تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,812 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,978 |
امید: سرچشمه حیات | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 17، دوره 1393، شماره 391 - شماره پیاپی 392، مهر 1393، صفحه 17-17 | ||
تاریخ دریافت: 04 مرداد 1395، تاریخ پذیرش: 04 مرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
امید: سرچشمه حیات حجت الاسلام والمسلمین محمد تقدیری در نوبت پیشین، بحث را با یکی از مهمترین مباحث روانی یک انسان وسرمایه زندگی او یعنی«امید» شروع کردیم و در پایان مقاله به ضرورت طرح این بحث اشارت و به مفهومشناسی آن ومشابهت لفظ «امید» با واژگانی چون امل وآرزو پرداخته شد. اینک ادامه بحث را دنبال میکنیم: امل برخى واژه «امل» را نیز «آرزو» معنا کردهاند. صاحب التحقیق مىنویسد: معناى حقیقى امل، امید به دور داشتن و انتظار کشیدن چیزى است که حصول آن بعید است و در فارسى به آن «آرزو» گفته مىشود. در کتابالعین، امل به معنای رجا وامید آمده است ونوعی امید معقول وتلاش کم برای فراهم ساختن وسایل و رسیدن به آن وتلاش اندک برای به ثمر رسیدن آن است. بررسى کاربرد این واژه نشان مىدهد که امل، غیر از آرزوست، زیرا امل بر خلاف آرزو به امور محال تعلّق نمىگیرد. همچنین آرزو در باره امور گذشته و آینده به کار مىرود، در حالىکه امل در باره گذشته به کار نمىرود. البتّه امل در برخى از موارد، معنایى نزدیک به آرزو دارد و آن جایىاست که مورد آرزو امرى محال نباشد و مربوط به آینده باشد. بنابراین، امل با آرمان سازگارى بیشتری دارد. این واژه دو بار در قرآن آمده که یک بار آن امرى نکوهیده معرفى شده است: «ذَرهُم یَأکُلوا و یَتَمتَّعوا و یُلهِهِمُ الأَملُ فَسوفَ یَعلَمون». بگذار آنها بخورند و بهرهگیرند و آرزوها آنان را غافل سازد ولى بزودى خواهند فهمید. اعمال صالح انسان، برتر از مال و فرزندان که زینت دنیا هستند، دانسته شده است:«والبـاقِیاتُ الصـالِحاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً و خَیرٌ أَمَلاً». مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست و باقیات صالحات [ارزشهاى پایدار و شایسته] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است. این آیات نشان مىدهند که «امل» مىتواند در مواردى ستوده باشد. امل، بیشتر در مواردی به کار میرود که حصول آن بعید است. هنگامیکه حصول نزدیک باشد، طمع به کار میرود. در کتب لغت بین امل و رجا (امید)و طمع و رابطه آنها گفتهاند: «کسی که خواهان چیزی باشد که دسترسی به آن نزدیک باشد گویند طمع دارد، اگر متوسط باشد، گویند رجا و امید دارد واگر دور باشد گویند امل وآرزو دارد». آرمان: نیز به معناى آرزوست، ولى کاربرد محدودترى دارد و گویا فقط به آن دسته از آرزوهاى کلان که برای شخص، محترم و مقدّس و قابل دستیابى هستند، اطلاق مىشود. در معنی امید و آرزو و مرزبندی آن با واژگان دیگر باید نکات ذیل را مدنظر قرار داد : 1– اصل امید و آرزو باید دلیل عاقلانه داشته باشد. 2- برای رسیدن به آرزو و خواسته باید از مقدمات و اسباب مناسب بهره گرفت. 3 – پس از فراهم شدن مقدمات، باید با تلاش و کوشش و توکل به اراده الهی در انتظار به ثمر رسیدن آن بود. انسان از آینده انتظار وتوقعی دارد و اگر امر مورد انتظار این ویژگیها را داشته باشد، یعنی الف )محبوب وخوشایند باشد ب)متعلق به آینده باشد ج)ممکن باشد، د)احتمال وگمان به تحققش غالب باشد نه یقینی و هـ)اغلب اسبابش آماده باشد، احساس راحتی وشادی در دل شخص پدید میآید که به آن «امید و رجا» میگویند. شاید بتوان در فرق آرزو وامید گفت امید از مقوله احساس خوش وراحتیِ روان وحالت انتظاراست، ولی آرزو از مقوله تصور وترسیم خواهشهای نفس است و لذا شامل گذشته وآینده و محالات هم میشود، به این دلیل آرزوها حد وحصر ندارند وانتهاناپذیرند. لازم به یاد آوریاست که تفاوتهای فوق با توجه به نظرات لغویین وبرخی کاربردها بیان شدهاند وبرای اظهارنظر جامع باید در یک تتبع کامل و جامع و با بررسی مصادیق واژگان وکاربرد آنها در آیات وروایات، نظرنهایی را ارایه کرد.
یاس وناامیدی(مفهوم شناسی) در مقابل واژه امید، واژه یاس وناامیدی به کار میرود. یاس و ناامیدی یعنی آینده را تاریک و پوچ دیدن و با عینک بدبینی آن را تحلیل کردن که موجب رکود وسستی انسان میشود. اگر انسان برای رسیدن به هدف و مطلوب خود از ابتدا نگاه منفی داشته باشد و از حداقل حرکت و تلاش نیز مضایقه کند، او را«مأیوس و نا امید» گویند، اما چنانچه حرکت و تلاش کند، ولی به هدف نرسد، او را «خائب و ناکام» میگویند. یأس در لغت به معنای قطع امید کردن است. در آیات قرآن، ناامیدی در قالب کلماتی چون یأس(در سوره عنکبوت آیه23)وقنوط (درسوره حجرآیه 55) ابلاس (درسوره روم آیه49) آمده است. معنی اصطلاحی یأس همان معنی لغوی و به معنی عدم رضایت قلبی به انجام امر محبوب در آینده است. یأس و ناامیدی باعث ایجاد افسردگی و عدم تعقل و تحرک میشود. در کتب روانشناسی از ناامیدی و غمگینی به عنوان دو مشخصه اصلی افسردگی نام بردهاند. البته ممکن است کسی غمگین باشد، اما نا امید نباشد، بلکه بر عکس، به حل مشکل امیدوار باشد. ناامیدی یعنی انتظار منفی در مورد آینده داشتن، آینده را روشن ندیدن و با عینک تیره به فرداهای زندگی نگریستن. پیش بینی انسان ناامید، منفیاست و به هدف و مطلوب خود امید ندارد و دچار یأس و ناامیدی شده است. یأس و ناامیدی در آیات و روایات مذمت و مساوی با کفر و مرگ قلمداد شده است. «قنوط»: یکی از واژههای مرتبط با یأس و نا امیدی«قنوط» است. درکتاب العین قنوط را به معنای ناامیدی آمده است. در کتاب مقاییس ریشه قنوط «یأس من الشیء» ذکر شده است. برخی آن را به معنی یأس شدید آوردهاند. «ابلاس»: به معنای یاس شدیدی که از سوء عمل شخص ناشی و موجب حزن او شده است. تفاوت قنوط و یأس و خیبه: قنوط شدیدتر از یأس است، اما خیبه (ناکامی) بعد از أمل است، زیرا ناکامی به خاطر نرسیدن به آرزو و مطلوب پیش میآید. اما یأس گاهی قبل از آرزو و گاهی بعد از آن است. در روایت یأس به دو گونه مذموم و ممدوح مطرح شده است. مذموم : قطع امید کردن از علت حقیقی یعنی خدا. قوم کافر چنینند. ممدوح: قطع امید کردن از علل توهّمی مانند نقش و تأثیر مردم، دنیا، وماسویالله در امری است که به کسب و به دست آوردن آن توصیه شده است. رویکردهای انسان نسبت به آینده: انسان نسبت به آینده رویکردهای روانی متفاوتی را از خود بروز میدهد، مثل رویکرد خوشبینی به آینده. این رویکرد انواع مختلفی دارد: خوشبینی واقعگرایانه (امید و رجا) و خوشبینی غیرواقعی(تمنا وآرزو) انسان موجودیاست که در زمان زندگی میکند و سه بخش گذشته، حال و آینده او را احاطه کردهاند. او در هر لحظه او در «حال» است، میتواند نگاهی به پشت سر و گذر عمر و فعالیتهای انجام شده را محاسبه و فردا و آینده خود را نظاره کند. در روایات اسلامی به زمان شناسی توصیه شده است. امام علی«ع» فرمودهاند: « اَعرَفُ الناسِ بالزّمانِ ، مَن لَم یَتَعَجَّب مِن اَحداثِهِ »آگاهترین مردم به روزگار، کسی است که از حوادث آن تعجب نکند». و امام صادق (ع) فرمودند:« العالِمُ بِزَمانِهِ ،لاتَهجُمُ علَیهِ اللَّوابِسُ ». کسی که عالم به مقتضیات زمان خود باشد، مورد هجوم اشتباهات قرار نمیگیرد. از این توصیهها چند نکته بر میآید: الف ) زمان شناسی دلیل دانایی فرد است. ب ) فرد زمان شناس غافلگیر نمیشود. ج) کسی که معتقد به تاثیر زمان در تغییرات و تحولات است، دائماً هشیار و دقیق است، تحولات ناشی از زمان را زیر نظر دارد و لذا کمتر در معرض اشتباه قرار میگیرد. برخی از مفاهیم عام اخلاقی، عهدهدار تنظیم موضع نفسانی انسان نسبت به عاقبت و پایان کار خویش هستند. شاخصترین مفاهیمی که در این باب مطرحاند عبارتنداز: خوف، رجا، یأس و قنوط و ایمنی از مکر خداوند. یأس و قنوط به عنوان آفتی برای «بیم و خوف» و ایمنی از مکر خداوند آسیبی برای «امید و رجا» محسوب میشوند. پویایی زندگی منوط به نگاه به آینده است. بدون نگاه به آینده، چرخ زندگی از حرکت باز میایستد. نگاه حسرت آمیز به گذشته، نوعی «واپسگرایی»است ونگاه به حال بدون امید به آینده، موجب «ایستایی» میشود. گفتگوی درونی انسانهای امیدوار و ناامید چنیناست: تاکی باید کار کرد؟ چرا باید زندگیکرد؟ زندگی چه فایدهای دارد؟ زندگی برای این گروه، سرد، تاریک، بیروح، تلخ وزجرآور است. اما کسانی که از گوهر امید برخوردارند، بر این باورند که تا انسان عمر دارد باید زندگی کند. زندگی این گروه سرشار از نشاط، تحرک وپویایی است و لذا از زندگی لذت میبرند. انسان در سیر رشد، در سنین کودکی بیشتر زمان حال را میبیند، لذا خواهشها و فعالیتهای او محدود به زمان حال و کوتاه است، ولی در سنین جوانی تغییرات و توسعه در دیدگاه او نسبت به زمان پیش میآید و از گذشته و آینده بیشتر به «آینده» معطوف میشود و وقتی به سن کهنسالی و پیری میرسد بیشتر به «گذشته» میپردازد، به همین دلیل برنامههای آموزشی و روانی ویژه جوانان باید آیندهساز باشد. انسان در پیری به دلیل تاسف از اعمال گذشته به «افسردگی» دچار میشود و باید با روانکاوی و برنامههای مناسب، دیدگاه «حسرت» او را به استفاده از وضعیت «حال» و آینده هدایت کرد. واژگان پیشرفت، ترقی، خوشبختی، موفقیت، کمالمطلوب، پیروزی، رضایت و رشد مفاهیمزیباو لذتبخشی هستند که به آینده ارتباط دارند و انسان باید برای اینکه در آینده آنها را به دست آورد، باید از امروز برنامهریزی و تلاش نماید. ترس از آینده(خوف): برای برخی از انسانها آینده مبهم وناشناخته است، لذا نمیدانند چه اتفاقی برای آنها خواهد افتاد وچه سرنوشتی در انتظار آنهاست. چنانچه رنج و درد ناشی از ناملایمات ومشکلات آینده بر انسان عارض شود، «خوف» نامیده میشود. (خـوف) در لغـت بـه معناى ترس، بیم و هراس است. و دراصطلاح عبارت است از آن که قلب، به جهت نگرانى از حوادث ناخوشایندى که در آینده نزدیک تحقق مىیابند، به درد آید و بسوزد. خوف ترس از کاری است که احتمال دارد در آینده موجب از بین رفتن چیزی از خوشبختی که انسان قادر است به آن دست یابد، شود. این خوف موجب حزن و اندوه میگردد. ترس از آینده، اضطراب را در بردارد وخاﺋف داﺋماً در نگرانی به سر میبرد. انسان گرفتار خوف در حالت تشویش به سر میبرد و قدرت اراده وتصمیمگیری بهتدریج از او سلب میشود. انسان کامل همواره در سیر صعودی است تا به کمال مطلق برسد. خوف و رجا در انسان کامل، چون در طول رسیدن به لقاءالله است، کمال خواهد بود. این غیر از خوف و رجا وهمی و خیالی است که در افراد عادی یافت میشود. سرّ کمال بودن آن این است که خوف و رجای مزبور در پرتو کمال عقلی به خوف از هجران دیدار خدا و نیز امید به لقای حق میرسد. عالمان اخلاق در یک تقسیم اولیه، خوف را به دو نوع «پسندیده» و «ناپسند» تقسیم کردهاند. خوف ناپسند، بیمناکی از غیر خداوند است و خوف پسندیده بیم از عذاب الهی، سرانجام بد و در واقع بیم از آثار و عواقب ناخوشایند اعمال و رفتار خویش است. خوف نکوهششده، ترسی است که عقل آن را زشت وناروا میشمرد، مانند ترس از اموری که در آینده اتفاق خواهند افتاد واز قدرت بشر بیرون هستند. اما خوف ستوده، خوفی است که در اثر احساس عظمت خدا وشرمندگی از گناهان وغفلتهای فرد به او دست میدهد. این خوف با افزایش معرفت فزونی مییابد وتقوا را افزایش میدهد. دل مؤمن باید لبریز از اینگونه ترس باشد. البته ترس ازخدا از آن جهت نیست که خدا ـ نعوذ بالله ـ موجود ترسناکى است. ترس از خدا معانى و مراتبى دارد. یـک مـعـنـاى تـرس از خـدا، تـرس از خشم خدا و عذاب خدا در دنیا و آخرت است. منشاء خشم و عذاب الهى، نافرمانى بشر است. چنین خوفى به معناى دلهـره داشـتـن از رد و قـبـول اعـمال در درگاه خدا و نتیجه چنین ترسى دقت بیشتر در درستى اعمال و افزودن بر طاعت و درجه اخلاص نیّت است. اگـر انـسـان چـنـیـن تـرسـى در دل نـداشـتـه بـاشـد و خـاطـرش از نـاحـیـه خـدا و قـبـولى اعـمـال جـمـع بـاشـد، سـسـتـى و سـهـلانـگـارى مـىکـنـد، عـمـل نـیـک خـود را ارزشـمـنـد و مـمـتـاز مـىشـمـارد و گـنـاه خـود را نـاچـیـز و قـابل چشم پوشى مىانگارد، در نتیجه از گناه هراسى نخواهد داشت و بر گناهان مىافزاید و در اصـلاح خـود و بـهـبـود کـیـفـیـت اعـمـال خـود نمیکـوشـد و بـر کمال خویش نمىافزاید. مـعـناى دیگر ترس از خدا، لرزش دل در برابر هیبت و عظمت الهى است. از چنین ترسى در آیات قـرآن بـه (خشیت ) تعبیر شده است. خشیت، حالت خضوع و خشوع وتسلیم است. هر چه مرتبه آگـاهـى و مـعـرفـت انـسـان نـسبت به عظمت و جلال خدا افزون شود و خود را در برابر این عظمت نامتناهى کوچک و حیران احساس کند، درجه خشوع او افزون مىگردد. خدا مىفرماید: «اِنَّما یَخشَى اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ» از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مىترسند. خداوند عزیز و غفور است. هر دو قسم خوف، رویکرد انسان به آینده است که بایستی به شیوه مناسب با آن تعامل کند. خوشبینی به آینده(امید و آرزو) انسان برای ادامه حیات، نیاز به انگیزه دارد. او باید از نظر روانی به فردا و آیندهای باور داشته باشد تا برای پیشرفت به سوی فردا به حرکت درآید. امید و آرزو دو واژهای هستند که در آنها مثبتنگری به آینده نهفته است. وقتی انسان در ذهن خود امیدها و آرزوها را پرورش میدهد، برای دستیابی به آنها در آینده به حرکت در میآید. بسیاری از آرزوها معقول و دستیافتنی و برخی دیگر غیر معقول و محالاند. آرزوها پایان ندارند. انسان با دست یافتن به یکی، درصدد رسیدن به آرزوهای دیگر بر میآید میباشد و این روند تا زمان مرگ ادامه مییابد. این آرزوها باعث شکوفایی استعدادها و پیشرفت دانش و صنعت و هنر و ادبیات و... میشوند، اما برخی از آنها کاذب و نادرست یا محالاند و باعث سقوط و بدبختی انسان و هدر رفتن سرمایههای او در آینده میشوند.
بدبینی و ناامیدی از آینده (یأس) یکی از صفات مذمت شده در اخلاق اسلامی سوءظن است. بدبینی و منفیگرایی عامل یانشانهای از وجود بیماری روانی در انسان هستند که افسردگی را به دنبال خواهند داشت. خداوند متعال میفرماید :«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً مِنَ الظَّن اِنَّ بعض الظّنِّ اِثمٌ » : «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است» بـدبینی به آینده و آن را مبهم، تاریک و بیفایده دیدن نـوعی سـوءظـن است. کسانی بودهاند که با پوچ انگاشتن آینده و بیهدف دیدن خود و خلقت و جهان، دست به خودکشی زدهاند.
آینده اندیشی وتدبیر برای آن (عاقبه وحزم) حزم در لغت به مفهوم محکمکارى و استوار و متقن نمودن امور است. در روایات نیز حزم به همین معنا به کار رفته و براى آن مصادیق فراوانى بیان شده است. تدارک فردا، کار امروز را به فردا واننهادن، آماده مرگ بودن، استوارى و قاطعیت در تصمیمگیرى، توقف در موارد مشکوک، احتیاط و عاقبتاندیشى از این زمرهاند. به این ترتیب یکى از مجارى مهم «حزم» آیندهنگرى و دوراندیشى است. تدارک فرداهاى دور و نزدیک به شکل مطلوب از فضایل عالى اخلاقى در اسلام است. انسان پیوسته در حرکت از قوه به فعل است. در زمان حال، برخی کارها را انجام میدهد که مقدمات آن در گذشته انجام شده است و اکنون وقت اجراست و همزمان در تدارک برنامهریزی برای آینده است. انسان در این مرحله باید آینده را از جوانب مختلف بسنجد و این مرحلهای متشکل و پیچیده است، زیرا آینده مبهم است و همه اطلاعات و معادلات در اختیار انسان نیست، لذا انسان بایستی با سرمایه تجربه که از موارد مشابه در گذشته حاصل شده است، به تدبیر برای آینده بپردازد. در معارف دینی «حزم» و احتیاط، دوراندیشی و تعمق در آینده توصیه شده است و آن را از زیرکی و هوش انسان مؤمن شمردهاند. امام علی(ع) فرمودند: «الحَزم کیاسـه»: دوراندیشی زیرکی است. «حزم » سرمایهای گرانسنگ برای تصمیمات است و بدون آن، اقدامات جسورانه و بدون فکر انجام میشوند. امام علی (ع) فرمودند :« اِعلم اَنّ من الحَزم العَزمَ ». پایداری در تصمیم از دوراندیشی است. نتیجه جهتگیرى مطلوب نفس نسبت به آینده (حزم) آن است که اولاً انسان وضعیت فرداى خود و حوادثى را که براى او در آینده پیش خواهند آمد، از جمله مرگ و زندگى خویش را در نظر بگیرد و ثانیاً تمایلات امروز خود را با توجه به فردا سامان دهد. در یک نگاه کلی، اسلام آینده را خوب وروشن تصویر وبه انسانها سفارش میکند به آینده امیدوار باشند و برای آن برنامهریزی داشته باشند.
سوتیترها:
1. شاید بتوان در فرق آرزو وامید گفت امید از مقوله احساس خوش وراحتیِ روان وحالت انتظاراست، ولی آرزو از مقوله تصور وترسیم خواهشهای نفس است و لذا شامل گذشته وآینده و محالات هم میشود، به این دلیل آرزوها حد وحصر ندارند وانتهاناپذیرند.
2. انسان برای ادامه حیات، نیاز به انگیزه دارد. او باید از نظر روانی به فردا و آیندهای باور داشته باشد تا برای پیشرفت به سوی فردا به حرکت درآید. امید و آرزو دو واژهای هستند که در آنها مثبتنگری به آینده نهفته است. وقتی انسان در ذهن خود امیدها و آرزوها را پرورش میدهد، برای دستیابی به آنها در آینده به حرکت در میآید.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 486 |