تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,280 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,192 |
با نمک یا بدون نمک؟ (ص 26 و 27) | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 12، دوره 27، مرداد 95 - شماره پیاپی 317، آذر 1395، صفحه 26-27 | ||
نوع مقاله: گفت و گو | ||
تاریخ دریافت: 03 آذر 1395، تاریخ پذیرش: 03 آذر 1395 | ||
اصل مقاله | ||
با نمک یا بدون نمک؟ تهیه و تنظیم: نسرین نوشامینی «سام سلماسی» هنرمند جوان و خوشقریحهی کشورمان، متولد 1360 در تهران است. او مدرک کارشناسی در رشتهی زبان انگلیسی دارد. وی علاوه بر تصویرگری کتابهای کودک و نوجوان، کاریکاتوریست نیز هست و در بسیاری از نمایشگاههای مطرح ایران و جهان حضور داشته است. با او دربارهی هنر کاریکاتور به گفتوگو نشستهایم. کلام او در عین سادگی، بسیار پربار و کاربردی است. این گفتوگو را از دست ندهید. آقای سلماسی! دوران نوجوانی شما چگونه گذشت؟ آیا این دوران در شکوفایی هنری شما اثرگذار بود؟ من دوران کودکی و قبل از مدرسه را در شمال کشور (شهر چالوس) بودم که جای بسیار زیبایی برای هر کودکی است. از اول ابتدایی تا آخر راهنمایی ساکن مشهد بودم و در این سالها والدینم، مخصوصاً پدرم مشوق نقاشی من بودند؛ در مدرسه هم همینطور. آن زمان که اینترنت نبود و دسترسی به اطلاعات برای من نامیسر، از هر چیزی که به نقاشی و کاریکاتور مربوط باشد، استقبال میکردم. از کارتون گرفته تا مجلات خارجی و داخلی و عکس آدامس و شکلات. قبل از مدرسه، پدرم کاغذهای نقاشیام را از کاغذهای کیلویی ساندویچفروشی تأمین میکرد؛ چون دفتر نقاشی جوابگو نبود. آنچه شما را به کشیدن کاریکاتور، سوق داد و باعث پیوندتان با این هنر شد، چه بود؟ یک مجلهی سیاه و سفید قدیمی داشتم که حدود صد صفحه و جزء کتابهای پدرم بود. کاریکاتورها و کمیکهای این مجله در بالاترین سطح دنیا بودند. من گاهی ساعتها آنها را نگاه میکردم و از رویشان نقاشی میکردم. بعدها، فکر کنم سال 70 بود که اولین شمارهی مجلهی طنز و کاریکاتور آقای جواد علیزاده منتشر شد. قبلاً یک کتابچه دربارهی فوتبال و جام جهانی نود از ایشان دیده بودم و حسابی عاشقش بودم. طنز و کاریکاتور هم تم فوتبالیاش به بقیهی متونش میچربید و کاریکاتورهای چهرهی خارجی هم چاپ میکرد و من با مولاتیه، ریکو، مورشوان، کینو، موردیلو، کوزوبوکین و... آشنا شدم. اولین کاریکاتوری را که کشیدید، به یاد دارید؟ همین مجلهی طنز و کاریکاتور مسابقه هم میگذاشت. اولین کاریکاتورم فکر کنم چهرهی «وودی آلن» بود که در مسابقه شرکت داده و چاپ شد. فکر کنم آن زمان دوازده یا سیزدهساله بودم. سوژههای کاریکاتورهایتان را چهطور پیدا میکنید؟ همانطور که یک نویسنده، شاعر، فیلمساز و هر کس که کار موضوعی میکند، با توجه به جامعه و دغدغههای آن موضوع را پرداخت میکنم. شما بازخورد کاریکاتورهایتان را در جامعه و میان مردم چگونه پیگیری میکنید؟ وقتی در مجله یا روزنامه فعالیت کنید، این بازخورد ملموستر است. در اینترنت هم میشود تکتک دنبالکنندگان کارهایتان را بشمرید؛ ولی اول از همه، خودتان باید داور کارتان باشید. اگر کاری ضعیف است، ازش دفاع نمیکنم و کار خوب هم خودش را نشان میدهد. آیا شما تحصیلات دانشگاهی و دورههای آموزشی را برای کسانی که میخواهند قدم در این راه بگذارند، توصیه میکنید؟ تحصیلات و آموزش همیشه انسان را رو به جلو میبرد. کلاسهای کاریکاتور در خانهی کاریکاتور برگزار شده و بهترین استادان هم آنجا تدریس کردهاند. این کلاسها مفید هستند؛ به شرطی که دانشجو پایهی اول را خودش ساخته باشد. باید قلمش قوی باشد، طراحی را بلد باشد و حس طنزش را هم تست کرده باشد. کاریکاتور اصولی دارد که اگر آنها را از معلم بیاموزیم، راحتتر است تا اینکه خود در آثار برتر جهان آنها را کشف کنیم؛ ولی تحصیلات آکادمیک در زمینهی کاریکاتور را الزامی نمیبینم. یک کاریکاتوریست عناصر و مؤلفههای طرح خود را از کجا الهام میگیرد؟ چه چیزهایی هستند که الهامبخش شمایند؟ کاریکاتوریست با ذهن باز به استقبال دنیا میرود؛ ولی باز هم چهارچوب خاصی برای موضوعهایش تعیین میکند؛ حتی در فانتزیترین دنیاها هم اصولی وجود دارد، منطبق با جهانی که تعریف شده. یک اصل مهم برای کاریکاتوریست ژورنالیستی این است که برای فرهنگ و مردم کشورش کاریکاتور بکشد. دیدن آثار خارجی لازم است؛ به شرطی که تأثیر مستقیم روی قلم و تفکر کاریکاتوریست نگذارد. جایگاه کاریکاتور در مطبوعات امروز ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ پس از چاپ نشریاتِ تمامکاریکاتور، تأسیس خانهی کاریکاتور و نمایشگاه دوسالانهی تهران، کاریکاتور در ایران جان گرفت. مجلههای فکاهیون و گلآقا بنیانگذار نهال این هنر بودند؛ اما جدی گرفته نمیشدند، تا اینکه صنف کاریکاتور شکل گرفت. متأسفانه همچنان میبینیم کاریکاتوریستها به تیزرسازی و تبلیغات روی میآورند و هنر انیمیشن هم از این بیتوجهی رنج میبرد! تا به حال شده در اطراف خود چیزی ببینید و ناگهان بنشینید و دست به کار کشیدن کاریکاتور شوید؟ بله، ولی معمولاً این نوع کار سریع نیاز به روتوش دارد و شاید طی چند طرح، کلاً یک ایدهی دیگر بشود؛ ولی انگیزه که باشد باید کار کرد. عرصهی کاریکاتور، عرصهی پردردسری است؛ تا به حال شده که شما را تنبیه کنند یا دردسری برایتان پیش بیاید؟ چون هرگز سراغ کار سیاسی نرفتم، به مشکلات طاقتفرسای برخی کاریکاتوریستها دچار نشدم. در حال حاضر برای بچهها کار میکنم؛ هم کسی دعوایم نمیکند، هم بچهها خیلی باجنبهتر از بزرگترها هستند. برخی (شاید از سر شوخی) میگویند کاریکاتوریستها کسانی هستند که میخواستند نقاش شوند؛ اما چون نتوانستهاند، کاریکاتوریست شدهاند. شما برای آنها چه جوابی دارید؟ اگر واقعاً نقاشی بلد نباشد، حق با همین برخی است؛ ولی یک کاریکاتوریست هنرمند، حتماً نقاشی هم میکند. با توجه به اینکه کاریکاتور یک هنر طنزآلود است، آیا خود کاریکاتوریستها در زندگی شخصیشان، آدمهای شوخطبع و طنزپردازی هستند؟ تا جایی که من دیدهام، همینطور بوده است؛ حتی آنهایی که خجالتی هستند، ذهن طنازی دارند و کافی است دو کلمه در مورد چیزی نظر بدهند. کاریکاتوریست بودن پردرآمد است؟ باید شغل دیگری در کنارش داشت. دنیای بدون کاریکاتور، از نظر شما چه جور دنیایی خواهد بود؟ مثل ماشینی که چرخهایش مربع باشد؛ خستهکننده و حالبههمزن. اگر کاریکاتوریست نمیشدید، الآن چه شغلی داشتید؟ تصویرگر. میتوانید یک جمله با «سام سلماسی» بسازید؟ دَلد گِلِفته سینوسام سلما سی دَلَجه زیلِ صِفله. سؤالی هست که دوست داشتید میپرسیدم و نپرسیدم؟ احوالم را نپرسیدید. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 306 |