تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,060 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,004 |
شهید هاشمینژاد طلایهدار مبارزه و مقاومت در خراسان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 15، دوره 1393، شماره 391 - شماره پیاپی 392، مهر 1393، صفحه 14-14 | ||
تاریخ دریافت: 04 مرداد 1395، تاریخ پذیرش: 04 مرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
شهید هاشمینژاد طلایهدار مبارزه و مقاومت در خراسان عبدالله اصفهانی نویددهنده صبح صادق شهید حجتالاسلام والمسلمین سید عبدالکریم هاشمینژاد در زمره علمای فرزانه و خطبای گرانمایهای است که با تمامی توان علمی و فکری و بهرهگرفتن از بیان رسا و شیوا و قلمی جذاب، برای دفاع از ارزشهای اعتقادی و مبارزه با منکرات و ترویج فضایل به پا خاست و در این مسیر از سختیهای دوران زندان و شکنجه، آوارگی و فشارهای گوناگون کارگزاران ستم هراسی به دل راه نداد. او مصمم و امیدوار بود که میتوان مردمی را که از جور ظالمان در خواب غفلت فرو رفتهاند بیدار کرد و غبارها و سیاهی را از دیدگان آنان زدود و همراه آنان دل به خورشید بست و پس از شب سیاه استبداد، صبح صادق و طلوعی تابناک را به نظاره نشست. آن دانشور والاتبار در منطقه خراسان یکی از پایههای مقاوم نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی به شمار میرفت. با توجه به ماهیت مذهبی این خیزش و قداست آن، تمرکز فکری و عملیاتی در شهرهایی صورت گرفت که از گذشتههای دور به تقدس و فضای معنوی و صفای ملکوتی شهرت داشتند. از جمله مشهد مقدس که در ایام شکلگیری و گسترش انقلاب اسلامی، کانونی بسیار مهم برای پیش قراولان نهضت به شمار میرفت. در هسته این مرکزیت، شهید هاشمی نژاد قرار گرفته بود که باید او را از تاثیرگذارترین شخصیتهای علمی و دینی و نیروهای خط مقدم اسلامی در استان خراسان تلقی کرد شکوفه شکوهمند شهید هاشمی نژاد از نظر نسب و حسب به خاندان عترت و طهارت پیوستگی دارد. خاندان وی که از احفاء زید بن علیبه حسین(ع) هستند در حدود قرن سوم هجری به منطقه طبرستان و رویان مهاجرت کردند و در زمان علویان در منطقهی شمال ایران، در تشکیلات سیاسی و اداری آنان سهم مهمی از قدرت را در اختیار داشتند. در برخی از منابع، نیای این طایفه از سادات یحییبن زید علوی است.(1) سید حسن هاشمینژاد اشرفی فرزند سید حبیب اشرفی در روستای زیوران واقع در غرب بهشهر به زراعت و دامداری مشغول بود سپس به شهرستان بهشهر مهاجرت کرد و در آنجا به فروشندگی و فعالیتهای خدماتی دیگر روی آورد. شهید هاشمینژاد میگوید: «پدرم یک کاسب معمولی بود و مغازهای داشت، اما سطح فروش او و کالاهایی که عرضه میکرد بسیار ناچیز بود.(2) سید حسن در 1309ش با ساره خانم ازدواج کرد که محصول این پیوند هفت فرزند بود. بزرگترین فرزند این سید پرهیزگار سید حبیب هاشمینژاد اشرفی نام داشت که چون در دوران کودکی وی را به نام سید عبدالکریم صدا میزدند، به نام اخیر معروف گردید. او در مرداد ماه سال 1311ش در بهشهر به دنیا آمد.(3) سید عبدالکریم دوران کودکی را در خانهای که بهرغم دشواریهای اقتصادی از صفای معنوی برخوردار بود سپری کرد. فضای حاکم بر محله و خانواده باعث گردید تا این کودک از همان دوران شکوفایی به دیانت و فضیلتهای اخلاقی علاقهمند شود و بهتدریج و در مراحل گوناگون زندگی درسهایی از عزتنفس، غیرت دینی، شهامت و پایداری در ناملایمات را بهدرستی بیاموزد و آنها را در زندگی فردی، اجتماعی و مبارزاتی خود به کار گیرد. ایام کودکی سید عبدالکریم مقارن بود با دوران دیکتاتوری رضاخان و گسترش فساد و تباهی رژیم پهلوی اول. به دلیل اندک بودن بضاعت مالی والدین، این کودک با وجود صغر سن، در مغازه نفت فروشی، پدر را یاری میداد و از دوران کودکی دردها و رنجهای محرومان را با تمام وجود احساس کرد. سید عبدالکریم، سختکوشی، قناعت و تحمل ناگواریها را از پدر بزرگوارش فرا گرفت و هنوز چهار ساله نشده بود که به کمک پدر موفق شد قرآن بخواند. او خیلی علاقه داشت برای افراد از خوبیها بگوید و گاه در منزل چند متکا را روی هم میگذاشت و منبر میساخت و بر فراز آن قرار میگرفت و به اندرزگویی میپرداخت.(4) جرعهنوش چشمه عرفان و اخلاق سید عبدالکریم در شش سالگی به دبستان شاه عباس در فراشمحله بهشهر رفت و تا پایان مقطع ابتدایی در این مرکز آموزشی تحصیل کرد. آن شهید به سال 1325(ش) در چهارده سالگی به حوزه درسی فقیه زاهد مرحوم آیتالله شیخ محمد کوهستانی رفت تا در کنار طلبههای دیگر به خوشهچینی از خرمن معارف قرآن و معصومین«ع» همت ورزد. آیتالله کوهستانی با مشاهده استعداد فوقالعاده و همت این شاگرد شایسته خود با او روابط عاطفی برقرار کرد و با دقت و نظارتهای همهجانبه، زمینههای رشد علمی و شکوفایی معنوی وی را فراهم ساخت. شهید هاشمینژاد در طول چهار سال، دروس مقدمات حوزه و مقداری از سطوح فقه و اصول را در محضر این عالم ربانی به پایان رساند(5) آیتالله کوهستانی بارها میفرمودند: «من در سیمای این جوان شخصیتی را میبینم که در آینده از چهرههای برجسته علمی ایران خواهد شد و جمع زیادی از فروغ فکری و اخلاقی وی بهرهمند میگردند». آن مرحوم از این که هاشمینژاد به منبر و موعظه اکتفا کند اکراه داشت و میگفت به دلیل نبوغ و همتی که در این شاگرد خود سراغ دارم، امیدوارم در آینده درجات علمی و فقهی را با موفقیت بگذراند و به مقام زعامت و مرجعیت برسد. بعدها آن شهید در سنگر مسجد و محراب به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و برای پیشبرد نهضت اسلامی کوشید(6) هجرت به قم شهید هاشمی نژاد بعد از چهار سال دانش اندوزی با کسب اجازه از محضر استاد خود مرحوم کوهستانی در 18 سالگی به قصد ادامه تحصیل، زادگاه خود را ترک و به شهر مقدس قم هجرت کرد و در حجرهای از مدرسه حجتیه اقامت گزید. دوست همحجرهای او شیخ علی فریدالاسلام کاشانی بود. این روحانی عارف از دروس فقه و اصول آیتالله کوهستانی بهره گرفته بود و به دلیل هوش سرشار و برخورداری از قدرت ذهنی قوی، در آغاز جوانی میتوانست از منابع روایی، موازین فقهی و شرعی را استنباط کند. وی مقام با ارزشی را در سیر و سلوک و حالات عرفانی به دست آورده بود، به گونهای که وقتی شهید هاشمینژاد میخواست عازم قم گردد، آیتالله کوهستانی از او خواست محضرش را درک کند. با مرگ فریدالاسلام در سال 1374 هجری، همحجرهای فاضل خود را از دست داد.(7) او در ادامه، در سطوح عالی حوزه از محضرآیات محترم شهید شیخ محمد صدوقی، مرحوم مجاهدی، محقق داماد و سید رضا صدر استفاده کرد. آن گاه به درس خارج فقه و اصول امام خمینی و آیتالله بروجردی راه یافت و مراتب علمی را تا رسیدن به درجه اجتهاد ادامه داد.(8)
عزیمت به سوی عتبات عراق آن شهید بزرگوار که تشنه معارف ناب در حکمت و فقاهت، اصول و فروع اسلامی بود، همراه دوست هممباحثهای خود سید حسن پادار طوسی در 23 سالگی عازم عراق گردید و با آن که دوران جوانی را سپری میکرد، موفق شد از دروس خارج فقه و اصول آیات عظام سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، سید عبدالهادی شیرازی و سیدابوالقاسم خویی استفاده کند. شهید هاشمینژاد با ذکاوت و دقتی که داشت متوجه گردید با وجود توان بالای علمی این بزرگان، فضای منسجم و واحدی بر حوزه نجف حاکم نیست و اتحاد و یکپارچگی حوزه قم، در این کانون علمی و آموزشی کمتر دیده میشود. بهعلاوه این واقعیت را درک کرد که درس فقه آیتالله بروجردی و دو درس اصول امام خمینی از نظر محتوا و عمق و نکته سنجیها و تحلیلهای علمی دستکمی از مباحث مطروحه در حوزه نجف ندارد. ضمن اینکه فضای حوزه نجف از مسائل سیاسی و مقتضیات زمان فاصله داشت. به همین دلایل شهید هاشمینژاد در سال 1335ش بعد از یک سال به قم بازگشت و تا زمان رحلت آیتالله بروجردی که در سال 1340ش اتفاق افتاد در حوزه این شهر به دانشاندوزی و گام نهادن به قله کمالات علمی مشغول بود(9)
ارتباط با امام خمینی(ره) آشنایی شهیدهاشمینژاد با امام خمینی در هنگام تحصیل در قم و استفاده از محضر ایشان در حکمت و علوم منقول آغاز شد، اما او به این ارتباط آموزشی و تربیتی با آن روح قدسی اکتفا نکرد و بعد از آن که تحصیل خود را در محضر امام تا درجه اجتهاد به پایان رساند، تصمیم گرفت در نهضتی که امام از سال 1341ش آغاز کرد و طی آن دستگاه استبداد و تشکیلات استکباری را نشانه گرفته بود، مشارکت فعال و همهجانبهای داشته باشد و بدینگونه به عرصه مبارزاتی راه پیدا کرد. آن شهید وقتی امام به ترکیه و عراق تبعید شد، کوشید با رعایت استتار، روابط خود را با امام خمینی از طریق مکاتبه ادامه دهد. او ارتباط مکاتبهای با رهبر کبیر انقلاب را به صورت رمز و به شیوهای که ساواک متوجه نشود انجام میداد. موقعی که شهید مصطفی خمینی به سرای جاوید کوچ کرد، شهید هاشمینژاد نامهای به امام نوشت و طی آن این ضایعه را به امام خمینی تسلیت گفت. او همچنین موفق شد برخی از حقایق مورد نظر امام را به استحضار ایشان برساند. پاسخ امام هم بسیار شورانگیز و جالب بود و مضمونی به این نحو داشت که این انقلاب با یاری امثال شما به پیش خواهد رفت و به سر منزل مقصود خواهد رسید. این نامه و برخی از اسناد و مدارک دیگری که در زیر زمین خانه شهید هاشمینژاد واقع در مشهد مقدس نگهداری میشد، اگرچه از دسترس عوامل ساواک که بارها به منزل وی هجوم بردند، دور ماند، ولی بعدها مفقود گردید. وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و امام به ایران بازگشت و در مدرسه رفاه اقامت گزید، آن شهید مشتاقانه به دیدار ایشان شتافت و چون امام بعد از چند سال او را دید سید را در آغوش گرفت. در نگاه امام به او، مهر و علاقه و عطوفت موج میزد. در روزهای آخری که به شهادت وی منجر گردید، با رهبر انقلاب دیدار داشت. این ملاقات به گونهای برگزار گردید و امام حالات و رفتاری را از خود بروز داد که شهید هاشمینژاد گفته بود: «من از این برخورد متوجه شدم این آخرین دیدارم با امام است» و درست تشخیص داده بود، زیرا چند روز بعد توسط منافقین به شهادت رسید(10) امام خمینی در سخنانی که در هفتم مهر 1360 ایراد فرمودند، خاطرنشان ساختند: «من از نزدیک با او آشنا بودم و خصال و تعهد آن شهید را لمس کرده بودم».(11)
مدرس دیانت و فقاهت شهید هاشمینژاد بعد از ارتحال آیتالله بروجردی در سال 1340ش به مشهد کوچ کرد و ضمن تحصیل در محضر حضرات آیات سید محمدهادی میلانی و مرحوم شیخ مجتبی قزوینی، خود به تدریس و تربیت طلاب پرداخت. در کنار درسهای جنبی، مهمترین دروس حوزوی که او به طلاب ارائه میکرد و نشان از آگاهیهای علمی گسترده و عمیق ایشان داشت، درس رسایل و مکاسب شیخ انصاری بود. از ویژگیهای درسهای ایشان، بصیرت و آگاهیهای مذهبی و انقلابی بود که او در لابلای تحلیلهای علمی و مباحث فقهی با ظرافت خاص به فراگیران انتقال میداد(12) شهیدهاشمینژاد در سال 1343ش با همکاری برادر همسر خود، سید حسن طیبی پادار کانون بحث و انتقاد دینی را برای ارشاد نسل جوان تاسیس کرد و در این کانون به پرسشهای فکری و سیاسی جوانان پاسخ میداد. نشستهای مذکور چنان در شکوفایی و روشنگری جوانان و پیوستن آنان به عرصههای مبارزاتی موثر بود که ساواک ناگزیر شد سیدعبدالکریم را از این کانون جدا کند و اجازه سخنرانی در جلسات آنرا از او بگیرد(13) آن شهید در باره این جلسات میگوید: «پس از رفتن به مشهد عمده کار من تدریس و یک سری جلسات بحث آزاد برای قشر دانشجو و دانشآموز بود. این جلسات که به کمک بعضی از دوستان راه اندافتادند، بسیار موفقیتآمیز بودند تا اینکه ساواک ما را از شرکت در بحث آزاد منع کرد.(14)
گوهرافشان افشاگر شهیدهاشمینژاد در مشهد به مناسبتهای گوناگون سخنرانیهای ارزندهای داشت و میکوشید مکارم ناب تشیع را به شیوهای شیوا، منطقی و مستند تشریح کند. او همچنین تلاش میکرد در گفتههای خویش به مقتضیات اجتماعی و سیاسی توجه کند و واقعیتهای جامعهای را که دچار تیرگیهای استبداد شده بود، روشن نماید و طبعاً در این راستا کارنامه سیاه رژیم پهلوی را افشا میکرد. این روند برای عوامل امنیتی و اطلاعاتی این تشکیلات طاغوتی قابل تحمل نبود و از ابتدای سال 1342 به مدت 15 سال شهید هاشمینژاد تحت نظر داشت، اما استراژی این شهید که از نبوغ و تدبیر سیاسی وی حکایت میکرد، ساواک را مستاصل کرده بود. یکی از دلایل هراس رژیم از برنامههای ترویجی و فرهنگی وی این بود که او حوزه مبارزاتی و تبلیغی خود را به مشهد منحصر نکرد. ساواک خراسان از افشاگریهای او در تهران، کرمانشاه، خرمآباد و چالوس آگاهی یافت و از ساواک مرکزی خواست به ساواک نواحی مذکور اعلام شود برنامههایش را تحت نظر بگیرند. در سال 1347 که فعالیتهای سیاسی هاشمینژاد شدت گرفت، ساواک برای کنترل برنامههای وی شدت عمل بیشتری نشان داد و او را تهدید کرد حق ندارد خارج از مسائل محض مذهبی مطالبی را بیان کند، اما او از تهدیدات ساواک واهمهای به دل راه نمیداد. ساواک پنج یا شش بار موفق گردید آن شهید را دستگیر و بازداشت کند. بار اول در حماسه 15خرداد 1342 در تهران بازداشت و روانه زندان کرد که مدت حبس او چهل روز طول کشید. بار دوم در حادثه مسجد فیل مشهد صورت گرفت که در این ماجرا او توسط نیروهای شهربانی دستگیر و به بازداشتگاه لشکر 77 خراسان منتقل گردید و این بار حدود سه ماه دوران زندان را که توام با شکنجه و رنجهای طاقتفرسا بود تحمل کرد. بار سوم و چهارم شهریور ماه سال 1344 بود که دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران تحویل گردید. دلیل این بازداشت بر اساس گزارش ساواک، ایراد سخنرانی و زیر سئوال بردن رژیم بود. یک بار نیز در اصفهان دو ماه زندانی شد، ولی حبس طویلالمدت ان شهید از سال 1354 تا 1356 بود. در سال 57 نیز مدت کوتاهی بازداشت شد. بر اساس اسناد ساواک تعداد احضارها و تذکرات شدید به وی افزون بر 80 مورد بوده که در میان روحانیون مبارز کشور از نوادر به شمار میرود. با ورود او به هر شهری، ساواک و شهربانی او را احضار میکردند و از او تعهد میگرفتند که سخنان تحریک آمیز به زبان نیاورد و ایشان را به ممنوعالمنبر شدن یا بازداشت تهدید میکردند. سرانجام نیز در 31 شهریور 1352 از سوی ساواک تهران به دیگر ادارات ساواک در شهرستانها اعلام گردید که سید عبدالکریم هاشمینژاد به دلیل ایراد مطالب خلاف مصالح کشور ممنوعالمنبر گردیده است. بعد از این دوران آن شهید به برگزاری جلسات مخفی در منازل و تلاش برای ارتباط شبکههای مبارزاتی کشور و روحانیون با یکدیگر، توزیع نوارهای سخنرانیهای امام خمینی، ارتباط با مبارزان فلسطینی و ایجاد شبکههای ارتباط با مخالفان رژیم در اروپا و آمریکا همت گمارد که این فعالیتها نقش موثری در اوجگیری و گسترش انقلاب اسلامی داشت.(15) رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای در باره ایشان فرمودهاند: «...بعد از آن او (شهید هاشمی نژاد)فعالیت خود را کمتر کرد، اما برای سخنرانیهای مذهبی به دیگر شهرستانها میرفت و همچنان به مبارزات خویش ادامه میداد. از آنجا که در مشهد فشار و اختناق دستگاه خیلی زیاد بود و ساواک روی او حساسیت زیادی داشت، وی ناگزیر بود که مقداری را با ملاحظه بگذراند و فقط در فصول منبر که جهت سخنرانی به شهرستانها مسافرت میکرد به هدایت افکار و بسیج مردم مشغول بود».(16)
در قلمرو قلم شهید هاشمینژاد به موازات فعالیتهای فرهنگی سیاسی و سخنرانیهای روشنگرانه، از تالیف و نگارش آثاری در باره معارف اسلامی، موضوعات اعتقادی و مسائل اخلاقی اجتماعی غافل نبود و تلاش میکرد از این طریق نیز به سئوالات اقشار مختلف ـ بهویژه جوانان ـ در باره مسائل دینی و فرهنگ تشیع پاسخ گوید. مقام معظم رهبری در این باره نیز فرمودهاند: «... البته او در این خلال تالیفاتی داشت و به کار قلمی هم مشغول بود. چندین تالیف در زمینههای اجتماعی، اسلامی و مسائل اعتقادی از خود به جای گذاشت که از دید مردم کتابهای رایج و مطلوبی بودند، به طوری که آثار او دست به دست میگشت و مورد استفاده قرار میگرفت.»(17) آثار آن شهید والامقام عبارتند از:
4 . اصول پنجگانه اعتقادی (که مباحث آن اولین بار برای دانشجویان طرح گردیده است) 5. رهبران راستین که جلد دوم آن در موضوع نبوت است 6. راه سوم بین کمونیسم و سرمایهداری (مشتمل بر سخنرانیهای آن شهید در مدرسه میرزا جعفر مشهد) 7. مسائل عصر ما، (که متن دو سخنرانی است) که ساواک در گزارشی مطالب آنرا مضر و تحریک آمیز معرفی کرده و نشر آن را به مصلحت ندانسته است. 8. مشکلات مذهبی روز، (شامل پاسخهای منطقی و مستدل ایشان به شبهاتی که رژیم در مسائل فرهنگی و اجتماعی در اذهان القا میکرد.) 9. پاسخ ما به مشکلات جوانان (که مباحث آن در کانون بحث و انتقاد دینی مشهد مطرح و در چندین مجله تدوین گردید.) 10. هستیبخش، (در توحید و صفات پروردگار) 11.ضرورت تشکیلات (در بر گیرنده دو سخنرانی آن شهید است.) 12. ولایت فقیه (بررسی بُعد سیاسی ولایت فقیه) 13. مبارزه با جهل و مادیات 14. رسالت انقلابی امام حسین(ع) 15. مشکلات بزرگ نسلما 16. مقام شهید 17. تقریرات اصول. اصل (کتاب به قلم علی فرید کاشانی است که با مقدمه و تصحیح و اصلاحات شهید هاشمینژاد در قم به طبع رسیده است.) 18. کمونیسم از دیدگاه نظام اقتصادی و اجتماعی اسلام اما آن شهید آثاری هم به صورت دستنوشته دارد و حدود 300 نوار سخنرانی نیز در موضوعات گوناگون از وی موجود میباشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بعد از طلوع خورشید انقلاب اسلامی آن شهید فرصت را مغتنم شمرد و به فعالیتهای تشکیلاتی و تربیت نیروهای متدین و فرهنگی روی آورد. بنا به فرموده مقام معظم رهبری، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، کانون تفکرات اسلامی در خراسان، شهید هاشمینژاد و کلاسهای ایشان بود. آن شهید، مبتکر ایجاد جامعه روحانیت مبارز مشهد است. با وجودیکه ایشان میکوشید خود را از حوزه قدرت دور نگاه دارد، با اصرار مقام معظم رهبری و شهید بهشتی، سرپرستی حزب جمهوری خراسان را قبول کرد. وی به فرمان امامراحل، ریاست دو هیئت اعزامی از ایران به کشورهای لیبی، سوریه، اردن ، بنگلادش و ژاپن را طی سالهای 1358 و 1359 بر عهده گرفت . در سال 58 به عنوان نماینده مردم استان مازندران در مجلس خبرگان برگزیده شد. این مسئولیت موید آن است که شهید هاشمینژاد از درجه اجتهاد برخوردار بوده است. سید در تصویب قانون حیاتی ولایت فقیه نقش بهسزایی را ایفاد کرد، در آن مقطع افراد لیبرال و برخی افراد جاهل و احیاناً مغرض در تلاش بودند که چنین اصلی به تصویب قاطبه نمایندگان نرسد. تلاش پیگیر و دفاع اصولی و خردمندانه شهید هاشمینژاد به همراه علمای انقلابی باعث گردید این اصل زینت بخش قانون اساسی ایران گردد.(19)
همراهی و همگامی با دفاع مقدس شهید هاشمینژاد از آغاز جنگ تحمیلی تا زمان شهادت به عنوان عالمی مجاهد و سختکوش از طریق فعالیتهای مطبوعاتی و رسانهای و وعظ و خطابه برای تقویت و حمایت از رزمندگان اسلام که در جبهههای نبرد علیه تجاوز استقرار یافته بودند اهتمام ورزید. وی همچنین در یکی از روزهای موشکباران شهر دزفول توسط رژیم بعثی عراق با حضور در میان مردم مقاوم آن شهر ضمن همدردی و ستایش مقاومت و پایداری مردم به دلداری و استمالت از ایشان پرداخت و فردای آن شب به کرمانشاه عزیمت کرد و و بعد از سخنرانیهای حماسه آفرین و پرشور، بار دیگر به دزفول برگشت و با لباس رزم در کنار حماسه آفرینان دفاع مقدس قرار گرفت. رزمندگان اسلام وقتی این روحانی مبارز و وارسته را در کنار خود میدیدند احساس آرامش و شعف میکردند و با شادمانی بر دستانی که در دستان پرعطوفت امام خمینی قرار گرفته بود بوسه میزدند. این شهید والامقام همراه حضرت آیتالله خامنهای نیز به مناطق جنگی رفت. مقام معظم رهبری فرمودهاند: « یک بار از تهران به اتفاق هم به اهواز رفتیم و چند روزی با ما ماندند و بعد به اتفاق به دزفول رفتیم. عصر همان روز در مسجد جامع دزفول برای مردم قهرمان آن شهر که چندی پیش در اثر اصابت موشکهای نُهمتری تعداد زیادی شهید داده بودند، با حرارت صحبت و روحیه قوی آنان را چند برابر کرد. همان شب با شهید هاشمینژاد و تعدادی از برادران دزفولی در زیرزمین دفتر حزب جمهوریاسلامی در دزفول خوابیده بودیم. نیمههای شب بر اثر صدای مهیب چندین موشک عراقی از خواب بیدار شدیم. با شهید به محل حادثه که حدود دویست متر آنطرفتر بود رفتیم. در هنگام مشاهده صحنه دلخراش حادثه به چشمان هاشمینژاد نگاه کردم. اشک در چشمان او حلقه زده بود. با این حال، صدای او هرگز دچار ذرهای لرزش نشد.»(20)
ملاقات با ملکوت آن شهید والامقام که در زندان رژیم پهلوی به انحرافات فکری و ایدئولوژیک منافقین پی برده بود، نخست کوشید تا از طریق نصیحت و ارشاد آنان را از باتلاق ضلالت و مرداب گمراهی به راه راست هدایت کند، ولی چون احساس کرد این فرقه پلید، اغراض خطرناک و توهمات شیطانی را در ذهن میپرورانند، لحظهای از افشای ماهیت منافقانه و انحرافی این سازمان منحط دریغ نورزید و قاطع و استوار در مقابل آنان ایستاد(21) منافقین کوردل که بهخوبی فهمیده بودند او با توان علمی و فکری و همت فوقالعاده، پشتوانه محکمی برای انقلاب اسلامی به شمار میرود، بهعلاوه اینکه این دانشمند نستوه برای آن فرقه فرو رفته در سیلاب ضلالت خطری بزرگ محسوب میشود، کینه او را به دل گرفتند ودر صدد بر آمدند تا از طریق ترور، او را از سر راه خود بردارند. سرانجام در هفتم مهر ماه 1360 در پایان کلاس درس، منافقی که قبلاً به دلیل افکار انحرافی از حزب جمهوریاسلامی اخراج شده بود، با نارنجک به ایشان حمله کرد و او را به شهادت رساند. پیکر غرق در خون و قطعه قطعه شده این سیدعالیقدر در روز شهادت امام جواد(ع) بر فراز دستهای مردم عزادار تشییع و در دارالزهد حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.(22)
پینوشت 1-اظهارات سید محمد جواد هاشمینژاد(فرزند شهید)، مندج در کتاب زندگی نامه سیاسی شهیدهاشمینژاد، حسن جلالی عزیزیان،ص46 2-شهید هاشمینژاد فریاد فضیلت، مرتضی بذر افشان، ص46 3-مجاهد صالح، محمدحسن پاکدامن،ص 10-11 4-دیدار با ابرار، ج25،ص21 5-گلشن ابرار، ج3، ص394-395 6-فریادگرشهادت، ص235-320-319 زندگینامه سیاسی شهیدهاشمینژاد، ص50، کاروان علم و عرفان،رضا آل علی گل ح سوم و ص234 7 –ستارگان حرم، ح اول ص165-166، فریاد فضیلت ص31-32، فریادگرشهادت ص44، گلشنابرار،ح3 ص295 8-شهید هاشمینژاد به روایت اسناد ساواک، ص636، زندگینامه سیاسی شهیدهاشمینژاد ص50، روزنامه جمهوری اسلامی 17 آبان 1360، مجله پیام انقلاب، نهم مهر1364، ش 94 ص14 9- فریادگرشهادت، ص249-251، زندگینامه سیاسی شهیدهاشمینژاد، ص56-57 10- گفتوگوی اختصاصی با سید جواد هاشمینژاد(فرزند شهید)، روزنامه کیهان، ش16233،هفتم مهر1377، ص6، ناگفتههای پسر در باره پدر، روزنامه قدس، 27بهمن1390، شماره6918، ص12 11-صحیفه امام، ج15، ص257 12- فریادگرشهادت ص 217-224-293-338 13-فریاد دیانت، مریمالسادات باقری شبستری، ص33، مجله 15خرداد، ش 23،ص91 14-فرگیری اخلاق و زندگی، ص7 15-ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم پهلوی، تقی نجاری راد، ص100-162 16-روزنامه جمهوری اسلامی، هشتم مهرماه سال1360 17- شهیدهاشمینژاد در کلام رهبر معظم انقلاب، روزنامه قدس،27-11-1390 18- شهیدهاشمینژاد به روایت اسناد ساواکص115 19- شهیدهاشمینژاد فریاد فضیلت،ص103-108-109، ویژه نامهی جوانمرد فاضل، ص2-10، زندگینامه سیاسی شهیدهاشمینژاد، ص246-247 20-فریادگر شهادت، ص40 و نیز261-262، روزنامه جمهوری اسلامی،هشتم مهر 1360 21-مجله مرزداران، سال دوم، ش14، مهر1362 ص15 22-یادنامه استاد شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد، سیدفرید قاسمی، ص21 روزنامه اطلاعات، ش22953
سوتیترها: 1. شهید سخت کوشی، قناعت و تحمل ناگواریها را از پدر بزرگوارش فرا گرفت و هنوز چهار ساله نشده بود که به کمک پدر موفق شد قرآن بخواند. او خیلی علاقه داشت برای افراد از خوبیها بگوید و گاه در منزل چند متکا را روی هم میگذاشت و منبر میساخت و بر فراز آن قرار میگرفت و به اندرزگویی میپرداخت
2. شهید هاشمینژاد به موازات فعالیتهای فرهنگی سیاسی و سخنرانیهای روشنگرانه، از تالیف و نگارش آثاری در باره معارف اسلامی، موضوعات اعتقادی و مسائل اخلاقی اجتماعی غافل نبود و تلاش میکرد از این طریق نیز به سئوالات اقشار مختلف ـ بهویژه جوانان ـ در باره مسائل دینی و فرهنگ تشیع پاسخ گوید.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 228 |