گفتهها و نوشتهها
شفاعت زائر امام رضا علیه السلام
حضرت رضا علیه السلام فرمودند: در خراسان محلى است که در آینده محل آمد و رفت دستههاى ملائکه در تمام شب و روز تا پایان دنیا خواهد شد. سؤال شد آن محل کجا است. حضرت فرمودند: آن در شهر طوس است باغى از باغهاى بهشت (و آنجا قبر من است) هرکس مرا در آن محل زیارت کند مثل کسى است که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را زیارت کرده باشد و خداوند ثواب هزار حج و هزار عمره قبول شده براى او مىنویسد، و من و پدرانم در روز قیامت او را شفاعت مىکنیم. (عیون اخبار الرضا: ج 2، ص 255)
دعا به دیگران
عبداللّه بن جندب در اواخر عمر کور شده بود، راوى مىگوید: دیدم در عرفات حالتى داشت، مثل باران گریه مىکرد مراقب او بودم دیدم که دیگران را دعا مىکرد و به خود اصلاً دعا نمىکرد. شب به او گفتم: ندیدم به خودت دعا کنى. عبداللّه گفت: از امام صادق (ع) شنیدم که مىفرمود: به فکر دیگران باشید چه در حالى که به دیگران دعا مىکنید ملائکه به شما دعا مىکنند. (اصول کافى،ج 4، ص 465)
درگاه حق
جلال الدین محمد خراسانى مىفرمود: پادشاهى به درویشى گفت: آن لحظه که ترا به درگاه حق تجلّى و قرب باشد. مرا یاد کن. گفت: چون من در آن حضرت رسم و تاب آفتاب آن جمال برمن زند، مرا از خود یاد نیاید از تو چون یاد کنم، اما چون حق تعالى بندهاى را گزید و مستغرق خود گردانید هرکه دامن او بگیرد و از او حاجت طلبد بىآنکه آن بزرگ نزد حق یاد کند و عرضه دهد حق آن را برآورد.(فیه مافیه، 13)
نماز اوّل وقت
عارف فرزانه شهید قاضى رحمة اللّه علیه نقل مىکردند: اگر کسى نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند، اول وقت سرّ عظیمى است. (در محضر بزرگان، ص99)
سفارش به نماز شب
علامه طباطبایى(ره) فرمودند: یک روز در مدرسهاى ایستاده بودم که مرحوم قاضى از آنجا عبور مىکردند چون به من رسید دست خود را روى شانه من گذاردند و گفتند: اى فرزند! دنیا مىخواهى نماز شب بخوان آخرت مىخواهى نماز شب بخوان. (مهر تابان، ص 36)
قبض روح
در کتاب لقاء اللّه آمده مردهاى حالت خود را هنگام قبض، با حضرت سلمان این گونه بیان کرد: اى سلمان اگر بدن مرا قیچى مىکردند و با ارّه استخوانهایم را مىبریدند برایم آسانتر از یک لحظه جان کندن بود با آن که از اهل خیر و سعادت بودم. او به سلمان گفت: در هنگام مرگ، ناگاه شخص تنومندى را در میان آسمان و زمین دیدم،او نگاه تندى داشت همین که اشارهاى به من کرد کور و کر و لال شدم... باآنکه فرشته مرگ مرا مژده داد که از نیکو کاران هستم آن شخص به من نزدیکتر شد و گرفتن روح از هر یک از اندامم را آغاز کرد این لحظات چنان سخت بود که گویى از آسمان به زمین مىافتادم، سرانجام به سینهام رسید و روحم را یکباره از پیکرم بیرون کشید، این مرحله چنان دشوار بود که اگر بر کوهها واقع مىشد از شدت آن آب مىشدند. (کتاب لقاء اللّه)
تا«بنده» نشوى،«آزاد» نخواهى شد!
خستگى تن به چیزى زایل مىشود، و خستگى روح به چیز دیگر!
«آب»، تشنگى جسم را از بین مىبرد و «اشک»، تشنگى روح و جان را.«نیایش» ضرورىترین نیاز زندگى است. بندگى خدا، انسان را از بندِ بندگى بندگان مىرهاند و به عزت و بىنیازى مىرساند.
خواجه عبداللّه انصارى گوید:
«الهى! چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر، و چون در خود نگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.»
وقتى که در پیشگاه خدا مىایستى و چهره بر خاک نیاز مىگذارى و قامت غرور را در «محراب خضوع» در هم مىشکنى و تازیانه کرنش بر اندام خود نمایى فرود مىآورى، شایستگى «عبادت» مىیابى. شگفتا که در آستان خدا، هرکه خاضعتر و بندهتر است، مقربتر و کاملتر است. تو سراپا نیازى، و «او» قدرت مطلق است و هستى آفرین. رابطه «تو» و «او» چه مىتواند باشد، جز بندگى؟
گریه سلمان
سلمان فارسى را دیدند دم مرگ گریه مىکند، گفتند: تو چرا گریه مىکنى تو به افتخار درجه سلمان منّا اهلالبیت نائل آمدهاى چرا مىگریى؟ گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمودند: در قیامت گردنههایى است که نمىگذرند غیر از سبکباران. مىگوید: نگاه کردم ببینم این استاندار چرا سنگین بار است، دیدم یک پوست گوسفند دارد که فرشش و رختخوابش است و یک کاسه گلى براى غذا و آب و یک آفتابه گلى براى تطهیر و یک دوات و قلم براى خدمت به جامعه بیش ندارد باز هم مىگوید سنگین بارم، سنگین بارم، سنگین بارم. (انوار نعمانیه، ص 18)
«المنع الجمیل احسن من الوعد الطویل - على(ع)»
تا توانى نیازمندان را
دلخوش از وعدههاى پوچ مساز
گرکه دستت تهى است از ره لطف
خسته را با تبسمى بنواز
وهچه خوش گفت آنکه بر خاکش
شهریاران نهاده روى نیاز
بخوشى ناامید کردن خلق
بهتر از وعدههاى دور و دراز
«طوبى لمن شغله عیبه عن عیوب الناس - محمد(ص)»
عیبجوئى مکن زخلق خدا
که بود کار مردم جاهل
عیب خودبین چو مرد روشن بین
تاشود تیرگى زدل زایل
ایکه غفلت فرا گرفته ترا
گوش کن پند ناصح کامل
گفت دانا خوشا بحال کسى
که چو مردان پاک و روشندل
هست دائم بعیب خود مشغول
لیکن از عیب دیگران غافل
«افضل الجود ایصال الحقوق الى اهلها - على (ع)»
چو پامال کردى حقوق کسان را
مدار از خدا چشم لطف و ترحم
بیاموز پند على را چو خواهى
کنى زندگانى بعیش و تنعم
بود برترین جود و بخشندگیها
رسانیدن حق مردم به مردم
«شرالناس من اکرمه الناس اتقاء شرّه - محمد (ص)»
سزد دادگر را مقامى چنان
که خلق آرزوى مقامش کنند
نه بیدادگر را که مردم زدور
زبیم تعدى سلامش کنند
نماند اثر از ستمگر، که محو
پس از مرگ آثار و نامش کنند
زپیغمبر آرم پیامى که فخر
پیام آوران بر پیامش کنند
کلام بلندى که آویز گوش
چودر، آسمانى کلامش کنند
بود بدترین مردمان آن کسى
که مردم زترس احترامش کنند
«جاهدوا اهواءکم تملکو انفسکم - محمد (ص)»
تا نپرهیزد از هوى و هوس
کى بمطلوب خود رسد طالب
گوش کن از پیمبر اکرم
گفته نغز و نکته جالب
با هوسهاى خود مبارزه کن
تا که برنفس خود شوى غالب
«الکلام کالدوا قلیله نافع و کثیره قاتل - على(ع)»
مگو پر که گوینده باید سخن
پسندیده و مختصر آورد
سخن پیش مردان گوهرشناس
زگوهر گرانمایهتر آورد
سخنهاى زیبا و نغز و بدیع
چو مردان صاحب هنر آورد
على راست، پند گرانمایهاى
که عبرت براى بشر آورد
بلند است گفتار کوتاه او
ز گنجینه دُرّ و گهر آورد
نهالى است گفتار نغز على
که هرجا نشیند ثمر آورد
چو گوئى سخن اندک و نغز گوى
که بسیار آن درد سر آورد
چو دارو بود اندکش سودمند
ز اندازه افزون ضرر آورد
«احبب للناس ما تحب لنفسک - محمد(ص)»
آنچه پسندى بخود، پسند همانرا
برد گران، تن زغم مکاه چوممسک
داد پیمبر چنین پیام بشر را
(احبب للناس ما یحب لنفسک)
«ایاک والجور فان الجائر لا یشم رائحة الجنه - على(ع)»
نیست از بیداد خوئى زشتتر
همچو نیکان بگذر از این خوى زشت
از ستمکارى ترا پرهیز باد
نشنود بیدادگر بوى بهشت
«شر الناس من یرى انه خیرهم - على(ع)»
روان را تیرگى گیرد، چو بر دل
غبار کبر و خودخواهى نشیند
همانا بدترین مردم کسى دان
که خود را بهترین مردم به بیند
«زکوة الجمال العفاف - على(ع)»
ترا شکرانه حسن خدا داد
دلى چون گل لطیف و پاک و صاف است
عفیف و پاکدامن باش زیرا
زکوة حسن و زیبائى عفاف است
«العز موجود فى خدمة الخالق، فمن طلبه فى خدمة المخلوق لم یجده - على (ع)»
حاجت از کس مخواه و تکیه مکن
جز به لطف خداى بخشنده
پند نغز و گرانبهاى على است
گوهرى تابناک و ارزنده
عزّت و سرورى اگر جوئى
کن اطاعت ز آفریننده
ورنه هرگز به سرورى نرسد
هرکه شد آفریده را بنده