تئاتر زنان، زنان در تئاتر
گزارشى از چهارمین جشنواره تئاتر بانوان (کوثر)
محجوبه فامورى
در میان انبوهى از جشنوارههاى کشور، جشنواره تئاتر بانوان از جمله جشنوارههایى است که جسته و گریخته هر چند سال یک بار برگزار مىشود؛ و امسال براى چهارمین بار است که اداره کل امور بانوان سازمان فرهنگى، هنرى شهردارى تهران این جشنواره را برگزار مىکند.
این جشنواره به مناسبت میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا(س) و هفته زن و بزرگداشت مقام مادر با موضوع «زن، هنرِ تربیت و خانواده» برگزار شد.
روز ولادت حضرت فاطمه(س)، افتتاحیه چهارمین جشنواره تئاتر بانوان در تالار شهید آوینى - فرهنگسراى بهمن - برگزار شد.
ابتدا «مریم پوریامین»، دبیر کل امور بانوان سازمان فرهنگى هنرى شهردارى تهران، ضمن خواندن متنى در مدح حضرت فاطمه(س)، گفت: «خواست ما وارد شدن افراد متعهد و علاقهمند و عاشق در این عرصه است. باید حقیقت گم شده را از لابهلاى افراطها و تفریطها بیرون آوریم و عطش فکرى نسل جوان میهنمان را در زمینههاى مختلف هنرى پاسخى مثبت دهیم؛ چرا که پاسخ سؤال را اگر دوست ندهد، دشمن با ترفند خویش خواهد داد.»
سپس «اسفندیار مشاعى»، رئیس سازمان فرهنگى - هنرى شهردارى تهران طى سخنانى در باره جشنواره، از زنان و مردان و طبیعت وجودى آن دو سخن گفت. وى در ادامه، از همه هنرمندان که در این حرکت باشکوه شرکت کردند تشکر کرد و خدمات شایسته آنان را ارج نهاد.
قابل ذکر است در میان آثار متقاضى شرکت در جشنواره، 29 نویسنده و کارگردان زن حضور داشتند و 26 نمایش نیز توسط مردان کارگردانى شده بود که تنها چند اثر توانستند به بخش مسابقه جشنواره راه پیدا کنند.
روز اول:
در اولین روز برگزارى چهارمین جشنواره تئاتر بانوان، نمایشهاى «لالا»، «فالگیر»، «طلوع»، «تنها صداست که مىماند»، «سرود دوباره کلات»، «دختران قالىباف» و «افسانه ریسمان» در هفت فرهنگسراى تهران: بانو (سرو)، مدرسه (اندیشه)، هنر (ارسباران)، قانون (ابنسینا)، جوان (خاوران)، بهمن (تماشاخانه مبارک)، طبیعت (اشراق) به روى صحنه رفتند. در این روز با وجود اینکه اولین روز اجراى نمایشها بود، بیش از هزار و چهارصد نفر از آنها دیدن کردند.
نمایش «تنها صداست که مىماند»، نوشته و کار «فرزانه نشاطخواه» بود. قصه نمایش، قصه پیرزنى است که تنها در منزل خود روى صندلى چرخدار نشسته و دل در گرو بازى کودکان بیرون از خانه دارد. در این بین وى پیرمرد باغبانى را براى صرف چاى به منزل خود دعوت مىکند. پیرمرد از دوران جوانى خود مىگوید و اینکه دل در گرو دخترى داشته است. دختر با دیگرى ازدواج کرده و او همچنان پى عشق خود نشسته است.
موضوع نمایش «لالا»، نوشته و کار «مرجان نقیه» زندگى زنى است که از ترس سربازها و درجهدارها به قبرستان پناه برده است. زن در دوران جنگ او اسیر شده و با وجود تعرض یکى از درجهداران، این زن است که او را کشته و با بچهاى که آبستن شده است به دل قبرستان پناه مىبرد و هر شب از ترس، دور تا دور قبرستان را بطرى مىچیند. بطرىها، شبها سنگر این زنِ بىدفاعاند. صداى افتادن هر بطرى، صداى پاى یک مهاجم است به دنیاى تنهایى زن. این کار از جمله نمایشهاى تکنفرهاى است که غالباً در تکرار تکنیک بازگشت به گذشته یا روایت اتفاقات گذشته، قرار است امکان شناخت چگونگى پیش آمدن پریشانى شخصیت را براى مخاطب فراهم کند.
اجراى «طلوع»، نوشته و کار «حسین حدادى» تلاشى دوباره و چند باره براى تبدیل یک شعر حماسى براى نمایشىشدن است.
حماسه سترگ شاهنامه را در، بازى در بازى، دو زن و مرد در داستانى که آنها روایت خواهند کرد، مىیابیم. زن خواب دیده بر دو بخش و بخشى از آن ایراندخت است که پا به عرصه حضور مىگذارد تا اسکندر را که قصد فتح ایران دارد به زیر آورد. افسرى یونانى که خواب را مىشنود در جستجوى ایراندخت، زنان ایران با نژاد آریا را به زنجیر مىکشد و ... .
روز دوم:
در دومین روز از جشنواره، نمایشهاى زیر به اجر در آمد.
«آنا»، نوشته «جواد قامتى» و به کارگردانى «رقیه نجفزاده»، کارى از گروه نمایش شهرستان مرند بود. دخترى به نام فاطمه که پدرش را در جنگ تحمیلى از دست داده، از پدر خود نیروى مشاهده عناصر متافیزیکى را به ارث برده است که دیگران قادر به دیدن آن نیستند. او در یکى از مکاشفههاى خود با پیرزنى ملاقات کرده که اشارتگر او به سوى یک جوان جانباز نود و پنج درصد - به نام على - شده است. فاطمه تصمیم به ازدواج با على گرفته است اما برادر او سعى دارد به نوعى «فاطمه» را از عملى که در پیش دارد، باز دارد. در این میان «آنا» مادر خانواده در تردید میان درستى و نادرستى ازدواج فاطمه با على به سر مىبرد و ... .
نمایش «رختشورها»، نوشته «نورالدین آزاد» و به کارگردانى «سعید دولتى» نمایشى در باره فقر و بدبختى است و مشکلات زنان در جامعه را به نمایش مىگذارد. سه زن رختشوى بیمارستان به جان هم مىافتند، چون به زودى بیمارستان صاحب یک ماشین رختشویى جدید خواهد شد و به ناچار یکى از این سه زن کارش را از دست مىدهد. رختشورها، قصه مرگ است و زندگى، قصه عشق است و نفرت، قصه جهل است و نادانى، قصه صبر است و ایثار، قصه ... .
آدمهاى این نمایش به جاى آنکه بر حسب موقعیت و شرایط دراماتیک به بازگو کردن شرایط خود بپردازند، ناگهان بدون هیچ مقدمهاى به بازگویى پیشینه زندگى خود مىپردازند. دنیاى رئالیستى و واقعگرایانه آدمهاى نمایش، ناگهان تغییر فضا مىدهد و روابط صادقانه بین آدمها که کم کم بر باور تماشاگر مىنشست، به ناگاه از بین مىرود. به هر حال هر نمایش دراماتیک، در بنیان و در نخستین سطح، رویدادى است براى کشاندن و نگهدارى توجه کسانى که آن نمایش براى آنان اجرا مىشود.
«یک فنجان قهوه»، کارى از گروه نمایش همدان، نوشته «اصغر فکور» و به کارگردانى «محمود نجارى»، داستان نویسندهاى است که آثار چاپنشدهاش او را افسرده کرده است. آثار او به نوعى جلوتر از زمان است و مشکلات متعددى چون زندگى در خانه مادرزنش و دغدغههاى زندگى، او را به سوى اعتیاد سوق مىدهد و سپس شعلههاى شک و بىاعتمادى او را به مرز خودکشى مىرساند. در آخرین لحظات همسرش به کمکش مىآید و شکها و شبهههاى زندگى او را از بین مىبرد.
مردى از پشت کلاه مخملىها، طیب و قلدر با افکار سنتى، پس از دو سال حبس در جستجوى خواهرش عصمت که 3 سال است در جبههها به پرستارى رزمندگان مشغول است پا به منطقه جنگى مىگذارد. او به نوعى نماینده الگوى سنتى قشرى از مردم است که در طول تاریخ حضور داشتهاند. وى شخصى است مخالف هر گونه آموزش و تعلیم و پرورش زنان. او هر نوع مدرسه و دانشگاه رفتن زنان را باعث فساد اخلاقى زنان مىداند. این داستان نمایش «عصمت»، نوشته «فرزین نظرى» و به کارگردانى مشترک او با «حسین شفیعى» است.
نمایش «زنان بىحضور مردان»، فضاى اجراى یک سالن تمرین است. حرفها هم همه پیرامون نوشتن، تمرین و اجراى تئاتر و شرکت در جشنواره است. نمایش در یک محیط دانشآموزى در مقطع دبیرستان در حال رخ دادن است، ولى آنچه از اجرا و جنس روابط و خاستگاههاى آدمهاى نمایش برمىآید، بیشتر نشان از یک محیط دانشجویى دارد.
بیشترین حضور تماشاچى در فرهنگسراى جوان براى این نمایش به کارگردانى «تبسم هاشمى حائرى» بود.
روز سوم:
سومین روز جشنواره با اجراى نمایشهاى «دختران قالىباف»، «شب طولانى یلدا»، «بندیانه»، «آنا»، «همه ما یک خاطره»، «جواهر تورهچى» و «یک فنجان قهوه» همراه بود.
«دختران قالىباف»، نمایش تقابل خیر و شر است. بخصوص اینکه در داستانهاى کلاسیک ایران یکى از الگوهاى کهن، روایت قصه به شمار مىآید. سه دختر قالىبافى که قصد مىکنند داستانى را به شکل اجراى یک نمایش روایت کنند. قصه زنان قالىباف به کارگردانى «علیرضا استادى»، داستان زنان این دیار است. اما توجه و شیوه روایت، بیشتر به این سمت متوجه مىشود که سرنوشت مرد اسطورهاى به کجا انجامیده است و ... .
«جواهر تورهچى»، جزو آن دسته از آثارى است که مهارت درامنویسى نگارنده توانسته تا حد بالایى موقعیت را از کلیشه دور کرده و ما را با اثرى روبهرو کند که کشمکش و تعلیق و تراژدى هولناک پایان کار، همه و همه درخور توجهاند. محور این اثر تقدیر است و چرخش نهانى آدم براى گریز از تقدیر و باز سر در آوردن از مقابل تقدیر بىرحم غول پیکر ... .
نمایش «جواهر تورهچى» به لحاظ زمانى از یک شب تا سحر مىگذرد و با این فشردگى زمانى، جواهر تصمیم مىگیرد ماجراى گذشته را براى دختربچه لالى تعریف کند و ... .
این نمایش نوشته «على عابدى» و کارگردانى «سعید امیرکلایى» از شهر آمل به اجرا در آمد.
«بندیانه»، یکى دیگر از این آثار بود که در سومین روز جشنواره به روى صحنه رفت.
داستان کار در زمان هخامنشى اتفاق مىافتد و در حقیقت بازیگران متنى کلاسیک را اجرا مىکنند. نمایش در یک سیاهچال مىگذرد و زندگى چند زن گناهکار را از زبان خودشان روایت مىکند. این اثر کارى از گروه «اساطیر» از کرمانشاه، به کارگردانى «پریا امیرى» در فرهنگسراى هنر به اجرا در آمد.
روز چهارم:
در چهارمین روز از جشنواره، نمایشهاى «گردونه»، «افسانه ریسمان»، «قایقران»، «فالگیر» و «برایم یک چراغ بیاور»، به روى صحنه رفت.
«گردونه»، با کارگردانى «مریم کاظمى»، داستان یک خیاطخانه است و پیرزنى که پشت چرخ خیاطى نشسته و در حال دوختن چیزى است. هما، زن دیگرى است که همه خانوادهاش را در اثر زلزله از دست داده است. هما، داستان زندگىاش را براى پیرزن که خاله شوهرش است، بازگو مىکند.
«افسانه ریسمان»، نوشته و کار «مهبود مهرنوش»، روایت افسانهاى از زنى به نام ریسمان است که دنبال حقیقت جوهره زن است. او در خوابى واژگونه از حقیقتى آگاه مىشود که با حقیقت زن هیچ ارتباطى ندارد و ... .
در نمایش «قایقران»، نوشته «جلال تهرانى» و با کارگردانى «محبوبه بیات»، با یک زن روبهرو هستیم که درگیر زندگى ماشینى شده است. این کار به نوعى اعتراض به زندگى ماشینى و تکنولوژى است. البته زندگى ماشینى که زمینههاى فرهنگىاش فراهم نشده و اینها مسائلى است که «عاطفه» را خدشهدار مىکند و در نهایت چیزى که مىماند، تنهایى است.
«برایم یک چراغ بیاور»، عنوان نمایشى است که کارگردانى آن را «نسرین افشار» به عهده داشت. این کار در باره زنى است که با شوهر نویسندهاش مشکل دارد و تصمیم مىگیرد که از شوهرش جدا شود. در این میان اتفاقات جدیدى مىافتد و ... .
نمایش «برایم یک چراغ بیاور»، بر دو محور طنز و شاعرانگى مىچرخد. هر چند طنز اثر بر شاعرانگى آن مىچربد، ولى نویسنده تلاش دارد وجوه شاعرانه و رمانتیک آدمهایش را هم، به تماشاگر منتقل کند. این تأکیدگذارى و وضوح آن باعث مىشود اثر نتواند یکپارچه با مخاطبش روبهرو شود. به نظر مىرسد قدرت طنز اثر از امکان بهترى براى موضوع انتخاب شده برخوردار بوده و اگر گروه اجرایى تلاش خود را بر پایه طنز استوار کرده بود، به یقین اثر از تأثیرگذارى بهترى برخوردار مىشد.
روز پنچم:
در پنجمین روز از جشنواره «سرود دوباره کلات»، «شب طولانى یلدا» و ... اجرا شد.
نمایشنامه «شب طولانى یلدا»، نوشته «گیتا داوودى»، از جمله آثارى بود که امکان برخوردهاى متفاوت از سوى کارگردانان مختلف را فراهم مىکرد. اثر، اثرى بسته و تکصدا نبود و هم در معنا و هم ساختار اجرایى و تکنیک به کار گرفته شده، راههاى مختلف را مىآموزد. البته کارگردان نمایش «ناصر آویژه»، از نمایشنامه فرمان گرفته بود و این گامى است قابل تحسین. اما این فرمانبردارى از متن اصلى، مانع حضور کارگردان در اثر شده و با تماشاى نمایش به سرعت متوجه این نکته مىشویم که اجرا از متن نوشته شده چیزى بیشتر به ما منتقل نمىکند.
نمایش، داراى سه شخصیت است. یک زوج و مرد مسنّى به نام عمو. تِم متن با موقعیت جنگ شکل گرفته است؛ مردى که در تضاد میان آرمانها و عشقش دست و پا مىزند و عاقبت هم در گیجى و منگى، آرمانها و جنگ از دست رفتهاش را فداى هر آنچه که عشق مىنامندش، مىکند.
نمایشنامه «سرود دوباره کلات»، رویکردى دوباره از فتحنامه کلات بود و این بار در قالبى دیگر به بازى خنیاگرانى در آمده بود که همه، زنانى دردمند بودند. ارنواز، همسر مهرداد در هیاهوى جنگ دوباره از پس خوابى که دیده، در هراس بود و خنیاگران در نمایشى که برایش به صحنه مىبرند، درد قبل را که کشته شدن فرود به دست برادرش بود به چشمش آورده و ... .
یکى از ویژگىهاى این اثر به کارگردانى «فائزه نعمتى»، شکسته شدن فضاى نمایشى بود که توسط ارنواز رخ مىداد. او دو بار براى دیدن نمایش خنیاگران به صندلى تماشاگران مىپیوست و از جایگاه بازیگران صحنههاى بازى در بازى یا نمایش در نمایش را مىنگریست. این ویژگى البته باید قانونمندى خود را در مسیر اجرا ثابت مىکرد. چرا که در صورتى دیوار چهارم در اجراى یک نمایش شکسته مىشود که تماشاگران، قرارداد جدید را به عنوان حذف تمام شرایط یک اجراى یکسویه بپذیرند و بتوانند در مسیر بازى به عنوان بازیگر قرار گیرند.
روز ششم:
در ششمین روز، نمایشهاى «برایم یک چراغ بیاور»، «همه ما یک خاطره»، «یک دروغ زیبا» و «فالگیر» در فرهنگسراهاى مختلف اجرا شدند.
گستردگى فرهنگسراها از شرق (فرهنگسراى طبیعت)، از غرب (فرهنگسراى قانون)، از جنوب (فرهنگسراى بهمن و جوان)، از شمال و مرکز (فرهنگسراهاى بانو، مدرسه، هنر) طورى بود که تمام مردم تهران از هر نقطه توانستند از آثار چهارمین جشنواره بانوان دیدن کنند.
«یک دروغ زیبا»، قصه دختر نابینایى است که نوازنده پیانو است و از طریق آگهى روزنامهاى با مرد نابینایى آشنا مىشود که مىخواهد نواختن پیانو را بیاموزد. دختر نابینا مىفهمد که مرد قبلاً نوازنده پیانو در یک رستوران بوده و چند سالى است که نابینا شده و ثروت زیادى به او به ارث رسیده است؛ و حالا همه به خاطر پول دور او را گرفتهاند.
این نمایش، ساده و روان بود و بازیگران بازى قابل باورى را اجرا کردند ولى موضوع جاذب کار، نابینا بودن گروه و همه بازیگران بود، حتى کارگردان!
«فالگیر»، نمایشى است در باره پیرمرد فالگیرى که تصمیم دارد یکى از نوههایش را از میان چندین نوهاش انتخاب کند تا به او حرفه فالگیرى را بیاموزد. نوهاى که به رغم پیرمرد از قدرت فوقالعادهاى برخوردار است. در این میان سر و کله زنى پیدا مىشود و ... .
در پرداخت نمایشنامه «فالگیر»، نویسنده امکانات صحنه را کمتر مد نظر گرفته بود و به دلیل گذر زمانى موجود در قصه، اثر را با تعدد صحنه روبهرو کرده و این تعدد صحنههاى کوچک بدون اینکه در ساختار اجرایى اثر بتواند جایگاهى پیدا کند باعث دهها بار خاموش و روشن شدن نور شده بود. با بررسى دقیق صحنهها و ارتباط زنجیروار آنها به نظر مىآمد اثر مىتوانست صحنههایش در هم ادغام شده و کارى سادهتر و تکنیکىترى را براى کارگردان به ارمغان آورد.
این نمایش، نوشته «سوسن رحیمى» به کارگردانى «فریبا آقاپور» به اجر در آمد.
روز هفتم:
در آخرین روز از جشنواره، «همه ما یک خاطره ازلى هستیم»، به همراه اجراى مجدد دیگر نمایشها به روى صحنه رفت.
«همه ما یک خاطره ازلى هستیم»، اسم نمایشى است که نمایشنامه آن را «بهرام ریحانى» و «فریده شیرژیان» نوشته و «بهرام ریحانى» آن را کارگردانى کرده بود.
این نمایش یادآور خاطرهاى بین یک زوج عاشق بود که در دو بخش زمین و ازل اتفاق مىافتد. آب، نماد لطافت، پاکى، زیبایى و حقیقت گرفته شده و به همین دلیل قسمت عمده نمایش در یک آکواریوم بزرگ اتفاق مىافتد. یعنى بازیگران لوله تنفسى به دهان گذاشته و نمایش را در آب اجرا مىکردند. در این کار از حرکات فرم و پانتومیم زیاد استفاده شده بود و حدود هشتاد درصد نمایش بدون کلام بود.
اختتامیه:
مراسم اختتامیه جشنواره در تالار شهید آوینى فرهنگسراى بهمن برگزار شد. در این مراسم «اعظم بروجردى»، دبیر این جشنواره ضمن ارائه گزارشى به نحوه برگزارى این جشنواره پرداخت و گفت:
«نمایشهاى برگزیده این جشنواره در فرهنگسراهاى تهران اجراى عمومى خواهند داشت.»
«هما روستا»، «محمود عزیزى»، «سعید کِشنفلاح»، «مجید جعفرى»، «مریم معترف»، «اِدنا زینلیان» و «منیژه محامدى» داوران این جشنواره بودند که در این مراسم، پس از قرائت بیانیه توسط نماینده هیئت داوران خانم «مریم معترف»، برگزیدگان معرفى و جوایز آنها اهدا شد.
علاوه بر اهداى جوایز دبیرخانه این جشنواره، جوایزى نیز از طرف رئیس سازمان صدا و سیما و خانم «زهرا شجاعى» مشاور رئیس جمهور در امور زنان به برگزیدگان این جشنواره اهدا شد.
نمایش «دختران قالىباف» موفق به دریافت جایزه بهترین موسیقى، جایزه دوم کارگردانى و در نمایشنامهنویسى، سوم شد.
نمایش «شب طولانى یلدا»، علاوه بر دریافت جایزه کارگردانى اول، نمایشنامهنویسى دوم، بهترین بازیگرى دوم زن و بهترین بازیگرى سوم مرد، جایزه ویژه سازمان صدا و سیما را که چهار سکه بهار آزادى بود، دریافت کرد. این جایزه از طرف صدا و سیما به خاطر نقش زن در خانواده به «گیتا داوودى» اهدا شد.
نمایش «گردونه» نیز جایزه اول نمایشنامهنویسى، سوم کارگردانى و بهترین بازیگرى اول زن را دریافت کرد. همچنین دفتر مشارکت زنان با اهداى یک سکه بهار آزادى از «سوسن مقصودلو» بازیگر این نمایش تقدیر به عمل آورد.
در ادامه، «مرجان نقیه»، بازیگر نمایش «لالا» موفق به دریافت بهترین جایزه بازیگر سوم زن و «حافظ آهى»، بازیگر «فالگیر» نیز موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگرى دوم مرد شد.
نمایش «افسانه ریسمان» موفق به دریافت جایزه بهترین طراحى صحنه شد. علاوه بر این، دفتر مشارکت زنان نیز با اهداى یک سکه بهار آزادى، به طور جداگانه از «مهبود مهرنوش» نویسنده و کارگردان این نمایش تقدیر کرد.
با اعطاى 4 سکه بهار آزادى از گروه نمایش «یک دروغ زیبا» تقدیر ویژه به عمل آمد و دفتر مشارکت زنان از «بهرام ریحانى» براى ارائه اندیشه نو و طراحى ویژه در نمایش «همه ما یک خاطره ازلى ...» با اهداى یک سکه تقدیر کرد. دفتر مشارکت زنان با اهداى سکهاى به «فائزه نعمتى» در بخش کارگردانى و نویسندگى نمایش «سرود دوباره کلات» از این هنرمند تقدیر کرد.
هیئت داوران و ستاد جشنواره به جهت حضور شایسته و هنرمندانه اساتید پیشکسوت نمایش، جوایز ویژه خود را که شامل لوح تقدیر و یک سکه بهار آزادى بود به «محبوبه بیات»، «فرزانه نشاطخواه»، «رضا فیاضى»، «عباس افشاریان»، «فرهاد شریفى»، «نورالدین آزاد» اهدا کرد.
و اما ...
جشنواره تئاتر بانوان در شرایطى که معمولاً «زنان امکانات و فضاى کمترى براى فعالیت دارند، توانست حرکت خوب و مثبتى باشد. تئاتر بانوان به عنوان یک جریان مداوم و فعالیتى متعلق به بانوان که تمام فعالیتهاى آن به دوش بانوان است، حرکتى ارزشمند است ولى مهم تراز آن، حمایت و هدایت آن و سرمایهگذارى براى هدفمندسازى آن است.
هر جشنوارهاى پر از روندهاى مؤثر و پیشرو و حتى عوامل بازدارنده است و این جشنواره هم از این امر مستثنا نبود.
با این وجود امیدواریم که باز هم شاهد این گونه جشنوارههاى هنرى در عرصههاى مختلف براى بانوان باشیم.