تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,327 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,288 |
قصّهی من و مورچه (ص 10 و 11) | ||
سنجاقک | ||
مقاله 5، دوره 13، تیر 95 - شماره پیاپی 136، تیر 1395، صفحه 10-11 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
تاریخ دریافت: 29 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 29 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
قصّهی من و مورچه مرتضی دانشمند خیلی گرسنه بودم. مامان یک لقمه نان و پنیر برایم درست کرد و روی میزِ آشپزخانه گذاشت. خواستم بردارم. یکدفعه نگاهم به مورچهای افتاد. انگشتم را جلوش گذاشتم. مورچه راهش را کج کرد. دوباره راهش را بستم، یک طرف دیگر رفت. مامان چایی آورد و گفت: «چی کار میکنی؟» مورچه را به مامان نشان دادم و گفتم: «بگیرمش؟» مامان گفت: «نه، تو برای مورچه یک غول بزرگ هستی. دوست داری یک غول بزرگ یا یک فیل، پایش را روی تو بگذارد؟» گفتم: «من هم مورچه را اذیّت نمیکنم.» یک گاز به لقمهام زدم و یک تکّه نان جلوی مورچه گذاشتم. امّا نخورد. فکر کنم کمی از دست من ناراحت بود. یکدفعه صدای گریهی خواهر کوچکم از اتاق آمد. به طرفش دویدم و شیشهی شیر را در دهانش گذاشتم. ساکت شد و غان و غون کرد. من هم یک بوس کوچولو از لُپش گرفتم. خیلی خوشمزّه بود. وقتی برگشتم، مورچه رفته بود. «مورچهای را که آزار نمیدهد، نکُش!» امام محمدباقر(ع) | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 211 |