانجا پیشرفت کرده است که برداشت منفى و ناصواب از شخصیت زن در روح و ذهن و زبان زنان شاعر و ادیب نیز رخنه کرده است.
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به(فردوسى)
این باور عمومى ماست که زنان نیک و موفق را همیشه به مردان تشبیه کرده است و مردان بد, همواره همانند زنان تلقى شده اند. چندان که بدترین صفت براى مردان مساوى با زن بودن و بهترین صفت زن, مردانگى آن است:
زن درخور مهر و کین نباشد
زن باشم اگر چنین نباشد
زن رخنه گر یقین مرد است
زن ناقص عقل و دین مرد است
(خواجه مسعود قمى)
همچنین این صفت مردانگى را براى زن و زنان شجاع و بزرگ قلمداد کردن در خصوص خاندان عصمت و طهارت نیز به کار برده شده است. چنان که عمان سامانى در نقل حوادث کربلا و در مقام ستایش و شرح احوال حضرت زینب(س) مى سراید:
زن مگو, مردآفرین روزگار
زن مگو, بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو, خاک درش نقش جبین
زن مگو, دست خدا در آستین
آنچه از فرهنگ عامه و باورهاى عمومى مردم برمىآید, آن است که گویى زن را خداوند فقط براى خانه دارى خلق کرده است و شجاعت و دلاورى زنان در باورهاى عمومى پدیده اى غریب مى نماید. چرا که همواره آن را, ((ضعیفه)) نامیده اند و اگر بگوییم ((زنى شجاع)), صفتى را به موصوفى نسبت داده ایم که بعید است!
حال به خوبى روشن است که چرا زنان در چنین باورى عمومى و فرهنگ عامه نمى توانند جایگاه واقعى و حقیقى خود را دریابند و همواره به عنوان موجودى ثانوى قلمداد مى گردند(4).
ج: تداخل فرهنگى
در تقابل میان یک فرهنگ با فرهنگ بیگانه, معمولا از یکى از سه حالت کلى خارج نیست. حالت اول آنکه در فرهنگ بیگانه هضم شده و تماما رنگ و بوى فرهنگ بیگانه را مى پذیرد. حالت دوم آنکه, در این تقابل, فرهنگ ملى در مقابل فرهنگ بیگانه موضع گرفته و حتى به پایگاه سنتى تر خویش پناه مى برد. در حالت سوم, فرهنگ ملى در مقابله با فرهنگ بیگانه دست به انتخاب و گزینش مى زند و بعضى از مولفه هاى فرهنگ بیگانه را مى پذیرد. در این رابطه جامعه ایران, در خصوص برخورد با فرهنگ بیگانه, بویژه از زمان مشروطه به این سو, مواجه یک سردرگمى و فقدان سیاست مناسب بوده است. چندان که مردم در مقابله با فرهنگ بیگانه به سه گروه متفاوت, که هر کدام ویژگى یکى از حالتهاى سه گانه فوق را دارا بود, تبدیل گردیدند. بخشى از افراد سنتى و مذهبى که معمولا اکثریت آنها را افراد مسن تشکیل مى دادند در مقابله با فرهنگ بیگانه, موضع خصمانه پیش گرفته و با هر گونه پذیرش فرهنگ بیگانه مخالفت نمودند. دسته دوم بخش عمده اى از قشر جوان اعم از دختر و پسر که به علت سطحى بودن فرهنگ ملى در آنها, تنها راه سعادت و تعالى خویش را در پذیرش تمامى ابعاد فرهنگ بیگانه مى دانستند. و در این میان عده اى معدود به انتخاب و گزینش از فرهنگ بیگانه پرداختند.
در این تداخل فرهنگى آنچه بیشتر مشهود بود, گرایش نسل جوان به پذیرش فرهنگ بیگانه بود. برخى زنان نیز که از پایگاههاى فرهنگى محکم و استوار برخوردار نبوده و سالها رنج تحقیر و حبس و انزوا را در خویش تحمل نموده بودند در این مسیر دچار برخوردى انفعالى گردیدند. در این گیر و دار است که بخشى از زنان جامعه همگام و همصدا با شعار آزادى زن, آزاد مى شوند اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینى و بالا رفتن سطح شعور و سطح احساس و جهان بینى, بلکه با قیچى نمودن حجاب و چادر و اصالت بخشیدن به خواستهاى فردى, جداى از نهاد خانواده و جامعه; همان چیزى که پیش از آن به زن اروپایى بخشیده بودند. در نتیجه چنین زنانى در کشورهاى اسلامى نه تنها مصرف کننده کالاهاى مختلف وارداتى از اروپا و آمریکا خواهند بود, بلکه عاملى بسیار قوى براى تإثیر سریع بر روى روابط خانواده, اجتماع, نسل امروز و فردا و ارزشها, هنر و عقیده درخواهند آمد. و طبیعى است که الگوى این زنان, دیگر چهره هاى مقدس اما ناشناخته حضرت فاطمه(س) و زینب(س) نخواهد بود, بلکه الگوهاى وارداتى که در طراحى چهره و اندام و شخصیت آن تواناترین دستان هنر, موسیقى و ... به هم آمیخته اند و به معرفى آن مى پردازند.
محورهاى اساسى دیدگاه حضرت امام به زن
محورهاى اساسى دیدگاه حضرت امام در مورد شخصیت زن از جنبه هاى مختلف قابل بررسى و تإمل است. به طور کلى این محورها در سه بعد فردى, خانواده و اجتماع مورد نظر است. در محور اول, شخصیت زن به صورت فردى و در محور دوم, نقش و جایگاه زن در چارچوب خانواده و نهایتا در محور سوم شخصیت زن در اجتماع و مناسبتهاى اجتماعى مورد توجه است.
محور اول: شخصیت فردى زن
در حالى که در گذشته زنان در موقعیتهاى مختلف زندگى خویش همواره از شإن و جایگاه خود دور مانده و حتى منزلت انسانى آنان مورد تردید قرار مى گرفت امام خمینى((قده)) زن را مظهر تحقق آمال بشر معرفى مى کنند: ((زن انسان است, آن هم یک انسان بزرگ, زن مربى جامعه است, از دامن زن انسانها پیدا مى شوند))(5) ((زن مظهر تحقق آمال بشر است ... از دامن زن مرد به معراج مى رود.))(6)
حضرت امام براى شخصیت زن به صورت فردى جایگاه ویژه اى قائل هستند و نمونه انسان کامل و تمامیت آنچه باید براى زن متصور باشد را در وجود مبارک حضرت زهرا(س) مى بینند: ((تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام الله علیها جلوه کرده و بوده است, یک زن معمولى نبوده است, یک زن روحانى, یک زن ملکوتى, یک انسان به تمام معنا انسان, تمام نسخه انسانیت, تمام حقیقت زن, تمام حقیقت زن,))(7) و باز در خصوص آن وجود مبارک مى فرمایند: ((او موجود ملکوتى است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است, بلکه موجود الهى جبروتى در صورت یک زن ظاهر شده است ... زنى که تمام خاصه هاى انبیإ در اوست, زنى که اگر مرد بود, نبى بود, زنى که اگر مرد بود به جاى رسول الله(ص) بود. ))(8)
حضرت امام شخصیت فردى زن را به عنوان موجودى ثانوى قلمداد نمى کنند و در مقایسه با مرد هیچ گاه شإنى پایین تر براى او قائل نیستند, بلکه معتقدند شخصیت زن اگر بالاتر از مرد نباشد حداقل برابر است و مردان هیچ برترى و منزلتى بر زنان ندارند و اگر تفاوتى وجود دارد, تفاوتى بر حسب تناسب است, ((تاریخ اسلام گواه احترامات بى حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف (حضرت زهرا) است, تا نشان دهد که زن, بزرگى ویژه اى در جامعه دارد, که اگر برتر از مرد نباشد, کمتر نیست.))(9)
((اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده, نسبت به آنها تساوى دارند, البته یک احکام خاص به مرد است که مناسب مرد است, یک احکام خاص به زن است, مناسب زن است, این نه این است که اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است.))(10)
محور دوم: شخصیت زن در خانواده
جایگاه زن در چارچوب خانواده از دو بعد قابل تإمل است; ابتدا به عنوان همسر در مقابل شوهر و سپس به عنوان مادر براى فرزندان; و این دو جنبه شخصیت زن است که نقش او را در خانواده محقق مى سازد. همچنین جایگاه زن در خانواده از دیدگاهى دیگر, حد فاصله اى است بین شخصیت فردى زن و جایگاه و نقش زن در اجتماع; چرا که چارچوب خانه یک پل ارتباطى است براى پیوند دادن فرد با جامعه, و طبعا مربى و راهنماى فرد براى پیوستن و چگونه پیوستن به جامعه زن خواهد بود. چقدر دور از صوابند مردمانى که زن را در جایگاه فردى و شخصى اش به هیچ مى انگارند و از آن طرف تلاش در پى داشتن خانواده اى ایدهآل و جامعه اى آباد مى نمایند.
حضرت امام که تربیت یافته در مکتب اصیل اسلامى مى باشند و زیربناى اندیشه و نگرش ایشان نشإت یافته از سرچشمه زلال و پاک اسلام ناب محمدى(ص) مى باشد, به این مسإله کاملا واقف هستند; چنان که مى فرمایند: ((زن یکتا موجودى است که مى تواند در دامن خود افرادى به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه, بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهاى والاى انسانى کشیده شوند, مى تواند به عکس آن باشد.))(11) و خطاب به زنان مى فرمایند: ((شما فضایل تحصیل کنید تا کودکان شما در دامان شما به فضیلت برسند.))(12)
حضرت امام در خصوص شخصیت زن به عنوان مادر در خانواده تإکید فراوان دارند, به طورى که دامن مادر را براى فرزند بهترین مکتب مى داند: ((دامن مادر بهترین مکتبى است براى اولاد))(13) و ((دامن مادر بزرگترین مدرسه اى است که بچه در آنجا تربیت مى شود))(14) و ((دامن شما دامن عصمت و عفت و عظمت است.))(15) حضرت امام براى دامن مادران که اولین مکتب و محل تربیتى فرزندان مى باشد تإکید زیادى کرده اند و مادران را موظف مى دانند که فرزندان خود را خوب تربیت کنند و در این وظیفه هیچ گونه کوتاهى را جایز نمى شمارند چرا که: ((مادرها مبدإ خیرات هستند. اگر خداى نخواسته مادرانى باشند که بچه ها را بد تربیت کنند, مبدإ شرند))(16). چنانکه کوتاهى از طرف مادران در این زمینه موجب مسوولیت مى دانند: ((شما در اول که بچه ها در دامن شما بزرگ مى شوند, مسوول افعال و اعمال آنها هم شما هستید, همان طورى که اگر یک بچه خوب تربیت کنید, ممکن است که سعادت یک ملت را همان یک بچه تإمین کند.(17) و دامن مادرها, دامنى است که انسان از آن باید درست بشود, یعنى اول مرتبه تربیت, تربیت بچه است در دامن مادر, براى اینکه علاقه بچه به مادر بیشتر از همه علایق هست و هیچ علاقه اى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندى نیست, بچه ها از مادر بهتر چیز اخذ مى کنند ))(18).
چنانکه ملاحظه مى شود حضرت امام تإثیر و نقشى را که زن و مادر در تربیت و شکل گیرى شخصیت فرزندان دارد فراتر و موثرتر از دیگر عوامل مى دانند. ایشان به لحاظ آنکه رشد و تعالى جامعه را در گرو داشتن انسانهاى والا, شایسته و مهذب مى دانند, براى خانواده و چارچوب خانه اهمیت ویژه اى قائل هستند, به طورى که مى فرمایند: ((اگر از دامن مادر این تربیت خوب شروع شد و مادر, بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد, دبستان هم خوب تربیت کرد و به دبیرستان تحویل داد, آنجا هم همین طور, تا دانشگاه یا مدارس علمى دیگر, آنها هم خوب تربیت کردند, یک وقت در یک برهه از زمان مى بینید که جوانها همه خوب از کار درآمده اند و یک مملکت را به طرف خوبى مى کشاند))(19).
حضرت امام در خصوص ارزش و اهمیت شغل مادرى و رسالتى که به دوش مادران است, توجه ویژه اى نموده و آن را غیرقابل تصور مى دانند: ((حقوق بسیار مادرها را نمى توان شمرد و نمى توان به حق ادا کرد, یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزنده تر است. تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانى مادر, بارقه رحمت و عطوفت رب العالمین است ..., اینکه در حدیث آمده است که ((بهشت زیر قدمهاى مادران است)) یک حقیقت است))(20).
محور سوم: شخصیت زن در جامعه
حضرت امام شخصیت ویژه اى را نیز براى زن در جامعه معتقد هستند. چندان که صلاح و فساد جامعه را در گرو صلاح و فساد زنها مى دانند, چرا که محور و کلید اصلى تعالى و توسعه در هر کشور سرمایه هاى انسانى آن جامعه اند, چرا که دوام و قوام هر جامعه بر این محور یعنى سرمایه هاى انسانى استوار مى باشد; بنابراین زنان به عنوان مربیان اصلى و اولیه در این رهیافت از اهمیت ویژه اى برخوردار خواهند بود; به طورى که حضرت امام مى فرمایند: ((... زن مربى جامعه است, از دامن زن انسانها پیدا مى شوند, مرحله اول مرد و زن صحیح, از دامن است, مربى انسانها زن است, سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است, زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مى کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد مى کند, مبدإ همه سعادتها از دامن زن بلند مى شود, زن مبدإ همه سعادتها باید باشد ...))(21).
تبیین بهتر و دقیقتر شخصیت زن در اجتماع در دیدگاه حضرت امام را در ابعادى چند پى مى گیریم:
1ـ اخلاقى تربیتى
یکى از نقشهایى که زن مى تواند از آن فرآیند در جامعه ایفاى نقش نماید, نقش تربیتى و اخلاقى است. امام در این باره مى فرمایند: ((قرآن کریم انسان ساز است, و زنان نیز انسان ساز))(22) و ((اسلام مى خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند که بر دامن شما انسانهاى کامل تربیت شوند))(23) و نیز ((شماها در تحصیل کوشش کنید که براى فضایل اخلاقى, فضایل اعمالى مجهز شوید, شما براى آتیه مملکت ما جوانان نیرومند تربیت کنید))(24).
2ـ سیاسى
در اندیشه حضرت امام((قده)) زنان در تمامى ابعاد و شوون اجتماع باید دخالت داشته باشند, همانند مردان; و جامعه تنها به دست مردان نمى تواند آباد و درست گردد, ((خانمها حق دارند در سیاست دخالت بکنند, تکلیفشان این است)).(25) حضرت امام اعتقاد دارند سیاست ما عین دیانت ماست و دین اسلام همه چیزش سیاست است: ((دین اسلام یک دین سیاسى است که همه چیزش سیاست است, حتى عبادتش))(26). حضرت امام حضور سیاسى زنان را در همه ابعاد سیاسى مد نظر داشته اند; چه قبل از انقلاب, چه بعد از انقلاب: ((شما باید در همه صحنه ها و میدانها آن قدرى که اسلام اجازه داده وارد باشید)) و ((همان طورى که مردها باید در امور سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند, زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند))(27).
3ـ فرهنگى و علمى
حضرت امام براى شخصیت علمى و فرهنگى زنان در اجتماع به لحاظ آنکه فرزندان امروز و نسل فردا در دامن زنان باید تربیت شوند, جایگاه ویژه اى قائل هستند: ((شما فضایل تحصیل کنید تا کودکان شما در دامان شما به فضیلت برسند))(28). ایشان حضور علمى و فرهنگى زنان در جامعه را به این جهت نیز مهم مى دانند که براى ارتقإ و تعالى جامعه باید, هم به ابزار تقوا و تربیت الهى مجهز بود و هم به علم روز, چرا که ((اگر یک انسانى هم علم داشت و هم تربیت الهى داشت, این مفید خواهد شد براى مملکت خودش و هرگز مملکتى از دست آنکه آموزش و پرورش
دارد صدمه نمى بیند))(29). بنابراین حضرت امام حضور علمى و فرهنگى را براى بانوان همانند سنگرى مى دانند که باید در آن سنگر نیز زنان حضور داشته باشند: ((این فرهنگ را باید زنده کرد و شما خانمها همان طورى که آقایان مشغول هستند, همان طورى که مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند, شما هم باید مشغول باشید))(30).
4ـ دفاعى و نظامى
حضور نظامى و دفاعى زنان در جامعه که بر پایه دفاع از ارزشها و کیان اسلامى صورت بگیرد از دیگر جنبه ها و ابعاد حضور زنان در اجتماع مى باشد, چرا که بر اساس گفته فقهإ درست است که جهاد بر زنان واجب نیست ولى دفاع براى هر شخص در حدود و توانایى واجب است. بنابراین زنان جامعه در این مدافعه از نقش بسیار حساسى برخوردار بودند: ((آن چیزى که محل حرف است, محل صحبت است, قضیه جهاد اولى است, آن بر زن واجب نیست, اما دفع از حریم خودش, از کشور خودش, از زندگى خودش, از مال خودش و از اسلام, دفاع بر همه واجب است)).(31)
بر اساس همین دستور حضرت امام, زنان جامعه ما که از عشق به رهبرى و ولایت جان و روحشان سرشار گردیده بود, بر این فرمان گردن نهادند و با همه توان خویش به حضور دفاعى خود تحقق بخشیدند: ((مقاومت و فداکارى این زنان بزرگ در جنگ تحمیلى آن قدر اعجابآمیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز بلکه شرمسار است. اینجانب در طول این جنگ, صحنه هایى از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده دیده ام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیرى داشته باشد)).(32)
علاوه بر حضور مستقیم زنان در صحنه هاى نبرد, دیگر حضور زنان در دفاع مقدس حضور آنها در صحنه هاى پشتیبانى و پشت جبهه هاى نبرد در ابعاد مختلف حمایتهاى روحى, معنوى, مالى و ... نیز مورد توجه ویژه حضرت امام خمینى بوده است: ((الان شما مى بینید سر تا سر مملکت ما در حال جنگند, دخترهاى توى خانه هایشان هم در حال جنگند, براى جنگیها دارند کار مى کنند ...))(33) و ((من وقتى که در تلویزیون مى بینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند, به همراهى کردن و پشتیبانى کردن از لشکر و از قواى مسلح, ارزشى براى آنها در دلم احساس مى کنم که براى کس دیگرى نمى توانم این طور ارزش قائل بشوم)).(34)
.1 صحیفه نور, ج6, ص194.
.2 اکبرى, نعمت اله, کنش و واکنش متقابل توسعه فرهنگى و مشارکت زنان در اجتماع, دانشگاه الزهرا, سمینار زن و توسعه فرهنگى, آبان ماه 1374.
.3 همان مإخذ.
. نگاه کن: نگاهى به چهره زن در ادب پارسى, م.لنگرودى, پیام زن, ش 42, شهریور74.
.5 صحیفه نور, ج6, ص186.
.6 همان, ص194.
.7 همان, ص185.
.8 همان.
.9 همان, ج14, ص201.
.10 همان, ص60.
.11 همان, ج16, ص125.
.12 همان, ج22, ص241.
.13 همان, ج6, ص293.
.14 همان, ج8, ص240.
.15 همان, ج5, ص261.
.16 همان, ج8, ص162.
.17 همان, ج6, ص137.
.18 همان, ج7, ص76.
.19 همان, ج8, ص162.
.20 جلوه هاى رحمانى, ص47.
.21 صحیفه نور, ج6, ص185.
.22 همان, ج5, ص261.
.23 همان, ج5, ص677.
.24 همان, ج22, ص219.
.25 همان, ج9, ص136.
.26 همان.
.27 همان, ج18, ص263, 264.
.28 همان, ج22, ص219.
.29 همان, ج6, ص11.
.30 همان, ج19, ص281.
.31 همان, ص280.
.32 همان, ج16, ص126.
.33 همان, ج13, ص145.
.34 همان, ج14, ص133.