| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,551 |
| تعداد مقالات | 36,121 |
| تعداد مشاهده مقاله | 16,164,634 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,328,489 |
درخت (ص 36 و 37) | ||
| پوپک | ||
| مقاله 18، دوره 23، خرداد263-1395، خرداد 1395، صفحه 36-37 | ||
| نوع مقاله: داستان | ||
| تاریخ دریافت: 26 خرداد 1395، تاریخ پذیرش: 26 خرداد 1395 | ||
| اصل مقاله | ||
|
درخت طاهره خردور درخت تنها بود؛ تنهای تنها. از تنهایی خسته شده بود. یک روز گفت: «من تنهایم!» کلاغ پَر کشید روی شاخهاش. درخت تنها نشد. روز دیگر گفت: «من تشنهام!» رودخانه آمد کنارش. درخت آب خورد و خندید. یک روز دیگر هم گفت: «من سردم است!» خورشید آمد و آفتابش را کشید روی شاخ و برگش. درخت، گرمش شد و خوابش برد. صدای خّروپُف درخت درآمد. صدایش بلند شد. رودخانه از صدای او آبش را جمع کرد و رفت. کلاغ هم قار کشید و رفت. خورشید هم آفتابش را برداشت و رفت پشت کوه. درخت از خواب بیدار شد. شاخههایش را بالا کشید و گفت: «وای، چه خواب خوبی بود!... چه کیفی داشت!» اما وقتی به دور و برش نگاه کرد، نه از رودخانه خبری بود و نه از کلاغ و خورشید. درخت بار دیگر تنها شد و فهمید که از خوابش و صدای خرّوپفش بوده است. غصه خورد؛ ولی زود از جایش بلند شد و رفت تا دوستانش را پیدا کرد. حالا او نه دیگر تنها بود و نه کاری میکرد که دوستانش از دست او فرار کنند؛ چون هیچوقت نخوابید و همیشه بیدار بود؛ از زمستان تا تابستان. او، درختِ همیشهسبز باقی ماند. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 194 |
||