تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,438 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,381 |
خمینی افتخار ماست...(ص 8 و 9) | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 4، دوره 27، خرداد 95 - شماره پیاپی 315، خرداد 1395، صفحه 8-9 | ||
نوع مقاله: خاطره | ||
تاریخ دریافت: 27 خرداد 1395، تاریخ پذیرش: 27 خرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
خمینی افتخار ماست... «داستانهایی دربارهی امام خمینی(رحمة الله) » بیژن شهرامی بلیت هواپیما عدهی زیادی دوست دارند سرنشین پرواز انقلاب و همسفر امام خمینی در بازگشت از پاریس به تهران باشند و امام که میداند بخش قابل توجهی از اینان فاقد سوابق انقلابی و مبارزاتی و تشنهی قدرت و مقام هستند، تدبیری جالب به کار میبندد و آن اینکه اعلام کند: «من فقط پول بلیت خود و فرزندم احمد را میپردازم!» همین تدبیر کافی است تا مدعیان حساب دستشان بیاید و از امام قطع امید کنند، درست مثل طلحه و زبیر که با خاموش شدن شمع بیتالمال فهمیدند آبشان با امیرمؤمنان علیm در یک جوی نخواهد رفت. *** عرق شرم فرستادهی پادشاه عراق به نجف آمده است تا با امام دیدار کند و ضمن ابلاغ سلام حاکم، محترمانه بر سر ایشان منت بگذارد که ایام تبعید را در مملکت ما سپری میکنید! او در بین صحبت به ناگاه حرف را عوض میکند و میگوید: «پادشاه ایران سخت ستمگر است!» و امام هم بیدرنگ پاسخ میدهد: «و شما از او ستمکارتر!» مترجم، لرزان و هراسان پاسخ امام را به شکلی مبهم به عرض جناب فرستاده میرساند؛ اما امام با احضار مترجمی دیگر او را متوجه منظور خود میکند. فرستادهی پادشاه با تعجب و سرخوردگی میگوید: «به چه دلیل؟» امام چند موردی را از باب نمونه یادآور میشود که فرستادهی پادشاه ابتدا منکر وقوعشان میشود؛ اما همراهانش که تأیید میکنند، عرق شرم بر پیشانیاش مینشیند! *** همسایهنوازی امام در ادامهی سفر تبعید، به پاریس رسیده است و برای اقامت به جایی نیاز دارد. ابتدا آپارتمانی بزرگ در مرکز شهر- که صاحبش یکی از دانشجویان پیرو خط امام است - را پیشنهاد میدهند؛ اما امام برخلاف موافقت اولیه، نمیپذیرد؛ آن هم تنها به این دلیل که آمدوشد انقلابیون و دیگر اقشار مردم ممکن است آرامش همسایگان را به هم بریزد. *** پیام تبریک رئیسجمهور فرانسه به مناسبت انتخاب رئیسجمهور جدید ایران، پیام تبریکی فرستاده و حالا جوابی که قرار است دریافت کند، به دست امام خمینی(رحمة الله) رسیده است. امام آن را با دقت مشاهده میکند و خطاب به نویسندهاش میگوید: «جواب نامهی تبریک، شادباش و سپاس است، نه درشتگویی و انتقاد...» نامه را میبرد و پس از اصلاح و بازبینی برمیگرداند. امام هم پس از دیدن و خواندنش میگوید: «این بار در نرمگویی زیادهروی شده است!» *** نامهی عرفانی نگران از دست رفتن فرصت با امام بودن است، به همین خاطر از هر بهانهای برای گرفتن شعر و دستنوشته از ایشان استفاده میکند. یک روز که با اصرار، موفق به گرفتن نامهای عرفانی از ایشان میشود به عمق فروتنیاش پی میبرد؛ چراکه نوشتهی پرمغزش را با این بیت شروع کرده است: فاطی(1) که ز من نامهی عرفانی خواست از مورچهای تخت سلیمانی خواست... *** شما چهطور؟ انقلاب تازه پیروز شده است و حالا جمعی از استادان دانشگاه تهران به قم آمدهاند تا با رهبر انقلاب دیدار کنند و از تمنای خود برای حفظ مراکز آموزش عالی بگویند، ضمن آنکه بیتحرکی خود در جریان براندازی حکومت پهلوی را نیز به نوعی توجیه کنند. دیدار در محیطی سرشار از محبت و مهربانی برگزار میشود تا اینکه یکی از استادان با پیش کشیدن نام خواجهنصیر طوسی میکوشد خود و دیگر حاضران را به او تشبیه کند (به این معنی که اگر ما هم با دربار ارتباطی داشتهایم، به امثال خواجهنصیر اقتدا کردهایم!) امام که انتظار بیشتری از استادان دانشگاه در امر مبارزه داشته و دارد، در پاسخ میفرماید: «خواجهنصیر بارها جلو ستمگری حاکم زمان خود ایستاد؛ شما چهطور؟» *** پینوشت: 1. خانم فاطمه سلطانیطباطبایی (عروس امام). | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 257 |