تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,336 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,290 |
از مازاد دنیا فرار کنید | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 3، دوره 1392، شماره 377 - شماره پیاپی 378، خرداد 1392، صفحه 8-9 | ||
تاریخ دریافت: 20 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 20 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
از مازاد دنیا فرار کنید حضرت آیتاله مجتبی تهرانی(ره)
بررسی مفهوم و میزان «کفاف» در معارف اسلامی خواستهها و توانستههای یک انسان الهی، محدود به حدود الهی است تا با رعایت این محدوده، بتواند به سمت هدفش حرکت کند و به آن برسد. از اینرو شخصی با چنین نگرشی، نمیتواند از هر وسیلهای در دنیا بهره ببرد یا میزان استفادۀ او نسبت به امور مجاز و حلال، سقف معینی نداشته باشد. باید از ابزار حلال استفاده کند و در حد نیاز از آنها بهره بگیرد. این بحث تنها جنبۀ تعبدی ندارد، بلکه در قالب یک مسئلۀ تعقلی و بلکه وجدانی بیان شده تا همگان آن را درک کنند و بتوانند محدودۀ آن را تشخیص دهند. به همین سبب محور محدودیتهایی که در شرع بیان شده، امور وجدانی است و تشخیص آن برای نوع بشر امکانپذیر است. در بعضی از روایات، حد بهرهگیری از لذایذ مادی و استفاده از دنیا، با لغت «کفاف» بیان شده است؛ یعنی انسان باید به مقدار کفافِ زندگی دنیایی خود، در جهت استفاده از ابزار دنیوی تلاش کند و به مقدار کفاف نیز از آن و لذتها و فایدههای مربوط به آن بهره بگیرد.
«حد کفاف» برای همه یکسان نیست! آنچه در روایت از آن تعبیر به کفاف و کفایت شده، مفهومی است که مصادیقش متناسب با شرایط زندگی هر انسانی، متفاوت میشود. بدین معنی که اینطور نیست که خوراک، پوشاک، مسکن و... برای همۀ افراد، یک سقف معیّن داشته باشد؛ (۱) مثلاً اینگونه نیست که همه مجبور باشند یک مقدار غذا بخورند، بلکه یک نفر با مقدار کمی غذا سیر میشود و دیگری باید بهخاطر فعالیت بیشتری که دارد، مقدار بیشتری غذا بخورد. بنابراین لغت کفاف که در روایات بهکار رفته است، هم از نظر شرایط مکانی و هم شرایط زمانی، نسبتبه حد متعارف معیشتی افراد متفاوت میشود. این یک مسئلۀ عرفی است که شارع مقدس، تشخیص آن را به عهدۀ ما گذاشته است. «بیش از حد کفاف» نه بخواهید و بهکار بگیرید! در اینجا میخواهم اشکالی را مطرح کنم و در بیان جواب آن، بگویم که روایات و آیات وارد در بحث، چه نکاتی را هدفگیری کردهاند. برای همین بهتر میبینم که ابتدا مروری بر روایات مرتبط با کفاف داشته باشم و سپس به بحث اصلی بپردازم. حضرت علی (ع) در روایتی فرمود: «وَ لَاتَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ الْکَفَافِ وَ لَاتَطْلُبُوا مِنْهَا أَکْثَرَ مِنَ الْبَلَاغِ»؛ (۲) در دنیا بیش از آنچه که مورد احتیاج شما است، درخواست نکنید و بیش از این، بهدنبال آن نروید. «لَاتَسْألُوا» مسئلۀ «خواستن» است و «لَاتَطْلُبُوا» مسئلۀ «توانستن». حضرت علی (ع) در این روایت، هر دو مورد را بهکار گرفته است که انسان، نه از نظر خواستههایش آزاد است و نه از نظر توانستههایش. امام علی (ع) در روایت دیگری فرمود: «الدُّنْیَا دَارُ الْمُنَافِقِینَ وَ لَیْسَتْ بِدَارِ الْمُتَّقِینَ فَلْتَکُنْ حَظُّکَ مِنَ الدُّنْیَا قِوَامُ صُلْبِکَ وَ إِمْسَاکُ نَفْسِکَ وَ تَزَوُّدٌ لِمَعَادِکَ». (۳) دنیا سرای منافقین است، نه سرای متّقین؛ پس به اندازهای که در دنیا سرپا و سلامت باشید و این سلامتی، موجب حفظ حیات دنیویتان باشد، از دنیا بهرهگیری کنید و این حیات دنیوی را وسیلهای برای فراهمکردن توشۀ اخروی قرار دهید! ابزار، وسیلۀ حیات و حیات هم وسیلۀ تحصیل توشۀ آخرت است. (۴)
از مازاد دنیا، فرار کنید! روایت دیگر، از پیغمبر اکرم (ص) است که فرمود: «فِرُّوا مِنْ فُضُولِ الدُّنْیَا کَمَا تَفِرُّونَ مِنَ الْحَرَامِ»؛ از فضول دنیا فرار کنید، همانگونه که از حرام دوری میکنید! از این عبارت معلوم میشود که منظور از «فضول دنیا» امور حلال و جایز آن است که در برابر حرام آمده و به آن تشبیه شده است. همانطور که از حرام الهی ـ چه ابزارهای حرام و چه التذاذات حرام ـ فرار میکنید و وارد آن نمیشوید، از اضافۀ بر امور کفاف خویش نیز فرار کنید و بهدنبال آن نباشید. در ادامۀ روایت، دارد: «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ فُضُولِ الدُّنْیَا»؛ (۵) از اضافات و آنچه مورد احتیاج نیست، به خدا رو آورید! اینجا صحبت از حرام نیست، صحبت از چیزی است که مورد احتیاج ما نباشد؛ یعنی فضول دنیا را رها کنید و رو بهسوی خدا کنید؛ نه اینکه فضول دنیا را رها کنید و حرکتی بهسمت معنویت نداشته باشید. حتی این مسئله در ادعیه هم آمده است که از خدا، بهرههای بسیار دنیایی را نخواهید. در روایتی از علیبنالحسین (ع) نقل شده که پیغمبر اکرم (ص) نسبتبه خودشان در دعایی فرمودند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْکَفَافَ»؛ (۶) پیغمبر از خدا خواست که به معیشت ایشان به مقدار کفایت روزی فرماید؛ نه بیشتر! کمتر از «حد کفاف» چه مشکلی دارد؟ حال سؤال این است که چرا باید معیشت انسان به قدر کفاف باشد؟ بررسی این اشکال، دو صورت دارد؛ یعنی اگر ما قائل به مقدار کفاف نباشیم، دو راه برایمان باقی میماند: یکی اینکه درآمدمان کمتر از مقدار کفاف باشد و دیگر اینکه داراییهایمان بیش از مقدار کفایت باشد. بطلان و قُبحِ صورت نخست که معلوم است؛ چون اگر مقدار معیشت و درآمد، کمتر از کفاف باشد، انسان کَلّ بر دیگران شده و در دنیا تحقیر میشود. (۷) پس اینکه انسان نتواند نیازهای ضروری زندگی خویش را فراهم کند، بسیار زشت و ناپسند بوده و موجب اذیت دیگران میشود.
بیشتر از «حد کفاف» چه اشکالی دارد؟ اما چه مانعی دارد که انسان، در مواردی که خدا آنها را حرام نکرده، بهدنبال جمعکردن بیش از حد کفاف خود باشد؟ چه اشکالی دارد کسی بیش از آنچه که سلامت پیکره و جسم او نیاز دارد تا روحش بهوسیلۀ این مَرکب، بتواند سالم توشۀ آخرت خود را تهیه کند، لذت ببرد؟ مثلاً چه اشکالی دارد که شخصی، از راه حلال پول روی پول بگذارد؟ از راه حلال میلیاردها پول روی پول بگذارد و بهترین غذاها را بخورد، به امور جنسی حلال بپردازد و...؛ این چه اشکالی دارد؟ در اینجا بحثِ حرام نیست، بلکه بحث لذتهای حلالِ بیش از اندازه است. بحث کِیفهای مشروع است. به چه دلیل میگویند: بیش از حد کفاف بهسراغ جمعآوری دنیا و التذاذات نفسانیه نروید؟ (۸) عوامل و اسباب ایجاد محبت برای رسیدن به جواب این پرسش باید ابتدا مقدمهای راجع به عوامل و اسباب محبت، عرض کنم. در مباحث اخلاقی و بحثهای روانی، عوامل و اسبابی در خصوص محبت مطرح شده است که من در اینجا، تنها به سه نمونه از آنها اشاره میکنم. (۹) این مسئله، مقدمهای است برای جواب سؤالی که مطرح شد.
۱. التذاذ و لذتبردن یکی از عوامل محبت در انسان، مسئلۀ «التذاذ و لذتبردن» است. انسان از هرچیزی که لذت ببرد، آن را دوست میدارد و این لذتبردن، موجب میشود که رابطهای براساس محبت با آن شیء یا فعل برقرار کند. هرچه وسعت این التذاذ بیشتر شود، این محبت نیز در انسان ریشهدارتر و عمیقتر میشود؛ یعنی افزایش سطح التذاذ در انسان، موجب عمیقترشدن محبت در او میشود. فرض کنید اگر کسی غذایی بخورد و از آن لذت ببرد، قطعاً به آن غذا علاقه پیدا خواهد کرد و هرگاه از او سؤال کنند که چه غذایی را دوست دارد، او به همان غذا اشاره میکند و از آنچه لذت برده، نام میبرد.
۲. مؤانست و همراهی عامل دوم، بحث «مؤانست» است. اگر انسان با موجودی همراه شود، بودن و همراهی او با آن موجود برای مدت طولانی، موجب ایجاد «انس» نسبتبه آن مجود میشود. این عامل آنقدر مهم است که برخی میگویند: ریشۀ انسان از «اُنس» است و مؤانست نیز، «الفت و محبت» را بههمراه دارد؛ یعنی بر اثر مؤانست، با آن شیء الفت پیدا میشود و این انس و الفت نیز محبت نسبتبه آن را در پی خواهد داشت. مثلاً حتی اگر کسی حیوانی در خانه داشته باشد و با آن مؤانست پیدا کند، همین برخورد روزمره، کمکم موجب ایجاد الفت و محبت به آن میشود.
۳. زیبایی و جمال عامل سومِ محبت در انسان مسئلۀ «زیبایی» است؛ یعنی از آنرو که انسان، زیباپسند است، اگر با یکی از مظاهر آن برخورد داشته باشد، دوستدار آن میشود و آن شیء را دوست میدارد؛ مانند زیباییهای ظاهریی که انسان با حواسش ادراک میکند، مانند زیورآلات زینتی، حتی اگر بدلی باشد، نظر آدم را به خود جلب میکند و از آن خوشش میآید. وقتی هم که یک شیء توجه انسان را به خود جلب کند، فرد کمکم به او میل پیدا کرده و به همین سبب، محبتی نسبتبه آن شیء بهوجود میآید. این سه عامل از عوامل ایجاد محبت در انسان است که برای رسیدن به بحث اساسی بهطور خلاصه به آن اشاره شد. حال به بحث اصلی خود برگردیم؛ در باب دنیا، چه ابزار دنیوی و چه حیات دنیوی، عوامل ایجاد محبت بهشکلی شدیدی مطرح و کارساز است؛ بدان معنی که هم «لذتبردن» از ابزار دنیوی وجود دارد، هم «مؤانست» با ابزار دنیوی در زندگی همگان هست و همچنین «جلوهها و زیباییهای» ابزار دنیوی موجود است و میتواند در انسان محبت ایجاد کند. (این سلسله مباحث بهزودی از سوی مؤسسه مصابیحالهدی منتشر خواهد شد.)
ادامهدارد
پینوشتها: ۱. البته شرع در خصوص «ابزار» بین زن و مرد فرق گذاشته است. مثلاً مرد نمیتواند «حریر خالص» به تن کند یا استفاده از طلا برای او حرام است، اما برای زن، مشکلی ندارد. اینها مسائل تشریعی است و مربوط به کفاف نیست؛ چون کفاف مربوط به کمیت بهرهگیری از ابزاری است که شارع اجازۀ بهرهگیری از آن را داده است. ۲. بحارالانوار، ج 69، ص 68. ۳. بحارالأنوار، ج 75، ص 23. ۴. این روایت بسیار زیبا بوده و حضرت به بهترین نحو، مسئله را بیان فرمودهاند. ۵. مستدرک الوسایل، ج12، ص 54. ۶. بحارالانوار، ج 69، ص 61. ۷. این مسئله عوارض دیگری نیز دارد که در اینجا وارد آن بحث نمیشوم. ۸. البته باید گفت که در اینجا «نهی تشریعی» وجود ندارد و «نباید» تکلیف فقهی نیست! این مباحث از یک جهت، بسیار زیبا و عالی است و از یک جهت پیچیده و فنی. ۹. من حدود بیست سال پیش، دربارۀ این موضوع بحث کردم و در آن بحث به بیش از هشت نُه مورد از این عوامل اشاره داشتم. [حضرت استاد، بحث حب به دنیا را از منظر اخلاقی، در سال 1360هـ ش طی 20 جلسه بهطور مفصل و مبسوط مطرح کردهاند که إنشاءاله در مجموعۀ «تهذیب الأخلاق» منتشر خواهد شد.]
سوتیتر: 1- محور محدودیتهایی که در شرع بیان شده، امور وجدانی است و تشخیص آن برای نوع بشر امکانپذیر است که در بعضی از روایات، حد بهرهگیری از لذایذ مادی و استفاده از دنیا، با لغت «کفاف» بیان شده است
2- التذاذ و لذتبردن، مؤانست و همراهی و زیبایی و جمال از عوامل ایجاد محبت در انسان نسبت به امور دنیوی است
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 285 |