تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,398 |
تعداد مقالات | 34,489 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,206,645 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,828,325 |
داستان بنای مسجد مدینه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 124، فروردین 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 17 بهمن 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام قسمت چهل و دوم داستان بنای مسجد مدینه حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی واین نیز حدیثی دیگر در داستان بنای اوّلیه̾ مسجد حاکم نیشابوری بسند خود از عایشه روایت کرده که در داستان بنای اوّلیه مسجد مدینه نخستین سنگ را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برداشت ، و سپس ابوبکر سنگ دوم را برداشت ، و سنگ سوم را نیز عمر حمل کرد و سنگ چهارم را عثمان ! عایشه گوید : من به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم : اینان را می بینی که چگونه با تو کمک و مساعدت می کنند؟ فرمود : ای عایشه اینان خلفای پس از من هستند ![1] . و در کتاب های دیگر نیز مانند سیره ابن کثیر به همین مضمون و با مختصر اختلافی از سفینه آزاد شده̾ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را روایت کرده اند ... ولی از آنجا که حدیث مزبور اشکالاتی داشته خود همین ابن کثیر پس از نقل آن بلافاصله گفته است : « و هذا الحدیث بهذا السیاق غریب جدّا » . صدور این حدیث با این کیفیّت خیلی بعید و نا آشنا است ؛ و سپس گوید : آنچه معروف است حدیث ذیل است که امام احمد بن سندش از سفینه روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : « الخلافة بعدی ثلاثون عاما ، ثم یکون من بعد ذلک الملک » .[2] خلافت پس از من سی سال است سپس سلطنت خواهد بود .[3] و از حافظ ذهبی نقل شده که حدیث سنگ های خلافت را از عایشه نقل کرده و پس از آنکه سند حدیث را تضعیف کرده گفته است : « و لا یصحّ بوجه فانّ عایشه لم تکن یومئذ ذخل بها النبی (ص) و هی محجوبة صغیرة ، فقولها هذا یدلّ علی بطلان الحدیث » [4] . یعنی این حدیث به هیچ وجه نمی تواند صحیح باشد زیرا رسول خدا (ص) در آن وقت با عایشه زفاف و عروسی نکرده بود ، و او دختری بود در پرده و کوچک ، و همین گفتار دلیل بر باطل بودن حدیث است . نگارنده گوید : گذشته از اشکالاتی که « ذهبی » بر این حدیث کرده اشکالات دیگری نیز دارد که نقل های دیگر این حدیث ـ مانند حدیث سفینه ـ را نیز مخدوش و بی اعتبار می سازد مانند این که : 1- عثمان در سال اوّل هجرت در حبشه به سر می برده به شرحی که در حدیث قبلی ذکر شد ، و شاید روی همین جهت بوده که سهیلی نام عثمان را در این حدیث نیاورده . [5] 2- در پاره ای از روایات آمده که نخستین باری که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مسجد مدینه را بنا کرد دیوار های آن را با شاخه های خرما و چوب ساخت و در سال چهارم با خشت و سنگ آن را تجدید کرد [6] ... که در این صورت با این حدیث اختلاف و منافات دارد و موجب ضعف حدیث مزبور می گردد ... 3- این حدیث مخالف است با حدیث های دیگر که درباره خلافت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده و به طور کلی اساس و زیر بنایخلافت ابوبکر و عمر و عثمان ـ که به گفته̾ خود علماء و دانشمندان اهل سنّت در تصحیح داستان سقیفه و مسائل بعدی همه جا و همیشه گفته اند این بوده که : رسول خدا (ص) از دنیا رفت و خلیفه ای تعیین نکرد و نام کسی را به عنوان خلیفه خود ذکر نکرد ، و این گفتار خود عایشه است که از همین حاکم نیشابوری که آن حدیث را از عایشه روایت کرده از وی نقل کرده که گفته است : « لو کان رسول الله مستخلفا لا ستخلف أبابکر وعمر » [7] . یعنی عایشه گفته است : اگر رسول خدا قرار بود خلیفه تعیین کند ابوبکر و عمر را به خلافت خود تعیین می کرد ... و اگر قرار باشد که سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را درباره̾ خلافت و جانشینی پس از آن حضرت بپذیریم چرا آن همه روایات معتبر و متواتر مانند حدیث غدیر و حدیث منزلت و حدیث ثقلین و غیره که علی علیه السلام را به خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم معرّفی کرده و صحابه و تابعین نقل کرده اند نپذیریم ، و به این گونه روایات مخدوش و ضعیف و اخبار واحد متشبّث شویم ! و شاید روی همین اشکالات و جهات بوده که امثال ابن کثیر با همه̾ سهل انگاری هایی که درباره̾ این گونه احادیث دارند نتوانسته آن را بپذیرند ، و نا آشنا بودن حدیث را تأیید کرده است . خانه هائی که اطراف مسجد ساخته شد چنان چه از روی هم رفته̾ روایات استفاده می شود ، پس از این که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کار ساختمان مسجد ( به شرحی که ذکر شد ) فراغت یافت در صدد برآمد تا برای خود و خاندان خود و مسلمانانی که از مکّه بدان جا هجرت کرده بودند و جا و مکانی نداشتند وعموما به صورت میهمان در خانه های مردم زندگی می کردند خانه هائی بسازد و از این رو دستور داد در کنار همان مسجد و پشت دیوار های آن اطاق هایی بسازند ، و در آن جا سکونت گزینند ... و از آنجا که این کار هم نتوانست مشکل بی خانمانی یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را برطرف سازد [8] و گروهی بودند که اگر از مکّه به مدینه آمده بودند و هیچ گونه جا و مکان و حتّی وسائل خوراک و پوشاکی هم نداشتند آن حضرت ناچار شد آن ها را به صورت دسته جمعی در داخل مسجد جای دهد و آن ها را در تاریخ به « اصحاب صفّه » نامیده اند . بدین ترتیب که جایی را در آخر مسجد اختصاص به سکونت و خوابیدن آن ها داد ، و مجموع این افراد که به نام اصحاب صفه معروف شده اند ، و چنان چه ابو نعیم نام آن ها را ذکر کرده حدود یک صد نفر بودند که به تناسب فصول و سفر ها و مرگ و میر و ازدواج گاهی این عدد کم و زیاد می شد ... و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز متکفّل مخارج و آذوقه و لباس آن ها بود و گاهی می شد که چند روز آن ها در گرسنگی به سر می بردند و یا به اندک خرما و شیری اکتفا می کردند ... [9] نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مانند امیرالمؤمنین علیه السلام و حمزه و ابوبکر و عثمان و دیگرانی که در پشت مسجد برای خود اطاقی ساخته بودند هر کدام دری یا دریچه ای از خانه خود به داخل مسجد باز کرده بودند تا از وضع داخل مسجد آگاه شده و یا در هنگام نماز نیز به راحتی بتوانند از آن دریچه داخل مسجد شده و ناچار نباشند از درب بیرونی خود به سوی مسجد بیایند ، که پس از گذشت مدّتی رسول خدا دستور داد به جز در خانه علی علیه السلام بقیّه آن درب ها را ببندند ، و این مطلب بر بعضی گران آمد تا آنجا که زبان به اعتراض گشوده و گفتند چرا جوان نورسی را بر ما ترجیح داده ، و آن حضرت رابه افراط درباره̾ دوستی علی علیه السلام متّهم سازند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ناچار شد ، در یک سخنرانی عمومی پاسخ آن ها را داد و فرمود : « من این کار را از پیش خود نکردم ، بلکه دستوری بود از طرف خدای تعالی که من مأمور به ابلاغ آن گردیدم ... » و جالب این است که دشمنان امیرالمومنین علیه السلام که همه جا و پیوسته در صدد محو فضائل و افتخارات آن بزرگوار بودند ، چنان چه در مقالات گذشته نمونه هایی از آن را ذکر کردیم ، وقتی دیدند این فضیلت بزرگی برای آن حضرت به شمار می آید در صدد تضعیف این روایات ـ که از حدّ تواتر می گذرد ـ و یا تأویل آن ها بر آمده ، و برخی هم نظائر آن را برای دیگران نقل کرده و از این راه خواسته اند آن را تحت الشعاع قرار داده و یا به گفته̾ امروزی ها کم رنگ کنند ـ که انشاء الله تعالی در حوادث سال دوم هجرت به تفصیل روی آن بحث خواهیم کرد ... و اگر اجمال آن را بخواهید می توانید به گفتار ابن ابی الحدید ـ که خود از بزرگان علمای اهل سنّت است مراجعه کندی که می گوید : بکریه و طرفداران ابوبکر هر کجا فضیلتی برای علی علیه السلام دیدند مانند حدیث « مواخاة » و پیوند برادری که تفصیل آن بعدا خواهد آمد ـ و حدیث « سدّ ابواب » آمدند و مثل آن را برای ابوبکر جعل کردند ... [10] ادامه دارد
2- واز ترمذی و نسائی روایت کرده که حدیث را این گونه نقل کرده اند : « .. ثم یکون ملکا عضوضا » یعنی سپس سلطنتی گزنده و خبیث خواهد بود ... و ابن اثیر در نهایه این حدیث را نقل کرده و « عضوض » را به معنای « خبیث شریس | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |