فلسفه ارزشها
آخرین قسمت
محمد رضا ابراهیم نژاد
ارزشها و ارزشمندى علمى
ارزیابى علمى درباره ارزشهاى اسلامى نیازمند مقدمه اى است که به اختصار ذکر مىشود:
امورى که از سوى دانشمندان و پژوهشگران مورد توجه و تفحص قرار مىگیرند از جهت کمى و کیفى متفاوتند، اما عموماً در این وجه مشترکند که «به گونهاى در حیات، سعادت، تأمین نیازها و خواستههاى انسان تأثیر گذارند». این امور موضوع علوم، تحقیقات و تلاش علمى دانشمندان قرار مىگیرند و به انواع مختلف قابل تقسیماند و به لحاظ مفید بودن و زیانمند بودن این امور نسبت به انسان به سودمند و زیانمند قابل انقسامند.
پارهاى از اشیاء مورد توجه و تحقیق قرار مىگیرند تا منافع مادى و معنوى، جسمى و روانى، فردى و اجتماعى بالفعل و بالقوه آنها شناخته و مورد استفاده قرار گیرد و پاره دیگر مانند بیمارى سرطان مورد توجه قرار مىگیرند تا مضرات جسمى و روانى و... آنها بیشتر شناخته شود و انسانها با مراقبت، از ابتلا به آنها مصون بمانند. به تعبیرى مىتوان قسم اول را «بایدهاى علمى» و قسم دوم را «نبایدهاى علمى» نامید. بایدهاى علمى داراى «مصلحت» و نبایدهاى علمى داراى «مفسده»اند.
این مقدمه در زمینه ارزشهاى دینى هم صادق و قابل تطبیق است یعنى ارزشهاى دینى دو قسم است: «بایدها و نبایدها». بایدهاى دینى امورى است که از نظر دین، وجودشان «به گونهاى در حیات، سعادت، تأمین نیازها و خواستههاى انسان تأثیرگذار است.» و نبایدهاى دینى امورى است که وجودشان «به گونهاى نسبت به حیات، سعادت، منافع و خواستهها و نیازهاى انسان زیان آور است.» اکنون جاى سؤال و پرسش است که:
1- از دیدگاه متون و منابع اصیل دین - یعنى آیات قرآن و سخنان معصومین (ع) آیا بایدها و نبایدها و عموماً ارزشهاى دینى، حیثیت سودآورى و زیان آورى دارند؟ به عبارت دیگر آیا آنچه را خداوند امر به انجام آن نموده به لحاظ منافع و فوائد مترتب بر آن است؟ و یا کارهائى که از طرف خداوند نکوهش و از آن نهى شده به لحاظ مضرات و زیانهاى مترتّب بر آن است؟
2- دیدگاه علماء و دانشمندان دینى و اسلامى در این مورد چگونه است؟
3- همچنین علماء و دانشمندان بشرى که در رشتههاى مختلف علمى داراى مراتب علمى هستند نسبت به ارزش علمى ارزشها چه نظرى دارند؟
دیدگاه قرآن و حدیث
در قرآن کریم دو قسم آیات پیرامون فلسفه ارزشها وجود دارد: یک قسم آیات به صورت کلى از وجود مصالح و مفاسد در مورد احکام الهى - اوامر و نواهى - خبر داده است، چنانکه در آیه ذیل ملاحظه مىکنیم:
«کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسى ان تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم وعسى اَن تحبّوا شیئاً و هو شرٌّ لکم واللّه یعلم و انتم لاتعلمون.»(1)
جهاد بر شما مقرّر شده است و آن براى شما ناخوشایند است و چه بسا چیزى را ناخوش داشته باشید و آن به سود شما باشد و چه بسا چیزى را خوش داشته باشید و آن به زیان شما باشد و خداوند مىداند و شما نمىدانید.
قسم دوم آیاتى است که از فلسفه مربوط به حکم و ارزشى خاص خبر داده و مصلحت یا مفسده آن را بیان نموده است چنانکه خداوند درباره روزه گرفتن فرموده است:
«و أن تصوموا خیرٌ لکم ان کنتم تعلمون.»(2)
و روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانید.
و درباره شراب خوارى و قمار بازى فرموده است:
«انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدّکم عن ذکر اللّه و عن الصّلوة فهل انتم منتهون.»(3)
همانا شیطان مىخواهد از طریق شراب و قمار بین شما دشمنى و کینه بیندازد و شما را از یاد خداوند و از نماز باز دارد آیا شما خوددارى خواهید کرد؟
مفسران توانستهاند با تأمل و تدبر در این قسم آیات قرآن، فلسفه بسیارى از احکام و ارزشهاى الهى را کشف کنند و براى مردم تبیین نمایند.»(4)
پیشوایان بزرگ اسلام (علیهم السلام) نیز با بهرهگیرى ازنور وحى مبتنى بودن احکام الهى را بر عوامل سعادت و تضمین نیازهاى مختلف انسان بازگو فرمودهاند. در روایتى از امام على بن موسى الرضا(ع) چنین آمده است:
«انّ اللّه تبارک و تعالى لم یبح اکلاً و لا شرباً الاّ لما فیه المنفعة و الصّلاح و لم یحرّم الاّ ما فیه الضرر و التلف و الفساد.»(5)
همانا خداوند تبارک و تعالى هیچ چیز خوردنى و نوشیدنى را حلال ننمود مگر آنچه در آن منفعت و مصلحت است و چیزى را حرام ننمود مگر آنچه در آن زیان و نابودى و تباهى است.
از رسول گرامى اسلام(ص) هم روایت شده که فرمود:
«یا عباداللّه انتم کالمرضى و ربّ العالمین کالطبیب فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه الا فسلّموا امره تکونوا من الفائزین.»(6)
اى بندگان خدا شما همانند بیماران هستید و پروردگار جهانیان همانند طبیب است. مصلحت بیمار در چیزى است که طبیب مىداند و با آن بیمار را مداوا مىکند نه آنچه خود بیمار تمایل دارد و درخواست مىکند. آگاه باشید تسلیم فرمان خدا باشید تا رستگار شوید.
چنانکه ملاحظه مىگردد رسول گرامى اسلام (ص) نسبت میان خداوند و بندگان او را نسبت میان پزشک و بیماران ذکر نموده است - چنانکه امیرمؤمنان (ع) نیز پیامبر اسلام (ص) را پزشک سیار تعبیر نموده است (7)- و این نسبت و رابطهاى بسیار دقیق است. امورى که پزشک توصیه مىکند نوعاً دو قسم است: یک قسم «بایدهاى طبى» و به منظور تأمین کمبودها و کاستیهاى بیمار است و قسم دیگر «نبایدهاى طبى» و به هدف پیشگیرى از ابتلا به بیمارى و یا تشدید آن است. این رابطه عیناً درباره خداوند و انسانها صادق است.
با تأمل در آیات و روایات مذکور و نظایر آنها براى مامسلّم مىگردد که احکام الهى و ارزشهاى دینى تابع مصالح و مفاسد و متضمن عوامل مادى و معنوى مؤثر در سعادت انسان است.
دیدگاه دانشمندان اسلامى
علماء و دانشمندان اسلامى در پاسخ به سؤال فوق - و با صرف نظر از اختلافات جزئى - دو گروهند:
گروه اول: کسانى هستند که احکام الهى و ارزشهاى دینى را مبتنى بر مصالح و منافع یا مفاسد و زیانهاى واقعى مىدانند و بر این عقیدهاند که: احکام و ارزشهاى دینى تابع مصالح و مفاسد است. علماء شیعه عموماً جزو این گروه و داراى این نظریهاند و به استناد ادراک عقل نسبت به ذات، صفات و افعال خداوند و با الهام از آیات قرآن و اقتباس از سخنان معصومین به این حقیقت رسیدهاند. علاّمه طباطبائى در این زمینه چنین نظر داده است:
«نظام تشریع تابع نظام تکوین است، زیرا تشریع در حقیقت چنین است که خداوند انسانها را به گونهاى آفریده است که فطرت و سرشت آنان صحیح و استوار نمىگردد جز با انجام امورى که واجبات و به حکم واجبات است و جز با ترک امورى که محرمات و به حکم محرّمات است. بنابراین هر چیزى که انسان در رسیدن به کمال و سعادتش از آن سود مىبرد، خداوند فرمان به انجام آن داده و به سوى آن فراخوانده است و هرچه انسان در رسیدنش به کمال و سعادت از آن زیان مىبیند خداوند از انجام دادن آن نهى نموده و بر حذر داشته است.»(8)
بسیارى از علماء اهل سنّت نیز - با اندکى اختلاف - در این گروه قرار مىگیرند و در هر یک از مذاهب شافعى، حنبلى، مالکى و... مىتوان افرادى با این گرایش نام برد.
«از فقهاى مسلمین افراد زیادى هستند که در عین آنکه مذهبشان مختلف است مانند عزبنعبدالسلام که پیرو مذهب شافعى است و ابنقیم که پیرو مذهب حنبلى است و ابواسحق شاطبى که پیرو مذهب مالک است و غیر از این افراد، در مورد روشها و اهداف شریعت اسلامى و مصالح و امورى که شریعت اسلامى بر آنها مبتنى است، کتاب نوشتهاند...و سخن ابن قیم - جوزیه حنبلى - از بهترین سخنان در مورد اهداف شریعت است: «پایه و زیربناى شریعت بر حکمتها و مصالح بندگان در زندگى دنیا و آخرت استوار است و شریعت تمامش عدل است، تمامش رحمت و تمامش حکمت است، لذا هر مسئلهاى که خارج از عدل، رحمت، مصلحت، حکمت و داخل در ستم، ضد رحمت، تباهى و بیهودگى باشد از شریعت نیست، هرچند با توجیه در شریعت قرار داده شده باشد.»(9)
گروه دوم: عدهاى هستند که احکام و ارزشهاى دینى را متلازم با منافع و مصالح یا مضرات و مفاسد واقعى نمىدانند. این گروه در حال حاضر بیشتر جنبه تاریخى دارند و نیازى به معرفى افراد و تفصیل نظریه و استدلال آنان نیست.(10)
سابقه ارزیابى علمى و حدود آن
از آیات قرآن و سخنان پیشوایان دین - که نمونههاى آن ذکر شد - بر مىآید که رهنمودهاى دینى بدون فلسفه نیست و غرض و هدف از آنچه خداوند دستور به انجام آن داده رسیدن انسان به مصلحت بعضى امور است و غرض و هدف خداوند در نهى از انجام بخشى از کارها مصونیت انسان از دچار شدن به مفسده و زیان بالقوه در بعضى کارها و امور است. اما وصول و پىبردن به ماهیت و کمیت و کیفیت مصلحت کارهاى ایجابى و کارهاى سلبى امر دیگرى است و از آیات و روایاتى که نمونه آنها ذکر شد قابل استفاده نیست.
همچنین در صورتى احتمال و امکان دستیابى به مصلحت و مفسده وجود دارد که قابل وصول علمى و حسى باشد. به عبارت دیگر، مادّى و قابل تجربه و آزمون علمى باشد در غیر این صورت از حیطه کار علمى خارج است.
بنابراین دیدگاه قرآن و روایات معصومین (ع) و عالمان اسلامى در این حد مثمر و نتیجه بخش است که به موجب آن افراد اهل تعبد، نسبت به وجود مصلحت و مفسده در متعلّقات احکام الهى و ارزشهاى دینى ایمان پیدا کنند. اما جاى اطمینان قلبى از رهگذر علم، تجربه و آزمون نسبت به این امر همچنان خالى است و اضطراب ناشى از شبهات پیوسته در برخى دلها باقى است.
به نظر مىرسد اگر پرسشهائى که در زمینههاى مختلف و از سوى مردم در عصر نزول وحى از مرجع دین یعنى پیامبر گرامى اسلام و سپس امامان معصوم شده به صورت کامل بررسى گردد در خصوص ارزشهاى دینى هم مسئله روشن خواهد شد. پرسشهاى دینى چند قسم بوده است:
قسم اول - پرسشهائى بوده است که پاسخ آنها بیان نشده است نه در قرآن و نه در سخنان رهبران دین و امساک از بیان پاسخ به یکى از چند جهت بوده است:
1- دانستن و ندانستن آن براى سؤال کننده یکسان بوده است یعنى پرسش، امرى بىفائده و لغو بوده است و اگر از جانب دین پاسخى داده شود در حقیقت امضاء و صحه نهادن بر اشتغال به کار پوچ و بى فائده است در صورتى که از نظر دین هرگونه اشتغال به کارهاى لغو و بىفائده مردود و لزوم اجتناب از آن از امور مسلّم دینى است، از نظر حکمت و عقل نیز ناپسند است. پرسش از تعداد اصحاب کهف نمونهاى از این قسم است که قرآن بازگو مىکند و به آن پاسخ واقعى نمىدهد.(11)
2- در مواردى دانستن پاسخ سؤال باعث بدآموزى بوده و یا ندانستن آن ارجح بوده است. قرآن کریم در قبال کسانى که از پیامبر (ص) پرسشهاى بىجا مىکردند و پاسخ واقعى به آنها اثرات منفى داشت خطاب به مؤمنان فرمود:
«یا ایّها الّذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم...»(12)
اى مؤمنان از چیزهائى پرس و جو نکنید که چون بر شما آشکار شود، شما را اندوهگین کند...
همچنین درباره زمان فرا رسیدن قیامت، خداوند پرسش بعضى و پاسخ به آن را چنین بازگو نموده است:
«یسئلونک عن السّاعة ایّان مرسیها قل انّما علمهاعند ربّى لایجلّیها لوقتها الاّ هو»(13)
از تو درباره قیامت مىپرسند که استقرار آن چه وقت است؟ بگو علم آن نزد پروردگار من است هیچ کس جز او هنگام آن را آشکار نمىسازد...
قسم دوم - پرسشهائى که پاسخ حقیقى آنها از حیطه علم عادى و چارچوب تحقیق و تفحص متعارف توسط دانشمندان خارج است و تنها بیانات پیشوایان دین مىتواند رازگشائى کند یا از طریق عقل و با توجه به اصول مسلّم عقلانى مىتوان فهمید و درک نمود. فرمان خداوند به ابراهیم نسبت به ذبح و سربریدن فرزندش اسماعیل علیهما السلام - و اوامر امتحانى دیگر از این قسم است. قرآن کریم این دستور الهى را و هدف از آن را چنین بازگو نموده است: «فلمّا بلغ معه السّعى قال یا بنىّ انّى أرى فى المنام انّى اذبحک فانظر ماذاترى قال یا ابت افعل ماتؤمر ستجدنى ان شاء اللّه من الصّابرین. فلمّا اسلما و تلّه للجبین و نادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرّؤیا انّا کذلک نجزى المحسنین. انّ هذا لهو البلآء المبین و فدیناه بذبح عظیم.»(14)
هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم، بنگر نظر تو چیست؟ گفت: پدرم هرچه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت. هنگامى که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین او بر خاک نهاد، او را ندا دادیم کهاى ابراهیم! آنچه را در خواب مأموریت یافتى انجام دادى، ما اینگونه نیکوکاران را جزا مىدهیم. این مسلماً امتحان مهم و آشکارى است. ما ذبح عظیمى را فداى او کردیم...
قسم سوم - پرسشهائى است که از جانب دین پاسخ داده شده و در نتیجه فلسفه پارهاى از احکام و دستوارت الهى در آن بیان شده است مانند فلسفه وجوب جهاد،وجوب نماز،وجوب روزه، فلسفه حکم قصاص، فلسفه حرمت ربا، حرمت بىعفّتى و...
لازم به ذکر است که فلسفه پارهاى از احکام را خداوند در قرآن صریح یا به اشاره بیان نموده است و فلسفه بخشى از احکام و ارزشهاى ایجابى و سلبى را پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) بیان نمودهاند. باید توجّه داشت که براى پارهاى از احکام بیش از یک فلسفه ذکر شده است و چنین فهمیده مىشود که ممکن است احیاناً یک حکم شرعى چندین فلسفه داشته باشد و تنها یک یا دو فلسفه آن بیان شده باشد و تمام ابعاد مصلحت یا مفسده آن بر ما روشن نیست و - دقت شود که - وجود ارزش دینى منحصراً وابسته به وجود یک فلسفه خاص آن نیست که با انتفاء یا تغییر فلسفه حکم نیز منتفى گردد.(15)
در این قسم از پرسشها و به خصوص در مورد ارزشها تفحّص و مطالعه در آنچه خداوند در قرآن کریم بیان کرده یا توسط پیامبر (ص) و امامان (ع) بیان شده بسیار مفید و سودمند است. هرچه انسان مؤمن به حکمتها و اسرار نهفته در تعالیم دین بیشتر آشنا گردد به قداست و حقانیت اسلام بیشتر اطمینان مىیابد. بدین جهت زمینه تحقیق و تلاش علمى در این قسم امور و ارزشها مهیّا است و از جانب دین ممانعت و مخالفتى نیست. بلکه سیره و روش خداوند و پیشوایان دین نیز چنین بوده است که در موارد شایسته فلسفه پارهاى یا بسیارى از امور را بیان کردهاند و «پرس و جو» از فلسفه تشریع دین یک سیره مقبول بوده است از جمله آنکه:
الف - فرشتگان هدف خداوند از آفرینش آدم (ع) را پرسیدند و خداوند به صورت اجمالى و تفصیلى براى آنان بازگو نمود. این محاوره و گفتگو در قرآن کریم چنین آمده است:
«و اذ قال ربّک للملائکة انّى جاعل فى الأرض خلیفة قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء و نحن نسبّح بحمدک و نقدس لک. قال انّى اعلم ما لاتعلمون... فلمّا انبئهم باسمائهم قال الم اقل لکم انّى اعلم غیب السّموات و الأرض و اعلم ماتبدون و ما کنتم تکتمون.»(16)
هنگامى که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روى زمین جانشین و حاکمى قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند:(پروردگارا) آیا کسى را در زمین قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟ما تسبیح و حمد تو را به جا مىآوریم، پروردگار فرمود: من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید. سپس علم اسماء (علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات) را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مىگویید اسامى اینها را بر شمارید، فرشتگان عرض کردند: منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم دادهاى نمىدانیم، تو دانا و حکیمى. فرمود: نگفتم من غیب آسمانها و زمین را مىدانم و نیز مىدانم آنچه را شما آشکار مىکنید یا پنهان مىداشتید.
ب - بر اساس آیات قرآن، موسى (ع) در طول همسفرى با بنده - صالح - خدا پیرامون فلسفه هر یک از اعمال شگفتآور او از او مىپرسید تا از حکمت و اسرار آن باخبر شود. او در آغاز موسى را از بى صبرى باز مىداشت و دعوت به بردبارى مىکرد و سرانجام در زمان مناسب براى او به تفصیل بیان نمود.
ج - همچنین پیشوایان معصوم (ع) ازجمله على (ع) و فاطمه (س) در سخنرانى و یا در پاسخ به افراد، فلسفه بسیارى از امور دینى از جمله ارزشهاى دینى را بیان کردهاند.
خلاصه و نتیجه بحث: از آنچه گفته شد چنین بدست مىآید که:
1- تبیین مبانى فکرى و ارزشهاى اسلامى مانع بزرگى در برابر مادى گرائى و مطامع سرمایهدارى جهانى است.
2- گسترش علوم، حس حقیقت جوئى، حقّانیت اسلام، وظیفه پاسخگوئى به شبهات، عواملى هستند که بررسى علمى و ارزیابى ارزشهاى اسلامى به لحاظ حیثیت و اعتبار علمى آنها را ایجاب مىکند.
3- بر اساس آیات قرآن و روایات اسلامى، احکام و ارزشهاى اسلامى عموماً داراى اعتبار و پشتوانه علمى است، هرچند این پشتوانه و اعتبار در مورد برخى از آنها بازگو نشده باشد.
4- ارزیابى نسبت به ارزشهاى دینى اقدام تازهاى نیست، بلکه سابقه دیرینهاى دارد و سیره و روشى مقبول است و به لحاظ نتایج مثبت در عصر حاضر بیش از گذشته مورد نیاز است.
پىنوشتها: -
1. سوره بقره، آیه 216.
2. سوره بقره آیه 184.
3. سوره مائده، آیه 91.
4. تفسیر نمونه بخش فهرست موضوعى: صفحه 319 فلسفه احکام.
5. مستدرک جلد 16، ص 165؛ بحارالانوار، ج 62، ص 166.
6. مکارم الاخلاق، ص 239.
7. نهج البلاغه، خطبه 108.
8. الالهیات، ج 3، ص 408 و 521.
9. فلسفه التشریع فى الاسلام، ص 219.
10. مقالات اصولى، ص 41، فخرالدین رازى (المیزان، ج 15، ص 45) و داود ظاهرى (فلسفه التشریع فى الاسلام، ص 219) را مىتوان از این گروه شمرد.
11. سوره کهف، آیه 22.
12. سوره مائده، آیه 101؛ تفسیر نمونه، جلد 5، ص 95؛ تفسیر المیزان، ج 6، ص 160.
13. سوره اعراف، آیه 187؛ سوره نازعات، آیه 42.
14. سوره صافات، آیات 106 - 101.
15. بررسىهاى اسلامى، ص 17.
16. سوره بقره، آیه 33 - 29.