| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,534 |
| تعداد مقالات | 35,975 |
| تعداد مشاهده مقاله | 15,797,456 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,247,266 |
حرف های سارا (ص 4 و 5) | ||
| سنجاقک | ||
| مقاله 2، دوره 13، مرداد 95 - شماره پیاپی 137، مرداد 1395، صفحه 4-5 | ||
| نوع مقاله: داستان | ||
| تاریخ دریافت: 02 شهریور 1395، تاریخ پذیرش: 02 شهریور 1395 | ||
| اصل مقاله | ||
|
حرفهای سارا رقیه ندیری سارا به تلویزیون نگاه کرد. مردها و زنهای زیادی را دید که در حرم داشتند دعا میخواندند. حیاط حرم امام رضا(ع) را شناخت. یادش آمد. در آنجا عکس گرفته بود و بازی کرده بود. مادر داشت مراسم را میدید و دعا میخواند. سارا کنار مادرش نشست؛ ولی نتوانست کلمههای دعا را از روی کتاب مادرش بخواند. ناراحت شد. به مادر گفت: «من که نمیتوانم دعا بخوانم!» مادر لُپ گردالی سارا را بوسید و گفت: «تو میتوانی حرفهایت را به خدا بگویی.» سارا کنار پنجره رفت و فکر کرد. از پنجره دید یک پیشی روی دیوار نشسته و دارد به ماهیهای حوضشان نگاه میکند. دعا کرد: «خدایا! به پیشی غذا بده تا سیر شود و ماهیهای ما را نخورد.» بعد فکر کرد تا ببیند دیگر چه حرفهایی دارد که با خدا بزند. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 278 |
||