تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,176 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,095 |
جهاد اختیاری و رحمت الهی (2) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 3، دوره 1392، شماره 375 - شماره پیاپی 376، فروردین 1392، صفحه 8-9 | ||
تاریخ دریافت: 14 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 14 تیر 1395 | ||
عنوان مقاله [English] | ||
جهاد اختیاری و رحمت الهی (2) | ||
اصل مقاله | ||
جهاد اختیاری و رحمت الهی (2) حضرت آیتاله مصباح یزدی
امام خمینی (ره) و توفیق جهاد در عرصههای مختلف الف) جهاد علمی و بسط فلسفه امکان ندارد یک فرد بتواند در همۀ عرصهها در خط اول باشد. گاه خدای متعال به برخی توفیق میدهد که دو یا چند عرصۀ جهادی را جمع کنند که البته توفیقی بسیار استثنایی است؛ همانند توفیقی که به امام خمینی (رضوانالهعلیه) داده شد. در سال 1332، وقتی من به قم آمدم، ایشان در مسجد محمدیه درس میگفتند. عصرها درس اصول و بعد از مدتی، صبحها درس فقه هم میگفتند. درس فقه ایشان محدودتر و درس اصول پرجمعیتتر بود.(1) بههر روی، ایشان استاد حوزه بودند و یکی از مصداقهای جهادی در ایشان جهاد علمی بود. در آن دوره، در زمینۀ بحثهای حوزوی، اختلافنظرهایی وجود داشت و برخی (چه بهسبب قصور در تشخیص و چه بهسبب عوامل دیگر) تنها سبک خاصی از تعلیم و تعلم در رشتههای خاص حوزوی را میپذیرفتند و در قبال بعضی از رشتهها بیمهر بودند. (2) گاه فقط بیمهری نبود، بلکه با آن مبارزه میشد؛ مانند رشتههای فلسفه و عرفان. گاه، تلاش در این رشتهها واقعاً جهاد بود. یکی از جهادهایی که امام (رضواناله علیه) در زمینۀ علوم حوزوی انجام دادند، این بود که ایشان علوم عقلی را از استادانی مانند مرحوم آقای شاهآبادی (رضواناله علیه) بهخوبی آموختند و کوشیدند در تدریس فلسفه شاگردانی همچون مرحوم آقای مطهری (رضواناله علیه) را پرورش دهند. امام (رضوانالله علیه) در مدرسۀ فیضیه، درس اخلاق نیز میگفتند که عصرهای پنجشنبه برگزار میشد و درس دیگر ایشان که نسبتاً خصوصی هم بود و امثال آقای مطهری در آن شرکت میکردند، درس اسفار بود. در چنان دورهای، صرف تدریس این درس و پرورش چنین شاگردانی، خود نوعی جهاد بود؛ زیرا این درسها مخالفان بسیاری داشت و امام بایستی با آنها مبارزه میکرد. گاه، کار بهجایی میرسید که بعضی از تنگنظران به این رشتهها نسبت کفر میدادند و این داستان معروف است که استکان مرحوم آقا مصطفی را به این علت آب کشیده بودند که پدر ایشان اهل فلسفه است، پس هم خودش و هم پسرش مرتدند! چنین مشکلاتی در عرصۀ علمی قم و در میان روحانیت وجود داشت و امام (رضوانالهعلیه) با تلاشی مُجدّانه این سدها را شکست و در این زمینه بعد از ایشان مرحوم علامه طباطبایی (رضوانالهعلیه) کار نهایی را انجام دادند.
ب) جهاد اخلاقی امام در درس اخلاق کاری میکرد که گاه افرادی در کلاس اخلاق ایشان از فرط گریه غش میکردند. من در این کلاس نبودم، اما بهیاد دارم که برخی میگفتند عدهای در پای موعظه ایشان، آنچنان گریه میکردند که گاه بیهوش میشدند. گذشته از این کلاس، رفتار خود ایشان نیز جهادی اخلاقی بود. در میان شاگردان و نزدیکان، ایشان چنان رفتار میکرد که شیوۀ رفتارش تربیت بود. برای مثال، اگر فردی در بین راه از امام چیزی میپرسید، ایشان میایستاد و پاسخِ پرسش او را میداد و سپس بعد از راه انداختن آن فرد حرکت میکرد؛ یعنی حاضر نبود هنگام راه رفتن در خیابان یا کوچه، کسی دیگری هم همراهش راه بیاید و در مقابل دیگران تظاهر کند که شاگردان زیادی دارد. همیشه، تنها راه میرفت و اجازه نمیداد کسی با او همراه شود؛ البته، بعدها بهدلیل مسائل سیاسی و مرجعیت، انجام یکسری از کارها ضروری بود و ایشان حداقل آنها را انجام میداد؛ زیرا مراجعات مختلفی به ایشان میشد و گاه باید فوراً پاسخ کسی را میدادند، اما به هر روی، آن وقتی که ایشان استادی ساده بود، بسیار متواضع، بیپیرایه، بیتکلف، بیادعا و آماده برای فداکاری در راه وظیفه بود. حکایت مسائل سیاسی و انقلاب هم که روشن است و شرح پیروزی انقلاب بسیار مفصل است. امام (رضواناله علیه) هم در جهاد علمی موفق بود و هم در جهاد با نفس که جهاد اکبر است.
ج) تربیت شاگردی بزرگ مانند شهید مطهری ایشان در راه تربیت دیگران نیز موفق بود و مبارزان و مجاهدان بزرگی را تربیت کرد. امام (رضواناله علیه) با روشهای نادرست و انحرافهایی که در جامعه وجود داشت، مبارزه کرد. ایشان در جوامع علمی با تفکرهای نادرست مبارزه کرد و راه را برای پیشرفتهای علمی و معنوی دیگران باز کرد. یکی از موفقیتهایی که خدای متعال به امام مرحمت کرد این بود که شاگردانی چون آقای مطهری را نصیب امام کرد. مرحوم آقای مطهری بهصورتهای مختلف ابراز میکردند که من تربیتشدۀ دو استاد هستم: امام و علامه طباطبایی (رضواناللهعلیهما). مرحوم مطهری در سخنانشان یا حتی گاه در نوشتههایشان، وقتی اسم این دو بزرگوار را میبردند، معمولاً میگفتند: روحی له الفداء. مرحوم آقای مطهری افتخار میکرد که پرورشیافتۀ چنین استادانی است و متقابلاً استادها نیز افتخار میکردند که چنین شاگردی دارند. همه میدانیم، امام درباره ایشان فرمود: حاصل عمر من است. حرف بزرگی است که استادی درباره شاگردش بگوید او حاصل عمر من است و اگر من هفتاد سال زحمت تدریس کشیدم، نتیجهاش را دیدم. همانطورکه مرحوم آقای طباطبایی نیز به آقای مطهری ابراز علاقه میفرمودند. علامه میگوید: وقتی آقای مطهری وارد جلسه درس میشد، من به وجد میآمدم، لذت میبردم و شاد میشدم؛ زیرا هرچه میگفتم، ایشان درک میکرد و سخنانم هدر نمیرفت. این تعبیر را من از هیچ استادی و دربارۀ هیچ شاگردی نشنیدم که بگوید وقتی فلان شاگرد وارد جلسه درس من میشد، من به وجد میآمدم. حتی برخی نقل میکنند که علامه گفته است وقتی ایشان میآمد، من بهرقص میآمدم.
شهادت، مزد جهادگران الهی اینها برای کسانی که اهل جهادند، توفیقهای الهی است. مرحوم مطهری سرانجام به آرزوی دیرینه خود رسید و با فیض الهی در راه او شهید شد؛ البته، شهادت عالمان شیعه مسبوق به سابقه و مایۀ افتخار شیعیان است. برخی از عالمان شیعه بین علم و شهادت جمع کردند؛ برای مثال دو شهید بزرگوار، شهید اول و شهید ثانی. یکی از افتخارات ما طلبهها که هم باید به آن بنازیم و ببالیم و هم باید از آن درس بیاموزیم کتاب شرح لمعه است؛ درسی که اکنون در همۀ حوزههای علمیه شیعی عالم (تا آنجا که ما خبر داریم) تدریس میشود و بهعنوان یکی از بهترین کتابهای درسی است. شرح لمعه هم متن است و هم شرح. متن لمعه را عالمی بزرگ نوشته است و استاد بزرگ دیگری آن را شرح داده است. هر دوی ایشان در راه خدا شهید شدند. متن را شهید اول و شرح را شهید ثانی نوشته است. آیا چنین چیزی نشان بر این امر نیست که جهادگران در راه خدا پاداشی عظیم دارند؛ علاوه بر آنکه شهادت نصیبشان میشود، به کتاب و اثرشان برکتی داده میشود که سالیان سال تدریس میشود. این افتخار پاداش آن روح جهاد و روح اخلاصی است که در این بزرگواران بود.
حکایتی از شهید ثانی در احوال شهید ثانی، شارح شرح لمعه، آمده است که ایشان طلبۀ جوانی بود و مشغول تحصیل. وقتی ایشان از خانه بیرون میآمد و به سمت محل درس استاد میرفت، کفشهایش را در میآورد و پابرهنه راه میرفت. خب، کاری عجیب است که فردی که کفش دارد، هنگام رفتن به جایی خاص، کفشهایش را دربیاورد و پابرهنه برود. از ایشان پرسیدند: حکمت این کار شما چیست؟ فرمود: میخواهم روی بال ملائکه، با کفش پا نگذارم و سپس، اشاره کرد به حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) که فرمودند: «إِنَ الْمَلَائِکَهَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ». (3) پیامبر (ص) در مدح کسی که تحصیل علم میکند، فرمودند: وحوش بیابان و پرندگان هوا برای او استغفار میکنند، «حَتَّى الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ»، سپس، فرمودند: کسی که در راه تحصیل علم حرکت میکند، فرشتگان الهی بالشان را زیر پای او پهن میکنند که از روی بال آنها راه برود. شهید ثانی در آن جوانیاش چنین باوری داشت و شاید هم بال آنها را دیده بود. به هر روی، او چنین میاندیشید که اگر بناست من روی بال ملائکه پا بگذارم، دستکم با کفش پا نگذارم. این همان جهاد اکبری است که بزرگان ما داشتند و در پاسخ، خدا نیز این همه برکت به وجودشان داد. نشر آموزههای بزرگان، از وظیفههای مهم اینها نکتههای آموزندهای است که باید از این نکتهها استفاده کنیم و حقیقتش را درک کنیم. بنده در سفر به شرق آسیا، به مالزی و اندونزی رفته بودم. مالزی کشوری کوچک است که چند ایالت دارد و هریک از آنها نوعی حکومت مستقل دارند. هر ایالتی نخستوزیری و پارلمانی مستقل دارد. در یکی از ایالتهایش بهنام ایالت کلنتان، حدود بیست سال قبل که من به آنجا رفتم، حزب اسلامی در انتخابات پیروز شده بود و نخستوزیرش روحانیای بود به نام آقای نیک عبدالعزیز. او روحانیای بود سادهپوش که در سفارت ایران در مالزی با ایشان آشنا شدم. این حکایت را بدین دلیل عرض میکنم که بدانید نفوذ کلام امام خمینی (ره) چقدر است. این نخستوزیر ایالتی در مالزی که از شرقیترین کشورهای دنیاست، بیشتر از من با سخنان امام آشنا بود. دقت کنید؛ بیشتر از من که سالها افتخار شاگردی امام را داشتهام. او در سخنان امام دقت میکرد و عین جملههای ایشان را حفظ بود. او میگفت من تحصیلکردۀ قاهره هستم و در دانشگاه الازهر درس خواندهام، اما امروز اگر کسی بخواهد معارف اسلامی را یاد بگیرد، باید به قم بیاید و در شهری اقامت کند که امام آنجا وجود دارد و زیر نظر او اداره می شود. بنا داشت که چند تا از دانشجوهای آنجا را به قم بفرستد، اما متأسفانه آن دوره موفق نشدیم. شخص دیگری دیدم که تاجر کامپیوتر بود. آن وقتها هنوز خیلی کامپیوتر رواج پیدا نکرده بود و تازه وارد بازار شده بود. روزی او ما را برای صبحانه به سنگاپور دعوت کرد. از او پرسیدم: شما چه آشناییای با اسلام و ایران دارید؟ گفت: حقیقت این است که من سنّی و وهابی و ضدشیعه بودم، اما از آن روزی که با سخنان امام آشنا شدم، فهمیدم اسلام حقیقی این استاز اینرو دست از مذهب خودم و از وهابیت برداشتم و طرفدار شیعه شدم. امروزه هم من مروج شیعه در سنگاپور هستم. دقت کنید، نه مُبلغی آنجا تبلیغ رفته و نه کتابی خوانده بود، فقط آهنگ دلنشین کلام امام که از عمق جانش برمیخاست، آنچنان نفوذی داشته که او را به تغییر واداشته بود. او میگفت اگر کسی بخواهد اسلام را یاد بگیرد، این اسلام مجسّم است و مذهب درست مذهب شیعه است.
باقیات صالحات امروز بعد از سی و چند سال در کشورهای اسلامی، بیداری اسلامی رواج پیدا کرده است و هماکنون حکومتهای غیراسلامی و ضداسلامی در حال سرنگونشدن هستند. این حرکتها نیز برگرفته از آموزههای امام خمینی (ره) است. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «مَنْ سَنَّ سُنَّهً حَسَنَهً کَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا». (4) این سخن در فقه قاعدهای قطعی است و از لحاظ اعتقادی هم مورد قبول است. شیعه و سنی هم آن را روایت کردهاند. معنای آن این است که اگر کسی کار خیری را در جامعه مطرح کند و دیگران از او یاد بگیرند و اقتدا کنند، تا روز قیامت هر کسی آن رفتار را انجام دهد، پاداشی هم در نامۀ آن شخص اول مینویسند. حال، شما حساب کنید، تا روز قیامت، هرجا کسانی اسلامخواه شوند، مبارزه کنند، احکام اسلام را اجرا کنند، دشمنان اسلام را نابود کنند، به شبهههای مردم پاسخ دهند و... به امام خمینی (ره) هم پاداش میرسد. این حرکتها به برکت رفتار اوست. پس به او نیز پاداش میدهند. چه کسی را میتوانید در عالم پیدا کنید که کارش چنین برکتی داشته باشد؛ یعنی پروندهاش تا روز قیامت باز باشد و هر روز صدها و هزارها ثواب برایش ضبط شود؟ این نتیجۀ جهاد الهی است. یعنی امام خودش را وقف کار خدا و راه خدا کرد و خدا هم به او گنجی شایان بخشید. امام به خدا گفت: خدایا، تو دوست داری این کار را بکنم، پس وظیفۀ من این است؛ اینکه چه میشود و به کجا میرسد، به من مربوط نیست؛ زیرا وقتی تو میگویی بکن، من انجام میدهم. عزیزان! چنین رویکردی آسان نیست و جای تأمل دارد. انسان امروز کاری بکند و تا هزاران سال اثرش بماند و به او ثواب بدهند. ما هم اگر همت کنیم، میتوانیم در حد خودمان چنین کاری کنیم و بهاصطلاح برای خودمان باقیات صالحات بسازیم. یکی از کسانی که در این عرصه ظهور کرد و خدا به ما نشان داد که یک نفر چقدر میتواند در جامعه مؤثر باشد، مرحوم استاد شهید مطهری (رضواناللهعلیه) است. پروردگارا! تو را به عزیزانت قسم میدهیم که روح امام و مرحوم آقای مطهری و علامه طباطبایی و سایر کسانی را که خالصانه در راه تو جهاد کردند با پیغمبر اکرم و ائمه اطهار صلواتالله علیهم اجمعین محشور بفرما.
سوتیتر: اگر کسی کار خیری را در جامعه مطرح کند و دیگران از او یاد بگیرند و اقتدا کنند، تا روز قیامت هر کسی آن رفتار را انجام دهد، پاداشی هم در نامۀ آن شخص اول مینویسند
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 203 |