تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,182 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,105 |
دنیا مزرعه آخرت است | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 5، دوره 1392، شماره 375 - شماره پیاپی 376، فروردین 1392، صفحه 13-15 | ||
تاریخ دریافت: 14 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 14 تیر 1395 | ||
عنوان مقاله [English] | ||
دنیا مزرعه آخرت است | ||
اصل مقاله | ||
دنیا مزرعه آخرت است حضرت آیتالله مجتبی تهرانی«ره»
مروری بر مباحث گذشته بحث ما راجع به حب دنیا بود و گفتیم که نگرش الهی تنها نگرش همسو با عقل بشر است و از سوی انبیا و اولیا عرضه شده است. طبق این نظر، خدا و آخرت باید هدف و محور و دنیا و زندگی دنیوی باید وسیلهای برای رسیدن به این هدف باشند، لذا اگر کسی بخواهد آخرت را تحصیل نماید، باید از دنیا بهره بگیرد. از سوی دیگر، وقتی انسان میخواهد زندگی کند، باید از ابزار و وسایل معیشتی دنیا استفاده کند تا حیات او در دنیا به شکل طبیعی ادامه پیدا کند. پس حیات دنیوی با ابزار دنیوی تفاوت دارد. یکی وسیلة تحصیل آخرت است و یکی وسیلة معیشت. یعنی بین مسئلة «زندگی» و «ابزار زندگی» یک رابطه و نسبت «آلی و اصالی» وجود دارد. مثلاً پول هدف نیست، بلکه وسیلهای برای زندگی مادی است. از طرف دیگر همین زندگی مادی و دنیوی وسیلهای است برای تحصیل آخرت که در آیات و روایات ما، به هر دوی آنها اشاره شده است. کسانی که نگرش الهی دارند، باید نسبت به مواهب طبیعت، دید ابزاری داشته باشند، یعنی مواهب دنیوی را وسیلهای برای حیات دنیوی و حیات دنیوی را وسیلهای برای حیات اخروی بدانند. هدف اقصی، زندگی اخروی است و زندگی دنیوی وسیلة آن است، اما همین زندگی دنیوی، هدف ابزار مادیت و مظاهر طبیعت است، لذا غایت اصلی آخرت و وسیلة صِرف، ابزار مادی است. حال کسی که دین و به خدا و قیامت باور دارد و صاحب چنین نگرشی به عالم ماده و ابزار و وسایل زندگی است، باید همة اینها را برای رسیدن به هدف اقصای خویش به کار گیرد و کاملاً تابع خدا باشد. کسی که میخواهد به هدف اقصای اخروی دست پیدا کند، مجاز نیست برای ادامة حیات خویش از هر وسیلهای استفاده کند یا هر کاری را انجام دهد. این، همان «محدودیت در خواستهها و توانستهها»ست.
محدودة استفاده از ابزار مادی معنای «تشریع الهی» و «مقدمیت دنیا و ابزار مادیت» بحث اول در بارة معنای اصطلاحی این محدودیت است. «محدودیت در خواستهها» همان بحث «تشریع» است که خداوند انسان را به واسطة احکام شرعیه و حلال و حرامهایی که جعل فرموده، محدود میکند، لذا یک انسان با نگرش الهی مجاز نیست هر گونه که بخواهد از ابزار طبیعت استفاده کند، چون ممکن است این ابزار مادی که برای حیات دنیوی او کارایی دارند، با حیات معنوی او که هدف اصلی اوست منافات داشته باشند. این حالت با وسیله بودن آن ابزار منافات دارد و دیگر حتی نمیتوان برای حیات دنیوی هم از آن استفاده کرد، هر چند که برای ادامة حیات مادی، کارایی داشته باشد.
«شرع» یعنی دستورالعمل سعادت لذا هم مواهب مادی و هم حیات دنیوی، باید کلیدی برای زندگی اخروی باشند و در همان جهت به کار گرفته شوند. این کلیدها، ابزار و وسایلِ تحصیل هدف اصلی ما هستند، ولی باید برای به کارگیری کلیدها به دستورالعملی که سازندة آنها داده است، مراجعه کنیم. او باید بگوید که برای استفاده از این ابزار، چه کار باید کرد. دستورالعمل استفاده از ابزار مادی، یعنی «تشریع». خداوند با تشریع احکام دینی، راه بهشتی شدن را به ما نشان میدهد و مشخص میکند که از کدام ابزارهای مادی میتوان استفاده و از کدام باید اجتناب کرد.
محدودة استفاده از ابزار مشروع «استفاده برای بقا» نه بیشتر از آن امّا بحث دوم راجع به مقدار استفاده از مواردی است که در بهرهگیری از آن مجازیم. بحث این است که آیا ما میتوانیم هر مقدار که مایلیم از این موارد استفاده کنیم یا در اینجا هم محدودیت وجود دارد؟ مثلاً اگر دست از «حرامها» برداشتیم، میتوانیم از همة «حلالها» بدون هیچ محدودیتی استفاده کنیم؟ این طور نیست که انسان بتواند هر قدر که میخواهد از تنعمات دنیوی حلال و مشروع استفاده کند، بلکه استفادة انسان از موارد حلال نیز باید در حد «وسیله» باشد، یعنی انسان باید ابزار مادی را در حدی بهکار گیرد و از تنعمات طبیعی لذت ببرد که وسیلة بقای حیات اوست و زندگی مادی او را به اعتدال میرساند. انسان نباید نه آن قدر بر خود سخت بگیرد که جانش به خطر بیفتد و نه آن قدر خود را در لذائذ و شهوات غرق کند که از تحصیل آخرت باز بماند. آنچه در آیات و روایات در مورد دنیا و بهرهگیری از لذائذ حلال آن مطرح شده همین است که باید از حلال الهی در حد وسیله بودن استفاده کرد. این مطلب، کاملاً با عقل انسان نیز همسوست. مواهب طبیعی و مادی، وسیلهای برای زندگی و حیات دنیوی انسان هستند و انسان هم ترکیبی از روح و جسم است. «جسم» مرکبی برای «روح» انسان است که باعث سرپا بودن روح میشود و آن را در این نشئة هستی سیر میدهد. حال زندگی در دنیا نیز وسیلهای است برای زندگی آخرت و تحصیل کمالات معنوی، پس انسان باید در حدی که زندگی در دنیا به ابزار مادی نیاز دارد، از آنها استفاده کند، یعنی باید تنها به مقداری که برای ادامة حیات نیاز دارد، از ابزار مادی بهره ببرد.
«تأمین آتیه» یک فکر الهی نیست! حال ممکن است کسی بگوید: ما برای ادامة زندگی دنیا نیاز به تأمین آتیه داریم و باید وسایل زندگی را فراهم کنیم تا بتوانیم به حیات خود را ادامه دهیم، لذا لازم است که در تحصیل ابزار زندگی و وسایل مادی بسیار تلاش کنیم. آیا انسان میتواند بگوید چند سال زنده میماند؟! شما برای چند سال زیستن در دنیا باید وسیله تهیه کنید؟ این سئوال یک بنبست ایجاد میکند و آدمی متحیر میماند چه کند. آیا به دنبال تحصیل دنیا باشد، چون ضرورت زندگی اوست و شاید سالها زنده بماند و یا دنیا را رها کند، چون نمیداند تا کی در دنیا باقی میماند و شاید هم لحظهای دیگر بمیرد؟(1)
«مرگ» یک رویداد حتمی و نامعلوم در روایات ما مسئلة مرگ و جاودانه نبودن انسان، اولاً مسلمترین، وجدانیترین و به تعبیر برخی روایات یقینیترین مسئلهای است که در این عالم وجود دارد و ثانیاً در عین حال، مسئلهای است که برای انسان مشکوک است و زمان آن مشخص نیست. ما همه میدانیم که خدا به کسی سند نداده است که چقدر در دنیا زنده خواهد بود. همه میدانیم که انسان مسلماً میمیرد؛ اما از زمان وقوع مرگ بیاطلاعیم. همین تردید نسبت به یک واقعة حتمی و یقینی، برایمان سئوال ایجاد میکند که چقدر باید در دنیا ابزار و وسیله تهیه کنیم؟ انسان باید تنها به مقدار زیستش در دنیا از ابزار مادی استفاده کند و اضافه بر آن به درد نمیخورد. کسی که نگرش الهی دارد و میداند باید از این زندگی عبور کرد و زندگی دنیوی وسیلهای برای زندگی اخروی است، آیا میتواند بگوید که مقدار توقف او در این دنیا چقدر است تا به همان اندازه، وسایل مورد نیازش را تهیه کند؟ اگر خدا به ما سند داده بود مبنی که چقدر در این دنیا زنده میمانیم، چنین کاری ممکن بود. مثلاً اگر به ما میگفت شما 50 سال در دنیا زنده میمانید، در آن صورت ما نیز به اندازة 50 سال خواروبار، خوراک، پوشاک و مسکن فراهم میکردیم، اما چنین اطمینانی وجود ندارد و همه میدانیم که در یک زمان نامعلوم، خواهیم مُرد. حال تنظیم بهرهگیری از ابزار مادی با میزان عمر نامشخص، چگونه ممکن است؟
به اندازة «رفع نیاز فعلی» باید از دنیا بهره برد! وظیفه این است که انسان به اندازهای که فعلاً نیاز دارد، دنیا را تحصیل نماید و بیخود و بیجهت به دنبال زیاد کردن مال و اموال نباشد. برای همین است که اولیای خدا فریاد میکشند: ای انسان؛ بیجهت اعصاب خود را خراب نکن! کفشت را پاره نکن! بیخود دنبال طلب مال فراوان و استمتاع از لذات مادی نباش! همه برای این است که میخواهند بگویند زندگی منتهی به مرگی که زمان رسیدنش نامشخص است، ابزار زیادی نمیخواهد.
تطبیق بحث با روایات معصومین ما را چه به دنیا؟! آیات و روایات زیادی در این زمینه وجود دارند و من، بیش از 400 ، 500 آیه و روایت در این مورد دیدهام که از بین این مجموعة گسترده، فقط به چند نمونه از آنها اشاره میکنم. روزی عمر خدمت پیغمبر اکرم«ص» رسید و دید حضرت روی حصیری نشستهاند و شاخههای حصیر روی بدن مبارک ایشان خط انداخته است. گفت: آقا؛ چه میشد شما این حصیر را جمع میکردید و بهجای آن، فرشی زیر پایتان میانداختید تا این اتفاق نمیافتاد و پایتان ناراحت نمیشد. پیغمبر فرمود: «مَالی وَ للدُّنْیَا؟! مَا مَثَلِی وَ مَثَلُ الدُّنْیَا إلّا کَراکِبٍ سَارَ فی یَوْمٍ صَائِفٍ وَ اسْتظلّ تَحْتَ شَجَرَةٍ سَاعَةً مِنْ نَهارٍ ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَکَ»؛(2) مرا با دنیا چهکار است؟ مَثَل من و دنیا، مثل یک سواره است که به سوی مقصدی حرکت میکند، هنگامی که زیر آفتاب نیمروز، در حال حرکت است، درختی را میبیند و زیر آن توقف میکند. بعد از کمی استراحت هم وقتی خستگیاش برطرف شد، آنجا را ترک میکند.(3) پیغمبر چقدر زیبا زندگی دنیا را ترسیم میکند که به همین مقدار کوتاه است و لازم نیست این طور برای آسایش در آن تلاش کرد. ما میخواهیم یک ساعت زیر این درخت بنشینیم، بعد هم بلند شویم و برویم. حال که قرار است زود از اینجا برویم، چرا یک فرش عالی پیدا کنیم و زیر پای خود پهن کنیم؟ باید بعد از مدتی این فرش را روی زمین بگذاریم و برویم، چون نمیتوانیم آن را همراه خود به سرای دیگر منتقل کنیم.
باید «جان» را به قیمت «تمام دنیا» خرید! در تعبیرات علی«ع» هم آمده است که فرمود: «الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا»؛(4) دنیا گذرگاه است، توقفگاه و قرارگاه نیست و مردم هم در دنیا دو دستهاند. یک دسته کسانی که خود را به دنیا میفروشند و عاقبت بدی در پیش خواهند داشت و یک دسته هم کسانی که جان خود را میخرند و از قید و بند مادیات رها میشوند. پس اگر کسی خود را بفروشد، «عبدالدّنیا» میشود و اگر کسی جان خود را بخرد، «عبدالله» میشود. اولی اسیر است و دومی آزاده. این، آزادی است و آن، بندگی و اسارت. آنکه دنیا را قرارگاه خود قرار داده، بندة شهوت و غضب خویش است و آنکه دنیا را گذرگاه خود قرار داده، آزاده است و بندة سرفراز خدا. حضرت در جای دیگری فرمود: «أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَامٌ»؛(5) اهل دنیا، مانند اهل کاروانی هستند که ایشان را میبرند و آنها در خوابند. یک وقت هنگام مرگ چشم باز میکنند و میبینند که در گمرک برزخ ایستاده و دارند از آن گذر میکنند. وقتی از این وطن کوچ میکنند، میفهمند که آنجا وطن اصلیشان نبوده و آنها در طول این مدت، مسافر بودهاند. این روایت این بینش را به انسان میدهد که زندگی چند روزة دنیا، ارزش وقت تلف کردن برای راحت زیستن و التذاذ از تنعمات حلال را هم ندارد، بلکه باید به مقدار نیاز و ضرورت از آن بهره گرفت و تلاش خود را متوجه هدف اصلی یعنی خدا و آخرت کرد.
پاسخ علی«ع» به کسی که از مشکلات مالی شکایت داشت! حسنبنمحبوب نقل میکند: «شَکَا رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ«ع» الْحَاجَهَ»؛ شخصی نزد علی«ع» از نظر امور مادیاش شکایت کرد. از جملههایی که علی«ع» به او فرموده این معنا به دست میآید که زیادهطلبی آن شخص موجب شده بود تا نزد حضرت برود و شکایت کند. البته زیادهطلبی جزء فطرت انسان است و باید وجود داشته باشد و چیز بسیار خوبی هم هست، اما بحث در این است که باید در کدام کانال قرار بگیرد و نسبت به چه چیزی إعمال شود. این شخص زیاده طلبی خود را در کانال انحرافی امور مادی ریخته بود. «فَقَالَ عَلی«ع»: اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْءٍ تُصِیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا فَوْقَ قُوتِکَ فَإِنَّمَا أَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ»؛(6) بدان که هر چه بیش از احتیاج زندگیات به دست آوری، در واقع انباردار و خاذِن دیگری خواهی بود.
دنبال زیادی در دنیا نباشید! علی«ع» در جای دیگر فرمود: «وَ لَا تَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ الْکَفَافِ»؛ در دنیا بیشتر از کفاف نخواهید، «وَ لَا تَطْلُبُوا مِنْهَا أَکْثَرَ مِنَ الْبَلَاغِ»؛(7) و بیشتر از آنچه که شما را به هدف میرساند، مطالبه نکنید. بلاغ بودن دنیا، همان وسیله بودن نسبت به آخرت است. به مقداری دنبال دنیا باشید که شما را به آخرت برساند. حضرت در جای دیگر فرمود: «یَسِیرُ الدُّنْیَا خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِهَا وَ بُلْغَتُهَا أَجْدَرُ مِنْ هَلَکَتِهَا»؛(8) کمِ دنیا بهتر از زیاد آن است و آنچه انسان را به مقصد برساند بهتر از آن چیزی است که آدمی را هلاک کند. عبارات حضرت در این باره متعدد و فراوانند. «یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِکَ فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ»؛(9) هر چه که بیش از نیاز خویش کسب کنی، برای دیگران خواهد ماند و تو خزانهدار آن هستی. همة اینها جملات علی«ع» است و معنایش آن است که به مقدار نیاز متعارف زندگی دنیا و به اندازهای که با آن میتوان زندگی را گذراند، به سراغ دنیا بروید، نه بیشتر. این حرفها، بحثهای نظری و فلسفی نیستند، بلکه با توجه به بینش وجدانی انسان بیان شدهاند، یعنی معصومین بر محور وجدانیات دربارة میزان بهرهگیری از ابزار مجاز طبیعی دنیا دستورالعمل دادهاند و حرفهایشان کاملاً مطابق با دریافتهای وجدانی بشر است.
یک تذکر بسیار مهم جمع میان «زیادهطلب نبودن» و «کار و تلاش کردن» ممکن است شخصی بگوید: من میتوانم از راه حلال، خیلی بیشتر از آنچه دراختیار دارم، دربیاورم، پس اگر باید به اندازة کفاف به سراغ دنیا رفت، من هم وقتی به اندازة نیاز خود کسب کردم، دیگر میروم و در گوشة خانه مینشینم! این حرف غلط است. کسی که میتواند به طور متعارف، مال بیشتری کسب کند، از این کار خودداری نکند! بلکه مازاد بر نیاز خویش را برای آخرت خویش انفاق کند! اصلاً انفاقی که در شرع بیان شده است، برای همین موارد است. یعنی انفاق در جایی است که انسان بیش از آنچه که به طور متعارف به آن محتاج است، در دست داشته باشد و آن را در راه خدا ببخشد. به این نحو بهرهگیری انسان از ابزار دنیوی، به مقداری خواهد بود که سلامتی انسان حفظ شود و سرپا بماند. پس بحث اصلی، بحثِ مصرف به اندازة احتیاج است، نه کار و تلاش به مقدار نیاز!
علی«ع» یکی از بزرگترین مولدین ثروت، ولی زاهد در دنیا! آموزههای اسلامی و همچنین سیرة معصومین، به ما میگویند که انسان باید بسیار کار و مازاد نیاز خود را در راه خدا انفاق کند. علی«ع» صبح تا شب روی زمین کار و تلاش میکرد، اما استفادهاش از داراییهای فراوانش، در حداقل ممکن بود. موقوفاتی که آن حضرت داشت، در تاریخ بینظیر است و شاید کسی مانند ایشان ثروت و دارایی تولید نکرده است. حضرت همة قنواتی را که حفر و همة باغهایی را که ایجاد کردند، در راه خدا انفاق کردند. اینطور نبود که حضرت جز یک نان جو نداشته باشد که بخورد و یا به این دلیل که مصرفش بیش از این نیست، کمتر کار کند! هم کار میکرد و هم ثروت فراوانی داشت، اما بهرهگیریاش بسیار ناچیز و در حد ضرورت بود، لذا این غلط است که کسی بگوید چون با روزی چند ساعت هم خرجم در میآید، پس بقیهاش را باید رها کنم و بخوابم!(10) روایات سقف استفاده از حلالها را هم تعیین کردهاند. یک انسان موحد باید به طور متعارف و به آن مقدار که میخواهد در دنیا زندگی کند، به سراغ حلال الهی و بهرهگیری از التذاذات برود.
آزادی انسانی دیگران، هدف اولیای الهی حرکت همیشگی اولیا،در مسیر هدایت انسانها انسان هم از نظر خواسته و هم از نظر توانائی محدود است و ما در امور مادی و دنیایی به نسبت خواستهها و توانائیهایمان آزادی مطلق نداریم. آزادی در مکتب الهی غیر از آزادی در مکتب مادی است. «آزادی الهی» یعنی این که انسان از «آزادی خواستن» و «آزادی توانستن» آزاد شود و «آزاد مادی»، در حقیقت حیوان شدن و اسیر هوا و هوس شدن است، لذا انبیا و اولیای الهی که به دنبال هدایت انسانها بودند، روی همین نکته تأکید میکردند و میخواستند دیگران را از اسارت خواستههایشان رهایی بخشند. اولیای خدا تا آخرین نفس در همین مسیر قدم برداشتند و این هدف را دنبال کردند.
ارشادات کریم اهل بیت«ع» در آخرین لحظات جناده میگوید: بر امام حسن«ع» وارد شدم و دیدم حال حضرت، بسیار دگرگون است. لحظات آخر عمر امام بود. جناده برای اینکه در این لحظات آخر از امام حسن تحفهای بگیرد، عرض کرد: «عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه»: ای پسر پیغمبر! موعظهام کن! امام فرمود: «یا جناده! اسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ»: ای جناده! آمادة سفر آخرت باش و زاد و توشة این سفر را قبل از آنکه أجلت فرا برسد، فراهم کن! این خطاب حضرت به همه است، چون ما نمیدانیم لحظة مرگ ما چه وقت است و یک وقت چشم باز میکنیم و میبینیم لب مرز قرار داریم و دارند ما را به نشئة دیگر عبور میدهند.(11) بعد امام فرمود: «یا جناده! أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ»؛(12) ای جناده؛ تو دنیا را طلب میکنی، ولی مرگ به دنبال توست در حالی که خودت غافلی. غم و اندوه روزی را که نیامده است بر روزی که در آن قرار داری میفکن! غصه چه چیز را میخوری؟ مگر خدای من و تو «نعوذ بالله»! مرده است! اگر بیش از آنچه که قوت و کفاف زندگی توست، بهدست آوری، انباردار و خزانهدار دیگری خواهی بود. در حلال دنیا حساب است، در حرام آن عقاب و در شبهات دنیا عتاب! از مذلت معصیت خدا به سوی عزت تقوا بیرون رو...! (مشروح این سلسله مباحث بزودی در قالب "کتاب رسائل بندگی"توسط موسسه مصابیح الهدی منتشر خواهد شد)
پینوشتها 1ـ ممکن است انسان یک لحظه بیشتر زنده نباشد! اینکه میگویند: «افتاد و مُرد» اشتباه است، بلکه باید گفت: «مُرد و افتاد»! مسئله این است. هیچگاه نمیتوان مرگ را پیشبینی کرد. 2ـ بحارالانوار، ج 70، ص 119. 3ـ در نقل دیگری آمده است پیغمبر اینطور جواب او را دادند: «مَا لِی وَ الدُّنْیَا إِنَّمَا مَثَلِی وَ مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رَاکِبٍ مَرَّ لِلْقَیْلُولَةِ فِی ظِلِّ شَجَرَةٍ فِی یَوْمِ صَیْفٍ ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَکَهَا». 4ـ نهجالبلاغه، حکمت 133. 5ـ نهجالبلاغه، حکمت 64. 6ـ بحارالانوار، ج70، ص 90. 7ـ نهجالبلاغه، خطبه 45. 8ـ غررالحکم، ص 366. 9ـ نهجالبلاغه، حکمت 192. 10ـ یک عدّه از افراد تنبل یا جاهل این مسائل را با هم مخلوط میکنند و میگویند: مصرف به قدر کفاف، یعنی تلاش نکردن بیش از نیاز! این تفکّر باید اصلاح شود. 11ـ خدا نیاورد آن روزی را که زبان حال ما این باشد: (رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلىِّ أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ)؛ خدایا برگردانم از این مرز عبورم نده. شاید توشهای برای آخرتم فراهم بکنم. سورة مبارکة مومنون، آیات99،100. 12ـ بحارالانوار، ج44، ص 139.
سوتیترها: 1. حیات دنیوی با ابزار دنیوی تفاوت دارد. یکی وسیلة تحصیل آخرت است و یکی وسیلة معیشت. یعنی بین مسئلة «زندگی» و «ابزار زندگی» یک رابطه و نسبت «آلی و اصالی» وجود دارد. مثلاً پول هدف نیست، بلکه وسیلهای برای زندگی مادی است. از طرف دیگر همین زندگی مادی و دنیوی وسیلهای است برای تحصیل آخرت.
2. انسان باید تنها به مقدار زیستش در دنیا از ابزار مادی استفاده کند و اضافه بر آن به درد نمیخورد. کسی که نگرش الهی دارد و میداند باید از این زندگی عبور کرد و زندگی دنیوی وسیلهای برای زندگی اخروی است، آیا میتواند بگوید که مقدار توقف او در این دنیا چقدر است تا به همان اندازه، وسایل مورد نیازش را تهیه کند؟ | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 474 |