تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,416 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
بچههایی که دست بسته، زنده به گور میشوند (ص 48 و 49) | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 25، دوره 27، تیر 95 - شماره پیاپی 316، تیر 1395، صفحه 48-49 | ||
نوع مقاله: گزارش | ||
تاریخ دریافت: 31 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 31 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
خیلی شجاعاند، واقعاً باشهامتاند! میدانید سوریه به دلیل هوای مدیترانهای که دارد و زمینهای حاصلخیز و هوای خوبش که مثل شمال ایران است، روستاها و شهرها همه نزدیک به هم هستند و جنگ تقریباً خانه به خانه است؛ چون جنگ داخلی است بچهها مجبور میشدند وقتی اتوبانی را میگیرند، دور و اطرافش را پاکسازی کنند و...
ارتش سوریه بیشتر برای پشتیبانی است؛ یعنی بچهها منطقهای را میگیرند و آنها پشتیبانی میکنند و از آن محافظت میکنند.
یک سری ارتشیهایشان که مثل کارمند صبح میآیند جنگ و بعدازظهر که ساعت کاریشان تمام میشود، ول میکنند و میروند خانه! یعنی اگر بخواهد دست خودشان باشد که سوریه از دست رفته بود تا حالا!
دمشق خوب است در حال حاضر، الآن دمشق امنیتش تقریباً کامل است.
بله، میتوانند.
ببینید داعش وقتی شهری را میگرفت به سران قبیله میگفت که با ما هستید یا نه؟ اگر میگفتند که با شماییم که مردهایشان را میبرد جنگ و زنهایشان را میبرد برای کنیزی؛ و اگر میگفتند که با شما نیستیم، مردهایشان را میکشت و زنهایشان را میبرد برای بردگی. در هر صورت صدمه میدیدند و بعدها مردم سوریه فهمیدند که چه اشتباهی کردهاند.
بچهها از یکی- دوسالگی رها میشوند توی خاک و خل و توی طبیعت میچرخند که اتفاقاً خیلی بچههای مقاوم و ترگل ورگل و تپلمپلی هم میشوند.
منطقهای که ما هستیم، تعطیل است؛ اما دمشق را نمیدانم.
پاکستان و عراق هم هستند.
نخیر، خودشان میروند.
حیدریون بچههای عراقاند. فاطمیّون افغانیها هستند و زینبیّون پاکستانیها.
جنگشان به سرانجام میرسد، ولی خب خیلی عقب افتادند.
تجزیهی سوریه مساوی است با تجزیهی عراق، بعد از تجزیهی عراق هم مطمئن باشید داعش توی کرمانشاه است، یعنی داعش اینطور است، اصلاً رحم ندارد، واقعاً مرز سیاسی ما آنجاست؛ چون دعوا بر سر سوریه، عراق و... نیست، بلکه دعوا بر سر شیعههاست.
بله.
همانجا میروند زندان؛ یعنی اول تخلیهی اطلاعات میشوند و بعد زندانی میشوند.
ایرانیها اسرا را نمیکشند.
داعش و جبههی النصره مال کشور خاصی نیستند، گروههای تروریستی هستند. برای همین است که دولت سوریه به بقیهی گروهها گفته بیایید آتشبس کنیم و پارلمان راه بیندازیم، حالا بستگی دارد که ابتدا بخواهند داعش را بیرون کنند و بعد انتخابات راه بیندازند، یا اینکه انتخابات راه بیندازند، یکی بشوند و بعد داعش را بیرون کنند؛ چون داعش یک تفکر است و به این راحتیها از بین نمیرود.
خب آنها زیادند، بالأخره خیلی از آنها سوریه کشورشان است. حقیقتش ایران قدرت بسیار بالایی دارد؛ اما نمیخواهد در این حد اقدام کند؛ یعنی فعلاً نمیخواهد جنگ سراسری راه بیندازد.
نه، خودشان فعالیت دارند. کشاورزیشان به راه است. آن مناطق پر از درخت زیتون است؛ یعنی همهچیز دارند.
مهم نیست برایشان؛ یعنی هر کس بیاید، آنها کار خودشان را میکنند.
بله، ایران نگهشان داشته.
فعلاً نمیتواند؛ چون روسیه و ایران هستند، آمریکا نمیتواند وارد عمل بشود.
جرأت نمیکنند، حزبالله آنجاست، بچهها تعریف میکنند که در جنگ سیوسه روزه چه بلاهایی سر اسرائیل آوردهاند.
بله هست و خیلی خوب عمل میکند، ارتشی کاملاً کلاسیک دارد.
ببینید از جمعیت لبنان تقریباً یکسومشان شیعه هستند، یکسوم سنّی و یکسوم مسیحی. از زمانی که جنگ سیوسه روزه اتفاق افتاد، دیگر همه حزباللهی شدهاند، چه سنیها و چه مسیحیها. واقعاً اعتقاد پیدا کردند؛ چون دیدند اگر از حزبالله حمایت کنند، هم زندگیشان را میکنند، هم امنیتشان را دارند.
حاجقاسم سلیمانی فرماندهی نیروهای شیعه است. بچههای حیدریّون واقعاً او را میپرستیدند. ما که رفته بودیم سامرا، وقتی عکس حاجقاسم را نشان میدادیم، عراقیها خوشحال میشدند و میگذاشتند رد شویم!
داعش به ایشان به عنوان ژنرالی خیلی قرص و محکم نگاه میکند. نه تنها داعش، بلکه خود امریکا، ژنرالی خیلی قوی که حتی عربستان گفته بود که اگر ما یک حاجقاسم داشتیم میتوانستیم ایران، سوریه، عراق و همهی اینها را راحت بگیریم.
ما یک اکیپ پزشکی بودیم، رفتیم و بعد تقسیمبندی شدیم، دقیقاً وقتی رفتیم که صحبتهای آتشبس بود و اینکه، ما باید زمین بیشتری میگرفتیم.
حدود دی سال 1394، دو ماه پیش صحبتها شروع شده بود که میگفتند زمینهای بیشتری بگیرید که اگر آتشبس شد دیگر نمیتوانیم زمین بگیریم و پارلمان طرف ما باشد، چندتا بیمارستان جدید زده بودند برای جاهایی که میخواست عملیات بشود. ما هم که بیمارستان غنیمتی دستمان بود، تقریباً حدود دَه نفر از بچههای ایرانی آنجا بودیم. یک نفر جراح داشتیم. اتاق عمل بود. بیهوشی بود و بچههایی که امدادگر بودند. عملیات که میشد گاهی توی دو ساعت چهارصد- پانصد نفر مجروح برایمان میآمد. از این تعداد شاید پنجاه- شصت نفرشان نیاز به عمل جراحی مستقیم داشتند. طی پنج- شش ساعت آنها را عمل میکردیم؛ البته در حد بیهوشی و بند آوردن خون و بستن، تا ببرند به شهر حلب.
حلب قسمتهای مختلف دارد، در بعضی از قسمتها آتشبس است، مثل بیمارستان. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 206 |