( 7 )
گفتم: اى فرستاده خدا این آوا چیست؟
گفت: این شیطان است که از آن که او را نپرستند نومید و نگران است.
آه من مى شنوم آنچه را او مى شنود و مى بینم آنچه را او مى بیند.
من در این خانه روشنایى وحى و پیامبرى را مى بینم و بوى نبوت را مى شنوم.
من به خداى او ایمان دارم. ایمان دارم که او فرستاده خداست.
من هیچ گاه بى ایمان به خداى او و او بر پشت خاک گام ننهشته ام.
من تشنه این چشمه ام.
من حیران واله و شیداى این قبله ام.
من لب از این جام بر نخواهم داشت تا لبالب شوم.
من او را در تمامى آنات زندگى ام خواهم بویید خواهم جویید در پى او خواهم پویید.
على را محمد به دستور حق زیبا پرورید اوج داد برخروشانـد به آستانه حق راهش نمود چشم جانش را گشود و خدا را به او نمود تا در هنگامه بعثت در گاه رستاخیز جانها قیامت دلها بیدارى خردها شور آفریند عرصه دارى کند نُماد دین باشد و دین را در تمام زوایا یش جلوه گر سازد.
على آنى از پیامبر جدا نشد همیشـه و همه گـاه سر بر آستـان او داشت.
در مکه در گاه اوج گیرى دشمنیها کینه توزیها لجن پراکنیها على دژ استوار و تکیه گاه او بود و تمام موجهاى سهمگین دشمنى را در اقیانوس وجود خود درهم مى شکست.
همه دیده بودند خرد و بزرگ پیرو جوان زن و مرد آن سرو ناز
|