تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,433 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,375 |
یک خلبان شجاع | ||
پوپک | ||
مقاله 15، دوره 23، خرداد263-1395، خرداد 1395، صفحه 30-31 | ||
نوع مقاله: خاطره | ||
تاریخ دریافت: 26 خرداد 1395، تاریخ پذیرش: 26 خرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
مسافران بهشت یک خلبان شجاع خلبان شهیدعباس اکبری فرشتهسادات شیخالاسلام روزی که آمد: 1332 در یکی از روستای اطراف قم سال 1351 به استخدام نیروی هوایی درآمد. بازگشت پیکرش: 1381 در کنار درس و مدرسه و کار هم میکرد. اگر هواپیمایی میدید، میرفت توی خیال. چشمهایش را میبست، دستهایش را باز میکرد و خودش را در آسمان میدید. هرچه صدایش میکردند نمیشنید. برادرش به شانهاش میزد و میگفت: «عباس کجایی؟ باز که حواست نیست! بلالهایت سوختند.» بلالفروشی میکرد. بنّایی هم میکرد. مدتی شاگرد تعمیرگاه ماشین هم بود. هرجا کار بود، عباس هم بود. □□□ برای یادگیری دورههای عالی خلبانی، اول به آمریکا و بعد به انگلستان رفت. همیشه از دانشجوهای ممتاز بود. آخر دوره، وقتی میخواستند از خلبانها امتحان بگیرند، عباس از تمام خلبانها بلندتر پرواز کرد. مربیهای نظامی آمریکایی اصلاً نمیدانستند با این هواپیما میشود آنقدر اوج گرفت. تا آن موقع کسی جرئت نکرده بود حتی این کار را امتحان کند. ژنرال آمریکایی که چشمها و دهانش از تعجب باز مانده بود، گفت: «به ایرانی علم بده، ببین چه میکند!» □ قبل از اینکه جنگ شروع شود، عباس در بیشتر عملیاتهای گشتزنی هوایی شرکت داشت. وقتی منافقین به غرب کشور حمله کردند، عباس در عملیاتها با شجاعت حاضر بود. جنگ که شروع شد، دیگر عباس بیشتر در آسمان بود تا زمین. □ با اینکه جنگ بود، اما خلبانهای ما هیچ وقت به سمت مردم عراق شلیک نکردند. یک بار که عباس مأموریت داشت یک پل را منهدم کند، دیدند بالای پل ایستاده؛ ولی شلیک نمیکند. بعد از چند دقیقه که معطل شد، پل را منفجر کرد. بعدها معلوم شد یک نفر عراقی داشته از روی پل رد میشده، عباس صبر کرده تا او برود بعد پل را زده. □ آخرین عملیات تابستان سال 1367 ایران و عراق قطعنامه را امضا کرده بودند. جنگ تمام شده بود، ولی منافقین و صدام دوباره به ایران حمله کردند. عباس باید میرفت. باید مأموریتش را در مقابل دشمنان، مثل همیشه به خوبی و کامل انجام داد. داشت به سمت ایران برمیگشت که ضدهواییهای عراق هواپیمایش را زدند. هواپیمای عباس سقوط کرد. عباسها عباس هر طور بود باید خودش را به دیگر خلبانان شهید میرساند. به عباس بابایی، به عباس دوران... وقتی هواپیمایش سقوط کرد، اسیر شد؛ اما هیچ کس نفهمید چه زمانی و چگونه به دست عراقیها شهید شد. همه منتظر بودند برگردد؛ اما در سال 1381 بعد از سیزده سال انتظار، پیکر پاکش به میهن برگشت.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 203 |