تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,137 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,053 |
سیری در سلوک امام و رهبر معظم انقلاب | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 7، دوره 1393، شماره 391 - شماره پیاپی 392، مهر 1393، صفحه 6-6 | ||
تاریخ دریافت: 04 مرداد 1395، تاریخ پذیرش: 04 مرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
سیری در سلوک امام و رهبر معظم انقلاب در گفت و شنود «پاسداراسلام» با مرجع عالیقدرحضرت آیتالله علوی گرگانی
«برای وحدت و رهبری جامعه، هیچ راهینداریم الا قبول ولایت فقیه»
درآمد: یکى از چهرههاى مشهور علم و تقوا و فقاهت در حوزه علمیه قم فقیهعالیقدر حضرت آیتاللَّه حاج سید محمد على علوى حسینى گرگانىاست. ایشان در خلال تحصیل خویش، از دانش سرشارِ استوانههاى علم و فقاهت، مانند: امام خمینى(ره)، آیتاللَّه العظمى بروجردى، آیتاللَّه محقق داماد،آیتالله گلپایگانى،آیتاللَّه اراکی و...توشهها برگرفته و عمر پر بار خویش را به تألیف و تدریس و تبلیغ دین گذرانیده،ایشان، در طول 40 سال تدریس، فضلاى بىشمارى را از سرچشمه زلال علوم اهلبیت علیهمالسلام، بهرهمند ساختهاند. با سپاس از معظمله و فرصتی که در اختیار «پاسدار اسلام» قرا دادند، حاصل این گفت وگو از نظر امت پاسداراسلام میگذرد.
باسپاس ازفرصتی که دراختیار ماهنامه پاسداراسلام قرار دادید،سخن را از اینجا آغاز میکنیم که آشنایی حضرتعالی با حضرت امام(ره) از چه زمانی و چگونه بوده است؟ بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت پیامبر(ص) فرمودند اگر انسان بتواند از افراد شایسته نام ببرد و از آنان خاطراتی را بیان کند، یک امر محبوب الهی را انجام داده است، زیرا در بیان احوال بزرگان رحمت الهی نازل میشود. این نشاندهنده آن است که ذکر خاطرات بزرگان و گذشتگان عندالله و عند رسوله امر محبوبی است. با توجه به بیانی که جد بزرگوار ما داشتند و لطفی که حضرتعالی نسبت به ما عنایت کردید، البته بنده آن مقدار خاطراتی ندارم که قابل عرض باشد، اولین درس را خدمت مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی بودیم . رفته رفته با دوستان صحبت شد، ذکر خیر شد و گفتند آقا درس اصول را در مسجد سلماسی شروع کردهاند. آقا یک سال درس اصول را فرموده بودند و ما سال دوم درس ایشان رفتیم، ولی آقای گرامی از سال اول مشرف شده بودند. یادم هست نوشتههای سال اول را از آقای گرامی گرفتم و به جزوه خودم ضمیمه کردم. از سال دوم در بحث واجب تعیینی و تعیّنی وارد شده بودند، مرتباً درس مرحوم امام را شرکت میکردم. ارتباط ما با مرحوم امام تقریباً از همان زمان شروع شد. نوعاً سر درسها که میرفتم با حضرات آیات و مدرسین رفیق میشدم. اساتید بزرگوار ما مایه افتخار ما هستند و در محضرشان تحصیل علم کردهایم. غرض این که با اساتیدم رفیق میشدم، مخصوصاً مرحوم آقای مشکینی. آنقدر با ایشان رفیق شده بودیم که وقتی گرگان بودم، با بنده مکاتبه میکردند. خیلی بهمن علاقه داشتند. خدا انشاءالله آنهایی را که از دست ما رفتهاند رحمت کند و آنهایی را هم که زنده هستند، نگه دارد. و لذا بعد از این که درس تمام میشد، بنای بنده این بود که همراه امام تا دم در منزلشان میرفتم. آن موقع هم به ایشان حاجآقا روحالله میگفتیم یا حاجآقا. با ایشان خیلی مأنوس بودیم. یک جهت به این دلیل بود که حاج آقای والد ما از بزرگان منطقه گرگان و اول شخص آنجا بودند و مرحوم امام به خاطر حاجآقای ما نسبت به ما خیلی علاقه داشتند. هروقت هم حاجآقا به قم میآمدند، حضرت امام منزل بیبی خانم ما به دیدن حاجآقا میآمدند. من هم خدمتشان بودم. امام هم بیان میکردند فلانی درس ما میآید و از ما تعریف میکردند. از طرفی آیتالله حاج ابوالفضل زاهدی دایی ما بودند و لذا امام نسبت به ما احترام فوقالعاده قائل بودند. از آن طرف با مرحوم آیتالله بروجردی هم ارتباط گرماگرمی داشتیم، بهطوری که وقتی میآمدم، در اندرونی خدمت ایشان میرفتم، یعنی پشت کرسی هم با آقای بروجردی تنها نشستهام. ایشان از من مسئله میپرسیدند و جواب میدادم و با آن که سن و سال زیادی هم نداشتم، ولی اخلاق آقای بروجردی اینطور بود که وقتی میدیدند طلبهای درس میخواند خیلی تشویقش میکردند. آقای بروجردی فرموده بودند فلانی که آمد، بیاید اندرونی. حضرت امام از این موضوعات اطلاع و لذا علاقه فوقالعادهای به ما داشتند. این جریانات بود تا زمانی که ایشان را دستگیر کردند و جریان انقلاب پیشآمد. در انقلاب هم چون مرحوم والدما در گرگان نفر اول بودند، تظاهرات آنجا با نظر حاج آقای ما انجام گرفت، یعنی مردم چشمشان به حاج آقایما بود. واسطه بین امام و مرحوم والد هم بنده بودم. پیامها و قضیه انقلاب را تقریباً ما برای حاجآقا میبردیم و از طرف امام خبر میدادیم. از طرف دیگر حاج شیخ مرتضیانصاری واعظ عموی خانم بنده بودند، و با وصلتهائیکه شکل گرفته بود با واسطه خویشاوندی دوری هم با امام داشتیم. مرحوم امام «رحمهاللهعلیه» ماهی یک بار یا هر دو ماه یک بار با آقای انصاری جلسهای داشتند مادر خانم ما غذای این جلسه را درست میکرد. امام خیلی دست پخت ایشان را دوست داشت و همیشه تعریف میکرد. بعد از تبعید امام به نجف اشرف، بنده از اینجا به نجف محضرشان میرفتم و ایشان همچنان فوقالعاده به بنده محبت داشتند. در خاطراتی که از ایشان دارم، دو سه خاطره را یادآوری میکنم. اولین خاطره این است که اول کسی که خبر شهادت آیتالله سعیدی را به نجف رساند من بودم. از ایران که رفتم، جریان شهادت آقای سعیدی را به مرحوم امام و حاجآقا مصطفی گفتم. آقا مصطفی خیلی تعجب کرد و پرسید:«از کجا این حرف را میزنید؟» جواب دادم: «در تشییع جنازهاش شرکت کردم». تشییع جنازه ایشان خیلی هم مخفیانه بود. جنازه را به وادیالسلام بردند، من هم رفته بودم. داماد مرحوم آقای سعیدی هم نجف بودند. آقا مصطفی خبر را به ایشان رساندند و ایشان فرمودند اگر آقای علوی گفته است، خبر صحت دارد و اعلام کنید در مسجد عمران برای آقای سعیدی ختم بگیریم. همین طور هم شد و ختم مفصلی برای ایشان گرفته شد و در آن ختم شرکت کردم. خیلی هم این خبر صدا کرد. آن روزها ساواک فوقالعاده حساس بود که کسی از ایران خبر نبرد. رفقای ما در آنجا گفتند شما این خبر را آوردی، خیلی برایت دردسر درست شد. ساواکیها اینجا این را فهمیدهاند و ممکن است موجب آزار و اذیت شما شوند. آقای طاهری گرگانی شوهر همشیره ما بودند. در منزل ایشان بودیم که داماد آیتالله سعیدی دم در آمدند و پرسید: «حاجآقا! جریان چیست؟» گفتم اینطور شده است. تعجب کرد و سئوال کرد: «به خانمم بگویم؟» جواب دادم: «نه! بشنود متأثر میشود و ممکن است موقع رفتن به ایران مزاحمتان شوند. اجازه بدهید وارد ایران بشوید، بعد بهتدریج بگویید». مدت یک ماه ماندیم و بعد از یک ماه حرکت کردیم که به ایران بیاییم. سر مرز یکی از افسرها از اتوبوس بالا آمد و تا بنده را دید، گفت آقا! بیایید پایین. بعد هم گفت اثاث آقا را هم بدهید. راننده اثاث ما را هم پیدا کرد و داد. دیگر مطمئن شدم قضیه به موضوع آقای سعیدی برمیگردد. وقتی وارد اتاق شدیم، دیدم خیلی رفتار مؤدبانهای با من دارند و به این نمیخورد بخواهند دستگیرم کنند. ما را پیش رئیس شان بردند. او تا ما را دید، از جا بلند شد و دست به سینه ایستاد و گفت: «خوش آمدید. چه عجب از این طرفها؟» فهمیدم قضیه آن مسئلهای که تصور میکردم نیست. بعد فکر کردم شاید نقشه است و به این ترتیب میخواهند اعتمادم را جلب کنند. کمی که نشستیم، گفتم: «ببخشید! شما مرا میشناسید؟» گفت: «بله» و عکس بنده را درآورد و پرسید: «این عکس شما نیست؟» جواب دادم: «چرا». گفت: «مدتی است عکس شما دست مناست. مدتهاست منتظر شما هستم». پرسیدم: «چطور؟» جواب داد: «شما در گرگان منبر عجیبی رفتید که طنینانداز شد. کسانی که در آنجا بودند، بسیار از منبرتان تعریف کردند. من هم از آنها خواهش کردم عکس شما را به من بدهند که اگر یک وقت از گمرک رفتید، شما را زیارت کنم».در ذهنم فکر کردم چطور یکمرتبه همه چیز عوض شد. بعد هم با عزت و احترام زیادی ما را آوردند. از برکت وجود امام و دعای ایشان به این شکل خطر از سر ما رد شد. خاطره دومم به زمانی برمیگردد که مسجد جامع کرمان را آتش زده بودند. به نجف رفتم و به حرم آقا مشرف شدم و امام را در آنجا دیدم و جریان آتش زدن مسجد کرمان و تظاهرات سراسری را برایشان توضیح دادم. ایشان فرمودند به زودی به ایران خواهم آمد. ایشان هنوز به پاریس نرفته بودند و این خیلی حرف عجیبی بود و حتی به ایران آمدم و این حرف را به رفقا گفتم و همه حیرت کردند. امام تشریف آوردند و ما هم خدمتشان رفتیم و انقلاب هم پیروز شد. بعد از پیروزی انقلاب یک عده از ترکمنها که کمونیست بودند شلوغ کردند و موتورهای چاه آب و امثال اینها را آتش زدند. حاجآقا به من خبر دادند چنین جریانی است و کمونیستها دارند این منطقه را به هم میریزند. اگر میشود به محضر مبارک امام برسان که برای این منطقه در فکر باشند. به خانهشان که خانه آقای یزدی بود رفتم. وقتی خدمت امام رسیدمدیدم آیتالله مکارم کنار آقا نشستهاند و جمعیت در اتاق هست. رفتم و دست آقا را بوسیدم و آقا فرمودند: «بنشین کنار من». عدهای که میخواستند بیایند دست آقا را ببوسند، پشتشان به من میشد. آقا فرمودند: «چرا پشت به فلانی میکنید؟ مراقب باشید». وقتی کنار آقا نشستم، بین ایشان و آقای مکارم واقع شدم. فرمود: «چه خبر؟ » ماجرا را تعریف کردم. آقا فرمود زحمتی بکشید. تمام ماجرای منطقه را خطاب به من بنویسید تا روی آن به وزیر کشور دستور بدهم. آقا فرمود خودت هم نمیخواهی بیایی نیا، فقط این نامه را به دست من برسان. نامه را نوشتم و فرستادم. همینطور هم شد. آقا نامه را به وزیر کشور دادند و اقداماتی شد که مسئله برچیده شد.
روزی که امام نهضت را شروع کرد نه عِدّهای داشت و نه عُدّهای. خانه محقر کوچه یخچال قاضی بود و نه لشکری، نه حزبی و نه تشکیلاتی. شاه هم در اوج قدرت و پشتیبانی همه ابرقدرتها. امام نهضت را شروع کرد و بالاخره بعد از پانزده سال و سه ماه زندان و تبعید، انقلاب امام به پیروزی رسید. به نظر حضرتعالی رمز اصلی پیروزی امام که هیچیک از امتیازات مادی را نداشت، ولی در عین حال بزرگترین قدرت مادی کشور را از صحنه خارج کرد، چیست؟ در اتکای به امر الهی. فقط توکل و اعتماد به خدا. ایشان برای رضای خدا صحبت کردند. حرکتشان هم برای رضای خدا بود و خدا هم کمکش کرد. روایت هم که از امام صادق(ع) داریم روایت را در « اثنی عشریه» ببینید. هیچ بندهای نیست که در مقابل ظلم صبر کند، مگر این که خدا عزت او را بالا ببرد. امام مصداق این روایت بود. در مقابل تمام مشکلات صبر کرد و حتی فرزندش را هم در راه خدا داد و لذا خدا به ایشان چنین عزتی داده است. مصداق حقیقی کلام امام صادق(ع) در اینجا روشن میشود. منزل ما روبروی منزل آقا بود. ما همسایه مرحوم امام بودیم و مرتب در روضههای منزل ایشان شرکت میکردیم و ارادت خاصی به ایشان داشتیم. جریان جز عنایت الهی هیچ چیزی نبود. خداوند عزتی را که باید بدهد، الحمدلله به ایشان داد.
معجزهای به نام انقلاب اسلامی واقع شد و مردی با دست خالی این معجزه بزرگ را رقم زد. این حادثه بزرگ چه تأثیری در مسیر تاریخ دنیا گذاشت؟ خاطره امام در جریده عالم ثبت شد. خاطره امام دیگر از بین رفتنی نیست، چون در جریده عالم ثبت شده است و نه در تاریخ ایران. دنیا جریان قیام ایشان را ثبت کرد. نمیتوانید به کشوری بروید و اسمی از امام برده شود و ایشان را نشناسند. این خیلی باعظمت و جلال است. تأثیرش هم انقلابهایی است که دارد در کشورهای مختلف جهان اتفاق میافتد. تا قبل از امام در این کشورها انقلابی نداشتیم. تسلیم به تمام معنا در همه جا حاکم بود. همه مینشستند و ابرقدرتها هم کار خودشان را میکردند. الان همه جا در حرکت است. هیچ کشوری آرامش ندارد و ابرقدرتها دائماً گرفتارند که شعلهها را در کجا خاموش کنند. منشاء اینها حرکت امام بود. ایشان به دنیا فهماند با دست خالی هم میشود قدرت را به دست گرفت.
در مسائل شخصی هرکسی میتواند از مرجع خود تقلید کند، اما وقتی بحث به امور اجتماعی و سیاسی و مصالح یک کشور و جامعه میرسد، چیزی که میتواند نقش وحدتبخش ایفا کند و منجی باشد، ولایت فقیه است. در اینجا میخواستیم جنابعالی از بعد فقهی و آنچه که بدان دست یافتهاید در باره ولایت فقیه توضیح بفرمایید. عمل ما نشان میدهد تبعیت از ولایت فقیه داریم و لذا این که مردم را دعوت میکنیم که اگر ولیفقیه حکمی فرمودند از آن تبعیت کنید، بر همین مبنای فقهی است. بنده در یکی ازکشورهای منطقه مقلد زیادی دارم و اخیراً از بنده استفتا کردند اجازه میدهید به عنوان مقلدین شما دست به سلاح گرم ببریم؟ بنده در جوابیه نوشتم گرچه مقلد من هستید، اما در چنین اموری باید تابع نظریات رهبری باشید. لذا به مقلدین خود اعلام میکنم در اینگونه مواقع از محضر مبارک رهبری استفتا کنید. به ایشان محول میکنم و نظر ایشان کانه نظر بنده است. اگر بناست جامعه ما دچار تشتت نشود و اختلافی پیش نیاید تنها راه این است که زیر سایه ولایت فقیه حرکت کنیم، والا اگر بنا بر نظر اجتهادی باشد، هر بزرگواری نظری دارد و جامعه ثبات نمییابد. بنده مدتی در شورای تجدید نظر قانون اساسی و در قوه قضائیه بودم و هر چه در باره حدود و قصاص از مرحوم آیتاله گلپایگانی استفتا میکردیم ایشان جواب نمیدادند و میفرمودند چون نظرم در باره ولایت فقیه این مقدار نیست. از امام پرسیدیم چه کار کنیم؟ گفتند فکری بکنید. به رفقا گفتم میروم محضر ایشان. خیلی به ما علاقه داشتند. رفتم و خیلی خوشحال شدم. گفتم حضرت آیتالله! شنیدهام مسائل مربوط به قصاص و حدود را جواب نمیدهید. فرمودند آقا علوی! ما در این حد ولایت نداریم که افراد را بکشیم و اجرای حدود و اعدام کنیم. نمیتوانم نظر بدهم. اینها از مراتب امام معصوم(ع) است. گفتم از شما سئوالی میپرسم، جوابم را بفرمایید. شخصی فرد دیگری را به عمد کشت و شواهد و شرایط هم کاملاً مبرهن شد که او قاتل است. الان قاتل را چه کار کنیم؟ بخواهیم در زندان نگه داریم، در اسناد و روایات نداریم که قاتل را زندان کنیم. بخواهیم رها کنیم که از فردا هر کسی هر کسی را کشت از مجازات رها میشود. حالا فرض کنید رئیس حکومت باشید. چه میکنید؟ خدا رحمتشان کند. در فکر رفتند و گفتند آقای علوی! انصافاً خوب مثالیزدی. بارکالله! گفتم آقا! زمانی که مرحوم آقای بروجردی بودند، ایشان در اداره مملکت مبسوطالید نبودند و نهایتاً اگر حکومت خطایی میکرد، ایشان تهدید میکرد که قهر میکنم و به عراق میروم و ... اما امروز حکومت به دست علماست و نمیشود سئوالات را بیپاسخ گذاشت. خواهش ما این است که سئوالات را جواب بدهید. گفتند چشم! از آن به بعد، دادگاه عالی استفتا میکرد و ایشان جواب میداد. خیلیها به ما دعا کردند که خدا خیرت بدهد. چارهای نداریم جز این که بپذیریم وحدت جامعه زیر سایه ولایت فقیه میسر است. اگر غیر از این هست، بفرمایید. نظر حقیر این است که اگر بخواهیم جامعه را رهبری کنیم، هیچ راهی نداریم، الا قبول ولایت فقیه.
وَالا میشویم مصر. اخوانالمسلمین بعد از 90 سال فعالیت سیاسی یک سال هم نتوانست در حکومت دوام بیاورد. بله و لذا بنده هر چیزی را که محول به حکومت است، محول به آقا میکنم. انشاءالله خدا وجود ایشان را سالم نگه دارد. ایشان در واقع دارد بار ما را میکشاند و زحمت ما روی دوش ایشان افتاده است. آقایی ایشان هم آنقدر زیاد است که همواره میفرمایند میخواهم از نظر مراجع استفاده کنم. پریروز هم پیامی در مورد سرعت اینترنت و... فرستادند و بنده همین امروز اطلاعیه دادم. نظرشان این بود که بدانند نظر مراجع چیست؟ آقای مکارم نظرشان را دادند، بنده هم امروز نظرم را دادم.
راجع به چه بود؟ اینترنت. بنده گفتم استفاده از آن اشکالی ندارد، به شرط آن که کنترل فرهنگی آن رعایت شود و با شورای عالی فضایی مجازی هماهنگی داشته باشید و نظر مبارک رهبری را هم رعایت کنید که ایشان دغدغهای از این بابت نداشته باشند، والا ما با تکنولوژی هیچ مخالفتی نداریم و جامعه باید از آن بهرهمند شود. غرض این که در اینگونه مسائل پیرو نظر آقا هستیم و بنده شخصاً شرمنده محبتهای ایشان هستم.
ارزیابی حضرتعالی در مورد شاکله رهبری ایشان در طول بیش از ربع قرن چیست؟ انصافاً نباید از حق گذشت که سیاست کاملی داشتند و توانستند مملکت را رهبری کنند. اگر کسی غیر از این بگوید به نظرم کم لطفی کرده است. بینی و بینالله با مشکلاتی که الان مملکت با آنها دست به گریبان است که بعضی از آنها از دوران مرحوم امام هم دشوارترند، با درایت رهبری کردهاند. الان درست مثل این است که گلوگاه ما را گرفتهاند. بنده که از رهبری و درایت ایشان بسیار خشنود هستم. از نظر دیدگاههای فقاهتی چطور؟ الحمدلله شخصیتهای فاضل وپختهای که لیاقت این مطلب را دارند، بر فقاهت و منزلت علمی ایشان نظر دادهاند. لازم نیست ما حرف بزنیم. انشاءالله روز به روز به عظمت و بزرگواری ایشان افزوده شود. الحمدلله.
حضرت آقا همچنان پس از پنج سال بر فتنه تأکید میکنند و در آخرین ملاقاتشان با اعضای هیئت دولت باز تکرار کردند فتنه به عنوان خط قرمز در هیئت دولت در انتخاب وزرا و مسئولین مورد توجه قرار بگیرد. فتنه واقعاً چه ماهیتی داشت که همچنان برای حفظ بقای نظام به عنوان خط قرمز مطرح است؟ در این زمینه واقعاً نظر مقام معظم رهبری را ملاک میگیرم، چون ایشان حقیقتاً اشراف تمام معنا به این مسائل دارد و سخنی بیجهت از دهان مبارکشان بیرون نمیآید. به همه مسئولین هم سفارش میکنم در اینگونه مسائل واقعاً خط رهبری را دنبال کنند.
بعد از این که آقا فرمودند فتنه، خط قرمز است، عدهای گفتند این منوط به این است که کسی در دادگاه محکوم شده باشد. آیا بین جرم مشهود و غیرمشهود فرقی هست؟ موقعی که جبهه ملی در باره لایحه قصاص آن اطلاعیه را داد، خود امام بدون آنکه دادگاهی تشکیل شود، اعلام کرد اینها مرتد هستند. در مورد نهضت آزادی هم حکم کرد به هیچوجه نباید مسئولیتهای کلیدی نظام را به آنان واگذار کرد. وقتی ولایت فقیه را بپذیریم، این مسائل حل هستند و باید نظر ولیفقیه را بپذیریم. اگر آقا تشخیص داد اینها میخواستند اصل نظام را براندازند، بعد از سر بریدن که دیگر نمیشود دادگاه تشکیل داد. نظر آقا که فرمودند خط قرمز این بود که اینها میخواستند نظام را از ریشه در بیاورند. مرحوم امام هم وقتی تشخیص میدادند حرکتی ریشهای و در جهت براندازی است، دیگر صبر نمیکردند دادگاه نظر بدهد. ولیفقیه سخنی را بیمبنای فقهی بیان نمیکند.
با توجه به آیات قرآن و سرنوشت شوم اقوامی چون قوم لوط، شعیب و ثمود و با توجه به حجم جنایاتی که امریکا، اسرائیل و... انجام میدهند، آینده را چگونه میبینید و چه پیامی برای کسانی دارید که همچنان دلبسته امثال امریکا هستند و با آن که حضرت امام، افسانه وابستگی به ابرقدرتها را باطل کرد، باز هم بقای مملکت را در وابستگی به ابرقدرتها میدانند؟ به اعتقاد بنده عمده علتی که ابرقدرتها ماندهاند و همچنان به جنایات خود ادامه میدهند، زمینهسازی برای ظهور حضرت بقیهالله(ع) است. ما بنده عاجزیم و از کنه حقایق ناآگاه، اما بنده اینها را زمینه انشاءالله ظهور حضرت میدانم. چشم امید ما به این است و خلاصه منتظر یک چراغ سبز حضرت هستیم.
هر چه نعمت تمامتر و کاملتر شود، مسئولیت پاسخگویی سنگینتر میشود. همانطور که حضرت عیسی(ع) به درخواست حواریون به خدا عرض کرد: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَه مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِّأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آیَه مِّنکَ وَ ارْزُقْنَا وَ أَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»(1) خداوند فرمود: «إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ».(2) کفران نعمت بعداز نزول نعمت شدیدترین عذاب الهی را درپی خواهد داشت درمورد نعمت انقلاب و جمهوری اسلامی که هم به لطف خداوند ودر پرتو ولایت فقیه متجلی شد و این همه نعمت را برای ما فراهم آورد، توصیهتان به کسانی که به این نعمت پشت پا میزنند و قدر آن را نمیدانند، چیست؟ همیشه در سخنرانیهایم گفتهام: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ».(3) این عنوان تبلور وضعیت فعلی ماست و خداوند ایران عزیز ما را در تمام دنیا فضیلت داده است. این خیلی نعمت بزرگی است. در تاریخ دنیا به این صورت سابقه ندارد. امروز هر جا بروید سخن از ایران، مقاومت و ایستادگی است. این نعمت بزرگی است. در چه صورتی این نعمت میماند؟ در صورتی که قدرش را بدانیم. چرا؟ چون خداوند میفرماید: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»،(4) «ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَه أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ»(5) وعده خدا حق است. «قُولُه حَقّ وَ وَعدُهُ صِدق». اگر قدر این نعمت را نگه داشتیم، خدا پایدار میدارد، اما اگر خدای ناخواسته کفران نعمت کنیم، همان «أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ» میشود. خدا این نعمتها و این امنیت و آرامش را از ما نگیرد. همه جای دنیا آشوب است، اما ایران به برکت آقا امام زمان(ع) در آرامش است. خدا این نعمتها را از ما نگیرد.
عموم مردم که قدردان این نعمت هستند. خدا آنهایی را هم که نیستند هدایت کند. امیدوارم آنها هم روشن شوند. لذا ما میگوییم خداوند انشاءالله همه را در مسیر حق و حقیقت قرار بدهد و همه را عاقبت به خیر کند. بزرگواری کردید. متشکر از محبت شما. در نماز شبتان ما را دعا بفرمایید. پینوشتها: 1.قرآن کریم، سوره مائده، آیه 114 2.قرآن کریم، سوره مائده، آیه 115 3.قرآن کریم، سوره بقره، آیه 47؛ سوره بقره، آیه 122 4.قرآن کریم، سوره رعد، آیه 11 5.قرآن کریم، سوره انفال، آیه 53
سوتیترها:
1. اولین کسی که خبر شهادت آیتالله سعیدی را به نجف رساند من بودم. آقا مصطفی خبر را به امام رساندند و ایشان فرمودند اگر آقای علوی گفته است، خبر صحت دارد و اعلام کنید در مسجد عمران برای آقای سعیدی ختم بگیریم.
2. حرکت امام برای رضای خدا بود و خدا هم کمکش کرد. روایت هم که از امام صادق(ع) داریم روایت را در « اثنی عشریه» ببینید. هیچ بندهای نیست که در مقابل ظلم صبر کند، مگر این که خدا عزت او را بالا ببرد.
3. چارهای نداریم جز این که بپذیریم وحدت جامعه زیر سایه ولایت فقیه میسر است. اگر غیر از این هست، بفرمایید. نظر حقیر این است که اگر بخواهیم جامعه را رهبری کنیم، هیچ راهی نداریم، الا قبول ولایت فقیه.
4 انصافاً نباید از حق گذشت که آقا سیاست کاملی داشتند و توانستند مملکت را رهبری کنند. اگر کسی غیر از این بگوید به نظرم کم لطفی کرده است. بینی و بینالله با مشکلاتی که الان مملکت با آنها دست به گریبان است که بعضی از آنها از دوران مرحوم امام هم دشوارترند، با درایت رهبری کردهاند.
5 خداوند ایران عزیز ما را در تمام دنیا فضیلت داده است. این خیلی نعمت بزرگی است. در تاریخ دنیا به این صورت سابقه ندارد. امروز هر جا بروید سخن از ایران، مقاومت و ایستادگی است. این نعمت بزرگی است. در چه صورتی این نعمت میماند؟ در صورتی که قدرش را بدانیم
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 179 |