تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,280 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,189 |
مصاحبه با آیة الله شیخ عبد الرحیم سامت | ||
حوزه | ||
مقاله 2، دوره 12، شماره 67، فروردین 1374، صفحه 25-38 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 29 بهمن 1394، تاریخ پذیرش: 29 بهمن 1394 | ||
اصل مقاله | ||
سفرى به قزوین داشتیم. خدا توفیق داد ساعاتى فراموش نشدنى بهجت افزا آرامش بخش و روحانى در محضر عالم ربانى چشم و چراغ حوزه علمیه دیرینه سال قزوین حضرت آیة اللّه حاج شیخ عبدالرحیم سامت باشیم. به خواست ما سیرى در گذشته خود کرد گذشته آکنده از تلاش پایمردى مقاومت در برابر مشکلات تحصیل عشق به فراگیرى دانش دین و اصلاح نفس پیوند ژرف و سازنده با اساتید وارسته و بریده از دنیا و عاشق و شیداى اسلام. گذشته او و مانند او نمادى از رنج پاکان و پاک سیرتان است در راه فراگیرى علوم دینى. آنان که بدون چشم داشت نان و نام ناهمواریها را بر خود هموار کردند. با قوت اندک ساختند تا قوّت اسلام باشند در غربت به سربردند تا دل دوست به دست آرند و در رنج زیستند تا غبار غم از رخ یار برگیرند. مدرسه ها را خالى از طلاب مى بیند و در تصرف دولتیان و دین را غریب و در انزوا و مؤمنان را سر در گریبان. غیرت دینى و وظیفه بانى ماندگارش مى کند و از آن همه علاقه به بهر ورى از محضر بزرگان نجف براى رضاى حق دست مى شوید و بسان ابر پر برکت باران رحمت مى بارد و درخت دین را سبزى و خرمى دوباره مى بخشد. حوزه احیا مى شود و رونق مى یابد و بازار فراگیرى دانش دین دگر باره گرم مى شود. امید آن که حوزه هاى دینى همیشه سربلند باشند و پرتکاپو و مردان خدا در کار ساختن و آباد کردن. به مدت پنج سال در کنار کار در بازار درس هم مى خواندم. دوره ادبیات را در این مدت به پایان بردم و براى ادامه تحصیل راهى قم شدم. پنج سال هم در قم بودم و توفیق یافتم که سطح را در محضر عالمان وارسته حوزه علمیه قم به پایان برسانم. حوزه: از محضر چه بزرگانى بهره برده اید. از آغاز ورود به نجف اشرف تا روز بازگشت به قزوین درس مرحوم سیّد را ترک نکردم. مقیّد بودم در فقه ایشان شرکت بجویم. دو دوره هم درس اصول مرحوم آقا ضیاء عراقى رفتم که تمام دوره اول را نوشته ام. البته در بین آن دو درس از محضر اساتید بزرگوارى چون: نائینى کمپانى مشکینى محمد رضا آل یاسین شیخ کاظم شیرازى در فقه و اصول بهره گرفته ام. حوزه:از دوران تحصیل اگر نکته هاى آموزنده اى و یا خاطره درس آموزى را به یاد دارید بیان بفرمایید. طولى نکشید که به لطف الهى و توجه و عنایت آن بزرگوار بهترین حجره در بهترین مدرسه نصیب من شد. ولى مدتى را که به حضرت امیر(ع) عرض کرده بودم براى رسیدن به درجه اجتهاد تبدیل به ده سال شد و آخرهم چیزى نشدیم.!
حوزه: از ویژگیهاى آنان که از محضرشان بهره برده اید بخصوص مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آقا ضیاء عراقى اگر مطالبى بفرمایید متشکر مى شویم. بسیارى به مطالعه کتاب پرداختند و فهمیدند بین آنچه را مرحوم آقا رضا گفته و در این کتاب آمده با آنچه مرحوم سید القاء مى کند تفاوت بسیار است و غیر قابل مقایسه. ایشان از نظر هوش و ذکاوت فوق العاده بود. روزى یکى از دوستان به نام آقا شیخ على مشکوة که قصد داشت به ایران بازگردد رفته بود خدمت مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانى براى خداحافظى و گرفتن اجازه نامه. (مى دانید در آن روزگار مرسوم بود که وقتى کسى مى خواست به وطن بازگردد از اساتید خود اجازاتى مى گرفت.) وقتى از محضر آقا سید ابوالحسن اصفهانى برگشت دیدم مى خندد. گفت: چیز شگفت انگیزى امروز دیدم. بیست سال پیش وقتى آقا سید ابوالحسن اصفهانى به حال اعتراض عراق را ترک کرده بود و به ایران آمده بود در قم به خدمت ایشان رسیدم و اجازه نامه اى از محضرشان گرفتم. اکنون پس از بیست سال که از آن زمان مى گذرد. به خدمت ایشان رسیدم تا اجازه اجتهاد بگیرم. فرمود: آن اجازه اى که در قم به شما دادیم چه کردید! این واقعاً از فردى چون ایشان با آن همه اشتغال آن هم در سن کهولت امر عجیبى بود. عجیب تر این که ایشان محرر نداشت. خود ایشان به همه استفتاءات و نامه ها پاسخ مى داد که کار بسیار سنگینى است. امّا مرحوم آقا ضیاء عراقى. وى در تدریس خیلى پشت کار داشت و پر حوصله بود. به یاددارم در مرض فوت ایشان با جمعى از دوستان به عیادت وى رفتیم. در همان حال گفت: راجع به فلان مسأله به نظر جدیدى رسیده ام که پس از رفع کسالت مطرح خواهم کرد. که متأسفانه بهبود نیافتند و چشم از دنیا فرو بست و به دیار باقى شتافت. به خاطر همین شدت علاقه به تدریس و شاگردپرورى بود که بارهاى بار مى گفت: (خدا را شاکرم که مرجع نشدم و این مسؤولیت به دوش من قرار نگرفت.) حوزه: در دوران تحصیل حضرت عالى حوزه قزوین چگونه بود در دوران طلبگى ما هنوز حوزه قزوین رونقى داشت. علماى بزرگى در این حوزه به تدریس و تربیت طلاب و ارشاد مردم اشتغال داشتند از جمله: حاج سیّد موسى زرآبادى حاج میرزا على طارمى حاج آقا نصرالله و... پس از این که بنده در قزوین ماندگار شدم از جمله کارهایى که انجام دادم بیرون آوردن این مدارس از دست دولتیها بود. این کار با تلاش بسیار انجام پذیرفت و شکر خدا حوزه دگر بار سروسامان گرفت. حوزه: وضع حضرت عالى در دوران تحصیل از نظر معیشتى چگونه بود. حوزه: آیا حضرت عالى غیر از فقه و اصول دانشهاى دیگرى از جمله حکمت و فلسفه هم فرا گرفته اید. فرمود: نه. گفتم: در اصول یک سرى اصطلاحاتى وجود دارد که آشنایى با فلسفه را مى طلبد. فرمود: این مقدار آگاهى با خواندن شرح تجرید برآورده مى شود. از این روى ایشان شرح تجریدى براى ما شروع کرد. چند درسى خدمت آن مرحوم خواندم که عازم نجف اشرف شدم. (در یکى از مدارس تهران حکیمى تدریس مى کرد. جلو رفتم دیدم آقا موسى زرآبادى در درس شرکت دارد. آقاى حکیم مطلبى گفت سید اشکال کرد. آن آقا ناراحت شد و گفت: مگر من بارها به شما نگفته ام که در درس من شرکت نکنید که راضى نیستم. سید زرآبادى گفت: مى خواهید راضى باشید یا نباشید. من در درس شما شرکت مى جویم و مطالب شما را ردّ مى کنم.) مرحوم سید موسى زرآبادى مرد خیلى ملا وارسته و دوست داشتنى بود. آقاى عماد که خیلى با مرحوم زرآبادى اُنس و الفت داشت مى گفت: (من این همه که خدمت مرحوم زرآبادى بودم هیچ گاه نشنیدم که او از خود تعریف کند. ولى یک هفته به آخر عمر روزى فرمود: علومى نماند مگر این که به مقدارى که در توان انسان بود من آن را فرا گرفتم.) به نظر من بجا مى گفت. حوزه: علت این که در قزوین ماندگار شدید چه بود. وقتى هنوز در حوزه قزوین بودم و خدمت مرحوم مفیدى مطول مى خواندم روزى در سر درس ایشان عبارت مشکلى را از مطول مطرح کرد و گفت: هر کس این عبارت را فهمید براى من بنویسد و بیاورد. من آن عبارت را مطالعه کردم معناى عبارت را به عربى که از طلبه اى مانند ما انتظارش نمى رفت نوشتم و براى ایشان آوردم. ایشان وقتى عبارت را مطالعه کرد گفت: بر شما واجب است که براى ادامه تحصیل به نجف اشرف بروید. تصمیم گرفتم به قزوین بروم منتهى بر آن بودم که مدتى بمانم و به نجف برگردم. برگشت دوباره ما از قزوین به نجف نیاز به مجوزى داشت: به نام (سمت العوده). این مجوّز را به هر کسى نمى دادند. خدمت مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانى رسیدم و از محضر ایشان تقاضا کردم که توصیه اى به مقامات بفرمایند تا مشکل حل شود. ایشان هم لطف کرد به مقامات عراقى توصیه فرمود و آنان نیز پذیرفتند و به بنده (سمت العودة) دادند. هنگام حرکت فرا رسید براى خدا حافظى و گرفتن اجازه اجتهاد خدمت مرحوم سیّد رسیدم. ایشان مریض بود. با این حال با دست خط مبارک براى من اجازه نوشت. معمول در اجازه ها این بود که دیگران مى نوشتند و آقا سید ابوالحسن آن را امضا مى فرمود. ولى در حق بنده لطف کرد و با دست خط خود اجازه صادر فرمود. در همین دیدار فرمود: (آقاى سامت اصرار نداشته باشید که برگردید. اگر مقتضى بود در قزوین بمانید.) از این فرمایش من تعجب کردم. چطور چند وقت پیش ایشان براى گرفتن (سمت العودة) توصیه فرمود حالا چرا این چنین مى فرماید. خلاصه به قزوین آمدم و ازدواج کردم. خواستم برگردم که آقاى مفیدى مرا دید و گفت: (آقاى سامت مردم و حوزه قزوین به شما نیاز دارند. در این صورت بر شما حرام است که به نجف برگردید و این مردم و حوزه ها را رها کنید.) ایشان همان کسى بود که چند سال پیش از این به من فرمود: (واجب است به سخن این استاد بزرگوار و سفارشى که مرحوم سید ابوالحسن به هنگام عزیمت به قزوین به من فرموده بود در بازگشت به نجف دچار تردید شدم. از این روى براى بازگشت به نجف استخاره کردم. بد آمد. دوباره استخاره کردم باز هم بد آمد. لذا از تشرف به نجف صرف نظر کردم و در قزوین ماندگار شدم. حوزه: درباره فعالیتهایى که از آن تاریخ تاکنون داشته اید لطفاً توضیح بفرمایید. در این مدت یکى از کارهاى عمده من تدریس بوده است از سطح تا خارج. ولى اکنون به خاطر کهولت سن و ضعف مزاج تنها درسى که دارم لمعه است.
حوزه: با توجه به سابقه تدریس و تربیت شاگرد به نظر حضرت عالى رمز موفقیّت طلبه در چیست. آقاى شیخ على اکبر الهیان گاهى وقتها به ما موعظه اخلاقى مى کرد. تکیه کلام ایشان و مهم ترین توصیه ایشان تقوا بود. مى فرمود: (تقوا بهترین موعظه است.) (سوره اذا زلزلت بهترین موعظه و تذکار را دارد. زیرا در آن سوره آمده: (فمن یعمل مثقال ذرّةٍ خیراً یره. وَمَنْ یعمل مثقال ذرّةٍ شراً یره.) در حدیث آمده که قیس بن عاصم مى گوید: با گروهى از بنى تمیم خدمت رسول خدا رسیدیم عرض کردم: یا رسول اللّه! ما بیابانگردیم. همه وقت نمى توانیم به محضر شما برسیم. دوست داریم ما را توصیه اى بفرمایى تا بهره مند گردیم: حضرت فرمود: (یا قیس! ان مع العز ذُلاً وان مع الحیاة موتاً وان مع الدنیا آخرة وان لکل شیءٍ حسیباً وعلى کل شئ رقیباً وان لکل حسنة ثواباً ولکل سیئة عقاباً ولکل اجل کتاباً وانه لابد لک یا قیس من قرین یدفن معک وهو حى وتدفن معه وانت میت فان کان کریماً اکرمک وان کان لئیماً اسلمک ثم لایحشر الا معک ولاتبعث الا معه ولا تسأل الا عنه فلاتجعله الا صالحاً فانه ان صلح آنست وان فسد لاتستوحش الا منه وهو فعلک) اى قیس! با عزت ذلت و باحیات مرگ و با دنیا آخرت عجین است. براى هر چیز حسابگرى است و بر همه چیزى مراقبى. براى هر کار خوبى ثوابى است و براى هر کار زشتى عقابى و براى هر اجلى تقدیرى. اى قیس تو ناگزیر از همراهى هستى که با تو دفن مى شود و او زنده است و تو مرده. اگر آن همراه کریم و بزرگوار باشد ترا اکرام مى کند و اگر پست باشد ترا تسلیم عذاب و حوادث مى کند. او محشور نشود مگر با تو و تو برانگیخته نشوى مگر با او و تنها از او مورد سؤال واقع مى شوى. قیس مى گوید: عرض کردم چه خوب است که این حدیث به شعر درآید تا مایه افتخار ما باشد و در میان ما ماندگار شود. حضرت فرمود: حسان را حاضر کنند. ولى پیش از آمدن حسان این ابیات بر زبانم جارى شد که براى حضرت پیامبر(ص) خواندم: تخیّر خلیطاً من فعالک انّماقرین الفتى فى القبر ما کان یفعلولابدَّ بعد الموت من ان تعدَّهلیوم ینادى المرء فیه فیقبلفان کنت مشغولاً بشئ فلا تکنبغیر الّذی یرضى به اللّه تشغلفلن یصحب الانسان من بعد موتهومن قبله الاّ الّذی کان یعملالا انّما الانسان ضیف لاهلهیقیم قلیلاً بینهم ثم یرحل و ناگزیرى براى پس از مرگ او را مهیّا سازى روزى که شخص را ندا مى دهند و عملش را مى پذیرند. اگر در کار چیزى هستى سعى کن کارى نباشد که خدا خشنود نیست. انسان را پیش و پس از مرگ به جز اعمال همنشینى نیست. انصافاً اگر انسان باور داشته باشد که خیر و سعادت او در گرو اعمالى است که انجام مى دهد کوچک ترین کارهاى او حساب و کتاب دارد آیا مى تواند در برابر کارهاى نیک بى تفاوت باشد و در برابر کارهاى بد بى مبالات. اگر انسان باور داشته باشد که نماز بهترین رفتار است آیا مى تواند در برابر دعوت الهى که روزى چند بار به مؤمنان ندا مى دهد: (حیّ على الصلاة) (حى على الفلاح) (حیّ على خیر العمل) بى تفاوت باشد و سهل انگارى کند.
حوزه: در خاتمه ما و خوانندگان مجلّه را نصیحت بفرمایید. (فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره. وَمَنْ یعمل مثقال ذرّة شراً یره.) حوزه: از این که به حضرت عالى زحمت دادیم و وقت گرانبهاى شما را گرفتیم پوزش مى طلبیم. امیدواریم بتوانیم از رهنمودهاى معنوى شما بهره بگیریم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 373 |