تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,143 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,060 |
منظومه اهل دل | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 14، دوره 1392، شماره 377 - شماره پیاپی 378، خرداد 1392، صفحه 44-44 | ||
تاریخ دریافت: 20 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 20 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
منظومه اهل دل
خورشید جماران تا که خورشید جماران روى بر آفاق کرد کاروانى اشک در چشمان ما اطراق کرد
هجرت او سینهها را سربهسر آتش کشید رفتن او طاقت دلهاى ما را طاق کرد
با زبان شعر هرگز قابل تعریف نیست آنچه داغ جانگزایش با دل عشاق کرد
شک باید، در عزاى ماه عالمتاب ریخت ناله باید، در رثاى صبح بىمصداق کرد
او به کل کائنات «از نو» وجود تازه داد او به هر مفهوم ساده رتبهاى ارفاق کرد
لاله تنها شاخهاى گل بود، مثل هرگلى لاله را داغ دل او شهره آفاق کرد
پشت دیوار غریزه خاک مىخوردیم ما او رسید از راه و ما را غرق در اشراق کرد
حال باید روح او را در کدامین فصل جست عطر او را از کدامین باغ استنشاق کرد «غلامرضا پروینى»
به خال لب دلدار گرفتار ای به خالِ لب دلدار گرفتار بیا ای انالحق زده منصور سَرِدار بیا
بلبل باغ خزان دیده این شهر غریب! یک نفس بهر خدا جانب گلزار بیا
یوسف مصر دلم دست من و دامن تو صف زده خیل خریدار به بازار بیا
سوی میخانه شدی دم ز لب یار زدی ای تو از مسجد و از مدرسه بیزار بیا
«گیرم اکنون غم خود نیست غم ما هم نیست»؟ ای همه مهر و وفا جانب غمخوار بیا
به زیارتکده پیر خرابات شدی مست و مخمور ز جام دو لب یار بیا
پیر عرفانی ما شرع گرفت از تو چراغ ای تو خورشید فروزان شب تار بیا
رشک میبارم ازین دیده مگر باز آیی به تسلاّی دل و چشم گُهربار بیا
ای مسیحای زمان زخم دلم ناسور است به شفای من دلخسته بیمار بیا
رفتی و خون زدل و دیده من جاری شد ای امید دل «خندانِ» دل افکار بیا «شکرالله شیروانی»
گریه کن... گریه کن ابر بهاریگریه کن با من از این سوگواری گریه کن
دل ندارد طاقت هجراناو با دل من خود به یاری گریه کن
در فراق چهره مولای خویش نایدازمن هیچ کاری گریه کن
چون دهم شرح غماش را با کسی تا همیشه، سوگواری گریه کن
دل به عشق اش دادهام دلدادهام بهر این دل، دلفکاری گریه کن
میرسد خرداد و داداز یادِ او کی توانم بردباری گریه کن
سالیانی می رود بی روی او برجهان و نابِکاری گریه کن
دست ما از دامنش کوتاه شد زان ما شد بی قراریگریه کن
صابر از دل کی رود اندوه او در عزایش غصّه داری گریهکن
از خمینی درس دینداری بگیر برچنان صبر و صبوری گریه کن «محمدتقی صابری»
السلام و علیک یا روحالله زخم نامه دوباره آتش غم در دلم زبانه گرفت دوباره زخم دلم طعم تازیانه گرفت خبر رسید از آن سوی دخمههای سیاه و با تمام افقهای باز نسبت داشت
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 176 |