
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,516 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,565 |
کلوچه این رنگی (ص 6و7) | ||
سنجاقک | ||
مقاله 3، دوره 13، آبان 95 - شماره پیاپی 140، بهمن 1395، صفحه 6-7 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
تاریخ دریافت: 09 بهمن 1395، تاریخ پذیرش: 09 بهمن 1395 | ||
اصل مقاله | ||
کلوچهی اینرنگی کِلِر ژوبرت مامان یک کلوچه به یویو داد. یویو گفت: «من کلوچهی اینرنگی دوست ندارم.» مامان گفت: «خودت را لوس نکن یویو! تو که تا حالا کلوچهی قهوهای نخوردی.» و مامان برگشت توی لانه. یویو قهر کرد. کلوچه را گذاشت روی یک سنگ. یک مورچهی ریزهمیزه آمد و از یویو پرسید: «تو این را نمیخواهی؟» یویو با اخم گفت: «من کلوچهی اینرنگی دوست ندارم.» مورچهی ریزهمیزه، خامش خامش خامش، کمی کلوچه خورد. بعد دوستانش را صدا کرد. مورچهها زود آمدند و چند تکّه کلوچه بردند. یویو پرسید: «راستی راستی خوشمزه است؟» مورچهی ریزهمیزه گفت: «اوووه، خیلی!» آنوقت یک موشکوچولو آمد و از یویو پرسید: «تو این را نمیخواهی؟» یویو گفت: «من کلوچهی اینرنگی دوست ندارم.» موشکوچولو، خامش خامش خامش، کمی کلوچه خورد. یویو پرسید: «راستی راستی خوشمزه است؟» موشکوچولو گفت: «اوووه، خیلی!» آنوقت یک گنجشک از بالای درخت پایین آمد. یویو زود کلوچه را برداشت و گفت: «کلوچهی خودم است. میخواهم بخورمش.» بعد کمی از کلوچه را به گنجشک داد و بقیّهاش را خورد. یویو خندید. دور دهانش را لیسید و صدا کرد: «مامانی! باز هم کلوچهی اینرنگی به من میدهی؟» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 234 |