تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,467 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
آن خانه (ص 10 و 11) | ||
پوپک | ||
مقاله 5، دوره 23، خرداد263-1395، خرداد 1395، صفحه 10-11 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
تاریخ دریافت: 26 خرداد 1395، تاریخ پذیرش: 26 خرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
آن خانه سپیده خلیلی خانهای بود که میشد کف آشپزخانهاش را کند، به دریا رسید و ماهی گرفت. خانه فقط یک اتاق داشت که شبها خودش را روشن میکرد. اتاق فقط یک فرش داشت که با آمدن هر فصل، گلهایش را عوض میکرد؛ بهاری، تابستانی، پاییزی یا زمستانی میشد. یک حمام داشت. کف حمام خانه، چشمهای بود که در سرما آب گرم از دلش میجوشید و در گرما، آب خنک و زلال. میشد ساعتها توی چشمه نشست، حبابها را با دست گرفت و یا چشمها را بست و به صدای آب گوش داد. خانه فقط یک پنجره داشت که به باغچه نگاه میکرد و برای دیوارها از گلها و پروانههای باغچه قصه میگفت. باغچه فقط یک درخت داشت که برگهایش همیشه از تمیزی برق میزد و لابهلای شاخههایش پر بود از آواز پرندگان. درِ خانه یک زنگ داشت که به جای درینگ درینگ، آرام زمزمه میکرد: «خوش آمدی!» بعد دو لنگ در باز میشد و مهمان را در آغوش میگرفت. خانه، انباری داشت که پر بود از لبخند. میشد لبخندها را یکییکی برداشت و پشت هر لبخند، خاطرهی شادی را دید. خانه یک شیروانی داشت که زیر باران، چتر میشد و وقتی برف میبارید، دامنش را روی خانه پهن میکرد و مواظب بود که خانه زیر برف نماند. شیروانی، دودکشی داشت که وقتی خانه آه میکشید، آه را از دل خانه میگرفت و بیرون میفرستاد تا هیچ آهی در خانه نماند. برود بیرون و دل خانه را سیاه نکند. خانه فقط پلاک نداشت. صندوق پستی نداشت؛ چون جایی بود که نشانی نداشت. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 208 |