تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,369 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,312 |
مصاحبه با آیة الله حاج شیخ حسن صافى اصفهانى | ||
حوزه | ||
مقاله 3، دوره 11، شماره 65، آذر 1373، صفحه 35-50 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 01 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 01 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
توفیق رفیقمان شد و چند سفر به اصفهان داشتیم و از محضر پربرکت اسوگان و غفلت رستگان آن دیار بهره بردیم. صراحى برگرفتیم و برکنار رودهاى زاینده و پرحشمت و آبادگر و ویرانى زدا نشستیم و به ظرفیت خویش بهره برگرفتیم و در چندین شماره به علاقه مندان راه دوست و جویندگان کوى دوست هدیه کردیم. این قبیله قبله نما رو به سوى قبله دارد و با یک تکبیر از علقه ها ببریده و با ملکوت پیوند خورده است. عطش اینان را هیچ چیز جز چشمه زلال دولت دوست فرو نمى نشاند. دنیا را به چیزى نگرفته اند. دنیا در چشمشان کوچک مى نماد. زندگى را رگبارى بیش نمى دانند که آن هم زود خواهد گذشت. در سر سوداى دیگر دارند. سوداى دیدار یار. سوداى وصال حق و آویختن به عروة الوثقاى ولایت. محفلشان حجابهاى ضخیم غفلت و جهالت را مى زداید و هوشیارى و دانایى را عارى از هرگونه پیرایه مى نمایاند. قائمه شهرند و ستون خیمه دین. به وجود اینان است که شهرها آبادانند و جغدان خرابه نشین آواره. در هر شهر و دیارى که این پارسایان و از بند شیطان رستگان و در جاده حق استقرار یافتگان محفلدارند و شمع جمع زندگى گرم است و پرشور و دل انگیز و دلربا. آنچه اکنون فراروى دارید هدیتى است دیگر از آن سفر روحانى. آنچه این صدف در خود دارد گوهرى است ناب و درخشان و شبچراغى راه گشا و شب شکاف براى آنان که صبح را به آرزویند. آیة اللّه صافى اصفهانى از آیینه دارانى است که شکر خداى محفلش گرم است و شمع جمع هزاران پروانه عاشق و شیدا. وى با بهره اى که از محضر عالمان بویژه استوانه هاى حوزه علمیه نجف اشرف برده و پرتوى که از خورشید جمال آیةاللّه آقا سید جمال گلپایگانى گرفته گفته هایش دلنشین است و محضرش پربار و نکته هایش راه گشا. به امید آن که از این عشقهاى سوزان قبسى برگیریم و راه از بى راه تمییز دهیم. (حوزه)
مقدمات را در اصفهان فراگرفتم وسطح عالى را در قم وآن گاه به نجف اشرف مشرف شدم. حدود بیست وهفت سال در جوار مقدس على بن ابیطالب به تحصیل وتدریس پرداختم. ابتداى ورود به نجف اشرف مقدار باقى مانده سطح عالى راخواندم وسپس در درس خارج اساتید بزرگ حوزه شرکت کردم. در این اواخر حدود دوسالى بود که حوزه:از ویژگیهاى مرحوم والدتان بگویید. ایشان با مرحوم آیة اللّه علاّمه امینى خیلى ماٌنوس بودوبه مرحوم امینى خیلى علاقه داشت. متقابلاً علاّمه امینى هم به ایشان لطف داشت. حوزه: در نجف اشرف از محضر چه اساتیدى بهره بردید. ودر معقول آیة اللّه آقا شیخ صدرا بادکوبه اى ودر اخلاق آقا سید جمال گلپایگانى رحمة اللّه علیهم بودند. حوزه: بیشترین استفاده علمى را از محضرکدامیک از آقایان برده اید. حوزه:واضح است که هر یک از اساتید بزرگ در ارائه درس سبک وروش خاصى دارند لطفاً بفرمایید که اساتید شما در این زمینه چه ویژگى داشتند. * مرحوم شیخ عبدالحسین رشتى از شاگردان برجسته مرحوم آخوند خونسانى بر کفایه تسلط داشت و مطالب تازه وعمیق مى گفت. خیلى خوش بیان بود. مطالب رابدون تکرار وبابیانى خوش ارائه مى کرد. شاگردان ایشان محدود بودند; از این روى فرصت خوبى بود براى پرسش وپاسخ. ما با ایشان اُنس گرفته بودیم به گونه اى که هر وقت مقدار درس راکافى مى دانستیم مى گفتیم:بس است. ایشان هم درس راپایان مى داد. * مرحوم کاظمینى بیان فوق العاده اى داشت. از معدود کسانى بود که هم خوش بیان بود وهم خوش قلم. تقریرات ایشان. گواه این مطلب است. آن قدر درس راعالى بیان مى کرد که جایى براى اشکال نمى گذاشت.بنده مقدارى از طهارت را درمحضر ایشان فراگرفته ام. *مرحوم حکیم درس رابسیار ساده ومختصر در عین حال پخته وعالمانه ارائه مى دادند. درس ایشان همه کس فهم بود. نمونه آن کتاب ارزشمند مستمسک آن بزرگوار است.ایشان بسیار موٌدب بودند. هیچ گاه در سر درس سخنى اهانت آمیز حتى توهین علمى نسبت به کسى از ایشان نشنیدم. حوزه: به نظر حضرت عالى نفس اصول فقه در استنباط به چه میزان است ومقدار لازمى که طلبه باید فراگیرد چقدر است. حوزه: مقصود حضرت عالى از(عمیق)چیست؟ اگر امکان دارد توضیح بدهید. 1.پیش مطالعه. بدین معنى هر درسى راقبل از آن که استاد تدریس کند به خوبى مطالعه کند و نظرهاى گوناگون راببیند مطالبى راکه مى فهمد ونظریه اى راکه مى پسندد یادداشت کند وآنچه راهم که نفهمیده علامت سوٌال بگذارد. با چنین ذهنیتى پاى سخن استاد بنشیند. 2. پرهیز از تعبد. احترام به استاد لازم وضرورى است; امّا نباید مانع از نقد وبررسى دیدگاههاو نظرات او بشود. هیچ گاه نباید به سخن استاد. به مانند وحى الهى نگاه کرد هر چند مقام علمى وى بالا باشد. از این که از استاد. دلیل بخواهد ویانظرى بر خلاف نظر استاد ابراز کند نباید وحشت داشته باشد. واضح است که اگر کسى یک دوره اصول با حذف زواید واین خصوصیات بخواند قدرت استنباط پیدا مى کند گرچه استعدادش معمولى باشد. حوزه: به نظر حضرت عالى ممارست بر کدام باب از ابواب فقه در تقویت قوه استنباط موٌثر است حوزه: در ثبت وضبط مطالب استاد حضرت عالى روش خاصى راپیشنهاد مى فرمایید. نکته بردارى غیر از نوشتن از ابتداء تا انتهاست. نکته دیگر تقریر درس است که در حوزه نجف معمول بود. به این شکل:شاگردانى که سابقه بیشترى در درس داشتند بعد از درس مطالب استاد رابراى دیگر شاگردان تقرید مى کردند. این روش علاوه بر این که تقویت افراد ضعیف بود بر حفظ مطالب استاد در ذهن شاگرد کمک شایانى مى کرد ونوشتن مطالب درس در خارج از حوزه درس بسیار آسان مى شد. حوزه: به نظر حضرت عالى براى مطالعه چه وقتى از شبانه روز مناسبتر است . 1.اول شب پس از نماز مغرب وعشاء حوزه: حضرت عالى در باره مطالعه خوب مطالبى فرمودید درباره تدریس خوب چه پیشنهادى دارید. متاٌسفانه دیده وشنیده مى شود که برخى از اساتید محترم به دوّمى کمتربها مى دهند در حالى که بسیار مهم است. حوزه: نظر حضرت عالى درباره تخصصى شدن حوزه چیست. حوزه:بنابر فرمایش حضرت عالى باید در برنامه هاى درسى حوزه ومتون درسى تغییر وتحول اساسى ایجاد شود. حوزه: فرمودید از محضر حضرت آیة اللّه آقا جمال گلپایگانى رحمة اللّه علیه بهره هاى اخلاقى برده اید اگر خاطره ونکته اى ازایشان به یاد دارید لطفاً بیان کنید. (آقایى که فرد فاضلى بوده است مى خواهد به مکه معظمه مشرف بشود. خدمت مرحوم آقا جمال گلپایگانى براى خدا حافظى مى آید.وقتى مى خواهدمحضرآقا راترک کند آقا به ایشان مى گوید: من وقوف اضطرارى نهارى مشعر راکافى مى دانم! این آقا که خود اهل فضل بوده در دل مى گوید: من مقلّد ایشان نیستم. براى من چه تفاوتى مى کند که ایشان وقوف اضطرارى نهارى مشعر را کافى بدانند یا ندانند! به مکه مشرف مى شود روز عید پس از رمى جمرات وقتى به داخل دچار بر مى گردد جوانى سرا سیمه وارد مى شود وبا ناراحتى مى گوید: همه اعمالم خراب شد; زیرا من همین الان وقوف در مشعر رادرک کرده ام. مى پرسد: ارچه کسى تقلید مى کنى؟ مى گوید: از آیة اللّه آقا جمال گلپایگانى! مى گوید: اشکالى ندارد اعمالت صحیح است! جوان تعجب مى کند مى گوید: من از هر کس پرسیدم گفت: اعمالت باطل است. حوزه: مرحوم آیة اللّه جمال گلپایگانى در مواعظى که براى طلاب وفضلاء داشتند بیشتر روى چه نکاتى تکیه مى کردند. (در استادى که انتخاب مى کنید دقیق باشید; زیرا همان طور که حرف مى زند ودرس مى گوید روحیاتش هم منتقل مى شود.) مناسب است در این جا قضیه اى را که از برخى اصحاب ایشان شنیده ام درباره اثر سود مجالست با اهل غفلت نقل کنم. مرحوم آقا جمال بسیار به زیارت اهل قبور مى رفت. به طورى که آقایى از اهل فضل با خود مى گوید: ( این آقا مثل این که کار مهمترى ندارد. مرجع تقلید است واین همه مشکلات وقت وبى وقت به وادى السّلام مى رود!) روزى همین آقا به منزل آقا جمال مى رود آقا آهسته در گوش وى مى گوید: ( ما به وادى السلام مى رویم تا مبتلا به فلان وفلان نشویم.) اشاره مى کند به برخى از امراض روحى آن شخص که مبتلا بوده است. در هر صورت ظهر روزى از روزهاى گرم تابستان مرحوم آقا جمال عبارا به سر انداخته وبه طرف وادى السلام مى رود. آقایى از اهل فضل ایشان رامى بیند وبه همراه ایشان به راه مى افتد. از شهر که خارج مى شوند احساس مى کند که در عمودى از هواى مرحوم آقا جمال برنامه اش این بوده که وقتى به وادى السلام مى رسیده ابتدا سر قبربزرگان علم وتقوا از جمله مرحوم قاضى مى رفته وبعد مى آمده در مکانى که هیچ اثرى از قبر نبود مى نشسته وفاتحه ودعا مى خوانده است! (تذکر این مطلب در این جا لازم است که آن مکان اکنون مقبره ایشان است! ایشان وصیت کرده بودندکه مرا در مقبرة العلماء دفن کنید اگر نشد در وادى السّلام.وقتى جنازه را به عللى به وادى السلام مى آورند جاى مناسبى غیر همان مکانى که ایشان مى نشستد وفاتحه مى خوانده پیدا نمى کنند; از این روى ایشان راهمان جادفن مى کنند) خلاصه از وادى السلام که بر مى گردند باز همان هواى خنک ولطیف با ایشان بوده تا این که به شهر مى رسند وباشخصى برخورد مى کنند. بعد از سلام وعلیکى و احوا لپرسى که بسیار کوتاه وزود گذر بوده احساس مى کنند که اثرى از آن هواى خنک ولطیف نیست. مرحوم آقا جمال رو مى کند به آن آقایى که همراهش بوده مى گوید: (دیدى چگونه تماسها نامناسب اثر خودش رامى گذارد. بنابر این معاشرت و تماس با افراد براى شخص سالک نقش مهمى دارد چه با خوبان باشد وچه با بدان.)
حوزه:اگر تماس ومعاشرت; به خاطر ارشاد وهدایت باشد چطور. حوزه: چه کنیم که دچا غفلت نشویم. ( یابن مریم عظ نفسک فان اتعظّت فعظ الناس والاّ فاستحبى رّبک) (ولقد وصیّنا الذین او تو الکتاب من قبلکم وایّاکم ان اتقوا اللّه) نساء131 این آیه کریمه به خوبى اهمیت تقوا رانشان مى دهد توصیه خداوند به گذشتگانى وآیندگان تقواست. اساس همه تقواست. تقواست که توجه مى آورد فرقان مى آورد. تقوا محبت دنیا را که(رأس کل خطیئه)است از قلب انسان بیرون مى برد وهواهاى نفسانى راکنترل مى کند وانسان را به کمال نهایى مى رساند که در حدیث شریف آمده است: (الرجل کل الرجل نعم الرجل الذى جعل هواه تبعا لا مراللّه وقواة مبذولة فى رضى اللّه.) رسیدن به این مقام جز در سایه تقوا امکان پذیرنیست آن هم تقواى مطلق نه تقواى حیثى. تقواى حیثى آثارش که است. کسى که نماز رامقید است روزه را مقید است ولى از جهات مالى این تقیّد راندارد این تقواى حیثى است وطبعاً آثارش هم کم است. ولى اگر تقوا مطلق بود اثرش بسیار زیاد است. ( یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا اللّه یجعل لکم فرقاناً) انفال29 ممکن است کسى اول فیلسوف عالم باشد ولى اگر تقواندشته باشد. فرقان یعنى بینش خاص متقین راندارد که خداى متعال به اهل تقوا عنایت فرموده است. هیچ چیز بالاتر از تحصیل رضاى خدانیست بالاترین مقام است. شایسته است انسان همه همت خود را در تحصیل رضاى خدا به کار بگیرد. فراق وصل چه باشد رضاى دوست طلب که حیف باشد از او غیر ازاین تمنایى. ضمناً مجالست با اخیار وابرار وکسانى که زیاد به یا دخدا مى باشند واجتناب از قال اللّه تعالى: (واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداوة والعشّى یریدون وجهه ولاتعمد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا ولا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا واتَّبع هواه وکان امره فرطا) کهف 28 وقال اللّه تعالى: (فاعرض عن من تولّى عن ذکرنا ولم یُردالاّ الحیوة الدنیا) نجم 29 نکته دیگر این که: تقوا باید مستمر باشد تا اثر بخشد. قرآن مى فرماید: (الا ان اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لاهم یحزنون )یونس 62 (الذین آمنوا وکانوا یتّقون )یونس 64 از جمله(وکانوا یتقون) استمرار استفاده مى شود. بنابر این تقوا مهمترین عامل براى سازندگى انسان است. آن هم بادو خصوصیت: 1.مطلق. 2.مستمر. حوزه: گامهاى اولیه براى اصلاح نفس چیست. گام بعدى کوشش در جهت اصلاح خود. مسلّم تاٌیید ات الهى چه در خواب وچه دربیدارى به سراغش مى آید. قدرت ایمانش زیاد مى شود. به تدریج تمایلاتش عوض مى شود وبه مرحله اى مى رسد که خواست او همان خواست خداست وغیر از او چیزى نمى خواهد هر کسى راهوسى درسرومنهوسم آن که نباشد هوسم در کنار اُنس با قرآن توسل به پیامبرعظیم الشأن اسلام(ص) وائمه اطهار(ع) کمک بسیار اساسى ومهمى است براى سالک. هر موجود ضعیف وناتوانى باید از اقویا کمک بگیرد. ما از نظر روحى ضعیف هستیم. از این روى باید با پیامبر(ص) وائمه اطهار(ع) پیوند داشته باشیم. راه دشوار است بدون راهنما وکمک نمى توان به مقصد رسید. چه خوب است که خود رادر قافله آن بزرگواران قرار دهیم(کونوا مع الصادقین) تا از هدایات خاصّه آنان برخودار شویم: گرمى برندت واصلى گرمى روى بى حاصلى
حوزه: با توجه به این که حضرت عالى روى مسائل اقتصادى کار کرده اید وتدریس نیز داشته اید لطفاً بیان کنید که دیدگاه اسلام درباره نقش اقتصاد در زندگى اجتماعى چیست. درباره نقش اقتصاد در زندگى انسان دیدگاههاى گوناگون است: برخى افراط وبرخى تفریط کرده اند. عده اى زیر بناى همه چیز زندگى انسان را اقتصاد مى دانند.برهمین اساس آن را هدف در زندیگى انسان قرار مى دهند. برخى اقتصاد وتوجه به مال رامانع سعادت انسان مى دانند وزهد واکتفاء به قوت لایموت راسفارش مى کنند. اسلام راه میانه را بر گزیده است ودو بر نامه فوق رانمى پذیرد. نه مال را زیر بنا وهدف زندگى مى داند ونه آن رامانع سعادت انسان. دستورات زیادى داریم درباره کسب مال حلال وتقویت مالى بنیه جامعه از یک سو و دورى از دنیا وتلاش براى آخرت از دیگر سو. این دو گونه دستورات هیچ منافاتى با یکدیگر ندارند. هدف وبرنامه اسلام ایجاد جامعه معتدل است. اگر به این دستورات عمل شود جامعه معتدل اسلامى برقرار مى شود. اسلام به مسایل اقتصادى توجه واقع بینا نه دارد. بومبناى تفسیرى که از عدالت اجتماعى دارد نظام ومکتب خاص اقتصادى خود را پى ریزى کرده است. با توجه به آیات وروایات وروح حاکم بر اسلام مى فهمیم که بر نامه اقتصادى اسلام فرسنگهابانظام سرمایه دارى فاصله دارد.نظام سرمایه دارى برسه پایه استوار است: 1.آزادى در تملک. 2.آزادى در تولید. چنین سیستمى آثار منفى بسیارى براى بشر وجامعه انسانى در پى دارد از جمله: 1.تحقیر انسان. در این نظام انسان در ردیف کالاقرار مى گیرد که عرضه وتقاضا در ارزشگذارى آن موٌثر است.با افزایش عرضه کارگر از ارزش نیروى انسانى همچون کالا کاسته مى شود. 2.ایجاد بحرانهاى اقتصادى وعدم تعادل بنیادى در جامعه. اقتصادى که بر آزادى عمل مبتنى است به وجود آمدن بحرانها در آن اجتماع امرى اجتناب ناپذیر است. در این سیستم تحول اقتصاد بر اساس تحول تقاضا توجیه مى شود. تحول تقاضا در اقتصاد آزادِ فاقد برنامه هاى بازدارنده امرى است طبیعى وحتمى الوقوع. پس انتظار تعادل اقتصادى در چنین نظامى انتظارى است بى جا. 3. تمرکز ابزار تولید. در سیستم اقتصادى سرمایه دارى محرک اصلى سود است. سرمایه داران براى به دست آوردن سود بیشتر دست به تولید افزونتر مى زنند. ازآن جا که در تولید انبوه نیاز به توسعه در امکانات وابزار تولید است آنانى در این نبرد اقتصادى مى مانند که ابزار بیشترى در اختیار داشته باشند وکسانى که ابزار کمى در اختیار دارند از گردونه خارج مى شوند. 4. تورم وتراکم ثروت. تمرکز ابزار تولید منشأ انحصار تولید وانحصار تولید منشأ انحصار سود وسرازیر شدن ثروت به سوى تولید کنندگان مى شود. 5.تمرکز قدرت سیاسى. سرمایه داران به واسطه قدرت اقتصادى خود مى توانند رسانه هاى گروهى ووسایل ارتباط جمعى رادر اختیار بگیرند وقلم بیان وانتخابات را کنترل کنند وپستهاى حساس را اشغال کنند وقوانین مملکتى رابه نفع خود تقنین وبه تصویب برسانند. 6.دیکتاتورى. آزادى نامحدود وبر خلاف عقل ومنطق آزادیهاى معقول دیگران رانابود مى کند. در این سیستمها ظاهراً دموکراسى حاکم است ولى در باطن 7. سیاست استعمارى. سیستم مبتنى بر آزادى بى حدّ و مرز وسود بیشتر به کشورهاى سرمایه دارى اجازه داده است که براى دست یابى به ذخایر ارضى ومنابع زیر زمینى کشورهاى ضعیف دست به غارت بزنند. 8. سیاست امپریالیستى. امپریالیست استراتژى و خط مشى سیاسى خاصى است که هدف آن ایجاد امپراطورى یعنى تشکیل دولت بزرگى است که کشوهاى مستعمره ووابسته رادر بر مى گیرد وهمه را تحت قیمومت خود قرار مى دهد و بر اقتصاد آنها به طور کامل نظارت مى کند ومانع رشد و شکوفایى آنها مى شود تا همیشه در ردیف کشورهاى مصرف کننده باقى بمانند. 10.دامن زدن به آتش جنگها وکودتاها در سر تا سرجهان. نظام سر مایه دارى براى ایجاد بازار مصرف وگرداندن چرخهاى لجام گسیخته کارخانه هاى تولید گر ابزار نظامى خود آتش جنگها را بر مى افروزد وکودتاهاى خونین رابه راه مى اندازد. خلاصه نظام سر مایه دارى منبع ومنشاء استعمار استثمار وتجاوز به حقوق انسانها ست. حوزه: ازاین که مصدع اوقات حضرت عالى شدیم پوزش مى طلبیم وامیدواریم در خدمت به اسلام ومسلمین موفق باشید | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 363 |