تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,784 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
بیع زمانى | ||
فقه | ||
مقاله 2، دوره 17، شماره 66، دی 1389، صفحه 21-60 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
مسعود امامی | ||
تاریخ دریافت: 17 بهمن 1394، تاریخ پذیرش: 17 بهمن 1394 | ||
چکیده | ||
نگارنده پس از ارائه تعریفى از بیع زمانى و تفاوت آن با عقود مشابه، نتیجه حاصل از این قرارداد را مصداقى از ملکیت موقت مىداند. وى در مقاله دیگرى مشروعیت ملکیت موقت را به اثبات رسانده است. سپس نتیجه مىگیرد که مانعى براى پذیرش این عقد در نظام حقوقى اسلام نیست. او در بخش دیگر مقاله به پاسخ این پرسش مىپردازد که بیع زمانى تحت کدامیک از عقود جاى مىگیرد؟ و پس از بررسى به این نتیجه مىرسد که پذیرش این قرارداد نوین در قالب یکى از عقود معیّن و رایج همچون بیع و صلح، دشوار و بلکه ناممکن است، و راه معقولى براى ورود این قرارداد در نظام حقوقى شیعه جز دست برداشتن از توقیفیت عقود و ایجاد زمینه براى تأسیس قراردادهاى نوپیدا نمىتوان یافت. | ||
کلیدواژهها | ||
بیع؛ صلح؛ توقیفیت؛ عقود؛ ملکیت موقت | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه 1. عقد بیع 2. عقد صلح فصل دوم: بیع زمانى در عقود غیرمعیّن خاتمه: برخى مقررات قرارداد بیع زمانى | ||
مراجع | ||
فهرست منابع: 1. ابنحمزة طوسى، محمد بن على، الوسیلة، چاپ اول: کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، قم 1408ق. 2. ابنعابدین، محمد امین، حاشیة ردّ المحتار، دارالفکر، بیروت، 1415ق. 3. ابنقدامة، عبداللّه بن احمد، المغنى، دارالکتاب العربى، بیروت، [بىتا]. 4. ابنماجة، محمد بن یزید، السنن، چاپ اول: دارالفکر، بیروت، 1410ق. 5. ابوداود، سلیمان بن اشعث، السنن، چاپ اول: دارالفکر، بیروت، 1410ق. 6. احمدزاده بزاز، سید عبدالمطلب، »مالکیت موقت (زمانى«)، مجله نامه مفید، ش 24، پاییز 1379ش. 7. اردبیلى، احمد، زبدة البیان فى احکام القرآن، مکتبة مرتضویة، تهران، [بىتا]. 8. ----------------، مجمع الفائدة، مؤسسه نشر اسلامى، قم، [بىتا]. 9. اصفهانى، محمدحسین، حاشیة المکاسب، دارالذخائر، قم، [بىتا]. 10. امامى، مسعود، »صلح ابتدایى«، فقه اهلالبیت(ع)، ش34، قم، تابستان 1382ش. 11. ----------------، »ملکیت موقت در حقوق و فقه«، مجله فقه; کاوشى نو در فقه اسلامى، ش؟ 12. انصارى، زکریا بن محمد، فتح الوهاب بشرح منهج الطالب، دارالکتب العلمیة، بیروت، [بىتا]. 13. انصارى، مرتضى، المکاسب، مجمع الفکر الاسلامى، قم، 1378ق. 14. بجنوردى، سیدمحمدحسین، القواعد الفقهیة، چاپ اول: نشر الهادى، قم، 1419ق. 15. بحرانى، یوسف، الحدائق الناضرة فى احکام العترة الطاهرة، مؤسسة نشر اسلامى، قم، [بىتا]. 16. بهایى، محمد بن حسین، جامع عباسى، مدرسه صدر مهدوى، اصفهان، [بىتا]. 17. بهوتى، منصور بن یونس، کشاف القناع، دارالکتب العلمیة، بیروت، [بىتا]. 18. توحیدى، محمدعلى، مصباح الفقاهة، (تقریرات درس آیتاللّه سیدابوالقاسم خویى)، مطبعة سیدالشهداء، قم، [بىتا]. 19. جعفرى لنگرودى، محمدجعفر، حقوق مدنى (رهن صلح)، چاپ دوم: گنج دانش، تهران، 1370ش. 20. حکیم، سیدعبدالصاحب، منتقى الاصول (تقریرات درس آیتاللّه سیدمحمد روحانى)، چاپ دوم: الهادى، قم، 1416ق. 21. حکیم، سیدمحسن، حقائق الاصول، چاپ پنجم: مکتبة بصیرتى، قم، 1408ق. 22. ----------------، مستمسک العروة الوثقى، داراحیاء التراث العربى، بیروت، [بىتا]. 23. حلبى، ابوالصلاح، الکافى فى الفقه، مکتبة امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان، 1403ق. 24. حلى، ابنادریس، السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى، چاپ دوم: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1411ق. 25. حلى، احمد بن محمد بن فهد، المهذب البارع، مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1411ق. 26. حلى، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، چاپ دوم: انتشارات استقلال، تهران، 1403ق. 27. ----------------، المختصر النافع فى فقه الامامیة، چاپ سوم: مؤسسة البعثة، تهران، 1410ق. 28. حلى، حسن بن یوسف، ارشاد الاذهان الى احکام الایمان، چاپ اول: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1410ق. 29. ----------------، تبصرة المتعلّمین فى احکام الدین، انتشارات فقیه، تهران، 1368ش. 30. ----------------، تحریر الحکام، چاپ اول: مؤسسة امام الصادق(ع)، قم، 1420ق. 31. ----------------، تذکرة الفقهاء، منشورات المکتبة المرتضویة، [بىجا]، [بىتا]. 32. ----------------، قواعد الاحکام، چاپ اول: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1413ق. 33. ----------------، مختلف الشیعة، چاپ اول: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1413ق. 34. حماد، نزیه، عقد الصلح، دارالعلم، دمشق، 1416ق. 35. خراسانى، محمدکاظم، حاشیة المکاسب، چاپ اول: وزارت ارشاد، 1406ق. 36. خمینى، سیدروحاللّه، البیع، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، قم، [بىتا]. 37. خوانسارى، سیداحمد، جامع المدارک، چاپ دوم: مکتبة الصدوق، تهران، 1355ش. 38. خوانسارى، موسى، منیة الطالب فى شرح المکاسب (تقریرات درس آیتاللّه میرزا محمدحسین نائینى)، چاپ اول: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1418ق. 39. خویى، سیدابوالقاسم، اجود التقریرات (تقریرات درس اصول آیتاللّه میرزا محمدحسین نائینى)، چاپ دوم: مؤسسه مطبوعات دینى، قم، 1410ق. 40. روحانى، سیدمحمدصادق، فقه الصادق، چاپ سوم: مؤسسة دارالکتاب، قم، 1414ق. 41. زحیلى، وهبة، الفقه الاسلامى، چاپ دوم: دارالفکر المعاصر، بیروت، 1419ق. 42. سبزوارى، محمدباقر، کفایة الاحکام، مدرسه صدر مهدوى، اصفهان، [بىتا]. 43. سید بکرى، ابوبکر، اعانة الطالبین، چاپ اول: دارالفکر، [بىجا]، 1418ق. 44. شربینى، محمد بن احمد، مغنى المحتاج الى معرفة معانى الفاظ المنهاج، شرکة مصطفى البابى الحلبى، [بىجا]، [بىتا]. 45. شربینى، محمد بن احمد، الاقناع فى حل الفاظ ابىشجاع، دار المعرفة، [بىجا]، [بىتا]. 46. شریعتى، سعید، »بیع زمانى«، مجله فقه اهلبیت(ع)، سال هفتم، ش24. 47. شهید اول، محمد مکى عاملى، الدروس الشرعیة فى فقه الامامیة، چاپ اول: مؤسسة نشر اسلامى، 1414ق. 48. شهید ثانى، زینالدین، الروضة البهیّة (شرح لمعه)، انتشارات داورى، قم، 1410ق. 49. ----------------، مسالک الافهام الى تنقیح شرایع الاسلام، چاپ اول: مؤسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1414ق. 50. صدر، سیدمحمدباقر، دروس فى علم الاصول، چاپ دوم: دار الکتاب اللبنانى، بیروت، 1406ق. 51. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، چاپ دوم: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1404ق. 52. طباطبایى، سیدعلى، ریاض المسائل، چاپ اول: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1419ق. 53. طوسى، محمد بن حسن، الاستبصار فیما اختلف من الآثار، دارالکتب الاسلامیة، تهران، [بىتا]. 54. ----------------، المبسوط فى فقه الامامیة، المکتبة المرتضویة، تهران، 1378ش. 55. ----------------، تهذیب الاحکام، چاپ چهارم: دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش. 56. عاملى، حر، وسائل الشیعة، چاپ دوم: مؤسسة آلالبیت(ع)، قم، 1414ق. 57. عاملى، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة، چاپ اول: دارالتراث، بیروت، 1418ق. 58. فیاض، محمد اسحاق، محاضرات فى اصول الفقه (تقریرات درس اصول آیتاللّه سیدابوالقاسم خویى)، چاپ سوم: دار الهادى، قم، 1410ق. 59. قزوینى، على، صیغ العقود، چاپ قدیم، [بىنا]، [بىجا]، [بىتا]. 60. قمى، ابوالقاسم، جامع الشتات، انتشارات کیهان، تهران، 1371ش. 61. کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنى (قواعد عمومى قراردادها)، چاپ چهارم: شرکت سهامى انتشار، تهران، 1376ش. 62. ----------------، حقوق مدنى (مشارکتها و صلح)، چاپ دوم: گنج دانش، تهران، [بىتا]. 63. کحلانى، محمد بن اسماعیل، سبل السلام، چاپ چهارم: شرکة مصطفى الحلبى، مصر، 1379 ق. 64. کرکى، على بن حسین، جامع المقاصد فى شرح القواعد، چاپ اول: مؤسسة آلالبیت(ع)، قم، 1410ق. 65. ----------------، رسائل کرکى، چاپ اول: کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، قم، 1409ق. 66. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، چاپ سوم: دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1367ش. 67. گرجى، ابوالقاسم، »مصلحت بالاتر از حق است«، رونامه جام جم، سال سوم، ش 709، 81/7/29. 68. مرکز تحقیقات فقهى قوه قضاییه، مجموعه آراى فقهى قضایى در امور حقوقى، چاپ اول: مرکز تحقیقات فقهى، قم، 1381ش. 69. مفید، محمد بن نعمان، المقنعة، چاپ دوم: مؤسسة نشر اسلامى، قم، 1410ق. 70. نجفى، محمدحسن، جواهر الکلام فى شرح شرایع الاسلام، چاپ سوم: دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1367ش. 71. نراقى، احمد، مستند الشیعة، چاپ اول: مؤسسة آلالبیت(ع)، مشهد، 1418ق. 72. نورى، حسین، مستدرک الوسائل، چاپ سوم: مؤسسة آلالبیت(ع)، قم، 1408ق. 73. هاشمى شاهرودى، سیدعلى، دراسات فى علم الاصول، چاپ اول: مؤسسة دائرة المعارف الفقه الاسلامى، قم، 1419ق. 74. هاشمى، سیدمحمود، بحوث فى علم الاصول (تقریرات درس اصول آیتاللّه سیدمحمدباقر صدر)، چاپ اول: المجمع العلمى، قم، 1405ق. 75. یزدى، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقى، چاپ اول: مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1420ق. 76. ----------------، حاشیة المکاسب، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، قم، [بىتا]. پی نوشت ها : 1. نگارنده درباره قرارداد sharingTime علاوه بر منابع فارسى یادشده در مقاله، از پایگاههاى مختلف اینترنتى ازجمله: www.realestatelawyers.com استفاده کرده است. 2. تقسیم منافع مال مشترک طبق اجزاى آن یا برحسب زمان. 3. مسعود امامى، »ملکیت موقت در حقوق و فقه«، مجله فقه; کاوشى نو در فقه اسلامى، ش 65. 4. سیدمحمدکاظم یزدى، حاشیة المکاسب، ص66. 5. موسى خوانسارى، منیة الطالب، ج1، ص331. 6. محمدعلى توحیدى، مصباح الفقاهة، ج6، ص274. 7. مجموعه آراى فقهى قضایى در امور حقوقى، ج1، ص9. 8. متن استفتا و پاسخ به شرح زیر است: سؤال: نتیجه قرارداد تایم شر (بیع زمانى)، مالک شدن شخص بر ملکى در زمان معیّن و محدودى همچون ماه خرداد در هر سال است و در غیر این زمان هیچ حق مالکیتى بر عین و منافع آن ندارد. با گسترش این نوع قرارداد، مسائل و پرسشهاى گوناگونى درباره آن به وجود آمده است. مستدعى است پاسخ سؤالات ذیل را حتىالمقدور با ذکر دلایل مرقوم فرمایید: الف) با توجه به اینکه این نوع قرارداد در عرف، خرید و فروش تلقى مىشود آیا از جهت فقهى نیز مىتوان آن را در قالب عقد بیع محقق ساخت؟ ب) با عنایت به عدم تبعیّت عقد صلح در احکام و شرایط از سایر عقود، آیا مىتوان قرارداد یادشده را در قالب عقد صلح ابتدایى منعقد کرد؟ ج) آیا مىتوان قرارداد فوق را که به نظر مىرسد فاقد منع عقلى، عرفى و شرعى است، به عنوان عقدى جدید و مستقل پذیرفت؟ د) آیا مالکان مشاع در صورت توافق بر افراز و تقسیم ملک خود، مىتوانند آن را براساس زمان تقسیم نمایند، به گونهاى که هریک مالک ملک در بخش خاصى از زمان، همچون ماه خرداد باشد؟ آیتاللّه محمدتقى بهجت: الف) مىتواند عقد بیع مشروط به مهایاة در منفعت و انتفاع باشد. ب) مانعى ندارد. ج) لازم نیست. د) افراز زمانى معنا ندارد، ولذا اگر خسارت ناخواسته سنگین به ساختمان وارد شود و محتاج تعمیر پرهزینه شود، نمىگویند فقط آنکه نوبت او بوده باید خسارت را متحمل شود. آیتاللّه میرزا جواد تبریزى: معامله مزبور باطل است و احکام بیع و صلح را ندارد. ملکیت مبیع که در بیع به مشترى منتقل مىشود، ملکیت مطلق و دائمى است و از جهت زمانى قابل تقیید و تحدید نیست، و افراز مال مشترک براساس زمان نیز صحیح نیست. بلى تراضى شرکا بر استفاده از مال مشترک و تصرف در آن براساس تقسیمبندى زمانى مانعى ندارد، واللّه العالم. آیتاللّه سیدمحمدصادق روحانى: الف) این قرارداد ولو متعارف نبوده، ولذا فقها ادعاى انصراف »احل اللّه البیع« از آن مىنمایند، ولى ما چون اینگونه انصرافات را مانع از تمسک به اطلاق نمىدانیم، ولذا مانعى از صحت این قرارداد به عنوان بیع نمىدانیم. ب) به عنوان صلح و یا اباحه به عوض که معامله مستقلى است، مىتوان تصحیح نمود. ج) و نیز به عنوان عقد مستقل، عمومات از قبیل »اوفوا بالعقود« نیز دال بر صحت آن است. د) تبدیل ملک مشاع البته به عنوان تقسیم راهى ندارد، ولى چون در ملک مشاع به نظر ما مملوک همه مال است به ملکیت ناقصه، مىتوان با اینگونه مبادله به عنوان مصالحه یا اباحه به عوض، به آن نحو که اشاره کردیم، معامله نمود. آیتاللّه سیدعلى سیستانى: الف) بیع عرفى و شرعى نیست، مگر خودش یک عقد جداگانه باشد. ب) مىتوان صلح این معامله را ایقاع کرد. ج) آرى. د) ظاهراً ممکن است و خود یک عقد جداگانهاى است. آیتاللّه لطفاللّه صافى گلپایگانى: الف) مالکیت به نحو مذکور مشروع نیست، واللّه العالم. ب) صلح نیز صحیح نیست، واللّه العالم. ج) دلیلى بر صحت چنین عقدى به نظر نرسیده و عمومات شامل چنین عقدى نمىشود. د) مالکان ملک مشاع مىتوانند نسبت به منفعت ملک مشترک مشاع تقسیم مهایاتى نمایند، واللّه العالم. آیتاللّه سیدتقى طباطبایى قمى: الف) این نحو معامله مصداق بیع نیست و مجرد قرارداد عرفى، واقع را تغییر نمىدهد، ولذا ادله امضاى بیع و تجارت، این نحو عقد را شامل نخواهد شد. ب) به نظر مىرسد به لحاظ خبر شریف »الصلح جائز بین الناس« که سندش تام است، مىتوان این عقد را مصداق صلح قرار داد و معهود نبودن این نحو صلح، ضررى به اطلاق نمىرساند; زیرا مطلقْ منصرف از فرد نادر نیست. لکن این نظریه نتیجه عمل به صناعت است و به عبارت دیگر نظر علمى است و اما از حیث فتوا ما احتیاط را لازم مىدانیم. ج) طرح این سؤال عجیب است; زیرا قضیه به شرط محمول ضروریه است و شرعى بودن این عقد، اول کلام است، مگر به صلح برگردد و اصولاً مستفاد از آیه شریفه »اوفوا بالعقود« صحت نیست، بلکه لزوم عقد است در فرض صحت آن و حکم متعرض موضوع خود نیست مگر به نحو دُور که از محالات اولیه است و صحت هر عقدى به دلیل آن عقد ثابت مىشود، یا به اجماع تعبدى کاشف، یا سیره مستمره به زمان معصومین ارواحنا فداهم و یا به ارتکاز متشرعه بماهم کذلک. د) از لحاظ نظر علمى به نحو صلح مانعى به نظر نمىرسد. آیتاللّه ناصر مکارم شیرازى: الف تا د) این در واقع نوعى بیع است که در عصر ما به وجود آمده (به خاطر نیازها و ضرورتها) و هرگاه در عرف محل رایج شده باشد، عمل به آن اشکالى ندارد و مشمول »احل اللّه البیع« و سایر ادله بیع است و بر این اساس مفروز کردن مالالشرکه با شرط فوق مانعى ندارد. آیتاللّه حسینعلى منتظرى: پس از سلام، معاملاتْ امور عقلایى است و اختراعى شارع نیست و خود ملکیت نیز امر اعتبارى و تابع اعتبار عقلا مىباشد و اگر معامله غررى نباشد، دلیلى بر بطلان نداریم و مشمول »اوفوا بالعقود« مىباشد و اگر به لفظ صلح یا بیع انشا نشود، معاملهاى است مستقل و دلیلى بر انحصار معاملات در عقود معروفه نداریم و بالاخره ظاهراً صحت معامله مذکوره بىاشکال است. آیتاللّه سیدعبدالکریم موسوى اردبیلى: این معامله را به عنوان بیع و یا صلح و یا عقد مستقل مىتوان محقق ساخت و از نظر شرعى اشکالى ندارد، و تقسیم ملک به حسب زمان نیز اشکالى ندارد و شرعاً جایز است، ولى هنگام معامله باید جهت استفاده هریک از افراد ضوابطى تعیین شود تا بعداً موجب اختلاف نگردد. آیتاللّه حسین نورى همدانى: الف) خیر. ب) بلى. ج) بلى. د) به عنوان صلح اشکال ندارد. 9. محمد بن احمد شربینى، مغنى المحتاج، ج2، ص3; منصور بن یونس بهوتى، کشاف القناع، ج3، ص167; ابوبکر سید بکرى، اعانة الطالبین، ج3، ص5; محمد امین ابنعابدین، حاشیة ردّ المحتار، ج5، ص9. 10. محمد بن نعمان مفید، المقنعة، ص591: »والبیع ینعقد على تراض بین الاثنین فیما یملکان التبایع له اذا عرفاه جمیعاً وتراضیا بالبیع وتقابضا وافترقا بالابدان«; ابوالصلاح حلبى، الکافى فى الفقه، ص351: »البیع عقد یقتضى استحقاق التصرف فى المبیع والثمن وتسلیمهما«; محمد بن حسن طوسى، المبسوط، ج2، ص75: »البیع هو انتقال عین مملوکة من شخص الى غیره بعوض مقدّر على وجه التراضى«; محمد بن على ابنحمزه، الوسیلة، ص235: »البیع عقد على انتقال عین مملوکة، او ما هو فى حکمها من شخص الى غیره بعوض مقدر على جهة التراضى«; ابنادریس حلى، السرائر، ج2، ص240: »البیع هو انتقال عین مملوکة، من شخص الى غیره بعوض مقدّر، على وجه التراضى«; جعفر بن حسن حلى، شرایع الاسلام، ج2، ص267: »هو اللفظ الدال على نقل الملک من مالک الى آخر بعوض معلوم«; جعفر بن حسن حلى، المختصر النافع، ص115: »البیع فهو الایجاب والقبول اللذان تنتقل بهما العین المملوکة من مالک الى غیره بعوض مقدر«; حسن بن یوسف حلى، قواعد الاحکام، ج2، ص15 و تذکرة الفقهاء، ج10، ص4: »البیع انتقال عین مملوکة من شخص الى غیره بعوض مقدر على وجه التراضى«; محمد مکى عاملى (شهید اول)، الدروس، ج3، ص189: »وهو الایجاب والقبول من الکاملین الدالان على نقل العین بعوض مقدر مع التراضى«; محمد مکى عاملى (شهید اول)، اللمعة الدمشقیة، ص91: »وهو الایجاب والقبول الدالان على نقل الملک بعوض معلوم«; احمد بن محمد ابنفهد حلى، المهذب البارع، ج2، ص354; »فهو الایجاب والقبول اللذان تنتقل بهما العین المملوکة من مالک الى غیره بعوض مقدر«; على بن حسین کرکى، جامع المقاصد، ج4، ص53: »نقل الملک من مالک الى آخر بصیغة مخصوصة«; احمد نراقى، مستند الشیعة، ج14، ص243: »نقل الملک بعوض من مالک الى آخر بعقد مخصوص«; مرتضى انصارى، المکاسب، ج3، ص11: »انشاء تملیک عین بمال«; همچنین مراجعه شود به: زینالدین عاملى (شهید ثانى)، مسالک الافهام، ج3، ص143; احمد اردبیلى، مجمع الفائدة، ج8، ص138; سیدعلى طباطبایى، ریاض المسائل; ج8، ص109; محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، ج22، ص204; محمدکاظم خراسانى، حاشیة المکاسب، ص4; سیدمحمدکاظم یزدى، حاشیة المکاسب، ج1، ص53; محمدحسین اصفهانى، حاشیة المکاسب، ج1، ص9; موسى خوانسارى، منیة الطالب، ج1، ص111; سیدروحاللّه خمینى، کتاب البیع، ج1، ص3; محمدعلى توحیدى، مصباح الفقاهة، ج2، ص52. 11. انصراف، یکى از مباحث مهم علم اصول است که در منابع اصولى، ذیل بحث اطلاق و تقیید مطرح مىشود. دانشمندان علم اصول اقسام مختلفى براى انصراف بیان کردهاند که در برخى از آنها انصراف مانع از ظهور لفظ در برخى از اصناف و افراد مشمول معناى لغوى مىشود. یکى از شایعترین تقسیمات انصراف میان متأخران، تقسیم به انصراف ناشى از کثرت وجود و کثرت استعمال است. گاهى هنگام استعمال واژه مطلق، برخى از مصادیق آن به علت کثرت وجود، متبادر به ذهن مىشوند و ذهن از افراد نادر انصراف مىیابد، مانند انصراف لفظ ماء به ماء فرات براى ساکنان اطراف این رودخانه. چنین انصرافى بدوى است و با تأمل زائل مىشود. ازاینرو نمىتواند مانع اطلاق باشد. اما گاهى انصراف به جهت کثرت استعمال لفظ در برخى از مصادیق است، به گونهاى که در مرحله نخست سبب شک در شمول مطلق نسبت به مصادیق دیگر خواهد بود و به عبارت دیگر مصادیق کثیرالاستعمال قدر متیقن از معناى مراد از مطلق مىباشد و در مرحله بالاتر سبب ظهور لفظ در معناى مجازى آن و یا حتى سبب پیدایش معناى جدید حقیقى براى لفظ - به گونه اشتراک لفظى - و بلکه نقل لفظ از معناى نخست به معناى دوم مىشود. در تمامى این حالات، انصراف مانع از اطلاق خواهد بود (مراجعه شود به: سیدابوالقاسم خویى، اجود التقریرات، ج1، ص532; سیدعلى هاشمى شاهرودى، دراسات فى علم الاصول، ج2، ص341; سیدمحمود هاشمى، بحوث فى علم الاصول، ج3، ص431; سیدمحسن حکیم، حقائق الاصول، ج1، ص560; سیدمحمدباقر صدر، دروس فى علم الاصول، ج1، ص212). تقسیم دیگرى که در کلمات برخى از اصولیان به چشم مىخورد، تقسیم به انصراف بدوى و انصراف حقیقى در ماهیات تشکیکى است، با این توضیح که ماهیت اگرچه از نظر عقلى مشکک نیست، ولى گاهى عرف آن را تشکیکى مىیابد و صدق آن را بر برخى از افراد آشکارتر از افراد دیگر مىبیند، تا جایى که هنگام استعمال، تنها افراد خاصى به ذهن متبادر مىشود، مانند عبارت »ما لا یؤکل لحمه« و یا »حیوان« که انصراف از انسان دارند (مراجعه شود به: سیدابوالقاسم خویى، اجود التقریرات، ج1، ص532; محمد اسحاق فیاض، محاضرات فى اصول الفقه، ج5، ص372; سیدعبدالصاحب حکیم، منتقى الاصول، ج3، ص444). 12. آیتاللّه سیدعلى شفیعى و همچنین پاسخ آیتاللّه ابوطالب تجلیل (متن سؤال و پاسخ ایشان در مرکز تحقیقات فقهى قوه قضائیه موجود است). 13. در این زمینه مراجعه شود به: محمدعلى توحیدى، مصباح الفقاهة، ج3، ص58. 14. سعید شریعتى، »بیع زمانى«، مجله فقه اهلبیت(ع)، سال هفتم، ش24، ص224; سیدعبدالمطلب احمدزاده بزاز، »مالکیت موقت (زمانى«)، نامه مفید، ش24، ص144; ابوالقاسم گرجى، »مصلحت بالاتر از حق است«، روزنامه جام جم، سال سوم، ش709، 81/7/29، ص8. 15. على قزوینى، صیغ العقود، ص28; محمدجعفر جعفرى لنگرودى، حقوق مدنى (رهن و صلح)، ص135. 16. مسعود امامى، »صلح ابتدایى«، مجله فقه اهلبیت(ع)، ش34، تابستان 82، ص78. 17. احمد اردبیلى، مجمع الفائدة، ج9، ص332; زینالدین عاملى (شهید ثانى)، مسالک الافهام، ج4، ص259. 18. حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج13، ص443; محمد بن یزید ابنماجه، السنن، ج2، ص788; سلیمان بن اشعث ابوداود، السنن، ج2، ص163. 19. محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج5، ص259 و ج7، ص413; محمد بن على صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص32; محمد بن حسن طوسى، تهذیب الاحکام، ج6، ص208 و 226; حرّ عاملى، وسائل الشیعة، ج18، ص443 و ج27، ص212. 20. ابوالقاسم قمى، جامع الشتات، ج3، ص121، 152 و 213: »... ففیه ان کلما ورد لفظ الصلح فى الآیات والاخبار ظاهرة فى صورة النزاع والشقاق، لا الصلح الابتدائى، حتى قوله(ع): الصلح جائز بین الناس«; سیداحمد خوانسارى، جامع المدارک، ج3، ص392: »... قد یتأمل مثل النبوى(ص) وما فیه لفظ الصلح من الاخبار على العموم من جهة احتمال ان مفهوم الصلح ما کان مسبوقاً بالنزاع«. 21. حسن بن یوسف حلى، تحریر الاحکام، ج3، ص4; على بن حسین کرکى، رسائل کرکى، ج1، ص190; محمد بن حسین بهایى، جامع عباسى، ص226; عبداللّه بن احمد ابنقدامة، المغنى، ج5، ص2; محمد بن احمد شربینى، مغنى المحتاج، ج2، ص176; منصور بن یونس بهوتى، کشاف القناع، ج3، ص454; محمد بن اسماعیل کحلانى، سبل السلام، ج3، ص58; وهبه زحیلى، الفقه الاسلامى، ج6، ص4332; نزیه حماد، عقد الصلح، ص17; زکریا بن محمد انصارى، فتح الوهاب، ج1، ص353; شروانى، حواشى الشروانى، ج5، ص187; محمد بن احمد شربینى، الاقناع، ج1، ص279. 22. احمد اردبیلى، زبدة البیان فى احکام القرآن، ص461; و نیز مراجعه شود به: سیدمحمدجواد عاملى، مفتاح الکرامة، ج5، ص454. 23. محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج5، ص258; محمد بن على صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص32; محمد بن حسن طوسى، تهذیب الاحکام، ج6، ص206; حر عاملى، وسائل الشیعة، ج18، ص439; حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج13، ص441. 24. سیداحمد خوانسارى، جامع المدارک، ج3، ص392; نگارنده در رساله »صلح ابتدایى« به تفصیل به بررسى دلالت آیات و روایات باب صلح بر صلح ابتدایى پرداخته است. 25. محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج5، ص223; محمد بن حسن طوسى، تهذیب الاحکام، ج7، ص127; محمد بن حسن طوسى، الاستبصار فیما اختلف من الآثار، ج3، ص103; حر عاملى، وسائل الشیعة، ج17، ص351. هیچیک از منابع مذکور، این روایت را در باب صلح جاى ندادهاند. 26. محمد مکى عاملى (شهید اول)، الدروس، ج3، ص197; ابوالقاسم قمى، جامع الشتات، ج3، ص123; سیدمحمدحسین بجنوردى، القواعد الفقهیة، ج5، ص282; مراجع معاصر، توضیح المسائل مراجع، ج2، ص274. 27. حسن بن یوسف حلى، مختلف الشیعة، ج5، ص249; على بن حسین کرکى، جامع المقاصد، ج4، ص110; یوسف بحرانى، الحدائق الناضرة، ج20، ص62. 28. ناصر کاتوزیان، حقوق مدنى (مشارکتها و صلح)، ص304. 29. محمدجعفر جعفرى لنگرودى، حقوق مدنى (رهن و صلح)، ص144. 30. چنانچه گذشت براى دستیابى به مباحث تفصیلى درباره صلح ابتدایى و ادله عدم مشروعیت آن و نیز منابع ادعاهاى مطرح شده در این مقاله، مراجعه شود به: مسعود امامى، »صلح ابتدایى«، مجله فقه اهلبیت(ع)، ش34، تابستان 82، ص78. 31. سوره مائده، آیه 1. 32. جعفر بن حسن حلى، شرایع الاسلام، ج2، ص401; حسن بن یوسف حلى، قواعد الاحکام، ج2، ص323; همو، تذکرة الفقهاء، ج2، ص233 و 343; حسن بن یوسف حلى، ارشاد الاذهان، ج1، ص430; حسن بن یوسف حلى، تحریر الاحکام، ج3، ص154; على بن حسین کرکى، جامع المقاصد، ج7، ص392; زینالدین عاملى (شهید ثانى)، شرح لمعه، ج4، ص320; همو، مسالک الافهام، ج5، ص71; یوسف بحرانى، الحدائق الناضرة، ج21، ص392. 33. احمد اردبیلى، مجمع الفائدة، ج1، ص143; محمدباقر سبزوارى، کفایة الاحکام، ص123. 34. سیدمحمدکاظم یزدى، العروة الوثقى، ج5، ص387; سیدمحسن حکیم، مستمسک العروة الوثقى، ج13، ص231; و نیز مراجعه شود به: سیدمحمدصادق روحانى، فقه الصادق، ج19، ص211. 35. مرتضى انصارى، المکاسب، ج3، ص90. 36. سیدروحاللّه خمینى، البیع، ج1، ص218. 37. ناصر کاتوزیان، حقوق مدنى (قواعد عمومى قراردادها)، ج1، ص95. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,284 |