تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,106 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,036 |
نزاع بر سر حرفِ آخر، بررسى و نقد کتاب حرفِ آخر، اثر تامس نیگل | ||
نقد و نظر | ||
مقاله 16، دوره 9، شماره 34-33، فروردین 1383، صفحه 522-583 اصل مقاله (369.72 K) | ||
نوع مقاله: تخصصی | ||
نویسنده | ||
محمد لگنهاوسن ترجمه منصور نصیرى | ||
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی | ||
تاریخ دریافت: 26 مرداد 1395، تاریخ پذیرش: 26 مرداد 1395 | ||
چکیده | ||
تامس نیگل در حرف آخر1 استدلال مى کند که مدّعیات عقل داراى نوعى غائیت یا جایگاه مطلق است. مسیر اصلى استدلال وى از شهرت نسبتاً زیادى برخوردار است: تلاش هایى که براى تضعیف عقل صورت مى گیرد, خودشکن است. هم چنین مضمون و برآیند سخن وى دربردارنده مغالطه ضد شخص2 است; زیرا برآیند سخنان وى آن است که بسیارى از کسانى که شیفته نوعى شک گرایى, نسبى گرایى, کل گرایى, پساتجدّدگرایى یا ضد عقل گرایى مى شوند, افرادى به دردنخور, سبک مغز و آشفته ذهن هستند. او به حق رواج شک گرایى را در (حوزه هاى ضعیف تر فرهنگ) به عنوان امرى خام و عامیانه محکوم مى کند و از رشد کاهلیِ فکریِ افراطى در فرهنگ معاصر و فروپاشى استدلال جدّى در پایین ترین بخش هاى علوم انسانى و علوم اجتماعى, سخت خشمگین است. اما گستره وسیع نکوهش و هشدار نویسنده نگریستن از ناکجا (The View From Nowhere) که متوجه همه کسانى است که به دنبال ایجاد نوعى محدودیت بر مدّعیات مطلق عقل و علم هستند, عجیب مى نماید, چرا که نیگل در کتاب نگریستن از ناکجا بر این اندیشه که هیچ یک از مواضع عین گرایانه و ذهن گرایانه3 نمى توانند هیچ گونه شأن و جایگاه مطلق داشته باشند, بلکه باید این دو موضع یکدیگر را تکمیل کنند, مى تازد. به هر حال, من یقیناً نمى خواهم به دفاع از نوعى سبک مغزى متهم شوم! مرگ بر نسبى گراییِ عامیانه! اما باید تأکید کنم که حمله نیگل بر ذهن گرایى بسیار ضعیف مى نماید, تقریباً نظیر آن که گفته شود, هرکس که از همان نوع سلاحى استفاده کند که ما در اختیار داریم, باید عضو ارتش ما باشد. آن چه نیگل به آن شأن مطلق مى دهد, صرفاً هرگونه تفکّر نظام مند نیست, بلکه استدلال براساس منطق نوین و متداول است که به قصد رسیدن به حقیقت عینى مطلق و بدون هرگونه قیود نسبى گرایانه یا ذهن گرایانه انجام مى شود. [برخلاف تصور نیگل] این واقعیت که منتقدان منطق ما, در حمله به این منطق عناصرى از خود آن را به کار مى گیرند, مستلزم هیچ گونه پارادوکس خود ارجاعى (self-referential paradoxs) نیست. هنگامى که قاتل براى کشتن قربانى خود از اسلحه وى استفاده مى کند, هرگز نیازى به خودکشى ندارد. هرچند تأمّلات مطرح شده در این جا, که با مطالعه کتاب نیگل به ذهنم رسیده, عمدتاً انتقادآمیز هستند, باید اعتراف کنم که خود را کاملاً مدیون آثار او مى دانم, آن هم نه فقط این کتاب, (که از نظر من, حتى اگر بهترین کتاب نیگل نباشد, کتاب واقعاً جالبى است) بلکه بسیارى از نوشته هاى وى که نیگل در آن ها شجاعت و شهامت مواجهه با نتایج ناخوش آیند را به نمایش مى گذارد. در واقع, او نوعى نگرش (هرچه باداباد) یا (وَلو بَلَغَ ما بَلَغَ) را در پیش گرفته که به نظر من, قابل تحسین است. آن چه پیش روى شماست, اندکى بیش از مرور یک کتاب است, و در واقع, نکاتى است که من در طى چند سال با آن ها کلنجار رفته ام. این نوشته را به عنوان هدیه اى به نیگل تقدیم مى کنم, هرچند ممکن است برخى آن را ستایشى تقریباً دوپهلو و نیش دار و از این رو, ناپسند بدانند, با این حال, نکات مطرح شده در آن برخاسته از احترام خالصانه اى است که آمیخته با اختلاف نظر ژرف من با نیگل شده است. 4 هم چنین مى توان این نقد را مجموعه اى از رهنمودهایى دانست که درباره چگونگى ردّ انواع نسبى گرایى و ذهن گرایى, که در قالب تلاش هایى براى متزلزل ساختن یقینى بودن باورهاى دینى به کار گرفته شده, مطرح شده اند. در استدلال هایى که در ردّ دیدگاه نیگل مطرح کرده ام, تلاش کرده ام تا در ارائه پاسخ به مسائلى که وى مطرح کرده, از فلسفه و عرفان اسلامى بهره ببرم, البته مقصودم این نیست که بدون چون و چرا همه دیدگاه هاى اندیشمندان اسلامى را بپذیریم, بلکه تنها امیدوار بوده ام که دیدگاه هایى را مطرح کنم که به نوعى با روحیه خدامحورى و دین مدارى حاکم بر ایشان هماهنگ باشد. | ||
عنوان مقاله [English] | ||
نزاع بر سر حرفِ آخر، بررسى و نقد کتاب حرفِ آخر، اثر تامس نیگل | ||
نویسندگان [English] | ||
Mohammad Legenhousen | ||
چکیده [English] | ||
تامس نیگل در حرف آخر1 استدلال مى کند که مدّعیات عقل داراى نوعى غائیت یا جایگاه مطلق است. مسیر اصلى استدلال وى از شهرت نسبتاً زیادى برخوردار است: تلاش هایى که براى تضعیف عقل صورت مى گیرد, خودشکن است. هم چنین مضمون و برآیند سخن وى دربردارنده مغالطه ضد شخص2 است; زیرا برآیند سخنان وى آن است که بسیارى از کسانى که شیفته نوعى شک گرایى, نسبى گرایى, کل گرایى, پساتجدّدگرایى یا ضد عقل گرایى مى شوند, افرادى به دردنخور, سبک مغز و آشفته ذهن هستند. او به حق رواج شک گرایى را در (حوزه هاى ضعیف تر فرهنگ) به عنوان امرى خام و عامیانه محکوم مى کند و از رشد کاهلیِ فکریِ افراطى در فرهنگ معاصر و فروپاشى استدلال جدّى در پایین ترین بخش هاى علوم انسانى و علوم اجتماعى, سخت خشمگین است. اما گستره وسیع نکوهش و هشدار نویسنده نگریستن از ناکجا (The View From Nowhere) که متوجه همه کسانى است که به دنبال ایجاد نوعى محدودیت بر مدّعیات مطلق عقل و علم هستند, عجیب مى نماید, چرا که نیگل در کتاب نگریستن از ناکجا بر این اندیشه که هیچ یک از مواضع عین گرایانه و ذهن گرایانه3 نمى توانند هیچ گونه شأن و جایگاه مطلق داشته باشند, بلکه باید این دو موضع یکدیگر را تکمیل کنند, مى تازد. به هر حال, من یقیناً نمى خواهم به دفاع از نوعى سبک مغزى متهم شوم! مرگ بر نسبى گراییِ عامیانه! اما باید تأکید کنم که حمله نیگل بر ذهن گرایى بسیار ضعیف مى نماید, تقریباً نظیر آن که گفته شود, هرکس که از همان نوع سلاحى استفاده کند که ما در اختیار داریم, باید عضو ارتش ما باشد. آن چه نیگل به آن شأن مطلق مى دهد, صرفاً هرگونه تفکّر نظام مند نیست, بلکه استدلال براساس منطق نوین و متداول است که به قصد رسیدن به حقیقت عینى مطلق و بدون هرگونه قیود نسبى گرایانه یا ذهن گرایانه انجام مى شود. [برخلاف تصور نیگل] این واقعیت که منتقدان منطق ما, در حمله به این منطق عناصرى از خود آن را به کار مى گیرند, مستلزم هیچ گونه پارادوکس خود ارجاعى (self-referential paradoxs) نیست. هنگامى که قاتل براى کشتن قربانى خود از اسلحه وى استفاده مى کند, هرگز نیازى به خودکشى ندارد. هرچند تأمّلات مطرح شده در این جا, که با مطالعه کتاب نیگل به ذهنم رسیده, عمدتاً انتقادآمیز هستند, باید اعتراف کنم که خود را کاملاً مدیون آثار او مى دانم, آن هم نه فقط این کتاب, (که از نظر من, حتى اگر بهترین کتاب نیگل نباشد, کتاب واقعاً جالبى است) بلکه بسیارى از نوشته هاى وى که نیگل در آن ها شجاعت و شهامت مواجهه با نتایج ناخوش آیند را به نمایش مى گذارد. در واقع, او نوعى نگرش (هرچه باداباد) یا (وَلو بَلَغَ ما بَلَغَ) را در پیش گرفته که به نظر من, قابل تحسین است. آن چه پیش روى شماست, اندکى بیش از مرور یک کتاب است, و در واقع, نکاتى است که من در طى چند سال با آن ها کلنجار رفته ام. این نوشته را به عنوان هدیه اى به نیگل تقدیم مى کنم, هرچند ممکن است برخى آن را ستایشى تقریباً دوپهلو و نیش دار و از این رو, ناپسند بدانند, با این حال, نکات مطرح شده در آن برخاسته از احترام خالصانه اى است که آمیخته با اختلاف نظر ژرف من با نیگل شده است. 4 هم چنین مى توان این نقد را مجموعه اى از رهنمودهایى دانست که درباره چگونگى ردّ انواع نسبى گرایى و ذهن گرایى, که در قالب تلاش هایى براى متزلزل ساختن یقینى بودن باورهاى دینى به کار گرفته شده, مطرح شده اند. در استدلال هایى که در ردّ دیدگاه نیگل مطرح کرده ام, تلاش کرده ام تا در ارائه پاسخ به مسائلى که وى مطرح کرده, از فلسفه و عرفان اسلامى بهره ببرم, البته مقصودم این نیست که بدون چون و چرا همه دیدگاه هاى اندیشمندان اسلامى را بپذیریم, بلکه تنها امیدوار بوده ام که دیدگاه هایى را مطرح کنم که به نوعى با روحیه خدامحورى و دین مدارى حاکم بر ایشان هماهنگ باشد. | ||
مراجع | ||
1. Thomas Nagle, The Last Word, New York: Oxford University Press, 1997. 2 . مغالطه ضد شخص یا ضد انسان (ad hominem) مغالطه اى است که در آن به جاى ردّ مستدل دیدگاه طرف مقابل, شخصیت وى نقد شود; مثلاً به جاى نقد دیدگاه یک فیلسوف گفته شود که وى دچار فساد اخلاقى یا معتاد به مشروبات الکلى است! (Dictionary of Philosophy and Religion, Eastern and Western Thought, W.L. Reese. Humanities Press, 1980, p.555.) 4 . در این نوشته اعداد انگلیسیِ داخل پرانتز, مربوط به صفحات مورد استناد کتاب حرف آخر هستند. Otto Neurath,Protokollstze, Erkenntnis 3 (1932), 206. 6 . ایتالیک از نویسنده مقاله است. Graham Priest, An Introduction to Non-Classical Logic (Cambridge: Cambridge University Press, 2001). 8 . براى اطلاع از دیدگاهى تجربه گرایانه درباره علم که صراحتاً از تلاش براى پایه ریزى دیدگاهى جامع درباره جهان دورى مى کند, ر.ک: Bas Van Fraassen, The Empirical Stance (New Haven: Yale, 2002). 9 . رابرت نوزیک نیز در کتاب زیر این نکته را در ردّ نیگل بیان داشته است: Rober Nozick, Invariances (Cambridge: Harvard University Press, 2001), 2-3. 10 . براى نمونه ر.ک: Morris Kline, Mathematics and the Search for Certainty (New York: Oxford, 1985). 11 . مانند مثال زیر: W. G. Lycan, Real Conditionals (Oxford: Oxford University Press, 2001). ترجمه فارسى رساله (از دکتر احمد احمدى) با متن انگلیسى آن, که در این مقاله ترجیح داده ایم, تفاوت هاى اندکى دارد. (م) Collected Papers (Cambridge: Harvard University Press, 1931-35) 4. 530ff., 5.411ff., 5.438ff.,; Edward C. Moore, ed., Charles S. Peirce: The Essential Writings (New York: Harper & Row, 1972), 268, 291. 17 . براى آشنایى و توضیح بیش تر بحث, ر.ک: 18. See Greg Restall زCarnapصs Tolerance, Meaning and Logical Pluralismس, Journal of Philosophy Xcix, No.8, Aug.2002, 426-443. Shaughan Lavine, Understanding the Infinite, (Cambridge: Harvard University Press, 1994). 20 . گزاره هاى درجه اول (first-order statements) گزاره هایى هستند که درباره خود اشیاى خارجى و بیان گر روابط اشیاى خارجى است. مثل گزاره (جاذبه زمین وجود دارد) یا (آهن از چوب سنگین تر است); برخلاف گزاره هاى درجه دوم که درباره گزاره هاى درجه اوّل و ناظر به آن هاست; مثلاً مى گوییم: گزاره (آهن از چوب سنگین تر است) موجّه است. James Boswell, Life of Johnson 22 . اصطلاح grueish مرکب است از دو واژه (green) (سبز) و (blue) (آبى) و یک پسوند که نلسن گودمن آن را براى توضیح این احتمال شک گرایانه ابداع کرده است که مثلاً از کجا مى فهمیم که رنگ یک شىء آبى است یا سبز و نه هم آبى و هم سبز (سابى). (ر.ک: نلسن گودمن, واقعیت, افسانه و پیش بینى, ترجمه رضا گندمى نصرآبادى, انتشارات مفید, قم, بهار1381) Ralph Barton, Perry, Philosophy of the Recent Past (New York: Charles Scribnersص Sons, 1926). 26 . ر.ک: على اکبر احمدى, نظریه صدق تارسکى, دانشگاه تبریز, مؤسسه تحقیقاتى علوم اسلامى ـ انسانى, تبریز 1382 . (این کتاب در اصل رساله دکتراى مؤلف به راهنمایى دکتر محمد لگنهاوسن است).(م) 28. Richard Rorty, Philosophy and the Mirror of Nature ش(Princeton: Princton University Press, 1979). استدلال هارمن در ردّ مطلق گرایى پیش تر با مشخصات زیر چاپ شده است: زIs There a Single True Morality?س in David Copp and David Zimmerman (eds.), Morality, Reason and Truth (Totowa: Roman & Littlefield, 1985), 27-48. 35 . قرنتیان, اوّل, 13:12 . 38. Chittick William C., The Sufi Path of Love (Albany, SUNNY, 1983), 19. (ترجمه فارسى آن (با اندکى تصرف): راه عرفانى عشق: تعالیم معنوى مولوى, ترجمه شهاب الدین عباسى; تهران: پیکان, چاپ اوّل, 1382 ). 42. Wainwright, William J. شReason and the Heart: A Prolegomenon to a Critique of Passional Reasonص (Ithaca: Cornell University Press, 1995). 46 . وین رایت (در صفحه102 کتاب خود) این نوع استدلال را به ویلیام جیمز نسبت داده و به نقد آن پرداخته است. 47. Nozick, Robert, The Nature of Rationality (Princeton: Princeton University Press, 1993). مسئله تکامل و عقلانیت هم چنین با تفصیل بیش تر در کتاب زیر که آخرین کتاب نوزیک است, بحث شده است: Robert Nozick, Invariances: The Structure of the Objective World (Cambridge: Harvard University Press, 2001). 54 . فیه مافیه, مولانا جلال الدین رومى, با تصحیح بدیع الزمان فروزانفر; تهران: امیرکبیر, چاپ پنجم, 1362, ص5 .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,109 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 411 |