تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,396 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,337 |
مسئولیت متقابل اجتماعی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 5، دوره 1392، شماره 383 - شماره پیاپی 384، آذر 1392، صفحه 14-15 | ||
تاریخ دریافت: 21 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 21 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
مسئولیت متقابل اجتماعی حضرت آیتالله مصباح یزدی طرح بحث اصل سعادت انسان به ایمان به خدا بستگی دارد و لازمه آن انجام اعمال صالح است. این مطلبی است که آیات و روایات بسیاری بر آن دلالت دارد. اما در میان آیات قرآن، سوره عصر خصوصیاتی دارد که سؤالاتی را برمیانگیزاند از قبیل آنکه: آیا تواصی به حق و تواصی به صبر در عرض ایمان و عمل صالحاند و آنچه موجب سعادت و نجات میشود چهار چیز است، یا اینکه عمل صالح شامل تواصی به حق و تواصی به صبر هم میشود و این دو نیز از مصادیق عمل صالحاند؟ اگر این دو نیز از اعمال صالحاند چرا جداگانه ذکر شدهاند؟ سؤال دیگر درباره تفاوت لحن دو جمله اخیر با جملههای قبلی است. درباره ایمان و عمل صالح تکلیف متوجه هر فرد نسبت به خودش است، اما در مورد صبر و ملازمت حق، بر تواصی به این دو عمل تأکید شده است، چرا این لحن تغییر کرده است؟ به نظر میرسد که تواصی به حق و تواصی به صبر، مصادیقی از عمل صالح است و ذکر این دو مصداق خاص از اعمال صالح و برجسته کردن آنها به خاطر توجه دادن به ویژگی و اهمیت این دو عمل است. حال سؤال میشود که مسأله رعایت حق چه اهمیتی دارد که اینگونه برجسته شده و میفرماید اهل سعادت، یکدیگر را به ملازمت حق سفارش میکنند.
خطر جهل مرکب درست است که وقتی میفرماید: ملاک سعادت، ایمان و عمل صالح است، تکلیف برای همه روشن است و هر انسانی باید بکوشد ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد. ولی بسیاری از اوقات در مقام عمل، شناختن مورد تکلیف و انجام دادنش مورد ابهام و حتی گاهی مورد مغالطه واقع میشود، بهگونهای که انسان یکی از نقیضین یا ضدین را به جای دیگری میگیرد و به خیال انجام عمل صالح مرتکب گناه میشود؛ «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛(۱) میخواهید به شما خبر بدهیم که چه کسی خسارتش بیشتر از همه است؟ آنها کسانی هستند که دنبال خواستههای دنیوی و زودگذر هستند و خیال میکنند که خیلی کار خوبی میکنند، همه تلاش و زحمت خود را صرف دنیا میکنند و آن کوششها در راه دنیا از بین میرود و نتیجهای برای سعادت آخرتشان نخواهد داشت.» آن اعمال همه گم میشود و روز قیامت میبینند که دستشان خالی است. اینها کسانی هستند که خیال میکنند خیلی کار و رفتار خوب و ممتازی دارند و بر دیگران نیز مزیت دارند. افتخار هم میکنند که ما نه تنها خسارتی نکردیم، بلکه خیلی از شماها بهتریم و مزایایی هم به دست آوردهایم. قرآن میفرماید اینها اخسریناند؛ نه تنها خُسر دارند بلکه خسر مضاعف دارند. از یک طرف در آخرت دستشان خالی است و چیزی گیرشان نمیآید و از طرف دیگر همین که خیال میکردند خیلی خوبند، خود ضرر دیگری است. خسارت این جهل مرکب، مضاعف است و نه تنها چیزی گیرشان نمیآید بلکه وقتی میبینند اشتباه کردهاند، حسرتشان بیشتر از دیگران است.
تأثیر متقابل انسانها اگر هر انسانی تنها زندگی میکرد این طور مسائل برایش کم پیش میآمد، زیرا به هر حال خداوند تکلیفش را به وسیلهای مشخص میکرد، و او یا عمل میکرد و به سعادت میرسید یا ترک میکرد و خسران میدید. اما در اجتماع رفتارهای انسانها در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارد و انسانها چه در زندگی مادی و چه در زندگی معنویشان به هم وابستهاند. مثلاً همین علم یا اخلاقی که میآموزیم اگر مدرسه، معلم و کتابی نبود، یا اگر رفتارهای انسانهای خوب را نمیدیدیم، از کجا و چگونه آن را فرا میگرفتیم؟ بنابراین اگرچه هر فرد، موجود مستقلی است و روز قیامت هر کسی خودش به تنهایی با خدا مواجه میشود: «وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَرْدًا»؛(۲) ولی به هر حال زندگی ما در گرو تعامل با دیگران است و حتی برای ایمان صحیح و عمل صالح نیز نیاز به تعامل با دیگران داریم. اگر زمینههای ایمان و شناخت موارد آن نباشد، از کجا بدانیم که باید به کدام دین و چه چیزهایی ایمان بیاوریم؟ درباره عمل صالح نیز اگرچه خوبی برخی کارها را با فطرت یا عقل خودمان میفهمیم، ولی خوبی یا بدی بسیاری از کارها به این سادگی معلوم نمیشود. حتی شناخت خوبی یا بدیهای مادی به سادگی به دست نمیآید. اگر محققان، تحقیق و تجربه نکرده بودند ما نمیدانستیم چه غذایی خوب و چه غذایی بد است. اگر تلاش طبیبان نبود نمیدانستیم که باید فلان دارو را برای فلان مرض استفاده کرد. بنابراین انسانها در مسائل فردی و اجتماعی، مادی و معنوی به یکدیگر وابستگی دارند و در صورتی که در اجتماع آفاتی پیدا شود به فرد نیز سرایت خواهد کرد. از اینرو برنامه سعادت انسانها باید ناظر به این وابستگیها باشد و برای اینها نیز برنامه داشته باشد. باید بر مسئولیت نسبت به دیگران تأکید شود و به آنها گفته شود که اگر تنها به فکر خودتان باشید، مسألهتان حل نمیشود و بارتان به منزل نمیرسد. باید به مؤمنان گفت: اگر انحرافی در دیگران پیدا شود، خواه ناخواه در شما نیز اثر میگذارد و اگر انسان فقط به فکر خودش باشد و مسئولیتی نسبت به دیگران احساس نکند، سعادت خودش نیز به خطر میافتد. حتی در زمینه اعتقادات و مسائل اساسی دین ـ علیرغم ایمان افراد به خدای یگانه، اسلام و ضروریات آن ـ گاهی شیاطین چنان وسوسه و مغالطه میکنند که بدیهیترین مسایل مورد شک قرار میگیرد. در میان مسایل بدیهی، مسأله تناقض، از بدیهیترین مسایل است، اما اساس برخی از فلسفههای غربی بر همین تناقض است و میگویند نه تنها تناقض محال نیست بلکه اساس هستی بر تناقض است!
مسئولیت متقابل انسانها در بین اعمال صالح، ملازمت حق جایگاه ویژهای دارد. اینکه ما حق را بشناسیم و بکوشیم ملازم آن باشیم و آن را با باطل اشتباه نگیریم و از روی غفلت، جهل و یا هوای نفس دنبال باطل نرویم وقتی حاصل میشود که فقط در لاک خودمان نباشیم و نوعی مسئولیت متقابل نسبت به همدیگر داشته باشیم. وقتی فردی میبیند دیگری در حال افتادن در آتش است باید دستش را بگیرد؛ وقتی میبیند شبههای پیدا کرده، باید در رفع شبههاش بکوشد، و اگر مبتلا به بلای فکری، ذهنی، اعتقادی، یا رفتاری شده، باید برای معالجهاش تلاش کند. این تلاش به معنای عامش همان امر به معروف و نهی از منکر است. اگر این مسأله نباشد خواه ناخواه اجتماع به فساد کشیده میشود و دیگر هیچ فردی ضمانت برای مصونیت ندارد. شناخت حق و باطل مسأله مهمی است و در آیات و روایات بسیاری روی آن تاکید شده است؛ خداوند در قرآن میفرماید: «أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ».(۳) پس از حق، دیگر دنبال چه میگردید؟ از حق که گذشتید، غیر از گمراهی و باطل نیست؛ حق یکی است و اگر آن را رها کنید، به دنبالش گمراهی و بطلان است؛ اما علی رغم این بیان واضح و مستدل، باز مکتبهای مهم و حتی بزرگانی از فیلسوفان عالم و برخی اصحاب مذاهب مختلف که شمارشان از میلیارد تجاوز میکند، سخنی دیگر میگویند. بعضی در کشور خودمان ابتدا گفتند شیعه و سنی هر دو خوب است و فرقی نمیکند؛ سپس گفتند: مسیحت نیز خوب است، و بالاخره گفتند: شرک هم بد نیست؛ بتپرستی نیز خوب است، و بالاخره همه ایمان و اعتقادی دارند و ما به همه آنها احترام میگذاریم! پلورالیسم که موجش کشور ما را هم گرفته است، نفی همین آیه قرآن است: «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ».(۴) اگر اسلام حق است، هرچه غیر اسلام و ضد اسلام است، باطل و گمراهی است. نمیتوان ضدین را حق دانست؛ نمیشود هم توحید و هم تثلیث، هر دو حق باشند. بنابراین حتی بدیهیترین مسائل هم در اجتماع دچار آفت میشود و چیزی که میتواند جلوی این آفت را بگیرد احساس مسئولیت انسانها نسبت به یکدیگر است.
آمیختگی حق و باطل امیرمؤمنان در خطبهای از نهجالبلاغه(۵) درباره فتنه میفرماید: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَأَحْکَامٌ تُبْتَدَع؛ فتنهها از دو چیز سرچشمه میگیرد: یک عده شیطان صفتند و برای رسیدن به هوا و هوس خودشان به دنبال ایجاد نوعی اختلال در جامعه هستند. برای این کار با استفاده از مغالطات و القای شبههها، مردم را به خودشان متمایل و سپس آنها را به تبعیت خودشان وادار میکنند. اینگونه افراد آگاهانه برای رسیدن به دلخواه و هوای نفسشان راه خطا را بر میگزینند. اینان اینگونه نیست که ندانند، بلکه حق را میدانند، اما چون با دلخواهشان وفق نمیدهد، ایجاد فتنه میکنند. دسته دوم کسانی هستند که برای رسیدن به هوا و هوس خود بدعتگذاری میکنند؛ نمونه بارز این نوع سردمداران مذاهب مختلف هستند. البته هر رأی نویی بد نیست و نوآوری کار انسان عاقل است. انسان زحمت میکشد و مجهولی را کشف میکند و این نوآوری بسیار خوب و باعث رشد علم است. بدعتی مذموم است که یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّه وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّه؛ برخلاف قرآن، وحی الهی و دستورات خدا باشد. ویژگی دیگر این آراء این است که افراد براساس آن با یکدیگر و براساس اموری غیر از دین خدا، رابطه ولایت و همبستگی ایجاد میکنند و تابع یک بدعتگذار میشوند. حضرت در ادامه میفرماید:فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِین وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِین؛ اگر باطل کاملاً از حق جدا بود، حق بر آنهایی که طالب حق هستند مخفی نمیماند و میفهمیدند حق چیست و به دنبالش میرفتند. همچنین زبان معاندین قطع میشد و نمیتوانستند از اهل حق خردهگیری کنند. وَلَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَمِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ؛ آنچه باعث اشتباه کاری و منشأ فتنهها میشود این است که خوشهای از حق با خوشهای از باطل را با هم آمیخته میکنند. وقتی حق و باطل آمیخته شد، اهل عناد آن نقطه ضعف را نشان میدهند، و اینجاست که شیطان فرصت را غنیمت میشمارد و بر اولیایش مسلط میشود؛ البته وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى؛ خدا اولیاء خودش را نجات میدهد.
نقش تواصی به عمل صالح و صبر در سعادت اجتماعی پس از اینکه دانستیم حق و باطل غالباً در اجتماع، با هم آمیخته میشود و معاندان این آمیختگی را سوژه میکنند و حق را بدنام میکنند، به این نتیجه میرسیم که برای جلوگیری از فریب مردم، باید برای تفکیک حق و باطل تلاش کرد؛ باید حق را کاملاً روشن ساخت و بطلان باطل را واضح کرد. باید کسانی که حق را بهتر شناختهاند و عقل یا علم بیشتری دارند متصدی شوند و دست دیگران را بگیرند. باید آنهایی که حق را شناختهاند، احساس مسئولیت کنند و به فکر دیگران باشند. اگر فقط به فکر خود باشند و دیگران را رها کنند اولاً وظیفه واجبی که اعظم فرائض الله است ترک میشود، و ثانیاً اثر آن فساد کمکم به خود آنها نیز سرایت خواهد کرد. وقتی امر به معروف نشد و جلوی فساد گرفته نشد، کمکم این فسادها شامل اهل حق نیز میشود و به خود و خانوادههای آنها نیز سرایت میکند. بنابراین باید این احساس مسئولیت متقابل اجتماعی زنده باشد وگرنه فرد نیز نمیتواند زندگی و دین خود را به درستی حفظ کند. لازمه این احساس مسئولیت این است که حق را به دیگران بشناسانند و سپس سفارش کنند که به آن حق عمل کنند و از آن جدا نشوند. در این صورت جامعه انسانی جامعه صالحی است و از زیان و خسران نجات پیدا میکند. در اینکه تواصی به حق هم خود یک عمل صالح است، شکی نیست، اما معمولاً مردم از این عمل غفلت میکنند و وقتی سخن از عمل صالح میشود بیشتر به فکر کار و تکلیف فردی خودشان هستند. اینجاست که باید بر اعمال صالحی که صلاح اجتماع متوقف بر آنهاست تکیه کرد. باید مردم بکوشند حق را به یکدیگر بشناسانند و ملازم حق باشند و سفارش کنند که از حق جدا نشوند. اگر این کار نشود، جامعه رو به فساد میرود و فسادش دامنگیر همه میشود. درباره تواصی به صبر نیز مسأله همینگونه است؛ فردی را فرض کنید که ایمان آورده و عمل صالح بهجا آورده است؛ حتی در جهاد شرکت کرده، اما به هر حال ظرفیت برخی از افراد محدود است؛ یک هفته جنگ را تحمل میکند، یک ماه بمباران یا موشکباران را تحمل میکند، میگوید سال دیگر جنگ تمام میشود، ولی پس از گذشت چند سال خسته میشود. اینجاست که باید یکدیگر را به صبر سفارش کنیم. انسان اگر تنها باشد طاقتش تمام میشود، اما وقتی در جمعی باشد که یکدیگر را به صبر توصیه میکنند، روح و توان جدیدی پیدا میکند و قدرت مقاومت در او تقویت میشود. این چیزی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس، عزیزان ما هر روز تجربه کردند؛ کسانی خسته و از گرفتاریها ناراحت میشدند، اما تقویت و سفارش یکدیگر، روحیه آنها را تقویت میکرد و آثار عملشان چند برابر میشد.
پینوشتها 1ـ کهف، 104-103. 2ـ مریم، 95. 3ـ یونس، 35. 4ـ یونس، 32. 5ـ نهجالبلاغه، خطبه 50.
سوتیتر: 1 وقتی فردی میبیند دیگری در حال افتادن در آتش است باید دستش را بگیرد؛ وقتی میبیند شبههای پیدا کرده، باید در رفع شبههاش بکوشد، و اگر مبتلا به بلای فکری، ذهنی، اعتقادی، یا رفتاری شده، باید برای معالجهاش تلاش کند. این تلاش به معنای عامش همان امر به معروف و نهی از منکر است
2 اگر فقط به فکر خود باشند و دیگران را رها کنند اولاً وظیفه واجبی که اعظم فرائض الله است ترک میشود، و ثانیاً اثر آن فساد کمکم به خود آنها نیز سرایت خواهد کرد. وقتی امر به معروف نشد و جلوی فساد گرفته نشد، کمکم این فسادها شامل اهل حق نیز میشود و به خود و خانوادههای آنها نیز سرایت میکند | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 291 |