دختران فرار
نگاهى به پدیده فرار دختران از خانه و پیامدهاى آن
«قسمت سوم»
مریم بصیرى با همکارى زهره دهخدا
دختر از گرداب خانه مىگریزد و در گردابى بزرگتر سرگردان مىشود. خیابانها دهان مىگشایند و دخترک را در خود مىبلعند و او سرگردان و سر در گریبان در میان این خیابانها مىچرخد و مىچرخد تا اینکه جوانى هوسباز و یا حتى عاقلهزنى در پارک، او را به جایى امن دعوت مىکند و دختر ساده و بىریا براى رهایى از دوران باطل در این گرداب، هر پیشنهاد تحریککنندهاى را قبول مىکند و در آرزوى سرپناهى امن به زودى درمىیابد که در گردابى دیگر فرو غلتیده و همه چیز سرابى بیش نبوده است.
دخترانى که از خانه مىگریزند، معمولاً به دلیل تربیت ناصحیح و عدم توجه عاطفى و فقدان آموزش و بهداشت مناسب و یا سوء رفتار جسمى و جنسى و روانى است که عطاى خانه را به لقایش مىبخشند. برخى دختران حسّاس چون در خانه به خواستههاى خود نمىرسند و یا والدین حتى سالم و دلسوز، فرصت رسیدگى لازم به فرزندانشان را ندارند؛ گمان مىکنند که والدین، آنها را دوست ندارند و در جایى دور از خانه خواهند توانست با آرامش بیشترى زندگى بهترى داشته باشند. حال باید دید در این گریز، مقصر والدین کمتوجه و بىتوجه هستند و یا دختران حساس و شکننده!
دکتر «شهلا معظّمى» در کتاب «فرار دختران، چرا؟» مىنویسد:
«در دهه اخیر رشد فزاینده جمعیت، تورم اقتصادى، بالا رفتن هزینهها، بیکارى، آثار جنگ هشت ساله، مهاجرت روستاییان به شهرها، خشکسالى و حوادث طبیعى دیگر، وضعیت نابسامان اقتصاد داخلى و فشارهاى بینالمللى، همه و همه، فراغت بال و آسودگى خیال را از خانوادهها سلب نموده است. نبودن حتى نشانههایى از آیندهاى روشن به رغم تکاپو و تلاش خانوادهها براى دستیابى به یک زندگى شرافتمند با حداقل امکانات از یک سو، آگاهى و بالا رفتن سطح توقعات عمومى با توجه به تفاوت و نابرابرى عظیم در تقسیم ثروتها و تضادها و بىعدالتىها از سوى دیگر، سبب گسترش تشنج و خشونت در خانوادهها شده است. زیرا از یک سو، خانوادهها قادر به برآوردن ابتدایىترین حوایج فرزندان خود نیستند و از سوى دیگر، کودکان و جوانان صبر و تحمل و طاقت بزرگسالان را ندارند و گاه در حسرت چیزهایى که مورد نیاز و احتیاجشان است و یا چیزهایى که مىبینند و پدر و مادر قادر به تهیه آن نیستند، در پى دستیابى به خواسته خود از اصول اولیه اخلاقى منحرف مىشوند. بسیارى از قرارها از کانون خانه براى یافتن کارى شرافتمندانه است. تصور دختران جوان به علت عدم آگاهى این است که با فرار به تهران قادرند کارى بیابند و درآمدى داشته باشند که به پدر و مادرشان نیز کمک کنند و در مواردى نیز فرار براى اقناع بلندپروازىهاى دختران و زنان جوانى است که در حالت طبیعى و عادى و یا کار شرافتمندانه امکان دسترسى به آنها برایشان حتى در زمان طولانى نیز ممکن نیست.»
فرار از ظلم خانه و پناه به ظلم جامعه
هیچ شکى نیست که خانواده تنها محل عاطفه، عشق ورزیدن، محبت کردن و دوستى صادقانه است. حال اگر دخترى در تجربه این موارد در فضاى خانه دچار تناقضاتى شود، عطوفت و محبت را در جایى غیر از خانه خواهد جست و چون هنوز فکر مىکند همه مانند خودش صداقت دارند، لذا با خوشباورى هر محبتى را با آغوش باز پذیرا مىشود.
اکثر تحقیقات کارشناسان مختلف نشان مىدهد که علت اصلى فرار دختران از خانه مربوط به تنشها و نابسامانىهاى خانوادگى است. اعتیاد والدین، ازدواج مجدد پدر و مادر و زندگى دختر با ناپدرى و نامادرى، طلاق، فوت یکى و یا هر دو والد، بىتوجهى والدین به دوران بلوغ فرزندان، بلوغ زودرس برخى نوجوانان، مخالفت والدین با ازدواج دختر با فرد دلخواه، تحمیل ازدواج اجبارى به دختران، آزارهاى جنسى از سوى نزدیکان و بستگان خانواده، آزار جسمى کودکان، پایین بودن سطح تحصیلات والدین، بدرفتارى پدر با دختر و دوستى دختر با یک پسر براى جایگزینى فردى به جاى پدر، عدم آگاهى والدین از نیازهاى عاطفى و روانى فرزندان، عدم مهارت والدین در برقرارى ارتباط درست با فرزندان، تربیت نکردن فرزند براى مبارزه با مشکلات، نادیده گرفتن توانایىهاى فردى فرزندان، تخریب روحیه و شخصیت نوجوان، روى آوردن فرزندان به سیگار و مواد مخدر، فساد شدید اخلاقى والدین، اختلاف فرزندان با والدین و دیگر اعضاى خانواده، کنترل شدید والدین، تبعیض بین دختر و پسر، اجبار والدین به دزدى و تکدىگرى در فرزندان، بىاعتقادى به اصول اخلاقى و مذهبى، بیکارى پدر و مشکلات اقتصادى، اختلالات روانى و شخصیتى دختران، افزایش شدید جمعیت جوان کشور، مهاجرت بىرویه به شهرها، تغییر ارزشها و نگرشهاى اجتماعى، دوستى با افراد ناباب و غیر همسن، بدسرپرستى و بىسرپرستى، افزایش فاصله طبقاتى، بالا رفتن سطح توقعات، سوء مدیریت و عدم توجه به خواستههاى منطقى جوانان، فقر فرهنگى، افت تحصیلى، شیوع افسردگى در نوجوانان و جوانان، پوچگرایى، استقلالطلبى، کنجکاوى و تجربه هیجان فرار و حتى اختلافات عقیدتى و سیاسى والدین و ...، همه و همه از جمله عوامل اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى هستند که مىتوانند راه را براى فرار نوجوانان از خانه هموار کنند.
نقش معنویات را نادیده نگیرید
مرکز مداخله در بحرانهاى اجتماعى استان قم، یکى از مراکزى است که در ارتباط با پدیده فرار دختران از خانه به فعالیت مشغول است.
آقاى «ابراهیم غلامى»، مسئول این مرکز از جمله کسانى است که وقتى از قصد ما براى تهیه گزارش مطلع مىشود نهایت همراهى و همفکرى را به کار مىگیرد تا ما بتوانیم در انعکاس معضل فرار و آگاهى والدین، گفتگویى با کارشناسان مرکز و دختران فرارى داشته باشیم. آقاى «منصور اسماعیلى» مشاور و جانشین مسئول مرکز است. وى در مورد اهداف مرکز مداخله در بحران و اقداماتى که این مرکز جهت پیشگیرى از فرار دختران و یا فرار مجدد آنها، انجام مىدهد، چنین مىگوید:
قبل از ایجاد مرکز مداخله در بحران، وجود چنین مرکزى حس مىشد، مخصوصاً با توجه به آمار رو به رشد دخترانى که از خانه فرار مىکنند و یا گم مىشوند؛ چون در کلانترىها و پاسگاهها امکاناتى براى نگهدارى این دختران نبود لذا باید چنین مراکزى احداث مىشد تا این دختران به آنجا ارجاع داده شوند. به همین منظور در سال 1378 این مرکز با عنوان «کمیته کاهش طلاق» ایجاد شد و در سال 1379 با عنوان مرکز مداخله در بحرانهاى اجتماعى به طور مستقل به کارش ادامه داد. مرکز مداخله در بحران، مرکز کاهش و پیشگیرى از طلاق، مرکز نگهدارى از کودکان خیابانى و بدون سرپرست، مرکز خانه سلامت و مراکز بازپرورى، همه به گونهاى درگیر این معضل هستند و براى کاهش آسیبهاى اجتماعى فعالیت مىکنند.
پذیرش دختران فرارى در این مرکز به چه صورتى است؟
ما یک مرکز قرنطینه در اینجا داریم که به چهار صورت دختران فرارى وارد آن مىشوند. این دختران یا به صورت خودمعرّف به مرکز ما مراجعه مىکنند و یا اینکه مددجویانى هستند که از طریق دادگسترى جهت نگهدارى موقت تا زمان رسیدگى به پرونده به این مرکز ارجاع داده مىشوند. دسته سوم، دخترانى هستند که توسط واحد سیّار مرکز از سطح شهر و اطراف حرم حضرت معصومه(س) و مسجد جمکران به اینجا هدایت مىشوند. دسته چهارم، به صورت ارجاعات نیروى انتظامى، پلیس 110، ستاد امر به معروف و نهى از منکر و ... وارد این مرکز قرنطینه مىشوند. البته اگر این دختران جرمى مرتکب شده باشند ابتدا به دادگاه معرفى مىشوند چون دختران این مرکز هیچ گونه جرمى مرتکب نشدهاند.
این دختران طبق دستورالعمل داخلى ما حداقل تا بیست روز در اینجا نگهدارى مىشوند و طى جلساتى با حضور مسئول مرکز، مشاور، مددکار، پزشک و پرستار، مشکل مددجویان بررسى و رفع مىشود.
آقاى اسماعیلى، خدماتى که مرکز شما در طول این بیست روز انجام مىدهد، شامل چه مواردى مىباشد؟
خدمات به صورت چند مرحلهاى انجام مىگیرد. درجه اول، فرد شناسایى شده و مشکلات او براى فرار از خانه تشخیص داده مىشود. در مرحله بعدى تحقیق مىشود که فرد خدمتگیرنده بومى استان است و یا غیر بومى است. در نهایت، بررسى مىشود که دختر مورد نظر، خانواده دارد یا نه؟
اگر خدمتگیرنده، بومى استان قم بود در صورتى که خانواده داشته باشد و والدینش صلاحیت نگهدارى از او را داشته باشند، فرد را پس از حل مشکلاتش توسط مشاور حقوقى و رواندرمانى و ...، به نزد خانوادهاش مىفرستیم و افرادى که خانواده ندارند و یا خانوادهشان صلاحیت نگهدارى از آنها را ندارند به دادگاه معرفى مىشوند تا قاضى در مورد ایشان تصمیم بگیرد. اکثر این دختران هم پس از نظر قاضى دادگاه به بهزیستى منتقل مىشوند.
در مواردى هم که دختر غیر بومى باشد سعى ما این است که در ابتدا دختر به خانهاش برگردد ولى اگر خانواده نداشته باشد وى را تحویل مرکز مداخله در بحرانهاى اجتماعى استان خودشان مىدهیم تا اقدامات لازم را انجام بدهند.
تعداد دخترانى که به صورت خودمعرّف به مرکز شما مراجعه مىکنند بیشتر است و یا دخترانى که توسط مأمورین به مرکز معرفى مىشوند؟
چون درصد کمى از افراد به وجود چنین مرکزى آگاه هستند، تعداد کمى از دختران فرارى به صورت خودمعرّف به مرکز ما مراجعه مىکنند و اکثر دختران، متعلق به شهرهاى دیگرى هستند که به دلیل وجود اماکن مذهبى در شهر قم به این شهر پناه مىآورند و توسط مراکز مختلف به اینجا ارجاع داده مىشوند. یکى از واحدهایى که بیشترین ارجاعات را به این مرکز دارد، واحد مددکارى سیّار بهزیستى است که در نزدیک حرم مطهر مستقر است و دختران را پس از شناسایى به مرکز ما معرفى مىکنند. البته متأسفانه عدهاى از دختران قبل از اینکه شناسایى شوند، توسط افراد سودجویى که در اطراف اماکن مقدسه، کمین کردهاند، شکار مىشوند و مورد سوء استفادههاى زیادى قرار مىگیرند.
آقاى اسماعیلى، پس از برگرداندن این دختران به خانه، چه اقداماتى توسط مرکز صورت مىگیرد تا فرد مجدداً از خانه فرار نکند؟
پس از اینکه دخترى به دامان خانوادهاش برگشت کار مددکارى و مشاوره ما شروع مىشود. مددکاران ما این دختران را تحت نظر دارند تا کاملاً به خانواده و جامعه برگردند. پىگیرىهاى مددکاران ما گاهى چند روزى بیشتر نیست و گاه تا سالها باید ادامه پیدا کند.
به نظر شما خانوادهها براى پیشگیرى از فرار فرزندانشان باید چه اقداماتى را صورت دهند؟
والدین باید ابتدا مسائل دینى را مد نظر داشته باشند و آنها را به بچههایشان آموزش دهند. در اکثر موارد، بزهکارىها و بىقید و بندىها کاملاً به عدم اعتقادات مذهبى افراد برمىگردد. اکثر دختران فرارى از خانوادههاى غیر مذهبى هستند. دخترانى هم که از خانوادههاى مذهبى فرار مىکنند متأسفانه والدینشان روى آموزش مسائل دینى به فرزندانشان وقت نگذاشتهاند. خانواده باید با اصول اسلامى آشنا باشد؛ و والدین باید تربیت فرزندانشان را بسیار جدى بگیرند چرا که اکثر این فرارها در خانوادههایى است که به تربیت بچههاى خودشان بىتوجه هستند.
مسئله دیگر این است که خانوادهها باید روى نوع روابط خودشان با فرزندانشان کار کنند و محبت و دوستى بین اعضاى خانواده جریان داشته باشد. اگر بین افراد خانه صمیمیت و مهر و محبت نباشد فرزندان منزوى شده و در خیابانها به دنبال محبت مىگردند. این قضیه در مورد دختران صادقتر و حساستر است.
مسئله سوم، نظارت خانواده روى دوستان فرزندانشان است. خیلى از دختران و پسران در مورد فرار اصلاً آگاهى ندارند ولى توسط دوستانشان در مدرسه و در بیرون از خانه یاد مىگیرند که چطور فرار کنند؟ این در حالى است که خانواده اصلاً از چیزى خبر ندارد. والدین باید بدون افراط و تفریط، به صورتى منطقى رفت و آمد فرزندانشان و دوستان آنها را کنترل کنند تا چنین مشکلاتى برایشان پیش نیاید.
وقتى تنها هستم با خدا حرف مىزنم
دسته گل اعتیاد هر روز و هر روز گلهاى بسیارى را در کنج خانهها پژمرده مىکند و گاه آنان را از گوشه خانهها به وسط خیابان پرتاب مىکند. آمارهاى کارشناسان جامعهشناسى نشان مىدهد که اعتیاد، شایعترین آسیب اجتماعى در ایران است و پس از آن به معضل کودکان خیابانى، دختران فرارى، روسپىگرى، خودکشى، خشونت و تکدىگرى و سرقت و جرایم مالى، مهمترین آسیبهاى اجتماعى هستند. خانم «زهرا گائینى» کارشناس پرستارى و مراقب قرنطینه مرکز مداخله بحران، مهمترین دلیل فرار دختران از خانه را مشکلات خانوادگى و اعتیاد مىداند و عنوان مىکند والدین معتاد با تدابیر غلط خود زندگى را به فرزندان تنگ کرده و زندگى آنان را به سیهروزى مىکشانند.
وى یکى از دختران را که پدرش معتاد است به ما معرفى مىکند و او سرگذشت زندگىاش را این طور تعریف مىکند:
«بیست و یک سال دارم و تا کلاس اول راهنمایى بیشتر درس نخواندهام. از پدرم تنها خمارى و چهرهاى تکیده و رنگ پریده و موهاى ژولیده به یاد دارم و تنها یادگارم از او تنبیههاى لفظى و بدنىاش است که هنوز آثار کتکهایش با سیم و شیلنگ و چوب روى بدنم است. مادرم هم وقتى بچه بودم فوت کرد.
به خاطر اعتیاد پدرم و خُمارى او، محیط خانه ما همیشه متشنج بود. اعتیاد پدرم همه چیز او را از بین برده بود. ایمان، عاطفه، رأفت، عشق، غیرت و ... . با این وجود، پدرم دوباره ازدواج کرد ولى زنش هم به خاطر اعتیاد او، زندگىاش به باد رفت و بالاخره بعد از چند سال طلاق گرفت و رفت. حاصل ازدواج آنها دو پسر بود که اکنون در یکى از پرورشگاههاى تهران به سر مىبرند. من و خواهرم هم در این مرکز قرنطینه هستیم و برادرم در یکى دیگر از مراکز قم نگهدارى مىشود.»
علت اصلى فرار شما از خانه، اعتیاد پدرت بود؟
فرد معتاد دین و ایمان ندارد. پدرم به خاطر اعتیادش اخلاق بسیار تندى داشت طورى که ما سعى مىکردیم هرگز با او روبهرو نشویم چون دق و دلى خُمارىاش را سرمان خالى مىکرد. نداشتن مادر و کمبود مهر و محبت، من و خواهر و برادرم را بسیار رنج مىداد.
پدرم هیچ وقت به ما آزادى نمىداد و همیشه مثل یک مأمور کنترلمان مىکرد و ما از ترس او نمىتوانستیم تکان بخوریم. وقتى پانزده سالم بود براى فرار از شرایط سخت خانه پدرى به یک ازدواج اجبارى روى آوردم و به خواستگار عراقىام که قبلاً هم ازدواج کرده بود، پاسخ مثبت دادم. همسرم که براى تحصیل به ایران آمده بود، پس از اتمام درسش حتى بدون اینکه مرا طلاق دهد، پسر پنج سالهمان را بدون هیچ خبرى برداشت و با خودش به عراق برد که تا به حال هیچ خبرى از او ندارم و حتى یکى از بستگان که براى جستجوى او به عراق رفته بود خبرى از آنها به دست نیاورد و من هنوز تکلیفم روشن نیست. لذا چارهاى نداشتم جز اینکه به خانه پدرى برگردم. پدرم که هیچ گونه ارتباط عاطفى با من و دیگر بچههایش نداشت بعد از برگشتنم، رفتارش با من بدتر هم شد و دوباره براى سومین بار ازدواج کرد که باز همسرش از او طلاق گرفت. پدرم اصلاً فکر نمىکرد که ریشه همه مشکلات ما و ازدواجهاى ناموفق خودش اعتیاد اوست و باید فکرى به حال اعتیادش بکند. فقط با کوچکترین بهانهاى به شدت ما را کتک مىزد.
وضعیت اقتصادى خانوادهتان چطور بود؟
وضع مالىمان مىتوانست خوب باشد اگر پدرم تعادل روحى داشت و به کارش مىرسید اما چون فکر درستى در این مورد نداشت ما فقیر بودیم. ولى مسائل مادى دلیل بیرون آمدن من و خواهرم از خانه نبود. ما به خاطر وضعیت روحى که پدرم ایجاد کرده بود از خانه بیرون آمدیم.
وقتى علت روشنتر فرار و نحوه فرار این زن جوان را از او مىپرسیم نمىتواند به درستى توضیح بدهد و خانم «گائینى» هم که مثل ما متوجه حجب و حیاى وى شده و اینکه خجالت مىکشد ماجرا را برایمان توضیح بدهد، مىگوید: «او و خواهرش شرایط بسیار سختى را در خانه پدرشان متحمل شدهاند. با وجود اینکه اخلاق پدرشان بعد از برگشت او از خانه شوهرش بدتر شده بود، باز هم تحمل مىکند تا ... به پلیس 110 زنگ مىزند. حتى هیچ کدام رویشان نمىشود به پلیس ماجرا را بگویند و از آنها کمک مىخواهند و مىگویند مورد خاصى برایشان پیش آمده است. با اینکه در آئیننامه ما مقرر شده است که خدماتگیرندهها فقط بیست روز اینجا بمانند، اما الان این دو خواهر چهار ماه است که در این مرکز هستند؛ چون پدرشان از لحاظ روحى اصلاً صلاحیت نگهدارى از دخترانش را ندارد و ما نمىتوانیم آنها را به خانه برگردانیم.»
از زن جوان که از خجالت سرش را پایین انداخته است، مىپرسیم: ارتباط معنویت با خداوند چطور است؟ آیا شده از خدا بخواهى مشکلات خانوادهات را حل کند؟
دوست دارم نماز بخوانم ولى همیشه نماز نمىخوانم چون عادت نکردهام. در خانه ما کسى به این مسائل اهمیت نمىداد. بعضى وقتها که خیلى فشار رویم است نماز مىخوانم. همچنین وقتهایى که خیلى احساس تنهایى مىکنم با خدا حرف مىزنم و در باره مشکلاتم با او درد دل مىکنم.
رو به سوى مقصدى نامعلوم
دکتر «شهلا معظّمى» در بخش دیگرى از کتاب «فرار دختران، چرا؟» مىنویسد: «تحقیقات در مورد دختران فرارى در تهران نشان مىدهد که مسائل و مشکلات خانوادگى مانند از هم گسستگى خانواده، از هم پاشیدگى خانواده بر اثر فوت پدر یا مادر و بیشتر مادر، فقر و محرومیت شدید خانواده و انحراف مادر و اعتیاد پدر سبب فرار دختران از خانه است. در حقیقت، بیشتر مسئله تعارض فرهنگى، اختلاف جنسیتى، پاىبندى به فرهنگ سنتى والدین، عدم توجه به خواستهها و مشکلات دختران جوان و انتظارات جامعه سنتى از دختران که همچون مادران و نسلهاى گذشته چشمبسته مطیع بزرگسالان، قوانین مردانه و آمرانه باشند و دیدن مظاهرى از زندگى غربى در فیلمها که بر خلاف زندگى روزمره و رسوم خانوادههاست و به هر حال گسترش سواد و نبودن الگوى جذاب و قابل قبول براى جوانان، بسیارى از جوانان را در سنین بلوغ و نوجوانى و هیجانخواهى به وادىاى مىکشاند که هرگز در مخیلهشان خطور نکرده بود.. بسیارى از نوجوانانى که هر روزه خانه خود را به مقصدى نامعلوم ترک مىکنند، مشکلاتشان به راحتى حلشدنى است.
مطالعات مختلف نشان مىدهد که بیشتر دخترانى که به دادگاه ارجاع داده شدهاند قبلاً مورد سوء استفاده جنسى یا آزار فیزیکى قرار گرفتهاند که هنوز هم زندگانى آنها در خیابان بیش از زمانى که در خانه بودهاند سخت و آزاردهنده است. زیرا بیشتر آنها به دام کسانى مىافتند که کارشان «قوّادى» است و از بچهها سوء استفاده جنسى مىکنند.»
«هویتیابى» نوجوانان را دریابید
آقاى «علىاکبر رضاخو»، کارشناس ارشد روانشناسى بالینى، کارشناس و مشاور «مرکز مداخله در بحران» مىباشد. وى در مورد علت فرار دختران از خانه مىگوید: «فرار، فرآیندى نیست که یکشبه به وجود بیاید. فرار، پدیدهاى تکعاملى نیست و یکدفعه ایجاد نمىشود؛ بلکه معلول علتهاى بیولوژیکى، اجتماعى، شخصیتى و محیطى فراوانى است.
ممکن است محیط خانواده داراى یک سرى مسائل و تشنجات باشد که اگر چه دختر در این خانواده، چهارچوب و پناهگاهى به نام خانه دارد ولى چون پناهگاه و مأواى عاطفى ندارد؛ لذا به فرار و احتمالاً بزههاى اجتماعى دیگر روى مىآورد. برخى دختران هم به لحاظ شخصیتى فکر مىکنند تمام مشکلات خانه به خاطر وجود آنان است لذا تصور مىکنند با فرار آنها از خانه، مشکلات والدینشان حل مىشود.
در ضمن بسیارى از نوجوانان در سنین حساس بلوغ از خانه فرار مىکنند که این سنین، مرحله مهم «هویتیابى» آنهاست. آنان مىخواهند به نحوى خودشان را نشان بدهند. خانواده در این مرحله نقش حساس و مهمى دارد و باید سعى شود که این مرحله «هویتیابى» نوجوانان به شکل درست و صحیحى طى شود و گرنه مشکلاتى براى خودشان و خانوادهشان ایجاد خواهد شد. این امر هم مستلزم رفتار درست و منطقى آنان با فرزندان و ایجاد امنیت عاطفى براى آنهاست. احساس ارزشمندى، احساس تعلق و مورد علاقه بودن براى والدین، در این سن براى بچهها خیلى مهم است. اما متأسفانه در بسیارى از خانوادهها در این مرحله والدین نه تنها ارتباط صحیحى با فرزندانشان برقرار نمىکنند، بلکه هیچ شناختى هم نسبت به این مسائل و چگونگى برخورد با آنها را در بچههایشان ندارند و حتى به فکر این نیستند که دنبال این قضایا بروند و یا از مشاوران و مربیان تربیتى مدارس و ... کمک بگیرند. این گونه عدم شناختها و برخورد نادرست با فرزندان، موجب مىشود که بچهها فرار را بر ماندن در خانه ترجیح دهند.»
دختران معمولاً پس از فرار درگیر چه مشکلاتى مىشوند؟
چون دختران فرارى پس از فرار جایى براى استراحت ندارند و از سویى، یک سرى نیازهاى اولیه دارند و از طرفى، از لحاظ روحى مأیوس و ناامید هستند و دچار بحرانهاى عاطفى مىباشند؛ لذا خیلى زود آسیبدیده مىشوند. اگر کوچکترین توجه و محبتى به آنها شود، فوراً به آن پاسخ مىدهند و ناخواسته وارد کارهاى خلاف و شبکههاى فساد مىشوند؛ کارهایى که قبل از خروج از خانه اصلاً هیچ اطلاعى در مورد آنها نداشتند.
قاچاق مواد مخدر و یا گرفتارى در دام اعتیاد نیز از جمله مشکلاتى است که گریبانگیر این دختران است. تجربیات نشان داده که این دختران پس از فرار نه تنها به آرزوها و رؤیاهاى خودشان در قبل از فرار نمىرسند، بلکه دچار مشکلات جدید بسیارى شده و آسیب مىبینند. اما از دگر سو، چون وضعیت خانه هم مساعد نیست و خانوادهها تعصب شدیدى روى دخترشان دارند، مىترسند به خانه بازگردند و لذا مجبور مىشوند روز به روز مشکلات بیشترى را تجربه کنند. اگر دخترى حتى روز را هم بدون مشکل در خیابانها سر کند، مطمئناً شب دچار ترس و دلهره مىشود و متأسفانه ولگردان هم زیاد هستند و این دختران را شکار مىکنند و مورد مقاصد شوم خود قرار مىدهند. در کشف باندهاى قاچاق و فساد معمولاً ملاحظه شده که اکثر آنها فرارى هستند و یا به دلیل ازدواج اجبارى از خانه شوهر فرار کردهاند و جذب باندهاى خلاف شدهاند.
آقاى رضاخو، به نظر شما چه میزان از دختران به خاطر فقر مالى و رسیدن به شرایط اقتصادى بهتر از خانه مىگریزند؟
فرار، مختص قشر خاصى نیست. اما دختران خانوادههاى کمدرآمد چون در محیط آسیبخیزترى هستند، مشکلات بیشترى دارند. البته این ملاک نمىشود که دختران خانوادههاى فقیر بیشتر از خانه فرار کنند. در خانوادههاى مرفه هم دختران به دلایل دیگرى جز رفاه فرار مىکنند.
چه مراکزى به طور رسمى در جهت حمایت و نگهدارى از دختران فرارى فعالیت مىکنند؟
دختران چون هرگز زندگى راحت و بىدردسرى در خیابانها نخواهند داشت، طبیعتاً ناچارند که از راههاى فسادآمیز، خود را تأمین کنند؛ لذا با توجه به این قضیه، یک سرى مراکز جهت حمایت و نگهدارى از این دختران وجود دارد. مراکز مداخله در بحرانهاى اجتماعى در کل استانهاى کشور و کلیه مراکز وابسته به بهزیستى مثل خانه سلامت و مراکز بازپرورى، از جمله مراکز نگهدارى این دختران هستند. این مراکز معمولاً حالت زندان و بازداشتگاه را ندارند و ضمن انجام حمایتهاى مختلف از این قشر آسیبدیده، آنها را جذب پناهگاههاى امن مىکنند چرا که کمتر دختر فرارى پیدا مىشود که جذب خانههاى فساد شود.
شما به عنوان یک متخصص چه راهى را براى پیشگیرى از این معضل به خانوادهها توصیه مىکنید؟
خانواده، مهمترین نقش را در این میان دارد. وقتى نوجوانى مرتکب اشتباهى مىشود باید به او فرصت داد تا دلیل کارش را توضیح دهد نه اینکه مدام او را سرزنش و تحقیر کرد و وادار به لجبازى کرد. والدین باید طورى با فرزندانشان رفتار کنند که بچهها بتوانند به راحتى و آزادانه حرفهایشان را به خانوادهشان بگویند. سختگیرىهاى بىجا و آزادىهاى بیش از حد براى شکل گرفتن شخصیت فرزندان در مرحله هویتیابى، بسیار خطرناک است. اعتدال در آزادىهاى مشروع فرزندان و احترام به آنان باعث مىشود که فرزند احساس استقلال داشته باشد.
آقاى رضاخو، با توجه به اینکه بیشترین وقت شما صرف رسیدگى به مشکلات نوجوانان فرارى مىشود، به نظرتان اگر این افراد و یا خانوادههایشان قبل از فرار براى حل مشکلاتشان با یک مشاور تماس مىگرفتند، تا چه حدى جلوى معضل فرار گرفته مىشد؟
مهم این است که خانوادهها قضیه مشاوره را جدى بگیرند. مراجعه به مشاور و مراکز مشاوره به صورت حضورى و یا حتى تلفنى، مىتواند مانع از وقوع بسیارى از مشکلات شود. ما الان مراکز درمانمان بسیار بیشتر از مراکز پیشگیرى است. علتش هم این است که فرهنگ مشاوره براى حل مشکلات کم است و تازه بعد از وقوع حادثه به دنبال راه علاج مىگردیم. به فرض تا یک زن برایش مشکلى پیش نیاید ضرورت اطلاع از قوانین حقوقى و مراجعه به وکیل و کارشناس را در آن زمینه احساس نمىکند، در صورتى که مشاوره قبل از ازدواج، مشاوره قبل از اشتغال و ... خیلى ضرورى هستند.
دختران باید با وجود وضعیت غیر قابل تحمل خانه، قبل از اینکه تصمیم به فرار بگیرند و گرفتار شدن در دام دلالان محبت را تجربه کنند، باید با یک مشاور مشورت کنند. در حال حاضر در استان قم شماره تلفن 148 به عنوان صداى مشاور با هدف پیشگیرى از آسیبهاى اجتماعى، پاسخگوى سؤالات افراد است.
قاچاق دختران فرارى
آمارها مىگویند استانهاى تهران، خراسان، فارس، اصفهان، گیلان، قم، مازندران و کردستان از جمله استانهایى هستند که بیشترین تعداد دختران فرارى را به خود اختصاص دادهاند.
نتایج تحقیق یک کارشناس بر روى 120 دختر فرارى بین 13 تا 21 ساله در تهران نشان داده است که 66/51 درصد این دختران ترک تحصیل کردهاند. 84 درصد متولد تهران هستند. 95 درصد پدران و 92 درصد مادرانشان در قید حیات هستند. 5/42 درصد به علت داشتن دوست پسر از خانه فرار کردهاند. 67/66 درصد بعد از فرار از خانه به خانه دوست پسر و یا مردى که بعداً با او آشنا شدهاند، رفتهاند و در همان هفته اول هتک حرمت شدهاند و ... .
یکى از کارشناسان دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعى سازمان بهزیستى اعلام کرده است پس از قاچاق اسلحه و مواد مخدر، قاچاق دختران، سودآورترین نوع تجارت در جهان است؛ به طورى که در حال حاضر 200 میلیون زن و دختر در اسارت شبکههاى مافیایى جهان گرفتارند؛ که از طریق آنها 7 تا 13 میلیارد دلار سود نصیب سازمانهاى تبهکار مىشود.
دخترانى که به وعدههاى دروغین اعضاى شبکه قاچاق از خانه مىگریزند تا به عشق هنرپیشگى و خوانندگى به خارج از کشور بروند و یا اینکه با مردان ثروتمند ازدواج کنند، ولى در نهایت به مبلغ 30 میلیون تومان براى خوشگذرانى مردان به دلالان دبى فروخته مىشوند.
خوشباورى و عدم تربیت صحیح براى تحمل ناملایمات و مشکلات زندگى و فشارهاى روحى و ... همه و همه موجب مىشود که دختران بسیار زود حرفهاى دلالان را باور کنند و حتى گاه به خاطر امیدهاى واهى آنان به صورت دستهجمعى از مدرسه و یا خانههایشان فرار کنند تا به امید زندگى راحت و بىدغدغه در آن سوى مرزها در منجلاب فساد غرق شوند.
دختران، پناهگاهى جز پدر و مادر ندارند
پرستار مرکز مداخله در بحران، دختر هفده سالهاى را براى گفتگو معرفى مىکند که به همراه برادرش حاصل ازدواج موقت پدر و مادرش است. پدر وى در جوانى بدون اطلاع خانوادهاش پنهانى به طور موقت ازدواج کرده و پس از جدایى از همسرش بچهها را همراه مادرشان روانه یکى از روستاهاى اصفهان کرده است. خودِ دختر در ادامه صحبتهاى خانم «گائینى» اضافه مىکند:
بعد از اینکه ما در اصفهان به خانه دایىام رفتیم، پدرم آمد قم و دوباره ازدواج کرد و به همسرش اصلاً نگفت که دو تا بچه هم دارد. بعدش مادر خودم چهار سال پیش مجدداً ازدواج کرد و وقتى پدرم فهمید، ما را از اصفهان به قم آورد و خانه کوچکى برایمان اجاره کرد. من و برادرم تنهاى تنها در آن خانه زندگى مىکردیم و از تنهایى مىترسیدیم. در این چهار سال پدرم پول خیلى کمى به ما مىداد و ما به سختى در آن خانه زندگى مىکردیم. یکى از همسایههایمان که ماجراى زندگىمان را فهمیده بود به زن پدرم تلفن زد و گفت شوهرت دو تا هم بچه دارد. اما آن زن قبول نکرد، هر چند ماجرا را به پدرم گفت و پدرم همان شب آمد و آنقدر ما را کتک زد تا بالاخره فهمید کار، کار همسایه بوده و آن وقت فقط یک معذرتخواهى کوتاه در مقابل آن همه فشار جسمى و روحى کرد و رفت.
همسر پدرت را تا به حال دیدهاى؟
نه، اصلاً او از وجود ما خبر ندارد. فقط یک بار پدرم عکس او و پسرش را آورده بود که من آن عکس را دیدم. آن زن بیشتر از پدرم شهامت داشته و از همان اول گفته بود که قبلاً ازدواج کرده و یک پسر هم دارد و حتى پسرش نزد خودش زندگى مىکند ولى پدر من اصلاً نمىخواهد زنش به هیچ وجه بداند که او قبلاً ازدواج کرده است.
رفتار پدرت با شما چطور است؟
زندگى ما خشک و بىروح است. پدرم با وجودى که وضع مالىاش خوب بود، فقط به خاطر اینکه ما توى کوچه نمانیم قوت بخور و نمیرى به ما مىداد. اما به شدت ما را کنترل مىکرد. از لحاظ مهر و محبت و تفریح هم اصلاً خبرى نبود. تمام این کمبودهاى عاطفى شدید باعث شد با پسرى دوست بشوم و یک روز که او به خانه ما آمده بود پدرم سر رسید و حسابى کتکم زد. من هم که هنوز طعم تلخ کتکهاى پدرم را به یاد داشتم از ترس اینکه دوباره پدرم کتکم بزند پس از جستجوى بسیار اینجا را پیدا کردم و به مرکز قرنطینه آمدم.
حالا برادرت کجاست و چکار مىکند؟
چون چند ماهى اجاره خانه عقب افتاده بود، صاحبخانه جوابش کرده و برادرم به مرکز نگهدارى کودکان رفته است.
چقدر به رعایت اصول مذهبى پاىبند هستى؟
نماز مىخوانم ولى اعتقادى به نمازهایم ندارم، چون مىبینم مشکلاتمان حل نمىشود. کمبود محبت مادر و نبود سایه پدر، نداشتن آرامش و آزادى، وضع مالى نامناسب، تنهایى و ترس، مدام موجب شده که فکر کنم چرا خدا مشکلات ما را حل نمىکند؟
با توجه به اینکه سختىهاى زیادى کشیدهاى، نقش پدر و مادرها را در زندگى سالم بچههایشان چقدر مىدانى؟
والدین نقش مهمى در زندگى بچهها دارند. محبت پدر و مادر مىتواند باعث پرورش بچهها در یک محیط گرم و روشن بشود. کمبود محبت باعث متلاشى شدن زندگى بچهها مىشود. دلم مىخواهد به پدر و مادرها بگویم قبل از اینکه بچهدار شوند، کمى فکر کنند و ببینند براى چه مىخواهند بچهدار شوند و هدفشان از این کار چیست؟ آیا مىخواهند بچهها را به امان خدا رها کنند و بروند سراغ زندگى خودشان؟ تکلیف ما بچههاى بدبخت در این میان چیست؟ چه کسى باید جواب «بابا» و «مامان» گفتن ما را بدهد. تو را به خدا به پدر و مادرها بگویید کمى فکر کنند ... .
دخترک ناگهان بغضش مىترکد و شروع به گریه مىکند و نمىتواند جوابش را کامل کند. خانم «گائینى» در ادامه مىگوید: «پدر بچهها آمده و گفته مىخواهد جاى دیگرى براى بچههایش اجاره کند و آنها را به آنجا بفرستد.»
و ما مىاندیشیم ازدواجهاى موقت و پنهانى تا کى قربانىهاى خاموشى خواهد گرفت.
خانم پرستار خیلى زود دو خواهر سیزده و ده ساله را براى گفتگو معرفى مىکند. خواهر بزرگتر مىگوید: «تا کلاس اول راهنمایى درس خواندهام و به خاطر مشکلات بسیار از خانه فرارى شدم. خانه ما همیشه پر از سر و صدا بود و پر از اختلافها و کشمکشهاى پدر و مادرم. آنها با هم سازش نداشتند. پدرم خیلى بداخلاق، بد دل و دهنبین بود و مدام با مادرم به دادگاه مىرفت تا از هم جدا شوند که آخرش جدا شدند. یک سال است که من، خواهرم و برادرم با هم زندگى مىکنیم.
برادرم معتاد است و همیشه من و خواهرم را به بهانههاى مختلف، وحشیانه کتک مىزد. خانه ما در محلهاى واقع شده بود که به شرارت معروف است و برادرم تحت تأثیر همین هممحلهاىها بسیار شرور، بداخلاق و معتاد شده بود و بعد از جدایى پدر و مادرم من و خواهرم از دست برادرم امنیت نداشتیم. اما مىدانستیم که خدا همه چیز را مىبیند و بالاخره خودش به ما کمک خواهد کرد.
علت فرارتان از خانه چه بود؟
وضع مالىمان بسیار نامناسب بود و همین مشکلاتمان را بدتر مىکرد. اعتیاد برادرم، بىتوجهى پدر و مادرمان به ما، که حتى در زمانى که خانه بودند تنها چیزى که برایشان اهمیت نداشت، ما بچهها بودیم. اما کتکهایى که برادرم به ما مىزد باعث شد ما دو خواهر از خانه بیرون بیاییم و واحد سیّار، ما را به اینجا آورد.
دوست دارى به پدر و مادرهایى که مىخواهند از هم طلاق بگیرند، چه بگویى؟
آنها باید بدانند دخترها همه تکیهگاهشان پدر و مادرهایشان هستند؛ اگر این تکیهگاه فرو بریزد آنها سرگردان خواهند شد. اگر پدر مادرى همیشه با هم دعوا بکنند و فحشهاى بد به هم بدهند آخرش پسرانشان معتاد و دخترانشان مثل ما سرگردان مىشوند.
جز این دو خواهر، دختران بسیار دیگرى در این مرکز قرنطینه هستند، دخترانى که سرگذشت هر کدامشان به طور خلاصه از زبان پرستارشان سرشار از رنج و اندوه است و همین اندوه آنها را به مرزهاى فراتر از خانه کشانده و به سوى غربت و آوارگى رهنمون کرده است.
بد را بدتر نکنیم
خانم «زهرا محمداسماعیلى»، کارشناس روانشناسى بالینى، چهار سال است که به عنوان مددکار اجتماعى در «مرکز مداخله در بحران»، فعالیت مىکند. وى با توجه به سوابقى که در مشاوره دارد، در مورد دختران فرارى مىگوید: «فرار از خانه یعنى ترک اعضاى خانواده بدون اجازه والدین و یا وصىّ قانونى خود؛ فرار در واقع نوعى واکنش نسبت به شرایطى است که غیر قابل تحمل و بعضاً تغییرناپذیر است.
البته این پدیده معمولاً به دنبال یک سرى عوامل و یک دوره تعارضات طولانى و شدید در خانواده رخ مىدهد؛ عواملى چون: خشونت و آزارهاى خانوادگى، تحقیر جوانان و احترام نگذاشتن به آنها، ندادن آزادىهاى مشروع و کافى به جوانان، کشمکشهاى منفى در خانواده، عدم اعتماد کافى به والدین به خاطر اعتیاد و یا انحرافات اخلاقى آنها، اشتغال و ازدواج اجبارى، طلاق، ازدواج مجدد، شکاف بین خانوادهها و نسل جدید به خاطر فقر فرهنگى و اطلاعاتى خانواده و ... محیط خانواده را براى فرزندان غیر قابل تحمل مىکند و آنها را به گریز از خانه وا مىدارد.
البته در کنار این عوامل، مسائل دیگرى هم مثل رسیدن به خواستههاى شخصى، کسب آزادىهاى فردى و اجتماعى، لجاجت با خانواده و یا اعضاى خانواده، تأثیر گرفتن از دوستان و تحریک به وسیله آنها اختلالات روانى و رفتارى و ... باعث تشدید این پدیده مىشود. در ضمن، فقر باعث مىشود استرس و فشار بیشترى بر خانوادهها تحمیل شود و در نتیجه در صورت وجود فقر فرهنگى و معنوى، مشکل فرار در خانوادههاى بىبضاعت تشدید شود. البته خانوادههاى فقیرى هم هستند که به خاطر قانع بودن و برخوردارى از روحیه ایمان و توکل به خدا هرگز دچار چنین معضلاتى نمىشوند.
به نظر شما چرا دختران پس از فرار و اطلاع از مشکلات آن، به دامان خانواده برنمىگردند؟
چون اغلب دخترانى که از خانه فرار مىکنند بعد از فرار، فریب مىخورند و مورد سوء استفاده واقع مىشوند. سوء استفاده از این دختران جهت توزیع مواد مخدر، مشروبات الکلى و آلوده شدن به جرایمى چون سرقت، قتل و ... است. همه اینها باعث مىشود که متأسفانه برخى دختران وارد شبکهها و باندهاى وسیع و گسترده فساد مىشوند و همین موارد باعث مىشود که حتى در صورت پشیمانى از فرار، دیگر دختران روى بازگشت به خانواده را نداشته باشند و به خاطر مشکل بودن رویارویى با خانواده، سختترین شرایط را در بیرون منزل تحمل کنند. البته در برخى موارد، دختر تمایل به بازگشت به منزل را دارد ولى خانواده پذیراى وى نیست.
به نظر شما فرار بیشتر یک معضل فردى است و یا اجتماعى؟
فرار دختران از خانه براى جامعه ایرانى به ظاهر یک مسئله فردى و در نهایت خانوادگى تلقى مىشود، در حالى که با توجه به پیامدهاى منفى نابهنجار و خطرناک فرار، بیشتر یک آسیب مهم اجتماعى محسوب مىشود. اکثر دختران پس از فرار در معرض خطرات بسیارى چون انحرافات جنسى، اعتیاد، فحشا، قاچاق، آلودگى به بیمارىهاى مقاربتى حاد و ایدز قرار دارند و این موارد تمامى افراد جامعه را به شدت تهدید مىکنند. پس باید گفت فرار نوجوانان از خانه باعث به وجود آمدن مسائل و مشکلات مهمى در جامعه مىشود.
دخترانى که به این مرکز ارجاع داده مىشوند، از اینجا به کجا مىروند؟
در ابتدا باید بگوییم که فرار از نظر مدت زمان به دو قسمت فرار کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم مىشود. در فرار کوتاهمدت، فراریان بعد از مدتى به لحاظ پشیمانى از رسیدن به آرزوها و اهداف خویش و یا مهیا نشدن شرایط و امکانات مورد نیاز به نزد خانوادهها باز مىگردند. در فرار درازمدت اکثراً امکان بازگشت به خانواده بسیار کم است.
در ابتدا براى پذیرش این دختران بیشترین سعى ما بررسى عمیق و ریشهاى مشکلات آنهاست و بیشترین هدفمان رفع مشکلات آنها و بازگرداندنشان به کانون خانواده است البته در صورتى که خانوادهها صلاحیت نداشته باشند و با توجه به تشخیص تیم تخصصى، مشکلات دختران ظرف مدت کوتاهى حل نشود، آنها را به یکى از مراکز مربوطه ارجاع مىدهیم. مددجویان با توجه به سن و وضعیت جسمانىشان به خانه سلامت، مرکز بازپرورى و یا دیگر مراکز شبانهروزى فرستاده مىشوند. لازم به ذکر است در صورتى که این دختران از شهرهاى دیگرى به قم آمده باشند به مرکز مداخله در بحران استان خودشان ارجاع مىشوند تا مشکلاتشان در آنجا پىگیرى شود.
از دیدگاه شما چه راههایى در پیشگیرى از این معضل اجتماعى مؤثرتر است؟
نقش خانواده در تربیت و رشد فرزندان و کنترل آنها بسیار حساس و مهم است. در خانوادههاى متزلزل آفتهاى بسیارى رشد مىکنند؛ آفتهایى مثل حسادت، نفرت، دو رویى، دروغ، پرخاشگرى، انتقام و ... آفتهایى که هر کدام مىتواند عامل حوادث خطرناکى باشد. پس به جرئت مىتوان گفت مهمترین عامل پیشگیرى، در خانواده است و والدین باید براى رفع مشکلات فرزندانشان اقدام کنند. جلوگیرى از تشنجات خانوادگى، رسیدن به تقاضا و خواستههاى کودکان و نوجوانان، برقرارى ارتباط سالم بین فرزندان و والدین، تعدیل انتقادات والدین از فرزندان، حمایت اجتماعى و عاطفى والدین از فرزندان بخصوص در مراحل بحران نوجوانى و بلوغ، از اقدامات مؤثرى است که خانوادهها مىتوانند جهت حمایت از فرزندانشان جهت جلوگیرى از پدیده فرار انجام دهند.
از سویى دیگر، در هنگام بروز نشانههاى مشکل، نقش مشاوره بسیار حائز اهمیت است و مىتواند جلوى بسیارى از آسیبها را بگیرد. متأسفانه اکثر دختران ما هنگام ازدواج و تشکیل خانواده، بدون اطلاع از فلسفه ازدواج و مسائل مربوط به آن، ازدواج مىکنند. کارشناسان وقتى ریشهها و عوامل فرار را بررسى مىکنند، به این نتیجه رسیدهاند که بسیارى از ناهنجارىها و کجروىها به ازدواج ناموفق مربوط مىشود.
وقتى یک دختر از خانه فرار مىکند به خاطر این است که پدر و مادرش زندگى خوبى با هم ندارند و دلیل اینکه زندگىشان خوب نیست، این است که ازدواج موفقى نداشتند و احتمالاً از هم طلاق مىگیرند و دختر مجبور به زندگى با ناپدرى و نامادرى است. حتى اگر والدین دختر با هم متارکه نکنند، با ایجاد روابط سرد و اختلافات هر روزه، باعث ایجاد تشنج در خانه مىشوند.
این مسائل باعث مىشود که اهمیت مشاوره قبل از ازدواج و آگاهىهاى لازم در مورد آن، جدى گرفته شود. اگر ازدواج یک زوج موفق باشد و زیربناى اصولى داشته باشد، روابط صحیح و سالمى در آن خانه حکمفرما خواهد بود و فرزندان کمتر با مشکلى روبهرو خواهند شد تا بخواهند در جهت رفع آن به فرار از خانه اقدام کنند.
متأسفانه ما آموزش را همیشه بعد از وقوع مشکل شروع مىکنیم و تازه بعد از فرار دختر از خانه مىرویم سراغ اینکه چرا فرار کرد؟ ولى قبل از فرار به فکر حل مشکلات نیستیم تا فرارى رخ ندهد.
از طرفى هم، دختران باید بدانند که در مقابله با مشکلات درست تصمیم بگیرند. فرار از خانه نه تنها وضعیت آنها را بهتر نخواهد کرد بلکه شرایط بد آنها را بدتر خواهد کرد. در نتیجه در صورت تحمل شرایط موجود، لااقل در همان وضعیت «بد» مىمانند و دچار عوارض «بدتر» نمىشوند. حادثه همیشه بیرون از خانه در کمین دختران است. هیچ کوچه و خیابانى حتى از خانه غیر قابل تحمل، امنتر نیست.
ادامه دارد.