تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,375 |
تعداد مقالات | 34,187 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,862,018 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,620,360 |
آزادی و اهمیت آن از دیدگاه اسلام و امام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 139، تیر 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 05 آذر 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جاودانگی راه امام حجة الاسلام و المسلمین اسدالله بیات آزادی و اهمیت آن از دیدگاه اسلام و امام در مقاله گذشته تعریفی از آزادی در مکتبهای گوناگون داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که: آن آزادی که اصل و اساس معارف الهی را متزلزل سازد و توحید را از صحنه خارج نماید، در مکتب اسلام مردود است و تنها آن آزادی پذیرفته است که در آن به هیچ وجه، تعدی و تجاوز از محدوده حریم اسلامی نشود. اکنون مبانی مطالب گذشته را از آیات قرآن کریم، مورد بررسی قرار میدهیم: توحید اساس تمام معارف الهی است با اندک مراجعه به کتاب الهی روشن میشود که در قرآن، مؤثر واقعی و حاکم بالذات و رازق بشر و خالق عالم و مدبر امور و مرسل انبیاء و هادی سبل و انزال کننده کتابهای آسمانی و اول و آخر و ظاهر و باطن و صاحب اسماء حسنی و و... پروردگار عالم بوده و غیر او اگر از این قبیل اوصاف و افعال به او نسبت داده شود، بالعرض و بالمجاز است زیرا فاعل بالذات و الاستقلال فقط او است؛ آفریننده موجودات او است و نقطه آغاز هستی و مرجع و بازگشت همه آنها هم او است و شاید یکی از اسرار مکرر ذکر شدن کلمه «الله» در قرآن برای همین باشد که نشان دهد: پایه تمام مسائل، توحید است و تمام معارف الهی روی توحید مبتنی میباشد. اینکه در قرآن کریم حدود 980 دفعه کلمه «الله» آورده شده است و 80 بار بصورت «اله»، و «الها»، 16 بار «الهک»، 2 دفعه «الهکم»، 10 بار «الهنا»، 1 بار «الهه»، 2 بار «الهین»، 2 بار «آلهه»، 18 بار «آلهتک»، 1 بار «آلهتکم»، 4 بار «آْهتنا»، 8 بار «آلهتهم»، 2 بار «آلهتی» برای این است که در این مکتب، محور همه اشیاء و همه هستی و همه ادیان حقه و همه ارزشها و قانونها، خدای عالم است و لا غیر. در فصول گذشته به بعضی از ابعاد مسئله اشاره شد و در این مسئله بیش از این لازم نیست معطل شویم زیرا مسئله در غایت بداهت و وضوح میباشد. از طرف دیگر قرآن کریم سعادت انسان را در عبودیت و بندگی الهی دانسته و تسلیم شدن در برابر اوامر الهی را تنها راه درست و حق میداند و عبودیت الهی و تسلیم شدن در برابر اراده حق، همان اسلام و دین فطری و حرکت در صراط مستقیم است که ورود در آن ورود در حق و انطباق با موازین حق به حساب آمده و خروج از آن، ضلالت و بطلان و هلاکت و نابودی تلقی شده است. از جمله: در قرآن کریم حدود 21 بار کلمه «اعبدوا» را به صورت جمع و خطاب به همه انسانها از زبان تمام پیامبران الهی نقل کرده است. و در همه آنها روی این معنا تأکید شده است که هر پیامبری از طرف خدای جهان مبعوث شد و بسراغ مردم رفته است، نخستین مطلبی که به آنها ابلاغ کرد و از آنان خواست این بود که مردم باید بنده خدا باشند و از عبودیت غیر خدا خارج شوند. و قرآن کریم مسئله عبودیت الهی را آن قدر بالا گرفته است که آن را بعنوان هدف و مقصد اصلی از آفرینش جن و انس معرفی کرده است. میفرماید: «ما جن و انس را نیافریدیم مگر آنکه در مسیر عبودیت ما قرار گرفته و ما را پرستش نمایند».[1] قرآن عبودیت خداوند را صراط مستقیم میداند و از زبان عیسی(ع) چنین نقل میکند: «خدای جهان منزهتر از آن است که برای خود فرزندی اتخاذ نماید او همان خداوندی است که هر چه را بخواهد فرمان میدهد و آن هم بی درنگ تحقق مییابد. و بدرستی که خدای جهان پروردگار من است و پروردگار شما هم هست، پس از او پرستش کنید و این شیوه پرستش راه راست و صراط مستقیم است».[2] و صراط مستقیم که همان عبودیت خدای عالم است، همان زندگی دینی کردن و با دین استوار و فطری متقید گردیدن میباشد. میفرماید: «بگو ای پیامبر همانا پروردگارم مرا به صراط مستقیم و راه راست هدایت کرد و این همان دین درست و استواری است که ابراهیم نبی و حق گرا آن را برای خود، کیش و آئین قرار داد که دارای باور توحیدی و بینش الهی بود و از مشرکان نبود. و به آنان بگو: بدرستی که نماز من و تمام عبادتهای من و زندگی و مردنم، همه برای پروردگار جهانیان است. و برای او شریکی وجود ندارد و من مأمورم که پیام توحید را بمردم ابلاغ نمایم و من اولین تسلیم شونده و اسلام آورنده در برابر اراده او هستم».[3] پس صراط مستقیم همان عبودیت الهی بوده و عبودیت الهی همان دین زندگی کردن ومقررات دینی را در زوایای زندگی حاکم کردن است و حاکمیت دین در زوایای زندگی همان تسلیم شدن در برابر اراده حق و رهائی از شرک در تمام ابعاد و مراحل آن میباشد. و لذا قرآن با صراحت میفرماید: «هر کس غیر از اسلام و تسلیم شدن در برابر حق، دین و آئین دیگری را برگزیند، از آن پذیرفته نخواهد شد».[4] و در جای دیگری هم میفرماید: «همانا دین در نزد خدا، اسلام و تسلیم شدن است، آنان که اهل کتاب هستند و مطالب را میدانند اختلاف نکردند مگر بعد ازآنکه علم پیدا کردند و آگاه شدند بخاطر خصلتهای نفسانی و حسادتها حاضر نشدند از روی حقیقت پرده برداری کرده و در برابر دعوت حق پیامبر تسلیم شوند. به آنان اعلام کن که اگر کسی به آیات الهی کفر ورزد، خدای جهان، زود بحساب آنان رسیدگی خواهد کرد».[5] بنابراین، در مکتب اسلام اگر مردم میخواهند بهلاکت جاودانه گرفتار نشوند، باید پشت سر پیامبران آسمانی قرار گرفته و با دعوت و پیام آنان بدستور العملهای آنان باور پیدا کرده و طبق آن عمل نمایند و از آن روگردان نشوند و بر تمام زوایای زندگی خود، صبغه الهی بدهند و پس از آنکه خود را تسلیم اراده حضرت حق کردند و دین را حاکم خود قرار دادند و محکوم مقررات الهی شدند، در دو مرحله آزادی بدست آورده و از حمایت کامل نظام سیاسی اسلام بر خوردار خواهند شد: حدود استفاده از نعم الهی مرحله یکم، استفاده از امکانات الهی به تعبیر قرآن کریم، بهرهبرداری از نعم الهی برای انسان، به طوری که افراط نداشته باشد و تفریط هم نکند آزاد است و میتواند هرنوع استفاده معقول و مشروع از آنها داشته باشد، نه از حیث کمیت کسی میتواند در آن محدودیت ایجاد کند و نه از حیث کیفیت، چون فرض بر این است که تمام کارها در چارچوب اسلام و مقررات دینی صورت میگیرد؛ در این چارچوب مالکیت اشخاص، محترم و قابل دفاع و حمایت است و در این چارچوب میتواند از هر نوع وسایل و امکانات و تلاشها و فعالیتها، بهرهبرداری کرده و متنعم گردند! قرآن در این باره چنین میفرماید: 1- آیا نمیبینید خدای جهان تمام آنچه را که در آسمانها و زمین وجود دارد برای شما مسخر کرده و در اختیارتان گذاشته است.[6] 2- و او آن خداوندی است که دریا را برای شما مسخر کرده است تا از آن صید کرده و از گوشت تازه آن بهرهبرداری نمائید.[7] 3- او آن خداوندی است که تمام چیزهائی که در زمین است، آنها را برای شما و برای بهرهبرداری شما خلق کرده است، سپس به آسمان پرداخته و آنها را هفت آسمان ساخته است و او بهمه چیز عالم و آگاه است.[8] 4- ای مردم از آنچه که در زمین است و مصرف آن حلال و پاک و پاکیزه است، از آن استفاده کنید و از طریق خوردن به مصرف برسانید.[9] 5- ای فرزندان آدم در کنار هر مسجدی از زینتهایتان استفاده کنید و بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، زیرا خدای عالم مسرفان را دوست نمیدارد. و بگو به آنان استفاده از زینتها که خدا مقرر فرموده است حلال است و چه کسی آنها را تحریم کرده در صورتی که پروردگار عالم آنها را برای بندگانش آفریده و آنها را از روزیهای پاکیزه بهرهمند ساخته است و بگو همه آنها در اختیار کسی است که ایمان آوردهاند در زندگی دنیائی از آنها می توانند استفاده کنند و در آخرت مخصوص آنان خواهد بود و ما همچنین آیات و نشانههای خودمان را برای کسانی که علم دارند و آگاه هستند، توضیح میدهیم.[10] بنابراین، انسان مسلمان در چارچوب احکام و مقررات اسلامی، آن قدر از آزادی عمل برخوردار است و محدوده فعالیت تولیدی و فرهنگی و هنری و علمی وسیع دارد که هر انسانی هر اندازه که بخواهد میتواند تلاش نماید و از همه امکانات موجود بهرهبرداری کند و هیچگونه محدودیت و ممنوعیت در این زمینه وجود ندارد. این نخستین مرحله است که انسان از آزادی عمل وسیع و گسترده برخوردار است. آزادی در میدان اندیشه و اما مرحله دوم که فوق العاده مهم است و این مرحله فقط در این بینش قابل پیاده شدن و تفسیر و توجیه است و در فلسفههای دیگران این نوع آزادی مطلقاً قابل تحلیل و توجیه نمیباشد، آن آزادی در میدان فکر و اندیشه است که بحق میتوان ادعا کرد: اسلام طلایه درا این تز هست که انسان از حیث اندیشه نباید به حد و مرزی بسنده کند و نباید دامنه تفکر بشری را محدود کرد و میدان ورود عقل و اندیشه را محصور نمود و یکسری مناطق ممنوعه اعلام کرد. نه، چنین چیزی در نظام اسلامی وجود ندارد بلکه قرآن کریم مشوق انسان است بر این که جلو افکار و اندیشههایش را باز کند و اغلال و زنجیرهای عصبیت و تقلید وکورکورانه پیروی کردن را که موجب رکود و وقوف عقل و اندیشه بشری خواهد بود، از جلو پایش بردارد تا بتواند با تعقل و تفکر و صفای دل و روشنائی قلب، در عالم بی نهایت وارد گشته و در کشف حقایق عالم، حرکتهای چشم گیر و موقعیتهای ارزندهای بدست آورد و تا هر روز و هر لحظه، روزنه جدیدی از افقهای لایتناهی جهان هستی بر وی گشوده شود. و لذا در قرآن کریم مکرر بچشم میخورد که از افراد بشر خواسته شده است فکر کنند و بیاندیشند و بهرهبرداری از قرآن و آیات الهی نشانه تفکر و تعقل و صاحب عقل و درایت معرفی شده است و کسانی که فکر نمیکنند و نمیاندیشند مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفتهاند، در این باره قرآن میفرماید: 1- از شما درباره شراب و قمار میپرسند، در پاسخ آنان بگوئید: در آن دو گناهی بس بزرگ وجود دارد و گناهشان از سودشان بزرگتر و بیشتر میباشد و سپس از تو میپرسند چه چیزی را انفاق کنند؟ در پاسخ آنان بگو: آنچه که از قوت و مخارج اهل و عیال، اضافه میماند، همان را انفاق کنید. اینطور خدای عالم آیات و نشانههایش را بیان مینماید، باشد که شما فکر کنید و بیاندیشید.[11] 2- همانا در آفرینش آسمانها و زمین و در اختلاف شب و روز، هر آینه آیات و نشانههائی است برای صاحبان خرد و عقل. صاحبان عقل و خرد کسانی هستند که در حال قیام و قعود، خدا را یاد میکنند و در حالی که به پهلو تکیه دادهاند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند و میگویند خدای این عالم را باطل و بیهوده و بدون هدف نیافریدی و تو منزه هستی از آنکه کار باطل انجام دهی، پس خدایا ما را از عذاب آتش نگهدار.[12] قرآن تنها موضوع تفکر را، خلقت آسمانها و زمین معرفی نمیکند بلکه دامنه آن را خیلی گستردهتر میداند. و در بعضی از آیات، به آیات آفاقی و انفسی[13] هر دو اشارت شده است و در بعضی دیگر، خود قرآن کریم[14] محور مطالعه و فکر و اندیشه قرار گرفته است و در بعضی امثال[15] و در بعضی قصص[16] محل مطالعه و اندیشه شناخته شده است و در بعضی از آیات قرآن کریم ورود در عالم ربوبی بعنوان جهاد[17] بزرگ و عامل هدایت راههای الهی اعلام شده است. و پرواضح است که این نوع جهاد با جهادهای دیگر فوق العاده متفاوت است، هر چند همه جهادها دارای قداست و ارزش است، لیکن این جهاد، نوع دیگری است و لذا دست آورد این جهاد هم با دیگر جهادها فرق زیادی دارد. و آن جهادها فی سبیل الله است و اما این جهاد: فینا و جهاد فی الله است و معنی این نوع جهاد این است که با قدم معرفت و سیر معنوی و درونی و قلبی وارد این عالم بی نهایت گردیده و عقل و اندیشه را در این وادی بکار گیرد و از تمامی قیود و حدود و حجابها رهائی یافته و مطلق العنان خودر ا فراموش نماید و متن هستی را به اندازه ظرفیت وجودی و علمی و معرفتی که بدست آورده است، مشاهده کند و با فناء خویش به بقاء برسد. نتیجه گیری پس از آنکه مجموعه آیات مربوط به این بحث را مورد مطالعه و دقت قرار دادیم و ملاحظه کردیم از جمع بندی آنها مطالب زیر بدست میآید: 1- اساس و مبنای همه معارف الهی و قوانین و مقررات بر توحید و بینش توحیدی بوده و در ظرف توحید، همه آنها دیده شده است. 2- بشر فطرتاً دارای گرایش دینی و متمایل به زندگی دینی آفریده شده است و انبیای الهی آمدهاند تا بشر را به همان فطرت رهنمون گردند. 3- سعادت بشر در آن است که روی فطرت خود حرکت کرده و از مقتضای آن عدول ننماید. بنابراین سعادت بشر در این است که در سایه دین فطری زندگی کند و در صورتی که از آن مقتضای فطرت و از مسیر زندگی دینی عدول نماید و منحرف گردد، موجب سقوط انسانیت گردیده و منشأ فساد و تباهی عالم خواهد بود و لذا اسلام آن را بر خلاف مسیر حق تشخیص داده و در برابر آن خواهد ایستاد. 4- اساس ادیان آسمانی روی حق بوده و از منطق حق برخوردار است و این همان صراط مستقیم الهی است و عدول از آن عدول از صراط مستقیم و انحراف از مسیر حق و در واقع فرو رفتن در ضلالت است. «فما ذا بعد الحق الا الضلال».[18] 5- انسان اگر بخواهد بکمال مطلوب خود برسد و بسعادت همیشگی نایل گردد نمیتواند از تقید بمبادی دینی و فضایل اخلاقی دور بماند و از کنار آنها با بی خیالی و بی تفاوتی عبور نماید. پس انسان در اصل انتخاب دین آزاد نمیباشد و وقتی میتواند به اهداف انسانی نایل گردد که در چارچوب دین حنیف زندگی کند زیرا دین، فطرت و حق و هدایت و صراط مستقیم است و مخالفت با آن، مبارزه با فطرت و ضلالت و باطل و به بیراهه رفتن است. 6- انسان در محیط دینی و در چارچوب دین توحیدی، آزادیهای فراوانی دارد و نظام سیاسی اسلام ضامن بقاء و حفظ آنها است و این نوع آزادیها و آن نوع محدودیتها، ریشه در اصل خلفت و نیازهای فطری وی دارد. 7- انسان علاوه بر آزادیهای فراوان و زیاد- البته در چارچوب احکام الهی- که دارد، از حیث تفکر و اندیشه، آن قدر آزاد و مطلق و رها است که میتواند جلو فکر و اندیشه را باز بگذارد و در تمام موضوعات و مسائل بیاندیشد و کوچکترین ممنوعیت و محدودیت در برابر خود نبیند. ادامه دارد
[1] - سوره الذاریات- آیه 56. [2] - سوره مریم- آیات 36، 35. [3] - سوره انعام- آیات 163، 161. [4] - سوره آل عمران- آیه 85. [5] - سوره آل عمران- آیه 19. [6] - سوره لقمان- آیه 20. [7] - سوره نحل- آیه 14. [8] - سوره بقره- آیه 29. [9] - سوره بقره- آیه 168. [10]- سوره اعراف- آیات 32، 31. [11] - سوره بقره- آیات 219، 218. [12] - سوره آل عمران- آیات 191، 190. [13] - سوره فصلت- آیه 53. [14] - سوره نحل- آیه 44. [15] - سوره حشر- آیه 21. [16] - سوره اعراف- آیه 176. [17] - سوره عنکبوت- آیه 69. [18] - سوره یونس- آیه 32. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 68 |