( 262 )
همراه ساختند و در نهر وان گردآمدند. على(ع) با آنان برخورد نظامى کرد و به تعبیر زیباى خودش چشم فتنه را از حدقه بیرون افکند: (فانا فقأت عین الفتنة.)18
جریانها و گروههاى فتنه انگیز دیگر هم بودند که حضرت به آنها میدان عمل داده بود و عرصه را بر آنها تنگ نگرفته بود تا این که دست به توطئه و ترفند زدند و امام در برابرشان ایستاد و با تدبیر آتشى که بر مى افروختند خاموش مى کرد.
امام انتقاد از خود را و از مدیریت سیاسى اقتصادى و اجتماعى نظامى که خود در رأس هرم آن قرار دارد بر مى تابد و حتى مردم را به این کار بر مى انگیزد و تشویق مى کند و مى فرماید: از گفتن سخن حق درباره من دریغ نکنید: (ولاتکفّوا عن مقالةٍ بحق.)19
و به کارگزاران خویش سفارش مى کند: از چاپلوسان بپرهیزند و آنان را به کارى برنگمارند و افراد جسور منتقد را برگزینند که سخن تلخ حق را بیش تر بگویند: (ثمّ لیکن آثَرُ هم عندک اقولهم بمرّ الحق لک.)20
امام در اوج فرمانروایى و اقتدار چنان فروتن بود که مردم در زیر لواى آن مرد خدا احساس آرامش مى کردند و با وى به گفت وگو مى پرداختند و رأى و نظر و گاه انتقاد خویش را به آن حضرت اعلام مى داشتند و حضرت با روى گشاده به پرسشهاى آنان پاسخ و ابهامها را توضیح مى داد.
در گیرودار جنگ جمل حارث بن حوت در محضر امام اظهار داشت: آیا طلحه و زبیر با آن پیشینه درخشان قدم در راه باطل مى نهند؟
پرسش بسیار عمیق در هنگامه بسیار حساس ابراز شده بود; زیرا از یک سوى حق بودن امام را زیر سؤال مى برد و از دیگر سوى در گاه نبرد و در برهه اى سخت ابراز شده بود.
امام از طرح این پرسش و با انتقاد برنیاشفت بلکه پاسخى دقیق تحلیلى و شفاف به وى داد که تو واژگون مى اندیشى افراد را معیار حق قرار داده اى و مى خواهى از راه کسان به حق دست یابى. باید نخست حق را شناخت آن گاه پیروان آن را و
|