تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,024 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,989 |
فضایل و مکارم حضرت ابوالفضلالعباس«ع» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 11، دوره 1393، شماره 393 - شماره پیاپی 394، آذر 1393، صفحه 10-10 | ||
تاریخ دریافت: 04 مرداد 1395، تاریخ پذیرش: 04 مرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
فضایل و مکارم حضرت ابوالفضلالعباس«ع» عبدالله اصفهانی سلحشوران عاشورا، فداکاران وارسته در حماسة پرشور کربلا و قیام نینوا، ارجمندانی که به یاری حضرت امام حسین«ع» آمدند و به قلب سفاکان و شقاوتپیشگان هجوم بردند، هدف و کار خویش را در صیانت از ارزشهای الهی و ارادت نسبت به خاندان طهارت به نیکی میشناختند و انسانهایی آگاه و با بصیرت و خودساخته بودند، چنانکه حضرت اباعبدالله فرمودند: من اصحابی باوفاتر و خاندانی نیکوتر و پیوندجوتر از اهلبیت خود نمیشناسم(۱) و در سخنی دیگر میفرمایند: سوگند به خداوند آنها را آزمودم و محکم و باصلابتشان دیدم.(۲) امام آنان را اینگونه تکریم فرمودهاند: قوموا یا ایها الکرام الی الموت؛(۳) ای بزرگواران و افراد بزرگمنش! برای استقبال از مرگ باعزت قیام کنید. و بعد از اقامه نماز ظهر عاشورا به حامیان صادق و مخلص خود اینگونه نوید داد: ای انسانهای گرامی و کریم! اینک درهای بهشت برین به روی شما گشوده شده است.(۴) در واقع رزمآوران دشت طف، روح و روان و دل و ذهن خویش را به ایمان و تقوا و غیرت و حمیّت آراسته بودند و با چنین سابقه نورانی و درخشانی در رکاب امام و پیشوای خویش با جانفشانی، احقاق حق کردند و بساط رژیم تبهکار اموی را برچیدند. از این رو میتوان آنان را مصداق این آیه شریفه دانست که: « إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُم یَحْزَنُونَ. أُوْلَئِکَ أَصحَابُ الجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُون»(۵) . اینان با ایمان به خدای خود حرکت کردند و پروردگار بر هدایتشان افزود و جنت را مکانشان گردانید و بدین گونه تاریخ بر صفحهای سیمین و با خطی زرین، این حماسه شکوهمند را برای همة شاهدان آینده ثبت و ضبط کرد.(۶) آنان در حالی چنین حماسهای را آفریدند که عدهای با ادعای خیرخواهی و مصلحتاندیشی، حضرت را از حضور در صحنههای کربلا منع و به آن وجود مقدس توصیه میکردند اصحاب و خاندانش را دراین سفر خوفناک با خود نبرد.(۷) از سوی دیگر، اسلام ناب محمدی دچار انواع بدعتها و تحریفها شده و حاکمانی ستمگر و فاسد با هدف ترویج سلطنت موروثی و قدرت قومی روی کار آمده بودند، بهحدی که امام حسین«ع» از این وضع نگران شد و فرمود: « وَ عَلَى الإِسلَامِ السَّلَامُ إِذ قَد بُلِیَتِ الأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثلِ یَزِید؛(۸) اینک باید فاتحة اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مثل یزید دچار شدهاند.
سردار ستوده خصال حضرت عباس«ع» یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوریها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجستهاش برای او همانندی نمیشناسد. او در نبرد نینوا اراده استوار و وصفناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمئن و آرام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دونصفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و آنان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت. او علاوه بر سلحشوری شگفتآور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومهای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان آن حضرت امام حسین«ع» است، او در این مجموعه چون ماه میدرخشد.
شرافت نسبی در میان فرزندان ائمه معصومین«ع»، امامزادگان و علویان، حسب و نسبی والاتر و فروزندهتر از نسب آن حضرت در شجرههای خاندانهای طالبیان وجود ندارد. عباس از بطن بنیهاشم و خاندان عترتی برخاسته است که از جلالت قدر و منزلتی فوقالعاده برخوردارند. والد معظمش امیرمؤمنان«ع»، وصی رسول خدا، اولین ایمان آورنده به پروردگار در جهان اسلام و مصدق رسول او و همسر دخت نبیاکرم«ص» است که جهان اسلام، مورخان و محدثان به اجماع او را بعد از خاتم رسولان الهی داناترین، فرزانهترین و بافضیلتترین فرد میدانند. عباس را همین افتخار بس که برخاسته از درخت ولایت و برادر دو سبط نبیاکرم«ص» است.(۹) مادر گرامی او فاطمه دخت حزامبن خالد، معروف به امالبنین«س» است. «حزام» از استوانههای شرافت در میان قبایل عرب به شمار میرفت و در سخاوت، مهماننوازی، دلیری و رادمردی شهرت داشت. دختر او امالبنین بانویی بافضیلت، فداکار و شجاع بود و این لیاقت را به دست آورد تا بین سالهای ۲۰ تا ۲۵ هجری به عقد و ازدواج حضرت علی«ع درآید، ولی وقتی به خانه امیرمؤمنان«ع» آمد، مادر دومی برای فرزندان زهرای اطهر بود و آنان را بر اولاد خویش مقدم میداشت. این بانو از آنچنان بصیرت و معرفتی برخوردار بود که وقتی خبر شهادت چهار فرزندش در مدینه به او رسید، به مسجد النبی آمد و به بشر بن جذام که گزارش شهیدان کربلا را ارائه میکرد گفت: از امام حسین«ع» برایم بگو. همه فرزندانم و آنچه در زیر آسمان کبود است فدای آن حضرت باد.(۱۰)
طلوع تابناک ماه بنیهاشم حضرت عباس«ع» در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. حضرت علی«ع» برای او نام عباس را برگزید که به معنای شیر بیشه است. نیز اگر آن را صیغه مبالغه عبس تلقی کنیم، عباس یعنی دَرهم گرفته و خشمگین، زیرا او در برابر نارواییها و کژیها برافروخته میشد. به راستی که این نام بسیار بامسمّی بود، زیرا خداوند به عباسبن علی«ع» صولت و ابهت بسیار عطا کرد تا در کربلا به مصاف با خلافکاران و جرثومههای فساد برود. گویا حضرت علی«ع» از ورای پردههای غیب، سلحشوری فرزند را در عرصه پیکار دریافته بود و میدانست که او یکی از قهرمانان جهان اسلام خواهد شد، لذا او را عباس نامید زیرا وقتی خلافی میدید پرآژنگ میگردید و در مقابل نیکیها چهره میگشود.(۱۱) به حضرت عباس«ع» کنیههایی هم داده بودند. به او ابوالفضل«ع» میگفتند، زیرا ضمن آنکه از فضایلی آسمانی برخوردار بود، فرزندی به نام فضل نیز داشت.(۱۲) علمدار کربلا را پسری است به نام قاسم، از این جهت به او کنیة ابوالقاسم هم داده بودند. چون قامتی بلند و سیمایی جذاب و درخشان داشت قمر بنیهاشم هم لقب گرفت .(۱۳)
اسوه راستین ایثارگری ابوالفضل«ع» بر اثر فداکاری و خلق شایسته در پیشگاه خداوند متعال مقامی والا و ارجمند دارد و توسل به چنین شخصیت شایستهای موجب روا گردیدن حاجتها و برطرف شدن گرفتاریهاست، از این رو عباس«ع» را بابالحوائج نیز نامیدهاند.(۱۴) آن حضرت نه تنها به تمام امتیازات شهیدان نائل گردید، بلکه از برجستگان و سرافرازان شهداست. در روایاتی که از ائمه«ع» رسیده و نیز در متون زیارتی به این ویژگی آن حضرت اشاره شده است، به همین دلیل از او به عنوان شهید ممتاز و شهید سرافراز یاد میشود.(۱۵) آن وجود مبارک در تمام تلاشهای خود از جمله عبادت و اخلاق و رفتار و موضعگیریها مطیع امر خداوند بود و در جهت رضای حق گام برمیداشت. هم عبد خدا بود و هم صالح و خالص، بدین جهت امام صادق«ع» در زیارتی از او به عنوان عبد صالح یاد میکنند.(۱۶) منصب سقایی و آبرسانی به تشنگان از ارجمندترین و پسندیدهترین رفتارهای اسلامی است. در وقایع کربلا، دشمن با نهایت شقاوت و بیرحمی، امام و همراهان و خانوادهاش را در محاصرة شدید آب قرار داد. از آن پس از کارهای مهم حضرت عباس«ع» آبرسانی به تشنهکامان کربلا بود. بدین جهت او را با عنوان ابوالقربه و سقای تشنگان میشناسند. در منابع روایی و تاریخی بعد از گزارش آب رساندن او به خیمهگاه این روایت آمده است: و لذلک سمی العباس علیه السلام السقاء : از این روی عباس به عنوان سقا نامیده شد.(۱۷) به عباس قائدُ الجیش نیز میگویند، زیرا فرمانروا و سپهسالار لشکر امام حسین«ع» در سرزمین طف بود. اختصاص یافتن چنین منصبی به ابوالفضل از شجاعت، تدبیر، فراست، ایمان، ارادة راسخ، ایثارگری و قوت قلب او حکایت دارد.(۱۸) در برخی تعابیر از جمله در زیارت ناحیة مقدسه از ابوالفضل«ع» به عنوان حامی و محامی نام بردهاند، زیرا او با تمام وجود به حمایت از امام عصر خود پرداخت و نیز در سفر کربلا از زنان و کودکان حمایت کرد.(۱۹)
دفاع خالصة علمدار عاشورا دفاع خالصانة حضرت ابوالفضل«ع» و جانبازی صادقانهاش در رکاب حضرت امام حسین«ع» و فدا کردن تمام هستی خود در راه حق و اعتلای ارزشهای الهی، لقب دیگری را برای او به ارمغان آورد و آن فادی بود، زیرا فداکاری را به آخرین حد و مرز خود رساند.(۲۰) آن حضرت آنچه را که داشت در طبق اخلاص نهاد و به پیشگاه پروردگار تقدیم کرد. اماننامههای دشمن را زیر پا نهاد و استوار و ثابتقدم، مطیع امام حسین«ع» بود. با اینکه تشنگی بر او غلبه کرده بود، در کنار شریعة فرات حتی قطرهای آب ننوشید، زیرا برادرش تشنه بود و در این زمینه دیگران را برخود مقدم داشت. سه برادر را جلوتر از خود به میدان رزم فرستاد که هر سه شهید شدند. طبق برخی از روایات دو پسرش عبدالله و محمد نیز که نوجوان بودند در میدان نبرد به افتخار شهادت نایل شدند. قبل از شهادت، دو دست خود را در راه خدا تقدیم کرد و بهراستی مصداق این آیة قرآن است: « وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛(۲۱) این ویژگیها موجب گردید که به عباس لقب مؤثر (ایثارگر) بدهند.(۲۲) در نبرد عاشورا پرچم حسینی دراختیار عباس«ع» بود. علمداری از موقعیت و اهمیت خاصی برخوردار بود و سرنگونی آن نشانه شکست قوا و موجب خرد شدن روحیه رزمندگان بود. او تا زمانی که دست در بدن داشت، پرچم امام حسین«ع» را برافراشته نگاه داشت، به همین دلیل حامل اللواء بود و حتی بنا بر برخی از روایات همچون عمویش جعفر طیار با کمک دو بازوی بریدهاش، پرچم را به سینة خود چسباند و اقتدار مرکز فرماندهی قوا را با این کار حفظ کرد و موقعی که او بر اثر ضربتی آهنین از مرکب خویش بر زمین افتاد، پرچم نیز سقوط کرد.(۲۳) عباس را ظَهْرُ الولایه (پشت ولایت) نیز گفتهاند، زیرا آن سردار نینوا در دفاع از حریم ولایت چون ستونی محکم و استوار ایستادگی و تا آخرین لحظات حیات از آرمانهای حسینی پشتیبانی کرد، از این رو، وقتی حضرت ابوالفضل«ع» به شهادت رسید، امام حسین«ع» بر بالین او آمد و فرمود: « الانَ إِنکَسَرَ ظَهری وَقَلَّت حِیلَتی؛(۲۴) اکنون کمرم شکست و از چارهاندیشیام کاسته شد. همچنین امام هادی«ع» در زیارت ناحیة مقدسه این تندیس فداکاری را «الواقی» یعنی نگهبان معرفی کرد. حراست او از کاروان کربلا به اندازهای بود که خواب را از چشمان خصم ربوده و استراحت و امنیت را از آنان گرفته بود، ولی اهلبیت امام حسین«ع» در پرتو ارادة پولادین ابوالفضل«ع» آرامش داشتند. در روز عاشورا، این دلاور هاشمی سوار بر مرکب خویش در اطراف خیام حرم به هر سو نگاه میکرد و مراقب بود که امویان جلو نیایند.(۲۵) حضرت عباس«ع» برای عملی کردن مقاصد مقدس حضرت امام حسین«ع» از هیچ فداکاری و تلاشی دریغ نکرد. حضورش در تمام صحنهها و وقایع خلاقانه و مؤثر بود و هرگونه اهمال، بیتفاوتی و بهانهجویی را آفتی بزرگ برای این منظور تلقی میکرد. از این جهت است که امام هادی«ع» لقب ساعی را به او میدهد و امام صادق«ع» خطاب به ایشان میفرماید: «اشهد أنکّ لم تهُنِ ولم تنکل: گواهی میدهم که تو در راه دین و دفاع از امام برحق از خود سستی نشان ندادی و توقف و درنگی نداشتی.»(۲۶) در زیارتنامهای که مختص حضرت عباس«ع» است و معمولاً در اعیاد فطر و قربان خوانده میشود این عبارت مندرج است: «السَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا العَبدُ الصَّالِحُ وَ الصِّدِّیقُ الْمُوَاسِی: درود بر تو ای بندة صالح و صدیق و فداکار». لفظ صدیق در این بند از زیارت اشاره به مبالغه در صدق و صداقت است و به کار بردن چنین لقبی برای این حماسهساز کربلا بیانگر نهایت خلوص، درستی فکر، راستی در روش و منش و در تمام ابعاد زندگیاست. در واژة صدق، حقانیت، کمال و اخلاص نیز نهفته است.(۲۷) عباسبن علی«ع» به تمام معنا دلاوری وارسته بود. او دلبستگی خود را به دنیا و جلوههای آن از بین برده بود تا بتواند به امام حسین«ع» دل ببندد و تمام هستی خود را در پیشگاه او تقدیم کند.(۲۸) ارتباط تنگاتنگ او با برادر بزرگوارش فراتر از روابط خویشاوندی بود. شیفتگی وی نسبت به امام حسین«ع» به گونهای بود که خود را محو او کرده بود. به همین دلیل حضرت حجت«عج» در زیارت ناحیه، او را مواسی لقب داده است. این لفظ با مؤاسات از یک خانواده و به معنی بریدن و انقطاع است و شدت دلبستگی به چیزی یا کسیرا میرساند که تمام تعلقات دیگر را در پای آن ذبح کرده است.(۲۹) در منابع تاریخی و روایی، حضرت علی«ع» به اسدالله الغالب معروف است. همچنین حضرت حمزه سیدالشهدا«ع» شیر بیشه شجاعت در رکاب رسول خدا«ص» بود. حضرت ابوالفضل«ع» هم چون شیری نیرومند حیلههای روباهان و سبعیت گرگهای دشمن را خنثی میکرد و وقتی به صف جنایتکاران یورش میبرد، چندین نفر را در یورشهای حیدری خود به خاک ذلت میافکند. او از مشاهدة دشمن هراسی به دل راه نمیداد. این ویژگی باعث گردید تا عباس را ضیغم یا ضرغام بخوانند که به معنای شیر ژیان و چابک است.
رشادتی شگفت و بینظیر علقمه نام نهری است که از رودخانة فرات منشعب میشود و چون ابن علقمی قمی وزیر معتصم عباسی آن را حفر کرد، آن را با این عنوان میخوانند. برخی گفتهاند چون در اطراف آن گیاهانی به نام سدر میروید به نهر علقمه معروف شده است. حضرت ابوالفضل«ع» در کنار این نهر خروشان، نهایت شجاعت و رشادت خود را بروز داد و آن فداکاری بزرگ، شگفتآور و فراموشنشدنی در تاریخ تشیع را به ثبت رساند. از این جهت او را بطل العلقمی یا دلاور علقمه نامیدهاند.(۳۱) محقق بزرگ شیخ عبدالواحد مظفر کتابی در سه مجلد در شأن و منزلت حضرت عباس«ع» به نگارش درآورد و آن را البطل العلقمی نامید که بالغ بر 1200 صفحه است. آن دلیرمرد میدان کربلا در برآوردن حاجات افراد نیازمند و گرفتار صبر و درنگ را جایز نمیدانست و بسیار مصرّ بود تا تقاضای اشخاص هر چه زودتر برآورده شود، به همین دلیل منزل او مورد مراجعه حاجتمندان زیادی بود. بعد از شهادت آن حضرت نیز شیفتگان ایشان دست توسل به سویش دراز میکنند و از آن وجود مقدس قضای حوائج خود را خواستارند و اطمینان دارند اگر با نیتی پاک به روح مطهرش متوسل شوند، مشکل آنان مرتفع میشود، با توجه به این توضیحات، یکی از القاب آن شخصیت بزرگ مستعجل است.(۳۲) آن سلحشور نامدار علوی را ابوالشّاره هم نامیدهاند و در توضیح آن میگویند این وجود بزرگوار علاوه بر خصال باطنی و سیرت پسندیده از زیبایی ظاهر و سیمای پر جاذبهای برخوردار بوده است. برخی گفتهاند این لفظ اشاره به این حقیقت دارد که اگر افرادی به نام حضرت ابوالفضل«ع» کاری را شروع کنند، ولی مسیری خلاف و پرآفت را طی کنند و در انجام نذر و شروطی که متعهد شدهاند مسامحه بورزند، به مکافات و جزای بدعهدی خود گرفتار میشوند، زیرا ایشان از بدعهدی و ناپاکی خشمگین میشود. بسیار دیده شده افرادی که به میثاق خود با حضرت عباس«ع» عمل نکردهاند، اموراتشان به مراحل خطرناکی منتهی شده است. به همین دلیل افرادی که از وجود مبارکش تبرک میجویند باید با نیت پاک و پایبندی به تعهدات خود به آن روح مطهر روی آورند.(۳۳) در روز عاشورا حضرت ابوالفضل«ع» در حالی که با مشک آب عازم خیمههای اهل حرم بود، ناگهان دو دستش توسط اشرار اموی قطع شدند و به درجة شهادت نائل آمد. چنین افتخاری موجب گردید که به ابوالفضل«ع» لقب طیار نیز بدهند، عنوانی که قبلاً به عموی او حضرت جعفربن ابیطالب«ع» داده شده بود، زیرا در یکی از غزوات دو دستش از تن جدا شد و به شهادت رسید.(۳۴) اعراب به بالاترین ردة فرماندهی سپاه که حُسن تدبیر و دلیری از خود نشان میدهند، کبشالکتیبه میگویند. حضرت ابوالفضل«ع» نیز با رشادتی بیمانند و در منصب سپهسالاری نیروهای تحت امر خود را برای مصاف با خصم دونصفت سازماندهی کرد. او فرماندهی فداکار بود که در حمایت بیدریغ از لشکر امام حسین«ع» استواری نشان داد و چون صاعقهای هولناک بر دشمنان و اهل باطل فرود آمد و این لقب به او اختصاص پیدا کرد.(۳۵) هر شخصیت بزرگی دربانی دارد که مردم به واسطة او با آن بزرگوار ارتباط برقرار میکنند، چنانکه رسول اکرم«ص» در شأن علی«ع» فرمود: « أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَاب(۳۶) : من شهر علم هستم و علی«ع» در آن است. کسی که میخواهد به این شهر وارد شود باید از در وارد گردد. حضرت عباس«ع» فرزند علی«ع» نیز در حیات و ممات دربان امام حسین«ع» بود و هرگز آن فروغ امامت وساطت عباس را رد نمیکرد و بابالحوائج بودن ابوالفضل ناظر بر این نکته است.(۳۷) از قول علامه طباطبایی گفتهاند که استادم عارف بزرگ مرحوم آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی فرمود: در هنگام کشف بر من آشکار گردید که وجود مقدس اباعبدالله الحسین«ع» مظهر رحمت الهی است و باب آن حضرت، سقای کربلا، سرحلقة ارباب وفا، بابالحوائج ابوالفضل العباس«ع» است. با توجه به این توضیحات بهخوبی مشخص میشود که چرا عباسبن علی«ع» را بابالحسین«ع» نامیدهاند.(۳۸) همچنین طبق نقل مورخان در یکی از روزهای جنگ صفین، عباس«ع» از پدر اذن گرفت تا به نبرد با دشمنان برود. پدر پذیرفت و فرزند نوجوان خود را با نقاب و به عنوان رزمندهای ناشناس به میدان جنگ فرستاد. حضرت ابوالفضل«ع» در عرصه رزم حرکتهای پرصلابتی از خود بروز داد بهنحوی که مشاوران نظامی معاویه از جولانهای این جوان سلحشور دچرا هراس شدند و نتوانستند در مورد فرستادن هماورد او به میدان تصمیم بگیرند. یکی از سرداران اموی فرزندانش را به عرصة رزم اعزام کرد تا حملات این نوجوان را دفع کنند، ولی تمام هفت فرزندش به دست این دلاور علوی به هلاکت رسیدند و خود نیز هنگامی که خواست به عباس«ع» حمله کند، با شمشیر آن سردار وارسته دو نیم شد. همگان از دلاوری و شجاعت عباس«ع» شگفتزده شدند. پس با فراخوانی پدر به قرارگاه پدر بازگشت. امیرمؤمنان به استقبالش رفت و نقاب از چهرهاش کنار زد و جبین فرزند را غرقه بوسه ساخت و حاضران تازه متوجه شدند که او قمر بنیهاشم است.(39) عباس«ع» در هیچ شرایطی خود را بر وجود امام حسین«ع» مقدم نمیدانست و اصولاً عظمت و صلابت عباس«ع» به برکت تابش نور مقدس سومین خورشید امامت بود. عباس«ع» در سفر کربلا از مدینه تا نینوا لحظهای از امام حسین«ع» جدا نشد و دوشادوش امام در پیشاپیش کاروان حسینی حرکت کرد. عبدالله بن ابیامحل بن حزام، برادرزادة امالبنین«س» نزد ابنزیاد به شفاعت برخاست و گفت عمهزادههایم به نینوا آمدهاند. اگر مصلحت میدانی برایشان اماننامهای صادر کن. فرزند زیاد پذیرفت. عبدالله که به تصور خود خدمت مهمی به خویشاوندان خود کرده بود، از آن اماننامه استفاده کرد تا ایشان را از معرکه نبرد عاشورا و همراهی با امام حسین«ع» نجات دهد. غلام عبدالله آن اماننامه را به کربلا آورد و به پسران مالبنین«س» نشان داد. حضرت عباس«ع» همصدا با برادران گفت: لعنت خداوند بر تو و اماننامهات باد. به ما امان میدهید، ولی به فرزند رسول اکرم«ص» امان نمیدهید.(۴0)
مقام حضرت عباس«ع» در فرمایش ائمه هدی«ع» یکی از شواهدی که خصال و مقام حضرت ابوالفضل«ع» را به اثبات میرساند، فرمودة معصومین«ع»، آن وجودهای مقدسی که به ضمائر و اسرار بندگان واقف هستند، در بارة ایشان است. بنا به فرمودة حضرت علی«ع»، حضرت عباس«ع» در پیشگاه خداوند مقام بسیار ارجمندی دارد. خداوند به جای دو دستش که در عاشورا فدا کرد، دو بال به او میدهد و او همچون جعفر طیار در فضای بهشت همراه فرشتگان پرواز میکند(41). چون حضرت علی«ع» در بستر شهادت قرار گرفت، عباس«ع» را فراخواند و او را به سینة خود چسباند و فرمود: «ولدی و سنقر عینی بک فی یوم القیامه؛(۴2) : بهزودی در روز قیامت و سرای جاوید دیدگانم به وجود تو روشن میشود. حضرت امام حسین«ع» بارها و در مناسبتهای گوناگون در شأن عباس«ع» گوهرافشانی فرموده است، از جمله در عصر عاشورا خطاب به عباس«ع» فرمود: یا عباس ارکب بنفسی یا اخی. جیتی تلقاهم فتقول لهم مالکم: ای عباس، برادرم، جانم فدایت باد. بر مرکب خود سوار شو و برو ببین آنان (دشمنان) را چه شده و چرا چنین میکنند؟(۴3) در این عبارت، امام حسین«ع» با تعبیری عالی عواطف خود را نسبت به عباس«ع» ابراز میدارد و در واقع مقامش را میستاید.
پینوشتها ۱ـ تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، طبع بیروت، ۱۴۰۶ ق، ج ۳، ص ۳۱۵، الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت داراحیاء التراث، ح ۲، ص ۵۵۹، شیخ عبدالله بحرانی، قم، مدرسه الامام المهدی، ص ۲۴۳. ۲ـ مقتل مقدم، عبدالرزاق مقرم، قم، بصیرتی، ص ۲۶۲. ۳ـ مقتل الحسین، خوارزمی، قم، مکتبه المفید، ج ۲، ص ۹. ۴ـ مقتل مقدم، ص ۲۹۷. ۵ـ احقاف، ۱۳ و ۱۴. ۶ـ اسوههای عاشورا، محمدعلی قطب، ترجمه افتخارزاده، مقدمه امام موسی صدر، ص ۱۰. ۷ـ از جمله این ناصحان مصلحتاندیش محمد حنفیه، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر و فرزدق بودند. نک: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹، مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۸، شیرالاحزان، ابن نما حلّی، ص ۲۰، انساب الاشراف بلاذری، ج ۳، ص ۱۶۳، کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۷۵. ۸ـ بحارالانوار الجامعه لذر الاخبار الاطهار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۴، ص ۳۲۶. ۹ـ زندگانی حضرت ابوالفضل عباس، باقر شریف قرشی، ترجمه سیدحسن اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۲۴. ۱۰ـ تنقیح المثال، علامه مامقانی، تهران، انتشارات جهان، بیتا، ج ۲، ص ۱۲۸، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، ابن صباغ مالکی، نجف، مطبعه عدل، ۱۳۰۳ هـ ق، ص ۱۲۵، ابصارالعین فی انصار الحسین، مرحوم محمد سماوی، قم، نوید اسلام، ۱۳۶۹، ص ۹۱ـ۹۰. ۱۱ـ انوار نعمانیه، سیدنعمتالله جزایری، ج اول، ص ۱۲۴، خصائص العباسیه، محمدابراهیم کرباسی، ص ۹۶. ۱۲ـ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸. ۱۳ـ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۹. ۱۴ـ خصائص العباسیه، ص ۱۰۵، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۵. ۱۵ـ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸، مقتل الحسین، مقدم، ص ۳۹۸. ۱۶ـ مستدرک الوسایل، محدث نوری، قم، آلالبیت، ۱۴۰۷ هـ ق، ج ۲، ص ۶۳۵. ۱۷ـ خصائص العباسیه، ص ۱۰۱ـ۹۹، معالی السبهلین، ج ۱، ص ۴۴۱ و ۴۵۲. ۱۸ـ پرچمدار نینوا، محمد محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، ص ۷۶، ۱۳۷۸. ۱۹ـ زندگی حضرت ابوالفضل العباس«ع»، باقر شریف قرشی، ص ۲۶، مأخذ قبل، ص ۷۷ـ۷۶. ۲۰ـ تذکره الشهداء، ملا حبیبالله شریف کاشانی، ص ۲۷۰، اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج ۱، ص ۶۲. ۲۱ـ حشر، ۹. ۲۲ـ اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳، ح ۱، ص ۶۱۰. ۲۳ـ معالی السبطین، ج اول، ص ۴۴۰. ۲۴ـ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۲، ص ۱۷۹. ۲۵ـ پرچمدار نینوا، ص ۸۲، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس«ع» در روز عرفه. ۲۶ـ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۸، کمل الزیارات، ابن قولویه، نجف، مطبعه مرتضویه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۸. ۲۷ـ برگرفته از زیارت حضرت عباس در روز عید فطر و قربان (مفاتیح الجنان). ۲۸ـ پرچمدار نینوا، ص ۸۳. ۲۹ـ پرچمدار کربلا، ص ۷۷. ۳۰ـ پرچمدار نینوا، ص ۷۸. ۳۱ـ ابوالفضل پرچمدار کربلا، صص ۶۹ـ۶۸. ۳۲ـ همان مأخذ، صص ۷۱ـ۶۹. ۳۳ـ همان منبع، صص ۷۳ـ۷۱. ۳۴ـ خصائص العباسیه، صص ۱۰۳ـ۱۰۲، العوالم، ص ۳۴۹، خصال صدوق، ص ۶۸. ۳۵ـ ابوالفضل پرچمدار کربلا، بدرالدین نصیری، تهران، محمدی، ۱۳۵۴، صص ۷۶ـ۷۴. ۳۶ـ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶، ج ۳، ص ۱۲۶. ۳۷ـ پرچمدار نینوا، صص ۸۶ـ۸۵. ۳۸ـ چهرة درخشان قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس«ع»، علی ربانی خلخالی، ج ۱، صص ۱۴۸ـ۱۴۷. ۳۹ـ معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۳۸، کبریت الاحمر، ج ۳، ص ۲۴. 40ـ الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۴، وقفه الطف، لوط بن یحیی ازدی (ابی مخنف) تحقیق: محمدهادی یوسفی، قم، ۴1ـ العباس، سید عبدالرزاق مقدم، ص ۷۵. 42ـ معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۵۴. 43ـ موسوعه کلمات الامام الحسین«ع»، معهد تحقیقات باقرالعلوم«ع»، قم، دارالمعروف، ۱۴۱۵ هـ ق، ص ۳۹۱.
سوتیترها:
1.
حضرت عباس«ع» یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوریها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجستهاش برای او همانندی نمیشناسد. او در نبرد نینوا اراده استوار و وصفناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمئن و آرام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دونصفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و آنان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت.
2. حضرت عباس«ع» علاوه بر سلحشوری شگفتآور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومهای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان آن حضرت امام حسین«ع» است، او در این مجموعه چون ماه میدرخشد.
3. از قول علامه طباطبایی گفتهاند که استادم عارف بزرگ مرحوم آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی فرمود: در هنگام کشف بر من آشکار گردید که وجود مقدس اباعبدالله الحسین«ع» مظهر رحمت الهی است و باب آن حضرت، سقای کربلا، سرحلقة ارباب وفا، بابالحوائج ابوالفضل العباس«ع» است. با توجه به این توضیحات بهخوبی مشخص میشود که چرا عباسبن علی«ع» را بابالحسین«ع» نامیدهاند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 294 |