
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,196 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,532 |
فهم دینى در آزمون تدوین قانون اساسى | ||
حوزه | ||
مقاله 6، دوره 12، شماره 67، فروردین 1374، صفحه 145-168 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 29 بهمن 1394، تاریخ پذیرش: 29 بهمن 1394 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت سوم تاکنون به پاره اى از مقوله ها پرداخته ایم. مسائلى از قبیل: نظام اقتصادى نظام قضایى دین و ملیت حقوق زن قلمرو آزادى جایگاه احزاب تفکیک قوا اصل مصونیت و... در این شماره قسمتى دیگر از بحث را در مسائل وابسته مربوط به (ولایت فقیه) مطالعه مى کنید. این بررسى از آن روى مهم و جدى تر مى نماید که نظام جمهورى اسلامى اولین تجربه اجرایى تئورى ولایت فقیه در عصر غیبت است; از این روى بحثهاى مطرح شده در دو مجلس تدوین قانون اساسى و شوراى بازنگرى به گونه اى رویارویى آن تئورى با واقعیت عینى است. رویارویى که به کارآمدى و توانایى آن تئورى انجامیده ولایت فقیه و حاکمیت ملى در پاسخ بدین شبهه مدافعان (اصل ولایت فقیه) از زوایاى گوناگون پاسخ گویى پرداختند. از جمله به سه پاسخ اشاره مى شود: 1 . شهید بهشتى در مقام پاسخ اظهار داشتند: (جامعه ها و نظامهاى اجتماعى بر دو گونه اند: برخى فقط بر یک اصل متکى هستند و آن اصل عبارت است از آراى مردم بدون هیچ قید و شرط. در این گونه حکومتها حکومت یک مبنى بیشتر ندارد و آن آراى مردم است. در این گونه جوامع حکومت و رهبران ناچارند مطابق میل عمومى قانون وضع کنند; امّا جامعه هاى دیگرى هستند که ایدئولوژیک یا مکتبى به شمار مى آیند. یعنى جامعه هایى که مردم قبل از هر چیز مکتبى را انتخاب کرده اند. انتخاب مکتب آزادانه صورت گرفته است ولى با این انتخاب اول انتخابهاى بعدى را در چارچوب مکتب محدود کرده اند به این جامعه ها جوامع و نظامهاى مکتبى یا ایدئولوژیک مى گویند و جمهورى اسلامى یک نظام مکتبى است; چون ملت ما در رفراندوم اول جمهورى اسلامى را انتخاب کرد و با این انتخاب چارچوب نظام حکومتى خودش را تعیین کرد و در محدوده قواعد اسلام حکومت بر عهده رهبر آگاه و اسلام شناس و فقیه است). 2 . برخى دیگر چون دکتر آیت به تفسیر دریافت خویش از اصل حاکمیت ملى پرداختند. ایشان اظهار داشت: (مفهوم حاکمیت ملى... این نیست که آراى مردم بتواند هر کارى را انجام بدهد. اگر مردم به اتفاق رأى دادند که فلان شخص باید برده باشد چنین رأیى معتبر نیست; زیرا این استبداد اکثریت است. زیرا بسیارى از حقوق افراد اصولاً سلب شدنى نیست; یعنى خود انسان هم از خودش نمى تواند آن حقوق را سلب بکند تا چه برسد به اکثریت مردم.) 405/1 دکتر آیت در بخش دیگر از گفتار خویش ابراز کرده: (اگر ما گفته بودیم فلان شخص معین بر مردم ولایت دارد و نسلاً بعد نسل هست بله صحبت ایشان درست بود ولى ولیّ امر را در هر حال خود مردم تشخیص مى دهند و قیود و شرایط هم براى چنین شخصى قید و شرطى است که در تمام دنیا براى رئیس جمهور و نماینده مجلس و هر کس که مى خواهد این شغل را احراز بکند ما قائل مى شویم. 3 . شهید دستغیب از زاویه دیگر اصل (ولایت فقیه) را با اصل (حاکمیت ملى) هماهنگ دانسته است. ایشان بر این باور بود که گرچه در زمان حضور حکومت حق امام معصوم است و در زمان غیبت حقِّ فقها ولى وقتى این مقام واجب و الزامى مى شود که مردم (فقهاى عدول اینها نائب اولى الامر هستند ولى امر هستند و بر تمامى مسلمین واجب است اطاعت امر آنها. بر آنها هم واجب است که زمام امور را به دست بگیرند. منتهى اگر اکثریت مردم حاضر شدند براى اطاعت آن وقت بر آنها واجب مى شود... فرق است بین حکومت الهى و حکومت دیکتاتورى و قلدرى. حکومت الهى که حکومت امام و ولیّ امر است وقتى است که اکثریت ملت آن را بخواهند... در قرون گذشته اکثریت ملت حاضر نشدند نه در زمان امامان و نه در زمان غیبت که تسلیم امر فقیه شوند; لذا فقها و علما ساکت بودند چون اگر بخواهند با قهر و زور حکومت کنند که این حکومت شیطانى است. حکومت دیکتاتورى است.) 1158/2 * رابطه فقیه حاکم و فقها: قانون اساسى جمهورى اسلامى با پذیرش اصل (ولایت فقیه) با این پرسش روبه رو شد که آیا مى توان براى هر فقیه چنین شأن و حقى قائل شد؟ در مجلس (در زمان حکومت امام [خمینى] و بعد از ایشان در حکومت فقهاى دیگر آیا فقهاى دیگر احکامشان نافذ است؟) 2/1095 (اشکال جناب آقاى اشراقى با شوراى رهبرى حل نمى شود. براى اینکه شوراى رهبرى معنى اش این نیست که با همه مجتهدین سطح کشور مشورت کنند. بنابراین آن اشکال هست و اگر آن اشکال در بسیارى از شهرها هست. آن را باید از یک راه حل اساسى حل کرد.) در پایان این دریافت کم وبیش پذیرفته شد. که نظام ولایت با تمامى شؤونات آن در اختیار ولى فقیه است و مراجع دیگر از راه اذن عام و یا خاص رهبرى به قضاوت و یا اعمال ولایت خواهند پرداخت. از جمله آقاى جوادى آملى گفت: (دادگاه در حکومت اسلامى در اختیار حاکم شرع است. یعنى حق دخالت به طور رسمى ندارد. مگر به اذن همان رهبر که آن وقت صحیح مى شود... و اگر مسأله اذن عام رهبر نباشد این اشکال و شبهه را نه وحدت رهبرى حل مى کند نه شوراى رهبرى.) 1097/2 امّا قانون اساسى جمهورى اسلامى به تئورى ولایت فقیه در قالب اداره حکومت نگریست و در نتیجه تمامى شؤون ولایت تنها براى (فقیه حاکم) فرض شد و دیگر فقها از تمامى شؤونات ولائیه محروم گردیدند. (جز با اذن و نصب فقیه حاکم) این نگرش تحولى شگرف در تئورى ولایت فقیه بود که از برخورد تئورى با واقعیت برخاسته است. * شرایط ولیّ فقیه: 1 . مرجعیت: (در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر عجل الله تعالى فرجه در جمهورى اسلامى ایران ولایت امر بر عهده فقیه عادل و با تقوا آگاه به زمان و... است.) همان گونه که مشاهده مى کنید در این اصل سخنى از (مرجعیت) به میان نیامده است و تنها عنوان (فقاهت) ذکر شده است امّا در اصل 107 قانون اساسى (قبل از بازنگرى) مکرراً قید (مرجعیت) تکرار شده است: (هر گاه یکى از فقهاى واجد شرایط مذکور در اصل پنجم از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبرى شناخته و پذیرفته شده باشد... در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانى که صلاحیّت مرجعیّت و رهبرى دارند بررسى و مشورت مى کنند. هرگاه یک مرجع را داراى برجستگى خاص براى رهبرى بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفى مى کنند و گرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبرى را به عنوان اعضاى در اصل فوق چند بار عنوان (مرجعیت) آمده است و بر لزوم آن به عنوان یکى از شرایط (رهبرى) تأکید شده است. تفاوت دو اصل پنجم و یکصد و هفتم سبب پرسش شد. از جمله آقاى حجتى کرمانى گفت: (مسأله دوم این که این جا کنار این مرجعیت اضافه شده در صورتى که در اصل پنجم کلمه مرجعیت نبود. علت این که اضافه شده است چیست؟) 1091/2 نکته دیگر در زمینه بایستگى یا نابایستگى شرط مرجعیت بود. در مذاکرات قانون اساسى شرط مرجعیت بیشتر از زاویه ضمانت اجرایى و پشتوانه مردمى مورد تأکید قرار گرفت. از جمله دکتر آیت گفت: (کسى که ولى امر است باید مرجعیت هم داشته باشد تا بین مردم نفوذ داشته باشد تا تصمیماتى که مى گیرد ضمانت اجرا داشته باشند) 1093/2 (... من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت مى کند. اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حکومتشان تعیین کنند وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند. تا رهبرى را به عهده بگیرد قهرى او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولى منتخب مردم مى شود و حکمش نافذ است...) صحیفه 21/129 (مسأله دیگر که حذف [شرط] مرجعیت بود... امام فرموده بودند که شرط حتمى نباشد. بعد کمیسیون هم همین کار را کرد و گفت خوب شرط حتمى نباشد امّا یکى از اولویتها باشد. اما بعداً با یک مطالعه ثانوى این تصمیم گرفته شد که مرجعیّت حذف بشود. براى دو جهت: یکى این که اصلاً مرجعیت یک چیزى نیست که شرعاً ما یک امتیازى داشته باشیم. آن کسى که ولى فقیه است عبارت از آن است که: در واقع این فقیه و مجتهد عادل است امّا مرجعیت شرط نیست... و مطلب دوم این که فکر شد که ممکن است در آینده این مورد سوء استفاده قرار بگیرد و یک کسانى که اینها مرجع هستند و واجد سایر شرایط رهبرى نیستند یک عده اى از طرفدارانشان بخواهند با سروصدا این را جلو بیندازند.) مشروح مذاکرات شوراى بازنگرى 2/655 2 . اجتهاد: درطرح پیشنهادى کمیسیون آمده بود: (اجتهاد مطلق به طورى که به آسانى بتواند در ابواب مختلف فقه احکام را استنباط کند.) همان 2/645 (بر مجتهد متجزى اصلاً معلوم نیست فقیه اطلاق بشود تا حق ولایت داشته باشد و فقیه به کسى مى گویند (فقیه به طور مطلق) که: ولایت براى اوست و نسبت به احکام بتواند اشراف داشته باشد. اگر نگوییم بالفعل استنباطش موجود باشد قریب به فعل باشد.)
همان جانبداران اصل پیشنهادى کمیسیون از دو زاویه به جانبدارى از اصل پرداخته اند: گروهى از این چشم انداز بحث را پیگرى کرده اند که عناوینى که در روایات در باب ولایت فقیه است تنها ملکه فقاهت را در بر نمى گیرند بلکه مجتهدى را در بر مى گیرند که به استنباط و استخراج احکام نیز پرداخته باشد. از جمله آقاى (هاشمیان) اظهار کرده است: (مى دانیم ما یک نفر فقیه جامع الشرایط وقتى براى ما جامع الشرائط است که مجتهد باشد. مجتهد باشد یعنى چه؟ یعنى ملکه صرف را داشته باشد بدون این که حکمى را استنباط کرده باشد یک فرعى را استنباط کرده باشد؟ آیا این عناوینى که در روایات وجود دارد: فقیه عارف به احکام ناظر به حلال و حرام... آیا بر کسى که فقط ملکه صرف را داشته باشد اینها اطلاق مى شود یا خیر؟ باید در بخش معتنابهى از فقه نظراتش را اثبات کرده باشد.) همان/681 (تعجب مى کنم از یک طرف موضوع را بیاییم یک چیز را مدام کم بگذاریم از یک طرف زیاد کنیم. به ولایت که مى رسیم مى گوییم رهبر ولایت مطلقه دارد مثل پیغمبر به تقوى که مى رسیم... مى گوییم همین حسن ظاهر کاشف است ملکه است و...) همان/687 امّا گروهى از نمایندگان مجلس شوراى بازنگرى با این قیود و حدود مخالفت کرده اند. از جمله آقاى هاشمى رفسنجانى با قید دوم مخالفت کرده و (لازم نیست این قید اخیر را ذکر کنیم زیرا (آسانى) مفهوم کشدارى است و قابل تعریف و تحدید نیست. و از طرفى ممکن است مجتهدى شوراى افتاء درست کند و خودش. به آسانى نتواند اسناد را جمع کند ولى از گروهى کمک بگیرد. بنابراین قید اجتهاد کافى است و نیازى به قید اخیر نخواهد بود.) همان/679 (ظاهر این [قید] این است که همه احکام را آقاى مجتهد مطلق به طور آسانى بتواند استنباط کند اگر این جور باشد این فقیه خیلى کمیاب خواهد بود. براى این که هر فقیهى را بگویید همه احکام را به طور آسان نمى تواند... صاحب جواهر رضوان الله علیه با آن مقامش مى بینید که گاهى مدتها طول مى کشد. معلوم است که سه چهار ورق پنج شش ورق در یک مسأله اى حرف نوشته آن را در یک دقیقه یک ساعت که ننوشته شاید چند روز طول کشیده تا این را بنویسد و در آخر هم درست قضیه حل نشده به احتیاط گذرانده. اگر ما شرط کنیم که یک فقیهى باشد که همه احکام را به آسانى بخواهد استنباط کند واقعاً وجود خارجى این چنین فرد را شما نمى توانید پیدا کنید.) همان/688 3 . اعلمیّت: (در آن قانون اساسى سابق اعلمیت معیار قرار داده نشده بود. امّا کمیسیون با توجه به آن روایاتى که آقاى مؤمن هم به بعضى از آنها اشاره کردند که در 14 روایت است و روایات صحیح هم در بین آنها هست... و آن جا تصریح کرده که کسى براى زمامدارى صلاحیت دارد که اعلم باشد (بامر الله فیه) و افقه هم همان/656 همان 3/1255 (در تمام کتب فقهى شما در ولایت فقیه بگردید شرط اعلمیت را یک شرط محکمى نخواهید دید... این کتابهایى که راجع به ولایت فقیه دارد کلاًّ روى مجتهد دارد مجتهد جامع الشرایط... اینها حتى اگر یکى اعلم باشد مى گویند براى اینکه اختلال نظام نیاید حکم مقدم نافذ است.) همان/1250 (راجع به مسأله اعلمیت در احکام فقهى و موضوعات سیاسى و مسائل سیاسى چه جور این اعلمیت قابل تحقق است. من نمى دانم. چه جورى خبرگان مى خواهند پنجاه تا ده تا پانزده تا فقیه را بیاورند امتحان کنند براى احکام فقهى... در احکام همان 682/2 (این عبارت [امام خمینى] است ببینید: (من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیّت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت مى کند اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حکومتشان تعیین بکنند وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند تا رهبرى را به عهده بگیرد قهرى او مورد قبول مردم است) در این [عبارت] اعلمیت نیست...) همان 1256/3 4 . تقوا: (واقعش این است که تقوا بیش از عدالت لازم است ما نمى توانیم ولى فقیهى که خود دوستان معتقد هستند و مبانى هم همین طور اقتضا مى کند که اختیار یک مملکت به دستش باشد این را بیاوریم در حد یک عادل [امام] نماز جماعت... و همه امور مملکت را بسپریم به دستش. بگوئیم که همین قدر که پشت سرش نماز بخوانى یا در حضورش طلاق بدهى این کفایت مى کند. براى این اختیارها این یک مقدار بیشتر لازم است. این تقوا مسلم یک مفهومى مازاد بر عدالت دارد.) (در تمام کتب فقهیه ما اجتهاد هست عدالت هست. عدالت البته معلوم است براى قاضى یک طور است براى حاکم یک قدرى وسیع تر است معلوم است. اینها اصلاً این عبارتها را عوض کردن و اصطلاحاتى که در تاریخ و فرهنگ فقه ما موجود است عوض کردن به نظر من اصلاً خرابتر مى کند.) در حقیقت ایشان عدالتى را که براى حاکم مى پذیرد گسترده تر از عدالت امام جماعت قاضى و... است منتهى تغییر عبارت را غیرضرورى مى داند. اما گروهى دیگر از مخالفان مازاد بر عدالت را لازم ندانسته اند. از جمله آقاى هاشمیان گفته است. (در شرایط خاصه مرجع قاضى ... عدالت را همه بالاتفاق ذکر کرده اند. یعنى عدالت کافى است. بلى تقوا باشد ورع باشد بهتر است. در استحسان عقلى و حسن عقلى اش ما بحثى نداریم. اما این که شما شرط بکنید که حتما باید تقواى لازم را داشته باشد نه همان عدالتى که از چهارچوبه احکام اسلامى خارج نشود این کافى است.) امّا روى هم رفته حاضران در مجلس شوراى بازنگرى شرط (تقوا) را برگزیدند و آن را به عنوان یکى از شرایط لازم براى رهبرى ذکر کردند. (اگر چند نفر باشند که اینها همه واجد همان/656 همان (این مقبولیت عامه را که آقایان یکى از مرجحات ذکر کرده اند این مقبولیت عامه یک مقوله تشکیکى است. منظورتان از این چیست؟... ممکن است یک آقاى دیگرى که در قم است و هنوز به هیچ شهرى نرفته و مشغول تدریس و تدرس است. او را کسى نشناسد مقبولیت آنجورى نداشته باشد. بنابراین این حق را چرا... از او مى گیرید!) همان 3/1222 همان/1224 بینش صحیح سیاسى: همان 659/2 (در مورد بینش صحیح سیاسى در واقع ما تعریفى که بتواند مشخص کند که بینش مورد نیاز در رهبر چگونه بینشى است پیدا نکردیم... منتهى ما فکر کردیم چون بهترین و کامل ترین تعبیر آن است که خود حضرت امام در نامه شان آورده اند: (بینش صحیح)... به نظر آمد که کامل تر است.) همان/677 مدت رهبرى دیدگاه نخست: گروهى از نمایندگان مجلس بر این نکته تأکید داشتند که (جعل توقیت) (تعیین محدوده زمانى) نادرست است. این گروه از زوایاى گوناگون به مخالفت با تعیین زمان براى رهبرى پرداخته اند. از جمله: 1 . تعیین زمان براى رهبرى اعتبار مردمى مقام ولایت و رهبرى را از بین مى برد. به این نکته چندتن از مخالفان استناد کرده اند. از جمله آقاى طاهرى خرم آبادى گفته است: (مقام ولایت و رهبرى یک مقام دولتى اسلامى است. قضاوت مردم در مورد رهبرى این است که این به جاى ولى عصر نشسته است نایب امام زمان است و مردم با یک عشق و علاقه و محبتى به رهبر نظر مى کنند و یکى از امتیازات مسأله رهبرى ما همین است که اطاعتشان از رهبر براساس همین عشق و علاقه است... ولى همین قدر که در بین مردم الآن منعکس وگفته شود که این آقا را براى ده سال به رهبرى انتخاب کرده اند! ده سال نایب امام زمان است! بعد از ده سال از نیابت همان 3/1210 (در بین مردم هم انعکاس عجیبى پیدا مى کند. حال همین قانون را که تصویب کردید فردا انعکاسش را شما [باید] جواب بدهید.) 2 . تعیین مدت براى رهبرى با ادله ولایت فقیه سازگارى ندارد. این نکته چشم انداز دیگرى از سخن و بحث بود. از جمله آقاى مشکینى گفته است: (مقام رهبرى و مرجعیت از آن مقامهاى والا و بس مقدس است و نیابت انبیا و ائمه علیهم السلام است و عرض کردم به این که: (لم نر نبیاً) به این که (عزل عن مقامه یا ولیاً عزل عن مقامه.) همان (من اعتقادم این است: اصلاً توقیت خلاف شرع است... به خاطر این که ما با کسى بیعت کردیم و صلاحیت داشت... وقتى یک کسى صلاحیت دارد با او بیعت کردیم تا مادامى که صلاحیت دارد او اولى الامر است.) همان/1279 همان 2/681 (امید است که اعضاى محترم شورا مسأله ولایت فقیه را که منصبى است الهى و ادامه ولایت ائمه معصومین علیهم السلام است محدود به زمان نکنند که بدون تردید محدودیت موجب تضعیف مقام ولایت فقیه خواهد بود.) همان 3/1247 1 . اگر رهبرى مدت تعیین شده نداشته باشد ممکن است در سالهاى بعد کس یا کسانى پیدا شوند که در رهبرى صلاحیت بیشتر داشته باشند ولى چون براى رهبرى مدتى تعیین نشده آنان از رهبرى و جامعه از ولایت ایشان محروم گردد. آقاى امینى به این مطلب اشاره داشته و گفته است: (شما یک کسى را انتخاب کردید به عنوان ولى فقیه رهبر خوب مدتش را معلوم نکردید ممکن است این بیست سال سى سال کم و زیاد... در طول این مدت یک افرادى پیدا بشوند بسیار بهتر مقبول تر داراى شرایط بهترى آن وقت بگوییم که همه آنها بمانند اما این که انتخاب شده تا آخر بماند؟) همان 2/657 (ما نمى توانیم بگوییم که تمام مجتهدان واجد شرایط ولایت بالفعل دارند. چون در این صورت بایستى صدتا رهبر و ولى فقیه داشت و در نتیجه هرج و مرج پدید خواهد آمد. همان 3/1253 همان ج2/677 ـ 688 همان 3/1205 ... خبرگان موظفند هر ده سال یک مرتبه تشکیل جلسه داده و در صورتى که رهبر تمام شرایط رهبرى را داشته باشد مجدداً وى را تأیید نمایند) همان/1277 رهبرى و قواى کشور 1 . رهبرى و ریاست جمهورى: در باره ارتباط این دو نهاد بحثهایى در مجلس تدوین قانون اساسى و شوراى بازنگرى طرح گردید. از جمله: الف . تعیین ریاست جمهورى: جانبداران اصل ولایت فقیه بر این نکته پاى مى فشردند که بایستى در تعیین ریاست جمهورى ولى فقیه نقش روشنى داشته باشد. آقاى اشراقى گفته است: (اول باید این مطلب معلوم بشود که نقش فقیه و ولایت فقیه در تعیین ریاست جمهورى چه نقشى است. روح مطلب این جاست.) مذاکرات قانون اساسى 2/1161 ب . امضاى حکم ریاست جمهورى در قانون اساسى این نکته گنجانیده شد که حکم ریاست جمهورى پس از انتخابات و به دست آوردن بیشترین آرا توسط رهبرى تأیید و تنفیذ خواهد شد. این پرسش مطرح بود که تنفیذ و تأیید چه جایگاهى دارد؟ از جمله آقاى فاتحى مطرح کرد: همان/1189 (جلوتر گفته شد صلاحیت آنها را شوراى نگهبان تأیید کرده است.) ج . بر کنارى ریاست جمهورى: در اصل مصوب قانون اساسى این بند پیشنهاد شده بود: (عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالى کشور به تخلف وى از وظایف قانونى یا رأى مجلس شوراى ملى عدم کفایت سیاسى او). در مورد برکنارى نیز این سؤال مطرح بود که آیا جنبه تشریفاتى دارد و جزو وظایف رهبرى است؟ یا جنبه حق قانونى و از اختیارات او؟ به دیگر سخن آیا رهبرى پس از رأى مجلس به عدم کفایت و یا رأى دیوان عالى کشور به تخلّف رئیس جمهور مى تواند از بر کنار کردن رئیس جمهور خوددارى کند و یا در عزل تأخیر بیندازد؟ آقاى رحمانى این پرسش را مطرح کرده بود: (بنده مى خواهم جواب سؤال را بدهند ببینیم که (عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور) این عزل همان/1198 در مجلس شوراى بازنگرى در تمامى اختیارات رهبرى مطلب دیگرى مطرح گردید: حق انحلال مجلس. این مسأله گفت وگوهایى را برانگیخت. جانبداران حق انحلال از زاویه ولایت مطلقه و حق سلطه رهبرى بر قواى سه گانه این نکته را مطرح کرده اند. از جمله آقاى موسوى اردبیلى گفته است: (از آن طرف آقایان مى گویند این ولایت مطلقه همه کار مى تواند بکند از آن طرف بگوئیم انحلال مجلس را نمى تواند بکند؟... در اداره یک مملکت یکى از بزرگترین کارها ... سلطه بر این قواى ثلاثه اى (است) که در زیر دستش هست). مذاکرات شوراى بازنگرى 2/687 (انحلال مجلس اولاً الآن در جامعه با زتاب دارد و برداشت خوبى از آن نمى شود. ... اگر یک مجلسى باشد که خلاف مسیر رهبر مردم انقلاب نظام قوه اجرائیه قوه قضائیه مجمع مصلحت حرکت کند که خیلى ساده است که رهبر یا او را نصیحت مى کند یا تشر به او مى زند یا کارى مى کند که خود مردم بیایند در آن مجلس را ببندند.) همان 2/654 همان/695 (حضرت آیت الله مشکینى ریاست محترم شوراى بازنگرى قانون اساسى: با سلام وتحیت از آنجا که طرح مسأله حق انحلال مجلس براى مقام رهبرى از سوى جمع کثیرى از نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى و غیر آنان مورد حساسیت و اعتراض قرار گرفته است شایسته است که موضوع یاد شده از دستور کار شوراى بازنگرى حذف شود تا موجبى براى اختلاف نظر میان برادران در این جو صفا و صمیمیت به وجود نیاید.) همان 3/1345 (رئیس دیوان عالى کشور و دادستان با اصل پیشنهادى گروهى از نمایندگان مخالفت کردند. از جمله آقاى طاهرى گرگانى گفته است: در این جا... دست و بال مقام رهبرى را بستید. بعد گفتند بوسیله رهبر از میان کسانیکه مورد تأیید اکثریت قضات باشند.) همان/1603 آقاى مکارم شیرازى در دفاع از اصل پیشنهادى بر ضرورت هماهنگى بین اعضاى دیوان عالى کشور و قضات اشاره داشت: (در فلسفه این اصل امروز صحبت شد. دادستان کل کشور و نیز دیوان عالى کشور این دو باید یک ارتباطى با دستگاههاى قضائى کشور داشته باشند. اگر خود قضات هم در پیشنهاد کردن دخالت داشته باشند این پیوند و رابطه برقرار مى شود.) همان/1604 (... رهبرى با مشورت قضات دیوان عالى کشور آنها را براى مدت پنج سال به این سمت منصوب مى کند.) عنوان ابهام آمیز و فاقد ضمانت اجراى (مشورت) ظاهراً براى آن صورت گرفت که تا حدودى بتواند نظرات دو گروه را تأمین کند روى هم رفته در (قانون اساسى) طریق ولایت فقیه و اعمال آن در قوه قضائیه از مسیر دو پُست (ریاست دیوان عالى) و نیز (دادستانى کلّ کشور) با تغییر سازمان و سیستم قضایى در شوراى بازنگرى قوه قضائیه از حالت شورایى خارج شد. در اصل یکصد و پنجاه و هفتم مصوب شوراى بازنگرى آمده است: (به منظور انجام مسؤولیتهاى قوه قضائیه در کلیه امور قضایى و ادارى و اجرایى مقام رهبرى یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضائى و مدیر و مدبر را براى مدت پنج سال به عنوان رئیس قوه قضائیه تعیین مى نماید.) در اصل فوق با تعیین رئیس قوه قضائیه از سوى رهبرى ولایت و نظارت رهبرى بر قوه قضائیه تحکیم و تثبیت یافت. فقه سیاسى شیعى با این تجربه خود را مى آزماید و با توجه به حوادث و نهادهاى غیرقابل انکار در تعمیق و تکامل و دگرسازى فهم تلاش مى ورزد. این تلاش بى تردید هنوز ادامه خواهد داشت و در سیر رخدادها و حوادث نظام ولایت فقیه ناگزیر با روابط و پرسشهاى دیگر نیز درگیر خواهد شد و تئورى دینى ـ سیاسى ولایت در این برخوردها از ژرفا و گستره بیشتر برخوردار خواهد گشت. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 296 |