تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,369 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,311 |
اخلاق نسبی است یا مطلق | ||
نقد و نظر | ||
مقاله 13، دوره 4، شماره 14-13، دی 1376، صفحه 300-323 اصل مقاله (11.12 M) | ||
نوع مقاله: تخصصی | ||
تاریخ دریافت: 07 بهمن 1395، تاریخ پذیرش: 07 بهمن 1395 | ||
چکیده | ||
در این نوشتار، کلمه «اخلاق» به معنای سطحی یا محاورهای آن، که اشاره به نوعی آداب و رسوم دارد، به کار نمیرود، بلکه در معنای اصلی و اساسی آن استعمال میشود. اخلاق را میتوان به مثابه الگوی رفتاری که مبتنی بر ارزشهای مطلق ناظر به خیر و خوبی است، توصیف کرد. اما این توصیف از اخلاق، ما را بلافاصله با مسالهای که الآن مورد بحث ماست، مواجه میسازد. یعنی این که آیا، واقعا، اخلاق مطلقی وجود دارد؟ و اگر هست آیا این بدان معناست که اخلاق صرفا محصول عوامل اجتماعی و روانشناختی یا عوامل دیگر نیست، بلکه امری است مستقل از هر چیز دیگری; یعنی یک واقعیت نهایی، مظهر ارزش مطلقی یعنی مظهر ارزش ذاتیای که باید فینفسه پذیرفته شود; زیرا اخلاق نمیتواند از اصول اساسیتر دیگری ناشی شود؟ آیا واقعا میتوان وجود چنین اخلاقی را مسلم انگاشت؟ برای پاسخگویی به چنین پرسشی، سؤال دیگری رخ مینماید که باید ابتدا به آن بپردازیم: به چه طریقی ممکن است درباره امر مطلقی بحث کرد؟ ما در اینجا به قلمرو اعتقادات و داوریهایی پا مینهیم که برهانهای مادی [ناظر به محتوا، در آن] کارگر نیستند و بنابراین مجبوریم به تجارب باطنی اعتماد کنیم. با وجود این، بسیاری شاید امروزه اکثریت معتقدند که اخلاق ثابت (مطلق) نیست و همواره تحت نفوذ ارزشها و اعتقادات متفاوت، تغییر میکند. مطمئنا، به نظر میرسد که بافت اجتماعی به دلیل فقدان معیارهای مطلق تحلیل میرود. اما صرف این که این معیارها مطلوب به نظر آیند، دلیل کافی برای واقعی بودن آنها نیست. تنها در صورتی میتوان آنها را پذیرفت که ما کاملا متقاعد شده باشیم که آنها در واقع وجود دارند. اما همان طور که از وصف «اطلاق» به معنی بدون منشا، نهایی و ورای برهان پیداست، به نظر میرسد که این وصف مانع از هر گونه بحثبیشتری باشد. | ||
عنوان مقاله [English] | ||
اخلاق نسبی است یا مطلق | ||
چکیده [English] | ||
در این نوشتار، کلمه «اخلاق» به معنای سطحی یا محاورهای آن، که اشاره به نوعی آداب و رسوم دارد، به کار نمیرود، بلکه در معنای اصلی و اساسی آن استعمال میشود. اخلاق را میتوان به مثابه الگوی رفتاری که مبتنی بر ارزشهای مطلق ناظر به خیر و خوبی است، توصیف کرد. اما این توصیف از اخلاق، ما را بلافاصله با مسالهای که الآن مورد بحث ماست، مواجه میسازد. یعنی این که آیا، واقعا، اخلاق مطلقی وجود دارد؟ و اگر هست آیا این بدان معناست که اخلاق صرفا محصول عوامل اجتماعی و روانشناختی یا عوامل دیگر نیست، بلکه امری است مستقل از هر چیز دیگری; یعنی یک واقعیت نهایی، مظهر ارزش مطلقی یعنی مظهر ارزش ذاتیای که باید فینفسه پذیرفته شود; زیرا اخلاق نمیتواند از اصول اساسیتر دیگری ناشی شود؟ آیا واقعا میتوان وجود چنین اخلاقی را مسلم انگاشت؟ برای پاسخگویی به چنین پرسشی، سؤال دیگری رخ مینماید که باید ابتدا به آن بپردازیم: به چه طریقی ممکن است درباره امر مطلقی بحث کرد؟ ما در اینجا به قلمرو اعتقادات و داوریهایی پا مینهیم که برهانهای مادی [ناظر به محتوا، در آن] کارگر نیستند و بنابراین مجبوریم به تجارب باطنی اعتماد کنیم. با وجود این، بسیاری شاید امروزه اکثریت معتقدند که اخلاق ثابت (مطلق) نیست و همواره تحت نفوذ ارزشها و اعتقادات متفاوت، تغییر میکند. مطمئنا، به نظر میرسد که بافت اجتماعی به دلیل فقدان معیارهای مطلق تحلیل میرود. اما صرف این که این معیارها مطلوب به نظر آیند، دلیل کافی برای واقعی بودن آنها نیست. تنها در صورتی میتوان آنها را پذیرفت که ما کاملا متقاعد شده باشیم که آنها در واقع وجود دارند. اما همان طور که از وصف «اطلاق» به معنی بدون منشا، نهایی و ورای برهان پیداست، به نظر میرسد که این وصف مانع از هر گونه بحثبیشتری باشد. | ||
مراجع | ||
1. این مقاله، ترجمه فصل پنجم از کتاب موافق و مخالف اگزیستانسیالیسم، ( است. نویسنده، (Poul Roubiczek) در بعضی موارد، در متن این فصل، به فصلهای قبلی کتاب ارجاع میدهد. ولی از آنجا که فهم مطلب چندان وابسته به مطالب قبلی نیست، در این موارد، در ترجمه به ذکر ماخذ بسنده شده است. (این ترجمه، توسط آقای سید محمود موسوی با متن انگلیسی مقاله، مقابله شده است.) 2. Subjective Method. 3. See p.23 4. See p.68 5. واقعیت دارد که تلاشهایی برای مشارکت و همکاری دو جانبه اصول عمده حیات گیاهان و جانوران شده است; اما این تلاشها در جایگزینی یا حتی تاثیر داروینیسم ناکام بوده است. چنین پدیدهای وجود دارد اما به نظر میرسد در درجه دوم اهمیت است. به هر حال، تبیین زیستشناختی از اخلاق همواره مبتنی بر داروینیسم بوده است. 6. اشاره استبه ده فرمان موسی که در هر یک، فرد مورد خطاب قرار گرفته است. 7. اشاره استبه سخنان عیسی(ع) که در ابواب 5تا7 انجیل متی آمده است.م 8. See pp.3-4,12-14,24-60. 9. نظیر این امر بر مظاهر ارزشهای مطلق دیگر همچون شعر، مجسمهسازی، نقاشی، معماری و کتابهای قدیمی حکمتآمیز صادق است. اما از آنجا که ما در اینجا با این امور سر و کار نداریم، آنها را از تفسیر خویش جدا کردهایم. به منظور اطلاع بیشتر ر.ک: P.Roubiczek, Thinking towards Religion,chs.2 and 6. 10. W. Lillie. 11. Bertrand Russell. 12. Self- Consistent. 13. Blond beast. 14. Responsibility for. 15. to Responsibility to. 16. See pp.67-80. 17. گروهی از یهودیان در زمان حضرت عیسی(ع) که بشدت پایبند شعائر و احکام ریعتبودند و از خود انعطافی نشان نمیدادند.م 18. Berdyaev 19. The Intolevable dullness of virtue. 20. H.H. Farmer. 21. See pp.66-70. 22.See pp.62-3. 23. John Oman. 24. Rigidity. 25. Cruelty. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,203 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,296 |