تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,788 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
انسان ترازِ انقلاب اسلامی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 8، دوره 1394، شماره 397 - شماره پیاپی 398، فروردین 1394، صفحه 8-8 | ||
تاریخ دریافت: 04 مرداد 1395، تاریخ پذیرش: 04 مرداد 1395 | ||
اصل مقاله | ||
انسان ترازِ انقلاب اسلامی استاد اصغر طاهرزاده از آنجا که انقلاب اسلامی در راستای به فعلیت رساندن استعدادهای نهفته در خود، پس از هر مرحلهای باید با نگاه مجددی که به خود میاندازد، چگونگی ادامة راه را معلوم کند؛ لازم است به عقلی که جایگاه این انقلاب را میشناسد نظر کنیم و آن عقلی است ماوراء عقل غربی که تنها اهداف فرهنگ غربی را مد نظر دارد، وگرنه انقلاب اسلامی در آینده با همان خطری روبهرو میشود که در صدر اسلام با به صحنه آمدن مجدد عقل جاهلی روبهرو شد و عملاً پس از مدتی امویان توانستند معاویه را به جهان اسلام تحمیل کنند. عقلی که موجب قوام انقلاب اسلامی میشود، عقلی است که در کنار نظر به معاش مردم از نظر به عالم قدس و معنویت غافل نیست و برعکس عقل روشنفکری غربزده که از دولتها تحقق اهداف فرهنگ مدرن را مطالبه میکند، درصدد مطالبات فرهنگی و معنوی است تا بستر تربیت انسان تراز انقلاب اسلامی فراهم شود، انسانی که شخصیت معنوی امام «ره» را میفهمد و متوجه است که افق حضرت امام در این انقلاب کجاست. ما در این مرحله از انقلاب موظفیم با نظر به بحثی که در مقالة «نسبتها و تمایزات «انقلاب اسلامی» با «دولت اسلامی»» عرض شد، جایگاه «دولت اسلامی» و «نظام اسلامی» را مدنظر قرار دهیم تا با تضارب آرایی که در بین صاحبنظران پیش میآید، از دولت اسلامی و نظام اسلامی به تعریف جامعی برسیم. هرچند در این مرحله نمیتوان تعریفی قطعی ارائه داد، ولی لااقل میتوان به تعریف قابل توجهی از «انقلاب اسلامی» و «نظام اسلامی» و «دولت اسلامی» رسید و امکان تفکر در باره این سه موضوع را فراهم آورد. ما در موقعیتی قرار داریم که اگر صاحبان اندیشه جایگاه دولت و نظام اسلامی را نسبت به انقلاب روشن نکنند، میراثخوارانی که همواره به دنبال فرصتاند تا آثار گرانبهای تاریخ را به نفع خود مصادره کنند، بیکار نمینشینند و با طرح عقل روشنفکری غربی که پاسدار ارزشهای فرهنگ مدرنیته است، دولت را بهگونهای تعریف میکنند که هیچ نسبتی با اهداف انقلاب اسلامی نداشته باشد و عملاً انقلاب اسلامی را از انجام رسالت تاریخی خود باز دارد. ما وظیفه داریم از خود بپرسیم امام با طرح انقلاب اسلامی به کجا اشاره داشتند، چه هدفی را دنبال میکردند، راه رسیدن به آن هدف از کجا باید شروع شود و نسبت دولت اسلامی با آن اهداف چیست؟ امام در دوم فروردین سال 1368 یعنی در آخرین پیام خود میفرمایند: «مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که برعهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمام سعى و توان خود را در ادارة هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند».(۱) انقلاب اسلامی در صورت آرمانی خود به عنوان مقدمة ظهور حضرت مهدی«عج» و در راستای رسالت آن حضرت، بنا دارد زندگی زمینی بشر را به آسمان معنویت متصل گرداند و چرخش تاریخیای که رهبر معظم انقلاب در توصیف حرکت امام مطرح میکنند باید از همین جنس باشد(۲). بنابراین ابتدا باید با دقت هر چه بیشتر به انقلاب اسلامی و جایگاه آن بنگریم تا جایگاه نظام اسلامی و دولت اسلامی را بر اساس هدفی که در پیش داریم تعیین نماییم. در این باب توجه به نکات ذیل ضروری است: 1ـ آیا انقلاب اسلامی ظرف ظهور ارادة خاص الهی برای عبور از ظلمات دوران معاصر و تعالی بشر به زندگی قدسی یا طرحی است که صرفاً توسط امام و بدون نظر به عالم قدس و معنا ارائه شده است؟ برای جواب به این سئوال لازم است به شخصیت امام نظر کنیم که آیا صرفاً مثل یک دانشمند اسلامی، تئوری انقلاب اسلامی را مطرح کردند یا همچون فقیهی حکیم و عارفی دغدغهمند در ذیل فرهنگ مهدوی دغدغة تغییر تاریخ را داشتند و خداوند مطابق دغدغة آن مرد الهی راهکاری را مطابق ظرفیت این زمان بر قلب او اشراق نمود؟ امام صادق«ع» در این زمینه مىفرمایند: رسول خدا«ص» فرمودند: «یَحْمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرْنٍ عُدُولٌ یَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِید»؛ در هر قرنی انسانهاى متعادل و عدولى هستند که این دین را حمل میکنند و هرگونه تأویل اهل باطل و تحریف افراطیون و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مىگردانند، همان طور که کورة آهنگران پلیدى و چرکى آهن را پاک مىکند.(۳) حضرت رضا«ع» در باره شخصیتهایی چون امام میفرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بندهاى از بندگانش را برای اداره امور مردم انتخاب کرد، سینة او را گشاده مىگرداند تا در مدیریت خود کوچکترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آن چنان توانا مىشود که در جوابگویى به نیازهاى جامعه در نمىماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و بهخوبى مصلحت مردم را در نظر مىگیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ»(۴) پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهى است. بنابراین ما از طریق حضرت امام وارد مرحله تاریخی دیگری خواهیم شد که با تاریخ فرهنگ مدرنیته متفاوت است. 3ـ قرآن در وصف حضرت حق میفرماید: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ»(۵) به تعبیر علامه طباطبایی ربوبیت عبارت است از: «خلق بعد از خلق»،(۶) لذا هر تاریخی ظرف ظهور ارادة خاصی از حضرت حق است که انسانها برای رجوع به حق باید در متن آن تاریخ با حق مأنوس شوند وگرنه با خدائی انتزاعی و ذهنی زندگی خواهند کرد، نه با خدایی که هرلحظه برای هدایت ما در حال تجلی است. در این صورت عملاً هیچ اُنسی بین بندگان و خدا برقرار نمیشود، زیرا با چنین خدایی مأنوس نیستند و عقل و قلب مناسب احساس ارادة الهی در دوران خود را در خود رشد ندادهاند. 4ـ راز اینکه با آمدن پیامبر بعدی، تأکید بر باقی ماندن بر دین قبلی کفر محسوب میشود این است که اگر مؤمنین با آمدن پیامبر جدید با خدای قبلی زندگی کنند، عملاً با نور اسماء الهی که فعلاً در این دین ظهور کرده مأنوس نیستند و خدایی را که در ذهن خود دارند، میپرستند، در حالیکه اگر حقیقتاً با خدای پیامبر قبلی مأنوس بودند باید با نور آن خدا در جلوهای که مناسب زندگی دینی در امروز آنان است آشنا باشند و ببینند چگونه آن خدا در مظهری بس متعالی ظهور کرده است.(۷) 5ـ بزرگان فکر و اندیشه متذکر میشوند که تحولات تاریخی ابتدا در دلها رخ میدهند و از این جهت دلها دگرگون و خواستنها عوض میشود، زیرا دلها متأثّر از ارادة خاص حضرت حق در دوران خود هستند و وظیفة اندیشمندان، که آنها نیز از تجلیات ارادة الهی متأثّرند، تذکر به انسانها در راستای ارادة الهی است تا سستی و تنبلی و امیال نفس امّاره، مردمان را از تجلیات الهی محروم نکند، لذا کار اصلی امام و مقام معظم رهبری و وظیفه همة ما در این زمان میتواند قابل توجه باشد. صادق«ع» میفرمایند: «در حکمت داود هست «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ»(۸) بر عاقل است که زمانهاش را بشناسد و براساس شأنش با زمانهاش برخورد کند و زبان خود را از سخن گفتنی که مطابق زمانهاش نیست باز دارد.» در فهم آنکه تحول تاریخی ابتدا به ارادة الهی در دلها رخ میدهد همین بس که آن عارف کامل که متوجه ظهور ارادة الهی در این تاریخ بود فرمود: «اگر من هم برگردم، ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نکنید. اگر خمینى هم با شما سازش کند، ملت اسلام با شما سازش نمىکند.»(۹) و مقام معظم رهبری با نظر به چنین جایگاهی که از حضرت امام یافتهاند میفرمایند: «ملت ایران با رهبرى آن مرد عظیمى که بلاشک خداوند لمعهاى و لمحهاى از انوار طیبه در وجود او قرار داده بود، دنبالة همان راه را بهکار گرفت».(۱۰) 6ـ انقلاب اسلامی مثل هر مخلوقی با نظر به علت ایجادی و اهدافی که در آن مطرح است شناخته میشود. حال اگر متوجه باشیم که انقلاب اسلامی، اشراق و تجلی نور ارادة الهی بر قلب امام است، آن هم مطابق دغدغة ایشان برای تغییر تاریخ ظلمانی استکبار و با هدف رجوع به خدای مهدی«عج»، خداوند در همین راستا قلب مردم را نیز آمادة چنین حضوری در این تاریخ کرده است. پس نگاه صحیح به انقلاب اسلامی و به مردم وقتی پیدا میشود که در همین فضا باشد، وگرنه ما در تاریخی که انقلاب اسلامی شروع شد، زیست نمیکنیم و خواسته یا ناخواسته ناظر بر به بنبسترسیدن طرحهای فرهنگی خود خواهیم بود(۱۱) و دیر یا زود مردمی که مایلند متذکر نوری باشند که در این تاریخ بر قلبهایشان تجلی کرد، به ما پشت میکنند، زیرا ما با عقلی که به کمک آن میتوان از غرب عبور و به انقلاب اسلامی نظر کرد با آنها سخن نگفتهایم. 7ـ هراندازه این واقعیت را نادیده بگیریم که امام مظهر سلوک علمی و عملی این تاریخ است، بیشتر گرفتار بیفکری دوران خود میشویم. از خود بپرسیم چگونه باید در ذیل شخصیت امام سلوک کرد تا در تاریخی زندگی کنیم که راه به سوی خدای حی و قیوم دارد و ما را به حضوری برتر و به تاریخ ظهور مهدی «عج» میرساند. دولت اسلامی چگونه باید باشد که بیرون از اهداف انقلاب عمل نکند و زبانی که در کام دارد زبان مردم باشد؟ 8ـ البته برای ورود به چنین سلوک و تاریخی، عقل گرفتار فرهنگ مدرنیته کافی نیست. نباید در جستجوی عرصهای بود که هیچ آرامشی را در فضای استیلای فرهنگ مدرنیته به هم نزند و هیچ خلاف عادتی در آن ظهور نکند. سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام چیزی مثل آنچه از دنیای مدرن میشناسیم نیست.(۱۲) با چرخشی که باید در تاریخ رخ بدهد، ما نیز باید خود را آمادة حضور در ساحتی دیگر از تفکر و دولتمردانی را انتخاب کنیم که در تراز چنان تحولی باشند. 9ـ جریانهای فکری وفادار به انقلاب در نشستهای خود از نوعی عدم انگیزه برای رقابت تاریخساز با محافل سکولاریستی رنج میبرند. ریشة این عامل را باید در ضعف تعمّق در ماهیت حضور تاریخی انقلاب اسلامی در این دوران و عدم ارتباط سلوکی با ملکوت امام جستوجو کرد، یعنی دو موضوعی که مقام معظم رهبری بهخوبی شناختهاند و در نتیجه به عالیترین شکل جلو میروند و تلاش دارند ملت را نیز در مسیر حضور در تاریخی که انقلاب پدید آورده و در مسیر سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام هدایت کنند. 10ـ مسلماً انقلاب اسلامی در این دوران با بالندگی خاصی در حال ظهور است و با شناخت هرچه عمیقتر جایگاه تاریخی این انقلاب توسط دولتمردان، بهتر میتواند رسالت خود را انجام دهد. ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آن جهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کسی که برای درک بیشتر این انقلاب تلاش کند حقیقت آن را بهتر درک خواهد کرد. انقلاب اسلامی در مقابل سئوال از چیستیاش در حجاب میرود، ولی کسیکه سعی کند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد میتواند انقلاب اسلامی را بیابد. رهبر معظم انقلاب بدین لحاظ دائماً متذکر میشوند که حضور انقلاب اسلامی را در شکستهای ممتد آمریکا در صحنههای مختلف بنگرید. این یعنی نظر به حقیقت انقلاب در مظاهر مختلف. 11ـ کلید ورود به انقلاب اسلامی با نگاه اشراقی و با تعالی عقل قدسی در شناخت شخصیت امام نهفته است. اگر ایشان را عارفی سالک بدانیم، بر این نکته آگاه خواهیم بود که عارفان بهگونهای خود را تربیت میکنند که بتوانند رابطة قلبی با عالم ملکوت برقرار کنند و همواره خود را در معرض فیوضات الهی قرار میدهند تا خداوند مطابق دغدغة آنها اشراقات لازم را بر قلبشان جاری نماید. در این زمینه دو موضوع باید بررسی شود: یکی شخصیت امام و مقام عرفانی ایشان و دیگر تفاوت اشراقی که بر قلب عارفان دغدغهمند متجلی میشود با تئوریهای فکری اندیشمندان. الف) در مورد شخصیت عرفانی امام همین بس که مدتها در محضر آیتاللّه شاهآبادی بودند و به گفتة آیتاللّه حاج شیخ مهدی حائری یزدی حتی مواقعی هم که اسفار تدریس میکردند، درس اسفار ایشان بیشتر جاذبه عرفانی داشت و به اسفار هم از منظر ابن عربی نگاه میکردند.(۱۳) ایشان در تفسیر سورة حمد نشان دادند که در مقامات عرفانی از چه جایگاهی برخوردارند و چگونه به عالم نگرند.(۱۴) ب) در مورد تفاوت بین موضوع تجلیات اشراقی با موضوع عقلی و استدلالی، باید روشن شود که انسان وقتی در موضوعی تعقل میکند تا به نتیجه برسد، مجبور به داشتن قضیه است و صغرا و کبرای خاص و نتیجهای در محدودیت صغرا و کبرایِ قضیه است، ولی در موضوعات اشراقی چنانچه قلب آماده باشد، نوری از معرفت بر قلب او تجلی میکند که همة جوانب دغدغة وی در آن لحاظ شده است. از آنجا که قلب انسان همة شخصیت انسان است، وقتی حقیقتی بر قلب کسی متجلی میشود همة شخصیت او را فرا میگیرد. خداوند از یک سو در وصف قرآن که بر قلب رسول خدا «ص» نازل شده میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ»(۱۵) و از سوی دیگر میفرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوىإِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»(۱۶) او بر اساس میل خود سخنی نمیگوید. آنچه میگوید چیزی نیست مگر آنچه بر او وحی شده، زیرا قرآن با قلب و شخصیت رسول خدا«ص» متحد شده است، بر همین اساس سنت و سیرة رسول خدا«ص» عین وحی الهی است. در ذیل همین قاعده است که شخصیت امام عین انقلاب اسلامی است و ما میتوانیم از سیرة آن مرد الهی در صحنههای مختلف، انقلاب اسلامی را تفسیر کنیم و ببینیم ارادة الهی در این تاریخ به کجا اشاره دارد. 12ـ با توجه به موارد فوق معتقدیم انقلاب اسلامی یک حقیقت اشراقی است که بر قلب امام تجلی کرده و باید در ذیل اشراقی که با شخصیت ایشان متحد است، اهداف انقلاب اسلامی را در نظام اسلامی و در دولت اسلامی به فعلیت رساند. این امر البته راهکارهای خاص خود را دارد و انسان تراز خود را میطلبد. رهبر معظم انقلابدر سخنان خود پس از اعلام پیروزی آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور، از کارهای زمینمانده سخن به میان آوردند. آیا یکی از مهمترین کارهای زمینمانده، تربیت انسانهایی نیست که باید با عقل قدسی و معرفتی ربّانی متوجه حقیقت انقلاب اسلامی باشند تا در آینده بتوانند در ذیل شخصیت اشراقی امام امور اجرایی دولتها را مطابق اهداف انقلاب اسلامی مدیریت کنند و امید دشمن را که با تکیه بر امیال قشر خاکستری مردم ـ که تحتتأثیر فرهنگ و عقل غربیاند ـ میخواهد انتخابات را به نفع خود مصادره کند، به یأس تبدیل نمایند؟ 13ـ در روایت بسیار ارزشمندى از امام صادق«ع» داریم: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِی أَقَالِیمِ الْأَرْضِ فِی کُلِّ إِقْلِیمٍ رَجُلًا یَقُولُ عَهْدُکَ فِی کَفِّکَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَ لَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِیهِ فَانْظُرْ إِلَى کَفِّکَ وَ اعْمَلْ بِمَا فِیهَا»(۱۷) وقتى قائم قیام کند، به هر ناحیه از نواحى زمین کسى را مىفرستد و مىگوید تعهد و پیمانت ـ دستورالعملات ـ در کف دست توست، چون امر مهمى به تو روى آورد که آن را ندانى و در انجام آن سرگردان شوى، به کف دستت بنگر و تصمیم خود را بگیر و عمل کن. در ذیل اشراق مهدى«عج» هر یک از یاران حضرت دریچهاى مىشوند که عالم غیب و معنا بر قلبشان گشوده مىگردد. رابطه اشراقی با امام از این سنخ است و قرار گرفتن در ذیل فرهنگ دینى وقتى به صورت اشراقى واقع شد، جان و قلب انسان تحتالشعاع آن اشراق قرار میگیرد. انسان تراز انقلاب اسلامی با نظر به سیره و رهنمودهای حضرت امام متذکر اشراقاتی میشود که بر قلبش وارد میشود و میتواند در هرجایی که هست وجهی از وجوه امام باشد همچنانکه یاران حضرت مهدی «عج» هرجا که باشند، وجهی از آن حضرتاند و از اشراقاتی که در ذیل وجود مقدس آن حضرت دارند، راه را از چاه باز میشناسند. ما در انقلاب اسلامی شخصیتهایی مثل مرحوم شهید چمران و سرداران بزرگ دفاع مقدس را از این جنس مییابیم. از همه مهمتر مقام معظم رهبری هستند که در فضای اشراقی که بر قلب امام جاری شد، زیست و جامعه انقلابی را راهنمایی میکنند. لازم است در این انقلاب که مقدمة فرهنگ حضرت مهدی«عج» است این فرهنگ ترویج شود تا انسان ترازِ انقلاب اسلامی در همة جوانب به صحنه آید.
پینوشتها ۱ـ صحیفة امام، ج21، ص 325. ۲ـ مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» میفرمایند: واقعاً حضرت امام انسان عجیبى بود. اصلاً پیدایش و وجود این انسان با آن ابعاد، هیچ قابل تحلیل نیست جز اینکه بگوییم تفضّل الهى بود براى اینکه چرخشى در تاریخ و در حرکت قافلة عظیم بشرى به وجود آورد، دستى باید از غیب ظاهر مىشد، خداى متعال این دست را ظاهر کرد». (بیانات در تاریخ 1 خرداماه1369) ۳ـ بحارالأنوار، ج 27، ص 222. ۴ـ تحف العقول، ص 443. ۵ـ الرحمن، 29. ۶ـ در مورد معنای ربوبیت و «خلق بعد از خلق» نظر به مبحث حرکت جوهری ملاصدرا شده که میفرماید در هر مرتبه از حرکتِ مخلوق با تجلیات الهی قوهای از آن مخلوق به فعلیت تبدیل میشود و در مرتبة بعدی تجلی الهی همان تجلی قبلی نیست، بلکه تجلی دیگری است تا قوة بعدی را به فعلیت تبدیل کند. مثل وقتی فیض خداوند کودک چهار ساله را برای رسیدن به سن پنجسالگی ربوبیت میکند و سپس فیضی که افاضه میکند برای رساندن کودک پنجساله به شش سالگی است فیض جدیدی است، و بدین لحاظ همواره فیض الهی جدید است و خلق جدیدی را به صحنه میآورد و این معنای ربوبیت الهی یا «خلق بعد از خلق» است و ما همواره با فیض جدیدی روبهرو هستیم همانطور و قرآن در مورد کفار میفرماید: «بَلْ هُمْ فی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ» (ق، 15) آنها در آفرینش جدید تردید دارند. ۷ـ باید به همة پیامبران قبلی به عنوان رسولان خدا ایمان داشت، ولی نباید به دین پیامبران قبلی ایمان داشت. ۸ـ الکافی، ج2، ص 116. ۹ـ صحیفه امام، ج1، ص 303. ۱۰ـ 21 بهمنماه 1390. ۱۱ـ یک روز تبلیغات وهّابیّت مسئلهمان میشود و یک روز عرفانهای نوظهور. ۱۲ـ کاری که بعضی از روشنفکران مذهبی درصدد آن هستند تا انقلاب اسلامی را طبق اصول تجدّد تفسیر کنند، زیرا متوجه هیچ عقلی ماوراء عقل تجدّد نیستند، ولی فرزندان واقعی امام آن مرد الهی را عقلی حتی برتر از عقلِ حکمت و عرفان رسمی میدانند. ۱۳ـ نامة فرهنگ، شمارة 17، ص 104. ۱۴ـ در باره مقام عرفانی امام کافی است به مقدمة کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافة والولایه» از استاد سیدجلالالدین آشتیانی رجوع شود که میفرماید: «یکى از آثار نفیس در مبحث نبوت و ولایت، به طریقه محققان از عرفا و کمّل از حکماى اسلامى، رساله مصباح الهدایة إلى الخلافة و الولایة اثر سید سادات و ماجد العرفاء و الفقهاء، قدوة الحکماء المتألهین، استاد محقق در حکمت متعالیه، مرحوم مبرور، حضرت امام خمینى، سقىاللّه تربته، مىباشد. مرحوم امام کتاب سرّ الصلاه را که بهحق اثرى است بىنظیر و شرح دعاء السحر و اثر حاضر را به زبان عرفان ـ که لسان خاص این قبیل از آثار است و جز خامه کامل از ارباب عرفان هیچ قلمى را توانایى آن نیست که اثرى قابل دوام و کتابى که حق مطلب عرفانى را ادا نماید به وجود آورد. در نحوة سیر یا سریان و به عبارت دیگر، ظهور حقیقت «نبوت تعریفیه» و ولایت محمدیه و علویه در کافه ذرارى وجود، مطالب دقیق و تحقیقی به قید تحریر آوردهاند که خاص خواص و در بعضى از موارد ابتکارى است. مرحوم امام، أعلى اللّه درجته فی المراتب العلمیه و العملیه، در ذوق و سلیقه علمى و پرهیز از ذکر مطالب غیر لازم نظیر ندارند. یکى از علل جاذبه قابل توجه در آن بزرگ زمانه، علاوه بر نظم و ترتیب خاص در درس و بحث، جامعیت او بود. ۱۵ـ شعراء، 192 تا 194. ۱۶ـ نجم، 3 و4. ۱۷ـ بحارالانوار، ج 52، ص 365، محمدبن ابراهیم نعمانى، الغیبه، ص 319.
سوتیترها:
1. عقلی که موجب قوام انقلاب اسلامی میشود، عقلی است که در کنار نظر به معاش مردم از نظر به عالم قدس و معنویت غافل نیست و برعکس عقل روشنفکری غربزده که از دولتها تحقق اهداف فرهنگ مدرن را مطالبه میکند، درصدد مطالبات فرهنگی و معنوی است تا بستر تربیت انسان تراز انقلاب اسلامی فراهم شود.
2. ما وظیفه داریم از خود بپرسیم امام با طرح انقلاب اسلامی به کجا اشاره داشتند، چه هدفی را دنبال میکردند، راه رسیدن به آن هدف از کجا باید شروع شود و نسبت دولت اسلامی با آن اهداف چیست؟
3. در مورد شخصیت عرفانی امام همین بس که مدتها در محضر آیتاللّه شاهآبادی بودند و به گفتة آیتاللّه حاج شیخ مهدی حائری یزدی حتی مواقعی هم که اسفار تدریس میکردند، درس اسفار ایشان بیشتر جاذبه عرفانی داشت و به اسفار هم از منظر ابن عربی نگاه میکردند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 550 |