تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,145 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,062 |
تاملی دوباره درباره اخلاق و دین | ||
نقد و نظر | ||
مقاله 6، دوره 4، شماره 14-13، دی 1376، صفحه 186-203 اصل مقاله (7.36 M) | ||
نوع مقاله: تخصصی | ||
تاریخ دریافت: 07 بهمن 1395، تاریخ پذیرش: 07 بهمن 1395 | ||
چکیده | ||
کسان بسیاری هستند که معتقدند اخلاق، به نحوی از انحا، نیازمند پشتیبانی دین است. یکی از مدلولهای بسیار این ادعای مبهم و چندپهلو (3) عبارت است از این که: حقایق اخلاقی خاصی هستند که تنها به دلیل حقیقت [داشتن] حقایق دینی خاصی، حقیقت دارند. بویژه این که حقیقت داشتن ادعاهای خاصی راجع به درستی (یا نادرستی) فعل خاصی، وابسته به حقیقت داشتن ادعاهای دینی خاصی است مبنی بر این که خداوند از ما میخواهد آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم). این عقیده، در اصل، برخی پارههای اخلاق را بر اراده خدا مبتنی میسازد. فیلسوفان، عموما با چنین ادعاهایی موافق نبودهاند. و استدلالی هست (که نیای آن، استدلالی است در اوثیفرون (4) [ دینداری]) که به قصد نشان دادن بطلان چنین ادعاهایی مطرح گشته است. سیر استدلال از این قرار است: قائلان به آن ادعا، ترتیب امور را عکس کردهاند. درستی (یا نادرستی) فعل خاصی به خاطر این نیست که خداوند از ما میخواهد آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم)، بلکه خداوند به خاطر دلیل دیگری که دلیل واقعی درستی (یا نادرستی) آن فعل برای ماست، از ما میخواهد که آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم). زیرا اگر قضیه چنان بود که قائلان به ادعای مذکور تصویر میکنند، حقایق اخلاقی مبتنی بر خواستهای دلبخواهانه (5) خداوند در مورد آنچه ما باید انجام دهیم (یا از انجام دادنش سر باز زنیم)، بودند و این اشکال دارد. | ||
عنوان مقاله [English] | ||
تاملی دوباره درباره اخلاق و دین | ||
چکیده [English] | ||
کسان بسیاری هستند که معتقدند اخلاق، به نحوی از انحا، نیازمند پشتیبانی دین است. یکی از مدلولهای بسیار این ادعای مبهم و چندپهلو (3) عبارت است از این که: حقایق اخلاقی خاصی هستند که تنها به دلیل حقیقت [داشتن] حقایق دینی خاصی، حقیقت دارند. بویژه این که حقیقت داشتن ادعاهای خاصی راجع به درستی (یا نادرستی) فعل خاصی، وابسته به حقیقت داشتن ادعاهای دینی خاصی است مبنی بر این که خداوند از ما میخواهد آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم). این عقیده، در اصل، برخی پارههای اخلاق را بر اراده خدا مبتنی میسازد. فیلسوفان، عموما با چنین ادعاهایی موافق نبودهاند. و استدلالی هست (که نیای آن، استدلالی است در اوثیفرون (4) [ دینداری]) که به قصد نشان دادن بطلان چنین ادعاهایی مطرح گشته است. سیر استدلال از این قرار است: قائلان به آن ادعا، ترتیب امور را عکس کردهاند. درستی (یا نادرستی) فعل خاصی به خاطر این نیست که خداوند از ما میخواهد آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم)، بلکه خداوند به خاطر دلیل دیگری که دلیل واقعی درستی (یا نادرستی) آن فعل برای ماست، از ما میخواهد که آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم). زیرا اگر قضیه چنان بود که قائلان به ادعای مذکور تصویر میکنند، حقایق اخلاقی مبتنی بر خواستهای دلبخواهانه (5) خداوند در مورد آنچه ما باید انجام دهیم (یا از انجام دادنش سر باز زنیم)، بودند و این اشکال دارد. | ||
مراجع | ||
1. وظیفه خود میدانم که از دیوید روزنتال به خاطر نظرهای بینش افزای بسیارش در مورد تحریر اول این مقاله، سپاسگزاری نمایم.(ترجمه مقاله تاملی دوباره درباره اخلاق و دین، توسط استاد مصطفی ملکیان با متن انگلیسی مقاله، مقابله شده است.) 2.3. دیگر مدلولهای ممکن عبارتند از: (الف) ما به حقیقتحقایق اخلاقی خاصی به خاطر این پی میبریم که به حقیقتحقایق دینی خاصی پی بردهایم (شاید خداوند با وحی، درستی فعلی را به ما شناسانده است); و (ب) ما به خاطر حقیقتحقایق دینی خاصی، دلیل داریم تا آنچه را که درست است انجام دهیم (شاید اگر انجامش دهیم خداوند جزای خیرمان دهد). ما در این مقاله به این ادعاها نمیپردازیم. 4. ما در این مقاله به این سؤال نمیپردازیم که دقیقا استدلال مطرح شده در اوثیفرون چیست. درباره این مساله نگاه کنید به: R. Sharvy,"Euthyphro 9d - 11b", Nous 1972 ،که بیان من از آن استدلال، متاثر از این مقاله است. [اوثیفرون نام یکی از رسالههای افلاطون است که در دوره آثار افلاطون، ترجمه آقایان حسن لطفی و رضا کاویانی، انتشارات خوارزمی، جلد اول، ص235-259 آمده است.م.] 5. arbitrary. 6. این ادعایی است که مؤلفان سنت کالونی قطعا آن را انکار خواهند کرد. مثلا جاناتان ادواردز درباره رستگاری و عذاب ابدی چنین مینویسد: درخور خداوند است که هرچه دوست دارد، دستور دهد. به خاطر عظمت و جلالش (که او را بینهایت فراتر از هر چیزی میسازد)، شایسته است که فرمان براند، و خواستهاش برای هر چیزی حتما تحقق یابد.، [Jonathan Edwards (Hill and Wang:1935)p.119] 7. البته میتواند مبتنی بر اصل ضعیفتری باشد، که تنها در مواردی است که «ک» خواستن فاعلی چیزی را میباشد. اما تمام اشکالاتی که خواهیم آورد به این اصل ضعیفتر هم وارد است. 8. تشبیه اطاعت در برابر خواسته خداوند و خواسته والدینمان [به یکدیگر] مبتنی بر بحثی است در تلمود[ Talmud: مجموعه قوانین شرعی و عرفی دین یهود که بعد از تورات مهمترین کتاب دینی آنان است. (گواهی، واژهنامه ادیان).م] (در میشنای[ Tractate مبحثهای میشنای یهودی; جمعا 65 بخش یا مبحث در میشنا وجود دارند. پیشین. م] کدوشین (30b) Kedushin که وظیفه داریم والدینمان را بزرگ داریم. 9. از این سه حرکت، حرکتسوم معقولترین حرکتبه نظر میرسد. اما متدینان بخوبی میتوانند چنین پاسخ دهند: اجازه دهید فرض کنیم که وظایف ویژه ما نسبتبه والدینمان به خاطر واقعیات دیگر رابطه والدین فرزند باشد (مثلا نحوه بزرگ کردن و نگهداری از کودکان و...). خداوند همان روابط را نسبتبه تمام مخلوقاتش دارد، و بنابراین آنها هنوز وظیفه ویژه اطاعت از او را دارند. 10. [این اصطلاح را در فرهنگ کلامی ما «اراده جزافیه» تعبیر میکند.] 11. یک مورد این چنین است: اجازه دهید فرض کنیم که من دیوار بلندی در پشت ملک خویش ساختهام، و بدین طریق حیاط شما را از نور خورشید محروم کردهام. تردیدی نیست که شما متضرر شدهاید، اما آیا شما را از حقی محروم ساختهام؟ 12. مثلا نگاه کنید به: فصل5 [رساله دوم حکومت مدنی ] SecondTreatise of Civil Government ،جان لاک. 13. مثلا نگاه کنید به: فصل3 اولین خاطره [مالکیت چیست؟ ] What is Property? ، پرودون. 14. [ appropriate را در فقه اسلامی «حیازت» مینامند] 15. اگر فرد قبل از استفاده از آن مال، از این خواستهها با خبر باشد، آنگاه به نظر میرسد که او موظف است از آنها پیروی کند. اما اگر با خبر نبود، و اگر عجیب و یا دلبخواهی از آب درآمدند، آنگاه شاید تنها وظیفه ضعیفتر را داشته باشد، و آنگاه تنها از زمانی که از آن خواستهها باخبر گردد. (با الهام از آیه 7 سوره حدید، لفظ استخلاف را گزیدهام.). 16. stewardship 17. لازم به ذکر نیست که این محدودیتها در نظامهای کلامی مختلف، متفاوتند. البته نظامهایی که برای بحثهای جاری راجع به حقوق مالکیتبیشترین اهمیت را دارند، نظامهایی هستند که محدودیتهایشان فرد را ملزم میسازد که دستکم مصالح دیگران، نه فقط حقوقشان، را هم به حساب آورد. 18.ر.ف. هلند (Holland) در [«خودکشی» ] "suicide" ،در [مسائل اخلاقی ] Moral Problems ،به گردآوری ریچلز (Harper and Row:1971) ,,Rachels ،ارتباطات دیگری را که مسائل اخلاقی خودکشی با مسائل کلامی دارند، بحث کرده است. 19. در دوره آثار افلاطون، مذکور در پینوشت3، جلد اول، ص488 آمده است. 20. پیشین، ص489. 21. افلاطون در اینجا فرض بسیار قویای دارد; این که ما هیچگاه حقی نداریم که مایملک دیگری را بدون اجازه او از بین ببریم. این که آیا او میتواند به رای ضعیفتری برسد به طوری که استدلال دست نخورده باقی ماند یا نه، و اگر میتواند چگونه میتواند، چیزی نیست که بتوانیم در اینجا مطرح کنیم. 22. برای بررسی چنین مواردی نگاه کنید به نظر ربنو تم) Rabenu Tam که در تفاسیر تسافوت[ Tosafoth: اضافات یا مطالب تکمیلی بر شرح راشی، (Rashi) بر تلمود که در قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی نوشته شده است. (گواهی، واژهنامه ادیان).م] تلمود، میشنای آودات زاره) 18 a ,(Avodat Zarah) ،آمده است. 23. توجه دارید که وظیفه گوش کردن به خواستههای صاحب دارایی، در اینجا قویتر از مورد پیش است. حتی اگر خواستههای او عجیب و یا دلبخواهی باشند، ما حق نداریم که آنها را نادیده بگیریم و دارایی را از بین ببریم. 24. شاهد این معنی، سخن تلمود (کدوشین 22 b )است که نباید انسانها خودشان را به عنوان برده به دیگران بفروشند; زیرا خداوند چنین اشکال خواهد کرد: «آنها بردگان مناند، و نه برده بردگان.» 25. البته خاخام به خاطر پاسخش تنبیه شد، اما چنانکه متن آشکار میسازد، تنها به دلیل این که او همدردی نشان نداده، نه به این دلیل که پاسخش نامعقول بوده است. 26. B. Metzia. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 458 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 337 |