زنان تانزانیا
غلامرضا گلىزواره
ویژگىهاى جغرافیایى
کشور تانزانیا با 945000 کیلومتر مربع وسعت در نیمکره شرقى و در پایین خط استوا و در شرق قاره آفریقا قرار گرفته است. از شمال با «کنیا» و «اوگاندا»، از غرب با «رُوندا»، «بُروندى» و «زئیر» هممرز بوده و از سمت شرق به «اقیانوس هند» و از جنوب به «زامبیا»، «مالاوى» و «موزامبیک» محدود مىگردد.
جمهورى متحده تانزانیا از یک سرزمین اصلى به نام «تانگانیکا» و نیز جزایر «زنگبار» و «پُمبا» تشکیل شده است.(1)
آب و هواى این کشور در نواحى ساحلى گرم و مرطوب و در فلاتهاى مرکزى گرم و خشک و در نواحى کوهستانى معتدل است. بخشهاى ساحلى از جلگههاى هموار و قسمتهاى مرکزى از فلاتهاى مرتفعى به وجود آمده است. تانزانیا از شمال به قله «کلیمانجارو» که مرتفعترین قله آفریقا است محدود مىگردد. قله «نگرونگرو» که بیش از 20 کیلومتر عرض دارد و بزرگترین دهانه آتشفشان جهان است در تانزانیا دیده مىشود. این کشور چندین دریاچه دارد که بزرگترین آنها دریاچه «ویکتوریا» در شمال است که سرچشمه رودخانه «نیل» مىباشد.(2)
نام «تانگانیکا» و سپس «تانزانیا» از نام دریاچه این کشور یا شهر بزرگ آن یعنى «تانگا» گرفته شده است. در سال (1299ش) - 1920م نام «تانگانیکا» به صورت تحتالحمایه تانگانیکا در آمد و سرانجام در سال (1341ش) - 1962م با کسب استقلال، جمهورى تانگانیکا نامیده شد و در سال (1343ش) - 1964م چون «زنگبار» به آن پیوست، نام رسمى جمهورى متحده تانزانیا را برگزید.(3)
مشخصات اجتماعى و فرهنگى
تانزانیا 32 میلیون نفر سکنه دارد که از این میزان حدود 700000 نفر در جزیره زنگبار و بقیه در سرزمین اصلى اقامت دارند. آهنگ رشد جمعیت بالاست و حدود 3% مىباشد. 80% مردم در روستاها و بقیه در کانونهاى شهرى اقامت دارند. حدود 98% جمعیت کنونى تانزانیا را سیاهان در بر مىگیرند که در قالب 120 قبیله کوچک و بزرگ در نواحى گوناگون زندگى مىکنند که هر کدام از آنان آداب و رسوم و زبان ویژهاى دارند و بر اساس ویژگىهاى نژادى به پنج گروه «بانتو»، «هامیت»، «نیلوهامیت»، «بوشمن» و «لو» تقسیم مىشوند. همین ویژگى مشکلات اجتماعى، سیاسى و اقتصادى بسیارى را براى تانزانیا به وجود آورده است. غالب مردم کشاورز و دامپرورند. با این وصف این جمعیت انبوه همواره چشم به راه کمکهاى دولتى براى ساختن مدارس، درمانگاهها، جادهها و دیگر امور عمرانى هستند و این در حالى است که فقر کلى حاکم بر کشور راه را براى هر گونه توسعه جدى و پایدار در مناطق شهرى و روستایى بسته است. در کشورى چون زامبیا با اتحاد سه قبیله اکثریت تشکیل مىشود اما در تانزانیا براى ایجاد چنین اکثریتى و داشتن حکومتى باثبات به اتحاد 14 قبیله بزرگ نیاز مىباشد. درآمد سرانه در تانزانیا بسیار اندک مىباشد و همین ویژگى تانزانیا را در ردیف فقیرترین کشورهاى جهان قرار داده است و این سرزمین به کمکهاى خارجى وابسته است. در این میان بانوان در جامعه سنتى تانزانیا وضع دشوار و فقیرانهترى دارند. سطح نازل فرهنگ و غلبه روحیه مردسالارى سبب شده که زنان تانزانیایى از انواع خشونتهاى خانگى و تبعیضهاى اجتماعى و اقتصادى در رنج باشند. هندىها در سواحل تانزانیا حضورى چشمگیر دارند و در حال حاضر هزاران آسیایى براى داد و ستد و بازرگانى به تانزانیا مىآیند. اگر چه مهاجرت و ازدواج برونگروهى در میان قبایل آفریقایى صورت مىگیرد، اغلب مردم این کشور تا پایان قرن اخیر به صورت جدا از هم زندگى مىکردند. غالب قبایل، وابسته به محصولات کشاورزىاند و غذاى آنان از ذرت و موز تشکیل شده است. خانههاى مردم عمدتاً چوبى بوده و با سفال یا پوشال پوشانیده شده است. یکى از صحنههاى جالب در تانزانیا که توجه هر گردشگرى را به سوى خود جلب مىکند، زنانى است که اغلب بافتنىهاى زیبا و الوان را با خود حمل مىکنند تا به فروش برسانند.(4)
زبان رایج در تانزانیا «سواحیلى» است که 60% لغات آن از زبان عربى گرفته شده است و آمیزهاى از زبانهاى بانتو، عربى، انگلیسى و مقدار کمى پرتغالى، فارسى و هندى است.
اکثریت مردم تانزانیا مسلمان هستند. آنان غالباً در سواحل شرقى و جزایر زنگبار و پمبا سکونت دارند. از نژاد اعراب، هندى و ایرانى مىباشند که سالها قبل به این کشور مهاجرت کردهاند. علاوه بر اسلام مذاهب مسیحیت و بومى در این کشور پیروانى دارد.(5)
هویت خانواده
تمامى مردم تانزانیا هویت خود را در خانواده مىجویند از اینرو روابط خانوادگى در این کشور قوى است. خانواده در این سرزمین به زن و شوهر و فرزندان منحصر نمىگردد بلکه عموها، عمهها، خالهها، برادران و دایىها را در بر مىگیرد. در رأس هر خانواده که امکان دارد تعداد آن به 50 نفر برسد، پیر طایفه قرار دارد. حفظ عزت خانواده، رفع اختلافات میان اعضاى آن و هدایت کودکان بر عهده این فرد سالخورده است و معمولاً افراد به نصایح و دستوراتش گوش فرا مىدهند.
ازدواج در جامعه تانزانیا نشانهاى مقدس مىباشد و اشخاص زمانى داراى اهمیت، اعتبار و نفوذ هستند که پیوند زناشویى انجام دهند. در میان برخى قبایل، افرادى که تن به این موضوع ندادهاند و از ازدواج طفره رفتهاند، ناتوان و غیر طبیعى محسوب مىشوند. مراسم ازدواج در مناطق روستایى و حتى در برخى نواحى شهرى به شیوه سنتى و توأم با جشنهاى بزرگ برگزار مىشود. پرداخت شیربها و مهریه عروس نیز طبق آداب خاصى انجام مىپذیرد و در هر طایفهاى داراى تشریفات ویژهاى است.(6) رسم تعدد زوجات در بین تمامى قبایل آفریقا رواج دارد و بر طبق باورهاى قدیمى، مرد هرگز نمىتواند در طول زندگى به یک همسر اکتفا کند. البته در این گونه موارد همسر اول که حالت کدبانو دارد اهمیت ممتاز و نقش ویژه خود را حفظ مىکند و مدیریت منزل را بر عهده دارد و اصلاً او وظیفه تحقیق در خصوص اوضاع رفتارى و اخلاقى زن دوم یا سوم شوهرش را بر دوش مىگیرد.(7)
زنان در بیشتر قبایل داراى شخصیت اجتماعى مهمى هستند و در گروههاى نژادى گوناگون جداى از وظایف روزانه خانهدارى به عنوان مادر در نظر گرفته مىشوند. آنان به سبب نقش صلحآفرین و مسالمتآمیز خود مورد تحسین بزرگان قوم قرار مىگیرند. کودکان نیز در جوامع سنتى از اهمیت خاصى برخوردارند و دیده به جهان گشودن آنان به منزله رحمت و نعمت الهى به شمار مىآید و خردسالان عاملى استوار براى استحکام خانوادهها، مورد علاقه والدین مىباشند. طبق سنتهاى محلى بچهها باید پدر و مادر را تکریم کنند و در امورات زندگى به آنان کمک کنند و چون والدین سالخورده شدند آنان را تحت سرپرستى خود قرار دهند. پس از ورود پسران به دوره بزرگسالى، آنان منازل پدر خویش را ترک مىکنند و در کلبههاى خود سکونت مىورزند.(8)
روایت رنج و شادمانى
در غالب قبایل وقتى زن آبستن مىگردد، مراسم عبادى خاصى در این راستا انجام مىگیرد و قربانىهایى براى حفظ سلامتى مادر و جنین وى اهدا مىگردد. در ایام حاملگى، زنان اجازه کارهاى سنگین یا عصبانى شدن و نزاع و جدال با دیگران را ندارند و در میان برخى طوایف رسم است که زن تا به دنیا آمدن بچه با والدین خویش زندگى مىکند. هنگام وضع حمل، قابلههاى سنتى به دنیا آوردن نوزاد را به عهده مىگیرند. نامگذارى فرزند طى مراسمى خاص انجام مىشود.
طلاق در بین قبایل تانزانیا تا حدود بیست سال قبل امرى ناشناخته بود و به ندرت و با نفرت انجام مىگرفت ولى از زمان ورود فرهنگ مهاجم و کمرنگ شدن آداب و رسوم کهن بومى این پدیده هماکنون در مناطق شهرى بسیار به چشم مىخورد. مشکلات اقتصادى و اجتماعى و در مواردى فساد و فحشا از دلایل مهم گسستن پیوند زن و شوهر مىباشد. البته در صورت بروز اختلاف میان زوجین، میانجىهایى که از هر دو طرف انتخاب مىشوند مىکوشند مصالحه به عمل آورند زیرا هیچ کدام از طوایف، طلاق را روا نمىدانند و تنها در صورتى مورد پذیرش قرار مىگیرد که زن و شوهر براى حریم خانواده، احترامى قایل نباشند و روابط زن و مرد و زندگى آینده کودکان با خطر مواجه گردد یا احیاناً ادامه این زندگى روابط دو قبیله را دچار تیرگى و آشفتگى مىنماید.(9)
هنگامى که غریبهاى وارد خانهها مىشود، بهترین امکانات و مواد غذایى در اختیارش قرار مىگیرد. غذا معمولاً توسط زنان تهیه مىشود و هنوز هم در میان برخى قبایل مرسوم است که آنان دو زانو نشسته و از سایر افراد خانواده و مهمانان خود پذیرایى مىکنند. مردم تانزانیا با وجود مواجه بودن با فقر و نابسامانىهاى اجتماعى، زندگى شادى دارند و در قالب خواندن آواز و اصواتى زیبا، شادمانى را پدید مىآورند. برنامههاى فرحانگیز غیر از آنکه از روح آرام آنان حکایت دارد، نمودارى از آداب و رسوم سنتى و حوادث و وقایع تانزانیا هم هست و موزیک این رسوم جایگاه خاصى در فرهنگ قبایل دارد.
لباسهاى زنان، قطعههاى پارچههاى یکسرهاند که در طرحها و رنگهاى گوناگون به دور بدن آنان پیچیده مىشود. تمامى بانوان در هر سن و صرف نظر از مکان و مناسبت خانوادگى، محل کار، مزرعه، جشن، عروسى، تشییع جنازه و مجالس رسمى، این نوع لباسها را مىپوشند. بسیارى از این زنان با استفاده از پوششهاى یاد شده بچههاى کوچک و شیرخوار خود را بر دوش حمل مىکنند و یا وسایل و لوازم خریدارى شده را جابهجا مىکنند و اگر شوهر بخصوص در نواحى ساحلى، قادر به خرید این لباس براى همسر خویش نباشد، چنین موضوعى نه تنها توهین و تحقیر براى زن و خانوادهاش به شمار مىرود، بلکه امکان دارد حتى برگزارى ازدواج و شروع زندگى جدید را به مخاطره افکند. علاوه بر لباسهاى سنتى، آرایشهاى قومى و قبیلگى که نمادى از طلسم و دور نمودن سحر و جادو مىباشد، نیز در بین زنان رواج دارد. غذاى مشترک و رایج در اکثر قبایل تانزانیا، خوردنى حلیممانندى موسوم به «اوگالى» است که مخلوطى از آرد ذرت، گوشت و سبزیجات به همراه کمى ماهى و گوشت سرخ شده بز مىباشد. اگر چه در شهرها این خوراکى به صورت آماده وجود دارد اما در روستاها توسط زنان با رنج و مشقت فراوان تهیه مىشود. همچنین زنان نوعى ماهى را که در رودخانههاى تانزانیا موجودند در مقابل گرما و نور خورشید خشک مىکنند و سپس به همراه فلفل قرمز و سیاه، پیاز و گوجهفرنگى در آب مىجوشانند و از آن سوپ ماهى خوشمزهاى تهیه مىکنند که بسیار مورد علاقه مردم است.(10) زنان معمولاً هنگام مرگ بستگان شیون و گریه را با صداى بلند آغاز مىکنند ولى مردان در انظار، اجازه گریه ندارند. پس از خاکسپارى مرده، مرسوم است که زنان موهاى خود را از ته مىتراشند!(11)
زنان ماسائى
با وجود گسترش روابط تانزانیا با دیگر کشورهاى جهان طى چهار دهه پس از استقلال قبایل موجود همچنان بر حفظ و تداوم میراث گذشته و فرهنگ و سنتهاى خود اصرار دارند و اجراى مراسم عبادى کهن و آداب و رسوم گذشتگان هنوز در بین اقوام و طوایف تانزانیا رواج دارد البته ورود مظاهر تمدنى جدید، تهاجم فرهنگ غربى و رسوخ باورهاى مسیحیت در بین این قبایل تا حدودى موجب سست شدن بنیان سنتى طوایف شده است. این ویژگى در شهرهایى چون دارالسلام (مرکز حکومت) و شهرهاى مهمى چون «زنگبار»، «تانگا»، «موانزا»، «تایورا»، «موروگورو» و «موشى» قابل مشاهده است در حالى که در نواحى شمالى و غربى و خصوص روستاها سنتهاى بومى تا حدودى دستنخورده باقى مانده است.(12)
در قبیله «یائوها» احترام به سالخوردگان و فرمانبردارى از رئیس قبیله هنوز رواج دارد و مردان این طایفه پس از ازدواج به دهکده زنان خود نقل مکان مىکنند. دختران پس از رسیدن به سن پنج سالگى با مادربزرگِ مادرى خود زندگى مىنمایند و پسران در کلبههاى اشتراکى به سر مىبرند.
ماسائىها مهمترین قبایل تانزانیا را تشکیل مىدهند. در جامعه مذکور پسران در مقایسه با دختران نقش مهمترى دارند و پس از انجام یک سرى امور مخاطرهانگیز مىتوانند به گروه بزرگسالان وارد شوند. زنان ماسائى مقادیر زیادى از وسایل تزئینى را به گردن، بازو و پاهاى خود مىآویزند که با توجه به مقدار آن و وزنى که بر حملکننده وارد مىکند، جاى بسى شگفتى است که چگونه آنان مىتوانند راه بروند. آنان علاوه بر این از شانه تا آرنج و همچنین از قوزک پا تا زانوها را
با سیمهاى فلزى مىپوشانند که نوعى زینت برایشان به شمار مىآید. زنان از دو پوست به عنوان لباس استفاده مىکنند که یکى را به دور کمر مىپیچند و دیگرى از شانه تا پایین پاى بانوان را در بر مىگیرد. پوشش زنان بهتر از لباس مردان است و به زیبایى آنان کمک مىکند. گوشهاى آنان به طریق خاصى سوراخ شده و فنرهایى را بر گردن خود آویختهاند. موهاى سر را با گِلى مخصوص مىشویند. آنان با وجود آنکه از سوء تغذیه و کمبود مواد پروتئینى رنج مىبرند اما غالباً از بدنهایى ورزیده و هیکلى درشت برخوردارند. در این قبیله هر که قصد ازدواج با دخترى را دارد باید به شکار شیرى برود و بعد از اینکه سر آن را برید، آن را به عنوان نشان شجاعت و دلاورى خود براى پدرزن خویش ببرد. این عمل بدان سبب است که بدانند پسر براى خود مردى شده است.(13)
دخترى که مىخواهد شوهر کند با رقصى محلى و پایکوبى دختران دیگر به منزل مادربزرگش برده مىشود و بعد از چند روزى اقامت در آنجا بر دوش شخصى قرار مىگیرد و در حالى که پارچهاى روى سرش انداختهاند او را به منزل پدرىاش برمىگردانند و در راه، دختران قبیله با سرودن اشعارى او را همراهى مىنمایند.(14) در آنجا پارچهاى به دور سر عروس پیچیده مىشود و آن مقدار از اعضاى بدن وى را که نمایان است کُنجد مىزنند و این کار را معمولاً خانواده عروس انجام مىدهند. سپس عروس را روى زمین یا صندلى نشانیده و اطرافیان برایش هدایایى مىآورند. در پایان، پدر عروس و وابستگان وى را معرفى مىکنند سپس عروس را به خانه داماد مىبرند. در منزل شوهر، شیخ محل را دعوت مىکنند تا برایشان دعا بخواند و آرزوى خوشبختى و سلامتى براى هر دو زوج بنماید.(15)
اکثر ماسائىها اعم از زن و مرد داراى یک نام هستند. زن ماسائى تا زمانى که ازدواج نکرده است به نام مادرش خوانده مىشود و پس از ازدواج، همسرش نام دیگرى به وى مىدهد و این نام تا زمانى که کودکى به دنیا نیاورده است به او اطلاق مىگردد. پس از بچهدار شدن، زن به نام بزرگترین فرزندش خوانده مىشود و اگر از نعمت بچه محروم باشد تا آخر عمر به اسم شوهر نامیده مىشود. مردى که ازدواج مىکند، پدرزن و مادرزن خود را «باگِر» مىنامد و اجازه ندارد آنان را با اسم خود فرا بخواند ولى عروس بر خلاف داماد، پدرشوهر و مادرشوهر را با عنوان پدر و مادر صدا مىزند.
دختران ماسائى قبل از ازدواج غالب وقت خود را به آواز و گشت و گذار دستهجمعى مىگذرانند و تقریباً هیچ گونه کارى انجام نمىدهند ولى پس از تشکیل خانواده و آغاز زندگى زناشویى، فعالیت اصلى آنان منحصر به پخت غذا و سایر امور خانهدارى است و بعد از به دنیا آوردن فرزند، کار واقعى آنان آغاز مىگردد که شامل ساختن خانههاى دهکده، جمعآورى هیزم، بچهدارى، حمل و نقل وسایل گوناگون، کاشت و برداشت محصولات کشاورزى و غیره مىگردد. آنان معمولاً در سراسر عمر، این کارهاى فرساینده و خستهکننده را انجام مىدهند. زنانى که همسر خود را از دست مىدهند مجدداً ازدواج نمىکنند و به خانه مادر باز مىگردند و اگر وى در قید حیات نباشد، در منزل برادر خود اقامت مىگزینند.(16)
تولیدکنندگان اصلى
زنان در مناطق روستایى همه روزه حدود هشت ساعت در مزارع به کشت و زرع، پاک کردن زمین از علفهاى هرز و برداشت محصول مىپردازند. آنان ناگزیرند با استفاده از وسایل کهنه و ابزارهاى ابتدایى، زمین را شخم بزنند که کارى خستهکننده و عذابآور است و البته براى بهرهبردارى از زمین هم روشى نامناسب است. آنان باید بذر و کود را حمل کنند، انبار کردن محصولات و تهیه غذا را نیز بر عهده دارند. مردان در فعالیتهاى فنى و شیوههاى جدید کشت و تکنیکهاى جدید برداشت، فعالیت دارند ولى در مجموع کار عمده تولید فرآوردههاى زراعى آن هم با مشقت فوقالعاده و روشى غیر عادلانه بر دوش زنان است و آنان با وجود این کارى که انجام مىدهند به عنوان کارگرانى ساده و بدون مهارت به شمار مىآیند.
در سراسر دهکدهها و نواحى تحت قلمرو قبایل، زنان از طلوع صبح فعالیتهاى دامى خود را آغاز مىکنند که شامل دوشیدن گاوها، غذا دادن به گوسفندها و بزها و تهیه فرآوردههاى غذایى نظیر ماست، کره، خامه، تخممرغ و احیاناً فروش آنها در بازارهاى محلى مىباشد. به دلیل عدم توسعه راههاى ارتباطى، بخش مهمى از تولیدات زنان در این بخش به مراکز شهرى و نقاط مورد نیاز نمىرسد و این امر موجب به هدر رفتن بخش مهمى از فعالیت زنان مىباشد.
در بخش صنعت، زنان نقش حاشیهاى دارند و با وجود اینکه از سالهاى (1349ش) - 1970م در کارخانههاى کاغذسازى، صنایع شیمیایى، آهن و تولید استیل مشغول کار شدند با این حال نازلترین مشاغل فنى به آنان واگذار شد و صاحبان صنایع از واگذارى هر گونه امکانات به آنان خوددارى کردند و در مجموع مراکز صنعتى تانزانیا به طور کامل در اختیار مردان است. البته زنان موفق شدهاند در برخى صنایع کوچک و کماهمیت همچون بافندگى، نقشى را عهدهدار شوند هر چند در این بخش نیز از قدرت تصمیمگیرى و مدیریت برخوردار نمىباشند. زنان در بخش ماهیگیرى مشارکت مهمى ندارند و صرفاً به خشک نمودن ماهىهاى خاص و فروش آنها در بازارهاى محلى مشغولند.
آموزش و بهداشت
در عصر سلطه استعمار بر تانزانیا، تحصیلات منحصر به گروه خاصى بود و زنان آفریقایى از کسب دانش دور ماندند و معدود مدارسى که به سپاهیان اختصاص یافت غالباً در بر گیرنده پسران بود و تنها در چند مرکز از دختران ثبتنام مىکردند. پس از استقلال به دختران به گونهاى مساوى اجازه ورود به مراکز آموزشى داده شد و از سال (1353ش) - 1974م تحصیلات از سن هفت سالگى براى دختر و پسر اجبارى شد و دولت تمامى محدودیتهایى را که براى دختران در امر آموزش وجود داشت به کنارى نهاد و زنان اجازه یافتند در مراکز آموزش فنى و حرفهاى به کسب مهارتهاى تخصصى بپردازند. با این وجود درصد قابل توجهى از دختران براى گمارده شدن در مزارع کشاورزى و نیز به دلیل ازدواج، ترک تحصیل کردند و خانوادهها به منظور دریافت مبلغى جزیى به عنوان شیربها، ترجیح مىدادند دختران را به خانه شوهر بفرستند. این وضع مربوط به تحصیلات دوره ابتدایى است. در مقطع متوسطه هم وضع زنان رضایتبخش نمىباشد. در دوره تحصیلات عالى نیز وضع بانوان مطلوب نبوده است و درصد کمى از دانشجویان دانشگاه «دارالسلام» و سایر مراکز آموزش عالى کشور را زنان تشکیل مىدهند. همین مقدار اندک هم به دلیل برخى موانع و نابرابرى ناپیداى بین زنان و دختران صرفاً در علوم انسانى و هنرى تحصیل کردهاند نه در رشتههاى مورد نیاز جامعه و علوم کاربردى مثل فنى و پزشکى. سازمانهاى دولتى و خصوصى نیز ترجیح مىدهند بورسیههاى خود را در اختیار مردان قرار دهند اگر چه در سالهاى اخیر در این باره اقداماتى صورت گرفته است.(17)
مشکل دیگر این است که کلاسهاى درسى در این کشور از دوره ابتدایى تا دانشگاه به صورت مختلط است. با وجود اینکه 85% دانشآموزان دوره ابتدایى و 30% دانشآموختگان مقطع متوسطه مسلمان هستند. اگر چه 85% مردم تانزانیا باسوادند و این رقم مدیون تلاشهاى «جولیوس نایررره» مىباشد اما درصد ناچیزى از آن به زنان اختصاص دارد. فرقههاى مذهبى، مدارس خاص خود را دارند و شیعیان اثنىعشرى مدارس مختلط ندارند.(18)
اوضاع بهداشتى زنان تانزانیا وضع ناگوارى دارد. زایمانهاى مکرر و خطر انتقال بیمارىهایى چون ایدز، وبا، اسهال خونى، آبله، کمخونى و سوء تغذیه، گروه کثیرى از بانوان را در معرض آسیب جدى قرار داده است که بسیارى از این بیمارىها توسط مردان به آنان انتقال یافته است. سیاستهاى ملى بهداشتى و برنامهریزى دولت در این باره پس از استقلال تانزانیا برخى از بیمارىهاى مرگبار را تا حدودى تحت کنترل قرار داده است. در رأس این برنامهها، ارتقاى اوضاع بهداشتى، سالمسازى محیط زنان و کودکان و واکسینه نمودن آنان در برابر بیمارىهاى مُسرى قرار دارد. به علاوه مأموران بهداشت از طریق آموزش مادران و افزایش اطلاعات آنان در مورد نحوه تغذیه و شیر دادن کودکان و مراقبت از این افراد در برابر بیمارى مالاریا کوشیدهاند میزان مرگ و میر عمومى را در بین زنان و اطفال بکاهند.(19)
یکى از معضلات مهم زنان تانزانیا این است که آنان در سنین زیر پانزده سال به دلیل آداب و رسوم محلى و شرایط گرمسیرى کشور و بلوغ زودرس ازدواج مىکنند و داراى فرزند مىشوند. مادر شدن در سنین نوجوانى صدمات فراوانى متوجه بانوان مىنماید. همچنین آنان از تغذیه نامناسب و کمبود مواد پروتئینى، ویتامینى و املاح معدنى مورد نیاز رنج مىبرند. بر این ضایعه باید کارهاى سخت آنان را در مزارع افزود. از اینرو بسیارى از زایمانهاى قبل از موعد زنان منجر به مرگ مادران و افراد خردسال آنان مىگردد و این عارضه در نواحى روستایى و عشایرى که خدمات بهداشتى و امکانات پزشکى یا اصلاً وجود ندارد و یا اندک است، بیشتر اتفاق مىافتد. قابلهها نیز با عدم رعایت اصول بهداشتى در مواردى این ضایعات و تلفات را تشدید مىنمایند. برخى آداب و رسوم محلى و بومى که زنان را ناگزیر مىکند در ایام آبستنى از غذاهاى خاصى پرهیز کنند و به خوراکىهاى دیگرى روى آورند عوارض فوق را افزایش مىدهد. بدیهى است براى جلوگیرى از چنین عوارض مرگبارى، مؤسسات و کلینیکهایى در مناطق دورافتاده کشور تأسیس شده است و نیز رسانههاى گروهى تانزانیا برنامههاى خوبى در این زمینه ارائه مىدهند. اقدامات وزارت امور زنان و کودکان که در رأس آن بانویى مجرّب و سیاستمدار قرار دارد تا حدودى این مرگ و میرها را کاهش داده است. با این وجود، آلودگى آب آشامیدنى و عدم وجود سیستم تخلیه فاضلاب در تمامى شهرها و روستاها از عوامل اصلى بروز ضایعات در جسم و روان زنان تانزانیا است و این در حالى است که آنان بخصوص در روستاها باید مسافتهاى زیادى را براى حمل همین آب آلوده به منازل خود طى کنند.(20)
مسائل حقوقى
تمام زنان و مردان تانزانیا در برابر قانون مساوى بوده و از حقوق برابرى در محاکم جزایى و قضایى برخوردارند. حقوق مردم علاوه بر این، امورى چون استخدام، تحصیلات و ازدواج را شامل مىشود که در این جنبهها زنان و مردان به طور یکسان در نظر گرفته شدهاند. به رغم این امتیازات مساوى، برخى محاکم قضایى در مورد ازدواج، طلاق، استخدام، ارث و مالیات به نفع مردان عمل مىکنند. در سالهاى اخیر براى رفع این تبعیض و احقاق حقوق زنان، اقدامى صورت گرفته است ولى هنوز قوانین ارث و مالکیت اموال منقول و غیر منقول با
جانبدارى از مردان اجرا مىگردد و دارایى بر جاى مانده از شوهر تنها به ارث به پسران واگذار مىگردد و دختران هیچ حقى در این باره ندارند. همچنین مطابق آداب و رسوم برخى قبایل، رضایت زن براى ازدواج هیچ اهمیتى ندارد و در بسیارى از موارد دختران را در سنین پایین شوهر مىدهند تا به مبلغى ناچیز براى امرار معاش زندگى برسند. گاهى زنان همچون مرده و یک فرد مُتوفا به ازدواج یکى از بستگان شوهر در مىآیند. البته قوانین تا حدى این ایرادها را برطرف کردهاند و حقوق بین زن و مرد از جمله ازدواج، مالکیت و دارایى افراد، وظایف زن و مرد پس از جدایى، طلاق و سایر امور زناشویى مشخص گردیده است و این قوانین به طور مساوى جایگاه زن و مرد را معین کردهاند ولى در عمل، محاکم سنتى و محلى قضایى به نفع مردان احکام مورد نظر را صادر مىکنند.
در قانون ازدواج تانزانیا که در سال (1350ش) - 1971م تصویب شده بر رضایت طرفین تصریح گردیده و دخترى که زیر پانزده سال است نمىتواند ازدواج کند و با توجه به صغر سن رضایت وى کافى نمىباشد. به علاوه این قانون هر گونه اجبار، تهدید، فریب و حیلهاى را در وادار ساختن دختران به ازدواج، ناپسند مىشمارد. با این حال به رغم آنکه حدود 34 سال از تصویب این قوانین مىگذرد، حتى یک مورد تعقیب و محکومیت جزایى والدینى که دختران خود را با زور به خانه بخت مىفرستند گزارش نشده است و این در حالى مىباشد که چنین وضع اسفبارى در روستاها و بسیارى از شهرها همچنان ادامه دارد و بدین گونه قانون جامه عمل نپوشیده است و والدین بر طبق سنتهاى قبیلهاى و قومى، دختران خود را اجباراً به ازدواج مردانى مىآورند که گاهى سه برابر آنان سن دارند و داراى یک یا دو همسر دیگر هستند!
اگر چه دادگاهها باید کلیه اموال زن و شوهر را به طور مساوى در نظر بگیرند و اموال هر کدام را متعلق به صاحب اصلى اعم از زن و یا مرد بدانند اما در صورت بروز طلاق، زن مجبور است تمام خانه، دارایى و حتى فرزندان را گذاشته و تنها با کیفى از لباسهاى خود، به خانه پدر باز گردد. البته زنان هم به دلیل بىسوادى یا عدم بهرهگیرى از تحصیلات کافى، در مواردى، از حقوق خود نمىتوانند درست دفاع کنند و یا احیاناً از ضمانت اجرایى قوانین کشور اطلاعات کافى ندارند که بخواهند در این باره اقدامى نمایند. در سالهاى اخیر، موقعیت زندگى زنان رو به بهبودى است و تأکید دولت و احزاب سیاسى بر رعایت برابرى بین زنان و مردان، فاصلههاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى آنان را تا حدودى کاهش داده است و تأسیس وزارت امور زنان و بانوان در سال (1379ش) - 1990م در توسعه این هدف نقش مهمى ایفا نموده است. با این حال پارهاى ناهنجارىهاى اجتماعى و اخلاقى چون فساد جنسى و فحشا به ویژه در شهرهاى بزرگ به همراه بهرهگیرى از زنان در تبلیغات و آگهىهاى تلویزیونى از مشکلات کنونى زنان تانزانیاست.(21)
مسائل سیاسى و ادارى
بر اساس قانون اساسى سرزمین تانزانیا، زنان همانند مردان حق دستیابى به مشاغل مناسب با تحصیلات خود را دارا مىباشند ولى به دلیل حاکمیت زندگى قبیلهاى و اندیشه برترى مرد بر زن، اکثر شغلها و حرفههاى عالى با درآمدهاى خوب و موقعیت اجتماعى مناسب، به مردان تعلق دارد و مؤسسات دولتى و خصوصى چندان تمایلى به استخدام زنان و تفویض پستهاى حساس به آنان را ندارند. از اینرو جداى از اندکى زنان تحصیلکرده در مقاطع عالى در رشتههاى پزشکى و علوم انسانى و هنرى در مراکز آموزش عالى و بیمارستانها مشغول کارند و تعداد کم دیگرى که از طریق فعالیتهاى حزبى به مسئولیتهاى مهمى دست یافتهاند، سایر زنان به رغم برخوردارى از شرایط مساوى با مردان مجبورند به شغلهایى سطح پایین و درآمد اندک و فاقد اهمیت روى آورند. علاوه بر این، بسیارى از بانوان از طریق مشاغل پرمشقت، درآمد خود را به دست مىآورند و در حالى که دوش به دوش مردان در مزارع و منازل خود کار مىکنند در عین حال از پایینترین حقوق نیز برخوردارند. عدهاى از زنان تحصیلکرده موفق گردیدهاند مشاغل گوناگونى را در رسانههاى گروهى تانزانیا و سایر مراکزى که با مطبوعات و صدا و سیما در ارتباطند به دست آورند ولى پارهاى از نشریات کوشش دارند گزارشهایى را منتشر نمایند که در باره فساد و فحشا و فقر و نادارى زنان است و نیز به گونهاى غیر مستقیم زنان را به صورت انسانهایى ضعیف، احساساتى وابسته به مرد و در خدمت ارضاى اهداف جنس مذکر معرفى کردهاند ولى دامنه ارتباطات و درج مقالات و مطالبى توسط زنان اهل قلم و روزنامهنگار این تفکر را کمرنگ کرده است. در راستاى ایجاد تسهیلات هر چه افزونتر در امور رسانهاى، گروهى از زنان تحصیلکرده و دستاندرکار مطبوعات سازمانى تحت عنوان اتحادیه زنان مطبوعاتى تانزانیا را به وجود آوردهاند.
با وجود مشارکت زنان در امور سیاسى و تأسیس چند سازمان سیاسى از جمله اتحادیه خدمت زنان «تانگانیکا» که در سال (1305ش) - 1926م (80 سال قبل) پا به عرصههاى سیاسى نهاد و شوراى زنان تانگانیکا که در سال (1330ش) - 1951م اقدامات سیاسى خود را آغاز کرد، دیدگاه مبارزان و آزادىخواهان نسبت به زنان چندان جدى نبود به گونهاى که شوراى زنان تانگانیکا غالباً در بر گیرنده زنان اروپایى، آسیایى و عرب بود و صرفاً چند زن نخبه آفریقایى در آن عضویت داشتند. بر اساس چنین دیدگاهى، مبارزان تمایل چندانى براى ورود زنان به جنبشهاى ملى براى استقلال تانزانیا نداشتند و با وجود آنکه در مواقع لازم از آنان بهره مىگرفتند ولى حاضر نبودند جایگاه مهمى به آنان اختصاص دهند. این امر سبب گردید تا سازمانهاى یاد شده زنان آن دوره به نقشآفرینى در فعالیتهاى اجتماعى بپردازند و سعى کنند از این رهگذر خلأ عدم مشارکت در امور سیاسى کشور را ترمیم کنند. در راستاى بهبود اوضاع فرهنگى - اجتماعى بانوان و اعطاى حقوق سیاسى به آنان در سال (1343ش) - 1964م سازمان زنان تانزانیا فعالیت رسمى خود را به عنوان سخنگوى رسمى زنان آغاز کرد. این نهاد در سالهاى پس از استقلال گامهایى را در راه بهبود شرایط زیستمحیطى زنان برداشته است. در دهههاى اخیر و آغاز شیوه تعدد احزاب، تأسیس انجمنهاى خاص زنان در درون هر یک از حزبهاى جدید شدت گرفته است. سازمان ملى زنان تانزانیا نیز در همین راستا فعالیت خود را از سال (1371ش) - 1992م مستقل از سایر احزاب سیاسى آغاز کرد. بر اثر این تحرکات در حال حاضر تا حدودى زنان از انزواى سیاسى - اجتماعى بیرون آمدهاند و مشاغل مهمى را در عالىترین ردههاى کشور به خود اختصاص دادهاند. افکار عمومى نیز به تدریج مشارکت زنان را در فعالیتهاى گوناگون سیاسى و اجتماعى تشویق مىنماید. از اینرو هماکنون چند وزیر از جمله وزیر بهداشت، وزیر زنان و کودکان، وزیر کار و ارتباطات تانزانیا و چند وزیر زنگبار از میان زنان برگزیده شدهاند. مدیران عالىرتبه برخى ادارات دولتى نیز از میان بانوان انتخاب گردیدهاند.(22)
در دسامبر سال 2005م، 97 زن به نمایندگى پارلمان تانزانیا انتخاب شدند و هماکنون بیش از 30% نمایندگان مجلس تانزانیا را زنان تشکیل مىدهند. به این ترتیب تانزانیا به هدف تعیین شده در بیانیه سال (1376ش) - 1997م جامعه توسعه کشورهاى جنوب آفریقا رسید. طبق این بیانیه زنان کشورهاى عضو مىبایست تا پیش از پایان سال 2005م سى درصد پُست تصمیمگیرنده را در دست داشته باشند. با این وصف تانزانیا بعد از موزامبیک و اتحادیه آفریقاى جنوبى، سومین کشور در این زمینه به شمار مىآید.(23)
زنان تانزانیا در کنفرانس بینالمللى زنان که در سال (1374ش) - 1995م در مرکز حکومت چین یعنى شهر «پکن» برگزار شد، نقش فعالى داشتند و دبیر کل این کنفرانس یک خانم وزیر و عضو هیئت مرکزى حزب «CCM» تانزانیا بود. تانزانیا عضو کنوانسیون بینالمللى امور زنان است و بانوان این کشور از طریق سازمانهاى خود با سایر مجامع و سازمانهاى بینالمللى ارتباط برقرار مىکنند و از مسائل مربوط به توسعه سیاسى و اجتماعى بانوان باخبر مىشوند.(24)
پىنوشتها:
1) مباحث کشورها و سازمانهاى بینالمللى، چ58 (تانزانیا)، رحیم امینى، ص3.
2) جغرافیاى کشورهاى مسلمان، عبدالرضا فرجى، ص262 - 261.
3) ریشهیابى نام و پرچم کشورها،رسول خیراندیش و سیاوش شایان، ص94.
4) سرزمینها، جام جم، 29 خرداد 1382.
5) نک: مسلمانان آفریقا، ژوزف امکوک، ترجمه اسداللَّه علوى، ص555 - 553.
6) نگاهى به قبایل تانزانیا، نامه فرهنگ، شماره مسلسل 19، ص158.
7) همان.
8) آداب و رسوم مردم تانزانیا، امیربهرام امیراحمدى، ص17.
9) نگاهى به آداب و رسوم مردم تانزانیا، ماهنامه چشمانداز، شماره 4، تیر 1376.
10) تانزانیا سرزمین همیشه سبز، امیربهرام عرباحمدى، ص105 - 103.
11) آداب و رسوم مردم تانزانیا، ص28 - 27.
12) مردمان جهان، عبدالحسین سعیدیان، ص467.
13) تانزانیا سرزمین دریاچهها، محسن دلیرى، ص50 - 49.
14) همان، ص152.
15) تانزانیا سرزمین همیشه سبز، عرباحمدى، ص78 - 76.
16) همان، ص238 - 237.
17) همان، ص240.
18) تانزانیا، رحیم امینى، ص44.
19) تانزانیا (از مجموعه مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى بازرگانى)، ص45.
20) تانزانیا سرزمین همیشه سبز، ص244 - 243.
21) همان، ص252 - 248.
22) همان، ص246 - 244.
23) روزنامه اطلاعات، 18 دىماه 1384، شماره 23537.
24) سرزمین همیشه سبز، ص247.