تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,858 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,986 |
فمینیسم | ||
حوزه | ||
مقاله 4، دوره 20، شماره 119، آذر 1382، صفحه 102-247 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
مسلم نجفی | ||
تاریخ دریافت: 28 آذر 1394، تاریخ پذیرش: 28 آذر 1394 | ||
اصل مقاله | ||
فمینیسم در غرب (فمینیسم یعنى آیینى که طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است.)3 بسیارى, فمینیسم را یک جنبش اجتماعى زنان دانسته اند, اما فمینیسم, هم ایدئولوژى است و هم جنبش اجتماعى. ایدئولوژى است, چون تأکید بر ارزش مساوى زنان, با مردان دارد و دست رد مى زند بر سینه ایدئولوژیهاى جنسیّت گرا و پست شمار زنان. فمینیسم, جنبش اجتماعى است, چون تلاش سازمان یافته اى است براى دگرگون کردن نظامهاى اجتماعى که به فرمانبرى زنان از مردان, تأکید مى ورزند و به آن ادامه مى دهند.4 (من خودم هیچ گاه نتوانسته ام بفهمم فمینیسم یعنى چه و فقط مى دانم هر وقت احساساتى را بیان مى کنم که مرا از آدمى شل و ول یا یک روسپى متمایز مى کند, به من مى گویند فمینیست.)5 به گفته خانم ژیل استفن سِن: (فمینیسم, مجموعه اى از اندیشه هاى متحول و چنان پراکنده است که نمى توان نام ایدئولوژى به آن داد و در واقع احساس بى عدالتى از سوى زنانى است که از اعطاى برخى حقوق به مردان صرفاً به این دلیل که مرد هستند و محروم کردن زنان از آن حقوق به صرف این که زن هستند, آزرده خاطرند.)6 و از نظر خانم آدرین ریچ (Adrin Rich) نویسنده امریکایى: (فمینیسم, از یک سو یک لقب پوچ و سبکسرانه به نظر مى رسد و از سویى به منزله نوعى اخلاق, روش شناسى و یا یک طریقه پیچیده تفکر و عمل درباره شرایط زندگى است.)7 خانم مارلین فرنچ مى نویسد: (من نهضت برابرى زن و مرد (فمینیسم) را به هر گونه کوششى براى پیشرفت و بهبود سرنوشت زنان از طریق ایجاد همبستگى و دیدگاهى که زن از طریق آن دیده مى شود, اطلاق مى کنم.)8 سرانجام, نیکلاس دیویدسن در این باره مى گوید: (فمینیسم در بهترین معناى آن, یعنى علاقه بسیار به رفاه زنان و بهبود شرایط زنان از طریق فعالیتهاى اجتماعى گوناگون.) نماى کلى (برحسب نظر یک مورخ برجسته مذاهب, دو کشف اساسى منشأ پیدایش مذاهب پدر بوده است: نخست شناخت و اهلى کردن حیوانات, امکان کشف نقش فرد مذکر را در تولیدمثل فراهم آورد و پس از آن وقتى که خیش اختراع و توسط مردان جایگزین کج بیل زنان شد, مفهوم آلت تناسلى مرد را به خود گرفت که وسیله براى آماده کردن زمین به منظور حاصلخیز کردن آن است, اعتقادى که احتمالاً محصول کشف نقش مرد در تولیدمثل بوده است. آخرین قدم با پیدایش مفهوم خداى قادر مطلق در ادیان پدر سالار برداشته مى شود….)15 آندره میشل, تأکید مى کند که نوشته هاى تاریخى, بیش تر, به قلم مردان طرفدار مردسالارى نگاشته شده است, از این روى, درباره سرگذشت و بوده و هست تاریخى زنان, چندان درخور اعتماد نیستند. پس باید به کتابهاى تاریخى که کم تر به پیشداوریهاى مردسالارانه آلوده است, گرچه اندک شمارند, روى آورد; همانند نوشته هاى خانم الیزبولدینگ. (زن, زن زاده نمى شود, بلکه زن مى شود. هیچ سرنوشت زیستى, روانى و اقتصادى سیمایى را که ماده انسانى و متن جامعه به خود مى گیرد, تبیین نمى کند. تمامت تمدن است که این محصول واسط میان نر و اخته را که مؤنث خوانده مى شود, پدید مى آورد. تنها دخالت کس دیگر مى تواند فردى را چون یک (دیگرى) جلوه دهد.)20 دو بوار, در کتاب خود به بخشهاى گوناگون دوران زندگى زنان, مانند آموزش, کودکى, جوانى, مادرى و به حالتهایى چون عشق, خود فریفتگى و روسپى گرى زنان مى پردازد و سعى دارد نشان دهد که زن در این دوره ها و حالتها, نقش جنس دوم بودن را در اثر واداشتن, ویژگیها و زمینه هاى محیط مى پذیرد وگرنه در اصل و طبیعت خود انسان کاملى است که فرقى با مردان ندارد و سزاوار حقوق مساوى با آنان است. به نظر او, نقش مادر مانند نقش همسر جزئى از موهومات است که براى به بند کشیدن و زندانى کردن او در خانه و گرفتن آزادى او به کار مى رود. از این روى پیشنهاد مى کند: کودکان به گونه گروهى پرورش یابند. تاریخچه جنبشهاى فمینیستى (زن دروازه شیطان است, معبر شر است و تباهى, نیش مار یا اهرمن و در یک کلمه شىء مخاطره آمیزى است.) توماس اکونیاس (Thomas Aquinas) (1274ـ 1225) از متکلمان برجسته و نامور مسیحى مى گوید: (زن براى کمک به مرد آفریده شده و یگانه نقش او حاملگى است.)21 سنت اگوستین (At. Augustine) دیگر متکلم بزرگ مسیحى گفته است: (زن حیوانى سست, کینه ورز و سرشار از بدى است; او سرمنشأ تمام جرّ و بحثها, مباحثات و بى عدالتى هاست.)22 در قرنهاى پانزدهم و شانزدهم تنگناها و زورگوییهاى کلیسا علیه زنان شدت یافت و آنان را در خانه و خانه دارى, شهر بند کردند. حتى در سال 1547 اجتماع زنان براى سخن گفتن و به قول کلیسا ورّاجى, از سوى حکومت ممنوع شد. این فشارها, تنگناها, تاریک فکریها و رفتارهاى نابخردانه, زمینه ها را براى برخوردها و اعتراضهاى زنان فراهم مى آورد. ظهور ژاندارک را در عرصه هاى اجتماعى و نظامى فرانسه, که گویا به معناى اعلام توان زنان در نقش آفرینى هاى گوناگون اجتماعى است, مى توان تذکرى براى زنان دانست. (وقت آن است که انقلاب در سوى زنانه پدید آید و عزت و شرافت را به زنان بازگرداند.) در این کشور (انگلستان) دانشمندان بنامى, همچون ویلیام تامپسون; بویژه جان استوارت میل از حقوق زنان عالمانه خردمندانه به دفاع برخاستند. شاخه هاى گوناگون فمینیسم 1. لیبرال فمینیسم: این گرایش, کم و بیش, زودتر از دیگر گرایشها, یعنى حدود سه قرن پیش در اروپا, پدید آمد. اندیشه و مرام لیبرالیسم, با رشد سرمایه دارى پدید آمد و در پى برابرى ذاتى انسانها, خواستار دموکراسى و آزادیهاى سیاسى بود و بر همین اساس علیه نظام سلطنتى شورید. در این میان, زنان اثر پذیرفته از لیبرالیسم, علیه دعاوى سلطه طلبانه مردان بر زنان به پا خاستند و به دنبال حقوق مساوى از جمله فراهم آورى زمینه هاى فراگیرى دانش و کار به گونه برابر براى مردان و زنان شدند. از نظر اینان, استقلال مالى, که راه اصلى آن به کار گرفتن و کار داشتنِ زنان است, مهم انگاشته مى شد و با این حال, نقش ازدواج و مادرى زنان را امرى مثبت و لازم شمرده مى شد و مى گفتند: مى توانیم از زنان موجوداتى عقلانى و شهروندانى آزاد بسازیم, تا همسران و مادران خوبى شوند. بر توانایى خردورى زنان تأکید کرده, عقب ماندگى را نتیجه بازداشتن و کوتاه کردن دست آنان از مجالها و فرصتهاى برابر با مردان در امور اجتماعى و علمى مى دانستند. از جامعه دو جنس (Androgyny) پشتیبانى مى کردند. در چنین جامعه اى, مردان و زنان صاحب ویژگیهاى مبالغه آمیز ناسازگار, انگاشته نمى شوند; یعنى در آنها ناسازگارى شدیدى بین ویژگیهاى منطقى بودن, مستقل, مهاجم, متهور, عقلانى و خوددار مردانه با ویژگیهاى درونگرا, وابسته, پرشور, ایثارگر و مهرورز زنانه نیست. (در میان لیبرال فمینیستها, مواضع مختلفى در مقابل مطالب دینى گرفته مى شد. کسانى مانند لوکر تیامُت (Lucretia Mott) و سوزان آنتونى (Susan B. Antony) ـ هر دو امریکایى اند ـ بر این باور بودند که هیچ کس انجیل و مسیحیت را ترک و رها نمى کند, بلکه قراءت صحیحى از آموزه هاى انجیلى درباره خلقت خدا ارائه و از تساوى زنان در اجتماع حمایت مى کند. تنها شمار کمى از فمینیستهاى این دوره جرأت کردند و به انجیل و دین مسیحیت به عنوان مروّجان پدرسالارى حمله کردند. الیزابت کدى استانتون (Elizabeth Candy Stanton) که در سالهاى 8 ـ 1895 انجیل زنان را نوشت و ماتیلد اژوزلین گیج صاحب کتاب (زنان, کلیسا و حکومت) (1893) نه تنها ضد دین بودند, بلکه اظهار مى داشتند: به دین جدیدى که به طور اصولى با فمینیسم موافق باشد, نیازمندیم. این فکر توسط شارلوت پرکینز گیلمن با کتاب (دینِ مردان و دینِ زنان) (1923) رواج یافت.)29 جان استوارت میل هم در یک حکم کلى گفته بود: (هرچند همه ادیان سخنان بسیارى در نفى نفس و خودستایى سروده اند, ولى همه آنها در عمل از نفسانیات و خودستاییها هم دفاع مى کنند… جوهر درونى تمام گفته هاى مسیح هم همین اعلام برابرى تمام انسانهاست; هرچند که روحانیون مسیحیت هیچ گاه در عمل آن را تعلیم نداده اند… زنان تحت تمکین حاکمیت مردان, که مورد تأیید همه ادیان هم قرار گرفته, در شدیدترین شرایط بیداد و خفقان هم از حق ابراز مخالفت و ناتمکینى محروم شده اند.)30 2. مارکسیسم فمینیسم: این گرایش در میانه قرن نوزدهم, براساس دیدگاه هاى بنیان گذاران مارکسیسم درباره زنان, همچون کارل مارکس (83 ـ 1818) و فردریک انگلس (95ـ1820) ظهور کرد. این گرایش, بویژه با فمینیسم لیبرال, که توجیه گر نظام سرمایه دارى و بورژوایى بوده, ناسازگارى و ناهمخوانى آشکارى داشت. انگلس با توجه به جایگاه زنان در نظام سرمایه دارى, مخالفِ تقسیم جنسیتى کار بوده و زنان را از این جهت مورد ستم سرمایه دارى مى داند. به نظر او نخستین شرط رهایى زن خانه دار, بازگشت او از خانه به عرصه هاى اجتماعى است. برابر این سخن, به نظر او براساس نظریه ماتریالیسم تاریخى, زن در دوران نخستین تاریخ (کمون اولیه) در اجتماع, حضورى نقش آفرین و پر تلاش داشت و از ستم ناشى از کارِ خانه و همسردارى و بچه دارى رها بود. مارکسیسم, تلاشِ زایشى زنان را نادیده مى گیرد و آن را بیش تر یک روند حیوانى مى داند. بنابراین, در این نظریه, نظام خانواده جایگاهى ندارد, بلکه خانواده را عاملى براى رشد سرمایه دارى و تربیت فرزندان در جهت سلطه پذیرى در اجتماع و مانع از کار تولیدى مفید از سوى زنان مى داند و با این حال ازدواج را نفى نمى کند. 3. رادیکال فمینیسم: این گرایش در سال 1960 در امریکا پدید آمد. گروهى از زنان (جنبش آزادیبخش زنان) را بنیان گذاردند که خالى از مردان بود; زیرا از همدستى و همکارى مردان اطمینان نداشتند. اینان به افشاگرى بر ضد چیرگى جنسى در سازمانهاى مدعى صلح و عدالت پرداختند و در سال 1969 اعلامیه اى تند علیه مردان نشر دادند: (زنان طبقه اى ستمکش اند… ما مردان را عامل ستمى مى دانیم که بر ما مى رود. برترى جنس مذکر اساسى ترین شکل سلطه است… همه مردان به زنان ستم کرده اند… ما نه انقلاب مى خواهیم و نه خواهان اصلاحات هستیم, تنها خواهان چیزى هستیم که براى زنان خوب باشد.) این, فرازى از مانیفست گروهى به نام: جوراب قرمزها, در نیویورک بود. (فمینیسم نظریه و شعار است و همجنس گرایى عمل.) این شعار و مرام تاکنون همچنان ادامه دارد.32 (مقولات مرد و زن, چیزى جز جعلیات کاریکاتوریستها و ساخته هاى فرهنگى نیست. زنان یک طبقه اند. زن نیز, مانند مرد مقوله اى سیاسى و اقتصادى است, نه مقوله اى ابدی… لذا هدف ما سرکوب مردان به عنوان یک طبقه است; امّا نه با نابود کردن نسل مردان; بلکه از راه مبارزه سیاسى. وقتى طبقه مردان نابود شدند, طبقه زنان هم ناپدید مى شود, زیرا هیچ برده اى بدون ارباب وجود ندارد.)33 رادیکالها بر این نظرند باید بدیلى زنانه و فمینیستى را در عرصه ادبیات, تاریخ, موسیقى, معنویات, خدمات بهداشتى, جنسیت, کار و تکنولوژى ارائه کرد. از این رو تلاشهایى براى دگرگونى در لغت نامه زبان انگلیسى در امریکا جریان دارد و نیز تلاشهاى بسیارى در جهت تاریخ نگارى, روان شناسى, جامعه شناسى, پزشکى و… صورت گرفته و مى گیرد. 4. سوسیال فمینیسم: این گرایش, وارث دو سنت سیاسى رادیکال فمینیسم و فمینیسم مارکسیستى و به دنبال درآمیختن این دو نظریه با هم است. پیدایش این نحله, مربوط به دهه 1970 است. اینها برخلاف رادیکالها, جداسازى زنان از مردان را بى ثمر و موجب از دست دادن متحد بالقوه; یعنى مردان مى دانستند که از نظر ایدئولوژى (سوسیالیسم) با آنها پیوند داشتند. شمارى از آنان براى مبارزه با پدرسالارى در جهت (دستمزد براى کار در خانه) تلاش کردند. این در حالى بود که دیگران با آن, به ناسازگارى برخاستند; زیرا آن را به معناى مشروعیت بخشیدن به تقسیم کار سنتى مى دانستند. به نظر آنان مبارزه طبقاتى و مبارزه براى زنان از هم جدایى ناپذیرند, زیرا چیرگى مردان و مردسالارى از امپریالیسم جدایى ناپذیرند. بر همین اساس بود که هایدى هارتمن اعلام کرد: نباید تنها بر پیروى زنان در حیطه اقتصاد تکیه کرد, بلکه در جبهه خانه نیز باید نبرد ادامه یابد وگرنه با گذر از امپریالیسم به نظام سوسیالیستى, پدرسالارى همچنان ادامه مى یابد. (آن زمان فکر مى کردم مسأله زنان در ارتباط با مبارزه طبقاتى است و با دگرگون سازى کلى جامعه حل مى شود; اما اکنون متوجه شده ام که نباید در انتظار پیدایش جامعه سوسیالیستى بمانیم, بلکه باید براى بهبود شرایط کنونى زن مبارزه کنیم. از سویى حتى در کشورهاى سوسیالیست خبرى از برابرى زن و مرد نیست… در فعالیتهاى احزاب چپ گرا نیز همیشه کارهاى بى ارزش و کسالت بار به عهده زنان است…)34 او از سال 1972, به صف مبارزان رادیکال پیوست. ([سوسیالیستها] دیدگاه ضد دین را براساس نقد مارکسیستى از دین به عنوان ابزارى براى طبقه حاکم در جهت تخدیر کارگران, توسعه بخشیدند…)35 5. فمینیسم خانواده گرا: از اواخر دهه هفتاد و در دهه هشتاد میلادى, شمارى از زنان مانند بتى فریدن, جرمین گریر (ـ1939 و Germaine Greer) وجین بتکه الشتین (Jean Bethke Elshtain) آثارى را منتشر کردند که در آنها از فمینیسم خانواده گرا که بعدها به احیاى مادرى مشهور شد, دفاع کردند. آنان مى گفتند: مادر بودن با فمینیسم ناسازگار نیست, بلکه قابل جمع است. گریر, متولد استرالیا و رهبر جنبش آزادى زنان در استرالیا در کتاب (خواجه مؤنث) (The Female Eunuch) از جایگاه زن در اجتماع انتقاد کرد.36 (1971) او با ازدواج تک همسرى و شیوه خانواده هسته اى (زن و مرد و فرزندان) به ناسازگارى برخاست و از خانواده ریشه اى که چند نسل را در برمى گیرد (خانواده سنتى گسترده) و نیز از احیاى نیروى جنسى زنان پشتیبانى کرد. به نظر او رفتن در پى شور جنسى بى غل و غش زنان, آنان را به افرادى پر تحرک و خودساخته, بویژه در اتاق خواب تبدیل مى کند و این باعث از بین رفتن ناسانیها, غیر از ناسانیهاى روانى مى شود. اما او در سال 1984, جنسیت و سرنوشت را نوشت. این بار نیز از خانواده دفاع کرد, اما بر ناسانیهاى جنسى زن و مرد تأکید کرد و خانواده هسته اى را براى از بین بردن نیازهاى مهرورزانه زنان سفارش کرد. او با خرده گیرى از هیاهوها و جنجالهاى تندرَوانه و سر و صداهاى مسخره رادیکالها, خانواده را عرصه جدیدى براى فمینیسم تعریف کرد. بتى فریدن نیز (مرحله دوم) را نوشت (1981) که خط مشى جنسى را سبب دشمنى میان زن و مرد و منزوى شدن زنانى که در پى رضایت خاطر از راه مادر شدن هستند, دانست. 7. اکوفمینیسم39: این گرایش, از گرایشهاى (محیط زیست گرایى) (Ecologism) است که در بیست سال اخیر پیدا شده است. اکوفمینیسم چشم اندازى است که شمارى از فمینیستها خواسته اند در آن آراى خود را به یکى از بینشهاى هوادار محیط زیست پیوند بزنند. اینان هوادار پیوند دادن بین نابرابرى جنسى و چیرگى بر طبیعت اند; یعنى دست اندازى مردان به زمین و به تاراج بردن منابع آن را با رفتارشان با زنان همانند مى کنند و ستایش گرا نقش زنان به عنوان (مادران زمین)اند. بسیارى از اینان, خواهان رهبرى جنبش سبزها هستند, هم به دلیل زیست شناختى و جایگاه فرمانبردارى که در تاریخ داشته اند که سبب نزدیکى بیش تر اینان به طبیعت شده است و هم این که شرکت زنان در جنبش سبزها آسان تر و با ثمرتر است. این جنبش در بدگمانى نسبت به روند نهادهاى دنیاى سیاست متعارف با فمینیسم, شریک است. به نظر اینان آینده زن و مرد تنها با پذیرش ارزشهاى زنانه تأمین مى شود. (این امر, یعنى حفظ محیط زیست, تنها با مشارکت مردم و بویژه زنان امکان پذیر است.)40 شاید این حرکت, از (اکوفمینیسم) اثر پذیرفته باشد. 8. فمینیسم سیاهان: فمینیستها, همیشه ادّعاى خواهرى جهانى و تلاش براى کسب حقوق همه زنان جهان را داشته اند. اما شمارى از زنان سیاهپوست آنان را متهم کردند که این تنها ادعایى پوچ است و در عمل, ستم نژادى را علیه زنان سیاه تداوم بخشیده است. 9. فمینیسم پُست مدرن: مکتب فکرى پست مدرنیسم (Post-modernism) دستاورد اندیشه ها و نظریه پردازیهاى شمارى از فیلسوفان در سده هاى اخیر است. اندیشه ورانى همچون کانت, هیوم, نیچه و… با شک و تردیدافکنى در قدرت عقل در فهم حقیقت, مکتب مدرنیسم را که در چند قرن اخیر اندیشه غالب بوده است, به زیر سؤال بردند. این مکتب, در غرب و شرق رو به گسترش است و مى تواند دگرگونى مهمى را در فرهنگهاى مردم جهان پدید آورد. از جمله باورهاى دینى مردم را بر آنان سست و بى پایه جلوه دهد. وجه مشترک پست مدرن ها این است که عقاید پذیرفته شده را رد و ادعاى مدعیان شرح واقعیتهاى وجود را نفى مى کنند. به نظر آنان, هر مکتب فکرى که مدعى درک واقعیت در وجهى یک سان و یک پارچه باشد, گمراه کننده و ظاهر فریب است, زیرا واقعیت پیچیده تر از آن است که در یک روش (درست) براى دیدن جهان بگنجد. فراز و فرودهاى فمینیسم (…محدود ساختن زنان به یک ازدواج و یک شوهر نهایت ظلم و بى انصافى است… عدالت و انصاف ایجاب مى کند که بتوانند شوهران خود را به تکرار تغییر دهند…)43 در بیش تر کشورها, زنان از تلاش در امور سیاسى ممنوع بودند. مجلس قانون گذارى انگلستان که از قرن سیزدهم میلادى سابقه دارد, تا آغاز قرن بیستم, زنان موفق به ورود به آن نشده بودند. حق رأى زنان و نمایندگى آنان در مجلس, نخستین بار در کشور نیوزیلند (1893) و استرالیا (1902) براى زنان اروپایى تبار به رسمیت شناخته شد و سپس این حق در کشورهاى اروپایى کشورهاى قاره امریکا براى زنان به دست آمد. با انتشار چنین خبرهایى در آسیا و افریقا, تلاشهایى از سوى زنان در کشورهاى این دو قاره به عمل آمد و پیروزیهایى به دست آمد. هم اکنون تنها در پاره اى از کشورهاى آسیایى مانند: امارات و عربستان و ده کشور دیگر, هنوز زنان حق رأى و نمایندگى ندارند. مجلس نمایندگان در کشور سوئد, تا پیش از ورود زنان (1918) 486 سال سابقه داشت و مجلس قانون گذارى در لهستان و فرانسه به ترتیب 326 و 156 سال سابقه داشت که در اختیار مردان بوده است.44 جان استوارت میل مى گوید: (باید بپذیریم که مقام زن در خانه شوهر نهایت و غایت بردگى را معنى کرده است. زن شوهردار نسبت به حقوق شخصى خودش در بدترین شرایط بردگى گرفتار آمده است.) اما او به خلاف شکایت از وضع حقوقى نابسامان زنان در خانه از خانه دارى آنان, پشتیبانى مى کند: (ترتیب معمول که شوهر خارج از خانه کسب درآمد مى کند و زن در درون خانه خرج خانه را به عهده دارد, مناسب ترین روش کار و مسؤولیت به نظر مى رسد… به نظر من اگر دنیا عدالتى مى داشت, اصلاً مطلوب نمى بوده که زنان براى رفع کمبودهاى مالى خانواده خارج از خانه استخدام شوند…) اما در روزگار کنونى, کار در بیرون از خانه را به سود آنان مى داند.46 (من از زنانى که خودشان را داخل سیاست مى کنند بیزارم… جوانمردى, یعنى زنان را در موقعیتى که شایسته آنها نیست, قرار ندهیم. هر چیزى که لازمه اش نبرد باشد, منحصراً وظیفه مردان است.)47 موسولینى رهبر فاشیستهاى ایتالیا مى گفت: (جنگ, مهم ترین موضوع زندگى مرد است, همچنانکه مادر بودن مهم ترین موضوع در زندگى زن است. زنان را هرگز نباید جدّى گرفت, چون ندرتاً پیش مى آید که خودشان جدّى باشند.)48 پافشارى آنان بر نقش سنتى زنان, در واقع برخاسته از نیازشان به تولیدمثل بیش تر و رشد جمعیت کشور بود. بنابراین, دیدگاه ها و موضع گیریهاى فاشیستها را مى توان از علتها و سببهاى رکود حرکتهاى فمینیستى موج اول در اروپا دانست. طلیعه بازگشت به سنّتها (زنانِ بدون فرزند, افسرده و سرگردان اند و روز به روز بر تعدادشان افزوده مى شود.) نیوزویک مى نویسد: (زنان مجرد, عصبى هستند و در زیر بحران عمیق عدم اعتماد به نفس خرد مى شوند.) در جمع مخالفان فمینیستها, زنان مشهورى را مى توان دید; همانند الیزابت مهرن, نویسنده پرطرفدار روزنامه تایم که خود زمانى فمینیست بوده است. او مى نویسد: (نسل ما را چون قربانى در راه جنبش زنان سر بریدند. زنان ساده لوحى همچون من فریب فمینیسم را خوردند.) خانم کى ابلینگ در مجله نیوزویک نوشته است: (فمینیسم آزمون بزرگى بود که با شکست مواجه شد… زنان نسل من, یعنى سردمداران فمینیسم قربانیان اصلى بودند.) همچنان که هر ساله دهها فیلم فمینیستى در جهان ساخته مى شود, فیلمهاى ضد فمینیستى فراوانى نیز تولید مى شود. مخالفان در فیلمهاى سینمایى و شوهاى تلویزیونى زنان مجرد, متخصص و هواداران برابرى حقوق را سبک و پست مى شمارند, از آنان هیولا یا بیمارى روانى مى سازند. در رمانهاى معروف, زنان مجرد را یا به حدّ یک ترشیده مفنگى مى رسانند یا از او هیولایى مى سازند که از بینى اش آتش بیرون مى آید; آرزویى جز ازدواج ندارد و آن را از هر غریبه اى گدایى مى کند و با تبر به جان مرد مجردى مى افتد که زیر بار ازدواج نمى رود. شمارى از زنان رسته از دام فمینیسم در خاطرات (ابرزنهاى دیوانه) نوشته اند: (نقطه نظرات سنگدلانه فمینیستى, زنان تحصیل کرده و شاغل را محکوم به داشتن شبهاى تنهایى, شامهاى سرد و توسل به الکل کرده است.) نویسندگان کتاب: زنان زیرک, انتخابهاى احمقانه (Smart Women, Folish Choices) مى نویسند: (پریشانى و اندوه زنان پیامد ناگوار فمینیسم است, زیرا این افسانه که خودشناسى تنها در سایه خودمختارى, استقلال و شغل و حرفه مقدر است, از ابداعات فمینیسم است). مونا شارن دانشجوى رشته حقوق در نشریه نشنال ریویو (National Review) در مقاله (اشتباه فمینیستى) مى نویسد: (آزادى زنان به جبران فسادها و تباهیهاى خود, درآمد بیش تر, سیگار مخصوص زنان, داشتن فرزند بدون شوهر, روابط آزاد جنسى, اعتبارات بانکى مشخص و زنان متخصص بیمارى هاى زنان به نسل من اعطا کرد, در ازاى آن موجب اصلى خوشبختى زنان یعنى مرد را از ما دزدیده است.)52 تلاشیِ کانون خانواده از پیامدهاى سوء نهضتهاى فمینیستى در غرب بوده است. حرکتهاى فمینیستى با نام پشتیبانى از حقوق زن در اثر زیاده روى و کنار زدن ارزشهاى اخلاقى و سنتى اى که در این جهت از مکتبهاى اومانیستى و ضد اخلاقى غرب اثر پذیرفته بود, تعادل روحى و روانى زنان و مردان و کودکان را برهم زده است و در اثر آن, اختلافها و ناسازگاریهاى زناشویى بیش از همیشه به جدایى و طلاق انجامیده است. زنان و مردان بسیارى در اثر تاب نیاوردن گرفتاریها و دشواریهاى خانوادگى به زندگى مجردانه روى آورده و براى فرو نشاندنِ غریزه جنسى یا به پیوندهاى آزاد جنسى, حتى با محرمانِ خویش روى آورده و یا به همجنس بازى تن داده اند که این خود از هدفهاى روشنِ فمینیستها, بویژه رادیکالها بوده است. خشونت و قتلهاى بسیارى در محیط خانواده ها رخ داده و مى دهد; در مَثَل براساس گزارش خبرگزارى آلمان 75% پرخاش گرى علیه زنان, همسران یا نزدیکان آنان هستند. در آلمان 4میلیون زن, به پرخاش گرى شوهران, گرفتارند. 90% دختران 12 تا 16 سال, که صاحب فرزند شده اند, مورد سوءاستفاده جنسى پدر, پدرناتنى یا دیگر محرمانِ خود قرار گرفته اند: (…باید در مدارس در تمام سطوح آموزشهاى جنسى ارائه شود. همچنین باید امکان دسترسى به وسایل جلوگیرى از باردارى در کلینیک خوابگاه هاى مدارس و سایر مکانها افزایش یابد. دولت باید امکان سقط جنین را تضمین کند, زیرا ممنوعیت سقط جنین براى بسیارى از دختران جوان زندگى توأم با فقر و ناراحتى به همراه مى آورد. تا وقتى ما با تبلیغات خود زنان جوان را به مسائل جنسى تشویق مى کنیم; اما به لحاظ قانون حاملگى را ممنوع نمى سازیم, سقط جنین تنها امید براى آنها است.)55 خانم آندره میشل, که مى توان او را از رادیکال فمینیستهاى عصر حاضر به شمار آورد, مفتخرانه گسترش بى بندوباریهاى جنسى و اخلاقى زنانه را به فمینیستها نسبت مى دهد: (آمار تمام کشورهاى غربى مبیّن کاهش ازدواج و زاد و ولد و نیز افزایش طلاق, بخصوص از سوى زنان است و این نشانه آن است که زنان همانند مادران شان عجولانه به ازدواج روى نمى آورند. آمار نشان مى دهد که هر چه میزان تحصیلات زنان بالا مى رود, کم تر ازدواج کرده و بیش تر طلاق مى گیرند. توسعه ازدواج آزاد, خانواده تک والدینى, جست وجوى زندگى عاشقانه بدون ازدواج, راه هاى دیگرى به جاى ازدواج سنتى هستند که فمینیستها در نوشته ها و اعمال روزانه خود پیشنهاد کرده اند. انقلاب در رسوم اخلاقى با انقلاب فکرى فمینیستى همراه است…)56 بحران در پیوندهاى خانوادگى و خانواده ها, اندیشه گرانِ غرب را به چاره جویى وادار کرده است. در ایتالیا در روز جهانى زن, براى نخستین بار, انجمن حمایت از مردان, در شهر میلان, در مخالفت با فزون خواهى زنان, راهپیمایى به پا کرد. شاخه شاخه شدن جنبش فمینیسم با گرایش فمینیسم خانواده گرا, واکنشى در برابر بحران زندگى خانوادگى است و بسیارى از زنان, در اصل, خارج از حرکتهاى فمینیستى به سمت زندگى و خانواده سنتى گرایش نشان مى دهند و به گونه آشکار, دشمنى خود را با فمینیسم و نقشهاى ویران گرانه آن اعلام کرده اند, همان گونه که در دهه هاى اخیر در جامعه غرب, اندیشه وران بزرگى همچون رنه گنون, فرِیتیوف شوآن, …بازگشت به سنتها را آغاز کرده اند. (روزبه روز تعداد بیش ترى از زنان امریکایى به این فکر مى افتند که بایستى در مورد مسائل اجتماعى محافظه کارتر باشند. به استناد یک نظرسنجى که از سوى مرکز برابرى جنسیّت انجام گرفت, زنان بیش ترى, همچنین طالب خانواده اى هستند که در آن شوهر, رهبرى خانواده را بر عهده گرفته و نان آور اصلى خانواده باشد… براساس این نظرسنجى 36% از زنان امریکایى عقیده داشتند که زنان بایستى در برابر شوهران خود فروتنانه تسلیم شوند و 48% هم فکر مى کردند که اگر شوهر شغل خوب و درآمد کافى در خارج از منزل داشته باشد و زن کارهاى خانه را به عهده بگیرد, جامعه بسیار خوب خواهد بود. این نظرسنجى در سرى نظرسنجیهاى این مرکز, اولین در نوع خود بود.)57 نیکلاس دیویدسن, از مخالفان فمینیسم, با پذیرش پاره اى از دستاوردهاى خوب و درخور توجه این نهضت براى زنان, همانند کار, تحصیل و ورزش, از نقش ویران گر آن در فروپاشى نظام سنتى خانواده و پیوندهاى مهرانگیز زن و مرد به سختى گله مند است: (بسیارى از زنان در صحنه اجتماعى گرفتار شده, مزایاى خانه و خانواده را از دست داده اند… با افزایش نیروهاى کار و فشار روحى رقابت با مردان, میزان سرطان, بیماریهاى قلبى, اعصاب و… افزایش یافته است… نهضت فمینیستى, هرگز براى این واقعیت که میلیونها زن امریکایى همچنان مى خواهند خانه دار باشند, اهمیتى قائل نیست, از این روى, این نهضت نیازهاى میلیونها زن امریکایى را نادیده مى گیرد یا بسیارى از اوقات با آن مخالفت مى کند, فمینیستها, نمى توانند به تثبیت سنت ازدواج کمک کنند, زیرا همواره درصدد تخریب این نهاد بوده اند… فمینیسم به عنوان فلسفه اى عام یک ننگ و نقص بزرگ است… فمینیسم معاصر فلسفه اى است که مبناى آن خشم و عصبانیت است و بدبینانه ترین دیدگاهى است که در طى سالهاى اخیر ظهور کرده است… فمینیست در شکل کنونى اش, که مظهر ضدیّت با مرد است, اصلاً قابل دفاع و اعتماد نیست.)58 فمینیسم در ایران زنان در عصر مشروطه (ما آقایان و پیشوایان دین را مى خواهیم… عقد ما را آقایان بسته اند… اى شاه مسلمان بفرما رؤساى مسلمانان را احترام کنند… اگر روس و انگلیس با تو طرف شوند, ملت ایران با حکم این آقایان جهاد مى کنند.) در سال 1286, حدود یک سال پس از امضاى فرمان مشروطیت, حکومت ایران از مورگان شوستر امریکایى خواست تا به وزارت مالیه و گمرکات ایران سر و سامانى بدهد. روسها, با این کار به ناسازگارى برخاستند. از این روى, نیروهاى خود را به شمال ایران, گسیل داشتند. مردم علیه روسها تظاهرات گسترده اى برپا کردند که نقش زنان حساس تر بود. هنگامى که نمایندگان دوره اول مجلس, آهنگ تسلیم در برابر تهدید روسها را داشتند, سیصد زن چادرى و مسلح وارد مجلس شدند و آنان را از این کار بازداشتند. (نصف هر ملت مرکب است از زن. هیچ طرح ملى پیش نمى رود مگر به معاونت زنها.)60 نخستین نشریه در ایران سال 1226 قمرى به همت امیرکبیر با نام (وقایع اتفاقیه) منتشر شد. (تأسیس مدارس دخترانه مخالف شرع اسلام است.) سید على شوشترى از علماى وقت نوشت: (واى به حال مملکتى که در آن مدارس دخترانه تأسیس شود.)63 این ناسازگاریها از آن روى بود که مى انگاشتند, این مدرسه ها را بیگانگان بنیان گذارده و مى گذارند, تا بى دینى, فساد و بى عفتى را در بین بانوان رواج دهند. (یازده سال پیش در سال 1910 کلارا زتکین [فمینیست چپ گراى آلمانى] در دومین کنفرانس بین المللى زنان پیشنهاد کرد روز 8 مارس روز جهانى زن شناخته شود, زیرا در سال 1907 زنان در امریکا جهت احقاق حقوق خود, راهپیمایى کردند و این پیشنهاد در سال 1911 پذیرفته شد.)64 این دو زن بعدها با به قدرت رسیدن رضاخان به مدت چهار سال در زندان به سر بردند. (سبحان الله از این غفلت و جهالت نسبت به نوع! آیا هیچ مردى بر خود مى پسندد که زن او شوهر متعدّد اختیار کند؟ حاشا و کلاّ! پس چگونه صعب ترین مصائب را بر نوع و قرین خود روا مى دارید و آن چه بر خود شما ناگوار است, بر بنى نوع خودتان مى پسندید؟ در صورتى که بقاى عالم و ترقى و تمدن هر مملکت و کلیه جهان ناسوتى به واسطه طایفه نسوان است و شما ایشان را پست ترین خلق تصور فرموده…) او همچنین به ممنوع بودن دانش آموختن دختران و بانوان و حجاب زنان با نام دین, خرده گرفت و با طرح دلیلهاى سست و بى مورد, حجاب را عامل ریاکارى و فساد پنهان و بازدارنده پیشرفت دانست. (زنان از نظر اسلام, حق قانون گذارى ندارند. ممنوع بودن زنها از مقام قانون گذارى مستقیماً از اصول حقوق اسلام است و هیچ عامل خارجى دیگر در تکوین این فکر دخالت ندارد. فقه شیعه و فقه سنت هر دو به این اصل پاى بندند….)65 و هم او مى نویسد: (بنابراین… قدرت سیاسى همچنان در تیول مردان باقى ماند و مشروطه خواهى از سلطه مردسالارى در قلمرو سیاست گذارى نکاست… و بدین سان زنان ایران از انقلاب مشروطیت طرفى نبستند.) نویسنده سپس با اشاره به حرکتها و تلاشهایى که در این دوره انجام شد, مى نویسد: (…اما این عرصه چندان گسترده و شایسته نبود, تا آنها را در خود بپذیرد و بسترى شود براى زایش جنبش زنان ایران.)66 گرچه امروز در نظام اسلامى ما, مسأله یاد شده; یعنى شرکت زنان در مجلس و انتخابات حل شده است, اما رأى اجتهادى یاد شده در آن زمان, در جاى خود از سوى عالمان دینى نقد شده است و با این حال, نباید از اثرگذارى زمان و مکانِ غالب را در فتوا از نظر دور داشت با توجه به این که زمینه ها و بسترهاى کنونى و وضعى که پیش آمده, دستاورد اجتهادِ فقیهان است. زنان در عصر پهلوى (ما باید صورتاً و سنّتاً, غربى بشویم و باید در قدم اول, کلاهها تبدیل به شاپو بشود… و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود… شما وزراء و معاونین باید پیشقدم شوید و هفته اى یک شب با خانمهاى خود در کلوپ ایران مجتمع شوید… اگر زن یا دخترى[از بى حجابى]امتناع کرد او را به مدرسه راه ندهند.)68 بى گمان, نمى توان کشف حجاب رضاخانى را حرکتى در راستاى دفاع از حقوق زنان دانست, زیرا استبداد و خفقان در این باره با اصول تمدنى که خود از آن دَم مى زد, ناسازگارى داشت. به درآوردن آن لباس و پوشیدن این لباس و نداشتن این پوشش و داشتن آن پوشش, چه پیوند و پیوستى با تمدن و تحجر دارد؟ بى حجابى, مى تواند بسیارى از ناهنجاریهاى اخلاقى را در پى آورد که در آن صورت بازگشت به گذشته است. بنابراین برداشت که رویداد یاد شده, دفاع از حقوق زنان بوده است, چیزى جز نشانهّ خودباختگى و نادانى نیست. (حساس ترین حرکت رضاشاه در جهت تجددگرایى کشف حجاب … بود که بحران حقوق زنان را برملا ساخت. در این جریان, مراجع دینى به مقابله صریح با رضاشاه قیام کردند. بخش وسیعى از زنان ایران نیز به طرفدارى از مراجع با کشف حجاب اجبارى شاه مخالفت ورزیدند… مورخین, حتى آنها که اختناق سیاسى رضاشاهى را به شدت نقد کرده اند, نسبت به تغییر موقعیت زنان در عصر او به داورى مثبت پرداخته اند.) او سپس به یادکرد نمونه اى از سخن تاریخ نگاران مى پردازد: (بى شک دوران حکومت رضاشاه, به خاطر پیشرفت قابل ملاحظه زنان در حیات عمومى در یادها خواهد ماند… زنان سست شدن قیودى را که هنجارها و ارزشهاى سنتى بر آنها تحمیل کرده بود, به چشم مى دیدند. آنها توانستند در مشاغل پرستارى, آموزگارى, در کارخانه… مشغول به کار شوند… اصرار بر این بود که زنان در آموزش, پوشش و فعالیتهاى اجتماعى از خواهران غربى خود تقلید کنند… اما بعضى از این نوآوریها آرایه اى بیش نبود… قانون مدنى رضاشاه… هنوز هم در مورد نقشهاى جنسى و مناسبات میان دو جنس مفروضات سنتى اسلامى را منعکس مى کرد… با این همه دوران حکومت رضاشاه به لحاظ ارتقاى منزلت زنان, شاهد یکى از پیشرفتهاى تاریخ ایران نو بوده است.)69 او سپس مى نویسد: (به نظر من, رضاشاه به قوه قهریّه کشف حجاب کرد و با آن که توانست با همین شیوه جامعه یکدست محجّبه زنان ایران را براى همیشه تکان دهد, اما هرگز مادربزرگها و مادران ما نتوانستند چهره استبدادگر او را که زمینه چهره غضبناک پلیسهایى که چادر از سر زنان در معابر برمى داشتند, بازسازى شده بود, فراموش کنند.)70 به نظر مى رسد هنگامى نویسنده, کشف حجاب را آشکار کننده بحران حقوق زنان و سپس تکان دهنده جامعّیت یکدست محجبه زنان مى داند و بیش تر از خشونت در قضیه اظهار ناخرسندى مى کند, نفس کشف حجاب را امرى مثبت, مى انگارد. دوران پهلوى دوم (زن باید مانند مرد بتوان به مقام پادشاهى برسد. ما دلیلى نداریم که والاحضرت [!] شاهدخت شهناز پهلوى را به اتصاف دختر بودن از ولیعهدى ایران برکنار کنیم). او همچنین در این اثر (/10ـ11) از ممنوع بودن زنان از شرکت در انتخابات و رأى دادن و انتخاب شدن براى مجلس, انتقاد کرده است. (اگر از زن در تاریخ یاد مى شود, یا مادر جنگ است و یا مادرانى چون مادر حسنک هستند که هیچ گونه تحرک واقعى ندارند و یا اگر تحرک ناچیزى داشته باشند, در حدود حلوا و شیرینى پختن براى مردان و امیران جوان… تحرک دارند… خانمى از روزنامه نویسها که به دنبال قهرمان زن در تاریخ گذشته ایران با این و آن مصاحبه مى کرد. روزى از من هم در این باب سؤال کرد. هر قدر به مغزم فشار آوردم دیدم حتى یک زن از کل تاریخ گذشته ایران نمى یابم که عملى بزرگ و واقعاً قهرمانى در حدود همان ژاندارک فرانسویها, مثلاً, انجام داده باشد… واقعیت این است که زن ایرانى در گذشته عملاً وجود خارجى نداشته است… نقابى سخت و سفت در طول تاریخ صورت این زن را پنهان کرده است… تاریخ گذشته ایران, واقعاً تاریخى ظالم و مذکّر است… در بستر عطوفت زنانه هرگز جارى نشده… به همین دلیل از شقاوت و سرسختى و خشونت بهره برده که به ندرت مى توان نظیرش را در تاریخ اقوام دیگر پیدا کرد… به همین دلیل… زن ایرانى در اغلب موارد از نظر ایرانى بودن بى ریشه و فرهنگ مى ماند… و هم از این رو, پس از باز شدن دروازه هاى غرب به روى ایران, چشم بسته مبهوت جلوه هاى زنان غربى شده است.) و یا مى نویسد: (اسلام مى خواهد دنیویّت سالم در کنار دینى سالم و توأم با فکر آخرتى سالم در اذهان رسوخ یابد.)73 3. درباره ستم کشیدگى زن در ایران. این اثر فمینیستى, در دهه 50ش منتشر شده است. نویسندگان آن از فمینیستهاى مارکسیست اند. اینان که در خارج از کشور, علیه رژیم شاه مبارزه و از جنبش مارکسیستى در ایران پشتیبانى مى کردند. آنان انقلاب مارکسیستى را براى رهایى زنان کافى نمى دانستند, بلکه هوادار جنبش زنانه مستقل بودند. اینان نیز, با تمام توان به قانونهاى مدنى ایران, که بیش تر برابر فقه شیعه است, هجوم مى بردند. از جمله به این که شوهر, سرپرست زن, خانه و خانواده باشد, خرده مى گرفتند و این که مرد مى تواند برابر قانون چند همسر داشته باشد, نادرست مى انگاشتند. عقد موقت را برابر با روسپى گرى مى دانستند. حتى طلاق, تنها در دست مرد باشد, در نزد اینان ناپسندیده بود. (از آن جا که قانون مجازات عمومى که در سال 1304 به تصویب رسیده بود, قانونى عرفى و به دور از مجازاتهاى مصرّحه در احکام اسلامى; یعنى حدود و قصاص و دیات بوده, لذا در مورد احکام کیفرى, زنان ایرانى از سال 1304 وضعیت نامناسبى نداشتند و تبعیضهاى چشم گیرى بین زن و مرد وجود نداشت.)75 در همین زمان بود که تیزنگران و دقیق اندیشانى چون شهید مرتضى مطهرى وارد میدان شدند و در واقع, در ایراد به دگرگونى در قانونهاى بنا شده بر فقه اسلامى, قلم به دست گرفتند. کتاب نظام حقوق زن در اسلام, که در سال 1353 منتشر شد, پیش از آن در سالهاى 45ـ46 در مجله زن روز, چاپ شده بود و در سلسله مقاله هایى, استاد فلسفه احکامِ مربوطِ به زنان را تفسیر کرده بود. (مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقى حاصل مى شود؟ مگر مردها که تا حالا بودند, ترقى براى شما درست کردند, تا زنهایتان ترقى درست کنند؟ ما مى گوییم اینها را فرستادن به این مراکز, جز فساد چیزى نیست; شما بعد تجربه کنید… ما با ترقى زنان مخالف نیستیم, با این فحشا مخالفیم, با این کارهاى غلط مخالفیم. مگر مردها آزادند که زنها مى خواهند آزاد باشند؟)76 البته در آن زمان شاید نظر بسیارى از فقها حرام بودن حضور زنان در چنین مجالسى بود که به دلیل پویا بودن فقه شیعى, فتواى آنان دگرگونى یافته است, همان گونه که نظر روشن آقاى گلپایگانى در تلگرافى به شاه در سال 41 حرمت مشارکت زنان در رأى دادن و انتخاب شدن فهمیده مى شود;77 اما از بیانات امام, چنین حرمتى استفاده نمى شود. (اینها [نمایندگان زن] البته منتخب طیفها و گرایشات زنان ایران نبودند و نمى توانستند سخن گوى آلام و نیازهاى متنوع همه زنان ایران باشند… و حضورشان در صحنه ها سمبلیک توصیف شده است.)78 و همو در جاى دیگر سالهاى 1347ـ57 را سالهاى (غیبت در حضور) براى زنان تعبیر مى کند و مى نویسد: (در آن دهه پرغوغا, زن در مراکز تبلیغات حکومتى و تجارتى و در آمارهاى رسمى حضور داشت, ولى در متن وقایع و رویدادها غایب بود.)79 فمینیسم در عصر جمهورى اسلامى دهه دوم انقلاب اسلامى (78ـ 68): به دنبال شکست ایدئولوژیک و سپس فروپاشى کمونیسم جهانى, ضربه سهمگین دیگرى به گروه هاى چپ در ایران و خارج از کشور وارد شد, به گونه اى که پاره اى از آنها از فرط درماندگى و بى پناهى به بلوک غرب و جریانهاى راست, گرایش پیدا کردند. اما گروه هاى راست و سلطنت طلب, به دلیل برخوردارى از پشتیبانیهاى قوى خارجى و توان بالقوه بیش تر, از نظر فکرى و عملى به تجدید قوا پرداخته, یورش جدیدى را در عرصه فرهنگ آغاز کردند. بى گمان, فمینیسم یکى از اهرمهاى آنان بود. (ذهن زنان ایرانى در آن جا پر از سؤال درباره ما بود, از قبیل این که چگونه آمدید؟ به شما چطور اجازه شرکت در این سمینار را دادند؟ وقتى مى گفتیم از ما متقابلاً دعوت شد و خودمان هم تصمیم به آمدن گرفتیم, باورش برایشان مشکل بود…. آنها فکر مى کردند من خیلى از واقعیتهاى ایران را نگفتم, ولى برایشان گفتم که خیلى از ذهنیات شما به نظر من واقعیت ندارد…. من سعى کردم دید آنها را اصلاح کنم, ولى فایده نداشت. خانم منصوره پیرنیا (نویسنده (زن روز) سابق) در آن جا خیلى از من ناراحت شد و به شدت از من و سمینار در کیهان خودشان انتقاد کرد; زیرا امکان نیافت درباره کتابش: (سفرهاى شهبانو فرح) تبلیغ کند و نیز به خاطر این که به او گفته بودم: تعجب مى کنم که چطور بعد از چهارده سال از فریز تاریخ بیرون نیامده اید. من فکر مى کنم توانستم تصویر خیلى منفى و خشنى را که در خارج بر دختران جوان, که ایران را ندیده بودند, داده بودند, تعدیل کنم, بدون این که تبلیغى براى جمهورى اسلامى کرده باشم. من عین تصویر زنان را به آنها نشان دادم و آنها فهمیدند که باید با سعه صدر بیش ترى با موضوع برخورد کنند.)85 اما بدون شک این مراوده ها, همیشه از این گونه نیستند و این به دلیل بافت فکرى خاص حاکم بر بیش تر این نویسندگان است. فمینیسم در بازار نشر ایران پاره اى از این نشریه ها عبارتند از: از میان ناشران کتابهاى فمینیستى مى توان به موردهاى زیر اشاره کرد: مجله زنان: ماهنامه (زنان), مهم ترین نشریه فمینیستى کشور است که نخستین شماره آن در بهمن ماه 1370 انتشار یافت, به مدیر مسؤولى خانم شهلا شرکت. ایشان دو سالى (63 ـ61) سردبیر (زن روز), پس از سال 63 تا 70 مدیرمسؤول آن بوده است. به دلیل اختلاف با مسؤولان مؤسسه کیهان, که (زن روز) از نشریه هاى آن مؤسسه است, از آن نشریه جدا شد و سپس مجله (زنان) را نشر داد. وى درباره تلاشهاى ده ساله خود در زن روز مى گوید: (در طول آن دهه, تلاش مان براى شکستن سنتهاى جاهلى بود و افروختن شعله در دالانهاى تاریک رکود و جمود. سردى عافیت جویان از شوق مان نکاست و از بى دردى, زبانه دردمان ننشست. تقدیر بر این نبود که با تهدیدها و تطمیعها خروش ما به تسلیم و فرومایگى میل کند و استقلال امروز, میوه شیرین آن روزهاست. اینک عزم ادامه راه داریم با کوله بارى از تجربه به میزان یک دهه ستیز با خرافات و کژاندیشى و ستم سده ها….)86 در جاى دیگر یادآور مى شود: (مشکلات اساسى من با سرپرست مؤسسه ,در نوع نگرش به مسائل و مشکلات زنان, مسائل سیاسى, اجتماعى و آزادى بیان بود… مؤسسه طرح مباحث نظرى جدید را راجع به مسائل زنان تحمل نمى کرد و در واقع حذف من و مدیرمسؤول و شوراى سردبیرى کیهان فرهنگى که همه در یک روز صورت گرفت, حرکتى براى پاکسازى مؤسسه کیهان از نگرش نواندیشى دینى و قطبى کردن تفکر و سیاست حاکم بر مؤسسه بود.)87 با این که نخستین شماره مجله (زنان) در بهمن ماه, یعنى سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى منتشر شد, تنها در سرمقاله آن, به قلم مدیرمسؤول, دو سطر درباره انقلاب اسلامى سخن گفته شد ـ که آن هم خالى از کنایه نبود ـ بدون ذکرى از رهبرى فقید آن. مدیرمسؤول, در یکى از سرمقاله ها در طلیعه سال نو مى نویسد: (در سال گذشته, جماعتى نیز از ظن خود با ما عناد ورزیدند…. اندوهشان از بیدارى است, آن هم بیدارى (زن) که درجه اى بالاتر از آشپزخانه دارى به او اعطا نمى کند. گروهى در جامعه ما, عموماً از (فمینیسم) یا (زن ورى) به عنوان نوعى انحراف از فطرت زنانه… یاد مى کنند. فمینیسم, پدیده اى است ناشناخته و نامقبول و اگر تصورى و تحلیلى از آن وجود دارد, توأم با نگرش منفى است…. آیا هنوز بیدارى و مبارزه زن ایرانى, انحراف و تقلید از زن مطرود(!) غربى به حساب مى آید؟ مگرنه این است که تا ظلم هست, مبارزه هست؟ مبارزه علیه نابرابرى و نه علیه مرد… ما امیدواریم تداوم انتشار (زنان) مقدمه اى باشد بر آغاز جنبش سنجیده از سوى زنان بر مدار برابرى انسانى زن و مرد و دستیابى به حقوق فطرى و الهى زن و حذف تبعیضات جنس در ابعاد مختلف اجتماعی…)88 مى توان گفت, با چشم پوشى از آگاهى ها, میانگین, بیش از 90% گزاره ها و جستارهاى مجله لحن فمینیستى دارد که در چارچوب گزاره هاى گوناگونى: همچون: حقوق, شعر, داستان, روان شناسى, هنر, مصاحبه, خبر و… عرضه مى شود. (در غرب, هیچ کس برابرى را در سینى تعارف زن نکرده است. اگر براى او تساوى مبهم و دست و پا شکسته اى وجود دارد, آن را با چنگ و دندان به دست آورده است. زن شرقى اینها را نمى داند.)89 مجله در آغاز, تندرَوانه به مسائل زنان دامن مى زد, امّا کم کم از این مشى دست برداشت و روش نرم ترى را پیش گرفت و بر اثر خرده گیریهاى خوانندگان, دگرگونیهایى در راه و روش خود پدید آورد, از جمله: نامه هایى از مردان یا مصاحبه هایى با آنان درج گردید. (از سال 1360 تا 1375 زنان ایران 8 مارس را در خانه ها جشن مى گیرند.) همچنین ـ و به ظاهر از زبان دیگران ـ مى نویسد: (چه زمانى بالاخره این روز جهانى مانند همه روزهاى جهانى دیگر به رسمیت شناخته مى شود؟)90 در این جا باید از نشریه (فرهنگ و توسعه) هم نام برد که ویژه نامه زنان را در اسفند 76 منتشر کرد و در فراز پایانى سرمقاله آن,91 به مناسبت 8مارس به روشنى آمده است. (این خود نشانگر اعتراض آشکار به گرامیداشت روز میلاد فاطمه زهرا(ع) به عنوان روز زن در ایران است.)92 جداى از روز زن, به خلاف پیروى بیش تر زنان ایران از این بانوى معصوم و بزرگوار, به عنوان الگوى برجسته و عملى, در این مجله در هیچ شماره اى, چه در روزهاى ولادت و چه در روزهاى وفات آن بزرگوار, یادى از برجستگیهاى اخلاقى و انسانى و دست کم, سیره ظلم ستیز و اجتماعى او به میان نیامده و حتى آشکارا از زبان دیگران, کسانى همچون خانم گاندى الگوى زنان عصر حاضر دانسته شده است. (…من از همکاران و دوستان خوبم (در برنامه کودکان) که گوینده هاى تلویزیون هستند… همیشه تعجب مى کنم که: چرا اینها این طور به بچه ها حرف مى زنند. با لحن بسیار مصنوعى انگار اعلام مى کند: من مادرم, من زنم! و در این حالت بچه ها کاملاً متوجه مى شوند که دارند کوچک دیده مى شوند. ما مادر بچه ها نیستیم, دوست آنها هستیم.)93 گاهى مجله, در برابر اتهام رواج دادن فمینیسم غربى به دفاع از خود برمى خیزد و آن را انکار مى کند. در حالى که این سخن درست است و با آن چه در مجله بازتاب مى یابد, برابرى مى کند. در مَثَل در این مجله, بارها از فروغ فرخزاد شاعره دهه 30 و40 به بزرگى و از بابِ سرمشق یاد شده است. از روابط دختران و پسران دانشجو و دانش آموز با عنوان راه هاى سالم ارضاى خواسته هاى انسانها و لازمه رفتار طبیعى, حمایت و پیشنهاد شده است: براى زمینه سازى نشاط و شادى و رنگ و روشنایى, افزون بر سخت گیرى نکردن در این پیوند و پیوستگیهاى سالم, به احیاى آداب و رسوم, جشنهاى ملى و پوششهاى محلى و غیره پرداخته شود: (چرا پس از گذشت سالها هنوز در مورد برگزارى بسیارى از مراسم ملى, مثل چهارشنبه سورى که در جاى جاى این خاک هر ساله به شکلى برگزار مى شود, شک و تردید وجود دارد؟ چرا شهرداریها خود انجام با شکوه این مراسم را… به عهده نمى گیرند و وسایل آتش بازى سالم و بى خطر را عرضه نمى کنند؟…)94 در جاى دیگر, به بازدارنده ها و سخت گیریهاى موجود در بازیگرى زنان در فیلمها, از قول یک روزنامه نگار مى نویسد: (فیلمهاى ما باید به واقعیتهایى که در جامعه وجود دارند, بپردازند. مگر زنان در جامعه ما عاشق نمى شوند, طلاق نمى گیرند یا به زندان نمى روند؟ از صد در صد فشار براى تغییر فیلمنامه, نود ونه درصد آن متوجه حضور زنهاست…. در تلویزیون همه آن چه از زن نشان مى دهند, توهینى بزرگ به زن ایرانى است. زنهاى خانه نشینى که حرفهاى بى معنى مى زنند, لباسهاى اجق وجق مى پوشند و ظاهراً قرار نیست چیزى به نام مغز داشته باشند… چرا مرد اشکال ندارد, اما کلوزاپ زن اشکال دارد؟)95 و سپس از قول دیگرى مى نویسد: (در مورد زنان در سینما… بیش از همه عطوفت مادرى به نمایش درآمده, در حالى که زن فقط مادر نیست., زن طرز حرف زدن, نگاه کردن و راه رفتن خاص خود را دارد… در صحنه اى از یک فیلم قرار بود خم شوم و از کشو چیزى بردارم, کارگردان به من گفت خم نشو, صاف بنشین و کشو را باز کن…. خوب در زندگى واقعى چه کسى این کار را مى کند؟)96 شگفت تر از همه شک افکنى در درستى شکیبایى و وفادارى زنان در زندگى خانوادگى در برابر سوگها, بلاها و گرفتاریهاست. (همچنین صبورى و بردبارى و وفادارى زنان در دوره قدیم بسیار ارزش داشته اند و به نظر مى آید که در دوران جدید براى عده اى وفادارى زن دیگر آن ارزش سابق را ندارد, ولى صبر و بردبارى و وفادارى از ارزشهاى ازلى هستند که جاى خود را در موقعیت تازه هم خواهند داشت.) یک فمینیست وطنى به او ایراد مى گیرد: (عمده ترین ایراد وارد به دولت آبادى آن است که او سیاست تصدیق کلیشه ها و ارزشهاى ازلى زنانگى و مردانگى را دنبال مى کند, در حالى که این ارزشها ازلى و ابدى نیستند…. ارزشها به طور کلى زاییده انتخاب اند…. چه چیز موجب مى شود که نویسنده اى در یک جلسه اعلام کند که: به هر حال براى زن وفادارى و سازگارى و بار سنگین زندگى را به دوش کشیدن, حتى اگر بیش تر از مرد باشد, بد نیست؟ در خانه مردان روشنفکر و هنرمند…. آیا این موجودات صبور و بردبار و وفادار مجبور نیستند براى دریافت پاداشهاى قراردادى جامعه مردسالارى و جابر تن به بردبارى و صبر مکفى بسپارند, تا مهربان و ایثارگر به شمار آیند.)97 بارى, مى توان گفت: افزون بر این که باید در جهت بازتاب سیماى زن مسلمان در نقشهاى دانش آموخته, متخصص, اندیشه ور, با اراده و… تلاش کرد, باید کارى کرد که این ستایشها و بازتاب نقشهاى او, به نقش خانه دارى, همسرى و مادرى زن, آسیب نرساند. دست بالا باید میان نقشهاى اجتماعى و خانوادگى او جمع کرد. مجله حقوق زنان: ماهنامه (حقوق زنان) که انتشار آن از ابتداى سال 77 آغاز شده, از دیگر مجله هاى فمینیستى کشور است. امتیاز, مدیریت و سردبیرى آن در اختیار خانم اشرف گرامى زادگان است. نامبرده, پیش از این در مجله (زن روز) مشغول به کار و از سال 70 تا 75 مدیرمسؤول آن بوده است. علت جدایى ایشان از (زن روز) اختلاف نظر با مؤسسه کیهان درباره طرح دشواریها, گرفتاریها و مسائل زنان از دیدگاه انتقادى بوده است. (پیرامون جایگاه زن در خانواده, حقوق او و نحوه برخورد قانون و مراجع قضایى با حقوق زنان, هنوز مشکلات, نارساییها و نقاط مبهمى وجود دارد…. لازم است یک بار دیگر اندیشه و نوع نگرش به زن بررسى و بازسازى شود… آن چه تا به حال انجام شده کافى نیست… هدف ما نخست, دادن اطلاعات و آگاهى به زنان جامعه براى رسیدن به خواسته هاى بحق و انسانى آنان است… از افراط و تفریط پرهیز مى کنیم تا به یک تعادل منطقى و درست برسیم…) نمونه اى از گرایشهاى دینى آن چنین است: (در جامعه ما, در شعار از زنان دفاع مى کنند, ولى ابناى جامعه ما آن گونه که باید و شاید شأن انسانى زن را درنیافته اند…. زهراى مرضیه(ع) را تنها خانه نشین و زن خانه دار خوب معرفى مى کنند, در حالى که چنین نیست و او منشأ اعمال بزرگى در تاریخ اسلام است; حمایتش از على بن ابى طالب(ع) و سخنرانى او به هنگام تضییع حقش, نشان گر شخصیت اجتماعى اوست. روز زن نزدیک است و این روز بزرگ را میلاد انسان بزرگ ترى آذین بخشیده است….)98 بیش تر نویسندگان این مجله را زنان تشکیل مى دهند. در این مجله نیز در مقاله هاى گوناگونِ حقوقى, از پاره اى قانونهاى کشور و فقه اسلامى درباره زنان, انتقاد شده است و از کار, مدیریت, و رهبرى99 و قضاوت100 زنان دفاع شده است و به قول معروف به ارائه نقشهاى کلیشه اى براى زنان در رسانه ها خرده گرفته مى شود.101 در صفحه جدول به بهانه نام چند زن نامدار در جدول, به معرفى آنان پرداخته مى شود. در شماره5 مجله به معرفى سپیده کاشانى, دکتر نسرین معظمى, والنتینا ترشکوا, نخستین زن فضانورد جهان از شوروى, دکتر سیمین دانشور, نویسنده بنام و همسر جلال آل احمد, و اوریانا فالاچى, روزنامه نگار معروف ایتالیایى, پرداخته شده است. مجله پیام هاجر: هفته نامه پیام هاجر, در حال حاضر هجدهمین سال انتشارش را مى گذراند و اکنون روش آن سیاسى, فرهنگى, اجتماعى و اقتصادى است. مدیر مسؤول آن خانم اعظم طالقانى102 است. گاهى روى مسائل زنان و بویژه کار بانوان تأکید دارد, اما در پاره اى شماره ها نیز هیچ جستار و گزاره اى درباره زنان ندارد; در مَثَل شماره 266 (11خرداد 78) درباره امام و 15خرداد مصاحبه اى با آقاى منتظرى دارد, به نظارت استصوابى شوراى نگهبان نقد مى زند, در بزرگداشت دکتر مصدق, سخن مى گوید, و با دکتر پیمان و مقصود فراستخواه, گفت وگویى انجام داده است, بدون این که سخنى درباره زنان داشته باشد. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان: این انتشارات که پیش از این با عنوان (روشنگران) در عرصه نشر تلاش مى کرد, از سال 1363, با مسؤولیت خانم شهلا لاهیجى, شروع به کار کرده است. تنها ناشرى است که بر مدار جریان فمینیستى حرکت مى کند و تنها در زمینه مسائل زنان به تلاش مى پردازد. کتابهاى نشر یافته از سوى این ناشر, در زمینه ادبیات (شعر و داستان), روان شناسى, تعلیم و تربیت, مسائل حقوقى و سیاسى زنان است. گرچه از تیراژ مجله ها و کتابهاى فمینیستى آمارى در اختیار نداریم, اما به نظر مى رسد, مانند بسیارى از کتابهاى علمى و فنى, مسائل حقوقى زنان نیز که موضوع اصلى و مؤکد فمینیستها در جامعه ماست, چندان مورد توجه زنان نیست. در این مورد به سخنان مسؤول انتشارات روشنگران که به نظر صادقانه مى رسد, توجه کنیم: (…شما هم وقتى مى بینید تنها نشریه مستقل زنان (یعنى مجله زنان) آن طور که انتظار مى رود, در یک جمعیت 60میلیونى بازتاب ندارد, کمى خسته مى شوید…. گاهى تصور مى کنیم که: آیا در خلأ فریاد نمى زنم؟ اما ما به هر حال کتابهاى پر فروش هم داریم که به چاپ هشتم و نهم مى رسند. مهم گزینش کار بهتر است. تعداد زنانى که به بخشهاى مخصوص خودشان توجه دارند, بسیار اندک است, در حالى که اینها با سختى بسیار تهیه مى شود و اغلب تحقیقى هستند. اما بعضى از کتابهاى ما که خواننده زیادى هم دارند, اصلاً مربوط به مسائل زنان نیستند, هرچند که مترجم یا مؤلف آنها زن است…. کتابهاى موفق داستان در دهه اخیر کتابهاى زنان بوده است…. آن چه زنان به طور عموم کم مى خوانند, مسائل حقوقى است…. این نشان مى دهد که زنان ما هنوز نسبت به مسائل خودشان حساسیت کافى ندارند و تا چنین است حرفهاى ما و شما و دیگران درباره زنان بیهوده است.)103 همو در جاى دیگرى نیز از بى توجهى زنان به کتابها و مسائل مربوط به خودشان, بویژه مسائل حقوقى به شدت گله کرده است.104 آشنایى با شمارى از نویسندگان و مترجمان فمینیست: خانم کار به همراه دکتر هما هودفر از دانشگاه کنکوردیا (مونترال کانادا) و دکتر زیبا میرحسینى از دانشگاه لندین در یک کنفرانس در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد امریکا از 29 تا 31 ژانویه 99 [9تا11 بهمن77] شرکت جست و از پاره اى قانونهاى مربوط به زنان در امر ازدواج انتقاد کرد.105 (مواد قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران, کلیه حقوق بشر را از آنان سلب نموده و اصولاً هر آن چه در قانون اساسى جمهورى اسلامى مدوّن شده, تماماً, نقض حقوق بشر است. من به عنوان یک زن و یک حقوقدان, هر وقت قانون اساسى را مى خوانم, گریه مى کنم.)107 در مصاحبه اى با روزنامه جامعه گفته است: (در قانون… بهاى جان یک زن با تمام تقوا, دیانت و اعتبار, معادل یک چشم لوچ مرد است.)108 نامبرده در مقاله اى با عنوان (نگرش سنت و مدرنیته به برابرى زن و مرد) یک بار دیگر با برشمردن فرقها و ناسانیهایى که در فقه اسلامى بین حقوق زن و مرد در نظر گرفته شده, آنها را رد و مدرنیسم را, به دلیل این که هیچ ناسانى و فرقى را میان انسانها به لحاظ جنسیت… نمى پذیرد, مى ستاید.109 بارى, در 7تیر 77 با حکم دادگاه ویژه روحانیت دستگیر و محکوم110 و از پوشیدن لباس روحانیت بازداشته شد. او در جایى نوشته است: (طالبان زاییده متونى است که اکنون در دست ماست و اگر ایرانیها هم بخواهند سنتى عمل کنند, باید همان راهى را طى کنند که طالبان رفته اند, گاهى نیز چنین شده است. داستان دوچرخه سوارى و ممانعت برخى طلبه ها و مذهبیها از آن به استناد همان روایاتى بود که از مرکب سوارى زنان سخن گفته است…. مجموع احادیث موجود در حوزه هاى علمیه ایران حاوى همان مبانى فکرى و دیدگاه هایى است که طالبان به اجرا درآورده اند. خشونت و زهر این مجموعه درباره زنان ملموس تر از هر موضوع دیگرى است. اگر شما به جاى من بودید و از روایات باخبر بودید (آیا) باز هم طالبان را بى هویّت مى خواندید و آیا کارهاى آنان را غیر شرعى مى دانستید؟)111 4. محمدجعفر پوینده: پوینده, از جایگاه فمینیستى از حقوق زنان سخن گفته است. (پوینده از اندک شمار مردان فمینیست ایران بود که متأسفانه مجال آن را نیافت که دیدگاه هاى روشن خود را در مورد مسائل زنان مطرح کند.)112 بیش تر آثار پوینده در این زمینه, ترجمه نوشته هاى دیگران است; همانند: دیگر چهره ها: سرانجام از میان دیگر چهره هاى معروف تر فمینیست مى توان از خانمها دکتر سهیلا شهشهانى, شهلا شرکت, شهلا لاهیجى, دکتر کتایون مزداپور, رزا افتخارى, زهره زاهدى, دکتر هما زنجانى زاده, دکتر فرشته شاه حسینى, فرزانه طاهرى, خاطره حجازى,114 بنفشه حجازى115 و… نام برد که هر یک صاحب آثار گوناگون در عرصه کتاب و مطبوعات هستند. راهبردهاى گوناگون فمینیستى در ایران 1. فمینیستهاى غرب گرا: آن چه تا به حال درباره فمینیسم در ایران گفته شد, بیش تر مربوط به همین گروه است. مجله (زنان) در ایران سردمدار همین گرایش است. البته در همین گرایش نیز میان نویسندگان آن مى توان اختلافها و ناسازگاریها را سراغ گرفت. (…نیازهاى حقوقى و اجتماعى زنان ایران در محدوده مشخصات قومى, دینى و فرهنگى خودشان… البته متناسب با شرایط امروز جهان و ضوابط بین المللی… قابل طرح است; یعنى آن چه نیاز روز یک زن غربى است, لزوماً نیاز یک زن ایرانى نخواهد بود… مدافعان حقوق زن در ایران امروز به هیچ وجه نسخه غربى براى زنان ایران نمى پیچند و مى دانند که این جامعه تا چه حد اخلاق گراست و مسائل زنان در لایه هاى اجتماعى گوناگون تا چه پایه گوناگون است. به نظر من احقاق حق از طرق فرهنگى و مسالمت آمیز همیشه مؤثر است.)117 خانم زیبا جلالى نائینى نیز, سفارشهایى را درباره نگهداشت فرهنگ و آیین ایران و سنتهاى جارى در آن و… به فمینیستها کرده است که اگر پاس داشته نشود, فمینیسم در ایران به نتیجه نمى رسد.118 (یکى از اشکالات, که بویژه پس از انقلاب داشته ایم, این است که مسأله زن کاملاً سیاسى شده است. بنابراین, وقتى شما مى خواهید راجع به کوچک ترین مسأله مربوط به زن صحبت کنید, یا به عنوان نماینده امپریالیسم در ایران مطرح مى شوید, یا به عنوان کسى که مى خواهد فرهنگ مبتذل غرب را وارد ایران کند. در نتیجه, فوراً بحث بسته مى شود.)119 این سخن گرچه به معناى زشت انگارى سیاست زدگى موجود در جامعه ایرانى است ـ که سخن متینى است و قصد آن نیست که در راست گویى و بى شیله و پیله گى گوینده آن تردید شود ـ اما متأسفانه بسیارى از وقتها, کارکرد و اظهارنظر شمارى از فمینیستهاى وطنى به گونه اى است که جایى براى حمل بر صحت نمى ماند. پیش از این, با پاره اى از این مواضع در همین نوشتار آشنا شدیم. 2. فمینیستهاى اسلام گرا: از ویژگیهاى اصلى این گروه دلبستگیهاى دینى آنان نسبت به اسلام و ارزشهاى آن است. به دیگر سخن, همچون یک مسلمان باورمند از آن دفاع مى کنند و هیچ گونه بى تفاوتى در این باره نمى توان در آنان سراغ گرفت. خواسته ها و دیدگاه هاى فمینیستها نگاهى به نگاه هاى تحقیرآمیز به زن در متنهاى دینى و ادبى (زنان و بندگان از روى طبیعت محکوم به اسارت اند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهاى عمومى نیستند.)123 و یا گفته است: (به حکم قوانین طبیعت, برخى از آدمیان و گروهى دیگر بنده اند و بندگى ایشان هم سودمند است و هم روا.)124 برعکس افلاطون, استاد ارسطو, به تساوى زن و مرد در عرصه ها و کارهاى اجتماعى باور داشت. اما این دیدگاه هاى ارسطو بود که هم در زمینه فلسفى و هم اجتماعى, در عمل بر دیدگاه هاى افلاطون غلبه و آنها را نسخ کرد. از این روى, برداشتهاى بعدى درباره زن همانند نظر ارسطوست. از باب نمونه, توماس اکونیاس مى گوید: (زن, به سبب ضعف خود, هم روانى و هم بدنى, فرود مرد است…. مرد آغاز زن است…. زن بنابر قانون طبیعت فرو دست است.) فریدریش نیچه, فیلسوف مشهور آلمانى, زنان اهل علم و دانشمند را (خران دانشمند) مى نامد و مى گوید: (زن را با حقیقت چه کار! از ازل چیزى غریب تر و دل آزارتر و دشمن خوتر از (حقیقت) براى زن نبوده است. هنر بزرگ او دروغ گویى است و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبایی… زن چه خوب و چه بدش هر دو چوب مى خواهند.)125 اینک به نمونه هایى از روایاتى که در کتابهاى روایى شیعه و سنى به معصومان(ع) نسبت داده شده و مستمسک فمینیستهاى غرب گرا, براى خرده گیرى به دین قرار گرفته, توجه کنید. ـ (خُلقت مِن اَسفَل اَضلاعه) شمارى از اسلام شناس و اهل نظر, این گونه روایات را درباره آفرینش زن, از (اسرائیلیات) دانسته اند; یعنى از روایات ساختگى که بدخواهان و جاعلان حدیث به معصومان نسبت داده اند و نمونه هاى آن را مى توان در عهدین (تورات و انجیل) یافت. (اول مردى که فرمان زن کرد و او را زیان داشت و در رنج و محنت افتاد, آدم بود(ع) که فرمان حوا کرد و گندم بخورد تا از بهشت بیافتاد.)126 در حالى که به گفته علامه طباطبایى, صاحب المیزان, چنین مفهومى در قرآن یافت نمى شود و روایتهاى یاد شده و نیز این که آدم در اثر اغواى حوا از شجره ممنوعه خورد و از بهشت رانده شد, دروغ است. زیرا قرآن, به روشنى شیطان را فریب دهنده آدم و حوا مى داند; مانند: (فَاَزلّهما الشیطان) بقره/36 و منطق قرآن درباره آفرینش انسان چنین است: (یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها) نساء1 در نهج البلاغه نیز روایاتى به على(ع) نسبت داده شده که در آنها زنان پست انگاشته شده اند: (المرأة شرّ کلّها و شرّ ما فیها انه لابدّ منها)حکمت238 و حدیث معروف درباره نقصان عقل زن: (معاشر الناس, ان النساء نواقص الایمان, نواقص الحظوظ, نواقص العقول, فاما نقصان ایمانهن…)خطبه80 دو حدیث نخست از دیدگاه شمارى از محدثان, پذیرفته نیست که از على(ع) باشد و حدیث نقصان عقل نیز اگر از نظر سند هم پذیرفته باشد, باید مراد حضرت در عقل و ایمان, نقصان از لحاظ شکل باشد, نه محتوایى و مضمونى. در نتیجه دلالتى بر کوچکى و حقارت زن ندارد.127 (ایّاک و مشاورة النساء فان رأیهن الى افن و عزمهنّ الى وهن.) در برابر از امام صادق(ع) نیز نقل است که فرمود: (ایّاک و مشاورة النساء الا من جرّبت بکمال عقل.) در سخنان علماى بزرگ اسلامى, درباره زنان فرازهاى سستى وجود دارد که به هیچ روى, نمى توان از آنها به دفاع برخاست. و در یک کلام, هیچ پیوندى با دین ندارند. از باب نمونه صدرالمتألهین, بنیان گذار مکتب فلسفى حکمت متعالیه (م:1051هـ.ق) در کتاب معروف خود: (الاسفار الاربعة) هنگام برشمردن حیوانات, زیر عنوان نعمتهاى خداوند, زنان را در ردیف حیوانات ذکر کرده و فایده اصلى آن را براى مردان (نکاح) برشمرده است. شگفت انگیزتر از وى, شارح اسفار حاج ملاهادى سبزوارى است که با روشنى تمام, زیر همان سخن ملاصدرا, زنان را انسان نماهایى مى داند که خداوند آنان را به صورت انسان آفریده, تا مردان به ازدواج با آنان گرایش پیدا کنند: (کساهنّ صورة الانسان… لیرغب فى نکاحهنّ) و در دفاع از عقیده خویش به پاره اى از منشها, رفتارها و خوى و خلقهاى زنان تندخو استناد مى کند.128 (وقتى حوا در بهشت نافرمانى کرد و از آن گندم خورد, حق تعالى زنان را هشت ده عقوبت فرمود کردن: حیض, زادن, جدا شدن از پدر و مادر و مرد بیگانه را شوهر کردن, به نفاس آلوده شدن, آن که مالک تن خویش نباشد, کمى میراث, طلاق که به دست ایشان نگردد, بر مرد چهار زن حلال کرد و بر زن یک شوهر, اعتکاف در خانه, سر پوشیدن در خانه و[…] و سپس مى گوید: بدان که جملگى (خوى) زنان بر ده گونه است و خوى هر یک به صفت چیزى از حیوانات ماننده است: یکى چون خوک, دوم بوزینه, سوم مار, چهارم استر, پنجم سگ, ششم کژدم, هفتم موش, هشتم کبوتر, نهم روباه و دهم گوسفند… و زنانى که خوى گوسفند دارد مبارک بود, همچون گوسفند که اندر همه چیز وى منفعت یابی… هیهات که بر زن پارسا کم کسى قادر شود.)129 ادبیات فارسى نیز, پر از این سخنان سُست در باب زنان است: فخرالدین اسعد زنان راستایى سگان راستاى/که یک سگ به از صد زن پارساى فردوسى زنان را همین بس بود یک هنر/نشینند و زایند شیران نر. نظامى زن پارسا در جهان نادر است. سعدى بدون شک در عصر بیدارى فرهنگى, نه تنها زنان که مردان هم پذیراى چنین داورى ناعادلانه اى که ریشه در جهل و خرافه و یک سویه نگرى و شتابزدگى دارد, نیستند و نسبت دادن آنها به دین نیز بى وجه است. از این روى, باید در این عرصه به تلاش برخاست و به پالایش فرهنگى دست زد و چهره زیبا و انسانى زن را از میان متون معتبر دینى (قرآن و روایات) به جامعه نشان داد. دیدگاه هاى نظرى فمینیستها زن به معنا طبیعتى دگر است جان استوارت میل مى نویسد: (به نظر من هر ادعایى مبنى بر این که فطرت بلا تغییر زنان جنسیت و یا تواناییهاى بلا تغییر زنان کدام اند, ریشه در دانش هیچ و پوچ دارد. چنان تاکنون زنان را از رشد آزاد, محروم و در شرایط غیر طبیعى محدود کرده اند که طبیعت آنها ناچار [!] منحرف و غیر طبیعى شده است.)131 خانم آندره میشل نمونه جالبى را در همین باره نقل مى کند: (نویسنده بزرگى در پى جراحى براى تغییر جنسیت (از مرد به زن) مشاهده کرد که برخورد دیگران با او دچار تغییرى بنیادى شده است: مى گویند که فاصله اجتماعى میان دو جنس [در اثر مبارزات فمینیستى] کاهش مى یابد; اما من که در نیمه قرن بیستم, دو نقش [جنس] مختلف را تجربه کرده ام, مى توانم گواهى دهم که آشکارا هیچ جنبه اى از زندگى, هیچ لحظه اى از روز, هیچ برخورد و هیچ توافقى و واکنشى وجود ندارد که براى زنان و مردان متفاوت نباشد… همه چیز و همه کس با سرسختى تمام تغییر موقعیت مرا یادآورى مى کردند. هر اندازه بیش تر با من مثل زن رفتار مى شد, خود را بیش تر زن احساس مى کردم و خواه ناخواه با نقش جدید کنار مى آمدم. اگر دیگران فرض مى کردند که من نمى توانم به رانندگى بپردازم, یا در بطرى را باز کنم, احساس مى کردم به نحو غریبى بى دست و پا شده ام. به عبارت دیگر, تمام کلیشه ها حتى آنها که بى زیان به نظر مى رسند بر مخاطبان شان تأثیرى مهم دارند.)132 جان استوارت میل, در جاى دیگرى, سه فرق معروف زنان و مردان; یعنى احساساتى بودن زنان, روان تر بودن ذهن, یعنى تمرکز نداشتن حواس زنان و دیگر بزرگ تر بودن مخ زنان را پیش کشیده و با دلیلهاى بسیار, منکر این تفاوتها مى شود و با فرض پذیرش آن نیز, دلیل فرق و برترى را رد مى کند.133 (على رغم تحقیقات فراوان, هنوز نمى شود با قاطعیت گفت که مثلا آیا زنان ترسوتر و مضطرب ترند یا مردان؟ یا مردان رقابت جوتر و پیشرفت طلب ترند یا زنان؟ به هر حال مسلم است در این موارد, تشابهات زن و مرد خیلى بیش تر از تفاوتهاى شان است. هیچ تفاوتى در بهره هوشى زن و مرد نیست. در سرعت یادگیرى, پى گیرى امور, قدرت استدلال, فداکارى و گذشت و قضاوت اخلاقى, هنوز تفاوتهاى مهمى به دست نیامده… تا سنین بلوغ هیچ فرقى در استعداد و قدرت یادگیرى پسر و دختر دیده نمى شود, اما دختران از حدود 11سال به بعد در مهارتهاى کلامى و دروس انشاء و دیکته و خواندن, استعداد بیش ترى نشان مى دهند. شمارى از علماى اسلامى نیز, منکر فرقها و ناسانیهاى آشکاراى زن و مرد و نقصان عقل در زنان شده اند: (چطور ممکن است خداى تبارک و تعالى, براى موجودى ناقص و معیوب (فتبارک الله احسن الخالقین) استعمال کند؟ در حالى که اگر عقل و درک زن و مرد, فرق داشت, مى بایست تکلیف و مسؤولیت این دو نیز با هم فرق مى داشت; در حالى که همه تکالیف زن و مرد, بجز مسائل خانوادگى و جهاد میان آنها مشترک است.)135 بر خلاف این دیدگاه ها شمارى از عالمان دینى معاصر بر این نظرند: (یکى از بدیهیات, اختلاف بین وجود زن و مرد از جهات متعدد ظاهرى و باطنى, جسمى و روحى, خلقى و خُلقى و عاطفى است.) برخى از علماى علم النفس (روان شناسى) به روشنى بیان مى کنند که مرد در اوان و اوایل بلوغ خود, حس قیمومیت نسبت به زنى را در خود مى یابد که شؤون و امور او را به دست گیرد و او را تحت حمایت و حفاظت خود درآورد و زن در عنفوان بلوغ, در نفس خود احساس نیاز به مردى مى کند که بر او اتکاء نموده و بر اصلى که بر وى اعتماد کند و دوست نزدیک و همرازى که چون دژ و پناهگاهى براى وى باشد. (سلامت بدن و روان زن در زاییدن است, در حامله شدن و شیر دادن است.)136 چنین اندیشه و نگاه و دیدى در میان روشنفکران جامعه ما نیز وجود دارد: (شاید هیچ کارى در عالم انسانى اصیل تر و بنیادى تر از باردارى و آبستنى [براى] زنان نباشد.)137 فمینیستها از اظهارنظرها و دیدگاه هایى مانند این دو نمونه اخیر, بسیار خشمگین اند. (که زن و مرد از لحاظ روانى و بیولوژیک تفاوت چندانى ندارند و اگر هم دارند, دلیل بر تبعیض در سپردن مشاغل و مسؤولیتها به آنها نمى شود.) تا چه حد درست و درخور پذیرش است؟ پاره اى دیگر از ادعاهاى نظرى فمینیستها نویسنده, سپس پاره اى از آیات قرآن را دلیل بر نبوت مریم(ع) دانسته است, مانند آیات 33 و42 از سوره آل عمران. وى ادعاى اجماع علما بر عدم نبوت زنان را رد کرده است, بلکه ادعا مى کند: شمارى از علما مانند صاحب تفسیر قرطبى و دیگران قائل به نبوت مریم(ع) هستند و شمارى از علما, با نبوت حوا, آسیه, ام موسى, ساره و هاجر موافق اند. (بعضى کارها هست که اصولاً زنانه نیست, فى المثل شطرنج بازى, سیاستمدارى و روشنفکرى و… همچنین تخصص در بیماریهاى زنانه, گویا در قابلگى هم مردان قابل ترند. وقتى که در یک مهمانى خانم روشنفکرى از ابعاد عظیم سلسله جنبانى انقلابى یا ضد انقلابى حضرت میخائیل گورباچف, خوب یا بد مى گوید… چنان برایم خنده دار است که مى خواهم بى اختیار پشت کسى پنهان شوم, یا به بهانه این که فندک یا تسبیحم افتاده, بروم به زیر میز, یا وانمود کنم که بنده زاده شیطانک کوچولو, دست به آب دارد و من باید او را به دستشویى ببرم)141 فریادهاى اعتراض فمینیستها علیه او باریدن گرفت و او ناگزیر سخنان خود را تعدیل کرد. ادعاهاى عملى (فقهى) فمینیستها (اجتهاد, نقش یک انقلاب تکامل بخش و پویشِ دائمى را در ابعاد گوناگون اسلامى داراست, تا پاسخ گوى رویدادهاى نوین جهان و نیازهاى متغیر زنان و مظاهر زندگى باشد. بنابراین, نارساییها و کمبودها و مشکلات مربوط به کیان فقه نیست, بلکه باید گفت از ماست.)142 یکى از بانوان فمینیست با ابراز شادى از دیدگاه هاى بالا به شدت از دیدگاه چیره و مشهور در امور زنان انتقاد کرده و خواستار پیوستن ایران به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان است که در سال 1358/1979 از سوى مجمع عمومى سازمان ملل به سود زنان تصویب شده است, ولى ایران هنوز به آن نپیوسته و التزام به اجراى آن نداده است. او با بدبینى کامل نسبت به اندیشه و دیدگاه مشهور فقیهان, مى گوید: (دیدگاهى که یک قرن است با تأمین حقوق انسانى زنان ستیز مى کند, توانسته است با استفاده از فرصتهاى تاریخى, مواضع خود را در پوشش دینى تبیین کند…. این دیدگاهى است که تداوم نقش خود را در سالهاى پایانى قرن بیستم, در خطر مى بیند و اراده کرده است تا جایى که ممکن است در برابر قانون گذارى با هدف تأمین عدالت سنگ بیندازد. شیوه کار مرسوم این است که پیرامون قلمها و زبانهاى مدافع زن جوسازى کنند, تا آنها را از اتهام کفر و الحاد که کم ترین مجازات آن مرگ است, بترسانند…. زنان را گریزى نیست جز آن که بر صلیب سخت سنت, سکوت را بشکنند.)146 او که در سالهاى اخیر فضاى سیاسى بازترى را احساس کرده است, نتوانسته از ورود به بحثهاى سیاسى جارى و اظهار نهفته هاى قلبى خود درباره حاکمیت سیاسى کنونى, خوددارى کند: (در این کشور, نه دیدگاه زن ستیز که دیدگاه انسان ستیز نقش غالب را ایفا مى کند و چون این دیدگاه, به بهانه حفظ دین و ارزشهاى انقلاب اهرمهاى کلیدى حکومت را در اختیار گرفته است, مصاف با آن کارى است صعب و پر خطر و معلوم نیست با وجود همه خوشبینى هاى حاکم بر مطبوعات امروزى, بتوان در این منازعه وسیع, تا قلب دشمن پیشروى کرد.)147 بنابراین به نظر مى رسد که هیچ گونه هماهنگى و آشتى اى میان دیدگاه هاى مشهور فقهى با فمینیستها وجود ندارد و فمینیستها به چیزى کم تر از دگرگونى قانونها به سمت عدالت و مساوات مورد نظر خود, راضى نخواهند شد. 1. کار رسمى زنان:یکى از اساسى ترین خواسته هاى فمینیستها کار زنان در خارج از منزل است: ادارى, فنى, کارگرى, آموزشى و… به نظر آنان به خلاف این که در این باره, واقع بینیها و اصلاحهاى فراوانى در دیدگاه ها و اندیشه هاى سنتى اندیشه وران به چشم مى خورد, اما هنوز هم در نظر و هم در عمل, تنگناهایى وجود دارد. پاره اى از آمارها در این زمینه, خشم و ناراحتى فمینیستها را برانگیخته است: (زن باید داراى حقوق مساوى با مرد باشد. اسلام بر تساوى زن و مرد تکیه کرده و به هر دو حق تعیین سرنوشت داده است, یعنى این که باید از همه آزادیها بهره مند باشند. آزادى انتخاب کردن, انتخاب شدن, آزادى آموزش خویشتن, کار کردن و مبادرت به هر نوع فعالیتهاى اقتصادى.)153 خانم زهرا رهنورد, رئیس دانشگاه الزهرا, مى گوید: (زنان جامعه از تبعیض در قلمرو حقوق, تعلیم و تربیت, خانواده و تحصیلات و از تبعیض در سطح مشارکت در امر تصمیم گیرى در نهادهاى مقتدر اجرایى, قضایى و سایر مدیریتها و نیز مشکلات اقتصادى رنج مى برند.)154 به نظر مى رسد تندروى و کندروى در زمینه کار, گامى به سوى بیراهه است. اکنون که مشکل شرعى کار زن در بیرون از منزل برطرف شده است, نباید خانه دارى را پست انگاشت و در چشم زنان کوچک جلوه گر ساخت. (فمینیسم واقعى, به هر زنى مجال مى دهد که راه خود را برگزیند… امور خانه و خانواده, حتى براى زنى که وارد عرصه اجتماعى یا سیاسى مى شود, از وظایف اصلى به شمار مى رود.)155 2. کار سیاسى زنان: (لن یفلح قوم ولّوا امرهم امراة); حضرات آیات: طباطبائى, گلپایگانى, جوادى آملى و… به روشنى با رهبرى زنان مخالف هستند. مرجعیت و اجتهاد زنان: در ابتداى رساله هاى فارسیِ همه مراجع تقلید, هنگامى که درباره ویژگیهاى لازم مرجع تقلید سخن مى گویند مرد بودن را از ویژگیهاى لازم و ناگزیر آن مى دانند. ریاست جمهورى زنان: در اصل 115 قانون اساسى آمده است: رئیس جمهور باید از میان (رجال) مذهبى و سیاسى باشد. بسیارى (رجال) را به معناى مردان مى دانند, از این روى, زن نمى تواند رئیس جمهور شود, اما شمارى, رجال را به معناى چهره هاى شاخص مذهبى و سیاسى مى دانند. (ما در فقه دلیل متقنى که بگوید زن نباید رئیس جمهور باشد, نداریم)161 کسانى از مردان و زنان به دفاع از این پست براى زنان برخاستند.162 (طبق ماده2 قانون انتخابات خبرگان… قانون گذار جنسیت خبرگان منتخب مردم را معین نکرده… کسانى که شرط اجتهاد را… مانع جدى در برابر زنان داوطلب تشخیص مى دهند, بدرستى داورى نمى کنند, زیرا ذکورت شرط اجتهاد, افتاء و مرجعیت و رهبرى دینى نیست به دلیل سیره عقلا. روایات مستمسک این افراد سنداً و دلالتاً مخدوش اند. تا به حال یک زن در خبرگان قانون اساسى حضور داشته, ولى در خبرگان رهبرى هیچ زنى انتخاب نشده است.)163 عضویت در مجلس شوراى اسلامى: گرچه هنوز شمارى بر این نظرند: (جایز نیست زن به مجلس شورا راه یابد, هرچند فقیه و مجتهد باشد);167 امّا در قانون اساسى جمهورى اسلامى, هیچ منعى براى ورود به مجلس وجود ندارد. با این حال, فمینیستها چند نکته انتقادى در این باب مطرح مى کنند: (در شناسنامه سیاسى زنان ایران در فاصله سالهاى 41 و58, و از 58 به بعد فقط تک الگوها به ثبت رسیده اند و از حضور لایه هاى گوناگون و آراى متفاوت زنان در نهاد قانون گذارى اثرى نیست.)165 و این مطلب دوم است, یعنى به وجود صافیها در تعیین صلاحیت کاندیداها, اعتراض دارند. عضویت در شوراى نگهبان: برابر اصل91 قانون اساسى, مرد بودن, شرط فقاهت نیست. به همین جهت فمینیستها براى عضویت زنان در شوراى نگهبان (چه فقها و چه حقوقدانان) مشکل قانونى سراغ ندارند, اما از عرف موجود در میان جامعه و روحانیت گله مندند که ورود زنان را به حوزه ها و پستهایى که اجتهاد شرط آن است, نمى پذیرند و در یک کلام مشارکت سیاسى زنان را خیال مى دانند نه واقعیت.167 و با فرض حضور شمارى از زنان مجتهده در آن, این حضور را مایه خیر و برکت نمى دانند, مگر این که زنانى از گوناگون جریانهاى فکرى به این پستها راه یابند.168 عضویت زنان در پست وزارت, ریاست قوه قضائیه و…: کسانى از جریان فمینیستى درباره پستهایى چون: وزارت, ارتش و سپاه, ریاست قوه قضائیه, ریاست دیوان عالى کشور, قضاوت, ریاست سازمان صدا و سیما, شوراى عالى امنیت ملى و مجمع تشخیص مصلحت به بحث پرداخته اند و با استناد به قانون اساسى, شرط مرد بودن را در سرپرستى این پستها غیر لازم دانسته و از این که تا به حال زنان از عضو بودن و یا به عهده داشتن سرپرستى این پُستها بازداشته شده و بى بهره بوده اند, شکوه کرده و تأسف خورده اند.169 (معتقد نیستم خانمى به صرف زن بودن در کابینه باشد… رئیس جمهور باید اعضاى کابینه, معاونان و مشاوران خود را براساس توانایى ایشان انتخاب کند.)170 و دیگر آن که: آیا ما به اندازه کافى زنانِ توانا و آماده پذیرش هر نوع مسؤولیت و پستى را داریم. قضاوت زنان: برابر فتواى مشهور فقهاى ما, از شرایط قاضى, مرد بودن است. مجله زنان در مقاله اى با عنوان: (قضاوت زنان) به قلم یکى از زنان فمینیست, با این فتوا به رویارویى برمى خیزد. نویسنده به گمان خود, با دلیلهاى فراوان ثابت مى کند: آیات, روایات, عقل و اجماع, دلالتى به ناروایى قضاوت زنان ندارند.171 قوانین کیفرى زنان: (اگر دختر 9ساله مجرم را مى شود اعدام کرد مشکل اسلام نیست, مشکل طرز تفکر مردسالارانه در نویسندگان قانون است.)177 حدود: براى ثابت کردن حد زنا, شهادت یک مرد مساوى با شهادت دو زن است. در حد لواط, شهادت زنان به تنهایى یا همراه مرد, لواط را اثبات نمى کند. اگر دو زن غیر خویشاوند نسبى بدون ضرورت, زیر یک پوشش قرار گیرند, با کم تر از صد تازیانه تعزیر مى شوند, اما این رفتار اگر از مردان سر زند, جرم شمرده نشده است. یکى از مردان فمینیست مى گوید: (دیه زنان به این صورت, حکم مسلّم اسلام نیست, این حکم مبدأ بشرى دارد و خلفاى اسلامى آن را صادر کرده اند.)179 و در مقاله دیگرى نوشته است: (چرا این تن شرافت مند, خصوصاً در زن برخلاف مقررات اسلامى باید توسرى خور باشد؟ چرا حقى که خدا به او داده, ادا نمى شود و چرا باید صنفى بر صنف دیگر سلطه پیدا کند و زور بگوید؟ … نمى توان این را به اسلام منسوب کرد؟)181 یکى از بانوان فمینیست, درباره قصاص و دیه مى گوید: (کدام عدالت اجازه مى دهد که اگر من را کشتند, خانواده من مجبور باشد با فروش خانه و اثاثیه چند میلیون تومان به قاتل من پول دهند که بتوانند او را قصاص کنند؟)182 بویژه با توجه به این که گاهى ممکن است: مقتول خودش نان آور یک خانواده بدون مرد بوده و در بحث دیه ممکن است کسى که از روى خطا کشته شده, نوزاد پسرى باشد که نقشى در چرخه زندگى و نان آورى خانه نداشته باشد, این شبهه چشمگیرتر مى شود. (بنابراین, جان یک زن به اندازه یک چشم (حتى لوچ) یک مرد ارزش دارد.)183 هوشنگ گلشیرى نویسنده معروف, ضمن بیان خاطرات زندگى شخصى خود و تلاشها و رنجهاى زیادى را که مادرش در تربیت و بزرگ کردن او و دیگر فرزندانش تحمل کرده, مى نویسد: (…به حرمت او [مادرم] است که فکر مى کنم همه احکامى که او را ـ با هر توجیهى که بتراشند ـ نیمه یک مرد به حساب مى آورند, ظالمانه اند.)184 و یکى از بانوان, در مقاله فقهى, از دیدگاه فمینیستهاى یاد شده با تمسک به مباحث اصولى و فقهى, به دفاع برمى خیزد.185 شبهه هاى مربوط به زن در خانواده: (هر زنى را که خالى از موانع نکاح باشد, مى توان خواستگارى کرد.) فمینیستها, به این قانون که براساس سنتهاى کهن, خواستگارى را تنها در اختیار مردان مى گذارد, خرده گرفته و گفته اند: (خواستگارى هم باید حق زنان و هم حق مردان باشد و زنانى که براى خواستگارى پیشقدم مى شوند, نباید تحقیر شوند; این یک سنت دست و پاگیر است و با اجتماع امروز تناسبى ندارد و اسلام, نه تنها در مورد انحصارى بودن حق خواستگارى براى مردان دستور صریحى ندارد, بلکه این حق را براى زنان نیز محفوظ دانسته است.)188 اما نخست آن که به نظر نمى رسد که از ماده یاد شده انحصار فهمیده شود. (اگر به مردان حق داده شده که تا چهار زن بگیرند, باید زنان هم همین حق را داشته باشند… براى زن هیچ چیز ناگوارتر نیست از این که ببیند شوهرش با زن دیگرى به سر مى برد و گاهى براى دلنوازى دستى بر سر او مى کشد.)189 شمارى آن را از قانونهاى امضایى اسلام مى دانند, نه تأسیسى; از این روى, اسلام آهنگ حذف آن را داشته و اینک وقت آن فرا رسیده است.190 (وقتى خلیفه دوم تحریم متعه را اعلام کرد, یکى از منافقان گفت: اگر عمر این کار را نکرده بود, در اسلام هیچ زناکارى یافت نمى شد.)191 در حالى که مى دانیم از امام على(ع) روایت شده: (لولا ان عمر نهى عن المتعة ما زنى الاّ شقى). متأسفانه نویسنده یاد شده از روى عمد و جفاکارانه, یا جاهلانه, گوینده این سخن را به صواب نمى داند. (قانون حمایت از خانواده مصوب سال53 که به قولى به تأیید آیت الله حکیم, نیز رسیده بود و زن و شوهر در طلاق, به طور مساوى حق مراجعه و تقاضاى آن را از دادگاه داشتند, مجدداً احیا شود.) همو در جاى دیگر مى نویسد: (آیا نمى توانیم در قانون بنویسیم مرد بدون عذر موجه حق طلاق ندارد.)196 دیگر فمینیستها هم همین راه را پیموده و با این نویسنده هماهنگى دارند.197 (اگر هدف استبراى زن از باردارى است آن گاه که زن حامله است و وضع حمل انجام مى شود, دیگر لزومى به عده نیست. افزون بر این, این مطلب درباره یائسه, مصداق ندارد و اگر هم عدّه براى احترام به همسر است, چرا چنین عده اى براى مردان نباشد.)200 سقط جنین: حرام و ممنوع بودن سقط جنین نیز مورد اعتراض شمارى از فمینیستهاى تندرو ایرانى قرار گرفته و با این استدلال که ابتدایى ترین حقوق زن, که تحمل زحمت حمل و پرورش کودک و محرومیتهاى ناشى از آن است, در این قانون نادیده انگاشته شده است.201 (آیا این مضحک نیست که زن مجاز است سفیر کبیر بشود, اما براى اعزام به محل مأموریتش باید رضایت شوهر را کسب کند و الا نمى تواند برود؟) در مورد بهره هاى جنسى که به آن (تمکین خاص) هم مى گویند, فمینیستها در بسیارى از جامعه هاى غربى موفق شده اند آمیزش شوهر بدون رضاى زن را غیر قانونى قلمداد کنند و در این جامعه ها, این کار را (تجاوز) و حریم شکنى به حساب مى آورند و شوهر حریم شکن و تجاوزگر بازخواست مى شود و به حکم قانون به سزاى کار نادرست خود مى رسد. (تکلیف زن به تمکین خاص, قوانین ایران را در سطح جهان انتقادپذیر کرده است, زیرا در این جا خواهش و تمایل جنسى زن محل اعتنا نیست. گویا این تصور غلط در باور عمومى جا افتاده که تمتع جنسى در زندگى زناشویى رابطه اى یک طرفه است و تمایلات زن در آن نقش ندارد, در حالى که چنین نیست.)206 دیگرى مى نویسد: (ظالمانه است اگر زن ملزم شود بدون هیچ احساس و آمادگیِ روانى و عاطفى و به صرف دریافت نفقه, همواره آماده تسلیم به رابطه جنسى باشد…. در بحث لزوم نظافت و آرایش زن براى شوهر, این مطلب عرفاً درباره مرد هم صادق است و هیچ مردى نمى تواند بدون این که خود به نکاتى توجه کند, مراعات آنها را از زن متوقع باشد. امروزه ثابت شده قدرت جنسى زن نُه برابر قدرت جنسى مرد است.)207 مجله (زنان) در پاسخ به نامه یک خواننده درباره ریاست مرد مى نویسد: (چنان نیست که فقط باید زن اجازه بگیرد, در موارد بسیارى مرد نیز باید از زن اجازه بگیرد… هر دو بر هم ولایت دارند. موضوع تمکین نیز طرفینى است و شوهر در مواردى باید از زنش تمکین کند…. امّا کار زن متأهل در خارج از منزل همین که مورد قبول شوهر قرار گرفته, دیگر حق مزاحمت ندارد.)208 دیگرى در این باره مى نویسد: (ریاست مرد بر خانواده از مقررات امضائى اسلام است و اگر سیره مردم عوض شده, این حکم تغییر مى کند.)209 کتک زدن زن: خداوند در قرآن کریم مى فرماید: (واللاّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع واضربوهنّ فان اطعن فلا تبغوا علیهنّ سبیلاً) زنانى را که خوف نشوز و نافرمانى آنها را دارید, ابتدا نصیحت کنید (و اگر مؤثر واقع نشد) در رختخواب از آنها کناره بگیرید و الا آنها را بزنید…. (کتک زدن ابتدا پذیرفته شد, ولى عملاً, به تدریج, در دوره حضرت محمد(ص) از فرهنگ اسلام دور شد و سپس ادعا کرده که این آیه توسط روایات پیامبر(ص) نسخ شده است.)211 این سخن او, با سخن قبلى که (ضرب) به معناى (نوازش) است, در تناقض است. (وللذکر مثل حظّ الانثیین) در تقسیم ارث, وارثِ مذکر دو برابر وارثِ مؤنث سهم مى برد. (مثلاً دختر شانزده ساله اى که سال 32 با 15هزار تومان مهریه ازدواج کرده, در سال 75 بعد از چهل وسه سال مهریه اش طبق نرخ روز مى شود نهصد هزار تومان که خیلى کم است.)218 یکى از اینان درباره اصلاحیه مجلس نوشت: (این طرح مشکل را حل نمى کند, چون از طرفى مخالف شرع اسلام است, زیرا توافق زوجین نادیده گرفته شده, ثانیاً تعبیر بسیارى از نمایندگان, حقوقدانان, و فقها از این طرح این بود که چون موقع ازدواج, زن جوان تر بوده, ارزش مهریه اش هم بیش تر بوده و امروز که پیر و فرسوده شده, مهریه اش باید تنزل یابد و نه افزایش به خاطر تورم اقتصادى [معلوم نیست ایشان با این حرف مخالف است یا موافق] صرف نظر از این مسأله, اگر مهریه افزایش هم بیابد باز توهین است به مقام زن, چون زن به عنوان بازرگان و فروشنده کالا (بدنش) در نظر گرفته مى شود.)219 پریشان گویى و بهانه جویى در سخن این نویسنده فمینیست, روشن است. (وَ مِن آیاته اَن جَعلَ لَکم مِن اَنفسکم ازواجاً لِتَسکنوا الیها و جعل بَینکم مودة ورحمة ان فی ذلک لآیاتٍ لقومٍ یَتفکرون)223 | ||
مراجع | ||
پى نوشتها: 1. جنبش اجتماعى زنان, آندره میشل/11. 2. فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى, بهاءالدین خرمشاهى, ذیل همین واژه, چاپ دوم, 73. 3. جنبش اجتماعى زنان, آندره میشل/11. 4. Dictionary of Ethics, theology and society, Rosemary Radford Ruether, 1997, p.377.
5. مقدمه اى بر ایدئولوژیهاى سیاسى, یان مکنزى و دیگران, مقاله فمینیسم, ریک فورد/345.
6. فرهنگ ایدئولوژیهاى سیاسى مدرن, ژیل استفن, ترجمه رزا افتخارى, به نقل از: زنان, ش26, مهر و آبان74/48. 7. زنان, دکتر ناهید مطیع, ش33/20, فروردین76. 8. جنگ علیه زنان, مارلین فرنچ, ترجمه توراندخت تمدن/19. 9. جنبش اجتماعى زنان/35. 10. زن, جمیله کدیور. 11. کنیزک کردن زنان, جان استوارت میل/12ـ13. 12. جنگ علیه زنان/33. 13. جنبش اجتماعى زنان/138. 14. نمونه اى از جامعه مادرسالارى در عصر حاضر: مردانِ قبیله خاصى در ایالات مگالیاى هند با هشت هزار نفر جمعیت, از این که فقط عامل بقاى نسل باشند, خسته شده اند و مبارزه علیه مادرسالارى را شروع کرده اند. طبق سنت این قبیله که از نژاد مغولها هستند, کوچک ترین دختر وارث ثروت خانواده است. مرد پس از ازدواج به خانه زن مى رود و بچه ها به نام خانوادگى مادر نام گذارى مى شوند. این مردان براى مبارزه خود, اتحادیه اى تشکیل داده اند. تیبور خنجى مسؤول این اتحادیه مى گوید: نقش ما مردان فقط تولیدمثل و نگهدارى از کودکان است و عملاً هیچ نقش دیگرى در جامعه نداریم, نه وارثى داریم نه زمینى و نه شغلى, نسل ما نیز با خود ما به پایان مى رسد. بعضى از زنان قبیله در بعضى موارد مانند سهم الارث مساوى, به مردان حق مى دهند (ن.ک. زنان, ش48, آبان77/62). 15. جنبش اجتماعى زنان/35. 16. The Subjection of Women. از این کتاب دو ترجمه فارسى دیده شده است, یکى به نام: کنیزک کردن زنان, ترجمه دکتر خسرو ریگى و دیگرى (بردگى زنان) ترجمه فتح الله والا. 17. جریان شناسى فرهنگى ایران معاصر, مصطفى ملکیان, ج2/34. 18. از انتشارات ققنوس در 319 صفحه. 19. او در پاریس زاده شد و اگزیستانسیالیسى ملحد بود و هرگز تن به ازدواج زناشویى نداد. مسافرتهاى بسیارى کرد و کتابهاى بسیار نوشت. ژان پل سارتر, اگزیستانسیالیست ملحد فرانسوى از همکاران نزدیکش بود. (جنس دوم) در اصل فرانسوى خود در دو مجلد در هزار و شانزده صفحه منتشر شده است. از این کتاب سه ترجمه به فارسى منتشر شده است. یک ترجمه مختصر از قاسم صنعوى در یک جلد که از سوى انتشارات طوس منتشر شده (سال انتشارش نامعلوم است) و دو ترجمه از حسین مُهرى که ترجمه اول ایشان در یک جلد و شامل بخشهاى مهم تر آن است و ترجمه دوم آن که به گفته مترجم در چهار جلد است (نگارنده فقط جلد اول آن را دیده است). این دو ترجمه نیز از انتشارات طوس است و تاریخ انتشار آن قید نشده است. 20. جنس دوم, ترجمه حسین مهرى/87. 21. Comptonصs Encyclopedia, v.25, p.271.
22. زنان, ش44, تیر77/46, مقاله دکتر الیزابت بدانند, ترجمه دکتر افسانه وارسته فر.
23. The World Book Encyclopedia, 1995, v.6, p.49.
24. لوکزامبوراگ کتابهاى بسیارى دارد. ترجمه فارسى آنها, بیش تر پس از پیروزى انقلاب یا سالهاى اول پس از پیروزى آن هم توسط گروه هاى چپ در ایران منتشر شده است. اخیراً نیز کتاب: رزا لوکزامبورگ, اثر تونى کلیف, ترجمه خانم نسترن موسوى از سوى انتشارات روشنگران, سال 1375 چاپ و به بازار عرضه شده است.
25. زن, جمیله کدیور/164ـ 165; نسیم شرق, شرح سفرى به قلب آرزوهاى جهان, فریبا ابتهاج شیرازى/5 ـ9. 26. این کتاب در ایران در سال 1373 با ترجمه توراندخت تمدن (مالکى) از سوى انتشارات علمى نشر گردیده است. 27. ترجمه فارسى آن به قلم محمدجعفر پوینده سال 1376 منتشر شد. 28. ترجمه فارسى آن به قلم خانم هما زنجانى زاده سال 1372 منتشر شد. 29. Dictionary of Ethics, Theology and Society, 1997, p.377.
30. کنیزک کردن زنان/70. هم او در جاى دیگر گفته است:
(گه گاهى ادعا مى شود که قوانین حاکمیت مردان و تمکین زنان بر مبناى اصول دین خداوند وضع شده اند, ولى از این طریق هم نمى توان به نفع این نظام نفى مساوات, کم تر ذره اى آبرومندى کسب کرد. مدتهاى مدیدى است که هر وقت نظام ظالمى را نمى توانند بر هیچ مبناى مفید یا معتبر دیگرى معرفى کرد, احکام الهى را مستمسک قرار مى دهند). (کنیزک کردن زنان/79).
31. Comptonصs Encyclopedia, 1997, v.25, p.275.
32. رادیکالها در کنفرانس جهانى زنان در پکن در سال 1995 (1374) نیز سعى در گنجاندن موادى دال بر به رسمیت شناختن همجنس بازى زنان داشتند. حتى در فضاى کنفرانس هم فعالیتهاى خود را وقیحانه تبلیغ مى کردند و در عمل به نمایش همجنس بازى اقدام مى کردند. استدلال برخى کشورها این بود که همجنس بازى در جوامع امروزى یک واقعیت است و این کنفرانس مى بایست مشکلات آنان را در نظر بگیرد و براى جلوگیرى از تبعیض علیه آنان اقدام کند. (ن.ک. زن, جمیله کدیور/204ـ206).
33. زنان, ش28, بهمن74/42, مقاله اى به قلم الیسُن جگر. 34. جنس دوم, ترجمه حسین مهرى/31. 35. Dictionary of Ethics, Theology and Society, 1997, p.377.
36. The World Book Encyclopedia, 1995, v.21, p.298. 37. "Pro-woman" or "Cultural Feminism" 38. "Elemental Feminist Philosophy." 39. Ecofeminism. 40. ن.ک. نشریه فرهنگ توسعه (ویژه نامه زنان), اسفند76/81.
41. مبحث شاخه ها با استفاده از: مقدمه اى بر ایدئولوژیهاى سیاسى, یان مکنزى و…/327, 375ـ386; زنان, ش38, مقاله الیسن جگر, ترجمه س. امیرى/44, نگاهى به فمینیسم, مؤسسه فرهنگى طه/11ـ20. 42. ن.ک. جنس دوم (مجموعه مقالات) نوشین احمدى خراسانى, مقاله به قلم دکتر حامد رشیدیان, ج2/39. 43. کنیزک کردن زنان/56. 44.زنان, ش26, مهر و آبان 74/48ـ49 و زنان, ش27. 45. زن, جمیله کدیور/108. 46.کنیزک کردن زنان/80. 47. مقدمه اى بر ایدئولوژیهاى سیاسى/288ـ290. 48. همان. 49. زن, جمیله کدیور/108. 50. زنان, ش12, مرداد72/20, مقاله سوزان فالودى. 51. همان/21. 52. زنان, ش12, مرداد72/19. 53. زن, جمیله کدیور/109. 54. زنان, ش3, فروردین71/26. 55. نگاهى به فمینیسم, مؤسسه فرهنگى طه/56. 56. جنبش اجتماعى زنان/126. 57. مجله آشنا, ش45, اردیبهشت78/7. 58.نگاهى به فمینیسم, مؤسسه فرهنگى طه/57 ـ63. 59. زن در دوره قاجار, بشرى دلریش/158ـ184; زن, جمیله کدیور/145ـ146. 60. روزنامه قانون, نمره هفتم/3 به نقل از: زن در دوره قاجار/111. 61. The Association of Revolutionary Women.
62. موارد1, 5 و6 از:
The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World 1995, v.2, p.20.
63. زن در دوره قاجار/128.
64. زنان, ش51, نوروز78/17, مقاله اى به قلم نوشین احمدى خراسانى. 65. زن و انتخابات, زین العابدین قربانى و… راه, 1342, قم, به نقل از: حقوق سیاسى زنان ایران, مهرانگیز کار/14. 66. حقوق سیاسى زنان ایران/14. 67. واقعه کشف حجاب, سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى, به اهتمام مرتضى جعفری…/22, 1371. 68. همان/24; قسمتى از سخنرانى رضاشاه در جلسه هیأت دولت. 69. سلسله پهلوى و نیروهاى مذهبى, به روایت تاریخ کمبریج ترجمه عباس مخبر/43ـ44, 1371, به نقل از: حقوق سیاسى زنان ایران, مهرانگیز کار/16ـ17. 70. همان. 71. انتقاد; قوانینى اساسى و مدنى و کیفرى ایران از نظر حقوق زن, مهرانگیز منوچهریان, 1328ش. 72. نظام حقوق زن در اسلام, مرتضى مطهرى. 73. تاریخ مذکر, رضا براهنى/14, 20, 27, 1351. نویسنده در پایان کتاب به شدت از وضعیت اجتماعى و فرهنگى ایران به خاطر غرب زدگى و خودباختگى در برابر غرب انتقاد مى کند و راه حل پیشنهادى وى این است که روشنفکر واقعى و روحانیت فارغ از خرافات و تجددطلبان فرهنگى اجتماعى از ایمان دینى مردم استفاده کنند و مردم را در برابر غرب و استعمار مسلح کنند و فرهنگى با ایمان و خلاّق بسازند. وى, در جاى دیگر با پاکسازى زبان فارسى از واژه هاى عربى به شدت مخالفت مى کند. با این همه, در جایى از کتاب (/ 22) از اشعار عاشقانه فروغ فرخزاد و ورود او به صحنه فرهنگى تجلیل مى کند. 74. درباره ستم کشیدگى زن در ایران, فروغ راد و آذر عاصى, انتشارات فانوس, نیویورک, تیرماه 1351. 75. جنس دوم (مجموعه مقالات) نوشین احمدى خراسانى, ج2, مقاله شیرین عبادى/33. 76. صحیفه نور, امام خمینى, ج1/80, وزارت ارشاد اسلامى, بهمن61, تاریخ سخنرانى 25/2/43. 77.گفت وگو, ش9, پاییز 74/56, مقاله (حق رأى زنان) به قلم مراد ثقفى. 78. حقوق سیاسى زنان ایران, مهرانگیز کار/28. 79. فرشته عدالت و پاره هاى دوزخ, مهرانگیز کار/14, چاپ اول, روشنگران, 1370. 80. فرهنگ توسعه, اسفند 76 (ویژه نامه زنان) مقاله اى به قلم دکتر سهیلا شهشانى/7ـ10. 81. The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World, 1995, v.2, p.20.
82. از دکتر شهیدیان در نشریات داخلى نیز مقالاتى به چاپ مى رسد, از جمله مى توان به مقاله (نسبى گرایى فرهنگى; چالش یا کرنش در برابر ستم؟) در کتاب (جنس دوم) اشاره کرد (ج2/39) که در آن جا گرایش پست مدرنیستى فمینیسم را رد کرده و آن را کمک به مردسالارى دانسته است.
83. روزنامه خراسان, 15/4/78/16. خانم الهه شکرایى مسؤول تدارک و سازماندهى این کنفرانس در مصاحبه با رادیو فرانسه گفته است: (موضوعاتى مانند زن و مذهب در آستانه سال 2000, سازمانهاى چپ, وضعیت زنان افغان در ایران, هنر درمانى تفسیر قصه خاله سوسکه از دیدگاه فمینیستى مورد بحث قرار گرفته است. فرشته نام آور به عنوان روان شناس این قصه را تحلیل کرد. حدود پانصد نفر در این کنفرانس شرکت داشتند (از شهرهاى سراسر امریکا و از کشورهاى کانادا, آلمان, فرانسه, هلند, سوئد, نروژ, اطریش و دو نفر از ایران) یکى از مهمانان ایرانى یعنى نوشین احمدى خراسانى نتوانست در این سمینار حاضر شود, ولى پیام جالبى که فرستاده در نشریه بنیاد چاپ خواهد شد) (ن.ک: روزنامه خراسان, 19/4/78/7). 84. زنان, ش13, شهریور72/10. در این سمینار مجله زنان, بهترین مجله خانمها در ایران انتخاب شد. 85.زنان, ش13, شهریور72/10. خانم گلى امامى, لیسانس علوم انسانى از دانشگاه گاوارد در ورمانت, 57ساله متأهل و مادر دو دختر, مترجم 12 کتاب و نویسنده و مترجم صدها مقاله و داستان در مطبوعات است. 86. زنان, ش1, بهمن70/2. 87. زنان, ش52, اردیبهشت78/5. 88. زنان, ش10, فروردین و اردیبهشت72/2. 89. زنان, زهره زاهدى, ش16, بهمن و اسفند72/4, (سخنرانى در دانشگاه زنجان). 90. زنان به قلم نوشین احمدى خراسانى, ش51, ویژه نوروز78/17. 91. فرهنگ توسعه, اسفند76/2. 92. زنان, مصاحبه با مرضیه برومند, اردیبهشت76/36. 93. ماهنامه ایران فردا, در شماره 41, اسفند76, فروردین77, ویژه نامه فمینیستى زنان را منتشر کرده است. 94. زنان, به قلم: گیتى شامبیاتى, ش16, بهمن و اسفند72/10. 95. زنان, مصاحبه با نوشابه امیرى, ش36, اردیبهشت76/36. 96. همان, مصاحبه با: ماهایا پطروسیان. 97. زنان, ش19, مرداد و شهریر73/55, مقاله اى به قلم فرشته شاه حسینى. 98. حقوق زنان, ش5, مهر و آبان77/4, مقاله اى به قلم مدیرمسؤول گرامى زادگان. 99. حقوق زنان, ش5, مقاله اى به قلم دکتر محمود ساعتچى. 100. همان, ش2, مصاحبه با اولین زن قاضى. 101. همان, ش5, مقاله اى کاش زنان را از (آژانس شیشه اى) بیرون مى انداختند, به قلم امید بنکدار. 102. او فرزند سید محمود طالقانى, متولد 1332 در تهران است. لیسانس ادبیات فارسى و فوق دیپلم زبان انگلیسى دارد. داراى 26سال سابقه معلمى و 4سال نمایندگى مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى (دوره اول) است. مدیر مؤسسه اسلامى زنان ایران است و از سال 54 تا56 را در زندان شاه به سر برده است. در خرداد78, در کنفرانسى که در قبرس با همدستى وزارت خارجه امریکا و هزینه یک تاجر ایرانى درباره مسائل انقلاب اسلامى ایران تشکیل شده بود, شرکت و سخنرانى کرد. 103. زنان, ش35, تیر76, مصاحبه با شهلا لاهیجى/37ـ 38. 104. فصلنامه گفت وگو, بهار74, مقاله زن و کار نشر, به قلم شهلا لاهیجى/81. 105. زنان, ش51, نوروز78/59. 106. سخنرانى او در دانشگاه واشنگتن در نشریه جامعه سالم, ش27, چاپ شده است, به نقل از: رویدادها, ش142. 107. نفوذ و استحاله/77. 108. جامعه, ش42/13. 109.جنس دوم (مجموعه مقالات) نوشین احمدى خراسانى, مقاله اى به قلم: شیرین عبادى, ج2/31. 110. زنان, ش44, تیر77; ش45, مرداد77/56. 111. روزنامه جامعه, ش77, 7خرداد77/7. 112. جنس دوم (مجموعه مقالات), مقاله (آن نیم دیگر پوینده) از: نوشین احمدى خراسانى, ج1/150. 113.روزنامه خراسان, 19تیر78/7. 114. از خاطره حجازى کتابهاى: اندوه زن بودن, مکاشفه حوّا (شعر) و در شب ایلاتى عشق (داستان) چاپ شده است. 115. بنفشه حجازى, متولد33 و اهل بروجرد است. در سال55 از دانشگاه تهران در رشته علوم اجتماعى فارغ التحصیل شده و کتابهاى مختلفى در زمینه ادبیات (شعر و داستان) دارد, مانند: زن به ظنّ (تاریخ درباره وضعیت زن قبل از اسلام در ایران) به زیر مقنعه (درباره جایگاه زن ایرانى از قرن اول هجرى تا عصر صفوى) قرار است وضعیت زنان در عصر صفویه, قاجار و پهلوى هم در آینده منتشر شود. 116. جنس دوم (مجموعه مقالات) مقاله (نگرش سنت و مدرنیته به برابرى زن و مرد) به قلم شیرین عبادى, ج1/31. 117.زنان, ش33, فروردین76, مصاحبه با مهرانگیز کار/15ـ 18. 118.ن.ک. فصلنامه گفت وگو, ش16, تابستان76/27ـ 35. 119.زنان, ش33/17, مصاحبه با دکتر فریده فرهى, خانم فرهى متولد 1334 در کرمانشاه, داراى لیسانس اقتصاد از دانشگاه هاوایى بوده; صاحب کتابهایى به زبان انگلیسى و مقاله هایى درباره سیاست خارجى و مطالعات زنان است. 120. زنان, ش33, فروردین76/20, مقاله اى به قلم دکتر ناهید مطیع. 121. از باب مثال به آمارى از سال75 توجه کنیم: در حال حاضر 35% اعضاى هیأت علمى دانشگاه هاى علوم پزشکى, کشور, 37% از اعضاى هیأت علمى دانشگاه هاى (غیر علوم پزشکى), 49% دانشجویان رشته هاى پزشکى در سال 74ـ 75, از کل دانشجویان علوم پزشکى کشور 5/51% زن هستند. 122. خانم فاطمه دبّاغ (مرضیه حدیدچى) در اوایل انقلاب, با تأیید امام, فرماندهى سپاه منطقه همدان را بر عهده داشت. (ن.ک به: پابه پاى آفتاب, امیررضا ستوده, ج1/330) 123. تاریخ فلسفه, ویل دورانت/82, به نقل از: زن در آینه تاریخ, مهندس عباس تیلا/61. 124. سیاست, ارسطو/12, به نقل از: همان. 125.زن در آینه تاریخ/61 و125. 126. خانم زهره زارعى به نمایندگى از مجله زنان, در سخنرانى خود با عنوان: (اعاده حیثیت از حق), در دانشگاه زنجان, به این گونه ادعاها اعتراض کرده است. (ن.ک: زنان, ش16, بهمن و اسفند72/4.) 127. ن.ک. زن, جمیله کدیور/58, 61, 136 و 225. 128. اسفار, ج7/136ـ137. 129. نصیحة الملوک, غزالى/269ـ272, به نقل از: زن, جمیله کدیور/75. 130. زن, جمیله کدیور/136. 131.کنیزک کردن زنان/20. 132. پیکار با تبعیض جنسى, آندره میشل, ترجمه پوینده/25. 133. کنیزک کردن زنان/100ـ110. 134.زنان, ش34/20ـ 25, مقاله اى به قلم دکتر نیره توحیدى. 135. پیام زن, ش53, تیر75/35, مصاحبه با سید محمدحسین فضل الله. 136.رساله بدیعه و رساله نکاحیه, علامه سید محمدحسین تهرانى, به نقل از: زنان, ش49, آذر77/44. 137.فرار از فلسفه, بهاءالدین خرمشاهى, به نقل از: همان/52. 138. جزوه جریان شناسى فرهنگى ایران معاصر, دکتر مصطفى ملکیان, ج2/34. 139.همان/34. 140. زن و پیام آورى, مرتضى فهیم کرمانى/3ـ60, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1371. 141.سیر بى سلوک, بهاءالدین خرمشاهى/24, 1370, به نقل از: زن, جمیله کدیور/79. 142.ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى, محمد ابراهیم جنّاتى, 1372/33, به نقل از: رفع تبعیض از زنان, مهرانگیز کار/37. 143. رفع تبعیض از زنان, مهرانگیز کار/39 (جمله اى از موسوى بجنوردى). 144. هرمنوتیک, کتاب و سنت, محمد مجتهد شبسترى/207, به نقل از: رفع تبعیض از زنان/44. 145. ایران فردا, ش35, مرداد76/43, به نقل از: همان/45. 146. رفع تبعیض از زنان, مهرانگیز کار/353. 147.زنان, ش51, نوروز78/11. 148.همان, ش1/4. 149. زن, جمیله کدیور/154. 150. همان. 151. شیرین عبادى مى گوید: (دخترم امسال مى خواست در کنکور دانشگاه آزاد شرکت کند, اما متوجه شد طبق قانون آن دانشگاه نمى تواند در رشته هاى برق, مخابرات, سخت افزار کامپیوتر و حتى جغرافى شرکت کند. آیا این ناشى از اسلام است یا تفکر مردسالارانه؟) 152.زنان, ش1/4. 153. زن, جمیله کدیور/62. 154. زنان, ش27, آذر و دى74/77. 155. همان, ش33, فروردین76/77. 156. ن.ک: زن, جمیله کدیور/79ـ80. 157. زنان, ش9, دى و بهمن71/29. 158. حقوق سیاسى زنان ایران, مهرانگیز کار/57. 159. ن.ک: زنان, ش9/30. 160. همان, ش9/30. 161. همان, ش35, تیر76/3. 162. حقوق سیاسى زنان ایران/57. 163. زنان, ش35/36. 164. رساله بدیعه/215, به نقل از: زنان, ش49/45. 165. حقوق سیاسى زنان ایران/38. 166. همان/52. 167. زنان, ش47, مهر77/12. 168. همان/12. 169.حقوق سیاسى زنان ایران/60. 170.زنان, ش34, اردیبهشت76/25. 171. همان, ش4, اردیبهشت71/20; ش5, خرداد71/17. 172.همان, ش9, دى و بهمن71/32. 173. همان, ش14/50. 174.حقوق سیاسى زنان ایران/67. 175.زن, جمیله کدیور/227. 176.زنان, ش31, آذر75/63. 177. همان, ش34/19. 178. ن.ک: فصلنامه فرزانه, ش8, زمستان75/11. 179.زنان, ش37, شهریور و مهر76/37. 180. همان, ش9, دى و بهمن71/33. 181. همان, ش14/50. 182. همان, ش34, اردیبهشت76/12. 183. همان. 184. همان, ش26, مهر و آبان74/23. 185. همان, ش13, شهریور72/56; ش15, آذر و دى72; ش16, بهمن و اسفند72. 186. همان, ش11, خرداد و تیر72/16, مقاله مهرانگیز کار. 187. ستم کشیدگى زن در ایران/31. 188.زنان, ش30, مهر75/56. 189. دو سال پیش, خانم توجان فیصل, تنها زن نماینده مجلس اردن در یک برنامه تلویزیونى به تعدد زوجات مردان اعتراض کرد. موجى از اعتراضات روحانیون علیه او بالا گرفت; از جمله شیخ یوسف الغراوى, واعظ برجسته مسجد دوحه در قطر, ضمن اعتراض به او گفت: این زن زبانى گزنده چون افعى دارد و با احکام الهى به مقابله برخاسته است. (زنان, ش35, تیر76/63). 190. (انتقاد, قوانین اساسى و مدنى و کیفرى ایران از نظر حقوق زن, مهرانگیز منوچهریان/71ـ12. 191.همان/99. 192. درباره ستم کشیدگى زن ایرانى/37; زنان, ش33/77. 193.جنس دوم (مجموعه مقالات) خرداد78, ج2. 194.زنان, ش33, فروردین76/77. 195. ن.ک: ستم کشیدگى زن ایرانى/18. 196.زنان, ش48, آبان77/58. 197. همان, ش33, فروردین76/77. 198.همان, ش16, بهمن و اسفند73/5. 199. انتقاد…/44. 200.همان/46. 201. ستم کشیدگى زن ایرانى/10. 202. المیزان, علامه طباطبایى, ذیل آیه (الرجال قوّامون على النساء…). 203. رساله بدیعه/78, به نقل از: زنان, ش49, آذر77/44. 204.زنان, ش2/26. 205. همان. 206. همان, ش31, آذر75/29. 207.همان, ش1, بهمن70/58, مقاله به قلم شکوفه شکرى و ساحره لبریز. 208.همان, ش13, شهریور72/60. 209.همان, ش18, خرداد و تیر73/54. 210. رساله بدیعه/82, به نقل از: زنان, ش49, آذر77/44. 211.زنان, ش18, خرداد73/54. 212. همان/20. بخش مهمى از شماره 18 مجله زنان به مصاحبه با زنان و مردان درباره (کتک) ویژه شده است. 213.همان, ش26/38; ش35, تیر76/12. 214. انتقاد;/40. 215.زنان, ش18, خرداد و تیر73/34. 216. فصلنامه فرزانه, ش8, زمستان75/11. 217.زنان, ش33, فروردین76/60; انتقاد…/76. 218.زنان, ش33/60. 219. همان/63. 220. ن.ک: انتقاد…/91. 221. همان/105; حقوق سیاسى زنان ایران, بحث تابعیت. 222. از جمله ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام, اثر شهید مرتضى مطهرى. 223. سوره روم, آیه21. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,090 |