بخش اول: روششناسى فقهى شیخ بهایى
الف) روش نگارش آثار فقهى
شیخ بهایى از جمله فقهایى است که سبکى جدید در نگارش مسائل فقهى ابداع کرد، که نه پیش از او سابقه داشت و نه پس از وى کسى از ایشان تبعیت کرد. از این رو شیخ فقیه منحصر به فردى در تاریخ فقه شیعه به شمار مىرود. با بررسى دو کتاب فقهى »جامع عباسى« و »اثنا عشریات«، روشن مىشود که تعلیمات و تبحّر شیخ در علم ریاضى، تأثیر به سزایى در نحوه نگارش آثار فقهى ایشان داشته است. وى در جامع عباسى، یک دوره فقه فارسى را از بحث طهارت تا حج، بر مبناى تقسیمبندى ریاضى نوشته است; به این صورت که هر باب و مسئلهاى را که آغاز مىکند، ابتدا مىگوید در اینجا مثلاً 10 امر واجب، 5 امر مستحب، 7 امر حرام و 8 امر مکروه وجود دارد.1 این روش فقهى، نشان از معلومات زیاد و تسلط بالاى مؤلف به فروعات فقهى دارد.
از دیگر ثمرات این روش نگارش، آن است که کثرت فروعات و تشتّت در مسائل را به صورت یک جدول دستهبندى شده در اختیار متقاضیان و طالبان قرار مىدهد و دستیابى به فروعات و احکام را براى طلاب علوم دینى آسانتر مىکند. امکان ندارد که انسان در مسئلهاى به آثار شیخ بهایى رجوع کند و از حیث روش بیان فروعات و استدلال احکام گنگ و متحیّر بماند; بلکه یک نظام خاص ریاضى در روش نگارش فقهى ایشان حاکم است. عادت ایشان این چنین بوده که مسائل فقهى را با عناوین کلى و جامع عنوان کرده است و فروعات جزئى را در طى آن ابواب آورده است; براى نمونه در کتاب اثنا عشریات درباره امورى که ترک آنها در نماز لازم است مىفرماید: »فى التروک الواجبة الارکانیة و هى اثنا عشرة«2 آنگاه تکتک مسائل مربوط به هر ترک را به اجمال بررسى مىکند. از خصوصیات دیگر ایشان این است که در همه آثار خود درباره یک مسئله به یک صورت فتوا داده است که دقت نظر شیخ را در هنگام صدور فتوا مىرساند.
ب) روش نگارش استدلالهاى فقهى
1. توجه به آثار قدما
شیخ بهایى به اقوال پنج فقیه اهتمام خاصى داشته است; به گونهاى که آثار وى مملوّ از ذکر اقوال و استناد به نظرات آنان است. آن پنج فقیه عبارتاند از: شیخ طوسى3; سیدمرتضى4; شهید اول5; علامه حلى6; و محقق ثانى7. شیخ در هر مسئلهاى که وارد مىشود، نظرات این پنج فقیه را نقل و به جرح و تعدیل آنها مىپردازد.
2. مشهور
از خلال آثار شیخ به دست مىآید که ایشان توجه خاصى به نظر مشهور داشته است; اما نظر مشهور را نه مطلقاً حجت مىدانسته و نه مطلقاً رد مىکرده است. به اعتقاد شیخ، هر امر مشهورى اصل ندارد، و هر امر واقعى لزوماً مشهور نیست:
لیس کل واقع یجب اشتهاره و لا کل مشهور یجب الجزم بصحته فربّ مشهور لا اصل له و ربّ متأصّل لم یشتهر.
8اما با این حال دأب شیخ بر این بوده که با مشهور مخالفت نکند و در اکثر فتاواى خود از مشهور تبعیت کرده است; به خصوص در مواردى که امر دایر شود بین یک رأى مشهور و یک رأى غیرمشهور، و دلیل محکمى بر ترجیح یکى از دو طرف موجود نباشد; در این موارد شیخ مىگوید احتیاط آن است که طبق نظر مشهور عمل کنیم. 9 بنابراین شیخ بهایى مثل فقهایى چون محقق اردبیلى، فیض کاشانى و محقق سبزوارى نیست که نظرات فقهى منحصر به فرد و یا غیرمشهور زیادى داشته باشد.
3. اجماع
اجماع در روش استنباط حکم فقهى شیخ بهایى، اهمیت ویژهاى دارد; به گونهاى که هر مسئلهاى را که نسبت به آن اقامه اجماع شده باشد، یکى از ادله فتواى خود به شمار مىآورد. از این رو در موارد تنازع بین اقوال، نظرى را ترجیح مىدهد که موافق با اجماع است; براى نمونه درباره حکم حرمت یا کراهت وضو با آبى که با آتش گرم شده است، مىفرماید:
فان انعقد على ذلک (الکراهة) اجماع کما نقل عن الشیخ - طاب ثراه - فلا کلام والاّ... .10
اما در صورتى که از شواهد و ادله معلوم شود که اجماع ثابت نشده است، بلکه اجماع منقول است، با آن مخالفت مىکند; مثلا درباره اینکه آیا مسّ به عضو منفصلِ میتى که داراى استخوان باشد موجب غسل مسّ میت است یا نه، مىفرماید:
و دعوى الشیخ الاجماع لم یثبت کیف و المرتضى انکر وجوب غسل المیّت فکیف یدّعى بالاجماع؟11
ج) روش استنباط حکم فقهى و بیان پنج رکن در کیفیت استخراج احکام
شیخ در بیشتر آثارش با توجه به پنج نکته به استنباط احکام شرعى مىپردازد:
اول: در هر مسئلهاى، آیات و روایات مربوط به آن را مىآورد و بررسى مىکند، و اگر اجماعى در خصوص حکم آن مسئله ادعا شده باشد، به آن اشاره مىکند. از این رو در همه آثارش، ابتدا آیات و روایات مربوط به آن مسئله را مىآورد;12
دوم: شیخ بهایى در رجال هم صاحب نظر است; از این رو به هر روایتى که مىرسد، ابتدا به صحت و سقم سند روایت و جرح و تعدیل روات مىپردازد;13 براى نمونه مقدمه کتاب حبل متین را به بحثهاى رجالى اختصاص داده است;14
سوم: مسائل نحوى موجود در روایات را که در استنباط حکم، فهم و درایت روایت کمک مىکند، مطرح و به وجوه ممکن به تجزیه و ترکیب عبارات اشاره مىکند، و در نهایت وجه صحیح را برمىگزیند;15
چهارم: مصطلحات لغوى روایات را بررسى مىکند و از معناى لغوى کلمات، در استنباط حکم فقهى مدد مىگیرد;16
پنجم: درباره هر مسئله، اقوال علماى سلف را بازگو مىکند و به جرح و تعدیل آنها مىپردازد.17
بنابراین هنگامى که شیخ در فقه ورود مىکند، یک فقیه کمنظیر; و در تفسیر آیات، یک مفسر زبردست; و در مباحث نحو، یک نحوى قَدَر; و در مسائل لغوى، یک لغتشناس دقیق; و در علم رجال، یک صاحبنظر، و در نهایت نسبت به فتاواى فقهى، یک فقیه خودرأى و جامع نسبت به اقوال فقهاى سلف و زمانه خود بوده است.
بخش دوم: بررسى آثار فقهى و اصولى شیخ بهایى
1. الحاشیة على من لایحضره الفقیه
این کتاب از اول طهارت تا مقدار نزح از آب چاه نجس را بحث مىکند. شیخ در این کتاب با توجه به نقل و بررسى اقوال قدما، عمدتاً طبق نظر مشهور فتوا داده است. نکته قابل توجه در این کتاب توجیه فتواى مرحوم صدوق در جواز وضو با آب گلاب - و نه آبهاى مضاف دیگر - و عدم نقد آن است. با توجه به اینکه وى وضو با آب گلاب را جایز نمىداند، اما در این کتاب مىفرماید:
هذا غایة ما یمکن ان یقال فى جانب المولف و لا یظنّ من تجویزه الطهارة بماء الورد تجویزه الطهارة بکل ماء مضاف کما توهّمه عبارات بعض الاصحاب فانّ مذهبه تخصیص ذلک بماء الورد وحده، و اما باقى المیاه المضافة فهو یوافق الاصحاب فى عدم جواز الطهارة بشىء منها.18
2. الإثنى عشریات
یکى از آثار مهم فقهى شیخ با عباراتى دقیق و مشکل، الاثنا عشریات نام دارد. این کتاب تقریباً به سبک کتاب الصمدیه نوشته شده است; زیرا عبارات آن سنگین و در بعضاً مغلق است. دلیل نامگذارى این کتاب به »اثنى عشریات« ممکن است این باشد که شامل یکدوره فقه بر مبناى فرقه شیعه اثنى عشریه است، و یا بدین جهت است که اکثر ابواب آن به صورت دستهبندى داوزدهگانه است.
این کتاب ابواب طهارت، صلات، زکات، خمس و حج را دربر مىگیرد. در باب حج به صورت مختصر تنها به فتوا اکتفا کرده و مسائل را به صورت فهرست آورده است، اما در ابواب دیگر اجمالاً به ذکر منابع و اقوال در مسئله پرداخته است. اگرچه حجم این کتاب کم است، ولى بسیار پر مغز و پرمحتوا است. نکته حائز اهمیت در روش نگارش این کتاب، استفاده و اقتباس از اصطلاحات منطقى، مانند: ما... ؟ لم... . ؟ بم... ؟ و... است; براى مثال در بحث طهارت فرموده: ماالطهارة؟ لم الطهارة؟ بم الطهارة؟ و...19 که این نحوه نگارش در تاریخ فقه شیعه بىسابقه است.
نکته دیگر آن است که در ذیل بحث فصل سوم از کتاب صلات با عنوان »فى الافعال الواجبة الارکانیة«20، دوازده مورد از واجبات فعلى را نام مىبرد; در حالى که ارکان افعال نماز، کمتر از دوازده مورد است، و مواردى همچون جلوس براى تشهد و تسلیم و رفع سر از دو سجده و نظایر آن، از ارکان نماز به شمار نمىآید. بنابراین مراد شیخ از رکن در اینجا، معناى مصطلح فقهى آن نیست، که نقص و زیادى آن در هر صورتى، خواه عمدى یا سهوى، مبطل نماز باشد; بلکه به معناى افعال لزومى و ضرورى است که انسان باید در نماز انجام دهد و تقویم نماز به این فعال است. شاهد این مطلب آن است که وى فصل ششم از باب صلات را به »فى الافعال المستحبة الارکانیة«21 نامیده است، در حالى که یقیناً رکن به معناى اصطلاحى و اصلى خودش، با مستحب قابل جمع نیست، بلکه رکن در اینجا به معناى اجزایى است که انجام آن در نماز موجب تقوّم ثواب بیشتر مىشود.
3. الحبل المتین
این کتاب، مهمترین کتاب فقهى شیخ بهایى است، از این حیث که مسائل را به صورت استدلالى و اجتهادى مورد بررسى قرار داده است; ولى متأسفانه فقط شامل دو باب طهارت (به صورت کامل) و صلات (به صورت ناقص) است. این کتاب بر دیگر آثار فقهى ایشان مقدم است; زیرا مکرراً در دیگر آثارشان، تفصیل مسائل را به حبل متین ارجاع مىدهند.
شیوه نگارش در این کتاب به این صورت است که هر بابى را به صورت کلى مطرح مىکند; مانند »فیما یتعلق بالاستحاضه«22 آنگاه تمام آیات و روایاتى را که در آن باب وارد شده است، مىآورد و سپس فروعات مسائل را از داخل خود آیات و روایات خارج و مطرح مىکند; نه اینکه ابتدا فرعى را طرح کند و آنگاه به دنبال مدرک آن در آیات و روایات باشد. بنابراین این روش نگارش مسائل فقهى بىسابقه است. شیخ بهایى در این کتاب از مسائلى چون رجال، نحو و لغت نیز در استنباط احکام استفاده کرده است.23
5. مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین
این کتاب خلاصه اصول چهارگانه شیعه است که به درخواست و تقاضاى علما و دوستان شیخ از میان احادیث صحیحه چهار کتاب فقهى کافى، استبصار، تهذیب و من لا یحضره الفقیه نوشته شده است.24 در ابتداى این کتاب بحثهاى رجالى ارزشمندى انجام شده است که در بحث رجال به آنها اشاره مىکنیم. این کتاب داراى چهار منهج است: »المنهج اول فى العبادات; ثانیها فى العقود; ثالثها فى الایقاعات; و رابعها فى الاحکام«25 البته در نسخه خطى که نزد نگارنده موجود است، فقط از طهارت تا منهج عبادات است و معلوم نیست آیا بقیه این کتاب را نوشته است و به دست ما نرسیده، یا اصلاً فرصت نوشتن آن را پیدا نکردهاند. این کتاب پس از حبل متین نوشته شده است و در چندجا به حبل متین ارجاع داده شده است: »عددت حدیثهم فى الحبل المتین«.26
روش نگارش این کتاب به این صورت بوده که در ابتدا آیات الاحکام را آوردهاند و سپس روایات مربوط به آن را بررسى نمودهاست. منهج اول این کتاب را که در طهارت است، با بحث تفصیلى درباره آیه وضو: »إذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم الى المرافق و امسحوا برؤسکم و أرجلکم الى الکعبین«27 آغاز مىکند و آنچنان بحث تفصیلى و دقیقى ارائه مىدهند که در هیچ کتاب تفسیرى یا فقهى و یا آیات الاحکام نیامده است. در ضمن این بحث، روایات شیعه و اهل سنت را مىآورند و مورد بررسى قرار مىدهند. توضیحات در مورد آیات و روایات این کتاب، با عنوان »درس« آمده است.
ششم: جامع عباسى
این کتاب شامل یک دوره فقه از اول طهارت تا آخر بحث حج است. از آنجا که اجل مهلت نداد تا شیخ تمام ابواب آن را کامل کند، لذا به درخواست شاه عباس، فقیه دیگرى به نام نظام بن حسین ساوجى کتاب را به اتمام رساند. جامع عباسى - علاوه بر »هدایة الانام« که در مقدمه کتاب زبدة الاصول28 نام برده شده است - رساله عملیه شیخ بهایى به شمار مىآمده است. این کتاب یک دوره فقه بر مبناى فقه شیعه است و تمام مسائل آن دستهبندى شده و تعداد واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات آن مشخص شده است. از آنجا که در آن زمان کتب ادعیه به صورت مجزا در دست مردم نبود، لذا مرحوم شیخ همه ادعیههاى تعقیب نماز و زیارات را در این رساله آورده است.29 از این رو جامع عباسى در آن زمان یک کتاب جامعى بود که هم فروعات شرعیه و هم ادعیه متناسب با آن در این کتاب گنجانیده شده بود.
6. الاربعین
از میان چهل حدیث موجود در این کتاب، شیخ در ذیل حدیث چهارم، پنجم، ششم و هفتم به تناسب موضوع حدیث، به مسائل نیت، وضو، غسل و تیمم پرداخته است. این کتاب مقدم بر حبل متین نوشته است; زیرا حداقل در دو جاى حبل متین به اربعین ارجاع داده شده است: »و قد بسطنا الکلام فیه فى شرح الحدیث الاخیر من کتاب الاربعین فلیقف علیه من أراده«.30 در این کتاب به نکات مهم اصولى اشاره شده است، از جمله بحث تفصیلى در تسامح در ادله سنن،31 و دلالت حدیث اول کتاب اربعین بر حجیت خبر واحد،32 که در بحث اصولى به آنها اشاره خواهیم کرد.
شیخ بهایى علاوه بر کتبى که برشمردیم، تألیفات دیگرى نیز در علم فقه دارند، مانند: حاشیه بر مختلف علامه، و رسالهاى در معرفت قبله و موارد دیگرى که آقاى فارس حسّون کردیم در مقدمه زبدة الاصول33 شیخ بهایى آنها را فهرست کرده است.
7. زبدة الاصول و آراى اصولى شیخ بهایى
زبده، مهمترین کتاب اصولى شیخ بهایى است که عمدتاً به روش اصولیین نگاشته شده است. نکات مهم این کتاب عبارتاند از:
الف) در نگارش این کتاب توجه خاصى به دو کتاب مهم الاصولى »الاحکام« آمدى و »نهایة الاصول« علامه شده است;
ب) این کتاب داراى پنج منهج است; منهج اول به مقدمات اختصاص داده شده و مطلب اول با عنوان »فى نبذ من احواله و مبادئه المنطقیه«34 آغاز مىشود. در این منهج به مباحث منطقى، مثل ذاتى، ماهیت، قضیه، برهان و امثال آن پرداخته شده است;
ج) در منهج دوم که به بیان ادله شرعیه اختصاص دارد، چهار دلیل شرعى را، کتاب،سنت، اجماع و استصحاب مىخواند; یعنى برخلاف مشهور که دلیل چهارم را عقل نامیدهاند، شیخ بهایى دلیل و منبع شرعى چهارم را استصحاب قرار داده است.35 در حالى که اگر استصحاب را از باب اخبار حجت بدانیم، داخل در سنت، و اگر از باب ظن و حکم عقل حجت بدانیم، داخل در دلیل عقلى مىشود. بنابراین اگر دلیل چهارم را عقل بدانیم، استصحاب را هم شامل مىشود، ولى اگر آن را استصحاب دانستیم، شامل همه ادله عقلى که طبق آن قادر به استنباط حکم شرعى هستیم، نمىشود. تالى فاسد آن این است که بسیارى از ادله عقلى، مثل امارات و اصول عقلى، از منبع فقه خارج و به عنوان مدرک استنباط فقهى قرار نخواهد گرفت و در نتیجه در بسیارى از مسائل فقهى مستأصل خواهیم ماند;
د) شیخ در این کتاب فصلى را با عنوان »فى الظاهر المأوّل«36 آورده است; ظاهرْ لفظى است که دلالت آن روشن است و محتاج به تأویل نیست، مأولْ لفظى است که دلالت آن مرجوع و محتاج به تأویل است. این فصل در کتابهاى اصولى بسیار به ندرت آمده است;
ه) بحث آخر منهج پنجم، در باب ترجیحات است. وى در ترجیحات روایات متعارض، تقسیم بندى خوبى را به کار مىبرد و آنها را در سه دسته قرار مىدهد: 1. سند، 2. متن، و 3. مدلول،37 و ملاکات بسیار ارزنده و خوبى را بیان مىکند; براى مثال در مرجحات سند، درباره خصوصیات روات مواردى را مىشمارد که عمدتاً در کتب اصولى نیامده است; مانند: کثرة الرواة، العربیة، الحفظ، مخالطة العلماء، و التحمّل بالغا;38
و) مباحث اوامر، نواهى، مطلق و مقید، و عام و خاص را بر خلاف دیگر آثار اصولى، در زمره مباحث الفاظ نیاورده است، بلکه این مباحث را در منهج سوم تحت عنوان »فى مشترکات الکتاب و السنه«39 آورده است;
ز) در پایان، به برخى نظرات اصولى شیخ بهایى که در کتاب زبده آورده و یا مىتوان از میان آثار فقهى ایشان استخراج کرد، و در طریق استنباط احکام فقهى به کار برده است، به صورت فهرستوار اشاره مىکنیم:
1. دلالت جمله خبریه بر انشاء و وجوب;40 وى در جایى دیگر این دلالت را منکر شده است: »مع انّ دلالة الجملة الخبریة على الوجوب محلّ توقف«،41 سپس به اشکال و جواب مىپردازد.
2. حمل مطلق بر مقید، از موارد جمع عرفى بوده، و از موارد تعارض بین ادله نیست;42
3. دلالت امر بر وجوب;43
4. از مرجحات باب تعارض، مخالفت با عامه است;44
5. عمل مشهور منجبر ضعف سند در روایت است;45
6. بحث مفصلى در باب استصحاب کرده است;46
7. معلوم النسب، مضر به حجیت اجماع نیست;47
8. از شروط اجتهاد، اطلاع از اجماع است تا فقیه به خلاف آن فتوا ندهد;48
9. درباره تسامح در ادله سنن، بحث کرده است;49
10. در ضمن این حدیث که هرکس از امت پیامبر چهل حدیث را در امر دینش که محتاج به آن باشد حفظ کند، خدا در قیامت او را فقیه محشور مىکند، مىفرماید دلالت این حدیث، که ظاهراً به تواتر هم رسیده است، بر حجیت خبر واحد کمتر از دلیل آیه نفر نیست;50
11. روایت معلل بر روایت غیرمعلل مقدم است;51
12. اجماع منقول به خبر واحد، حجت است.52
8. رجال و درایه
شیخ در ابتداى کتاب حبل المتین53 بحثى مفصل و با عنوانى مستقل در خصوص مسائل علم درایه انجام داده که بسیار دقیق و ارزشمند است. در مقدمه کتاب مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین54 نیز بحث نافعى در رجال کرده و به تفسیر حدیث صحیح، موثق و حسن پرداخته است; بحث بسیار جامعى نیز در مسئله عدالت راوى و توثیق روات کرده که بىشک بىنظیر است. همچنین بحث مهم دیگرى در مسئله جرح و تعدیل روات انجام داده است و در حصول وثوق راوى، یک قید را افزوده است و آن اینکه »قبول راوى من کونه ضابطا اى لایکون سهوه اکثر من ذکره و لا مساویا له و هذا القید لم یذکره المتاخرون فى تعریف الصحیح«.55
براى پى بردن به تبحّر شیخ در علم رجال، فقط کافى است به مقدمه کتاب مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین رجوع شود. شیخ در این مقدمه هم درباره خود روات و هم در مقام قضاوت، مثلاً بین آراى علامه و شیخ طوسى و نجاشى و دیگران در مورد روات، به جرح و تعدیل آنان مىپردازد. وى در جاى دیگر ارتباط علماى رجال به یکدیگر را بیان کرده است: »أنّ النجاشى روى عن الکلینى بواسطتین... و الصدوق یروى عن الکلینى بواسطه واحده... و الکشى حیث انّ معاصر الکلینى... «.56
شیخ بهایى حاشیهاى بر »خلاصة الاقوال« علامه حلى دارد. گذشته از این، در مقدمه کتاب زبدة الاصول،57 از حواشى ایشان بر »رجال النجاشى« و »الفهرست« شیخ طوسى هم نام برده شده است. به هر حال شیخ ید طولایى در باب رجال داشته است. در پایان به سه نمونه از آراى رجالى شیخ اشاره مىکنیم:
1. مراسیل صدوق را مانند مراسیل ابن ابىعمیر قبول کرده; چراکه صدوق جز از ثقه نقل نمىکند;58
2. طریق ابن ابىبصیر به عبداللّه بن بحر را تضعیف مىکند;59
3. وى »محمد اسماعیل« را مشترک بین دوازده نفر مىداند و آنان را نام مىبرد و سپس به بیان توثیق یا تضعیف آنان مىپردازد.60
نتیجهگیرى
مرحوم شیخ بهایى در استنباط احکام فقهى، صاحب روش جامعى از آیه و حدیث و نحو و لغت و اجماع و مشهور بود. وى فقیه جامعى به شمار مىرفت که در هر علم مرتبط به فقه که قلم زده است، صاحب نظر در آن علم هم بوده است. ایشان پنج رکن را در استنباط حکم فقهى دخیل مىدانست و سبک نگارش فقهى ایشان از دیگر فقهاى متقدم یا متأخر، متفاوت بوده است.