پرتوى از سخنان فاطمه(س) عذرا انصارى
عمر کوتاه فاطمه(س) و فضاى حاکم بر جامعه آن روز فرصت چندانى براى آن حضرت(س) پیش نیاورد که حجم وسیعى از معارف بلند و رهنمودها و ارشادات آن حضرت(س) دستمایه انسانهاى حق طلب و سعادت جو قرار گیرد اما همین اندک نیز بسیار ارزشمند و راهگشاست. آنچه مى خوانید فرازهایى کوتاه از ارشادات آن بانوى بزرگ مى باشد.
بانوى بزرگ اسلام, حضرت زهرا(س) که سخنش همانند وحى الهى دل را روشن و قلب را صفا مى بخشد, در معارف گوناگون اسلامى مطالبى بس ارزشمند و عمیق بیان داشته است.
دقت در محتواى خطبه آن حضرت شاهد گویایى است بر آگاهى و اطلاع گسترده و وسیع او از حقایق و معارف بلند اسلامى. در اینجا قسمتهاى کوتاهى از سخنان آن حضرت را در باره برخى مسائل اسلامى بازگو مى کنیم.
1ـ امامت و رهبرى
از مسائل مهم و اساسى اسلام که خود سرچشمه برکات زیادى براى جامعه اسلامى است موضوع امامت و رهبرى در جامعه اسلامى است. اگر این مسإله آن طور که نظر خداوند بوده در جامعه پیاده شود و آن افرادى که این شایستگى را دارند این مسوولیت مهم و سرنوشت ساز را عهده دار شوند جامعه به سوى سعادت و کامیابى و تکامل, رهبرى مى شود و امکان رشد و پیشرفت براى همه افراد در تمام زمینه ها فراهم مى گردد و بعکس, اگر این مسإله از مسیر صحیح و واقعى خود منحرف شد مشکلات و گرفتاریهاى بى شمارى دامنگیر جامعه خواهد گردید. بر همین اساس است که حضرت زهرا(س) در بخشهایى از خطبه خود به این مسإله و همچنین به عواقب انحراف از مسیر امامت اشاره کرده مى فرماید:
چه باعث شد که از ابوالحسن(ع) روىگردان شدند؟ به خدا سوگند روگردانى به خاطر برندگى شمشیر او بود و از مرگ باکى نداشت. در جنگ قوى بود و با پنجه هاى پرتوان خود, نبردپیشگان دشمن را به خاک هلاکت مى افکند. خشم او در راه رضاى خدا بود. سوگند به خدا اگر آنها زمام امور را به دست على(ع) مى دادند آنگاه که مى رفت مردم از مسیر حق منحرف شوند و از پذیرش دلیل روشن سر باز زنند آنها را به نرمى و ملایمت به سرمنزل مقصود رهنمون مى شد به طورى که هرگز آزار نمى دیدند. نه مرکب ناتوان مى شد و نه راکب خسته و ملول, و سرانجام آنها را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد مى ساخت. نهرى که لبریز از آب بود, آبى که هرگز گلآلود نمى شد و آنها را پس از سیرابى کامل باز مى گرداند و در پنهان و آشکار براى آنها خیرخواه و دلسوز بود. حال آنکه خود آن حضرت هرگز از دنیاى آنها بهره نمى برد, و از ثروت دنیا جز به اندازه سیراب کردن تشنه کامان و سیر نمودن گرسنگان سودى نمى برد. (اگر على(ع) رهبر مى شد) دنیاپرست از زاهد و راستگو از دروغگو براى آنان آشکار مى گشت.(1)
و در فراز دیگر مى فرماید:
هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند آن را خاموش ساخت و هنگامى که شاخ شیطان آشکار مى شد یا مشرکى, مانند افعى دهان مى گشود, (پیامبر(ص)) برادرش على(ع) را در کام آنها مى انداخت و او (على(ع)) هرگز باز نمى گشت مگر زمانى که بر فرق دشمنان مى کوبید, و با شمشیر, زبانه آتش را به طرف آنها شعله ور مى ساخت. على(ع) این رنج را براى خدا تحمل مى کرد و در تحقق امر الهى کوشا بود و به رسول خدا, سرور اولیإ خدا, نزدیک بود. همواره دامن همت به کمر مى زد و خیرخواهى تلاشگر و خستگى ناپذیر بود.(2)
2ـ فلسفه احکام
خداوند متعال چون بندگان خود را بسیار دوست مى دارد و خواهان سعادت و خوشبختى آنان است, براى هدایت و راهنمایى آنها و همچنین براى ترسیم سیر الى الله, همواره پیامبران و راهنمایان معصوم جهت آنان فرستاده است. آنان با علم و آگاهى از اسرار جهان آفرینش و شناخت کامل نسبت به مصالح و مفاسد امور, دستوراتى را براى ترقى و رشد انسانها به نام واجبات و محرمات و ... آورده اند که بر اساس منطق شرع هر چه را واجب و لازم دانسته اند حتما داراى مصالح و منافعى است. حال این منافع یا فردى است یا اجتماعى یا براى تزکیه و پرورش روح موثر است یا در سلامتى و تندرستى جسم تإثیر دارد, و هر چه را حرام کرده اند قطعا داراى مفاسد و مضراتى است که ارتکاب آنها زیانهایى را براى فرد و جامعه, جسم و جان انسانها بوجود مىآورد. روشن است که براى انسانى که از هر جهت محدود و ناقص است درک فلسفه احکام بسیار مشکل است. اما معصومین علیهم السلام که به حقایق امور آگاهى کامل دارند, نسبت به مصالح و مفاسد احکام اسلامى اطلاع داشته در مواردى بیان داشته اند. بانوى بزرگ اسلام حضرت زهرا(س) نیز در خطبه خود به فلسفه برخى از احکام اشاره کرده مى فرماید:
خداوند قرار داده است ((ایمان)) را وسیله محو شرک از دلهاى شما, و ((نماز)) را موجب پاکى از تکبر, و ((زکات)) را دست مایه بىآلایشى و تزکیه نفس و افزایش روزى بى دریغ, و ((روزه)) را سبب تصفیه دلها از زنگارهاى ناپاکى, و ((حج)) را موجب استحکام دین, و ((عدالت)) را عامل شوکت و عظمت, و ((اطاعت از خاندان رسالت)) را باعث انتظام ملت, و ((امامت ما)) را مانع افتراق و تشتت, و ((جهاد)) را موجب عزت و هیبت, و ((صبر)) را وسیله جلب پاداش حق, و ((امر به معروف)) را جهت اصلاح امت, و ((احسان به والدین)) را براى امان از خشم خدا, و ((صله رحم)) را به منظور فزونى جمعیت و قدرت, و ((قصاص)) را سبب بقإ زندگانى, و ((وفاى به نذر)) را براى رسیدن به مغفرت, و ((به عدالت فروشى)) را وسیله مبارزه با کمبودها, و ((نهى از شراب خوارى)) را جهت پاکسازى پلیدیها, و ((پرهیز از افترا)) را براى دور شدن از لعنت, و ((ترک دزدى)) را جهت حراست از عفت, و ((تحریم شرک)) را وسیله اخلاص در بندگى.(3)
3ـ اخلاص
از مسائل بسیار مهم و ظریف و دقیق اسلامى, اخلاص در عمل و کردار و داشتن انگیزه الهى در انجام امور است. در سایه اخلاص که یکى از عالى ترین مراحل تکامل و سیر و سلوک است, دل و جان انسان مرکز تابش انوار الهى مى گردد و حکمت و دانش از قلب انسان بر زبانش جارى خواهد شد.
پیامبر گرامى اسلام(ص) مى فرماید: هر کس چهل روز اعمالش را خالصانه براى خدا انجام دهد, خداوند چشمه هاى حکمت را از قلبش بر زبانش جارى مى گرداند.(4)
حضرت زهرا(س) در همین رابطه مى فرماید:
من اصعد الى الله خالص عبادته اهبط الله الیه افضل مصلحته.(5)
آنکه عبادت خالصانه خویش را براى پروردگارش به اوج برساند خداوند نیز برترین برکات و مصلحت خود را به سوى او فرو مى فرستد.
روشن است آنچه سبب رشد و تکامل و نورانیت قلب مى شود و به عمل انسان آنچنان ارزشى مى دهد که عنایت و الطاف الهى را جذب کند, عملى است که در انجام آن فقط رضایت و خشنودى خداوند مدنظر باشد و هیچ گونه انگیزه غیرخدایى, محرک انسان در انجام عمل نباشد, و اینان کسانى هستند که چون خدا را خوب مى شناسند و او را منبع و سرچشمه همه کمالات و خوبیها مى دانند تنها او را پرستش کرده به عظمت و قدرت بى پایان الهى توجه دارند و جز او موثر دیگرى را سراغ ندارند, لذا تنها او را شایسته اطاعت مى دانند و خدا را دوست دارند و در برابر قدرت و عظمتش سر تسلیم فرود مىآورند. چنین افرادى حتى به خاطر نیل به نعمتهاى بهشتى و ثوابهاى اخروى یا ترس از عذابهاى الهى, عملى را انجام نمى دهند. گرچه انجام عمل بر اساس این انگیزه ها مانعى ندارد اما براى رسیدن به مراحل عالى اخلاص باید انگیزه, فراتر از اینها باشد.
حضرت زهرا(س) که خود در حد بسیار اعلائى از مرتبه اخلاص وتوجه به حق بودبه هیچ چیز جز حضرت حق نمى اندیشید و آنچنان محو جمال الهى گردیده بود که خود و نیازهاى خویشتن را به فراموشى سپرده بود. لذا هنگامى که پدر بزرگوارش از دخت محبوب خود پرسید: چه چیز از خدا مى خواهى؟ هم اکنون جبرئیل در کنار من است و از جانب خداوند پیام آورده که هر چه از او بخواهى برآورده نماید, فاطمه(س) در پاسخ عرض کرد:
((شغلتى عن مسإلته لذه خدمته, لاحاجه لى غیر النظر الى وجهه الکریم.))(6)
همان لذت و حلاوتى که از عبادت و خدمتگذارى او مى برم مرا از هر خواسته اى بازداشته است, هیچ چیز از او نمى خواهم مگر توجه به ذات اقدس و بزرگوار او.
4ـ دفاع از حق
انسان داراى خصلتها و صفاتى است که خداوند آنها را با جان و روحش عجین ساخته است وجود این صفات عالى و انسانى, افراد را وادار مى کند تا در مبارزه حق و باطل که همواره در طول تاریخ استمرار داشته از حق و طرفداران حق حمایت نموده و از پیروزى آنان شاد گردد.
پیشوایان معصوم علیهم السلام که در همه خوبیها پیشرو بوده در عمل به دستورات الهى و دفاع از حق از همگان پیشى گرفته اند در زندگى پرافتخار خویش همواره از طرفداران حق, سرسختانه حمایت مى کردند. در زندگى حضرت زهرا(س) مى خوانیم که روزى بین یک زن مومن و یک زن کافر مشاجره اى بر سر دین پیش آمد. این موضوع خدمت حضرت فاطمه(س) مطرح شد. آن حضرت استدلال زن مومن را تشریح نمود, در نتیجه او بر رقیب خود پیروز شد و از این پیروزى شادمان گشت. حضرت زهرا(س) به آن زن مومن فرمود: بدان که شادى فرشتگان به واسطه پیروزى تو بر او بیش از خوشحالى تو است. خداوند به فرشتگان فرمود: به جهت پشتیبانى فاطمه(س) از آن زن هزار هزار درجه در بهشت برین, بیش از آنچه براى این زن تعیین شده برایش منظور دارید, و این را ملاکى قرار دهید که هر کس به کمک یاران حق بشتابد و راه پیروزى آنان را هموار سازد هزار هزار مرتبه بیش از پاداش مقرر به او عطا شود.(7)
5ـ مقام مادر
از مسائل مهمى که اسلام به آن توجه خاصى نموده است احترام و احسان به جایگاه رفیع مادر است. موضوع نیکى و احسان به مادر آن قدر اهمیت دارد که حضرت عیسى(ع) که خلقتش از معجزات بزرگ الهى است در اولین روز ولادت به قدرت الهى به سخن آمد و خود را معرفى نمود, در ضمن اینکه فرمود: من بنده خدا هستم و خداوند مرا به عنوان پیامبرى برانگیخته خواهد کرد, موضوع احسان به مادرش را نیز مطرح کرد: ((و برا بوالدتى)) خداوند مرا نیکوکار و خیرخواه نسبت به مادرم قرار داده است. در باره احسان به مادر روایات بسیار شگفت انگیزى از پیشوایان معصوم(ع) وارد شده است.امام صادق(ع) ارزش و اهمیت مادر و مقام مادر را به مسلمانان توصیه کرده مى فرماید: مردى نزد پیامبر(ص) آمد عرض کرد: یا رسول الله من ابر؟ قال: امک, قال: ثم من؟ قال: امک! قال: ثم من؟ قال: امک! قال: ثم من؟ قال: اباک. اى پیامبر به چه کسى نیکى کنم؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد: بعد از او به چه کسى؟ فرمود: به مادرت. بار سوم عرض کرد: بعد از او به چه کسى؟ فرمود: به مادرت. در چهارمین بار که این سوال را تکرار کرد, فرمود: به پدرت.(8)
در حدیث دیگرى از آن حضرت(ع) نقل شده که فرمود: جوانى خدمت پیامبر(ص) آمد و هدفش این بود که از آن حضرت اجازه بگیرد تا در جنگ شرکت نماید. پیامبر(ص) به هر دلیل بود نظر موافقى نسبت به شرکت او در جهاد نداشت و به وى فرمود: إلک والده؟ قال: نعم. قال: فالزمها فان الجنه تحت قدمها ((آیا مادرى دارى؟ عرض کرد: آرى. فرمود: در خدمت مادر باش که بهشت زیر پاى مادران است))!(9)
و در حدیث دیگر از امام صادق(ع) مى خوانیم: مردى نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: من جوان بانشاط و ورزیده اى هستم. پیامبر(ص) فرمود: ((ارجع فکن مع والدتک, فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه)) برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث ساخته است إنس یک شب مادر با تو از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.(10)
بدون شک اگر زحمات فراوانى را که مادر از هنگام حمل تا وضع حمل و دوران شیرخوارى تا زمان بزرگ شدن فرزند تحمل مى کند و رنجها و تعبها و بیداریها و بیماریها و پرستاریها را که او با آغوش باز در راه فرزند خود پذیرا مى گردد در نظر بگیریم, خواهیم دید که هر قدر انسان در این راه بکوشد باز هم حقوق مادر را ادا نکرده است. حضرت زهرا(س) در این رابطه مى فرماید:
الزم رجلها فان الجنه تحت اقدامها.(11) ملازم رکاب او باش و به او خدمت کن که بهشت زیر قدمهاى او است.
در این جمله کوتاه, حضرت(س) احسان و احترام به مادر را نجات بخش و سرنوشت ساز شمرده تإکید نموده است که نهایت تواضع و فروتنى را نسبت به وى انجام دهید. چون سرنوشت ابدى شما در گرو احترام نسبت به او است.
حضرت زهرا(س) دستور چنین احترام و تواضعى را نسبت به مادر مى دهد. به امید اینکه سخنان آن حضرت درسى براى همه علاقه مندان به آن بانوى بزرگ باشد.
.1 و ما الذى نقموا من ابى الحسن(ع), نقموا منه و الله نکیر سیفه و قله مبالاته بحتفه و شده وطإته و نکال وقعته و تنمره فى ذات الله و تالله لو مالوا عن المحجه اللائحه و زالوا عن قبول الحجه الواضحاه لرد هم الیها و حملهم علیها و لسار بهم سیرا سجعا لا یکلم خشاشه و لا یکل سائره و لا یمل راکبه و لا وردهم منهلا نمیرا صافیا رویا تطفح ضفتاه و لا یترنق جانباه و لاصدرهم بطانا و نصح لهم سرا و اعلانا
و لم یکن یتحلى من الدنیا بطائل و لا یحظى منها بنائل غیر رى الناهل و شبعه الکافل و لبان لهم الزاهد من الراغب و الصادق من الکاذب الاحتجاج, طبرسى, ج1, ص9ـ;288 عوالم العلوم و المعارف, بحرانى, ج2, ص817.
.2 کلما او قدوا نارا للحرب اطفإها الله او نجم قرن للشیطان, او فغرت فاغره من المشرکین قذف اخاه فى لهواتها, فلا ینکفىء حتى یطإ صماخها باخمصه و یخمد لهبها بسیفه مکدودا فى ذات الله مجتهدا فى امر الله قریبا من رسول الله سید اولیإ الله مشمرا ناصحا مجدا کادحا. الاحتجاج, طبرسى, ج1, ص3ـ;262 عوالم العلوم و المعارف, بحرانى, ج2, ص691.
.3 فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک و الصلاه تنزیها لکم عن الکبر الزکاه تزکیه للنفس و نمإ فى الرزق, و الصیام تثبیتا للاخلاص, و الحج تشییدا للدین, و العدل تنسیقا للقلوب و طاعتنا نظاما للمله و امامتنا امانا من الفرقه, والجهاد عزا لاسلام, و الصبر معونه على استیجاب الاجر, و الامر بالمعروف مصلحه للعامه و بر الوالدین وقایه من السخط, و صله الارحام منماه للعدد, و القصاص حصنا للدمإ و الوفإ بالنذر تعریضا للمغفره, و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخس, و النهى عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس و اجتناب القذف حجابا عن اللعنه و ترک السرقه ایجابا للعفه. الاحتجاج, طبرسى, ج2, ص3ـ261.
.4 بحارالانوار, ج70, ص242.
.5 همان, ص249.
.6 نهج الحیاه, سخنان حضرت زهرا, ص99.
.7 قالت فاطمه علیهاالسلام ـ و قد اختصم الیها امرإتان فتنازعتا فى شىء من امر الدین, احدیهما معانده و الاخرى مومنه ففتحت على المومنه حجتها فاستظهرت على المعانده ففرحت فرحا شدیدا, فقالت فاطمه سلام الله علیها: ان فرح الملائکه باستظهارک علیها اشد من فرحک و ان حزن الشیطان و مردته بحزنها اشد من حزنها و ان الله تعالى قال لملائکته: إوجبوا لفاطمه(ع) بما فتحت على هذه المسکینه الاسیره من الجنان الف الف ضعف مما کنت اعددت لها و اجعلوا هذه سنه فى کل من یفتح على اسیر مسکین فیغلب معاندا مثل الف الف ما کان ممدا له من الجنان, بحارالانوار, ج2, ص8, ح15.
.8 وسائل الشیعه, ج15, ص207.
.9 جامع العادات, ج2, ص261.
.10 همان, ج2, ص260.
.11 عوالم العلوم, ج11, قسمت دوم, ص910.