تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,375 |
تعداد مقالات | 34,187 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,862,015 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,620,360 |
شرح زیارت امین الله (ع) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 139، تیر 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 05 آذر 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح زیارت امین الله (ع) قسمت ششم آیت الله محمدی گیلانی * تسمیه به اسم «امیرالمؤمنین» اختصاص به سید الموحدین علی بن ابیطالب دارد. * اشاره به روایات فریقین دراین باره. * استفاده معنای عام از بیان امام (ع) در تسمیه و تلقب به اسماء و القاب مقدسه با عدم لیاقت. * وجود و حقیقت معنای «اسم امیرالؤمنین» در بقیه ائمه اطهار ولی اطلاق این نام بر آنان جائز نیست، چنانکه اطلاق وحی بر کلمات و معارفی که ائمه (ع) از ملائکه استماع میکردند جائز نیست. * نقل کلام شیخ مفید علیه الرحمه. حدیث زیارت اما زین العابدین(ع) قبر شریف امام امیرالمؤمنین(ع) را شنیدید که بعد از وقوف در کنار آن مزار مبارک با دیده گریان، خطاب به آن مرقد مطهر نموده و عرض کردند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته». و سنت اسلام را که تحیت و تعارفی است در شریعت اسلام هنگام ملاقات با اشاره به رسوم و آداب دیگر ملل در هنگام ملاقات شنیدید، و اینک در تسمیه امام امیرالمؤمنین به امیرالمؤمنین بحث میکنیم: امیر یعنی صاحب أمر. و امیر المدینه یعنی صاحب و متولی امور و شئون شهر و امیر المؤمنین یعنی متولی امور و شئون مؤمنین. و این تسمیه از نظر شیعه امامیه، تسمیهای است که اختصاص به امام علی بن ابیطالب (ع) دارد و در بحار الانوار بابی بعنوان: «باب ما امر به النبی(ص) من التسلیم علیه بامرة المؤمنین و انه لا یسمی به غیره...». منعقد کردهاند و روایات کثیری از فریقین در این باره نقل کردهاند: و از آنجمله خبر عیاشی است: «دخل رجل علی ابی عبدالله (ع) فقال: السلام علیک یا امیرالمؤمنین، فقام علی قدیمه فقال: مه هذا اسم لا یصلح الا لامیرالمؤمنین سماه به ولم یسم به احد غیره...». (ج37- ص 331) - مردی بر امام صادق(ع) وارد شد و عرض کرد: السلام علیک یا امیرالمؤمنین. آنحضرت از جای خویش بر قدمهای خویش برجست و به آن مرد فرمودند: دم فرو بند. این اسمی است که جز برای امیرالمؤمنین (ع) شایسته نیست.... باریک بین نظر کن که راضی شدن به تسمیه و تلقب به اسماء و القاب مقدسه، انسان را در ورطه ابلیسی میاندازد. شانه شیخ اعظم انصاری از تصدی در امر مرجعیت افتاء میلرزید، وای و ویل بر چند از مکتب گریخته که در تصدی این امر خطیر به مسابقه پردازند و حال آنکه میدانند که اعلم و اتقی بحمدالله در طائفه شیعه موجود است، جناب فضیل بن یسار میفرماید: شنیدم که امام صادق(ع) میفرمودند: «من خرج یدعو الناس و فیهم من هو اعلم منه فهو ضال مبتدع». (الوسائل ج 18 الخبر 36 من الباب 10 من ابواب حد المرتد) - کسی که قد علم کند و مردم را به سوی خویش دعوت میکند در صورتی که اعلم از وی در میان مردم است او گمراه و بدعتگذار است. و ویل و وای بر سالوسان و چاپلوسانی که وقود این جهنم سوزانند «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة» و بهر وسیله که شد تشبث میکنند که نه فقط آلودگان، بلکه انسانهای وارسته را وابسته کنند و طوق لعنت بر گردنشان اندازند. «اعاذنا الله من وساوسهم». باری این تسمیه «امیرالمؤمنین» از القاب مختصه به امام علی بن ابیطالب(ع) است و اخباری از کتب اهل سنت نیز در اختصاص این اسم به آن حضرت(ع) ظهور دارد و از آنجمله خبر ابو نعیم اصفهانی است که در حلیة الاولیاء از أنس از رسول الله (ص) نقل کرده که در ج 8 ص 87 از کتاب الغدیر آمده است. لازم به تذکر است که حقیقت و روح و معنای این اسم شریف برای یک یک از ائمه معصومین(ع) ثابت است و هر یک از آنان واجد واقعیت این اسم «امیرالمؤمنین» هستند ولی بخاطر مصلحتی اطلاق این اسم بر آنان ممنوع است چنانکه از خبر ابی الصباح میتوان این معنا را استشمام نمود او میگوید: «کنت عند ابی عبدالله انا و ابوالمعزا اذ دخل علینا رجل من اهل السواد فقال: السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته. قال له ابوعبدالله: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته ثم اجتذبه واجلسه الی جنبه، فقلت لابی المعزا: ان هذا الاسم ما کنت اری ان احداً یسلم به الا امیر المؤمنین علی(ع) فقال لی ابو عبدالله (ع). یا با صباح انه لا یجد عبد حقیقة الایمان حتی یعلم أن لاخرنا ما لاولنا». (بحار الانوار ج 37 الخبر 71 332) - من و ابوامعزا خدمت امام صادق(ع) بودیم که مردی از اهل سواد داخل شد و گفت: السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته، امام(ع) جواب سلام را دادند. سپس آن شخص را کشیده و به پهلوی خویش نشاندند من به ابوالمعزا گفتم: رأی من این بود که با این اسم فقط جائز است به امیرالمؤمنین علی(ع) سلام کرد امام صادق(ع) بمن فرمودند: یا باصباح، هیچ عبدی حقیقت ایمان را نمییابد مگر آنکه بداند برای آخرین ما همان مقاماتی است که برای اولین ما است. مرحوم علامه مجلسی در ذیل این خبر میفرماید: این خبر نادر صلاحیت تعارض با اخبار کثیرهای را که دلا بر منع از اطلاق لفظ امیرالمؤمنین بر غیر امیر المؤمنین(ع) است ندارد و ممکن است که حمل شود بر رد توهم اینکه معنی این اسم در دیگر ائمه غیر امیر المؤمنین(ع) نیست و امام (ع) این توهم را رد کردند، نه منع اطلاق لفظ را بر غیر امیرالمؤمنین علی(ع). حرمت اطلاق لفظی بر معنای محقق و موجودش، منحصر به این مورد نیست بلکه نظائری دارد که از آن جمله لفظ وحی است بر کلامی که فرشتگان کرام به ائمه معصومین (ع) و اولیاء صدیقین از شیعیان القاء میکنند و مناسب است این نکته لطیف را از بیان رئیس رؤساء مذهب شیعه امامیه حضرت شیخ مفید رضوان الله علیه که در بحار الانوار نقل میکند بشنویم: «اصل وحی کلامی است مخفی و مستور از دیگران، و گاهی اطلاق میشود بر هر امری که بدان وسیله تفهیم مخاطب مقصود است. بگونهای که خبر او درک نکند. و چنین امری که بخدایتعالی نسبت داده میشود، همان معنائی است که در حرف اسلام و شریعت نبی اسلام(ص) پیمبران (ع) بدان مخصوصند، و آیه :«و اوحینا الی ام موسی أن أرضعیه» مورد اتفاق اهل اسلام است که مراد از «وحی» در آن، رؤیا و کلامی بوده که مادر موسی (ع) در خواب آن را شنید و ویژه آن مکرمه بوده است. و مراد از «وحی» در آیه کریمه: «و اوحی ربک الی النحل» الهامی است که پروردگار متعال به زنبور عسل میفرماید. و گاهی خدای تعالی در خواب اموری را به بسیاری از مردم مینمایاند که واقعیت دارد ولی بعد از استقرار شریعت، اطلاق وحی بر آن جائز نیست، و در عصر بعد از نبی اکرم (ص) به افاضات غیبی به بعضی از صالحان، اطلاق وحی نمیشود. در نزد ما یعنی شیعه امامیه مسلم استکه خدایتعالی ائمه و حجج عظام(ع) را متکرم بسماع کلام غیبی میفرماید و علم به امور آینده را به آنان القاء مینماید ولی اطلاق وحی بر این کلمات غیبی مسموع جائز نیست زیرا اجماع مسلمین بر عدم جواز اطلاق وحی بر آن است. و بدیهی است که خدایتعالی مالک مطلق است و برای او است که اطلاق لفظی را بر معنائی در زمانی مباح فرماید و در زمانی دیگر طبق حکمت و عنایت خویش اطلاق همان لفظ را بر همان معنای محقق و موجود، منع فرماید. حاصل آنکه هیچ منع عقلی از نزول وحی بر ائمه معصومین(ع) نیست با آنکه آن بزرگواران پیغمبر نیستند ولی منع شرعی یعنی اجماع بلکه علم یقینی کالضروری بر عدم جواز اطلاق لفظ وحی بر آن است و اگر کسی دعوای وحی بعد از ختم نبوت نماید به اجماع مسلمین چنین دعوائی خطا و مدعی آن کافر است. و جواز استماع کلام ملائکه کرام برای ائمه اطهار(ع) و صدیقین از پیروان عترت طاهره، امری است روشن، و مذهب فقهاء امامیه و محدثینشان همین است اگر چه به آل نوبخت و جماعتی از امامیه که آشنائی به اخبار ندارند، انکار آن نسبت داده شده. منامات انبیاء و مرسلین صلوات الله علیهم کلا صادق است و خلاف واقع در آن منامات نیست و خدایتعالی آنان را از أحلام و رؤیاهای کاذبه مصون فرموده است و در این باره اخباری از اهل بیت عصمت علیهم السلام وارد شده است و جماعتی از فقهاء امامیه و محدثین آنها بر این عقیدهاند ولی از متکلمین آنها نفیاً و اثباتاً چیزی در دست ما نیست و طائفه معتزله کلا در این مسئله با ما مخالفند». (بحار الانوار ج 26 ص 83 الی ص 85) ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 131 |