تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,083 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,027 |
منابع فقه سیاسی (3)؛ سنت فعلى | ||
فقه | ||
مقاله 1، دوره 17، شماره 66، دی 1389، صفحه 3-20 | ||
نویسنده | ||
احمد مبلغی | ||
تاریخ دریافت: 17 بهمن 1394، تاریخ پذیرش: 17 بهمن 1394 | ||
اصل مقاله | ||
در ادامه بحث گذشته درباره سنت فعلى به عنوان منبع فقه سیاسى، به اقسام این بخش از سنت و تأثیر آن بر فقه سیاسى، و نیز میزان بهرهبردارى از آن در این شاخه مهم فقه مىپردازیم: اقسام سنت فعلى الف) فعل معصوم(ع) از نوع سخن قسم اول: سخنى با کارکرد تأثیرگذارى بر وضعیت سیاسى قسم دوم: سخنى با ماهیت ارائه حکم سیاسى قسم سوم: سخنى با کارکرد تقیهاى ب)فعل معصوم(ع) از نوع عمل دسته اول: فعل واجد حکم شرعى 2. فعل واجد »حکم شرعى عمومى«: | ||
مراجع | ||
پی نوشت ها:
1. وسائل الشیعة، ج23، ص273; مستدرک الوسائل، ج11، ص103.
2. ابن ابىالفتح إربلى، کشف الغمة، ج3، ص218- 219.
3. »إن التقیة، تارة فى الأمر، وأخرى فى الفعل المأمور به، وبعبارة أخرى تارة یکون الأمر من باب التقیة وأخرى یکون الأمر بالتقیة، فعلى الأول لا أمر حقیقة بذات الوضوء الخاص مثلا بل إما أمر حقیقة بغیره بنحو التوریة أولا أمر حقیقة بشىء أصلا بل یقصد مجرد التلفظ أو مع معناه الانشائى المفهومىبداعى حفظ نفسه المقدسة عن شر المخالف. وعلى الثانى فالأمر حقیقى منبعث عن مصلحة فى الفعل لا بذاته، بل من حیث إنه ینحفظ به نفس المکلف أو عرضه أو ماله« (محمدحسین غروى اصفهانى، نهایة الدرایة فى شرح الکفایة، ج2، ص332). 4. در ادبیات فقهى، روایتى که حمل بر تقیه شده است، با تعابیرى همچون: »یمنع عن الاستدلال بها« (خوئى، کتاب الصلاة، ج3، ص416) »تسقط عن الحجیة« (همان، ج4، ص212) یاد مىشود. 5. محل جریان أصالة الجهة، وجود تردید بین دو حالت جدى و غیرجدى کلام است، و وظیفهاى که این اصل بر دوش مىکشد، این نیست که مراد استعمالى را تعیین کند; بلکه تعیین مىکند که مراد استعمالى به صورت جدى لحاظ شده است (رک: سید محمدباقر صدر، شرح العروة الوثقى، ج1، ص424). 6. بازگشت تقیه، به تصرف کردن در جهت صدور است (نهایة الأفکار، ج2-1، ص555).
7. محقق نائینى در اینباره مىگوید: »متکفل اثبات جهت صدور - که صدور خبر براى بیان حکمالله واقعى بوده، و نه به خاطر تقیه - اصول عقلایى است; اصل عقلایى اقتضا مىکند که جهت صدور از متکلم، بیان مراد نفس امرى است و مؤداى آن مقصود مىباشد، مگر خلاف آن ثابت شود، و طریقه عقلا و سیره آنان بر این استمرار داشته است (فوائد الأصول، ج3، ص156). 8. محمد بن شاکر شافعى، عیون التواریخ، ج6، ص165، نسخه مخطوط در اسلامبول.
9. مسند الامام الرضا(ع)، ج1، ص66.
10. شیخ انصارى، کتاب الخمس، ص343.
11. خوئى، کتاب الطهارة، ج8، ص360.
12. تفسیر المیزان، ج18، ص193.
13. جواهر الکلام، ج21، ص296.
14. تفسیر المیزان، ج18، ص194-193.
15. غالب سیلاوى، الأنوار الساطعة، ص113-112.
16. صاحب جواهر در مورد واقعه (در قضیة فى واقعة) تعبیر جالبى دارد و آن اینکه همه واقعه (عناصر و وصفهاى آن) به صورت تمام و کمال، حکایت نشده است. وى در خصوص روایتى که در یک مسئله آن را محل بحث قرار داده است، مىگوید: »الأولى حمل الخبر المزبور على أنه قضیة فى واقعة لم تحک بتمامها فلا یتعدى منها إلى غیرها; بهتر آن است که خبر مزبور بر این حمل شود که آن قضیهاى است در یک واقعه که تمام آن حکایت نشده است، پس تعدى از این روایت به غیر آن نمىشود. بر این اساس، در روایتى که مىگوییم قضیة فى واقعة مشکل این است که ما از همه عناصر آن اطلاع نداریم«. 17. مصباح الفقاهة، ج1، ص769.
18. »لا دلالة فیه على عموم الأزمان و الاشخاص« (سبزوارى، ذخیرة المعاد، ج1، ص344).
19. براى نمونه مرحوم خوانسارى در مورد روایتى مىگوید: »قضیة فى واقعة لا نعلم خصوصیاتها« (جامع المدارک، ج3، ص84).
20. کتاب الصلاة، ج2، ص148.
21. یکى از فقهاى معاصر در بررسى یک روایت - که برخى آن را به بهانه قضیة فى واقعة بودن رد کردهاند - مىگوید: »مورد مخصص نیست وگرنه لازم مىآید که قضایا و احکام وارده در شرع، مختص به موارد آنها باشد« (گلپایگانى، کتاب الطهارة، ج1، ص184). مرحوم خوانسارى نیز در موردى، روایتى از امام صادق(ع) را که بیانگر فعلى از امام على(ع) است، و برخى آن را حمل بر قضیة فى واقعة کردهاند، با این استدلال قابل استنباط مىبیند: »آنچه ذکر شده که این روایت قضیة فى واقعة است، ممکن است از آن جواب داده شود که از نقل امام صادق(ع) در مقام بیان حکم، استفاده عدم مدخلیت جهت و خصوصیت دیگرى در حکم مىشود« (جامع المدارک، ج6، ص252). در جاى دیگر، ادعاى برخى مبنى بر قضیة فى واقعة بودن روایتى را نمىپذیرد، با این استدلال که: »و اعتذار جستن به اینکه این روایت، قضیة فى واقعة است، وجه آن با وجودِ بودنِ امام(ع) در مقام بیان وظیفه، ظاهر نیست« (همان، ج7، ص49). آیتالله خوئى نیز با طرح روایتى در یک مسئله، در مقابل ادعاى قضیة فىواقعة بودن آن، مىگوید: »رواىِ روایت اگر از روایتکنندگان عادى مىبود، احتمال اینکه آنچه را حکایت کرده، یک قضیه شخصیه در واقعهاى تاریخى بوده است، مىرفت; ولى راوى آن امام صادق(ع) است و حضرت به عنوان حکم، روایت مىکند« (کتاب الحج، ج5، ص450). 22. شیخ انصارى، کتاب الخمس، ص141.
23. خوئى، کتاب الصلاة، ج6، ص329.
24. جواهر الکلام، ج19، ص360. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 850 |