تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,374 |
تعداد مقالات | 34,185 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,851,816 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,614,673 |
نقش زهد، شجاعت و صداقت در رهبری | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 148، فروردین 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 03 آذر 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام قسمت چهل و چهارم حجة الاسلام و المسلمین محدی ری شهری نقش زهد، شجاعت و صداقت در رهبری در گذشته توضیح دادم که ویژگی«یقین» مهمترین و اساسیترین شرایط رهبی در اسلام است و همه خصایصی که رهبر باید واجد آن باشد بنحوی با این ویژگی در ارتباط است، در قسمت چهل و سوم، سه خصیصه از خصایص رهبری که از آثار یقین است یعنی خصیصه صبر، توکل و اخلاص تبیین شد و اینک تفسیر خصیصه چهارم و ارتباط آن با یقین: *** 4- زهد یکی دیگر از خصایص رهبران الهی زهد است، زهد نیز یکی از فروع و شاخههای یقین محسوب میگردد. زهد چیست؟ زهد، ضد رغبت به معنای بیمیلی است و در متون اسلامی مقصود ازآن دلبستگی نداشتن به مظاهر مادی و لذائذ و سرگرمیهایی است که تمایل به آن موجب توقف، یا کند شدن حرکت تکاملی انسان است. از دیدگاه اسلام، رهبر نه تنها باید از این گونه لذائذ اجتناب کند که اجتناب«تزهد» است نه زدهد، بلکه باید اصولا تمایل به این لذائذ را در خود از بین برده باشد و به تعبیر امام در نهج البلاغه«شهوت در وجود او مرده باشد».[1] زیرا رهبر و امام در اسلام، اسوه و الگوی امت است و با گفتار و کردار باید به جامعه نشان دهد و به پیروان خود بیاموزد که چگونه در مسیر تکامل حرکت کنند تا در دام جاذبههای منحرف کننده گرفتار نشوند و به فلسفه آفرینش خود برسند. رهبر باید عملا به مردم بیاموزد که چگونه زندگی کنند تا ثروت، قدرت، ریاست و انواع شهوات آنها را از حرکت به سوی کمال مطلق باز ندارد. حال اگر رهبر زاهد نباشد، خود مصونیت از انحراف جاذبههای مادی ندارد؛ بنابراین چگونه میتواند الگو برای دیگران باشد و چگونه میتواند به دیگران بگوید در دام جاذبههای منحرف کننده نیفتند و بالأخره چگونه میتواند امتی را به کمالات نفسانی دعوت نماید!! بدین جهت در فرهنگ اسلام ویژگی زهد از نخستین شرایط قطعی نبوت و امامت و رهبری محسوب میشود، و همانطور که در آغاز دعای ندبه آمده: پس از این که خداوند متعال با بزرگترین رهبرانی که میخواست برای هدایت مردم برگزیدند، این شرط را مطرح کرد، و آنها پذیرفتند و خدا میدانست که به این شرط وفادار خواهند ماند، آنها را مشمول عنایات عظیم خود قرار داد و به رهبری مردم برگزید.[2] نقش یقین در زهد در متون اسلامی زهد به عنوان یکی از آثار و محصولات یقین شمرده شده است. امام علی(ع) در این باره میفرماید: «الیقین یثمر الزهد».[3] ـ یقین ثمری دارد به نام زهد. «زهد المرء فیما یفنی علی قدر یقینه بما یبقی».[4] ـ زهد انسان در آنچه فانی میشود به اندازه یقین او به آن چیزی است که باقی میماند. «لو صح یقینک ما استبدلت الفانی بالباقی و ما بعت السنی بالدنی».[5] ـ اگر یقین تو درست بود هیچگاه فانی را با باقی عوض نمیکردی و گرانبها را به قیمتی پست نمیفروختی. وقتی انسان در پرتو نور یقین با حقایق هستی آشنا شد و حقیقت دنیا و آخرت را شناخت، نه تنها میفهمد که لذائذ مادی ارزش دلبستگی ندارند بلکه باور میکنند که آسایش و لذت دنیا به وارستگی و گسستگی از آنست. امام راحل رضوان الله تعالی علیه یکی از آنها بود که حقیقت دنیا و آخرت را درک کرده، آن بزرگوار شناخت خود از دنیا را برای فرزند خود چنین ترسیم میکند: «من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنجهای درونی و روانی و روحیشان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیدهاند بسیار رنجآور و جگر خراشتر است... آنچه مایه نجات انسانها و آرامش قلوب است و وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمی خدای تعالی حاصل شود. آنان که در صدد برتریها به هر نحو هستند چه برتری در علوم، حتی الهی آن، یا در قدرت و شهرت و ثروت، کوشش در افزایش رنج خود میکنند. وارستگان از قیود مادی که خود را از این دام ابلیس تا حدودی نجات دادهاند در همین دنیا در سعادت و بهشت رحمتند. در آن روزهائی که در زمان رضا خان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون در حوزهها در تب و تاب بسر میبردند... شیخ نسبتا وارستهای را نزدیک دکان نانوائی دیدم که قطعه نانی را خالی میخورد، دیدم که گفت: «به من گفتند: عمامه را بردار و من نیز برداشتم و دادم به دیگری که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد الآن هم نانم را خوردم و سیر شدم تا شب هم خدا بزرگ است». پسرم! من چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی میدهم باور کن، ولی هیهات خصوصا از مثل من گرفتار به دامهای ابلیس و نفس خبیث». کسی که دنیا را این گونه شناخت، به فضیلت زهد رسیده و ممکن نیست در دام جاذبههای شیطانی شهوت، قدرت و ریاست گرفتار شود، چنین کسی شایسته رهبری جهان اسلام است. 5- شجاعت یکی دیگر از خصوصیات رهبران الهی شجاعت است. امام علی(ع) درباره نیاز رهبری به این خصلت میفرماید: «یحتاج الامام الی قلب عقول و لسان قؤول و جنان علی اقامة الحق صنول».[6] ـ امام نیازمند است به ذهنی تیز و دراک، زبانی پرتوان و گویا و دلی برای اقامه حق شجاع و پر صولت. از نظر متون اسلامی کسانی حق دارند زمام رهبری جامعه را به دست گیرند که از ویژگی شجاعت بیش از دیگران برخوردار باشند.[7] پیامبر اسلام(ص) که امام ائمه و رهبر رهبران الهی است، از همه شجاعتر بود، او به هنگام نرد درخط مقدم جبهه نزدیکترین فرد به دشمن میجنگید، امام علی(ع) در این باره میفرماید: «کنا اذا احمر البأس و لقی القوم القومَ اتقینا برسول الله فما یکون أحد اقرب علی العدو منه».[8] ـ ما همیشه در شرایط سرخی جنگ، آنگاه که دو طرف نبرد با هم برخورد میکردند به رسول خدا«ص» پناه میبردیم و در پشت میجنگیدیم هیچکس از او نزدیکتر به دشمن نبود! امام صادق(ع) نیز روایت کرده که: «کان أشجع الناس من لاذ برسول الله«ص»».[9] ـ شجاعترین مردم کسی بود که در پناه رسول خدا«ص» میجنگید. نقش یقین در شجاعت از نظر روایات اسلامی یقین نه تنها به انسان شجاعت میدهد بلکه و آدمی را به بالارتین مراتب شجاعت میرساند. ابوبصیر میگویدک از امام صادق(ع) پرسیدم که تعریف یقین چیست؟ امام فرمود: «أن لا تخاف مع الله شیئاً».[10] ـ این که با اعتماد به خدا از هیچ چیز نترسی. وقتی انساندر حرکت تکاملی خود به مرتبه یقین رسید و حقایق هستی را با دیده دل کشف نمود، میداند که همه ترسها برای کسی که با خدا است موهوم و بیمعنا است، هیچ چیز ترس ندارد، همه چیزهایی که افراد ترسو از آن میترسند چون مترسک برای کودک است. تنها یک ترس واقعیت دارد و آن ترس از گناه[11] و لذا اهل یقین از چیزی جز گناه خود ترس ندارند. پیشوای اهل یقین امیرالمؤمنین(ع) که در شجاعت ضرب المثل است در تبیین فلسفه شجاعت بینظیر خود در میدان نبرد چنین میفرماید: «انی و الله لو لقیتهم واحدا و هم طلاق الأرض کلها ما بالیت و لا استوحشت و انی من ضلالتهم الذی هم فیه و الهدی الذی انا علیه لعلی بصیرة من نفسی رو یقین من ربی و انی الی لقاءالله لمشتاق».[12] ـ سوگند به خدا! اگر من به تنهایی با سپاه دشمن در حالی که همه روی زمین را پر کرده باشد برخورد کنم باک ندارم و نمیترسم! زیرا با بصیرت درونی و یقین الهی، ضلالت آنان وهدایت خویش را کشف کرده و بر این اساس حرکت میکنم. و من جدا مشتاق دیدار خدایم!. 6- صداقت یکی از بزرگترین ویژگیهای رهبران الهی صداقت است. از نظرر قرآن کریم هر کس خصلت صداقت او به مفهوم مطلق و گسترده آن[13] در وجود خود پیاده کند شایسته رهبری است و مردم موظفند او را پیشوا و مقتدای خود قرار دهند و در پیمودن راه تکامل همراه او باشند. متن گفتار قرآن این است: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین».[14] ـ ای اهل ایمان تقوا پیشه کنید و با راستگویان باشید. میزان اعتماد مردم به رهبر، به میزان صداقت او بستگی دارد. هر چه رهبر از صداقت بیشتری برخوردار باشد اعتماد مردم به او بیشتر میگردد و در نتیجه قدرت رهبری او افزونتر میشود. یکی از رموز موفقیت امام راحل رضوان الله تعالی علیه در رهبری، صراحت و صداقت او بود، امام هر جا احساس میکرد اشتباه کرده صادقانه و با صراحت به اشتباه خود اعتراف میکرد و در صدد توجیه آن برنمیآمد، این جمله از امام معروف است که: «حرف مرد دو تا است!» یعنی مرد آنست که وقتی فهمید اشتباه کرده لجاجت نکند و به اشتباه خود اعتراف نماید. یکی از این موارد اعتراف صادقانه امام در پایان وصیتنامه سیاسی الهی خویش است. من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمائی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغل بازی آنان اغفال شدهام، آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند. نقش یقین در صداقت از نظر روایات اسلامی اصولا ایمان با عدم صداقت سازگار نیست[15]، چه رسد که انسان به بالاترین مراتب ایمان که یقین است واصل گردد. اهل یقین نه فقط زیباییها و زشتیهای عقیدتی، اخلاقی وعملی را میدانند، بلکه لمس میکنند و مییابند و کسی که به این مرتبه از کمالات نفسانی رسید، در وجود او زمینهای برای عدم صداقت که ریشهای جز عقده حقارت ندارد.[16] نیست، و لذا امام علی(ع) صداقت را شریفترین خصایص اهل یقین میداند: «الصدق اشرف خلائق الموقن».[17] ـ صداقت شریفترین خصلتهای اهل یقین است. بنابراین هر چه بر ایمان و یقین انسان افزوده شود، بر صداقت او افزوده میگردد و اوج یقین به بالاترین مراتب صداقت که شرط ولایت و امامت مطلقه است میرسد. ویژگیهای رهبر در عالیترین مراتب رهبری در پایان این بخش که پایان سلسله مباحث مبانی رهبری در اسلام نیز هست، شایسته است با ویژگیهای رهبر در عالیترین مراتب امامت و رهبری که مشخصات انسان کامل نیز هست، از زبان امام علی(ع) در نهج البلاغه آشنا شویم: در خطبه 147 امام پس از ارائه تحلیلی عمیق و کوتاه از شرایط سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر خود[18] و گله از این که کسی را پیدا نمیکند که بتواند دانش انباشته خود را با او در میان بگذارد، میفرماید: «اللهم بلی! لا تخلوا الأرض من قائم لله، بحجة. اما ظاهرا مشهوراً و ما خائفاً مغموراً تبطل حجج الله و بیناته». ـ آری خدایا! زمین هرگز از حجت قائم خدا خالی نمیماند، او یا ظاهر و مشهور است و یا خائف و پنهان! تا خط بطلان بر دلایل و نشانه روشن خدا کشیده نشود. امام در ادامه سخن، درباره تعداد و مکان این انسانهای شایسته که آنها را به عنوان حجتهای خدا در همه اعصار معرفی میکند، چنین میفرماید: «و کم ذا؟ و أین اولئک؟ اولئک والله الأقلون عددا و الأعظمون عند الله قدرا، یحفظ الله بهم حججه و بیناته حتی یودعوها نظرائهم و یزرعوها فی قلوب أشباههم». ـ اینها چند نفرند؟ و کجا هستند؟! ـ چه بگویم! همین قدر که تعدادشان اندک، ولی مقام و منزلتشان نزد خداوند بسی بزرگ و ارجمند است، خداوند به وسیله آنها حجتها و آثار خود را حفظ میکند تا آنان نیز این امانتها را به ترتیب به کسانی نظیر خود بسپرند وای بذرها را در دل افرادی مانند خود بکارند! و در ادامه درباره ویژگیهای این انسانهای والا که به عالیترین مراتب انسانیت و امامت ارتقاء یافتهاند میفرماید: «هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، واستلانوا ما استعوره المترفون وانسوا بما استوحش منه الجاهلون، صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلقة بالمحل الأعلی، اولئک خلفاء الله فی أرضه و الدعاة الی دینه، آه آه شوقاً الی رؤیتهم!!».[19] ـ علمی که بر پایه بینش حقیقی است بر آنان تافته، روح یقین را دریافته، آنچه را ناز پروردگان دشوار دارند، به آسانی پذیرفته، و بدانچه افراد نادان از آن وحشت دارند خو گرفتهاند، آنها با تنی در دنیا بسر میبرند که جان آن به ملأ اعلی پیوسته است، اینان جانشینان خدا در زمین اویند که مردم را به دین او دعوت میکنند. آه! آه! چه آرزومند دیدار آنانم. پایان [1]- در خطبه متقین در صفات اهل تقوی آمده«میتة شهوته». [2]- ... بعد أن شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیة و رخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک.../ نگاهکنید به مفاتیح الجنان، دعای ندبه. [3]- میزان الحکمة، 22702. [4]- میزان الحکمة، 22705. [5]- میزان الحکمة، 22704. [6]- میزان الحکمة، 848. [7]- نگاه کنید به معانی الأخبار، ص 102/ بحار ج 25، صفحات 116 و 164/ ج 68، ص 390. [8]- بحارالانوار، ج 19، ص 191. [9]- بحارالانوار، ج 16، ص 340. [10]- اصول کافی باب فضل الیقین. [11]- لا یرجون احد منکم الا ربه و لا یخافن الا ذنبه / نهج البلاغه، حکمت 82. [12]- نهج البلاغه، نامه 62. [13]- نگاه کنید به تفسیر المیزان، ج 9، ص 402. [14]- سوره توبه ، آیه 119. [15]- نگاه کنید بهمیزان لاحکم×، ج 8 باب 3458«الکذب و الایمان». [16]- از پیامبر اسلام«ص» روایت شده که: لا یکذب الکاذب الا من مهانة نفه / بحارالانوار، ج 72، ص 262. [17]- غرر الحکم، شماره 1253. [18]- نگاه کنید به مبانی شناخت نگارش اینجانب، صفحات 37 و 41. [19]- قصار الحکم ـ 147. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 195 |