اگر پیشگوئى آیة اللّه خمینى را جدى مىگرفتیم!
محمد حسن رحیمیان
حضرت امام در پاسخ سؤال مقام معظم رهبرى «مدظله» حضرت آیة اللّه خامنهاى که شما از چه زمانى به فکر تشکیل حکومت اسلامى افتادید؟ بعد از تأملى کوتاه فرموده بودند: به یاد ندارم ولى من در هر زمانى فقط در صدد این بودهام که تکلیف شرعىام چیست؟ همان را انجام دادهام.
کسى که همواره فقط به دنبال تکلیف شرعى باشد و جز رضاى حق را نطلبد اولاً بر اساس: «اَلَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»(1) خداوند متعال دست او را مىگیرد و راه حق را به او مىنمایاند. ثانیاً کارى که منطبق با حق و در مسیر حق بود به طور طبیعى خواص حق بر آن مترتب مىشود و از آنجا که حق، پایدار، جذاب، روشن و روشنى بخش و جلوهاى از حق مطلق است، بنابراین مجموعه کارهاى حق، خود به خود با هم پیوسته و منسجم و هماهنگ بوده و به دور از هرگونه ناهمگونى، تضاد و تناقص، جاى خود را در مجموعه نظام اَتَمِّ حق، پیدا مىکند.
همانگونه که در نظام تشریع الهى این انسجام و هماهنگى وجود دارد و پیوستگى و هماهنگى بین سورهها، آیات، جملات، و کلمات قرآن و همسویى احادیث معتبر معصومین و ادعیه مأثوره با قرآن و همچنین پیوستگى و هماهنگى بین مجموعه نظام هستى نمودى از این حقیقت بزرگ است که: «وَ ما خَلَقنَا السَّمواتِ وَ الأرضَ وَ ما بَینَهُما اِلاّ بِالحَقِّ»(2)؛ «وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیر اللّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اِختِلافاً کَثیراً»(3).
خلاصه آن که حق مطلق، خداست: «ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الحقّ»(4)؛ و هر آنچه از دایره حق بیرون است باطل است: «وَ اَنَّ ما یَدعوُنَ مِن دونِهِ هُوَ الباطل»(5) و گمراهى است: «فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلاَّ الضَّلال»(6) و سرچشمه همه حقها، خداست: «اَلحَقُّ مِن رَبِّکَ»(7) و خدا حق را بر سر باطل مىکوبد تا آن را نابود سازد و بدینسان باطل، محو و نابود مىشود:«بَل نَقذِف بِالحَقِّ عَلَى الباطِلِ فَیَدمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ»(8) و چنین است که: خداوند قوى شکستناپذیر، پیروزى و غلبه قطعى خود و رسولانش را سرنوشت محتوم جهان دانسته است: «کَتَبَ اللّهُ لأغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلى اِنَّ اللّه قَوِىٌّ عَزیزٌ»(9) و...
به این ترتیب هر کس به هر اندازه که براى حق و با حق باشد، از ویژگیهاى حق برخوردار مىشود و امام خمینى بعد از معصومین علیهم السلام که به طور کامل با حق بودند و ایشان بین خود و معصومین فاصلهاى طى ناشدنى را اعتقاد داشت، از زمره مؤمنانى بود که با همه وجود تلاش مىکرد در همه شئون زندگى به حق نزدیک شود و جز حق را نخواهد. امام، قرآن و عترت را آئینه تمام نماى حق مىدید و همه چیز را از منظر این آئینه حق نما مىنگریست و به اندازهاى که در این سیر سلوک الهى راه سپرده بود، به حق نزدیک و از ویژگیهاى شگفتانگیز آن، برخوردار شده بود.
فرزانگى، پایدارى و انسجام در ابعاد زندگى امام به خصوص در صحنه اجتماعى و نیز ثبات قدم، استوارى و شفافیت در مواضع، پایدارى و عدم اعوجاج، تناقض و تضاد، فرود و فراز و مجامله در رفتارها در طول مدت دهها سال زندگى امام را مىتوان از نشانههاى عبودیت حق و پیوند ایشان با خداوند متعال از طریق قرآن و معصومین علیهم السلام برشمرد.
بىگمان یکى از دستاوردهاى این حقجویى تجلى امدادهاى غیبى در آینده نگریهاى شگفتانگیز امام بود که به وفور مىتوان در مواضع و بیانات امام مشاهده کرد. نمونه هایى از این مقوله را حقیر در کتاب «در سایه آفتاب» در مورد یک شب استثنایى که امام به طور غیر مترقبه به حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) مشرف نشدند و همچنین آیهاى که در آغاز پیام حج خونین در سال 1366 شمسى آورده بودند، ذکر کردهام و در اینجا نیز چند نمونه دیگر را مرور مىکنیم.
در کنار شهیدان
آنگاه که امام فرمود: «از خداوند مىخواهم مرا در کنار شهداى جنگ تحمیلى بپذیرد»(10) آنچه از این جمله به ذهن متبادر مىشد این بود که دعاى امام ناظر به محشور شدن با شهدا در روز قیامت است اما بعد از رحلت امام و دفن ایشان در کنار بهشت زهرا که بزرگترین مجموعه شهدا را در خود جاى داده است، معنى دیگرى نیز از این دعاى امام معلوم گردید. جالب این که در شبى که امام رحلت کرد ناظر بودم که هر یک از مسئولان بلند پایه کشور پیشنهادهایى از قبیل قم، جمکران، دشت احمد در نزدیکى قم، پادگان قلعهمرغى، محدوده نیروى هوایى و... را مطرح کردند اما خواست خدا این بود که نهایتاً امام در محل فعلى دفن شود و علاوه بر مفهوم اول براى سخن و دعاى امام معنى دیگرى نیز تحقق یافت.
همانند مطلب فوق را در این بیت که در پایان یکى از غزلهاى امام آمده است مىتوان دید:
«سالها مىگذرد، حادثهها مىآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم»(11)
هر چند از این بیت معنایى متناسب با سیاق غزل استنباط مىشد که آن هم معما گونه است اما حادثه رحلت امام در آستانه نیمه خرداد، این شعر را با مضمون دیگرى نیز منطبق ساخت!
اگر پیشگویى آیة اللّه خمینى را جدىتر مىگرفتیم
حضرت امام در تاریخ 11/10/67 خطاب به گورباچف(دبیر کل حزب کمونیست و صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستى شوروى و رهبر ابر قدرت شرق که حدود نیمى از جهان و از جمله اروپاى شرقى تحت سلطه او بود) پیامى فرستاد که جملاتى از آن را مرور مىکنیم.
- جسارت و گستاخى شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلى حاکم بر جهان گردد...
- شما اگر بخواهید در این مقطع، تنها گرههاى کور اقتصادى سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن، به کانون سرمایه دارى غرب حل کنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکردهاید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند!...
- چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهاى اقتصادى و اجتماعى به بن بست رسیده است، دنیاى غرب هم در همین مسائل - البته به شکل دیگر - و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است!
- باید به حقیقت رو آورد، مشکل اصلى کشور شما مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده یا خواهد کشید.
- ...از این پس کمونیسم را باید در موزههاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد.
- ... امروز دیگر چیزى به نام کمونیسم در جهان نداریم ولى از شما جدّاً مىخواهم که در شکستن دیوارهاى خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید.
- ... امروز دیگر دولتهاى همسو با شما که... هرگز حاضر نخواهند شد، بیش از این، منابع... کشورشان را براى اثبات موفقیت کمونیسم - که صداى شکستن استخوانهایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است - مصرف کنند!...
در این مجال از سایر مضامین این پیام امام که حضرت آیة اللّه جوادى آملى آن را طى کتابى شرح دادهاند مىگذریم اما در مورد بخشهاى فوق اگر بخواهیم به عظمت کار امام برسیم، مستلزم مرور و بازخوانى اوضاع و شرایط شوروى و جهان در آن زمان و سیر تحولات و حوادث بزرگى است که در سالهاى بعد پیش آمد.
شوروى همچنان که یکى از دو ابرقدرت حاکم بر جهان و قطب بلوک شرق بود و کرملین در هالهاى افسانهاى از قدرت و سلطه در رقابتى تنگاتنگ در برابر کاخ سفید، شناخته مىشد و گورباچف هنوز به عنوان مرد اول کاخ کرملین بر مسند قدرت تکیه زده بود و... در چنین شرایطى، چشمه سار معرفت، حکمت، واقع بینى و آینده نگرى از روح الهى مىجوشد و این پیام آسمانى را مىنگارد. برخى از کسانى که قبل از ارسال، از متن پیام آگاهى مىیابند نظرهاى متفاوتى مىدهند. بخشهایى از پیام را به مصلحت نمىدانند. لیکن امام ترتیب اثر نداده و عین پیام را توسط هیئتى به سرپرستى حضرت آیة اللّه جوادى آملى براى گورباچف مىفرستند و بعد از آن گورباچف پاسخ خود را توسط «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروى - که بعد از فروپاشى رئیس جمهورى گرجستان شد - براى امام ارسال مىکند - اینجانب شاهد این ملاقات بودم و جزئیات آن را در کتاب «در سایه آفتاب» نوشتهام.
پاسخ گورباچف تقریباً هیچ ارتباطى با پیام امام نداشت و امام نیز در پایان قرائت آن به وسیله رئیس دیپلماسى کرملین از این نکته اظهار تأسف کرد و در حالى که مترجم این جمله امام را ترجمه مىکرد با سرعت و بدون خداحافظى اتاق ملاقات را به سوى اندرونى ترک و باز هم شگفتى آفرید. بگونهاى که بعد از جلسه، برخى از دیپلماتهاى خودى نتوانستند نگرانى و اضطراب خود را از پىآمدهاى احتمالى این برخورد امام کتمان کنند!
روح خدا بر فراز آسمان معنویت، تا دورترین افقها را نگران بود اما دبیر کل حزب کمونیست شوروى، در چاه تاریک طبیعت به جاى پر کشیدن به عالم بالا و رهایى از تنگناى مارکسیسم، گویى چاره بیچارگیها را در شکستن دیواره همان چاه و فرو افتادن در چاله سرمایه دارى غرب مىجست پروستاریکا و گلاسنوست گورباچف راه به جائى نبرد و جهان شاهد بود که چند سال بعد ابرقدرت شرق فرو پاشید. دیوار برلین فرو ریخت و کشورهاى اروپاى شرقى که اقمار شوروى بودند همراه با قطعات تجزیه شده از شوروى به لقمههاى لذیذ براى بلعیده شدن در کام غرب و آمریکا تبدیل شدند و...
امّا حدود ده سال بعد گورباچف چنین مىگوید:
«پیام آیة اللّه خمینى از نظر من به همه اعصار در طول تاریخ بود... آیة اللّه خمینى توانست اثر بزرگى در تاریخ نوین جهان بگذارد. ما زمانى که این پیام را در جلسه کمیته مرکزى حزب کمونیست مطرح کردیم براى اعضاى حزب که نیمى از جهان را در اختیار داشتند بسیار غیر منتظره بود... من متأسفم که در آن مقطع نتوانستم به ایران سفر کنم و از نزدیک با ایشان ملاقات نمایم. به هر حال من امروز از ایشان با احترام عظیم یاد مىکنم و معتقدم که آیة اللّه خمینى فراتر از زمان مىاندیشید و در بعد مکان نمىگنجید.»
«اما امروز که من شاهد این اوضاع هستم پیام آیة اللّه خمینى در ذهنم نقش مىبندد که او گفته بود من مارکسیسم را به زودى در موزههاى تاریخ مىبینم... اگر آن روز ما پیشگویى آیة اللّه خمینى را جدىتر مىگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتى نبودیم و اجازه نمىدادیم که وضعیت کشور بدین شکل درآید.»(12)
ده سال بعد
به جملاتى از پیام تاریخى امام در تاریخ 3/12/67 که به منشور روحانیت معروف شد دقت مىکنیم:
«...روحانیون و مردم عزیز حزب اللّه و خانوادههاى محترم شهداء حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست، خون عزیزانشان پایمال نشود.
ترس من از این است که تحلیل گران امروز ده سال دیگر، بر کرسى قضاوت بنشینند و بگویند که: باید دید فتواى اسلامى و حکم اعدام سلمان رشدى، مطابق اصول و قوانین دیپلماسى بوده است یا خیر؟! و نتیجهگیرى کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترک و کشورهاى غربى علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامى نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و مکتب بگذریم!».
خلاصه کلام این که ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسى حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملى اسلام برآئیم»(13)
درست ده سال بعد، این پیش بینى امام به وقوع پیوست و کینههاى پنهانى بیمار دلان و شیفتگان فرهنگ الحادى غرب از پرده نفاق بیرون ریخت. مواضع و اصول خط امام را زیر سؤال بردند. پاىبندى به اصول اعتقادى را به خصوص در عرصه بین المللى در تعارض با منافع ملى پنداشتند و بر فداکردن مواضع ایدئدلوژیک در مقابل منافع ملى فتوا دادند! و حتى یکى از این سیاهدلان معاند با اشک تمساح براى خسارتهاى ناشى از مواضع ایدئولوژیک سخن گفت و تلویحاً امام را به این خاطر زیر سؤال و سزاوار محاکمه دانست!
همگنان خارج نشین همین قبیله نیز با وضوح بیشتر، ارتداد و کفر خویش را ابراز کردند و در بیانیه کانون نویسندگان ایران در تبعید چنین نگاشتند:
«در دنیاى اندیشه هیچ چیز مقدس نیست. قدوسیتى اگر هست، نقد است و شک و همین... پیام ما به سلمان رشدى است به تسلیم نسرین... با شما هستیم دشمنان شما را دشمن مىداریم و دشمنان ما دشمنان شمایند...بدانید که هرجا که نویسندگان ایرانى از آزادى بیان و حرمت و عقیده و اندیشه، دفاع مىکنند، شما هستید که دفاع مىشوید...»
پشیمان مىشوید!
حضرت امام در قضیه مهم دیگرى موضعى قاطع، اتخاذ کرد. اما تقریباً همه مسئولین در آن زمان درخواست کردند که ایشان موضع خود را تلطیف کند و امام بر حسب اصرار آنان پذیرفت ولى فرمود: پشیمان خواهید شد و با مرور زمان این پشیمانى، اتفاق افتاد و معلوم شد همان موضع اولیه امام درست بوده است.
بعد از چهارده سال
حضرت امام «قدس سره» در پیام حج سال 1366 - حج جمعه خونین - از حزب اللّه لبنان به صراحت نام برده و آن را بالاترین حجت الهى براى «همه علماء و روحانیون» در راه جهاد علیه متجاوزان و نفى سکوت و مماشات در برابر آن، قلمداد کرده است. و این عین جملات امام است:
«من مجدداً تأکید مىکنم که دنیا، امروز تشنه حقایق و احکام نورانى اسلام است و «حجت الهى» بر همه علماء و روحانیون تمام گردیده است؛ چرا که وقتى جوانان کشورهاى اسلامى براى دفاع از مقدسات دینى خود تا سرحد شهادت پیشرفتهاند و براى بیرون کردن متجاوزان، خود را به دریاى حوادث و بلا زدهاند و زندانها و شکنجهها را به جان خریدهاند و همچون مسلمانان شجاع و مبارز و عزیزان «حزب اللّه لبنان» و سایر کشورها مقاومت کردهاند و به جهاد علیه متجاوزان برخاستهاند، چه «حجتى بالاتر از این؟» و چه بهانهاى براى سکوت ومماشات و در خانه نشستن و تقیه کردنهاى بىمورد مانده است؟»
دو سال بعد در اوایل سال 68 ضمن گفتگویى که با جناب حجةالاسلام و المسلمین آقاى سید حسن نصراللّه که در آن زمان مسئول امور اجرایى حزب اللّه بود داشتیم، صحبت از این جملات امام شد. یک برداشت این بود که امام با نام بردن از حزب اللّه در این پیام تاریخى و ستایش از شجاعت و مبارزه حزب اللّه، آن را به نحو احسن تقویت و پشتیبانى کرده تا موجب دلگرمى و تشویق عناصر حزب اللّه شود. اما حقیر ضمن تأیید این برداشت، استنباطى فراتر را ارائه کردم که ذیلاً به آن اشاره مىشود:
تا آنجا که به یاد دارم حضرت امام هیچگاه فرد یا جمعى مشخص را به عنوان «حجت الهى» همراه با اطلاق از قید زمان و مکان معرفى نکرده بود ولى در این پیام از تصریح نام «حزب اللّه» به عنوان «حجت اللّه» آن هم براى «همه علماء و روحانیون» به خوبى مىتوان دریافت که امام گویى به آینده حزب اللّه و ثبات و پایدارى آن در مسیر حق، اطمینان داشته است و این نویدى اطمینان بخش براى آینده حزب اللّه است. در حالى که اگر امام، به این ویژگى حزب اللّه اطمینان نداشت اقتضاء مىکرد که حداقل در این پیام تاریخى و ماندگار با صراحت نام «حزب اللّه» را نیاورد.
در طول ده سال گذشته، همواره برداشت حقیر مورد توجه دوستان حزب اللّه بود و آقاى سید حسن نصر اللّه به طور مکرر آن را براى حقیر و دیگران بازگو مىکرد تا آن که در اثر ثبات قدم و مقاومت شگفتانگیز حزب اللّه که مؤید همان برداشت بود، جهان اولین شکست ذلت بار رژیم جنایتکار و متجاوز صهیونیستى را در سال 1379 مشاهده کرد و ارتش نیرومند اسرائیل که تجسم قدرت تکنولوژى پیشرفته نظامى و اطلاعاتى جهان غرب به شمار مىآمد و طى مدت 50 سال افسانه شکست ناپذیرى خود را در جهان جا انداخته بود و کشورهاى درگیر با اسرائیل با حدود 5 میلیون ارتش هرگز نتوانسته بودند طمع تلخ شکست را به آن بچشانند در برابر چندهزار نفر نیروى حزب اللّه که به سلاح ایمان و روحیه شهادتطلبى مسلح بودند و چه از جهت عدّه و عدد و چه از نظر تجهیزات نظامى قابل مقایسه با دشمن نبودند، با ذلت و خوارى تمام به اولین شکست بزرگ و عقب نشینى ذلیلانه تن داد و با به جاى گذاشتن صدها تانک و نفربر و انبوه سلاح و مهمات سبک و سنگین و سایر امکانات دیگر پا به فرار گذاشت و هزاران نفر از نیروهاى مزدور اسرائیل موسوم به ارتش لحد یا فرار کردند یا خود را تسلیم حزب اللّه کردند و...
در اولین سفرم بعد از پیروزى حزب اللّه به لبنان باز هم آقاى سید حسن نصر اللّه بحث 12 سال پیش را یادآور شد. داستان گذشته را باز هم براى جمعى از علما و دوستان حاضر در یکى از جلسات بازگو کرد اما این بار مطلب را تکمیل کرد و چنین گفت: بعد از پیروزى بزرگ حزب اللّه و شکست ذلت بار صهیونیستهاى متجاوز در جنوب لبنان عمق شگفتانگیز سخن امام تحقق عینى یافت و بسیارى از علماى بزرگ و روحانیون جهان اسلام و به طور اخص فلسطین در نوشتهها و گفتههاى خود به همان حقیقتى که امام در چهارده سال پیش بیان کرده بود، اذعان کردند و مفهوم سخن امام را اینگونه تکرار کردند که حزب اللّه «حجت الهى» را بر همگان تمام کرد. مقاومت حزب اللّه و پیروزى آن ثابت کرد که اولاً تنها راه رهایى جنگ و مقاومت مسلحانه علیه اسرائیل است و ثانیاً این راه قطعاً به پیروزى خواهد انجامید و عملاً نیز انتفاضه اسلامى ملت فلسطین با الهام از حزب اللّه و تأثیرپذیرى از مقاومت اسلامى لبنان بر افروخته گردید و جهان اسلام نیز به درستى بىبدیل این راه روشن باور کرد و افکار عمومى در تمام کشورهاى اسلامى و مسلمانان سراسر جهان بر حمایت بىسابقه از انتفاضه سازشناپذیر برانگیخته شد، بگونهاى که در پایتخت مراکش به طور نمونه بیش از دو میلیون نفر در تظاهراتى بىنظیر براى پیروزى حزب اللّه شرکت کردند و شعار فراگیرشان این بود «الجهاد هو البدیل، حزب اللّه هوالدلیل» جهاد مسلحانه علیه اسرائیل تنها گزینه است و حزب اللّه دلیل و حجت بر درستى آن است.
آینده غرب و آمریکا
امام با نگاه قرآنى و روح آسمانى خویش در زمانى که رژیم دوهزار و پانصد ساله ستمشاهى در اوج قدرت ظاهرى بود با قاطعیت گفت: «شاه باید برود» و دیرى نپایید که شاه و شاهنشاهى در گورستان تاریخ مدفون گردید. در زمانى دیگر در حالى که نیمى از جهان زیر سلطه کمونیسم بود گفت: «امروز دیگر چیزى به نام کمونیسم در جهان نداریم...و از این پس کمونیسم را باید در موزههاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد» و آنچه را که پیر فرزانه ما از پشت دیوارهاى گلین در پس کوچههاى جماران دیده بود، بعد از چندین سال، جهان ناباورانه مشاهده کرد! و همین امام در همین پیام دنیاى غرب را نیز به شکل دیگر و در مسائل دیگر گرفتار حادثه دانست و از ابتذال و بن بست آن خبر داد.
همین امام با الهام از آیات قرآنى، آمریکا را به عنوان نماد استکبار جهانى و مدعى ابر قدرتى در برابر عزت و قدرت بى منتهاى حق، ذلیل و رو به زوال مىدید.
آیا به راستى این آیه وصف حال آمریکا - به خصوص بعد از فروپاشى شوروى و یکه تازى آمریکا - نیست؟!
«...فَاستکبَروا فِى الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ و قالوُا مَن اَشَدُّ مِنّا قُوَّةً اَوَلَم یَرَوا انَّ الّذى خَلَقَهم هُوَ اَشَدُّ مِنهُم قُوِّةً وَ کانوُا بِآیاتِنا یَجحَدوُنَ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحاً صَرصَراً فِى اَیّامٍ نَحِساتٍ لِنُذیقَهُم عَذابَ الخِزىِ فى الحَیوةِ الدُّنیا وَ لَعَذابُ الآخِرَةِ اَخزى وَ هُم لایُنصَروُنَ»(14)
...به ناحق در زمین تکبر ورزیدند و گفتند: «چه کسى از ما نیرومندتر - ابر قدرت تر است؟!» آیا نمىدانستند خدایى که آنان را آفریده است از آنها قوىتر است؟ که همواره آیات ما را انکار مىکردند! سرانجام تندبادى سخت، هولانگیز و سرد، در روزهایى شوم و پرغبار بر آنها فرستادیم تا عذاب خفت را در زندگى این دنیا به آنها بچشانیم و عذاب آخرت از آن هم خوار کنندهتر است و - به هیچ وجه - یارى نمىشوند.
هرچند آیه سرگذشت قوم ثمود را بازگو مىکند اما داستانهاى قرآن، داستان تکرار شونده زندگى بشر است. هر مستکبرى در هر کجا و در هر زمان ادعاى ابرقدرتى (توجه شود به تعبیر «اشدّ قوّةً» کند ونشانههاى خدا را انکار نماید سرانجام روزگاران نحوست او فرا مىرسد و طوفان عذاب او را در هم مىشکند و چهره واقعى تکبر و استکبار را در ذلت و خفت و خوارى باز مىنماید و این مربوط به همین دنیا است تا نوبت آخرت رسد.
امام بانگاه از همین منظر بود که فرمود: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود»(15) امام در آیینه تمام نماى قرآن، درخشش حق و افول باطل را در پیروزى و غلبه اسلام بر کفر و استکبار به شهود مىدید که مىگفت: «من با اطمینان مىگویم که اسلام ابرقدرتها را بر خاک مذلت مىنشاند»(16) و قرن آینده را قرن اسلام مىدانست و صلامى زد که «پرچم لااله الااللّه، محمد رسول اللّه بر بام گیتى به اهتزاز در خواهد آمد» آنگاه که این آینده نگریهاى مهم را در کنار پیش بینىهاى محقق شده امام مىگذاریم و روند امور را مورد دقت قرار مىدهیم، اطمینان مىیابیم که این موارد نیز در آینده به وقوع خواهد پیوست. انشاءاللّه.
بهرحال آنچه به ذهن و قلم حضرت امام در این مقاطع سرنوشت ساز جارى شده است، صرف نظر از مسموعاتى که حکایت از ارتباط برخى از آنها با امام زمان «عج» دارد و از نقل آن خوددارى مىکنم، بى شک از امدادهاى غیبى و الطاف الهیه است اما با توجه به این که این نوع قضایا در قبل از پیروزى انقلاب اسلامى در موارد متعددى از امام مشاهده شده است نکتهاى را از مرحوم معلم دامغانى که سابقه حدود 60 سال دوستى عمیق و مراوده با امام را داشت، نقل مىکنم.
در جلسهاى در منزل مرحوم حاج احمد آقا خدمت ایشان رسیدم موضوع اطلاعیه مورخ 21/11/57 امام را همراه با چند مورد مشابه برشمردم و از رمز و راز آنها پرسیدم. ایشان فرمود: مىخواهى بگویى امام علم غیب داشت؟ نه هرگز! عرض کردم پس قضیه چیست؟ فرمود: (نقل به مضمون) اینها نتیجه اخلاص امام بود. امام تصمیمى را اتخاذ مىکرد. مطلبى بر زبان و قلمش جارى مىشد که اگر علت و رمز آن در همان زمان از ایشان سؤال مىشد پاسخى نداشت ولى بعداً معلوم مىشد که منطبق با واقع و درست بوده است.
از پاسخ آقاى معلم ذهنم به حدیث معروف «من اخلص للّه اربعین یوماً فجّر اللّه ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه»(17) منتقل شد و متوجه این نکته شدم که اگر چهل روز خالص بودن، سرچشمههاى حکمت را از قلب به زبان جارى مىسازد، به طریق اولى امام که به یک عمر اخلاص و براى خدا بودن آراسته بود، مىتواند از چنین امدادهاى الهى و جوششهاى فرزانگى و حکمت برخوردار باشد و دهها سال مجاهده با نفس و جهاد در راه خدا یقیناً هدایت الهى را در شناخت راههاى درست براى او فراهم مىسازد که: «والذین جاهدوا فینا لَنَهدینّهم سُبُلَنا».(18)
پىنوشتها: -
1. سوره عنکبوت، آیه 69.
2. سوره حجر، آیه 85.
3. سوره نساء، آیه 82.
4. سوره حج، آیه 6.
5. سوره حج، آیه 62.
6. سوره یونس، آیه 32.
7. سوره آل عمران، آیه 60.
8. سوره انبیاء، آیه 18.
9. سوره مجادله، آیه 21.
10. صحیفه امام جلد 21 صفحه 284(منشور روحانیت) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى چاپ اول 1378.
11. دیوان امام خمینى صفحه 154 ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى چاپ اول 1372.
12. روزنامه جمهورى اسلامى صفحه 13 مورخ 11/3/1378 به نقل واحد مرکزى خبر از مسکو.
13. صحیفه نور، ج 21، ص 100.
14. سوره فصلت، آیات 15 - 16.
15. صحیفه امام، ج 16، ص 49.
16. صحیفه امام، ج، 20، ص 32.
17. سفینة البحار، ج 1، ماده خلص. هر که چهل روز براى خداوند اخلاص ورزد خداوند چشمههاى حکمت را از قلب و زبانش جارى سازد.
18. «کسانى که در راه ما کوشیدهاند به یقین راههاى خود را بر آنان مىماییم.» سوره عنکبوت، آیه 69.