تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,251 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,160 |
خنده منده (ص 14 و 13) | ||
پوپک | ||
مقاله 7، دوره 23، تیر 264-1395، تیر 1395، صفحه 14-15 | ||
نوع مقاله: طنز | ||
تاریخ دریافت: 31 تیر 1395، تاریخ پذیرش: 31 تیر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
خندهمنده لیلا چیذری جاهل کیست؟ معلم: «احمد، جاهل یعنی چه؟» احمد: «جاهل جایی است که هِل در آن نگهداری میشود!» منطقهی ممنوعه نگهبان: «اینجا ماهیگیری قدغن است.» مرد: «ولی اینجا تابلو ماهیگیری ممنوع نداره.» نگهبان: «حالا زدیم یا نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!» چشم بذارم؟ ارژنگ میره کلهپاچهفروشی، صاحب مغازه به او میگه: «براتون چشم بذارم؟» ارژنگ: «نه آقا؛ حداقل صبر کن تا من برم قایم بشم!» پرواز طولانی از پشنگ پرسیدند: «چرا زمستانها پرندگان از شمال به جنوب پرواز میکنند؟» جواب میده: «آخه پیاده خیلی راهه!» کارِ نکرده! پسر: «من امروز برای کاری که انجام نداده بودم، تنبیه شدم.» مادر: «چه بد! حتماً باید با مدیرتان صحبت کنم. حالا موضوع چی بود؟» پسر: «من تکلیفهایم را انجام نداده بودم...» سؤالها و جوابها پدر: «سؤالهای امتحان چهطور بود؟» پسر: «آسون بود.» پدر: «پس چرا آنقدر دمغی؟» پسر: «سؤالها آسون بود؛ ولی امان از جوابها، که خیلی سخت بودن.» شاگرد زرنگ اولی: «من توی همهی درسها تجدید شدم بهجز ریاضی.» دومی: «عجب! آخه ریاضی که معمولاً سختتره، چهطور توی اون تجدید نشدی؟» اولی: «آخه تو امتحان ریاضی غایب بودم!» پدر قدرتمند سالار: «بابای من میتونه با یه حرکت دست، یه کامیون رو نگه داره!» سامان: «حتماً پدرت قهرمان مردان آهنینه، درسته؟» سالار: «نه، پدرم پلیسه راهنمایی و رانندگیه!» جملهسازی معلم: «مریمجان با حمید جمله بساز.» مریم: «شما و خانممدیر چهقدر شبیه همید!» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 193 |