پژواک
چرا مدام به دنبال کسانى مىرویم که در ناز و نعمت بزرگ شدهاند و به جایى رسیدهاند. تنها به دنبال آنهایى نباشید که مادرشان صبح تا شب مراقب بوده که مبادا بیسکویت و چاى دخترش دیر شده باشد و او از درس بماند. به فکر آنهایى باشید که با سختى به جایى رسیدهاند. من چنین افرادى را مىشناسم و مىتوانم آنها را به شما معرفى کنم.
در حال حاضر، تحقیقاتى روى نماز و علل سرخوردگى جوانان پس از ورود به دانشگاه دارم که مىخواهم آنها را براى شما بفرستم و خیلى علاقه دارم که با مجله همکارى داشته باشم. دوست دارم که همیشه شاهد پیشرفت کیفى مجله شما باشم.
فاطمه عباسى - قم
دوست عزیز، مجله هرگز به کسانى که فقط با ناز و نعمت بزرگ شدهاند نپرداخته است. ما نیز چون شما در تلاش هستیم تا زنان و دخترانى را که با تلاش خود و با وجود فقر اقتصادى به مراحل بالاى موفقیت دست پیدا کردهاند، گفتگوهایى داشته باشیم. شما نیز اگر افرادى را مىشناسید که با وجود امکانات کم، به پیشرفتهاى بزرگى رسیدهاند، آنها را به مجله معرفى کنید تا در صورت لازم، مجله با این افراد گفتگویى ترتیب دهد.
مطالب و مقالات خود را نیز مىتوانید به دفتر مجله ارسال کنید تا پس از ارزیابى در صورت مناسب بودن براى چاپ، در نوبت قرار بگیرد.
یک درد دل طولانى هم برایمان نوشتهاید که شاید حرف خیلى از زنهاى دیگر باشد لذا خطوطى از مطلبتان را با هم مىخوانیم تا امید به زندگى دوباره در دلهاى همهمان جوانه بزند:
«امروز این را مىنویسم براى تمام زنان، شاید ارزش رسیدن به دست آنها را داشته باشد. براى همه آنهایى مىنویسم که مىگویند زندگى سخت است و هر روز آن را با نگاهى تلخ مثل همه روزها شروع مىکنند. هر کس اسیر زندگى شود تمام عمر خود را باخته و باید عاشق زندگى بشود ... در خانه کوچکى، اجارهنشین هستم. یک اتاق 12 مترى و یک هال 12 مترى با 8 متر آشپزخانه و پلههاى آپارتمانم پر از گل است. هر روز به آنها آب مىدهم و هر روز شاهد رشد و نمو عشق در رگ و ریشه گلها هستم و خودم هم با آنها رشد مىکنم ... آشپزخانه کوچکى دارم ولى هرگز احساس نکردهام که محکوم به ماندن در این فضاى کوچک هستم. همه وسایل تزئینى خانهام را خودم درست کردم و تنها کلاس من براى درست کردن آنها، صفحه کوچک یک تلویزیون 14 اینچ است ... .
با شصت هزار تومان درآمد شوهرم اجارهخانه مىدهیم و امور خانه را مىچرخانیم ولى هیچ گلهاى نداریم. نه دروغ مىگویم و نه اغراق مىکنم. من از شما دور نیستم، کمى آن طرفتر از شما زندگى مىکنم و بزرگترین آرزویم راضى بودن خدا از من است. من هم یک زن هستم از جنس تمام زنها، فقط زندگى را باید با دیدى بازتر نگاه کرد. مىدانم فکر مىکنید نوشتههاى من مسخرهاند و نمىشود آنها را در مجلهاى که تمام نکاتش سخت و کلیشهاى است چاپ کرد ولى من هم یک انسانم که نمىخواهم خانه کوچکم همیشه یکنواخت باشد ... من افتخار مىکنم که یک زن هستم، زنى از جنس «فاطمه».»
هیچ وقت فکر نمىکردم که چنین نامهاى برایتان بنویسم. نمىدانم آیا تا حالا کسى نامهاى این طورى برایتان نوشته یا اینکه من بابکننده این راه هستم؟ هر چه هست امیدوارم کمکم کنید. پدرزنم مرا در تنگناى مالى قرار داده تا زودتر مراسم ازدواجم را برگزار کنم. با اینکه دانشجو هستم و حقوق کمى بابت 13 ساعت کار مىگیرم و تمام پساندازم صرف خرج بیمارى قلبى مادرم شده است، درماندهام که چگونه پاسخگوى خواسته پدرزنم باشم. به نزد تمامى دوستان و مؤسسات خیریه و کمیته امداد مراجعه کردهام ولى همه دست رد به سینهام زدهاند و یا چک و سفته خواستهاند.
لذا دست تمنا به سوى مجله محبوبم دراز مىکنم و دوست دارم مشکل مالى من از طرف شما حل شود. از آنجایى که مجلهتان زیر نظر حوزه علمیه قم چاپ مىشود، لطفاً مشکل مرا با روحانیون در میان بگذارید شاید خیرخواهى پیدا شود و من بتوانم کم کم قرضم را به آن فرد ادا کنم.
؟ - مشهد (شهر سیسآباد)
برادر محترم، امیدواریم که هر چه زودتر به خواست پروردگار مشکل مالى شما حل شود. ما نیز در همین حد که مختصرى از نامه شما را چاپ کنیم، مىتوانیم به یارىتان بیاییم، همین و بس! از شرایط پدر خانم محترم شما نیز اطلاعى نداریم، احتمالاً چارهاى جز تأکید بر برگزارى عروسى ندیده است. شما باید شرایط خانواده دختر را نیز کاملاً درک کنید. با این حال امیدواریم ایشان نیز مشکلات شما را کاملاً در نظر بگیرد و حتىالامکان با شما همراهى کند.
یکى از دبیران این مرز و بوم هستم و از نزدیک شاهد مشکلات دانشآموزان دختر مىباشم و فضاى فکرى حاکم بر آنها را حس مىکنم، لذا مقالهاى تحت عنوان «روند شکلگیرى مفهوم عشق در دختران» ارائه دادهام که امیدوارم مفید باشد.
مریم نوروز بابایى - تهران
خواهر گرامى، احساس وظیفه شما در هدایت و راهنمایى دختران جوان قابل تقدیر است. اما در مقالهاى که فرستادهاید گاه خودتان هم در پایان مطلب وارد عمل شده و تجربیات شخصىتان را که شبیه به خاطره است، اضافه کردهاید.
محتوا و موضوع اثر ارسالى شما از مواردى است که باید حتماً به آن پرداخت اما بهتر است روى شیوه مقالهنویسى خود تجدید نظر کنید تا کارتان شبیه به خاطرهگویى و یا یک سخنرانى دوستانه نشود. مثلاً همین استفاده مکرر از ضمیر «من» باعث شده است تا اثر از سبک و سیاق مقاله بیرون بیاید.
در هر حال به پاس زحمات شما، قسمتى از مطلب ارسالىتان را با دیگر دوستان بخش «پژواک» مجله مىخوانیم و منتظر دیگر آثارتان هستیم.
«... من خودم دبیر دبیرستانهاى دخترانه هستم و از جوّ حاکم بر افکار دختران به خوبى آگاه هستم به گونهاى که اگر براى آنها از حقیقت عشق، عشق پایدارى که براى ایجاد آن زحمت باید کشید، بگویى، اصلاً آن را عشق نمىشناسند و آنقدر وجودشان از افکار مسموم نسبت به عشق، آلوده شده که حتى اختلافات پدر و مادرشان را جزو استثناها قرار مىدهند. باید دخترانمان را براى زندگى حقیقى بیدار کنیم تا در زندگى مشترک دچار جنگى ناعادلانه و فرساینده و خطرناک نشوند ... من مىدانم فاصله دانستن تا عمل کردن هر چقدر کم باشد، ولى بسیار سخت است. هر چقدر بخواهیم درست عمل کنیم، خواهان درستى و منطق باشیم، کار مشکلتر مىشود ولى نتیجهاى بس شیرین دارد ...»
با تشکر از زحمات شما که مطلب مرا در بخش «دختران بهار» چاپ کردهاید. در ضمن دو شماره از مجله به دستم نرسیده است و من آنها را حتماً لازم دارم.
هاجر مرادى - اصفهان
دوست عزیز، قبلاً توسط نامه و تلفن به شما اعلام کردیم که شمارههاى درخواستىتان را قبلاً پست کردهایم. اما این را هم بدانید که دفتر مجله هر ماه فقط براى کسانى که در همان شماره مطلب دارند، مجله ارسال مىکند و شما نباید انتظار داشته باشید که مجله همیشه مرتب برایتان ارسال شود، حتى اگر مطلبى از شما در آن چاپ نشده باشد. در صورتى که تمایل دارید تمامى شمارههاى مجله را داشته باشید مىتوانید مشترک مجله شوید.
در شماره 148 «پیام زن» در بخش خبر نوشته بودید که خانم آلیا، نماینده تهران گفته است تعدد زوجات در مردان، به نفع زنان است. من یک زنِ خانهدار هستم که سه بچه دارم. وقتى که خیلى کوچک بودم، پدرم همسر دیگرى اختیار کرد که از نظر سنّى و زیبایى نسبت به مادرم برترى داشت. پدرم بعد از ازدواج دومش، دیگر ما را رها کرد و من از همان کوچکى نسبت به مردان احساس تنفر پیدا کردم و همین موجب شد که این مسئله تأثیر بسیار بدى در زندگى آیندهام داشته باشد. من حالا به حرفهاى شوهرم اعتماد ندارم هر چند وى مرد خوبى است ولى دایم حس مىکنم که دارد به من خیانت مىکند. از همان بچگى وقتى پدر و مادر من به هم احترام نمىگذاشتند، من هم یاد نگرفتم که چطور باید در زندگى خانوادگى رفتار کنم و شوهرم را دوست داشته باشم. فکر مىکنم در این بدبینىها نسبت به همسرم، تقصیرى ندارم چون سالهاست که روابط خانوادگى افراد خانواده ما از هم پاشیده است. من بارها و بارها تحقیر شدن مادرم را دیدهام؛ حتى مىدانم همسر دیگر پدرم هم روى خوشى از زندگىاش ندیده است و مجبور شده با شرایط پدرم بسازد.
حتى اگر مردى براى ثواب بخواهد به یک زن بىپناه و بیوه کمک کند بدون اینکه ازدواجى در کار باشد، باز هم مسئله به جاهاى باریک مىکشد و یکى از طرفین، پیشنهاد ازدواج موقت مىدهد.
من فکر نکنم در اسلام هم این طور باشد که مرد برود دوباره ازدواج کند و زنِ اول، بدبخت شود و با جسم و روح بیمار و افسرده زندگى بچههایش را به دوش بکشد. وقتى خانمهاى فامیل ما در خانهمان این خبر مجله را خواندند همگى ناراحت شدند چون مىدیدند که چطور بچههاى چنین خانوادههایى عقدهاى و بدبین مىشوند و زندگى متعادلى ندارند و ... .
دلم مىخواهد فقط درد دل مرا منعکس کنید که در تعدد زوجات، همیشه زن اول زیان مىکند و هرگز ازدواج مجدد مردان به نفع زنان نیست حتى زن دوم هم راحت نیست.
؟ - تهران
خواهر عزیز، ما نیز همانند هر نشریه خبرى دیگر، در چارچوب سیاستهاى خبرى خود، در هر شماره خبرهاى متعددى را در مجله مىآوریم که روشن است درج خبر نمىتواند لزوماً به معناى تأیید مفاد آن باشد حتى اگر گفتار و اظهار نظرى از سوى یک مسئول باشد. ولى لااقل این فایده را براى شما نیز دارد که با دیدگاههاى دیگران آشنا مىشوید حتى اگر قبول نداشته باشید و آگاه مىشوید که مسئولان و دستاندرکاران امور جامعه چه نظرى دارند و به عنوان مثال براى حل مشکلات اجتماعى چه برنامه و سیاستى را پیشنهاد و پىگیرى مىکنند. همان گونه که نظر شما را نیز منعکس کردیم تا خوانندگان و مسئولان با دیدگاه شما نیز آشنا شوند.
گزارش «راهیان سراب» را پس از بازنویسى ارسال کردم. البته لازم به ذکر است که جواب نامه شما به دست من نرسید و من با توجه به نکاتى که در بخش «پژواک» آمده بود، اصلاحاتى انجام دادم.
صدیقه شاهسون - نجفآباد
دوست عزیز، جواب نامه شما به همان نشانى که براى اشتراک مجله دادهاید، ارسال شده است. در هر حال بار دیگر نامهاى برایتان مىفرستیم تا بتوانید اثرتان را با توجه به نظرات ما، بهتر بازنویسى کنید.
موفق باشید.
خواهر گرامى «معصومه مرتضوى» از آزادشهر، قطعه ارسالى شما براى بخش «دختران بهار» به دستمان رسید. از آنجایى که اثرتان مناسب است، منتظر چاپ آن در شمارههاى آتى مجله باشید.
منتظر دیگر آثارتان هستیم.