تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,795 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,975 |
ایمان و روشنبینی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 2، دوره 1393، شماره 389 - شماره پیاپی 390، مرداد 1393، صفحه 6-8 | ||
تاریخ دریافت: 24 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 24 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
ایمان و روشنبینی حضرت آیتالله جوادیآملی تهیه و تدوین:حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفیپور انسان با دو بال اندیشه و عمل پرواز و مراحل گوناگون تکامل را طی میکند تا به قله کمال نهایی نایل شود، زیرا انسان برای حرکت، هم به معرفت و شناخت نیاز دارد که از راه فکر و اندیشه به آن دست مییابد و هم به تلاش و کوشش نیازمند است تا مراحل حیات را یکی پس از دیگری بپیماید. انسان برای شناخت محسوسات به طور طبیعی از حس و تجربه و برای شناخت معقولات از عقل و استدلال و برهان و برای شناختهای شهودی از ریاضت و تزکیه نفس استفاده می کند، اما همین انسان گاهی در شناخت درست از نادرست و حق از باطل دچار تردید میشود و یا در مقام عمل نمیتواند قاطعانه تصمیمگیری کند. انسان باید بداند برای رهائی از تردید در شناخت حق و باطل و تصمیمگیری برای اقدام عملی چه باید بکند. به دیگر سخن، در مسیری که آدمی به سوی رستگاری و کمال و پیروزی و کامیابی پیش میرود، پرتگاهها و بیراهههایی وجود دارند که اگر آنها را خوب نبیند و نشناسد، سقوط میکند و نابود میشود. بنابراین انسان برای اینکه در مسیر درست حرکت کند تا به مقصد و مقصود برسد و در دام مشکلات نیفتد، باید حق را از باطل، نیک را از بد، دوست را از دشمن، مفید را از زیانبخش، خیر را از شر، صراط مستقیم را از راههای انحرافی و عوامل سعادت را از عوامل شقاوت و بدبختی بازشناسد که اگر چنین شد به مقاصد خود دست مییابد. انسان برای این که در این شناخت موفق شود، علاوه بر نیازمندی به هدایت بیرونی، به روشنبینی درونی نیز نیاز دارد که از درون او را روشن کند. سئوال این است که این روشنبینی چگونه برای انسان حاصل میشود؟ در پاسخ به این سئوال، قرآن کریم راهی را به سوی انسانها گشوده که همانا روشنبینی است و انسان در پرتو آن می تواند درست را از نادرست، حق را از باطل و خوب را از بد بازشناسی و در مسیر صحیح حرکت کند و به مقصود واقعی نائل میشوند. قرآن کریم خطاب به مؤمنان میفرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛(1) ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر از خدا پروا کنید برای شما نیرویی قرار میدهد که به وسیله آن حق را از باطل تشخیص میدهید، بدیهایتان را از شما میزداید و گناهانتان را میآمرزد و خدا دارای فضلی بزرگ است». این آیه، مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها فرموده اگر تقوا پیشه کنید خدای سبحان نعمت فرقان را به شما اعطا میکند تا حق را از باطل و درست را از نادرست و راستی را از دروغ و خوب را از بد و خیر را از شر و مانند آن تمیز دهید. حال باید دید چگونه تقوا در دستیابی به فرقان که همان روشنبینی است مؤثر است. برای بیان این مطلب باید به چند نکته کنیم:
1ـ تقوا و حقیقت آن تقوا در اصل «وقوی» از ماده «وقی» و «وقایه» به معنای پناه گرفتن است و متقی کسی است که در جنگ با پوشیدن زره، برداشتن سپر و مانند آن خود را در حفاظی قرار میدهد تا از دشمن آسیب نبیند. در فرهنگ قرآن کریم متقی کسی است که با ایمان و عمل صالح برای خود ملکهای نفسانی فراهم میسازد تا او را از آسیبهای درونی (هوای نفس) و بیرونی (شیطان) مصون دارد.(2) به عبارت دیگر تقوا یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوت حفظ میکند و از سقوط در درههای خطرناک تباهی بازمیدارد و نیز مانع نزدیک شدن شیطان به او میشود. علی«ع» فرمود: «ان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیره معاد و عتق من کل ملکه و نجاه من کل هلکه؛(3) تقوای الهی کلید گشایش هر در بسته، ذخیره رستاخیز و سبب آزادی از بردگی شیطان و نجات از هر هلاکت است. و در خطبهای دیگر فرمود: «اعلموا عبادالله ان التقوی دارحصن؛(4) ای بندگان خدا بدانید تقوا دژی است مستحکم و غیرقابل نفوذ». و در جای دیگری فرمود: «الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها واعطوا ازمتها فاوردتهم الجنه؛(5) تقوا همچون مرکبی است راهوار که صاحبش بر آن سوار است و زمامش در دست اوست و تا بهشت او را پیش میبرد.
2ـ معنای فرقان فرقان از ماده فرق به معنای جدا کردن و فاصله انداختن است. فرقان معنای آن فراتر از فرق است و به معنای وصف عالی و ممتازی است که شخص با آن میتواند حقایق، معارف اسلامی و راههای درست را از نادرست تشخیص دهد.
3ـ اعطای فرقان به پاس داشتن تقوا با در نظر گرفتن معنای تقوا و فرقان به آیه رجوع میکنیم و آن را مورد بررسی قرار میدهیم. قرآن میفرماید: «ای مؤمنان اگر تقوا پیشه کنید یعنی حلال و حرام را بشناسید، و واجبات و محرمات را درک کنید و پایبند به حلال باشید و واجبات را انجام دهید و از حرام اجتناب کنید. خدای متعال به شما فرقان میدهد تا با آن به شناخت صحیح و حق و درست نایل شوید و بین آن با باطل و غلط و نادرست فرق بگذارید. فرقان از مواهب الهی است که انسان متقی آن را بیواسطه و تنها از خدای سبحان دریافت میکند.
4ـ گستره فرقان الهی حصول فرقان الهی در پرتو تقوا گستره وسیعی دارد، هم حوزه بحثهای نظری را شامل میشود، هم حوزه تصمیمهای عملی، هم مسائل شخصی و هم مسائل اجتماعی و سیاسی را در بر میگیرد، زیرا تقوا دارای ابعاد و گستره وسیعی است. تقوا ابعاد معرفتی، عملی، اجتماعی سیاسی و معنوی و فردی است. تقوای معرفتی انسان به این است که خود را از دام مغالطههای فکری و شبهات علمی حفظ کند. تقوای عملی به این است که زمام نفسش را دراختیار داشته باشد تا او را به وادی گناه و هوا و هوس نکشاند. همان گونه که انسان به تقوای فردی نیاز دارد ، محتاج تقوای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز هست تا دچار فتنهها نشود، منافع شخصی را بر مصالح اسلام و مسلمین ترجیح ندهد و در دام دشمنان نیفتد. در تاریخ اسلام نمونههای فراوانی مانند عماریاسر، مقداد و مالک اشتر وجود داشتهاند که در شرایط حساس اجتماعی و سیاسی با پیروی از حق و امام یعنی علیبن ابیطالب«ع» در مسیر حق، استوار و پابرجا ماندند و ایستادگی کردند. فرقان نیز مانند تقوا مراتب و ابعاد گوناگونی دارد، یعنی انسان هم در بحثهای نظری، حق را از باطل بازمیشناسد و جزمی عاقلانه دارد و هم در مطالب عملی، حسن و خوب را از قبیح و زشت باز میشناسد، عزمش عادلانه است و میداند باید چگونه تصمیم بگیرد، چون در درون او یک مرکز فرماندهی وجود دارد که برایش نورافکنی میکند تا حق و باطل را از هم جدا کند. فرق میان حق و باطل به مسائل شخصی اختصاص ندارد، بلکه مسائل اجتماعی و سیاسی را نیز در برمیگیرد. اگر امتی باتقوا باشند، از فرقان سیاسی و اجتماعی برخوردار میشوند و میفهمند که حق با کدام گروه و جریان است. عارف و سالک و حکیم و متکلم معیار بود و نبودها را میفهمند و فقیه و اخلاقی و حقوقدان معیار باید و نبایدها را. توضیح آنکه انسان عارف و سالک وجود مستقل و حقیقی را منحصراً از آن خدا و دیگر پدیدههای جهان را آیات و نمودهای آن وجود و حقیقی میداند. انسان حکیم نیز به لحاظ اینکه هستی را به ممکن و واجب تقسیم میکند و در برابر آن جز عدم و نیستی را نمیبیند، در مقام تمیز وجود و عدم، عدم و نبود و از باب مثال، خرافات را جای حقایق قرار نمیدهد. انسان فقیه و اخلاقی و حقوقدان که با حوزه باید و نبایدها ارتباط دارد، درمییابد که چه کاری را باید انجام داد و چه کاری را نباید انجام داد تا به باید فرمان دهد و از نباید نهی کند.
5ـ چگونگی پیوند بین تقوا و روشنبینی با توجه به این که قرآن میفرماید فرقان و روشنبینی ثمره و میوه درخت تقواست، این سئوال مطرح است که تقوا چگونه این میوه شیرین را بهره انسان میکند؟ در پاسخ به این پرسش، چند پاسخ را میتوان مطرح کرد: الف) آدمیان از نیروی عقلی بهرهمندند که به اندازه کافی از آن برای درک حقایق استفاده میکنند، اما در عین حال در آنها احساسات و امیالی هم وجود دارد که مانع ادراک درست حقایق میشود، از باب مثال؛ خودبینی و غرور و بغض، تعصبهای کورکورانه، دلبستگی افراطی به مقام و مال یا زن و فرزند و مانند آن چون غبار غلیظی در مقابل دیدگان عقل قرار میگیرد و آن را تیره و تار میکند و با تیره شدن دید عقل نمیتوان حق را از باطل تمیز داد. اما اگر انسان تقوا را در خود ایجاد کند مانع از پیدایش این غبارها میشود. اگر هم تیرگی پیدا شد، آن را میزداید و در نتیجه حق را با چهره واقعی خود میبیند و آن را انتخاب میکند. در روایات میخوانیم « حُبُّکَ لِلشَّیْءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ ؛(6) دوستی چیزی انسان را کور و کر میکند» و انسان کور و کر، نه واقعیتها را میبیند و نه حقایق را میشنود، در نتیجه حق را نه میشناسد و نه میبیند تا آن را انتخاب کند. و در برخی از روایات آمده است: « حُبُّکَ الُدّنیا یُعْمِی وَ یُصِمُ؛(7) دوستی دنیا آدمی را کور و کر میکند». آدمی به خاطر محبت به دنیا، مال، مقام و زن و فرزند و مانند آن با حجابی مواجه است که ورای آن حجاب را نمیبیند، اما اگر انسان حب دنیا نداشته باشد چشمان او باز میشود و درمییابد که آفتاب حق از کدام سو طلوع میکند و او باید به کدام سو بنگرد. داشتن آیینه و مراقبت از آنکه گرد و غباری بر آن ننشیند خوب است، ولی دارنده آیینه باید بداند که آن را به کدام سو نگه دارد. اگر به سمت باغوحش بگیرد، گرگ و درندگان و جانوران را نشان میدهد. آیینه صاف است و شفاف، قلب انسان نیز چنین است. قلب جوان صاف و دستنخورده است. اگر شبهاتی به او بدهند، همان شبهات و زبالههائی را نشان میدهد که قلبش به سوی آن قرار گرفته است. کسی که چشمش باز است و میبیند آفتاب در کدام سوست، آینهاش را به همان سمت میگیرد. وقتی با متقی شدن، آیینه وجودش را به طرف خدایی میگیرد که علم محض و نور آسمانها و زمین است، علم و حکمت الهی نیز در آن میتابد. در واقع حقیقت هستی، سرایی آراسته است، اما گاهی غبار هوا و هوس برمیخیزد و جلوی دید انسان را میگیرد و آنچه را که باید ببیند نمیبیند. نظر و دید بیننده مشکل ندارد، اما فضا غبارآلود است. بنابراین باید با تقوا این پردهها و هوسها را کنار زد و حقیقت را درست دید. علی«ع» فرمود: « أَکْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحتَ بُرُوقِ الْمَطامِع؛(۸) اکثر زمین خوردن عقلها به خاطر برق طمع است» که چشم عقل را از کار میاندازد و پرتگاه و لغزشگاههای علمی و عملی را نمیبیند و در نتیجه دچار اشتباه میشود.
ب) تقوا شرط شاگردی در محضر خدا خدای سبحان، کمال مطلق و حق محض است. هر کمالی که در هر جا وجود دارد پرتوی از کمال خدا و مظهری از مظاهر آن حق محض است. اگر انسان بخواهد با منبع کمال و حق ارتباط برقرار کند باید فاصله خود را با حق بردارد و خود را به خدا نزدیک کند. هر قدر انسان خود را به خدا نزدیک کند پرتو نیرومندتری از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت. بر این اساس، چون منبع و سرچشمه اصلی علم و دانش خداست، اگر انسان بخواهد به آن منبع نزدیک شود لازم است تقوا، پرهیز از گناه و هوی و هوس و تمایلات را در خود تقویت کند. برای توضیح بیشتر میگوییم علمی که انسان آن را تحصیل میکند سهگونه است: اول: علم ابتدایی: یعنی همان علومی که در دانشگاهها و حوزه یا با مراجعه به منابع نقلی توسط حس و عقل عاید انسان میشود. دوم: علم میانی: علمی که با کسب تخصص و روشمندانه به صورت اجتهادی ونوآورانه همراه با جوشش از درون بهره انسان میشود، یعنی علم اجتهادی و استنباطی. سوم: علم موهبتی: این دانش بالاترین درجه دانش و از آن انبیاء و اولیاء است. به قول حافظ: نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد(۹) خدای سبحان می فرماید « اﺗّﻘﻮا اﻟﻠّﻪ و ﻳﻌﻠّﻤﻜﻢ اﻟﻠﱠﻪ؛(۱۰) تقوای الهی را تحصیل کنید تا خدا به شما تعلیم دهد.» شاگرد خدا از او علم لدنی فرامیگیرد. شرط لازم برای شاگردی در نزد خدا، تقوا و طهارت روح است. اگر این شرط فراهم شد، خدا در قلب انسان سالک متقی، علم لدنی را القا میکند که طاهر و پاک، حق و صدق و همراه با عمل است و با علوم از نوع اول و دوم متفاوت است. خدای سبحان میفرماید: « وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً؛(1۱) به آن عبد صالح الهی علم لدنی آموختیم.» لازم به یادآوری است که علم لدنی دانشی در برابر دانشهای دیگر نیست، بلکه علمی است از نزد خدا که سراپا حق است.
ج) تقوا و درک حقایق با تحلیل عقلی اگر انسان عقل و خرد را بهدرستی ملاک قضاوت و داوری قرار دهد، این حقیقت را درک میکند. اگر در خانوادهای اخلاق و ارزشهای الهی و تقوا حاکم نباشد و کودکان از آغاز طفولیت در محیط آلوده پرورش یابند، به طورطبیعی با فساد و بیبند و باری خو میگیرند و وقتی بزرگ شدند تشخیص حق و باطل و نیکی و بدی برای آنها مشکل میشود. اگر هم امکانات مادی برای آنها فراهم شود و یا در جوامعی که از تقوا و اخلاق به دورند و براساس هوا و تمایلات گام برمیدارند، رسانهها وسیلهای برای تأمین لذات و شهوات و منادیان انحرافات فکری و اعتقادی باشند و یا شبهاتی را در جامعه بپراکنند، افراد آن جامعه در برابر آنها دچار بحران تشخیص میشوند و نمیتوانند حق و باطل و خوب را از بد جدا کنند در اثر بیتقوایی فکری و عقلی حقایقی را میپذیرند که با تمایلاتشان همخوان باشد. از این رو، از درک مطالب اصیل، منطقی و عقلانی محروم میشوند و بدون تحقیق هر عقیدهای را میپذیرند. اما اگر همین انسان از تقوای فکری برخوردار باشد بهراحتی و با دقت و تحقیق کافی، عقل را مبنای کار خود قرار میدهد و آنچه را که منطقی و عقلانی است میپذیرد و در پرتو تقوای عملی، اعمال خوب را انتخاب میکند و آنها را انجام میدهد.
6ـ تفاوت معرفتشناسی قرآنی و بشری در علوم و معارف بشری، معیار دستیابی انسان به علوم و معارف، حس و تجربه، یا عقل و استدلال، یا شواهد نقلی و یا شهود قلبی است و از بخشنده معرفت به حق از باطل و فهم صحیح از نادرست و آگاهی از سبب یادی نمیشود، اما در قرآن از مبدأ فاعلی و غایی معرفت نیز سخن به میان میآید. در معرفت بشری از خدا به عنوان آموزگار حقیقی و از شیطان به عنوان معلم مغالطهها و اشتباه انداختنها سخنی به میان نمیآید، اما قرآن، آموزگار همه دانشهای حق را خدا میشناسد چنان که در آیه مورد بحث میگوید: اگر تقوای الهی داشته باشید خدای سبحان به شما نیروی فارق حق و باطل میدهد، یعنی علم صحیح در گرو رابطه با خداست. اگر انسان از خدا فاصله بگیرد دچار مغالطه میشود و منشأ آن نیز نفوذ شیطان است. شیاطین به دوستان خود مطالب باطل را وحی میکنند و جلوی فهم درست آنان را میگیرند. به دیگر سخن، ابزار معرفت گروهی حس و تجربه یا عقل و شهود است، اما اهل معرفت، غیر از ابزار عادی معرفت، طهارت روح و پرهیز از الحاد، نفاق و عصیان را در ادراک حقایق بسیار سهیم میدانند.
7ـ ثمرات دیگر تقوا تقوا علاوه بر تأثیر در روشنبینی و ادراک حقایق آثار دیگری هم دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود: الف) تکفیر سیئات و پوشاندن بدیها یکی از آثار تقوا پوشاندن بدیها و گناهان است. اگر انسان باتقوا شد آثار گناهان از وجود او زدوده میشود. البته روشن است انسان متقی کسی است که از گناهان کبیره فاصله میگیرد و اگر گناهان صغیره در نامه اعمال او باشد خدا آن را میپوشاند.
ب) مشمول آمرزش خدا شدن یکی از آثار تقوا دریافت آمرزش و مغفرت الهی است. تقدم تکفیر سیئات بر مغفرت نکاتی دارد که به برخی موارد آن اشاره میشود. اول؛ پوشاندن در دنیاست و مغفرت در آخرت است. دوم؛ تکفیر سیئات، مقدمه مغفرت آنهاست، چنان که خدا ستار و غفار است، با ستاریتش میپوشاند و با غفاریتش میبخشاید. خدای سبحان در آغاز پردهپوشی و اسرار مردم را حفظ میکند و آبروی آنها را نمیریزد و گناهان پوشیده را میآمرزد. سوم: متعلق مغفرت و آمرزش گناهان صغیره است، زیرا انسان باتقوا گناهان کبیره را ترک میکند، اما گناهان کوچک او را مورد بخشش قرار میدهد.
ج) فضل الهی خدای سبحان در پرتو تقوا علاوه بر فرقان، پوشاندن سیئات و مغفرت، فضل و تفضل الهی را بهره انسان قرار میدهد، زیرا فضل او عظیم و بزرگ است و آدمی در پرتو فضل او به فلاح و رستگاری و آثار مهمی خواهد رسید.
نتیجهگیری در این نوشتار از رابطه ایمان و روشنبینی و چگونگی دستیابی به آن سخن به میان آمد و روشن شد انسانی که در دنیا زندگی میکند در درک حقایق و عمل به وظایف فردی و اجتماعی دچار تردید میشود. ریشه این تردید در علم و عمل همراه با بیتقوایی و غرق شدن با تیرگیها و تاریکیهای هوی و هوس و تمایلات است و تنها راه مقابله با آن کسب تقوای الهی است که انسان به وسیله آن از تردید و آثار آن یعنی انحراف و خطا و اشتباه و باطل مصونیت پیدا میکند.
پینوشتها 1ـ انفال، 29. 2ـ تسنیم، ج 2، صص 132، 133. 3ـ نهجالبلاغه، خطبه 230. 4ـ همان، خطبه 157. 5ـ همان، خطبه 16. 6ـ من لایحضره القضیه، ج4، ص 380. 7ـ کافی، ج 2، ص 136. ۸ـ نهجالبلاغه، کلمات قصار. ۹ـ غزلیات حافظ، غزله 167. ۱۰ـ بقره، 283. 1۱ـ کهف، 60.
سوتیترها: 1. انسان برای شناخت محسوسات به طور طبیعی از حس و تجربه و برای شناخت معقولات از عقل و استدلال و برهان و برای شناختهای شهودی از ریاضت و تزکیه نفس استفاده می کند، اما همین انسان گاهی در شناخت درست از نادرست و حق از باطل دچار تردید میشود و یا در مقام عمل نمیتواند قاطعانه تصمیمگیری کند. انسان باید بداند برای رهائی از تردید در شناخت حق و باطل و تصمیمگیری برای اقدام عملی چه باید بکند.
2. خدای سبحان، کمال مطلق و حق محض است. هر کمالی که در هر جا وجود دارد پرتوی از کمال خدا و مظهری از مظاهر آن حق محض است. اگر انسان بخواهد با منبع کمال و حق ارتباط برقرار کند باید فاصله خود را با حق بردارد و خود را به خدا نزدیک کند. هر قدر انسان خود را به خدا نزدیک کند پرتو نیرومندتری از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت.
3. انسانی که در دنیا زندگی میکند در درک حقایق و عمل به وظایف فردی و اجتماعی دچار تردید میشود. ریشه این تردید در علم و عمل همراه با بیتقوایی و غرق شدن با تیرگیها و تاریکیهای هوی و هوس و تمایلات است و تنها راه مقابله با آن کسب تقوای الهی است که انسان به وسیله آن از تردید و آثار آن یعنی انحراف و خطا و اشتباه و باطل مصونیت پیدا میکند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 286 |