تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,462 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,399 |
جوجه (ص 24 و 25) | ||
سنجاقک | ||
مقاله 12، دوره 13، تیر 95 - شماره پیاپی 136، تیر 1395، صفحه 24-25 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
تاریخ دریافت: 29 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 29 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
جوجه اکرم توکلی - سلام کوچولو! تو کی هستی؟ - سلام! من یک جوجهمرغ هستم. - جوجهمرغ! تو خیلی بامزّه و ناز هستی؛ امّا این چیه روی صورتت؟ - این نوکمه. - برای چی نوک داری؟ - برای اینکه باهاش از روی زمین غذا بردارم. - غذای تو چیه؟ - من کِرمهای چاق و چلّهی توی زمین را با نوکم بیرون میآورم و میخورم. من دانه و کاهوی تازه را هم خیلی دوست دارم. - این چیه روی سرت جوجهکوچولو؟ - این تاجِ من است. البتّه حالا خیلی کوچولوست. بزرگتر که بشوم، تاجم بزرگتر و خوشرنگتر میشود. تازه کرکهایی که روی بدنم است، میریزد و به جایش پر درمیآورم. - پرها چه فایدهای برای تو دارد؟ - آنها مرا از گرمای خورشید، باران و سرما حفظ میکنند. - حتماً وقتی پرهای رنگارنگ دربیاوری، خیلی خوشگل میشوی. مگر نه؟ - بله. آن وقت میشوم مثل پدرم. بعد به من میگویند: آقاخروسه و شروع میکنم به آواز خواندن. آوازِ بیدارباش میخوانم؛ یعنی صبح شده است، بلند شوید. باید بروید سر کار! - جوجهکوچولو! خانهات کجاست؟ - خانهی من داخل مرغداری است. آن را آدمها میسازند. من با پدر و مادرم و خواهر و برادرهایم زندگی میکنم. - زندگی جالبی داری! من از تو چیزهای زیادی یاد گرفتم. به امید دیدار جوجهکوچولو! - خداحافظ! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 213 |