تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,750 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,963 |
نخستین پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 8، دوره 1393، شماره 391 - شماره پیاپی 392، مهر 1393، صفحه 6-6 | ||
تاریخ دریافت: 04 مرداد 1395، تاریخ پذیرش: 04 مرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
بخش نخست نخستین پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)
غلامرضا گلیزواره
این نوشتار به مناسبت فرارسیدن سالگرد نهضت دو ماهه روحانیون در پاییز ۱۳۴۱ و همچنین تولد امام خمینی در مهر ۱۲۸۱ تقدیم امت پاسدار اسلام میگردد از قله دیانت در بستر سیاست زندگی آموزشی، علمی و فرهنگی امام خمینی در قم از سال ۱۳۰۰ آغاز گردید. ایشان بخشی از سطوح را نزد مرحوم آیتالله سید محمدتقی خوانساری خواند. دوستی و ارتباط توأم با احترام امام با این استاد فراتر از روابط شاگردی و استادی بود و ریشه در سوابق مبارزاتی و تفکر انقلابی مرحوم خوانساری داشت. همین شخصیت زمینههای آشنایی امام خمینی را با فقیه مجاهد و مرجع عالیقدر آیتالله کاشانی فراهم ساخت.(۱) موقعی که امام خمینی به همراه استادش مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری به قم هجرت کرد، حدود یک ماه از کودتای سیاه رضاخان در تهران میگذشت. امام نسبت به ترفندهای سیاسی رضاخان و به کار بردن نیرنگهای گوناگون برای تحکیم پایههای قدرت خود و کسب پایگاه مردمی با ظاهرسازی و درهم کوبیدن مخالفان، حساسیت ویژهای داشت و هماهنگ با کوششهای علمی و آموزشی، پیگیر مسایل سیاسی و اجتماعی نیز بود. در این میان شخصیتی که پرچم مبارزه با رضاخان را برافراشت، شهید آیتالله سیدحسن مدرس طباطبایی بود.(۲) امام به عنوان طلبهای تیزبین، بافراست و اهل درد میدید که این سید بزرگوار با اتکا به نیروی ایمان و برگزیدن زندگی ساده و شیوهای زاهدانه، از قدرت، اراده و صراحت و قاطعیتی شگفت برخوردار است و با این ویژگیها در سنگر مجلس چون ماه میدرخشد و در برابر استبداد و تبهکاریهای رضاخان مقاومت مینماید. این در حالی بود که بسیاری از علما از درگیری سیاسی با رژیم پهلوی اول امتناع میکردند. امام خمینی با بصیرتی که از همان روزها بروز داد از این واقعیت رنج میبرد که چرا مدرس را تنها گذاشتند، در صورتی که اگر از ایشان حمایت کرده بودند، به دلیل برخورداری از شجاعت، منطق قوی و آگاهیهای گسترده نسبت به مسایل روز و جهان اسلام، امکان داشت موفق شود و این جرثومة فساد را از بین ببرد.(۳) بدون شک دلیل اشتیاق امام به استاد عرفان خود مرحوم آیتالله شاهآبادی صرفاً در مسایل درسی و اینکه حکمت و مبانی عرفانی را در محضر ایشان میآموخت خلاصه نمیشد، بلکه امام مشاهده میکرد که این فقیه فرزانه و عارف وارسته، مباحث معنوی و عرفان نظری را با سیاست توأم ساخته است و بعد از تزکیه و تهذیب درون متوجه جامعه گردیده و با رژیمی که منکرات را در میان افراد اجتماع رواج میداد به ستیز برخاسته است.(۴) بعد از اینکه علمای تبریز به دلیل مخالفت با اجباری کردن کلاه لگنی توسط رضاخان تبعید شدند و مرحوم میرزا صادق تبریزی پس از انقضای دوران تبعید به قم رفت و در این شهر اقامت گزید، امام خمینی(ره) بارها به دیدار این عالم مبارز رفت و راجع به مسایل سیاسی روز و نقشههای اجانب و اعوان و انصار استکبار با وی به گفتوگو نشست.(۵) در سال ۱۳۱۲ که توطئة کشف حجاب از سوی رضاخان به اجرا درآمد، عدهای از فضلای حوزه که امام در صدر آنان قرار داشت از آیتالله حائری یزدی خواستند در مذمت این فاجعه و برای جلوگیری از گسترش مفاسد، تلگرافی خطاب به شاه مخابره کند و ایشان هم پذیرفت، اما نخستوزیر وقت، محمدعلی فروغی با نیرنگی روشنفکرانه به آیتالله حائری پاسخ داد: بهتر است شما مشغول کار خود باشید!(۶) در همین سالها که اختناق حکومت پهلوی اول، سیاهی و تباهی و اختناق را در همه جا گسترش داده بود، امام خمینی در مدرسه فیضیه قم درس اخلاق میگفت تا از این رهگذر ضمن پالایش و پیرایش درون شاگردان از آفات و امیال نفسانی، روحیة آنان را برای نبرد با رژیم ستمگر و سفاک مهیا سازد. در همین درس بود که امام ضمن طرح مباحث اخلاقی و معنوی از سیاست سخن میگفت و فراگیران را به این موضوع توجه میداد که روحانی مجاهد آیتالله شیخ محمدتقی بافقی به دلیل مقاومت در برابر کشف حجاب خانواده رضاخان در حرم قم، اکنون در شهر ری روزگار سختی را به حالت تبعید و حصر و حبس خانگی میگذراند، اما او به این مسایل اعتنایی ندارد و شیاطین را تسلیم خود کرده است و از آنان میخواست ضمن زیارت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی، دیداری هم با این مرد خودساخته داشته باشند. از آنجا که درس اخلاق امام صبغهای سیاسی داشت، عوامل رژیم به تعطیلی آن اقدام کردند.(۷) امام در کتاب کشف اسرار که در پاسخ به ادعاهای دروغین منحرفین و بدعتگذاران به نگارش درآورد، با صراحت دیکتاتوری رضاخان را مورد انتقاد شدید قرار داد و خاطرنشان ساخت در این بیست سال حکومت وی که دورة اختناق ایران و دین به شمار میرود، بالاترین هدف رضاخان علما بودند و فرمود: «ایران در این دورة سیاه روزهایی را دید که صفحه تاریخ را تیره و ننگین کرد.» به باور امام در ایام مذکور ضمن اینکه تبلیغات ضددینی شایع بود، میخواستند اعتقادات مردم را سست کنند و این قوهای را که از نفوذ اجانب جلوگیری میکرد از میان ببرند.(۸) در سالهای پس از سقوط رضاخان و به دنبال آن روی کار آمدن محمدرضا پهلوی تا رحلت آیات عظام بروجردی و کاشانی، امام خمینی گرچه علناً در خط مقدم نبرد با استبداد قرار نمیگیرد، اما میکوشد با مبارزانی که طلایهدار مقاومت در برابر ظلماند ارتباطی تنگاتنگ برقرار و توان آنان را برای استمرار مبارزه تقویت کند و یا شخصیتهایی را که از نفوذی معنوی و اقتداری اجتماعی برخوردار بودند علیه دستگاه جور و جفا برانگیزاند و نیز شاگردان خود را برای قرار گرفتن در جبهة پایداری در مقابل پلیدی تربیت کند.(۹)
سازش اصلاحات امریکایی با دیکتاتوری شاهنشاهی در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تمام مراکز مهم سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی کشور ایران در کنترل امریکا و انگلستان و بعدها رژیم صهیونیستی بودند. برای افزایش اختناق و کنترل نیروهای مخالف رژیم، ساواک در سال ۱۳۳۵ شکل گرفت که وظایفی همچون سازمان سیا و افبیآی امریکا را در ایران پی میگرفت. فدائیان اسلام که فعالیتهای سیاسی و مسلحانة مهمی در این سالهای توفانی داشتند، دستگیر و رهبر و افراد مؤثر آن در دادگاهی فرمایشی محکوم به اعدام شدند و به شهادت رسیدند. آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی با اتهامات واهی بازداشت و روانه زندان گردید و فرزند ایشان بهطرز مشکوکی درگذشت.(۱۰) پس از این خفقان وحشتناک، امریکا که متوجه شده بود سراسر ایران را باتلاق فساد فراگرفته درصدد برآمد با اقداماتی نمایشی، اصلاحات موردنظر خود را به اجرا درآورد. در این زمان مجلس شورا منحل شد و شریف امامی استاد بزرگ فراماسونری که از نیمه اول سال ۱۳۳۹ پس از منوچهر اقبال روی کار آمد، با وجود آنکه از هواداران سرسخت انگلیس بود استعفا داد و دکتر علی امینی که مروج سیاستهای امریکا بود در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ بر سر کار آمد. امینی که در واقع داروی مخدری برای آن شرایط به شمار میآمد و مدعی اصلاحات و مبارزه با فساد بود و در جناح اصلاحطلب رژیم قرار داشت، از جانب جان افکندی رئیسجمهور وقت امریکا به شاه تحمیل گردید. امینی لایحه اصلاحات ارضی موردنظر امریکا را در ۲۰ دی ۱۳۴۰ در جلسه هیئت وزیران به تصویب رساند. این برنامه و مبارزه امینی با فساد موجب محبوبیت او در ایران گردید، اما به دلیل اعتماد امریکا به او و کماعتنایی به شاه، زمینههای نگرانی و رنجش محمدرضا را فراهم ساخت. از این رو، شاه به امریکا رفت تا به مقامات ایالات متحده اعلام کند حاضر است اصلاحات موردنظر کندی را با قاطعیت انجام دهد و در ضمن نگرانی خود را از امینی اعلام داشت. با توافق امریکا و شاه، امینی در ۲۷ تیر ۱۳۴۱ استعفا داد و اسدالله علم که از مقربان دربار به شمار میرفت و حلقه وصل بین شاه و امریکا و انگلیس محسوب میگردید و به قول خودش غلام جاننثار رژیم پهلوی بود، به نخستوزیری منصوب شد. وی از تحصیلات دانشگاهی بهرهای نداشت و با وجود آنکه میان مخالفان نظام و مردم چهره نفرتانگیز و بدنامی بود، در امور کشور نفوذ گستردهای داشت و حتی نمایندگان مجلس با نظر او مشخص میگردیدند. انتصاب او به نخستوزیری، علامت موافقت بریتانیا و امریکا با شاه بر سر موضوع اصلاحات و خاتمه یافتن فضای ملایم سیاسی و حاکمیت خفقان و دیکتاتوری مجدد بود.(۱۱)
توطئه علیه دیانت اصل اول متمم قانون اساسی بر این حقیقت انکارناپذیر تأکید دارد که مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه اثنیعشری است و پادشاه باید مروج این مذهب باشد. در اصل سی و نهم متمم قانون اساسی که با تلاش علمایی چون شیخ فضلالله نوری در زمان مجلس اول بعد از انقلاب مشروطه به تصویب قاطبة نمایندگان رسید، تصریح گردیده بود که شاه به کلامالله مجید سوگند میخورد تا تمام همّ خود را صرف استقلال ایران و ترویج مذهب جعفری نماید. در اصل ۵۸ متمم قانون اساسی هشدار داده شده بود که هیچ کس نمیتواند به مقام وزارت برسد مگر آنکه مسلمان ایرانیالاصل و تبعة ایران باشد و بالاخره در بیستمین اصل از این قانون به مطبوعات و جراید کشور اخطار داده شده بود که مطبوعات اجازه ندارند مطلبی، گزارشی و نکتهای مضرّ به دین مبین اسلام بنویسند. متذکر میگردد قانون انتخابات در اولین دورة مجلس شورای ملی در ۱۳۲۵ هـ ق به منظور تشکیل شوراهای استان و شهرستان به تصویب رسید و تا سال ۱۳۴۱ ش بدون تغییر باقی ماند. در اصول ۹۱ و ۹۲ متمم قانون اساسی تشکیل انجمنهای مورد اشاره پیشبینی شده و شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان در مواد هفت و نه نظامنامة انجمن، مصوب دورة اول مجلس درج گردیده بود که سه محور را دربرمیگرفت. نخست آنکه افراد مذکور باید متدین به دین حنیف اسلام باشند و فساد در عقیدة آنان نباشد. دوم هنگام سوگند، صرفاً باید به قرآن مجید قسم یاد کنند. سوم طایفه بانوان از انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند.(۱۲) بعد از انحلال مجلس شورای ملی در اردیبهشت ۱۳۴۰ ش قوانین و مقررات در هیئت دولت به تصویب میرسید. دولت اسدالله علم بهمنظور بررسی توان و اقتدار روحانیت به عنوان مرزبانان ارزشهای دینی، برداشتن موانع برای پیوستن به غرب و به وجود آوردن فرصت هویت و موجودیت برای افراد صاحب نفوذ و کارگزاران عالیرتبهای که به اسلام و قرآن پایبندی نداشتند و نیز نسبت دادن عقبافتادگی زنان به اسلام، لایحة انجمنهای ایالتی و ولایتی را در هیئت دولت به تصویب رساند و در شانزدهم مهرماه ۱۳۴۱ خبر آن را در رسانهها اعلام کرد. به موجب این مصوبه، واژه اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و همچنین برای تصدی بسیاری از مناصب مهم کشوری و لشکری همچون قضاوت، با صراحت حذف گردیده بود و نیز در مراسم سوگند در مجلس به جای قرآن مجید، کتاب آسمانی قید شده بود. بهعلاوه در یکی از بندهای این لایحه به زنان حق رأی داده شده و بر تساوی کامل حقوق زنان و مردان تاکید بود. بدین ترتیب حاکمیت آیین اسلام به عنوان آیین رایج در کشور ایران رسماً مورد تهدید قرار گرفته بود.(۱۳) این تصویبنامه در زمانی اعلام گردید که مجلس شورای ملی تعطیل شده بود. مرجع مجاهد و فقیه مبارز آیتالله کاشانی و نیز زعیم عالیقدر آیتالله بروجردی که برای اعمال خلاف رژیم سدهای استواری به شمار میرفتند و منکرات کارگزاران ستم را افشا میکردند، در سال ۱۳۴۰ و در آستانة این توطئه رحلت کرده بودند و شاه برای اینکه دیگر با مقاومتهای سرسختانه حوزة علمیه قم مواجه نشود در پی آن بود تا پایگاه مرجعیت را از قم به نجف انتقال دهد و با این نیرنگ، هم زعمای ایران را تضعیف و هم موانع طغیانها و تباهیهای خود را حذف کند، لذا پیام تسلیت آیتالله بروجردی را برای مراجع نجف فرستاد. علمای مبارز و از جمله امام خمینی این رفتار شاه را قدم اول در راه مبارزه با علمای شیعه ایران تلقی کردند. امام در یکی از بیانات خود به این حیله اشاره کردند و فرمودند: «چون حوزة قم زود مفاسد را درک و بهسرعت خلافهای آنان را افشا میکرد، علاقه نداشتند پایگاه مرجعیت در این شهر باشد و از باب اینکه میخواستند قم را سرکوب کنند، نجف را مطرح کردند».(۱۴) از سوی دیگر در همان روزها در قم شایع شد که رژیم پهلوی دوم قصد دارد با سوءاستفاده از فقدان آیتالله بروجردی در این شهر مقدس، زیارتی و پایگاه علم و تقوا و کانون روحانیت، سینما، مشروبفروشی و عشرتکده دایر کند. طلاب مبارز قم در اعتراض به این نقشة شوم طوماری تهیه کردند و در آن نسبت به چنین وقاحتی هشدار دادند. امام بلافاصله رئیس شهربانی قم سیدحسین پرتو را احضار کرد و طومار طلاب را به او نشان داد و قاطعانه به او اخطار کرد. بعد هم طلبههای جوان را تشویق کرد که همچنان هوشیارانه مراقب دسیسههای رژیم باشند. یک بار نیز وقتی واعظی از قم خودسرانه به دیدار شاه رفت و به نام روحانیون، تولد فرزندش را به او تبریک گفت، امام او را فراخواند و بهشدت مورد مؤاخذه و مذمت قرار داد.(۱۵) اولین مرحله از طرح اصلاحات به سبک استکبار جهانی، اصلاحات ارضی بود که با هیاهو و غوغاهای تبلیغاتی فراوان به تصویب رسید و به مرحله اجرا درآمد. قرار بود در صورت مخالفت احتمالی مراجع، آنها را مخالف کشاورزان و حامیان خوانین و فئودالها و مالکان اراضی معرفی کنند و از این رهگذر حیثیت اجتماعی و منزلت معنوی و نفوذ مردمی آنان را خدشهدار سازند و آنان را وادار به سکوت کنند تا بدون هیچ مزاحمتی توطئههای دیگر را عملی سازند. امام که با فراست ناشی از نور تقوا و اخلاص، حیلة خصم ستمگر را تشخیص داده بود و از سویی هنوز ابعاد و زوایا و ثمرات عملی این طرح مشخص نشده بود، به انتظار برنامههای دیگر رژیم نشست، چون میدانست این نقشهها ادامه دارند. از آنجا که کید شیطانی رژیم با هوشیاری امام خنثی گردید، طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به اجرا درآورد.
خشم مقدس دلیل اصلی مخالفت امام خمینی و سایر علما با آزادی زنان که در مصوبه مذکور طرح شده بود، برنتابیدن ترقی و رشد اجتماعی بانوان نبود، بلکه ایشان میفرمود وقتی این قشر از ابتداییترین حقوق انسانی محرومند، ماهیت حق رأی به زنان چیزی جز اغفال آنان و رواج فساد و ابتذال از این طریق نیست. امام خمینی در همان ایام متذکر گردید: «ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم، با کارهای غلط مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند، مگر آزادی زن و مرد با لفظ درست میشود.»(16) سایر بندهای تصویبنامه هم ضمن اینکه تهاجمی فرهنگی علیه ارزشهای اسلامی و مقدسات مسلمانان به شمار میآمد، زمینه را برای نفوذ اجانب در این کشور اسلامی فراهم میساخت و علما و فضلای حوزه را بهطور کامل از صحنههای سیاسی و اجتماعی حذف و استقلال ایران و عزت مسلمانان این مرز و بوم را تهدید میکرد، زیرا این مصوبه بیگانگان و اعوان و انصار آنان را تقویت و راه را برای ورود صهیونیستها به تشکیلات سیاسی و اداری ایران باز میکرد. امام خمینی در این زمینه فرمودند: «اینجانب حسب وظیفة شرعی به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم. قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضة صهیونیستهاست که در ایران به شکل حزب بهایی ظاهر شدند.»(17) با اعلام این تصویبنامه، فرصت مناسبی بری امام خمینی به وجود آمد تا رسالت تاریخی خویش را آغاز و از این توطئة ضد مقدسات آیین محمدی به عنوان انگیزهای برای به حرکت درآوردن اقشار مؤمن و باغیرت ایران استفاده کند. امام بدون لحظهای درنگ علمای طراز اول قم را به نشست و گفتوگو پیرامون این طرح مغایر با موازین اعتقادی فرا خواند و ساعتی بعد اولین جلسة علمای قم در منزل آیتالله حائری (مؤسس حوزه) که فرزند آن مرحوم، حاج شیخ مرتضی حائری میزبان بود، با حضور امام خمینی، آیتالله گلپایگانی و شریعتمداری تشکیل شد. امام خمینی در این نشست سرنوشتساز به دورنمای سیاه و هراسآور رژیم پهلوی در جهت عملی کردن منافع ابرقدرتها اشاره کرد و فرمود: «این مصوبه از مکایدی خطرناک علیه دیانت اسلامی خبر میدهد و مسئولیت علما در این ارتباط بسیار سنگین است. اگر در مقابل این یورش خائنانه به باورهای مؤمنین و مقدسات مسلمانان کوتاه بیاییم، جامعة مسلمان ایران در معرض سقوط و زوال قرار میگیرد.» علمای حاضر در جلسه هم پیرامون مفاد مصوبه مورد اشاره به بحث و گفتوگو پرداختند و در پایان در خصوص محورهای ذیل تصمیمهایی را اتخاذ کردند: 1ـ تلگرافی به شاه مخابره کنند و ضمن آن مخالفت علمای مسلمان را با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام دارند و خواستار لغو فوری آن گردند. 2ـ به وسیلة نامهها و پیکهایی خطاب به علما و واعظان دیگر شهرها این ماجرا و مخاطرات آن را گوشزد کنند و از ایشان برای مبارزهای گسترده با چنین تهاجمی دعوت به عمل آورند. 3ـ هر هفته یک بار و در صورت نیاز و احساس برخی ضرورتهای بیشتر، جلسة مشاوره و تبادلنظر با حضور علما و مشاهیر حوزه تشکیل شود تا برنامههایی که به اجرا درمیآیند از قوت، انسجام و هماهنگی افزونتری برخوردار باشد.(18) ضمناً امام پیشنهاد کرد تلگرافهایی که خطاب به عوامل رژیم مخابره میگردند تکثیر شوند و دراختیار مردم قرار گیرد. امام در تلگرافی که برای شاه ارسال کردند خاطرنشان ساختند: «این تصویبنامه موجبات نگرانی علمای اعلام و جامعه اسلامی را فراهم ساخته و لازم است ترتیبی اتخاذ گردد تا مطالب معارض دیانت و مخالف مقدسات مذهب رسمی کشور از برنامههای دولتی و حزبی حذف شوند. صلاح کشور در صیانت از احکام دین اسلام و آرامش قلوب مؤمنان نهفته است».(19) حامد الگار میگوید: «علت مخالفت امام خمینی با این قوانین آن بود که شرط سوگند خوردن به قرآن برای اعضای انجمنها حذف شده بود و این نگرانی وجود داشت که اقدام فوق راه را برای مشارکت بهائیان در حیات سیاسی کشور هموار سازد.(20)
پینوشتها ۱ـ مجله حوزه، ش ۴۳ و ۴۴، سال ۱۳۷۰، مصاحبه آیتالله یدالله، ص ۹۱. ۲ـ در این باره بنگیردی به کتاب شهید مدرس ماه مجلس از نگارنده، صص ۱۹۹ـ۱۹۶. ۳ـ صحیفهنور، ج سوم، ص ۳۴. ۴ـ کاروان علم و عرفان، ج دوم، صص ۲۳ـ۲۲. ۵ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات فردوست، ج ۱. ۶ـ سیرة صالحان، ابوالفضل شکوری، صص ۳۱۶ـ۳۱۵، صحیفة نور، ج ۱۶، ص ۹۲. ۷ـ مجله ۱۵ خرداد، بهار ۱۳۷۳، ش ۱۴، ص ۱۱، سیره صالحان، ص ۳۵۰، زندگینامه سیاسی امام خمینی، ص ۵۶. ۸ـ کشف اسرار، صص ۱۰ـ۹ و ۳۳۰. ۹ـ انقلاب اسلامی در ایران، حامد الگار، ترجمه مرتضی اسعدی و حسن چیذری، صص ۶۵ـ۶۴، زندگینامه سیاسی امام خمینی، صص ۱۵۶ـ۱۵۵. ۱۰ـ تبلور اسلام در مقابل ابرقدرتها، سیدجلالالدین مدنی، ص ۱۶ به بعد، تاریخ سیاسی معاصر ایران، همو، ج اول، صص ۳۳۴ـ۳۳۳، گلشن ابرار، ج ۲، ص ۶۷۹، ایران بین دو انقلاب، یراوند آبراهامیان، ص ۳۸۲. ۱۱ـ شکوفایی جنبش اسلامی به رهبری امام خمینی، گروهی از نویسندگان، صص ۱۰ـ۹، تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۱۸۱، اقتصاد سیاسی ایران، محمدعلی کاتوزیان، ج اول، ص ۱۱۳، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، صص ۲۳۳، ۲۵۷ـ۲۵۵. ۱۲ـ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج ۳، صص ۴۰ـ۳۹. ۱۳ـ تاریخ ایران و جهان، غلامعلی حداد عادل و دیگران، صص ۲۰۸ـ۲۰۷، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج اول، صص ۳۷۵ـ۳۷۴. ۱۴ـ برگرفتهای از سخنرانی امام خمینی، مندرج در صحیفه نور، ج اول، ص ۶۶. ۱۵ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، ج اول، صص ۱۰۴ـ۱۰۳. ۱۶ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، علیرضا امینی، صص ۲۶۰ـ۲۵۹. ۱۷ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج اول، ص ۱۷۸. ۱۸ـ پژوهشی نو پیرامون انقلاب اسلامی، حمید دهقان، ص ۱۶۵، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، عباسعلی عمید زنجانی، ص ۲۱۰، زندگینامه سیاسی امام خمینی، صص ۱۷۶ـ۱۷۵. ۱۹ـ صحیفه نور، ج اول، ص ۳۷. ۲۰ـ سلسلة پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت کمبریج، جمعی از نویسندگان، ترجمه عباس مخیر، ص ۳۰۵.
سوتیترها:
1. امام خمینی با بصیرتی که از همان روزها بروز داد از این واقعیت رنج میبرد که چرا مدرس را تنها گذاشتند، در صورتی که اگر از ایشان حمایت کرده بودند، به دلیل برخورداری از شجاعت، منطق قوی و آگاهیهای گسترده نسبت به مسایل روز و جهان اسلام، امکان داشت موفق شود و این جرثومة فساد را از بین ببرد.
2. بدون شک دلیل اشتیاق امام به استاد عرفان خود مرحوم آیتالله شاهآبادی صرفاً در مسایل درسی و اینکه حکمت و مبانی عرفانی را در محضر ایشان میآموخت خلاصه نمیشد، بلکه امام مشاهده میکرد که این فقیه فرزانه و عارف وارسته، مباحث معنوی و عرفان نظری را با سیاست توأم ساخته است و بعد از تزکیه و تهذیب درون متوجه جامعه گردیده و با رژیمی که منکرات را در میان افراد اجتماع رواج میداد به ستیز برخاسته است. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 537 |