پژوهش تحت یک مذهب, به معناى پژوهشى است1 که به گونه اى پایدار, بر شالوده اى از یک یا چند دستاورد دینى و مذهبى بنا شده است. و جامعه باورمند بدان ـ دین یا مذهب خاص ـ به آن دستاوردها پاى بند است و آنها را اساس رفتار خود قرار مى دهد. البته بایسته است به تعریف بالا ـ جهت کامل شدن دقت نسبت به آن ـ بعد زمان را نیز افزود. بدین جهت باید به این پرسش پاسخ گفت که: یک جامعه, در چه بازه زمانى, آن دستاوردها را اساس عمل خود قرار مى دهد؟ پاسخ به این پرسش, ما را به بحثهاى گسترده و پیچیده پیوسته به (تغییر و تحول) خواهد کشاند. پیدایش یک دین, خود انقلابى بزرگ در تمدن بشرى به شمار مى آید, بویژه آن جا که بحث ادیان الهى و پیامبران صاحب شریعت مطرح است, هیچ تردیدى وجود ندارد. ضمن آن که ادیان دیگر نیز در بسیارى از موارد ـ دست کم در جامعه هایى که خاستگاه آنها بوده است ـ دگرگونیهایى به وجود آورده اند. در درازناى تاریخ بشرى, انسانها تغییر دین را, بارها تجربه کرده اند. و ورود اسلام به ایران براى ما ایرانیان, آشناترین نمونه این واقعیت است; یک تغییرِ جهت گسترده و همه جانبه. گرچه تردیدى هم وجود ندارد که افراد, خود به تنهایى و در حال و فضایى خاص, دین خود را تغییر داده اند و از دینى به دین دیگر و از مذهبى به مذهب دیگر, روى آورده اند. بنابراین با پیدایش دین جدید و آشنایى کسانى با آن, مى تواند زمینه هاى مقایسه را پدید آورد که چه بسا فرجام آن به پیروزى دین تازه بینجامد.2 آن چه براى ما اهمیت دارد این است که چگونه فردى, به مرحله اى مى رسد که دین خود را تغییر3 دهد؟ اهمیت این مسأله آن است که در اساس, زمانى که بحث و گفت وگو پیش مى آید, گفت وگوکننده, در نهاد آگاهانه یا غیر آگاهانه, به دنبال تغییر است. این تغییر مى تواند یک تغییر زیربنایى باشد و یا اصلاح کوچک, امّا به هر تقدیر, ایجاد تغییر, هسته مرکزى و محورى آن است. آن گاه که از (پژوهش تحت یک مذهب) سخن مى رانیم, بر این امر آگاهیم که بدون داشتنِ تعهد به آن مذهب, چنین امرى ناممکن است. کسى که به پژوهش تحت یک مذهب خاص مى پردازد, همچون حل کننده معماهایى4 است که یا خود آنها را طرح مى کند; و یا دیگران معما را فراروى او مى نهند که هم طرح این گونه معماها و هم راه حل آنها, از سوى آن مذهب خاص, و بنا شده بر قاعده هاى اصولیِ برخاسته از آن, محدود مى گردد. بدین ترتیب, پژوهشگر, گشاینده معماست, نه آزماینده مذهب. هرچند ممکن است در این مسیر برداشتهاى دگرسان را نیز مورد آزمایش قرار دهد. امّا این, به معناى آزماینده آن مذهب نخواهد بود. لازم به شرح است که تعهد به یک مذهب, براساس زمینه هاى گوناگون و بسیارى, امکان شکل گیرى دارد, که براى آنها پیشینه اى وجود ندارد وگرنه آن مذهب نمى تواند معماهایى فراهم آورد که پیش از آن حل ناشده باشد. و این انگاره, به معناى ایست رشد و رکود آن است. و پژوهشگر نیز به کاربردهاى موجود محدود مى گردد و هیچ نوآورى صورت نخواهد گرفت. البته تأکید مى کنیم که این گونه از پژوهش در حقیقت, نوعى فراهم آورى داده هاى انبوهى است که هرگز نمى تواند به نوآوریهاى اساسى; یعنى انقلابهاى دینى یا مذهبى بینجامد, بلکه این گونه از پژوهش, پیروزى خود را وامدار آن بخش از شایستگى پژوهشگران خواهد بود که به گونه سامان مند مسائلى را جهت بحث و حل آنها, برمى گزینند که مى توانند با راه و رسم ادراکى و ابزارى نزدیک به آن چه پیش از آن وجود داشته است, حل کنند. در یک چنین مسیرى, اگر مذهبى, تنها مذهبِ موجود باشد و اگر در درازناى زمان, هیچ تغییر ـ اجتماعى, اقتصادى, سیاسى, فرهنگى و… ـ بزرگى رخ ننماید و هیچ مقوله و پرسش و شبهه تازه اى, به میان گذاشته نشود, بى گمان آن مذهب مى تواند تا ابد, بدون هیچ بازدارنده اى رهبرى جامعه را بر عهده گیرد. امّا مسأله این است که چنین زمینه اى بویژه در این بازه زمانى, در اساس غیر درخور انگار است. ضمن این که با مفهوم رشد نیز ناسازگار است. بنابراین, آن چه مطرح مى گردد, برخورد مذاهب و اندیشه هاى دگرسان است که زمینه هاى ویژه اى را حاکم مى گرداند.
گفت وگوى مذاهب
وجود مذهبهاى گوناگون و فراوان, زمینه هاى ویژه اى را براى (پژوهشگران تحت یک مذهب) فراهم مى آورد. هر مذهب, ناگزیر به دفاع از خود مى شود که این مسأله ناشى از رقابت و هماوردى است که وجود اندیشه هاى دگرسان و جدا جدا, آن را پدید مى آورند. باورمندان, به یک اندیشه ویژه, در این دفاعها, با این که مى بایست, اصول اعتقادى خود را روشن تر و آشکارتر بنمایانند, بایسته است به خرده گیرى و انتقادهاى سایر اندیشه ها نیز پاسخ گویند. این تلاش با (تلاش بهنجار تحت یک مذهب خاص) در چیستى دوگونه است. توجه به اصول اعتقادى و تلاش در روشن نمودن مبانى آنها, کارى نیست که در هر حالتى پژوهشگران به آن بپردازند. در حقیقت, بایستگى دفاع از مذهب است که آن را واجب مى گرداند و انجام آن را بر عهده مى گذارد. براى فهم یک اندیشه کامل و داراى تمامى ویژگیها, پژوهشگر نیازمند شناخت اصول و قواعد, نظریه ها و روشهاى آن مذهب, به گونه یک پارچه است. پژوهشگرى که وارد میدان مباحثه و پاسخ گویى به اندیشه هاى مخالف مى گردد, افزون بر این که باید به مبانى اندیشه اى مذهب خود با دقت بسیار بالا, چیرگى داشته باشد, درک اندیشه ها و اصول و مبانى عقیدتى طرف مقابل را نیز باید با همان دقت بالا آموخته باشد. اگر چنین نباشد, گفت وگو, بى گمان به شکست مى انجامد. و نیز باید توجه داشت از آن جا که میان دو اندیشه مختلف, ناسانیها و فرقهاى اساسى ـ میان ملاکها و معیارهاى نمایان گر مشروعیت مسائل و راه حل ها ـ مطرح مى شود, باید به این نکته توجه شود که برخورد میان اندیشه هاى رقیب با یکدیگر, مسائلى را پیش مى آورد که حلّ آنها با ملاکهاى مورد نظر در یک اندیشه, دشوار مى گردد. دو مذهب و اندیشه رقیب در استدلالهاى خود, کم و بیش مى توانند, معیارها, ملاکها و ترازهایى را که براى خود قرار داده اند, برآورند; امّا گاه از برآوردن پاره اى از ملاکهاى رقیب, ناتوان مى مانند که آن را مى توان از دیگر دلیلهاى ناکام ماندن برخورد منطقى میان دو مذهب قلمداد کرد. همچنین چون هیچ دو مذهبى, همواره مسائل حل ناشده همانندى ندارد, با مجادله هاى مذهبى, همیشه این پرسش پیش مى آید که کدام مسائل براى حل کردن مهم تر است؟ این گونه مسائل سبب مى گردد که مجادله ها و گفت وگوهاى بین مذهبى, از ویژگیهاى بسیار مهمى برخوردار گردند, حساس و سرنوشت ساز; چرا که مقوله ها و آموزه هاى ارزشمندى در این بین با خطر روبه رو مى شود و در برابر آنها, پرسشها و شبهه هایى, قد مى افرازد. چیزهایى که در مجموع مى توان نام تعهدات را بر آنها نهاد. این تعهدات که سازندگان جهان در میان باورمندان خود هستند, حساسیت مسأله را بیش از پیش, افزایش داده و بحث را نیز جدى تر مى گرداند, تا جایى که این مجادله ها را به صورت کامل مى توان, همانند نوعى مبارزه دانست. یک مبارزه جدى و همه جانبه که گروه هاى مختلف از تمامى ابزار ممکن ـ در جهت پیروزى در آن ـ بهره مى گیرند. و از آن جایى که گفتیم, با توجه به (سنجش ناپذیرى) مذهبها, ثابت کردن صد در صد هیچ یک از مذهبها از راه هاى منطقى وجود ندارد. بنابراین, در این بین آن چه بیش تر اهمیت مى یابد, راه و روشهاى ترغیبى و اقناعى, خواهان کردن و پدید آوردن زمینه هاى پذیرش است که آشنایى به اصول و قواعد این روش حساسیت ویژه اى در گفت وگوها خواهد داشت. به هر روى, چنانچه رهبران فکرى و صاحب نظران یک مذهب در حل مسائلى که آن اندیشه با آنها رو به روست سستى ورزند, یا ناتوان بمانند به مرور زمان, این گره هاى ناگشوده, افزون بر سست کردن پایه هاى مذهب, راه را براى انتقاد و حمله به آن مى گشاید و البته در این عرصه, مذهب و اندیشه اى پیروز میدان خواهد بود که راضى کننده تر, شوق انگیزتر و برانگیزاننده تر باشد. بدین ترتیب, هر اندیشه یا مذهبى که بتواند به صورت قانع کننده تر و ساده تر و سازگارتر باشد و نیز مسائل و معماهاى ناگشوده کم تر داشته باشد و جوابهاى راضى کننده ترى براى مسائل مورد نیاز ارائه دهد, یا به برهانهاى قطعى و مشترک میان طرفهاى مختلف, تمسک جسته باشد, افزون بر این که احساسهاى فردى و زیباشناختى مخاطبان خود را خرسند و راضى کند و برانگیزاند, و صد البته اگر بتواند با استادى بیش تر از ابزارهاى انتشار, جهت آشکار ساختن اصول اعتقادى خود و گسترش آنها بهره ببرد, در این میدان پیروزتر خواهد بود. این نیز روشن است که پاره اى ملاکهاى بیرونى, مانند: زندگى نامه, شخصیت, حتى ملیت و شهرت شخص, گاه مى تواند در گفت وگو نقش اثرگذار و بنیادى داشته باشد.
بحثهاى بین اندیشه اى و سببهاى اثرگذار بر آن
بنابر آن چه گفته آمد, اکنون مى توانیم به گزاره اصلى این نوشتار بپردازیم که (رویکرد علامه فقید سید عبدالحسین شرف الدین عاملى در جستار نزدیکى, هم فکرى و همدلى میان شیعه و سنى) است و آن را براساس ویژگیها و معیارهایى که در جُستارهاى یاد شده براى نقد و اظهارنظر درباره گفت وگوکننده در بحثهاى بین اندیشه اى (بین مذهبى) وجود دارد, به بوته بررسى بنهیم و در مقام داورى آن برآییم. آن ویژگیها و معیارها عبارت است از: 1. پیشینه ذهنى و میزان پاى بندى 2. میزان مهارت و استادى 3. وضعیت حاکم 4. هدف 5. روش و ابزار اینک هر یک از معیارهاى بالا را بررسى مى کنیم و مى کوشیم تا سید شرف الدین را در این روش مطالعاتى, بیش تر و دقیق تر بشناسیم.
1. پیشینه ذهنى و میزان پاى بندى: ویژگیها و زمینه خانوادگى و جاى رشد و نمو و زندگى, تعلیم و تربیت, ویژگیهاى فردى و مدت و زمانى که فرد, به گونه ویژه اى آموزش مى بیند و پرورش مى یابد, بى گمان, در میزان پاى بندى فرد به مذهب و مکتب خاص اثر دارد. یک جوان در مقایسه با فردى که سالها با یک باور ویژه, زندگى و پژوهش کرده است, از باب میزان سرسپردگى و تعهد نسبت به آن مذهب یا مکتب خاص یکسان نیستند. بى گمان بالا بودن ایمان و تعهد نسبت به اندیشه اى, سبب مى شود که شخص در برخورد با کوچک ترین معماى دشوار, بى درنگ راه خود را تغییر نداده و ایمان خود را نسبت به باورهایى که دارد, زود از دست ندهد. این نمودار و شاخص, شاید در نگاه نخست, محدود به نظر برسد و چنین پنداشته شود که راه رشد و پذیرش اندیشه هاى جدید را خواهد بست; امّا در اساس, دقت بیش تر, ما را بدین نتیجه خواهد رسانید که به هیچ روى, چنین نیست و این ویژگى از مهم ترین ویژگیهایى است که پژوهش و تربیت تحت یک مذهب, یا مکتب ویژه را به ارمغان مى آورد. این مسأله سبب مى شود که پژوهشگر در هنگام رو به رو شدن با هر معمّا و مسأله دشوار, آن را به صورت یک پدیده ناروش مند و نابهنجار نینگارد, بلکه آن را مسأله اى قلمداد کند که تلاش بیش تر و جست وجوى دقیق تر مى تواند زوایاى آن را روشن کند و به پرسشهاى مطرح شده, پاسخ دهد. البته عالمان علوم دینى نیز از این قاعده جدا نیستند. آنان نیز در برخورد با مسائل, ایمان خواهند داشت که مذهب شان, سرانجام, خواهد توانست پیچیدگیهاى پدید آمده را به آسانى برطرف سازد و گره ها را بگشاید. این دقت بالا و این گونه کاربرد دقیق تر اصول, سبب مى گردد که به مرور زمان تواناییهاى نهفته در مذهب یا مکتب, آشکار شود و از قوه به فعل درآید و افزون بر این اگر دقت کنیم, پیمودن این مسیر, خود, سرانجام, راه را براى ساماندهى, از بین بردن ناهنجاریها و رشد, مهیا مى کند. این همان چیزى است که ما در ابتداى این نوشتار از آن زیر عنوان (پژوهش تحت یک مذهب) نام بردیم. نوشته هاى علامه سید شرف الدین, به خوبى مى نمایاند که این نمودارها و شاخصها در شخصیت و میزان پاى بندى او به مذهب شیعه و بستگى دل و اندیشه وى به امامان پاک است. بویژه کتاب المراجعات او که به مسأله رهبرى امام على(ع) براساس قرآن و سنت مى پردازد, بهترین گواه بر این مدعاست. آگاهى از شرح حال و تعلیم و تربیت وى مى تواند به خوبى ریشه هاى این تعهد را از درجه بالا روشن کند و همچنین حساس بودن وى را نسبت به مسائل مختلف بنمایاند. سید عبدالحسین شرف الدین عاملى, سال 1290 قمرى در شهر مذهبى کاظمین از پدر و مادرى علوى قدم به گیتى نهاد. پدرش علامه بزرگ سید یوسف شرف الدین و مادرش بانوى بزرگوار زهرا صدر, دختر آیت الله سید هادى صدر و خواهرِ مرجع تقلید بزرگ و نامى سید حسن صدر بود.5 سید عبدالحسین, علوم مقدماتى ـ عربى و منطق و بلاغت ـ و فقه و اصول را در نزد پدر فراگرفت. تحصیلات عالى حوزه را در عراق پى گرفت و سپس به درس فقهاى بزرگى چون: آخوند ملامحمد کاظم خراسانى (م:1329ق), شیخ الشریعه اصفهانى (م:1339ق), سید محمدکاظم یزدى (م:1337ق), سید اسماعیل صدر (م: 1338ق) و دایى خود سید حسن صدر (م: 1354ق) و دیگران درآمد. افزون بر نجف, او در شهرهاى کاظمین و سامرا و کربلا از وجود علماى بزرگ این شهرها بهره برد به گونه اى که در مجامع علمى این شهرها, سید شرف الدین مشهور بود.6 پیش از 32سالگى به مرتبه عالى اجتهاد رسید که در آن زمان, از جبل عامل کسى در نجف نبود که در فضل و شهرت همتاى او باشد. پس از نیل به اجتهاد و دریافت گواهى بر توانایى استنباط احکام شرعى, به شهر خود بازگشت و از آن به بعد, گفت وگوهاى علمى و بحثهایى در علوم و فنون گوناگون, میان پدر و پسران دانشمند تا زمان درگذشت جانگداز آن دو عزیز جریان داشت. سید عبدالحسین شرف الدین در میان شیعیان جنوب لبنان از مقام و ارج والایى برخوردار بود, به گونه اى که مردم براى پرسشهاى شرعى خود به او مراجعه کرده و از او فتوا مى طلبیدند.7 در باب مبارزات او علیه دشمنان و استعمارگران نیز مطالب بسیارى گفته اند که علاقه مندان را در این باره به شرح حال او در مقدمه آثارى که نگاشته ارجاع مى دهیم. و تنها به همین نکته بسنده مى شود که در صف جهاد, سید شرف الدین پیش قدم بود و سابقه مبارزات او و دورى از وطن وى نیز از جمله مواردى است که علاوه بر سایر شاخصه هایش, جایگاهى ممتاز به او مى بخشید. بنابر آن چه گفته شد, روشن مى شود که ذهن و جان سید شرف الدین با تربیتى شیعى پرورش یافته و دانش اندوزى, فراگیرى علم و تلاشهاى علمى این بُعد را کامل کرده است. بدین ترتیب, وى را مى توان به راستى فرزند شیعه و وامدار اصول و قواعد آن دانست. تمامى این تربیتها و تلاشها, از وى فردى متعهد به مذهب شیعه و معتقد به مبانى اندیشه اى آن ساخته است. به گونه اى که وى از همه چیز خود در راه دفاع از شیعه مى گذرد و زندگى خود را وقف گسترش و انتشار آن مى کند. شیخ سلیم البشرى, رئیس وقت الازهر و طرف گفت وگوى سید شرف الدین, درباره فلسفه گفت وگوى خود با سید مى نویسد: (من در پى گم شده اى مى گردم و در یافتن حقیقتى بحث مى کنم. اگر حق آشکار گردید که باید از آن تبعیت کرد وگرنه به گفته شاعر عمل مى کنم که: ما به آن چه داریم راضى هستیم و شما به آن چه خود دارید, در حالى که نظرات مختلف است.) سید شرف الدین در پاسخ مى گوید: (آن چه مى خواهى بپرس و هرچه دوست دارى بگو فضل و برترى قضاوت عادلانه و سخن فیصله بخش حق از باطل از آن توست.) به همین ترتیب سید در تمام گفت وگوهاى خود, به گونه اى نگاشته و بحث کرده است که نشان مى دهد, ذره اى نسبت به آن چه که باور دارد تردید روا نمى دارد. و هرگز گمان حق از نوع دیگر را حتى به ذهن خود راه نمى دهد. شما این راه رفته را نیز مى توانید در بین یاران امام صادق(ع) و نمونه برجسته آن هشام به روشنى ببینید. او, که پس از پیوندش به اندیشه هاى ژرفگرایانه امام(ع) در گفت گوها حاضر مى شد, هیچ گاه لحظه اى به خود تردید راه نداد.8 و یا در کارنامه علمى ائمه(ع) و یاران ایشان که پاى به عرصه کلام نهاده و روش مناظره را در درون دینى و بین الادیان در پیش گرفته اند, کسى را نخواهید یافت که در برابر مدعاهاى طرف مقابل دچار سستى و ناتوانى شود.9 این درجه از تعهد, از سید شرف الدین, فردى ساخته است که تمام عمر خود را در راه بیان اصول شیعه و مبانى اسلام پیموده و با دقت بسیار بالایى, مورد نقد و بررسى قرار داده است. راه و رسم ادراکى و ابزارى سید شرف الدین, بیرون از تمامى آن چه پیش از آن بوده است, نیست. وى قرآن و سنت را در کنار نتیجه گیریها و استنتاجهاى عقلانى خود سند گرفته و بحثها و گفت وگوهایى را به پیش مى برد. از درجه تعهد بسیار بالا نسبت به باورها و عقاید خود برخوردار است و چنانچه مراجعه به اصول اعتقادى و بحث درباره مبانى مذهب شیعه و سنى از طرف وى مطرح مى گردد, به ضرورت فضاى گفت وگوى بین مذاهب رقیب است و نه به معناى اعتقاد به وجود ناهنجارى در مذهب شیعه.
2. میزان مهارت و استادى: همان گونه که پیش از این گفته آمد, هرگونه ناواردى و غیر حرفه اى بودن در بحث, مى تواند به شکست در گفت وگو بینجامد و از میزان قدرت و نفوذ مبانى اندیشه اى بکاهد. هیچ دو مذهب یا مکتب رقیبى, همواره مسأله هاى حل ناشده همانندى ندارند و یا به عبارت دیگر, هر دو گروه مى توانند بر نکته هایى انگشت بگذارند و تأکید بورزند که طرف مقابل, جهت ثابت کردن آن با مشکل روبه روست; چرا که یا پیش از این, براى حلّ آنها کارى صورت نگرفته و یا دراساس, پیش از مطرح شدن مسأله, به آن, به صورت مسأله اى حل شده نگاه مى کرده است. و یا حتى ممکن است در حل ناموفق بوده باشد. همانندى این مسائل را در گفت وگوهاى میان سید شرف الدین با دیگران مى توان دید. البته روش برخورد و عمل سید در این موردها, خیره کننده است و همین مهم نیز (نفوذ) سخنان و اندیشه هاى وى را مدلل مى سازد. بنابراین, هرچه میزان مهارت فرد گفت وگوکننده در مسأله هاى پیوسته به بحث, بالاتر باشد با قدرت بیش ترى پاسخ مى دهد و در ضمن, با دقت بیش ترى مى تواند به نقد مذهب و اندیشه رقیب بپردازد. همین مهارت, زبردستى, استادى و چیرگى بر ریزترین پرسشهاى میدان بحث, او را قادر خواهد ساخت تا کوچک ترین ناهنجاریها, ناروش مندیها, دشواریها را در هر یک از دو سوى میدان بحث, زودتر درک کند و در یافتن پاسخ آنها و یا آشکار ساختن آنها بکوشد. ضمن این که شهرت, استادى و چیرگى فرد نیز ویژگى اى خواهد بود که سخنان و بحثهاى ارائه شده از سوى وى را قابل اعتمادتر جلوه مى کند. همان گونه که گفته شد از نفوذ و قدرت انگیزانندگى و راضى کردن بیش ترى برخوردار خواهد بود. در گفت وگوهاى (میان مذهبى) چیرگى گفت وگوکنندگان بر زوایاى گوناگون مذهب, این امکان را به آنان مى دهد, تا با ایراد بحثهاى مختلف طرف مقابل را به بحث کشانده و بالاخره در جاها و نقطه هاى خاص آنان را وادار به اعتراف برخى مسائل کنند. و این لحظه ها, به طور دقیق همان نقطه هایى است که پیروزى در بحث به آنها گفته مى شود. سند آشنایى و استادى سید شرف الدین در جستارها و چیرگى در گفت وگو, آثار برجاى مانده از اوست. گواه بر این سخن, بازتاب بسیار گسترده اى است که آثار بلند و گفت وگوهاى علمى او در بین اهل نظر و فرهیختگان شیعه و سنى داشته است. کسانى که کتابهاى او را خوانده, یا با وى به گفت وگو پرداخته اند, از جذبه سخن او سخن گفته و با شگفتى از شکوه قلم و درک او, یاد کرده اند. محمدجعفر امامى, مترجم المراجعات, در پیشگفتار بر کتاب مى نگارد: (جذبه کتاب المراجعات از سه زاویه قابل مطالعه مى باشد: 1. المراجعات کتابى است که از نظر فصاحت و بلاغت, تنظیم کلمات و ترغیب جملات, کم نظیر است, بدان گونه که انسان علاقه مند مى شود کتاب را تنها به خاطر الفاظش, نه محتوایش چندین بار بخواند. 2. محتواى پر مغز, عمیق و همراه با استدلالهاى قوى و روشن دارد. 3. آن چه از همه جالب تر و مى توانست مرا مجذوب خود سازد, رعایت ادب و احترام در بحث بود که در سراسر کتاب به چشم مى خورد.)10 و همو مى نویسد: (همین که شروع به مطالعه کردم و صفحاتى از آن را خواندم, احساس مى کردم جذبه مخصوصى دارد و مرا جذب خود ساخت.)11 و یا مى بینیم که (شیخ الاسلام) بارها در طول مباحثه خود با سید شرف الدین, از شگفتیهایى که سید مى آفریند, یاد مى کند, قلم و درک سیّد را مى ستاید و در برابر این قلّه برافراشته و شکوه مند سر تعظیم فرود مى آورد: (آفرین بر آثار قلمت و مرحبا بر آن قطراتى که از نوک قلمهایت مى چکد. صفحاتى که به قطره هاى آن مزیّن شده, از سطح فکر کسى که بخواهد به مبارزه و معارضه آن برخیزد بلندتر و نوشته هاى آن از نظر شخص نقاد و کسى که بخواهد بر آن نقصى گیرد دورتر است.)12 (نامه اخیرت, داراى نظمى دقیق, تعبیرى روشن, مطالبى گوارا, پر فایده و مقصودى نزدیک, دامنه اى گسترده, افقى دور, مطالبش به هم پیوسته و روشنگر بود… برق روشنایى پیروزى تو از مضامین آن مى درخشد و چشمه هاى رستگارى و درستى گفته ات از آن جارى بود و…)13 (راه را بر اعتذارجویان مسدود ساختى و بر مسلک و طریق آنها مسلط شدى. بین ایشان و آن چه مى خواستند, حائل گردیدى. بنابراین, جایى براى شبهه و ایراد در آن چه ذکر کردى باقى نمانده و راهى براى شک و تردید در آن چه از آن بحث کردى یافت نمى شود.)14 از این فرازها که زیبایى قلم و اندیشه و چگونگى نگرش سید شرف الدین, فرهیختگان را به شگفتى واداشته, بسیار مى توان شاهد آورد که دلالت بر میزان چیرگى استاد به مبانى اندیشه اى دین اسلام, اوجها, باریک بینیها و ریزه کاریها مذاهب شیعه و سنى, دارد و همچنین است میزان چیرگى او در نگارش و ارائه مطالب و چگونگى بحث که توانسته است طرف مقابل و نیز دیگران را جذب کند و بر گستره و اثر کلامش فزونى بخشد. در حقیقت, مى توان مجموعه آثار استاد, چه آثارى که به اختلافها و ناسازگاریهاى میان شیعه و سنى مى پردازد و چه آثارى که به آشکارسازى و روشنگرى اصول و قواعد مذهب شیعه و دین اسلام پرداخته است, سرشار از نکته ها و جُستارهایى دانست که نشان مى دهد وى, به تمامى دقیقه ها و ریزه کاریهاى مذهب شیعه و دین اسلام چیره بوده و بر آثار و اندیشه هاى اهل سنت نیز. این چیرگى و نبوغ و توانایى شگفت انگیز فکرى و درک و فهم دقیق, از او فردى به تمام معنى دانشمند و آگاه به معناى دقیق کلمه ساخته بود. در این جا به این نکته توجه داشته باشیم: از آن جایى که (گفت وگوى بین مذهبى) به گونه منطقى پایان نمى پذیرد و معیارهاى مشروعیت دگرسان, ممکن است استدلالها را به سوى استدلالهاى دورى (cricalarity) بکشاند, از این رو, میزان مهارت و استادى مزیتى است که قدرت گفت وگوکننده را بالا برده و امکان پیروزمند خارج شدن وى را افزایش مى دهد. مراد ما از پیروزمند بیرون شدن, توان بالاى قانع گرى مباحثه گر است.
3. حالت و چگونگى حاکم بر گفت وگوهاى سیّد: براى روشن شدن وضع و حالت حاکم بر فضایى که گفت وگوهاى سید شرف الدین در آن انجام شده است, مى توان به پاره اى از سخنان او در کتاب (المراجعات) اشاره کرد. وى مى نویسد: (متأسفانه حیات و میدان زندگى این برادرانى که به یک مبدأ متصل اند و عقیده واحدى دارند, حیات و زندگى یک مشت افراد متخاصم و دشمن سرسخت شده است که در بحث و جدل, همچون افراد جاهل و نادان سخن از حد مى گذرانند, بدان گونه که گویى زد و خورد و شمشیر روى هم کشیدن در راه بحثهاى علمى از آداب مناظره به شمار مى رود و یا قاطع ترین دلیل است.)15 (اگر تاریخ اسلام را مورد دقت و بررسى قرار مى دادیم و عقاید و نظریاتى که پیدایش یافته مطالعه مى کردیم, مى یافتیم که اساس و موجب این اختلافات همان هیجان و شور عقیده است و دفاع از نظر و یا تحزب به خاطر رأى. بزرگ ترین اختلافى که بین امت به وجود آمده, اختلاف در امامت است; زیرا براى هیچ کدام از اصول و مبانى دینى در اسلام, مثل امامت شمشیر کشیده نشده است. بنابراین مسأله امامت از بزرگ ترین اسباب این اختلافات است. نسلهاى متعددى در تعصب بر کسر امامت سرشته و خو گرفته و به این تحزب, بدون دقت, تدبر و اندیشه, الفت گرفته اند اگر هرکدام از دو طائفه, با نظر تحقیق نه با نظر خشم و دشمنى در ادله یک دیگر نظر مى افکندند, حق آشکار مى شد و صبح حقیقت براى کسانى که چشم حقیقت بین داشتند روشن مى گشت.)16 (هم اکنون نوبت آن رسیده که با هم درباره نجات مسلمانان از پراکندگى به بحث بپردازیم. به نظر من, این کار به عدول شیعه از مذهبش و گرویدن به مذهب جمهور متوقف نیست و نیز متوقف بر عدول اهل سنت از مذهب شان هم نیست و مکلف ساختن شیعه به دست برداشتن از مذهب خویش, تکلیفى است بدون ترجیح, بلکه مرجوح و بدون دلیل نیز. بلکه تکلیف چیزى است که مقدور نیست چنان که از مطاوى گفته هاى پیشین روشن گردید. بلى اتفاق و اتحاد مسلمانان از این طریق صورت مى گیرد که شما مذهب اهل بیت(ع) را آزاد اعلام کنید و آن را همچون یکى از مذاهب خود بدانید (که هر مسلمانى بتواند طبق آن عمل نماید) آنچنان که نظر پیروان هرکدام از مذاهب شافعى, حنفى, مالکى و حنبلى نسبت به شیعه آل محمد(ص) همچون نظرشان نسبت به پیروان آن مذهب دیگر باشد. از این راه است که پراکندگى مسلمین به اجتماع تبدیل مى شود و پیوند اجتماعى شان محکم و منظم خواهد شد.)17 این جُستارها به خوبى نشان مى دهد که تفسیر سید از چگونگى و حالت حاکم بر روزگارى که گفت وگو در ظرف آن انجام گرفته, چه بوده است. و تا چه میزان از میان برداشتن دشمنیها, بگومگوها, اختلافها و ناسازگاریهاى شیعه و سنى براى وى بایستگى داشته و مهم بوده است. البته همواره تأکید داشته است که تمام این ناسازگاریها و جداییها, با تلاش همه سویه و برادرانه, به سازگارى و پیوند مى انجامد و گشودن این گره آسان است. بدین ترتیب مى توان گفت: در گفت وگوها بین مذهبى به هیچ روى, شیوه سید شرف الدین ستیزه جویانه نبوده است. (بایستگى (اتحاد اسلامى) بایستن دفاع از اصول شیعه را براى (سید شرف الدین) به همراه دارد. این دو مهم, در نگاه سید, جدایى ناپذیرند. لیکن همان گونه که پیش از این یادآورى شد, گفت وگو درباره اصول و عهدها و پیمانهاى مذهبى, براى هر دو طرف مباحثه حساسیتهاى خاص خود را به دنبال مى آورد و سرانجام بحث را جدى و شبیه به نوعى مبارزه مى کند. در این بین جهت گیرى سید شرف الدین, به گونه اى است که ضمن نگهداشت اصول مناظره, از دگر شدن آن به یک مبارزه آشکار دورى کرده و حسن نیت خود را در طول بحث, آشکارا مى نمایاند. کلید آشکار شدن این مهم در راه حلى است که سید براى برقرارى اتحاد میان مسلمانان ارائه مى دهد و ما بدان خواهیم پرداخت.
4و5. هدف, روش و ابزار: میدان یا عرصه تلاش, کلامهاى پیچیده و رمزى, معماها و پرسشهاى حل و پاسخ داده ناشده بسیارى دارد که البته هر پژوهش گرى با توجه به علّتها و سببهاى گوناگونِ مسأله ها و پرسشها, راه و روش و درونمایه هاى خاصى را براى حل و پاسخ دهى برمى گزیند که ایدئولوژى کلى جامعه و یا به عبارت دیگر, زمینه هاى گوناگون سیاسى, اجتماعى, اقتصادى و… شکل دهنده آن, البته به شدت در این مسأله نقش دارند. با این حال, منش, ویژگیهاى ذاتى, احساسها, اندیشه ها و آثار وجودى پژوهش گر نیز, در این میان جایگاه خود را دارد. لیکن آن چه در این تحقیق براى ما بایسته است و مهم, این است که گزینش هدف یا هدفها, از سوى سید شرف الدین با چه انگیزه اى به حقیقت پیوسته و ابزار و روش رسیدن به آن هدفها چه بوده است. ییادآورى: نقد هدفهاى سید شرف الدین بحث اصلى ما نیست; لیکن اگر بخواهیم چگونگى گفت وگوهاى سید را دنبال کنیم آگاهى از آن هدفها ضرورى است. به این نکته باید توجه داشت که هدف, روش و ابزار را برمى گزیند. و ابزارهایى که گفت وگوکننده براى مباحثه برمى گزیند و روشى را که در پیش مى گیرد, خود نشان دهنده چیرگى او بر کار خویش است. و از آن سوى, با درنگ روى ابزارها و روشها, هدف و هدفهاى گفت وگوکننده تا حدود زیادى روشن مى گردد. سید شرف الدین مانند هر پژوهش گرى پرسشهاى خاص خود را دنبال مى کند. اصل (اتحاد اسلامى) و تلاش براى به حقیقت پیوستن آن, مجال بزرگ پژوهشى زندگى آن فقیه فقید و متکلم دقیق اندیش را به خود اختصاص داده و خلاقیت و نوآورى وى در این میدانها بخش مهمى از مباحث این نوشتار را به پیش مى برد. البته پژوهشهاى وى را, تمام, مى توان از نوع اکتسابهاى انبوهشى دانست; چرا که در واقع وى هرگز به دنبال نوآوریهاى اساسى, یا به دیگر سخن انقلابهاى دینى یا مذهبى نبوده است, بلکه پژوهش از گونه آن چه سید شرف الدین بدان پرداخته, در حقیقت, پیشرفت, دامن گسترى و شگفتى آفرینى آن, وامدار شایستگیهاى شخص سید شرف الدین, در کاربردِ شگفت آورِ راه و روشهاى ادراکى و ابزارى موجود و استفاده بهینه از اسناد است. دانشهاى دینى شاید از انگشت شمار دانشهایى باشد که (سیاست) حقایق علمى آنان را مدفون نمى سازد و اهلِ این میدانها, در درازناى تاریخ, گاه یافته هاى پیشین و یا حقایق فراموش شده را دوباره احیا و از بوته فراموشى به در مى آورد و یا کشف مى کند. به هر حال, سید شرف الدین را مى توان به تمامى معنى منادى اتحاد اسلامى نامید. صاحب نظران تنها به خاطر نگارش الفصول المهمه او را بزرگ ترین منادى اتحاد اسلامى خوانده اند. وى در ابتداى این کتاب مى نگارد: (تنها با وحدت کلمه است که اقدامات سازندگى هماهنگ مى گردد. وسایل پیشرفت فراهم مى شود, روح تمدن جلوه مى کند, فروغ آسایش در آفاق زندگى مى تابد و یوغ بردگى از گردنها برداشته مى شود…)18 او در اندیشه است که بررسى عالمانه ریشه هاى اختلاف مذهبى میان گروه ها و فرقه هاى اسلامى از میان برداشته شود و جاى آن را هم فکرى ژرف و ریشه دار بگیرد. او بر این نظر است که درگیرى و کشمکش شیعه و سنى صغروى است و مى بایست روى نکته هایى تکیه کرد و انگشت گذارد که شیعه و سنى به آنها باور دارند, همگون و انبازند, مانند: خداى یکتا, دین اسلام, قرآن, پیامبر, سنت پیامبر, قبله واحد, نماز, روزه, زکات, حج, حلال و حرام خدا, روز قیامت و…. اینها باورهاى ژرف و پایان ناپذیرى است که شیعه و سنى را به هم نزدیک و برادر یکدیگر گردانیده است. از این روى, سید شرف الدین دست به کار برداشتن اختلافها مى شود و احیاى برادریها, به دستور صریح قرآن: (انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم واتقوا الله لعلکم ترحمون.)19 همانا گرویدگان برادران اند. پس, میانه دو برادر خویش را راست آرید و پرواى خدا کنید, باشد که به شما مهر آرند. بایسته است دوباره این مسأله را یادآور شویم که سید شرف الدین در تمامى گفت وگوهاى خود با دیگران, اعتقاد راسخ داشته است که مذهب شیعه حق است و هرگز, کوچک ترین تردیدى در این باره به خود راه نداده است. این همان نکته اى است که در آغاز این نوشتار بدان اشاره شد. در گفت وگوهاى بین مذهبى نباید انتظار داشت که هر یک از دو سوى مناظره, سرانجام دست از مذهب خود بردارد. در عمل هم کم تر شاهد این دگرگونى بوده ایم. بویژه در بین عالمان هر مذهب, چنین پدیده اى بسیار بسیار کم روى مى دهد. بلکه این گفت وگوها بدان دلیل از ارزش و جایگاه والایى برخوردار است, که روشنگر است و به آیندگان تعلق دارد. به جوانان و نسلهایى که در حال رشدند. سید شرف الدین نیز خود بر این امر آگاه بوده است, آن جا که مى نویسد: (… وحدت مسلمانان به عدولِ شیعه از مذهبش و نیز به عدولِ اهل سنت (سنیان) از مذهب شان وابسته نیست.)20 در این گونه گفت وگوها, آن که پا به میدان مى گذارد, باید همه سوها را بنگرد, نسل حاضر و آینده را پیش نظر بیاورد و به گونه اى پرده از سزایگان و حقیقتها بردارد, که همه را مفید افتد و هر اهل نظرى را از گونه نگاه و پرداخت و روشنگرى خود, راضى و خرسند سازد. سید شرف الدین, چون امید به نسلها داشت, به آنان که برخاسته بودند و در آینده برمى خاستند. از این روى سخت به تکاپو افتاد تا در هرجا و هر مناسبت, به روشنگرى مذهب خود بپردازد, خردگیریها و انتقادها را پاسخ گوید و کاستیهاى مذهب مقابل و رقیب را, به روشنى و از روى انصاف, بازگو کند و بنمایاند. در مقدمه کتاب ابوهریره و احادیث جعلى مى نویسد: (پس از تقدیم این کتاب که حاصل پژوهش و تحقیق ماست, نباید کسى روى گرداند و دلگیر شود. ما اندیشه اى را بزرگ مى شماریم و آن را برتر از آلودگى بر خرافات و احاطه شدن در حصارى از تقدیس موهومى مى دانیم, خوش نداریم رویى درهم پیچیده و کسى رخ بتابد. بلکه انتظار داریم هنگام رو به رو شدن با انبوه تقالید و سنتها, با آزاداندیشى آنها را به دور افکند و چون خردمند, نگرشى ژرف و خردمندانه به کتاب داشته باشد.)21 تلاش او در این پژوهش, ارائه تفسیرى عینى و عملى از این آیه شریفه است: (ان الذین یستمعون القول ویتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله واولئک هم اولواالالباب.)
هدف از اتحاد اسلامى
با توجه به مجموعه تلاشها و آثار سید شرف الدین, مى توان دریافت که وى براى به حقیقت پیوستن یکدلى و یگانگى امت اسلامى به عنوان هدف و سیاست راهبردى, شناختِ اختلافهاى میان شیعه و سنى (اختلافهاى بحران زا) و ریشه هاى این ناسازگاریها را لازم و بایسته دانسته است. کارکرد خود وى نشان مى دهد: نگاه و نگرش او به ناهنجاریهاى جهان اسلام, او را به گونه اى به این سوى کشانده که عقیده مند شود: امروز, آن کارى که لازم است انجام بگیرد و به سامان برسد, به آزمون کشاندن مذهبهاست. کارى که به زمین مانده است. علما, اهل نظر, آشنایان با معارف شیعى تنها براى از میان برداشتن شبهه هاى موجود, نه براى اصلاح و ثابت کردن چیزهاى تازه در تکاپویند. این حقیقتى است که وى را به تمام معنى بار دیگر به صورت (پژوهشگرى تحت مذهب شیعه) مى شناساند. اکنون, براى آشنایى به زوایاى کارکرد سید شرف الدین, بایسته است روش عمل و ابزار مورد استفاده او, به بوته بررسى دقیق گذارده شود. ییادآور شدیم: شناخت ریشه هاى اختلاف میان شیعه و سنى, از باب گره هاى کور و مسائل بحران زا در پیوند و بستگى میان برادران مسلمان, هسته مرکزى تلاشهاى سید را تشکیل داده است. وى, با تکیه بر دانش و تواناییهاى خدادادى در تمامى عمر, در بسیارى از عرصه ها تلاش کرده است, تا راه هایى را بیابد و پدید آورد و هموار کند, تا برادرى و پیوند بین شیعه و سنى, پا بگیرد و روز به روز استوارتر گردد. 1. تأکید بر باورها و ارزشهایى که همه مسلمانان, شیعه و سنى به آنها پاى بندند, از باب مهم ترین مدار و اساس و بنیاد برادرى. 2. نقد رفتار مسلمانان در طول تاریخ اسلام, براى آشکار کردن اصول و مبانى اسلامى. 3. تلاش براى اثبات حقانیت شیعه و رفع برداشتهاى غلط نسبت به این مذهب. 1. تأکید بر باورها و ارزشهاى همگانى: تأکید بر چیزهایى که شیعه و سنى شالوده فکرى خود را بر آنها بنا نهاده اند, به طور اساسى از بین برنده ناهنجاریها نخواهد بود و این راهى نیست که بتوان با پیمودن آن گرهى را گشود, بازدارنده ها را برداشت و… بلکه آن چه در این بین رخ خواهد داد, در حقیقت, اثرگذارى این تأکیدها و زمینه و فضاى گفت وگوست. چنین تأکیدها و پافشاریها و اصرارهایى, به طور مسلم گویاى این مسأله است که شخص گفت وگوکننده با حسن نیت و براى رسیدن به هم رأیى و سازگارى, گام به جلو نهاده است. و آن را به طور کامل مى توان به سیاست شخص مجادله کننده نسبت داد که مى تواند در طرف مقابل, آرامش پدید آورد و شوق انگیزد, تا آمادگى بیابد سخن او را بشنود. حال اگر پافشاریها و تأکیدها روى اصول قطعى و پایه اى اندیشه رقیب باشد, بى گمان, نیروى شگفتى براى به میدان کشاندن و هماهنگ کردنِ طرف مقابل مى آفریند. سید شرف الدین, بر این باور راستین بود و در راه آن, سخت تلاش ورزید. به باور و نظر او, یکدلى, همراهى و برادرى بین مسلمانان پا نمى گیرد, پایدار نمى ماند و پرتو نمى افشاند, مگر با تکیه بر باورها و ارزشهایى که همه مسلمانان, به آنها, به گونه یکسان پاى بندند و زندگى خود را برابر آنها سامان داده و مى دهند. او با شرح و تفسیر دشواریها و نکته هاى ابهام زا و حیرت زا, که گاه از دورى و جدایى فرقه هاى اسلامى ناشى شده بود, گاه به خاطر دور افتادن آنها از سرچشمه هاى ناب, به این معنى که اختلافها و دوگانگیها, سرچشمه هاى ناب را با غبار خود فروپاشانده بود و براى فرقه هاى در حال کشمکش دشوار مى شد که کوثرهاى زلال را بیابند و گاه, اختلافها, درگیریها و فضاى بهتان آلود, فضاى بسیار نامناسبى براى اندیشه هاى اسلامى و رشد و بالندگى آنها پدید آورده بود, فضایى که روز به روز, بر پیچیدگیها و ابهامها و دشواریها مى افزود. از این روى, سید شرف الدین, حرکت بزرگ خود را آغاز کرد, تا ریشه این دشواریها, بدفهمى ها و پیچیدگیها را که ناشى از اختلاف, جدایى, پراکندگى, رویاروییهاى ویران گر بود, با تکیه بر باورها و برهانهاى استوار و بى شک و شبهه, راه را براى یگانگى و یکدلى هموار سازد. ناهنجاریهاى دامن گسترده بین مسلمانان, سید شرف الدین را واداشت, تا بر حلّ مسائل بحران زا, همت بگمارد و عرصه هاى گوناگون را درنوردد, تا بحران را مهار کند و مسلمانان را از این تنگنا به در آورد. این حرکت, سید شرف الدین را به عنوان علامه اى روشنفکر, دانشمند و پیشگام و مصلح مطرح ساخت و حوزه اثرگذارى پیامها و سخنان اش را, به خاطر اصول حاکم بر روش ترغیبى, بسیار مى گستراند. چرا که, وقتى هدف وحدت است, تأکید بر باورها و ارزشهاى همگانى و مورد پذیرش و عمل همه و آن چه را که همه امت اسلامى بدان پاى بندند, بیش ترین قدرت ترغیبى را دارد. حل مسائل بحران زا, یا تلاش براى حل آنها و ارائه راه حلّ, خود, از مهم ترین عاملها و سببهاى خرسند و راضى کننده است. بویژه زمانى که با استدلالهاى قوى, بر بایستگى وحدت, همراه باشد.
2. نقد رفتار مسلمانان: مسیر حرکتى نقد کارکردها, در جامعه بهنجار, روشمند, با مسیر حرکتى که آن در جامعه گرفتار ناهنجاریهاى بسیار و تشدیدشونده و به دیگر سخن, جامعه بحران زده فرق دارد. نقد در جامعه بهنجار, خود به گونه تئوریک, در مسیر حرکت نظریه پردازان تحت یک مکتب است. و بیش تر به طرح پرسشهاى حل ناشده, یا درجه اهمیت حل هر یک از پرسشهاى پیچیده مى پردازد, تا چگونگى حل آنها. امّا در یک جامعه نابهنجار و یا جامعه اى که با فراوانى مکتبهاى رقیب رو به روست, نقد شکل مى گیرد و گروه هاى نقدکننده, پا به عرصه مى گذارند. یکى از تلاشهاى اصلى آنها, به زیر سؤال بردن کارکردها و مبانى طرف مقابل است و آن گاه که به مبانى تئوریک خود نگاه مى کنند, بیش تر به آینده نظر دارند و به دفاع از مسیر حرکتى کنونى خود, براى رسیدن به عرصه ها و زمینه هاى آرمانى تر مى پردازند. البته دفاعهاى جانبدارانه, عملى است که به هر طریق بدان روى مى آورند و انجام مى دهند و در حقیقت, مجموع این تلاشها و تکاپوها در کنار تلاش براى روشن تر کردن اصول اعتقادى از سوى هر یک از دو طرف و گروه ها, فضاها و زمینه هاى خاصى را حاکم مى سازد. سید شرف الدین بر این باور است که بسیارى از اختلافهاى میان شیعه و سنى, ناشى از برداشتهاى نادرست از اصول و مبانى اسلامى در کنار روایات جعلى است. این مسائل سبب شده تا حقیقت اسلام در بسیارى از جاها و موردها در ابهام فرو رفته و بسیارى از غرض ورزان و یا حتى حقیقت جویان بى اطلاع, با استناد به آنها, به برادران مسلمان خود, بهتان بزنند. بخش بزرگى از تلاشهاى علمى سید شرف الدین, به زدودن این ابهامها ویژه شده است. از جمله مهم ترین آثار سید شرف الدین در این باره, کتاب النص والاجتهاد ایشان است که: (مشتمل بر اعمال و احکام و فتاوى اى است که از بعضى از بزرگان صحابه در زمان حیات رسول اکرم(ص) و بعد از آن حضرت صادر شده است و با هیچ یک از مبانى با اختلافى که دارند هم آهنگ نیست! بعضى از آنها, صریحاً مخالف نصوص کتاب و سنت است که در موضوع آنها رسیده است. آن هم با علم به مخالفت که اگر حمل بر صحت و عذر صاحبان آنها نبود, به معارضه [ستیز با شرع] نزدیک تر بود تا به اجتهاد. بعضى دیگر نیز, صریحاً مخالف با نصوص است, با این فرق که صاحبان آن جاهل به نصوص و ارجاع حکم به آن, بعد از آگاهى بودند. این قسم از مخالفت با نص, اگر بر وفق قواعد مقرر در نزد آنها بوده, عادتاً نمى باید مؤاخذه اى داشته باشد. به این معنى که صاحب آن کوشش خود را در فحص از دلیل آن به عمل آورده است, ولى از دسترسى به آن مأیوس شده و پس از یأس فتوا داده و یا حکم کرده است و به این علت که این فتاوى و اعمال و احکام به واسطه عدم اقدام اصحاب آن به فحص, یا کوتاهى از بررسى کامل در اطراف آن, بر این اسلوب جارى نبوده است. به خصوص که آنها دسترسى به اشخاص مطلع داشته و به آنها نزدیک بودند و اگر جاى فحص و سؤال بود, مى باید سؤال نمایند; زیرا صاحبان آنها باید عادتا مؤاخذه شوند. چون به خاطر وجود اشخاص مطلع, حجت بر آنها قائم بود و چنانکه در سابق, از ابن حزم نقل کردیم, حجت در هنگام صدور نص در واقعه, به خاطر کسانى که در محضر پیامبر(ص) بودند بر غایب نیز قائم مى گردید. به علاوه مخالفت این فتاوى و احکام و اعمال, با آن چه خود در امثال این وقایع نقل کرده اند. قسم سوم آن, اجتهاد در مدلول نص و انتخاب روشى است که مخالف مقتضاى ظاهر آن است و عکسِ مفهومى است که معاصران آنها فهمیده اند. این نوع اجتهاد در حقیقت, بازگشت به الغاى نص مى کند, به هنگامى که حجیت ظهور در این قبیل مباحث حاکم باشد. این معنى, همان اجتهاد در مقابل نص است.)22 همچنین سید شرف الدین با بررسى تاریخى و جمع آورى اسناد معتبر درباره زندگى و کارکرد ابوهریره در کتابى به همین نام, آنها را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. نقدهاى تاریخى سید شرف الدین در این کتاب که آن را باید گام بلندى در شرح حال نویسى دانست, چشمگیر و درخشان است.
3. نمایاندن حقانیت شیعه: سید شرف الدین, خیلى زیبا و باشکوه, از مذهب شیعه دفاع کرده است. وى, براى روشن ساختن زوایاى رخشان مذهب شیعه و پاسخ به شبهه ها واشکالهاى وارد شده به شیعه تلاش بسیار کرده است. استدلالهاى وى و اسنادى را که ارائه داده, چیرگى همه جانبه او را به دانشهاى اسلامى ثابت مى کند و شکوه اندیشه او را مى نمایاند. سید شرف الدین, در نگارشهاى خود, تلاش ورزیده شیعه را آن گونه که هست به دیگران بشناساند و با ارائه اسناد فراوان از قرآن و روایات در کنار برهان عقلى و منطقى و دلیلهاى زیباشناختى ارزشى و… حق بودن شیعه را ثابت کند. در این باره مى توان به تفسیرها و دلیلهاى وى در باب اجتهاد, تقلید, سهم الارث, شیعه و مسکرات, شیعه و ربا, بداء, تکفیر مسلمانان از جانب شیعه و… که در کتاب بیست پاسخ به موسى جارالله, بازتاب یافته اشاره کرد. همچنین است کتاب المراجعات, که اگر هیچ اثر دیگرى شرف الدین نمى داشت, همین اثر کافى بود که دریاى پر موج و خروج اندیشه او را جلوه گر سازد. در این اثر, ادعاهاى خود را, به گونه اى بسیار دقیق و هوشمندانه, مستندسازى کرده است. و چنان در این عرصه خوب و زیبا پیش رفته که بر روح و روانِ هر خواننده جست وجوگر و حق جو, آرامشى شگفت پدید مى آورد و بر روح و روان آن که از شیعه آگاهانه و یا ناآگاهانه, کینه اى به دل دارد, پرتوى از حق مى تاباند. این جست وجوگر پر تلاش و مستندساز, در بسیارى از موردها و جاهاى اختلافى میان شیعه و سنى, استناد مى کند به این مسأله که: ایرادهایى که بر شیعه گرفته شده از صاحب نظران اهل سنت, بر خود اهل سنت نیز صادق است! در این باره, استدلالها و استنادهاى سید شرف الدین, بسیار درخور توجه است. در پاسخهایى که به شبهه ها و پرسشهاى موسى جارالله مى دهد, از این دست, استنادها و استدلالها دیده مى شود: ـ در کتابهاى شیعه, همه صحابه پیامبر, کافر خوانده شده اند. ـ شیعه, به روشنى عمر و ابوبکر را از رحمت خدا دور و کافر مى داند. ـ شیعه بر این باور است که تبدیل, تغییر, زیاده و کاستى در قرآن راه یافته است. ـ در کتابهاى شیعه, به روشنى آمده که جز شیعه, تمام فرقه هاى اسلامى کافر و ملعون و براى همیشه در آتش اند. و بسیار از موردهاى دیگر, از جمله مسأله بدا. بنابر آن چه گفته شد و با بررسى همه این جستارها, مى توانیم به این مسأله اشاره کنیم که تکیه سید شرف الدین در بحثهاى خود, بر دلیلهاى عقلى, تاریخى و اسناد قرآنى, روایى و دلیلهاى ارائه شده از کتابهاى مورد پذیرش اهل سنت, در مسائل اختلافى بین شیعه و سنى و فراوانى سندها و دلیلهایى که در باب هر جستار ارائه داده است, در کنار چیرگى وى در نگارش, ارائه دیدگاه ها و مقوله هاى مورد نیاز, پیش بردن بحثها و چگونگى سخن به میان آوردن از هر مسأله در زمان خود و مناسب, روى هم رفته, به ما مى نمایاند که وى, روى بیدار کردن عقلها و خردها,سخت پاى مى فشرده, تا از این راه, حق بودن راه خود را, که همانا شیعه ناب و به دور از آلایش است, ثابت کند. او بر این نظر بود: تا تک تک مردم مسلمان, به کرامت عقلى نرسند و بر این قله باشکوه فراز نروند, به یگانگى و یکدلى و وحدت و همبستگى, دست نمى یابند: (کرامت عقلى, از والاترین کرامتهایى است که هوشمندان و خردورزان, سعى در رسیدنِ به آن مى کنند, اگرچه با فدا کردن اموال و جانها و خونهاى شان باشد; زیرا این کرامت اندیشه, نردبانِ مجد و پل اتحاد است.)23 و آن گاه از قول رسول گرامى اسلام مى افزاید: (عقل را حاکم صواب و خطا دانستند و درستى دلیل را نشانه حقانیت آن و عدم صحت آن را لازمه عدم صحت خود آن عمل شمرده اند و فرمان داد که جز بر این مسیر گام برنداریم.)24 او در تمامى آثار, از این مرز خارج نشده و دستخوش هیجانهاى زودگذر نگردیده است. همیشه و همه گاه پاى بندى خود را به منطق و خرد ثابت کرده است و هیچ گاه بر کنار از این دو مشعل, راه نپوییده است. این شیوه دقیق که برخاسته از خرد بالاى اوست, با آشنایى ژرف و همه سویه و دقیق, با دانشهاى اسلامى و خبرگى و چیرگى مثال زدنى اش بر احادیثِ سرچشمه گرفته از منابع اهل سنت, راه یک گفت وگوى عقلانى را به روى امت اسلامى در هر بابى گشوده است. او, این اندیشه ناب را, براى کشف حقیقت و نمایاندن آن در گوناگون مقوله هاى مورد بحث, بازتاب داده و سببها و انگیزه هاى رویگردانى و دورى از حقیقت را, که ریشه در میدان دار نبودن عقل دارد, به روشنى بیان کرده است. او, با همین نگرش و نگاه خردمندانه, روش خردمندانه شیعه را درباره صحابه رسول خدا, چنین بیان مى کند: (گاهى وراثت, تربیت و محیط باعث رویگردانى و دورى از حقیقت مى گردد. بنا, بر احترام و اعتقاد به عدالتِ تمام اصحاب رسول خدا(ص) گذاشته شده, بى آن که اعمال و اقوال آنان با موازین رسول خدا در میان امت سنجیده شود. در نزد آنان (صحابت) حرمى است که به مجرد ورود به آن, آدمى از لغزش گناه به دور است, اگرچه دست به هر عملى بزند که البته عقیده اى ضد منطق و استدلال دور از صواب است. حقیقت آن است که صحابى بودن یک فضیلت است; امّا به معناى دورى کامل از گناه و لغزش نیست, همان گونه که در میان صحابه افراد عادل, اولیا, اصفیا و صدیقینى که دانشمندان و بزرگان صحابه هستند, یافت مى شوند, افراد مجهول الحال و منافقان جنایتکار و عاصى نیز پیدا مى شوند. قرآن کریم نیز به این حقیقت تصریح مى کند: (و من اهل المدینه مردوا على النفاق لاتعلمهم نحن نعلمهم.) عقیده ما درباره حاملان حدیث, چه صحابه و چه غیر آنان, همان است. کتاب و سنت نیز بر همین اساس استوار است.)25 در بحث از احادیث ابوهریره مى نویسد: (چگونه یک انسانى که دیرتر از دیگران به اسلام گرویده و صحبت پیامبر را درک کرده است, توانسته بیش از پیشینیان و خاصان و اولى القربى, از آن حضرت حدیث حفظ کند! وقتى ما ذوق فنى و مقیاس علمى را به داورى بخوانیم, این دو بسیارى از سخنان شگفت این مرد پرگو را نمى پذیرد. سنت راستین در حکمت, روشها و خصوصیات, داراى ویژگیهاى متمایزى است که صاحبان اندیشه, ذوقهاى فنى و متخصصان علم بلاغت آن را به وسیله این ویژگیها مى شناسند. اینان هرگاه چیزى از سنت مى شنوند و یا مى خوانند با نشانه هایش و بى آن که شک و تردید کنند, آن را از غیرش باز مى شناسند.)26 همچنین سید شرف الدین, به طور کامل, آگاه به این مسأله است که ملاکهاى ارزشى و زیباشناختى نیز, از جمله ملاکهایى هستند که بر جست وجوگران و حقیقت جویان در جهت انگیزاندن افراد, به دریافت بیش تر, اثر گذارند. از این روى, در سخنان, گفت وگوها و آثار خود, به این مسأله توجه داشته است. به این اسناد قرآنى که وى در بحث تقیه و دفاع از شیعه27 ارائه داده, توجه کنید: (لایکلف الله نفسا الا وسعها.)28 خداوند کسى را وادار نکند, جز براى آن چه تواند. (و ما جعل علیکم فى الدین من حرج.)29 در دین بر شما تنگنایى ننهاده. (یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر.)30 خداوند براى تان آسانى خواهد, نه دشوارى. (لایکلف الله نفسا الا ما آتیها.)31 خداوند کس را جز بدان چه بدادش وادار نمى کند. بنابر همه آن چه که گفته شد, مى توانیم ادعا کنیم: (وحدت اسلامى) هدفى است که سید شرف الدین در تمام عمر خود, در راه رسیدن به آن کوشیده است. البته آثار به جاى مانده از وى به خوبى گواه آن است که وى براى به حقیقت پیوستن هدف شریف, با دیگر فرقه هاى اسلامى و عالمان آنها پیوند برقرار کرد و هم به گفت وگوهاى خردمندانه و به دور از هو و جنجال پرداخت و هم زمینه گفت وگوهاى روشنگر و خردمندانه را در جهان اسلام فراهم آورد و شالوده یک بناى استوار همدلى, هم فکرى و همراهى را ریخت. و آثار خود را چنان هشیارانه سامان داد که منطق و خرد در آنها سخن اول را مى گوید. هرکس در این در آثار به گلگشت بپردازد, جلوه هاى زیباى منطق و خرد را خواهد دید. آنان که منطقى مى اندیشند, منطقى ره مى پویند و آنان که دلهاى خود را هنوز بر روى واقعیتها نبسته اند در آن حقایقى را خواهند یافت که یک عمر تلاش صادقانه وى آنها را مستند کرده است. و البته در این نوشتار ما تلاش کردیم تا روشن کنیم که مبانى عملى سید شرف الدین در گفت وگوها, در جایگاه عالم دینى و دفاع کننده از مکتب وحدت آفرین و پیوندزننده تشیع, تا چه اندازه منطقى و عالمانه است. چنانچه اوج منطق را در میدانهاى علمى بجوییم, هماهنگى سید شرف الدین با مبانى عملى و ساختار دگرگونیها در میدانهاى علمى, خود, مؤید این مدعاست.