تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,279 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,188 |
پیشینه بودجه حوزه | ||
حوزه | ||
مقاله 7، دوره 11، شماره 64-63، مرداد 1373، صفحه 203-260 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 02 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 02 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
طالبان علوم دینى که در حوزه ها به درس و بحث اشتغال دارند کمک هزینه اى پرداخت مى شود. این هزینه را مراجع تقلید هر کدام به فراخور توانایى و وسعى که دارند و مبلغى که مقلدان به عنوان خمس و... به آنان مى پردازند تأمین مى کنند. این روش سالیان درازى است که ادامه دارد. در این مقال در پى آنیم که پیشینه این روش و چرایى آن را بنمایانیم و به دست بیاوریم که پیش از رواج و رسمیت یافتن روش موجود مروجان دین از چه راهى تأمین مى شده اند و نقش بیت المال در تأمین هزینه مرزبان عقیده چه بوده است. در ضمن این کند و کاو روشن خواهد شد که آیا نظام اسلامى در تأمین هزینه مبلغان و عالمان دینى وظیفه اى دارد یا خیر؟ سخن را با اشارتى به پیشینه و سابقه تکوین حوزه و شیوه معیشتى طالبان علم در ادوار گوناگون تاریخ اسلام مى آغازیم: حوزه هاى علمیه به مرور شکل گرفته اند و به اقتضاى ضرورتها و نیازها دگرگونیهایى در آنها رخ داده است. این گروههاى کوچک و ناپیوسته و متفرق به خاطر گسترش نیازهاى فرهنگى و دینى رو به گسترش گذاردند و منسجم شدند و حوزه هاى علمیه به شکل نو پا گرفتند. نیاز به عالمان دین براى تبیین اندیشه دینى و پاسخ به اهل شبهه و... سبب گردید که عده اى که به دانش دین روى آورده بودند تمام وقت خود را به تحصیل و تبلیغ اختصاص دهند. این باز مى داشت محصلان و مروجان را از کار براى تأمین زندگى از این روى باید دست از تحصیل و تبلیغ بر مى داشتند و یا دست از کار براى تأمین مایحتاج زندگى. اگر دست از تحصیل و تبلیغ بر مى داشتند کار تبلیغ دین تعطیل مى شد و الحاد به پیشروى مى پرداخت و بدنه علمى دین رو به ضعف و ناتوانى مى گذاشت و اگر دست از کار براى تأمین مایحتاج زندگى بر مى داشتند ذلیل مى شدند و سربار جامعه و دچار تشویش. پیشرفت دانش به فراغت بال و بى نیازى دانشمندان بستگى دارد2. از آن جا که اسلام نه به تعطیل تحصیل و تبلیغ رضایت مى دهد3و نه به سربار جامعه شدن مبلغان دین و نان دین خوردن آنان4 مى باید فکرى کرده باشد و راه مناسبى براى جمع این دو (هم تحصیل و تبلیغ و هم سربار جامعه نشدن و عزتمندانه زندگى کردن مبلغان دین) داشته باشد6. از این روى باید به جست و جو پرداخت در لابه لاى اوراق تاریخ تا قضیه روشن شود. ما براى این منظور پیشینه حوزه را در سه دو ره به بحث مى گذاریم: 1 . تأمین هزینه طالبان علم قبل از تشکیل حوزه ها 2 . بودجه حوزه از غیبت امام عصر(عج) تا استقلال مالى
استفاده مستقیم از محضر پیامبر و ساده بودن تعالیم به مردم مجال مى داد که به کسب و کار نیز بپردازند. حتى کسانى که وقت بیشتر مى گذاردند براى فراگیرى تعالیم دین کسب و کار داشتند و گاه داراى مایه بیشتر به گونه اى که مى توانستند در یارى بى بضاعتان و درماندگان به پیامبر کمک کنند7. پس از رحلت پیامبر(ص) نیز بسیارى از عالمان دین از دسترنج خود زندگى مى کردند. تاریخ نام بسیارى از فقیهان و محدثان را به عنوان: خرما فروش عطر فروش بزاز کفشگر و... ثبت کرده است. 2 . کمکهاى مردمى وقتى به میان مردم مى رفتند براى ارائه پیام دین مردم آنان را در پناه خود مى گرفتند و مخارج زندگى آنان را به مقدار میسور بر مى آوردند. نمونه ها فراوان است . از جمله: اسعد وسائل نشر اسلام را براى فرستاده پیامبر فراهم آورد. وى به پشتوانه حمایتهاى میزبان به منازل و محل اجتماع مردم مى رفت و پیام دین را به آنان مى رساند: (وکان یأتى الانصار فى دورهم وقبائلهم فیدعوهم الى الاسلام ویقراء علیهم القران فیسلم الرجل والرجلان حتى ظهر الاسلام.8) گاه فردى از بزرگان مدینه همه مؤمنان را مهمان مى کرد و آنان در کنار یکدیگر مراسم نماز جمعه را به جاى مى آوردند9. به تدریج مبلغان اسلام از میان مردم بسیار شدند. بعد از نزول آیه نفر افراد به طور فردى و گروهى براى کسب دانش دین خدمت پیامبر مى آمدند10. پس از فراگیرى واجبات و محرمات به میان مردم خود باز مى گشتند و به تعلیم مردم مى پرداختند. مردم نیز از کمک به این افراد دریغ نمى ورزیدند. در دوره هاى پس از پیامبر مردم مراکز علمى را حمایت مى کردند و سرپرستى دانشجویان غریب و بى بضاعت را متکفل مى شدند11. توصیه هاى پیامبر و امامان(ع) در کمک به طالبان علم نقش مؤثرى داشت. پیامبر(ص) یاران خود را به حمایت از طالبان علم توصیه مى فرمود و در ارزشیابى انفاق کمک به علماء را پر اهمیت ترین انفاقها مى شمرد: (الصدقه على خمسة اجزاء... وجزء الصدقة بسبعة آلاف وهى الصدقه على العلماء12) ائمه(ع) با بیان منزلت علما مردم را به احسان و همکارى با علماء و حاملان قرآن توصیه مى فرمودند: از جمله مردى از یمن بر على(ع) وارد شد و گفت: من مى خواهم در راه خدا ده هزار درهم (یا دینار) احسان کنم مستحقین آن را به من بنماى حضرت فرمود: آن مرد توصیه حضرت را پذیرفت و مال را در میان حاملان قرآن توزیع کرد. مورد دیگر مردى شخصى را به نزد امام سجاد(ع) برد و مدعى شد: وى قاتل پدرش است. متهم به قتل اعتراف و از وى تقاضاى بخشش کرد. امام(ع) از او خواهش کرد که قاتل را ببخشد. ولیّ خون به این کار رضایت نمى داد. امام به او فرمود: اگر حقى از این مرد برگردن توست به پاداش آن جنایت را بر وى ببخش. او گفت: بر گردن من از جانب وى حقى است ولى کفایت خون پدرم را نمى کند. امّا خواهان صلحم و بر دیه با وى مصالحه مى کنم. امام فرمود: آن حق کدام است؟ مرد گفت: اى پسر رسول خدا! این مرد به من یکتاپرستى را آموزاند و نبوت رسول خدا (ص) و امامت على و ائمه(ع) را. امام فرمود: به روزگار امام صادق(ع) گروهى از عالمان شیعى به میان قبائل و عشائر شیعى مى رفتند و آنان را با احکام و سنت آشنا مى ساختند. مردم نیز به آنان کمک مى کردند. برخى مى پنداشتند که دریافت وجه از مردم اکل از راه دین است و نادرست. امام صادق(ع) چنین برداشتى را نادرست مى شمارد: (لیس اولئک بمستاکلین انما المستاکل بعلمه الذى یفتى بغیر علم ولاهدى من اللّه عزّوجل لیبطل به الحقوق طمعا فى حطام الدینا.15) امامان(ع) به شیعیان توصیه مى کردند در توزیع انفاقات خود کسانى که در راه دین مهاجرت کرده و از عقل و تفقه بیشترى برخوردارند پیش دارند: عتبه مى گوید: به امام باقر گفتم: من گاه چیزى را به عنوان هدیه میان یارانم توزیع مى کنم شیوه آن بهتر است چگونه باشد امام فرمود: (اعطهم على الهجرة فى الدین والعقل والفقه)16 برخى هم به دور از تشکیلات رسمى در مسجد و کوچه و بازار به گفتن حکایات و داستانهاى تاریخى و مذهبى براى مردم مى پرداختند. این گروه که در میانشان افراد واعظ و هدایتگر بسیار بود با گفتن داستانهاى عبرت انگیز و آیات قرآن به رشد و هدایت جامعه کمک مى کردند. سخنوران گاه با شرکت در در قیام توابین در سال 65 به رهبرى سلیمان بن صرد خزاعى براى خونخواهى امام حسین سه نفر از سخنوران شرکت داشتند و با کلمات پرشور و احساس برانگیز به بسیج مردم مى پرداختند. در جنگهاى دیلمان نیز گروهى از قصاص حضور یافته بودند17. مردم به واعظان علاقه بسیار داشتند. پر شورترین خطبه هاى دینى اندرزهایى بود که واعظان و سخنوران ایراد مى کردند: (اینان در روزهاى ماه رمضان یا جمعه بعد از نماز به وعظ مى پرداختند. در آن زمان بسیارى را عادت بر این بود که از واعظ مشهورى دعوت مى کردند که اندرزشان بگوید و از خدا بترسند و چه بسا سخنان درشتى که از واعظ مى شنیدند18.) در روزگار مأمون مردم پول و واگذاردن خانه به واعظان را در کنار مسجد سازى و یتیم نوازى و کمک به رزمندگان اسلام جزء اعمال نیک مى دانستند19. به جزء این گروه مردم به معلمان قرآن و نویسندگان کتاب خدا کمک مى کردند و بودجه این گروه از مروجان فرهنگ دینى از این راه تأمین مى گردید20.
گرچه در سیره پیامبر(ص) سخنى از صرف بودجه رسمى بیت المال براى از جمله فرستادگان حضرت عمروبن حزم بود که علاوه بر ولایت بر بنى حارث مسؤولیت نشر شعائر اسلام و تعلیم قرآن و سنت را نیز بر دوش داشت21. معاذبن جبل و عتاب بن اسید بعد از فتح مکه براى اقامه جماعت و تعلیم احکام و سنت برگزیده شدند: (واستعمـل على مکـه عتاب بن اسید یصلى بهم و معاذبن جبل یعلمهم السنن والفقه)22 بودجه عتاب از بیت المال ماهانه سى درهم بود. عتاب در جمع مکیان مى گفت: پیامبر اسلام برایم روزانه درهمى تعیین فرموده و من در سایه آن از هر نوع کمک مالى شما بى نیازم23. در مواردى که سپاهى ویژه تبلیغ از مرکز به میان مردم مى رفت دور از انتظار نیست که بودجه زندگى و مخارج سفر آنان از بیت المال تأمین مى شده است. علاوه بر اینها پیامبر(ص) طالبان علم را ارج مى نهاد و براى تشویق مردم به علم و تفقه و یاد گرفتن قرآن جوائزى از بیت المال براى ایشان در نظر مى گرفت24. بعد از پیامبر نیازهاى مذهبى مردم گسترش یافت و نیاز به تعلیم قرآن و آموزش احکام به ملتهاى نو مسلمان ایجاب مى کرد که هسته هاى علمى و تبلیغى تقویت شود و برگزیدگان صحابه وقت و امکانات بیشترى را براى تبلیغ دین بگذرانند و برخى براى آموزش مردم رهسپار مناطق دور دست گردند. فزونى در آمد بیت المال به خلیفه امکان مى داد که علاوه بر مخارج جنگجویان و کارگزاران نظام این گروه عمر به افرادى که براى آموزش احکام و قرآن به شهرها اعزام مى شدند از بیت المال وجهى را اختصاص مى داد. عمار یاسر و عبداللّه بن مسعود و حذیفه به مداین فرستاده شدند. عمار امیر بود و عبداللّه بن مسعود وزیر و معلم قرآن و شریعت. بودجه این سه نفر روزانه گوسفندى از بیت المال بود.25 بالاتر آشنایان با قرآن و عالمان به کتاب خدا را در تقسیم بودجه عمومى بر دیگران برترى مى بخشید وبراى آنان جایگاهى ویژه در نظر مى گرفت26. ابن عباس که در فن قرائت و تفسیر قرآن و فهم احکام و ادبیات عرب استاد بود و اوقات خود را به تعلیم و تعلم مى گذراند سهمیه اى همانند مجاهدان پیشگام و رزمندگان جنگ بدر داشت. عمر در جواب اعتراض کسانى که این رتبه را شایسته نوجوانى چونان او نمى پنداشتند چنین مى گفت: (وى در فهم قرآن و احکام از دیگران آشناتر و سزاوار این امتیاز است27.) علاوه بر مروجان دین و اساتید قرآن و سنت علاقه مندان به تعلم علوم دین و قرآن از جانب حکومت تشویق مى شدند و سهمیه اى ممتاز از بیت المال برایشان در نظر گرفته مى شد. عمر به ابوموسى اشعرى والى بصره نوشت: (اسامى کسانى که در آموزش و یادگرفتن قرآن تلاش مى کنند برایم بنویس)28. این فرمان موجب تشویق مردم شد. چندى نگذشت که هفت نفر از مردم در آموزش قرآن بر دیگران پیشى گرفتند. ابوموسى این گروه را براى دیدار خلیفه به مدینه فرستاد. عمر ضمن پذیرایى از آنان براى هر یک دو هزار درهم (یا دینار) مقررى معین کرد29. على(ع) یاران خود را به تفقه و تعلم و تعلیم تشویق مى کرد. همواره از کارگزاران خود مى خواست که در تبلیغ اسلام اصیل از فرصت به دست آمده استفاده کنند. نوشتن احادیث پیامبر و تفسیر قرآن که پیش از آن حضرت به روزگار عمر ممنوع شده بود 30 از سر گرفته شد و عالمان و فقیهان با تهیه نوشت افزار و تهیه لوح و صحیفه و حضور در مجالس علمى به ثبت و نشر احادیث روى آوردند31. در میان یاران حضرت صدها نفر عالم و فقیه دیده مى شود. کسانى چون: عمار یاسر حارث بن اعور عبدالرحمن بن سلمى زیدین صرحان صعصعة بن صوحان عبداللّه بن عباس و حجربن عدى به عنوان قارى و محدث و مفسر و معلم قرآن شهرت داشتند. حضرت امیر(ع) براى ترویج علم و دین از بیت المال به عالمان و فقهاء کمک مى رسانید و براى عالمان دین و مفسران و مروجان مذهب که در آن روزگار به (قراء) مشهور بودند32 و در حلقه هاى متنوع به قرائت و تدریس قرآن مشغول بودند از بیت المال مقررى برقرار کرده بود. سالم بن ابى جعد مى گوید: (على(ع) براى قاریان قرآن دو هزار درهم (یا دینار) مقرر مى فرمود: پدر من یکى از قاریان بود.)33 على(ع) چنان مى خواست که مروجان دین و مفسران قرآن با عزت زندگى کنند و دست حاجت آنان را به دریوزگى نکشاند و احتیاج و وابستگى به مردم آنان را از راه خدا منحرف نسازد و بتوانند آزادانه علم و دانش اندوزند و آن را در میان مردم منتشر سازند. در دوره حکومت بنى امیه و بنى عباس نمونه هاى بسیارى از کمک بیت المال به (کان لسعیدبن الحسیب فى بیت المال بضعة وثلاثون الفا عطاءه فکان یدعى الیها فیابى ویقول لاحاجة لى فیها حتى یحکم اللّه بینى و بین بنى مروان37.) مقررى سعید بن مسیب از بیت المال بیش از سى هزار بوده او از گرفتن آن سرباز مى زد و مى گفت: حاجتى بدان ندارم تاخداوند میان من و بنى مروان داورى کند. ابن هشام به عمربن دینار پیشنهاد کرد که برایش از بیت المال مقررى برقرار سازد و او از کسب و کار دست بکشد و در میان مردم به دادن فتوا مشغول شود. عمر که از فقهاء و عالمان به علوم قرآن بود از این پیشنهاد سرباز زد38. شعبى از فقهاى حجاز از بیت المال بودجه اى بیش از دیگران داشت و به دستور حکومت بر مردم خویش اقامه جماعت مى کرد39. و ابراهیم نخعى از فقها و مفتیان عراق از عطاى حکومت بهره مند بود40. سعید بن جبیر از مفسران قرآن و صاحبان فتوا در عراق که خطیب نیز بود از بیت المال سهم داشت41. عمربن عبدالعزیز نخستین کسى بود که عطاهاى رسمى و منظم از محل بیت المال براى علما مقرر کرد تا بدین وسیله آنان را در امور زندگى کمک کند و آنان با فراغت بیشتر به تعلیم و تبلیغ دین بپردازند. او در نامه اى به والى (حمص) نوشت: (به کار آن گروه نیک بنگر که همّ خود را صرف فقه کرده و از دنیا بریده و ملازم مسجد شده اند. پس به محض این که این نامه از من به تو رسد به هر یک از در گزارشى دیگر است که به وى نوشت: (دستور بده تا از بیت المال به اهل صلاح کمک شود تا [نیاز] ایشان را از تلاوت قرآن و حفظ احادیث باز ندارد43.) خلفاى عباسى بسیارى از فقهاء و علماء دینى را زیر پوشش داشتند و از بیت المال زندگى دست اندر کاران امور شریعت را اداره مى کردند. بویژه در دوران هارون الرشید که (بیت المال) در آمد بسیار داشت این کمکها افزایش یافت. در موردى هارون به شافعى از عالمان علوم قرآن و فقه پنجاه هزار درهم (یا دینار) از بیت المال کمک کرد44 و به ابوبکر بن عیاش کوفى از فقهاء و ادباى عراق سى هزار45. یحیى بن خالد وزیر هارون براى سفیان ثورى از فقها و محدثان در هر ماه هزار درهم شهریه برقرار ساخت46. مأمون نسبت به قاریان فقیهان محدثان حکما و... عنایت داشت و به مناسبتهاى گوناگون بین آنان عطایایى توزیع مى کرد. در موردى مأمون توسط عبداللّه بن هارون پنجاه هزار درهم براى تقسیم میان فقها و محدثان بصره فرستاد.47 فراء که از علماى ادب و علوم قرآن بود مورد توجه مأمون بود و از بیت المال عطایایى به وى مى داد مأمون به وى پیشنهاد کرد که کتابى درباره اصول ادبیات و نحو به نگارش در آورد. براى این که خیال فراء از باب معیشت و مخارج زندگى فارغ باشد خانه اى مخصوص برایش در نظر گرفت و همه لوازم و احتیاجات زندگى را برایش گردآورد و لوازم و افزار کتابت را در اختیارش گذارد. فراء با برخوردارى از امکانات حکومتى و فراغت بال کتاب (الحدود) را تحریر کرد و به کتابخانه مأمون داد48. محمدبن عبدالله بن طاهر والى خراسان به ثعلب از دانشمندان ادبیات و علوم عرب علاوه بر تامین مخارج او ماهیانه هزار درهم از بیت المال خراسان کمک مى کرد50. در مجموع چه در دوران امویان و چه به روزگار عباسیان کمکهاى بیت المال بیشتر به کسانى تعلق مى گرفت که پشتیبان حکومت بودند و مدح حاکمان مى گفتند و علیه ظلم و جور آنها کوچک ترین حرکتى نمى کردند وگرنه علماى ظلم ستیز و افشاگر ظلم و دنائت حاکمان نه تنها از بیت المال و مناصب دولتى همچون: افتاء و قضا و امامت جمعه و جماعت و اذان و...51 محروم مى شدند که در مواردى به اندک بهانه از میان برداشته مى شدند. بیشتر علماى اصیل براى حفظ اعتبار دینى و علمى خود از معاشرت و همراهى با حاکمان جور خوددارى مى کردند تا مبادا ستمگران از آنان در جهت مقاصد نامشروع استفاده برند. سعیدبن مسیب به همین دلیل از گرفتن مستمرى خود از بیت المال در دوران امویان خوددارى مى کرد. علقمه از علماى شیعه عراق به دستگان بنى امیه و بنى مروان نزدیک نشد و مى گفت: (اعلم انک لاتصیب منهم شیئاً الا اصابوا منک افضل منک.52) بدان که آنان دو چندان چیزى که به تو مى دهند از تو بهره مى برند. در دوره خلافت عباسیان نیز اوضاع چندان تغییر نکرد. به روزگار هارون کمکهاى مدارس آیات خلت من تلاوته ومنزل وحى مغفر العرصات ارى فیئهم فى غیر هم متقسما و ایـدیهم عــن فیئهم صفرات53 سراهایى که جایگاه تلاوت قرآن بود از صداى قرآن خاموش ماند و فرودگاه وحى به ویرانه تبدیل گشت. بهره و سهم فرزندان پیامبر میان بیگانگان تقسیم مى شود و دستهاى ایشان از بهره خویش تهى مانده است. امامان شیعه نزدیک شدن علما را به دستگاههاى جائر موجب تأیید بیدادگریهاى آنان مى دانستند از این روى آنان از همکارى با خلفا و نزدیک شدن به آنان برحذر مى داشتند54. محرومیت از بیت المال و کمکهاى حکومتى دانشمندان آزادیخواه را دچار فقر و تنگدستى کرد. از این روى براى این دسته از فقهاء و راویان حدیث بویژه پیروان اهل بیت راههاى دیگرى از سوى ائمه اندیشه شد. از جمله خمس و کمکهاى مردمى. خمس که از منابع اصلى بیت المال بود بیشتر از غنائم جنگى و فیٌ تأمین مى گردید. ولى خمس در آمد و ارباح مکاسب از مردم گرفته نمى شد و از دیدگاه فقهاى مورد قبول حاکمان اموى و عباسى مشروعیت نداشت. ولى در نظر امامان شیعه(ع) خمس بر منافع از حقوق شرعیه اى بود که مردم وظیفه داشتند آن را به امام و حاکم واقعى بپردازند. شیعیان از نقاط گوناگون جهان: عراق حجاز خراسان و... اموال واجب خود را به نزد ائمه مى آوردند و به طور سرّى به آن بزرگواران تحویل مى دادند. حاکمان عباسى گاه از این اموال تعبیر به خراج غیر گاه شیعیانى که در دستگاه حکومت عباسى داراى منصب بودند خمس در آمد خود را به نزد امامان مى فرستادند. حکم بن علباء اسدى والى بحرین خمس اموالش را به امام باقر مى داد. حسین بن عبداللّه نیشابورى حاکم نیشابور اموال واجبش را به امام جواد وا مى گذارد. همچنین على بن یقطین وزیر هارون کمکهاى زیادى به امام کاظم(ع) مى کرد56. ائمه بخشى از خمس را در راه تأمین زندگى خود و نزدیکان پیامبر به کار برده و بخش بیشترى را در راه پیشبرد دین و مکتب و حمایت محرومان. به تعبیر امام رضا(ع): ائمه (ع) در سایه توان اقتصادى به گسترش علوم دینى کمک مى کردند و معلمان قرآن و راویان حدیث و مبلغان دین را تشویق معنوى و مادى مى فرمودند: امام باقر(ع) که حوزه تدریس گسترده اى داشته و امکانات مالى به نسبت وسیع زندگى طالبان علم را تأمین مى کرد و براى کسانى که به حضورش مى شتافتند پوشاک و لباس فراهم مى آورد. عمروبن دینار و عبیداللّه بن عبیدبن عمیر از اصحاب امام و فقهاى امامیه گفته اند: (ما لقینا ابا جعفر محمدبن على(ع) الا وقد حمل الینا النفقه والصله والکسوه ویقول هذه معده لکم قبل ان تلقونى58). هرگاه که امام باقر را زیارت مى کردیم براى ما خوراک و پوشاک و هدایاى دیگر مى فرستاد و مى فرمود: اینها را قبل از ملاقات براى شما آماده کرده بودم. و سلیمان بن قرم از راویان حدیث مى گوید: امام صادق(ع) که پس از پدر وارث گسترده ترین حوزه تدریس بود و طالبان علم بسیارى از محضرش بهره مى بردند روش پدر را دنبال کرد و وصیت آن حضرت را در حمایت از یارانش 60 که بیشتر از فقها و عالمان بودند به انجام رسانید. طالبان علم را بر خوان خود مى نشاند به منازلشان غذا مى فرستاد61 و شاگردانش را به همراهى یاران و همردیفان خود توصیه مى کرد62. امامان(ع) به موازات کمک به متکلمان شیعه و راویان حدیث به شاعران و سخن سرایان شیعه که زبان رساى فرهنگ و اندیشه علوى بودند و در استحکام پایه هاى مذهب اهل بیت نقشى مؤثر داشتند کمک مى کردند63. نتیجه این که از صدر اسلام تا سده سوم هجرى معیشت حوزویان و علما از راه کسب و کار کمکهاى مردمى و بیت المال اداره شده است. کمکهاى رسمى بیشتر به علما و مفسران و اساتید تعلق مى یافته و در موارد بسیار طالبان علم و دانش پژوهان علوم دین و جویندگان حدیث نیز از آن استفاده کرده اند. حوزه هاى شیعى با مسائلى روبه رو شد که در گذشته کمتر با آنها رو به رو بود: تبیین و تفسیر مباحث دینى دفاع از عقیده و دفع شبهات کلامى و...ثقة الاسلام کلینى کتاب (کافى) را در مدت بیست سال تألیف کرد. انگیزه نگارش را زدودن جهل و تقلید باطل و هدایت مردم عنوان کرده است65. ابن ابى زینب معروف به نعمانى کتاب (الغیبة) را در همین راستا به نگارش در آورد66. این نیازهاى جدید موجب شد عالمان شیعى شبانه روز به تحقیق و تتبع و تألیف و تدریس و... بپردازند. آنان از فرصتهاى به دست آمده بهره بردند و به تلاش پرداختند و به هدفهاى والایى دست یافتند و آثارى عظیم از خود به یادگار گذاردند و شیعه را عالمانه و در سطح گسترده اى مطرح کرده اند. به نوشته مقدسى: (علم جز به کسى که کلاخود را وقف آن کرده مطیع و منقاد شود و عروس دانش جز به روى آن که با تمام وجود خود را بدو بخشیده چهره نگشاید. براى رسیدن به این منظور و یافتن مطلوب باید با هوش تابناک و اندیشه با صفا به یارى خدا و با هدف درست دامن همت به کمر زد و شبها بیدار ماند با درد همسر و با رنج همسفر شد تا کم کم دسترسى پیدا شود و اندک اندک دیدار نصیب گردد.)67 البته خود را وقف علم کردن و شب و روز در پى دانش دویدن فراغت بال و آرامش خیال مى طلبد و بودجه دست افزار و وسیله سفر و نان و مسکن مى بایست فراهم باشد. جدا از افرادى که با تحصیل نیمه وقت بخشى از فرصتهاى خود را به این شرح است: 1 . بیت المال: تبیین و تفسیر مکتب پاسخ گویى به نیازهاى جدید فراروى نظامها و جامعه ها رفع شبهات و... از مسائلى بود که مستقیم و غیر مستقیم بر دوش حکومت بود و حاکمان به عنوان مسؤولان جامعه اسلامى نمى توانستند از برابر آن بى تفاوت بگذرند. براى پاسخ به این نیازها لازم بود حکومت از عالمان دین کمک بگیرد. تشکیلاتى به وجود بیاورد و عالمان دین را به کار بگیرد و از تألیفات سخنان و مناظرات آنها در راه رشد و بالندگى فرهنگ اجتماع و دفاع از عقاید اسلامى بهره برد. گسترش دامنه علم واندیشه تدوین کتابهاى سودمند ادبى و سیاسى و فقهى و تفسیرى مناظره هاى سالم مذهبى رویاروییهاى سالم اندیشه ها و... در برخى از ادوار نمونه اى از توجه حکومتهاى اسلامى به عالمان دین و ترویج دانش است. صرف نظر از کسانى که در مشاغل روحانى به خدمت مشغول بودند اکثر علما که آزادنه به امر تعلیم و تعلم تفسیر قرآن جمع حدیث و آموزش عمومى اشتغال داشتند نیز کم و بیش از سهمیه سالانه یا ماهیانه برخوردار بودند و یا لااقل عطایاى گاه و بیگاه حکومتها به آنان تعلق مى گرفت. معتضد عباسى براى اقشار گوناگون اهل علم از ادیبان و فقها مقررى معین کرده بود. برخى از علما که در رشته هاى مختلف متبحر بودند از دفاتر متعدد ماهانه دریافت مى داشتند. زجاج که درعلم و ادب و تفسیر و نویسندگى تخصص داشت از سه محل حقوق دریافت مى کرد. به نوشته ابن ندیم: (جعل له رزق فى مقررى زجاج از دفاتر ندیمان و فقها و علما حدود سیصد دینار بوده در موردى معتضد براى یکى از فقها ده هزار درهم فرستاد که وى از گرفتن آن سر باز زد72. معتضد بر آن بود که دایره کمک به طالبان علم و دانش را از بیت المال افزایش دهد. براى این کار در نظر داشت در کنار قصر خود خانه ها و اماکن مسکونى و مقصوره اختصاص دهد و بزرگان هر پیشه و افراد ماهر در رشته هاى علوم عملى و نظرى را در آن به کار گیرد و وسائل زندگانى آنان را در حد مطلوب فراهم آورد تا هر کس قصد آموختن دانش را دارد ضمن مراجعه به مسؤول آن قسمت علوم مورد نیاز خود را فراگیرد. براى این کار خانه هاى شخصى واقع در شماسیه بغداد خریدارى شد ولى پیش از انجام کار خلیفه در گذشت73. موفق نیز به علماء اهمیت مى داد. و براى علماى نامور و مورد علاقه خود از بیت المال مقررى برقرار کرده بود. ابوالعباس ثعلب از علماى ادب و علوم قرآن از عالمانى بود که مشمول مقررى سالیانه بیت المال قرار گرفت74. در وزارت على بن عیسى فقیهان بالاترین مقررى را از بیت المال دریافت مى کردند. على بن فرات نیز که در سال 296 به وزارت رسید نسبت به حوزویان توجه کامل داشت این وزیر دانش پرور که تشکیلاتى مستقل از خلیفه داشت مظهر حشمت و شوکت بود. طبقات گوناگون: شعرا ادبا فقها و... از وى مستمرى دریافت مى کردند. ابن فرات براى فقهاء وعالمان و محدثین روزى بر قرار کرده بود75. ابوالقاسم حسین بن روح از علماى بزرگ شیعه و وکیل ولى عصر نیز از کمکهاى وى برخوردار بود76. با روى کار آمدن آل بویه مکانت و جایگاه علما بالا گرفت. همه علماى مذاهب در نزد آنان مورد احترام بودند و با حمایت آنان به خدمات فرهنگى و براى آنان کتابخانه ساختند و امکانات نشر علم و دانش و تألیف و تصنیف را براى ایشان فراهم آوردند. عالمان نیز حکومت را در رفع مشکلات اعتقادى قضایى و... که در رابطه با حوزه کار آنان قرار داشت یارى مى رسانیدند77. عضدالدوله دیلمى به شیخ مفید و شاگردان مکتب وى ارج مى نهاد. به زیارتش مى شتافت. بخصوص بعد از پیروزى شیخ بر رمانى در مناظره درباره امامت عضدالدوله بسیار مسرور شد و براى شیخ خلعت فرستاد و از بیت المال براى وى مقررى برقرار ساخت. (فخلع علیه خلعة سنیه وامر له بفرس محلى بالزینه و امرله بوظیفه تجرى علیه78) براى شیخ خلعتى سالیانه و اسبى آراسته فرستاد و از بیت المال براى او وظیفه برقرار ساخت. شهرستانى روابط شیخ مفید و آل بویه را چنین ترسیم کرده است: (شیخ مفید در آغاز کار بوییان به آنان پیوست و بین آنان روابط عمیق و استوارى بر قرار شد. آل بویه آن چنانکه شایسته شیخ بود جایگاه وى را درک کردند و براى او و شاگردان مدرسه اش مقررى معین داشتند و (جامع براثا) در مدرسه کرخ بغداد را براى وعظ و اقامه نماز جمعه و جماعت به شیخ اختصاص دادند79.) او در سال 371 هـ .ق که به زیارت نجف رفت به همه مردم به حسب شان و منزلتشان بخشش کرد.فقراء و فقیهان این شهر را به سه هزار در هم ویژگى بخشید80. صاحب بن عباد از وزراى آل بویه که خود نیز از علم و دانش بهره داشت با حوزه پیوندى عمیق داشت81 و در راه توسعه علم و ادب ایجاد امکانات معیشتى و آموزشى براى محصلان و محققان علوم دینى و تشویق نویسندگان سخاوتمند بود. صاحب براى عموم علماى حوزه و سادات رتبه و مقررى قرارداده بود82. او سالیانه پنجاه هزار درهم به بغداد مى فرستاد تا بین علما و فقها و سادات و شاعران قسمت کنند83. نیاز جامعه به توسعه فقه و حدیث و احتیاج حکومت به تبیین مسائل قضایى و سیاسى مورد ابتلا ایجاب مى کرد که حکومت سهم بیشترى از بیت المال را به فقها و... اختصاص دهد. علاوه بر حوزه بغداد سایر حوزه هاى علوم دینى و علماى دیگر در رى و قم و قزوین الطاف صاحب بهره مند مى شدند84. حسن بن محمد قمى مولف تاریخ قم نوشته است: (وى در سایه برادرش که والى قم از سوى صاحب بن عباد بود توانسته است به امکانات دولتى دست یابد و اطلاعات ذى قیمت تاریخ قم را گردآورى کند.85) شیخ صدوق در سال 352 با حمایتهاى مالى و معنوى حسن رکن الدوله و صاحب بن عباد توانست به کوششهاى علمى خود ادامه دهد و با رحله هاى علمى به کمکهاى امرا و وزراى آل بویه علاوه بر مناطق تحت نفوذ خود یعنى عراق و رى خراسان را نیز در بر مى گرفت. غزنویان امنیت مالى و جانى را از شیعیان و رهبران مذهبى آنان سلب کرده بودند و به اندک بهانه آنان را مى کشتند و... آل بویه توسط فرستادگان مخفى نویسندگان امامى المذهب و علماء را اداره مى کرد. على فخرالدوله (م387) قبل از وفات پدرش حسن رکن الدوله چندین سال مقیم طوس بود و مخارج نویسندگان امامیه را مى پرداخته است. بعد از فخرالدوله همسرش سیده و فرزندش مجدالدوله راه او را دنبال کردند. به احتمال بسیار فردوسى که از حکیمان و شعراى شیعى مذهب بوده و در نزد حکام خراسان بهره اى نمى یافته از این کمکها بهره مند مى شده است87. امراى قزوین نیز به حوزه کمکهاى ارزشمندى مى کردند و با استفاده از نفوذى که بر آن حدود داشتند زمینه را براى پرورش عالمان و نویسندگان متعهد فراهم مى کردند. ابوالحسن و ابوالقاسم جعفرى که ریاست قزوین را به روزگار بوییان بر عهده داشتند در کمک به اهل علم مشهور بودند88. شرفشاه بن محمد جعفرى که صاحب ثروت و مکنت بود اهل علم را احترام مى کرد و براى کسانى که از راههاى دور و نزدیک براى طلب دانش به قزوین وارد مى شدند وسائل و امکانات معیشت و آرامش علمى را فراهم مى آورد89. حمدانیان که در نواحى شام و حلب حکومت داشتند ادب دوست بودند و عالمان و اندیشه وران را ارج مى نهادند و امکان و لوازم معیشت و تحقیق را در اختیارشان مى گذاشتند. سیف الدوله در حلب مقدم ابونصر فارابى را گرامى داشت و براى آسایش وى خانه اى را به او بخشید. به گفته ابن خلکان ابونصر فارابى از همه کس به دنیا بى علاقه تر بوده و به کار و مسکن اعتنایى نداشت: دولت فاطمى مصر با سعه صدرى که داشت از بیت المال به همه ارباب مذاهب کمک مى کرد. نعمان بن محمد قاضى مصر و فرزندان او در سایه حکومت فاطمیان توانستند اندیشه هاى شیعى و علوى را مطرح سازند. جامع الازهر که مرکزى بزرگ براى ترویج دانش بود توسط فاطمیان ساخته شد. در الازهر علوم مختلف تدریس مى شد و امکانات تدریس و تحصیل براى شاگردان و اساتید فراهم آمده بود. خلیفه فاطمى در سال 378هـ . ق. هدایا و کمکهاى مالى را به استادان فقه جامع اختصاص داد. سرایى در جامع الازهر مصر براى فقهاء تاسیس کرد و ارزاق کافى براى هر یک از ایشان در نظر گرفت91. به روزگار فاطمیان حقوق استادان ممتاز در الازهر صددینار در ماه بود که برابر حقوق قاضى القضاة بود و حقوق واعظ مسجد از ده تا بیست دینار متفاوت بوده.92 در زمان الحاکم کتابخانه فاطمیان مصر صدهزار کتاب داشت و این تعداد به روزگار مستنصر فاطمى به دویست هزار رسید. این کتابها به اهل علم عاریه هم داده مى شد93. سامانیان که در قرن چهارم در شرق بلاد اسلامى حکمرانى مى کردند منزلت علماى آن دیار را پاس مى داشتند و از بذل بیت المال در ترویج علم و دانش کوتاهى نمى کردند. علماى ماوراء النهر و مروجان مذهب از خزانه حکومتى مقررى دریافت مى کردند94. با افول حکومتهاى شیعى در مصر و عراق گرچه مدارس و دارالعلمهاى شیعى و فقهاى اهل بیت حمایتهاى مالى را از سوى بیت المال از دست دادند ولى اصل خواجه نظام الملک سلجوقى وزیر دانشمند ملکشاه سلجوقى مدارس نظامیه را در شهرهاى عمده اسلام چون: بغداد نیشابور مرو هرات خواف و... بنا نهاد. سیاست ویژه اى که خواجه در تشکیلات و برنامه ریزى نظامیه انجام داد کلیه سازمانهاى علمى پیش از آن را تحت الشعاع قرار داد. در این مدارس دانش پژوهان از اقطار سرزمینهاى اسلامى به آن جا مى آمدند و پس از فراغت از تحصیل به عالى ترین مراتب اجتماعى و سیاسى نائل مى آمدند. به جز پیروان مذهب شافعى سایر ارباب مذاهب حق استفاده از امکانات آن را نداشتند. در نظامیه ها به منظور رفاه حال استادان و شاگردان مسکن و معاش در نظر گرفته شده بود. کتابخانه هاى بزرگ این مدارس انواع و اقسام کتاب را در اختیار طلبه قرار داده بود. (در نظامیه بغداد علاوه بر خوراک و پوشاک و مسکن به طلاب بى بضاعت کمک هزینه تحصیلى پرداخت مى شد95.) جمع هزینه اى که سالانه صرف کمک به طلاب نظامیه بغداد مى شد پانزده هزار دینار نوشته اند. ابن جوزى نوشته: (هر یک از فقها روزانه چهار رطل نان مستمرى داشته است96.) با تأسیس مدارس نظامیه و توجه دولت حرکت علمى حوزه ها به مرحله جدیدى از تحول وارد شدند. تاسیس کتابخانه هاى بزرگ به کمک بیت المال درست به هنگامى که دسترسى و استفاده از کتابهاى علمى جز براى ثروتمندان و افراد قدرتمند امکان پذیر نبود فرصت مناسبى را براى دانش دوستان کم بضاعت فراهم آورد. با روى کار آمدن ایوبیان نیز کمکهاى بیت المال به مدارس شافعى گسترش یافت. صلاح الدین ایوبى در نقاط مختلف مصر و شامات مدرسه ها ایجاد کرد و بودجه هاى فراوان از وقف زکات بدان اختصاص داد. صلاح الدین نخستین حکمرانى بود که در سال 567 هـ .ق در مصر به جمع زکات پرداخت و آن را براى مصرف به بیت المال واریز کرد97. گسترش منابع بیت المال و اهتمام گسترده ایوبیان به تربیت عالمان و مروجان مذهب سبب شد که دریافتى اساتید حوزه بیشتر گردد و علاوه بر مدرسان و مربیان مدارس طلاب حوزه نیز از خوراک و خوابگاه رایگان استفاده کنند98. بودجه مدرسه مستنصریه نیز که توسط مستنصر عباسى در سال 063 هـ .ق . در بغداد بنا شده بود از بیت المال تأمین مى شد. این مدرسه این امتیاز را نسبت به نظامیه داشت که ویژه مذهب خاصى نبود و هر یک ازعلماى مذاهب چهارگانه اهل سنّت در آن داراى کرسى تدریس بودند99. مدارس شیعى در این برهه از کمکهاى بیت المال بى نصیب نبودند گرچه به روزگار محمود غزنوى بسیارى از مراکز شیعى از میان رفت و مراکز آموزشى و تحقیقاتى شیعیان در بغداد و رى طعمه آتش شدند100 و حتى در حکومت ایوبیان مدارس شیعه در مصر مصادره و از اختیار متولیان آن خارج گردیدند ولى به روزگار سلجوقیان آن تعصب شدید حاکمان غزنوى وجود نداشت. همزمان با گسترش نظامیه ها شیعیان نیز به ایجاد مدارس پرداختند. و در شهرهایى چون: قزوین و قم و رى و آبه حوزه هایى شکل گرفت. عبدالجلیل رازى پس از بر شمردن اسامى مدارسى که در آنها بزرگان شیعه به تدریس اصول (و همه به اشاره امثله سلاطین و مدد نواب... ایشان بود.101) این جمله اشاره دارد که سلاطین سلجوقى به مدارس شیعى نیز کمک مى کرده اند. پس از دوره سلجوقى یورش وحشیانه مغولان به مناطق شرقى و کشتار اهالى خراسان آغاز شد. مدارس و حوزه هاى علوم دینى نیز از یورش مهاجمان در امان نماند. با کشتار جمع بسیارى از علما و ویرانى مراکز علمى علم و معرفت از این دیار رخت بر بست و بقیة السیف دانشمندان به مناطق غربى سرزمین اسلام پناه بردند. وحشت و ناامنى تا مدتها همه جا را فرا گرفت و تاب و توان و آرامش فکرى براى تحصیل بر جاى نماند.بعد از استقرار حکومت مغولان در ایران اندک اندک آرامش به این سرزمین بازگشت برخى از رؤساى مغول به اسلام متمایل گشتند و عده اى از علما صلاح را در آن دیدند تا به این قوم بیابانگرد نزدیک شوند و با نفوذ در دستگاه ایلخانیان از تخریب و تجاوز آنان جلوگیرى کنند و آن آب از جوى رفته را به جوى برگردانند. در اینجهت بزرگان چون علاء الدین جوینى خواجه نصیر و رشید الدین فضل الله به دستگاه مغول پیوستند و توانستند حوزه هاى شیعه و سنى را از نابودى نجات دهند و اوقاف مسلمانان را از تجاوز در امان دارند. علاءالدین جوینى که تا یک سال بعد از سقوط بغداد حکومت آن را بر عهده داشت بـه ترمیم خرابیهاى بغداد و رسیدگى به وضع طلاب و مدارس پرداخت102. نحوه رفتار علماى اسلام با حکام مغول سبب شد که آنان به حوزه ها علاقه مند شوند و در ترویج علم و ادب بکوشند و از کمک به توسعه و گسترش دانشهاى دینى دریغ نورزند. سلطان محمد خدابنده از امراى مغول علاوه بر کمکهاى مالى به حوزه ها مدرسه اى سیار تاسیس کرد که همراه اردوى سلطان و اقامت در ییلاق و قشلاق که از خصائص زندگى ایلخانیان بود در حرکت بوده و به آموزش (بل نقل انه امر لجنابه المقدس وطلاب مجلسه الاقدس بترتیب سیارة ذات حجرات و مدارس من الخیام الکرباسیه و کانت تحمل مع الموکب المیمون اینما یصیر وتضرب بامره الاعلى فى کل منزل ومصیر104). گزارش شده سلطان محمد خدابنده دستور داد براى علامه و طلاب مجلس درسش مدرسه اى سیار را بنیان نهند که داراى حجره و مدرسها از پارچه کرباسى باشد. این مدرسه به همراه سلطان به هر سو در حرکت بود. خواندمیر مى نویسد: (چون سلطان محمد به صحبت علما و مباحثه مسائل شرعیه به غایت مایل در ایام دولت خود فرمان فرمود تا به طرح مدرسه از کرباس چهار ایوان و خانها ترتیب دادند و در اسفار آن را همراه خویش مى گردانید و مولانا بدرالدین شترى و مولانا عضدالدین ایجى از جمله دانشمندانى که در آن مدرسه کرباسى مدرّس بوده اند و پیوسته قریب صد طالب علم در آن مدرسه اقامت داشتند و ماکول و ملبوس و الاغ و سایر مایحتاج ایشان و ابواب دیوان اعلى سرانجام مى نمودند105.) خواندمیر درباره خدمات اولجایتو به حوزه هاى علمیه مى نویسد: (سلطان در سلطانیه مساجد و خوانق و دارالقرا و دارالحدیث و دارالسیاده و مدرسه ساخت و شانزده مدرس و معید و دویست طالب علم در آن مشغول تحصیل بوده و از بودجه بیت المال استفاده مى کردند106.) پس از دوره ایلخانیان سلسله مقتدرصفوى در ایران حاکم شد و دوره دیگرى از فعالیت تعلیمات شیعى در ایران آغاز شد. بزرگانى چون مولى عبدالله تسترى همکارى متقابل حوزه و نظام موجب شد که جنب و جوش تازه در مدارس ایران پدید آید و مدارس و مساجد میعادگاه هزاران طالب ومدرس گردد. محقق کرکى مدرسه ها براى تربیت طلاب و علما تاسیس کرد تا بتواند احتیاجات حکومت را از قبیل: امام جمعه جماعت قاضى مبلغ و .... تامین کند. او براى هر شهر از شهرهاى ایران عالمى را براى آموزش و تربیت مردم اعزام کرد و خود نیز به آموزش دولتمردان پرداخت107 گسترش حوزه ها و استقبال وسیع مردم از مدارس دینى امکانات تازه اى را طلب مى کرد. نیاز به تربیت طلاب و اعزام مبلغ و پرکردن مناصب دینى سبب شد که حوزه از بیت المال و خزانه کمک بگیرد و بنیاد تفقه و تعلم را که از اهداف اصلى رسالت پیامبر و تشکیل حکومت است تقویت کند. در این راستا علماى بزرگ به جواز استفاده از بیت المال براى تأمین معلمان قرآن و مدرسان دروس حوزوى فتوا دادند: محقق سبزوارى مى نویسد: (... و ذکر الاصحاب انه یجوز الاخذ من بیت المال للموذن والقاسم وکاتب القاضى و المترجم و صاحب الدیوان و والى بیت المال و من یکیل للناس ویزن وهو حسن ولاینحصر فیه بل ذکروا ایضا معلم القران والاداب الحکمیة والفنون الشرعیة و العلوم الادبیة من النحو واللغة وشبههما وائمة الصلوات والعدول المرضیة للشهادات و غیر ذلک.108) اصحاب فرموده اند: جایز است ارتزاق کند از بیت المال: موذن و مقسم بیت المال و منشى قاضى و مترجم وى و متولى بیت المال و مسؤول دفتر او و آن که عهده دار کیل و وزن است. این سخن نیکوست ولى موارد مصرف بیت المال منحصر در این موارد نیست بلکه فقها موارد ذیل را نیز از موارد سلاطین صفوى که خود را ملتزم به اجراى احکام اسلام و مذهب جعفرى مى دانستند از بذل بیت المال در تقویت حوزه دریغ نمى ورزیدند و با ایجاد مدارس و مساجد تامین هزینه هاى تحصیلى طلاب برقرارى مستمرى براى علماى نیازمند و فاضل تشویق نویسندگان به تالیف کتاب خرید خانه براى علماى تنگدست و... گامهاى موثرى در تقویت اجتماعى و اقتصادى حوزه برداشتند109. در نتیجه این همکاریهاى متقابل حوزه و نظام گسترش مذهب را در پى داشت. شوق به تعلم علوم دینى فراگیر گردید و کتابهاى نفیس و ارزنده اى در زمینه معرفى اسلام و تشیّع وارد عرصه فرهنگ و جامعه گردید. 2 . خمس و زکات در دوره بعد محقق سبزوارى112 و علامه مجلسى113 تصریح کرده اند: خمس باید به فقیه حاکم واگذار شود و اگر صاحب مال خودسرانه آن را توزیع کند برى الذمه نمى شود. در جواز مصرف زکات در تامین بودجه حوزه میان فقهاء بحثى نبوده و از آن استفاده مى شده است. زیرا (فى سبیل الله) از موارد مصرف زکات است و مصداق اعلاى آن تبلیغ و نشر معارف دین114. علامه حلى در مواردى استفاده حوزه را از زکات لازم مى شمرد. وى در تحلیل مسأله مى نویسد: (فراگیرى دین بر مردم واجب است. اگر کسى به تعلیم و تفقه مشغول گردد نمى تواند کسب و کار کند; از این روى ناچار است براى انجام این واجب از زکات استفاده کند.) (ویجوز للقادر على التکسب التفقه فى الدین واخذ الزکاة لانه مامور بالتعلم فى الدین115.) جایز است براى آن کس که توان کسب و کار دارد کار را رها کند و دانش دینى بیاموزد ومعیشت خود را از زکات تامین کند; زیرا او مامور تعلم دین است. علامه مجلسى نیز مصرف زکات را براى طالبان علوم دینى جایز مى شمرد و براى توانمندان بر تحصیل وکسانى که دانش شان در خدمت رشد دین و مبارزه با بدعتها قرار مى گیرد نکوتر مى شمرد که کار را رها سازند و خود را وقف تحصیل و تبلیغ کنند و از زکات بهره برند. از علاّمه مجلسى سؤال مى شود: (طلبه علومى که توانند میان قدرى تحصیل وکسبى یا تجارتى یا زراعتى جمع کند بهتر است؟ یا از وجوه استحقاق بگیرند و در تحصیل بیشتر بکوشند؟ (بسم الله الرحمن الرحیم. با قدرت بر کسب اگر طلبه علوم ضروریه جمع شود دور نیست که بهتر باشد از اخذ زکات و صدقات و اگر داند که بر تحصیل علم او فوائد عظیمه از نشر علوم و دفع بدع مترتب مى شود و با کسب جمع نمى شود اخذ صدقات بهتر خواهد بود116.) در مورد خمس نیز فقها مصرف آن را در ترویج دین و شعائر الهى جایز شمرده اند. مبانى مصرف آن چه رضایت امام باشد و یا حق حکومت و پشتوانه مالى نظام اسلامى در هر صورت باید در راه مصالح مسلمانان مصرف شود و حفظ و نگهدارى حوزه ها از اهم مصالح مسلمانان است. به همان عللى که امامان معصوم از مردم خمس مى گرفتند در زمان غیبت نیز مى شود گرفت. بدین جهت فقهاى شیعه در آن دورانهاى پرمخاطره که ناتوانى اقتصادى کیان تشیع را تهدید مى کرد اداره حوزه ها را از راه خمس جایز شمرده اند. ابن حمزه از فقهاى قرن پنجم در این باره نوشته است: (انه یقسم بین موالیه والعارفین بحقه من اهل الفقر و الصلاح و السداد.117) خمس بین پیروان امام آنانى که اهل فقر و صلاح و استقامتند و نسبت به امام شناخت و معرفت دارند توزیع مى شود. در نقل (جواهر) از (وسیله) تعبیر (اهل الفقه و الصلاح والسداد)118 عنوان شده است. هر کدام که باشد جواز مصرف خُمس را در تربیت طلاب و مدرسین اثبات مى کند. زیرا علما تا نیازى به استفاده از خمس احساس نکنند و ضرورتى در میان نباشد آن را جایز نمى شمارند. علاوه تعبیر صلاح و سداد با تعبیر (اهل الفقه) مناسب تر است. این عبارت به امکان استفاده حوزه از خمس در قرن پنجم دلالت دارد. از گزارش عبدالجلیل رازى از علماى قرن ششم. هـ.ق. استفاده مى شود که در آن دوره در قم از خمس در راه پیشبرد امور مذهبى و احیاء قرآن و سنت استفاده شواهد بسیار است که در زمان صفویه مردم و حتى حکام خمس خود را به علماى بزرگ مى پرداخته اند تا در امور مذهبى و اداره حوزه ها به مصرف برسد. محمد باقر سبزوارى از علماى بنام دوران صفوى و سرپرست حوزه خراسان از خمس در رفع مشکلات حوزه استفاده مى کرده است. علامه مجلسى که مجلس درس مفصلى در اصفهان داشته از شاگردان خود پذیرایى مى کرده و براى شاگردان بى بضاعت و غریب ماهانه مبلغى مى پرداخته که به احتمال بسیار بودجه آن از سهم امام و خمس تامین مى شده است120. مقدس اردبیلى با آن همه احتیاط در استفاده از بیت المال رفع نیازهاى ضرورى را از راه خمس مجاز مى شمرد: (وبالجمله الاحتیاط فى الصرف الیه(ع) الوجود والامکان والا فبمصلحة بعض الطلبة المامونین مع الاقتصار بالعطاء على سبیل التتمة والاحوط الاقتصار على قدر الحاجة یوما فیوما اوقضاء دیونهم او اشتراء کسوتهم و مسکنهم على تقدیر الاحتیاج التام. خصوصا فى الشتاء و کسوة الیل والنهار ولایبعد الاعطاء. لمؤونة السنة التى یحتاج الیه کما کان یفعله(ع) فى اعطاء. مؤونه السنة...121) احتیاط آن است که در حد ممکن خمس به امام داده شود و در زمان غیبت در تربیت طلاب امین به کار رود. احوط آن است که بودجه روزانه داده شود یا در راه اداى قرض یا خرید لباس و مسکن در صورت احتیاج به مصرف برسد. و دور نیست که بودجه به صورت سالیانه داده شود همان طور که امام(ع) خرج سال را به مستحقان داده است. 3 . وقف نیکوکاران در ایجاد دارالایتام مسجد مدرسه کتابخانه تهیه ابزار و لوازم آموزشى امکانات معیشتى طالبان علم در رقابت بوده اند. چه بسیار دانش آموزانى که با همکارى این نهادهاى خیریه ادامه تحصیل داده اند و با استفاده از کتابهاى وقفى از رنج استنساخ و هزینه هاى مالى آن رسته اند و... در شهرهاى اسلامى افراد نیکوکار دار الضیافه داشتند و از کسانى که براى طلب دانش از راههاى دور به آن جا سفر کرده بودند پذیرایى مى کردند122. درباره على بن یحیى بن منجم که فردى علم دوست و ادب پرور بود نوشته اند: (در ناحیه (کرکر) بوستانى از على بن یحیى بود. در آن بوستان سرایى بزرگ وجود داشت و در آن سرا کتابخانه اى با شکوه که به خزانة الحکمة معروف. مردم از اطراف عالم اسلام به این جایگاه مى آمدند و در آن مکان و کتابخانه از علوم مورد علاقه خود استفاده مى کردند. از ثروت على بن یحیى بر واردین و کسانى که در آن مکان مشغول تحصیل دانش بودند هزینه مى شد.123) در این میان بزرگان شیعه در کمک به دانش پژوهان و طلاب غریب ضرب المثل بودند. عیاشى از مفسران و فقهاى شیعه در آغاز مذهب عامه داشت. پس از پذیرش مذهب اهل بیت همه دارایى به جا مانده از پدر را صرف مخارج اهل علم و گسترش مبانى مذهب تشیع کرد. نجاشى درباره وى نوشته است: (وکان فى اول عمره عامى المذهب وسمع حدیث العامه فاکثر منه وتبصر وعاد الینا... وانفق ابوالنضر على اهل العلم والحدیث ترکة ابیه سائرها و کانت ثلاثمائة الف دینار و کانت داره کالمسجد بین ناسخ او مقابل اوقارى او مَعلق مملوءة من الناس123). او در آغاز مذهب عامه داشت. از آنان بسیار حدیث شنیده بود. سرانجام شیخ مفید نیز که ریاست حوزه بغداد را بر عهده داشت کثیر الصدقات بود و به شاگردان نیازمند خود کمک مى رساند. سید مرتضى که از امکانات مالى خوبى برخوردار بود و سمت نیابت حاج را بر عهده داشت دارالعلم و مدرسه اى تأسیس کرد و بودجه ماهانه براى تامین نیاز شاگردانش برقرار ساخت. این بودجه به لحاظ علم دانش و یا نیاز مالى دانش پژوهان متفاوت بود: (ویجرى على تلامذته رزقا فکان للشیخ ابى جعفر الطوسى(ره) ایام قراءته علیه کل شهر اثنتى عشر دینار وللقاضى ابن البراج کل شهر ثمانیة دنانیر.124) سید مرتضى براى شاگردان خود روزى قرار داده بود. به شیخ طوسى به روزگارى که مشغول تحصیل بود هر ماه دوازده دینار به قاضى ابن براج ماهى هشت دینار عطا مى کرد. کمکهاى سید چنان گسترده و بى مؤنه بود که مردى یهودى براى رهایى از فقر به حیله اى دست زد. به نزد سید آمد و از وى اجازه گرفت که در مدرسه ایشان ستاره شناسى بیاموزد. سید اجازه داد و بودجه اى روزانه برایش معین داشت. مرد یهودى مدتى در نزد سید درس خواند و سرانجام مسلمان شد. سیّد رضى نیز در دارالعلمى که بر پاکرده بود و سرپرستى آن را بر عهده داشت نیازمندیهاى طلاب مدرسه را اعم از: مسکن غذا لباس سوخت و... را تأمین مى کرد (وکان طلبة العلم الملازمون للشریف الرضى فى عمارة قد اتخذها لهم سماها دارالعلم سیّد براى طلابى که همراهش بودند ساختمانى را انتخاب کرده بود و آن را دارالعلـم نامیده بود و در آن جا همه احتیاجهاى طلاب را فراهم مى ساخت. روزى از جانب وزیر ابى محمد مهلبى هدیه اى براى سید به مناسبت تولد فرزندش فرستاده شد. سید رضى عذر خواست و آن را نپذیرفت. آورنده پیشنهاد کرد: آن را در میان طلاب علوم دینى تقسیم کند. چون طبق زر را آوردند رضى به طلاب پیشنهاد کرد که از آن بردارند. شخصى از طلاب پیش آمد دینارى را برداشته بخشى از آن را جدا کرد و باقى را به جا مى گذارد. شریف علت آن کار را جویا شد. طالب علم گفت: من دوش محتاج روغن براى روشنایى چراغ شدم و مسؤول انبار حاضر نبود آن را از بقال محله قرض کردم. این نیم درهم را براى اداى قرضم برداشتم. سید رضى چون این داستان شنید دستور داد به عدد طلاب مدرسه از کلید انبار تکثیر کنند و هر یک از آنان کلیدى داده شود تا آنچه را نیاز دارند به دلخواه بردارند و منتظر انبار دار نمانند. سیره علمایى چون عیاشى سید رضى سید مرتضى و... تاثیر مثبتى در میان سایر مردم داشت126. شاپوربن اردشیر وزیر بهاءالدوله دیلمى کتابخانه اى بزرگ که در روزگار خود بى نظیر بود بر اهل علم وقف کرد. مسؤولیت این کتابخانه به عهده ابومنصور فقیه شیعى بود127. نویسندگان در آن روز کتابهاى ارزنده خود را به این دارالعلم اهداء و وقف مى کردند128. ابومنصور وزیر ابو کالیجار کتابخانه خود را که داراى نوزده هزار جلد کتاب بود بر طالبان علم وقف کرد.129 در همان دوره ابوالقاسم معقل بن احمد از بزرگان شیعه داراى مدارس و سید مرتضى علاوه بر شهریه رسمى به طالبان علم درآمد روستایى را براى تهیه کاغذ مورد نیاز فقها وقف کرد. (وکان وقف قریة على کاغذ الفقها131.) در مصر حاکمان فاطمى اموال بسیارى را در راه پیشبرد آموزش و تامین بودجه فقها و علما وقف کردند. در سال 303هـ . ق در مصر حدود13 مسجد بدون راه درآمد صورت بردارى شد که خلیفه براى خرج مساجد جامع بدون درآمد و مستمرى قاریان و مؤذنان املاکى را وقف کرد. حاکم به امر اللّه پس از نوسازى مسجد جامع الازهر اموالى بر آن وقف کرد132. یکى از کارهاى بسیار مهم خواجه نصیرالدین طوسى در دوران حاکمیت مغولان جلوگیرى از مصادره و ضبط موقوفات از طرف آنان بود. و ى با هوشیارى وارد کار شد و توانست از نفوذ خود در بین مغولان به بهترین وجه بهره ببرد و موقوفات مدارس نظامیه و مستنصریه را احیاء کند و مستمریها را از نو برقرار سازد و با ایجاد مدرسه اى بزرگ در مراغه به آمورزش فلسفه فقه پزشکى و... دست زند و از راه درآمدهاى وقفى براى شاگردان آن مدارس شهریه اى اختصاص دهد. ابن کثیر در حوادث سال 657 درباره خواجه نوشته است: (وفیه عمل الخواجا نصیرالدین الرصد بمدینه بمراغه و نقل الیه شیئا کثیرا من کتب الاوقاف التى کانت ببغداد و عمل دار الحکمة ورتب فیها فلاسفة و رتب لکل واحد فى الیوم والیل ثلاثة دراهم و دار طب لطبیب فى الیوم درهمان و مدرسه لکل فقیه فى الیوم در هم و دار حدیث لکل محدث نصف درهم فى الیوم133. خواجه نصیر در شهر مراغه مرکزى براى آموزش ایجاد کرد و کتابهاى وقفى بسیارى را از بغداد به آن جا منتقل ساخت. او در مراغه دارالحکمه اى بنا نهاد که در آن جا انواع علوم و فنون تدریس مى شد. در آموزشگاه فلسفه به هر یک این تفاوت بر حسب نیازمندیهاى طالبان علم و مخارج شبانه روز محاسبه شده بود. عموم علماى شیعه و سنى خواجه را براى این کار سپاس گذارند و بر کار او بها دادند. محمدبن شاکر از مورخان سنى مذهب درباره خواجه نوشته است: (کان للمسلمین به نفع خصوصا الشیعه و العلویین و الحکماء و غیرهم. وکان یبرهم و یقضى اشغالهم ویحمى اوقافهم134). کمکهاى مردمى و گسترش اوقاف موجب شد که حوزه نجف در قرن هفتم رونق گیرد و طلاب و مجاورین از اطراف و اکناف دنیاى اسلام براى تحصیل بدان جا روى آوردند. در نجف علاوه بر مسکن به طلاب غذا نیز داده مى شد. از ویژگیهاى مدارس آن جا این بود که محلى براى واردین در نظر گرفته شده بود و از میهمانان پذیرایى مى گردید. ابن بطوطه از سیاحان اسلامى در قرن هفتم درباره مدارس نجف نوشته است: (از باب حضرت (روضه امیرالمؤمنین نجف) وارد مدرسه بزرگى مى شود که طلاب و صوفیان شیعه در آن مدرسه سکونت دارند. در این مدرسه از هر مسافر تازه وارد تا سه روز پذیرایى مى شود و هر روز دوبار غذاى مرکب از نان و گوشت و خرما به میهمانان مى دهند. در شهر نجف نه مامور عوارض و مالیات هستند و نه والى. تمام کارهاى شهر در دست نقیب الاشراف است135.) در قرن هشتم و نهم هجرى هم چنین بود. مؤمنان به وقف اموال در راه گسترش (واَمَر المتولى ان یعین للبقعه من الساده اماما ومعلما ان یعلم اطفال الساده و موذنا وخمسه انفس من الحفظه المواظبین على تلاوه کتاب الله فیها. وتوظف فى کل سنة للامام مأة دینار رایج و للمعلم مأته دینار ولکل من الباقین ستین دینار. و یصرف الى عشرین طفلا فقیرا من الساده المشتغلین بتعلم القران وشرایع الاسلام ستمائه دینار رایج لکل طفل فى کل سنه ثلاثین دینار136. متولى وقف مأموریت یافت براى بارگاه از میان سادات امام جماعت و معلم براى تعلیم کودکان سید موذن و پنج نفر حافظ قرآن که مراقب قاریان باشند معلوم کند. و مقرر کند براى امام و معلم قرآن صد دینار و براى سایرین شصت دینار و ششصد دینار نیز در راه بیست کودک سیّد فقیرى که به تعلیم قرآن و آموزش احکام و شرایع دین اشتغال دارند هزینه گردد. براى هر طالب علم سى دینار در سال. خواجه علیشاه (م: 724) در ایّام دولت و مکنت در مملکت عراق و آذربایجان مدارس و مساجدى بنا کرد و مستغلات خوب و مرغوبى براى اداره آنها وقف کرد137. در متن وقف نامه مسجد میرعماد کاشان که در سال 877 نگاشته شده شهریه مدرس 16 دینار عراقى و 6 طلبه 18 دینار عراقى تعیین شده است. و همچنین براى خطیب امام جماعت موذن حافظ قرآن و... بودجه اى در نظر گرفته شده است. از نکات جالب در این وقف نامه برنامه نظم و امتحان طلاب مدرسه است: (شرط فرمود که مدرس هر شش ماه طلبه را امتحان کند و عزل و نصب طلبه در وقف نامه مسجد امیر چخماق یزد موارد مصرف موقوفات آن که در سال 841 وقف گردیده به این شرح است: (حافظان قرآن مدرس و معید طلاب خطیب مؤذن واعظ مفسر قرآن محدث معلم قرآن.139) در دوره صفویان از جانب سلاطین و وزرا و مردمان خیّر مدارس و مساجد بسیارى براى آموزش دینى وقف و بازسازى شده است. از جمله در وقف نامه مدرسه صالحیه کازرون براى مدرس طلبه مؤذن بودجه اى مشخص شده است: (آنچه بماند هرماه مبلغ پنج هزار دینار که سالى شش تومان باشد وظیفه مدرس به او رساند. و هر ساله مبلغ سى تومان و دو هزار و چهارصد دینار وظیفه هفده ملا... پنج نفر هر ساله مبلغ ده تومان... و هر ساله مبلغ شش هزار دینار تبریزى وظیفه مؤذن... و به جهت اطعام طلبه در ماه رمضان مقدار یکصد من برنج سفید و بیست من روغن... پنجاه من گوشت به وزن تبریزى معین نمود140....) از سوى سلاطین صفوى مدارس بسیارى ساخته شده و وقف بر آموزش گردیده است. مولى عبداللّه تسترى در تشویق شاه عباس به وقف اموال خاصه در راه تعلیم و ترویج مذهب بسیار مؤثر بوده است. صاحب روضات الجنات مى نویسد: (المولى عزالدین عبداللّه بن الحسین التسترى الساکن باصبهان و صاحب مدرستها الکبیره المعروف بجنب میدان نقش جهان... و کان رحمةاللّه علیه هو الباعث على الوقف السلطان المذکور الموقوفات المعروفه بچهارده معصوم و لسائر المدرسه المنسوبه الیه فی اصفهان وجعلها مدرسه.141) مولى عبداللّه تسترى ساکن اصفهان و صاحب مدرسه بزرگى به نام وى در اقدامهاى ملا عبداللّه موجب شد که مدارس اصفهان رونق بگیرد. بدین جهت به هنگام آمدن آن جناب به اصفهان بیش از پنجاه طالب علم در آن شهر وجود نداشت ولى به هنگام رحلتش افزون از هزار نفر از فضلا در اصفهان مشغول تحصیل بودند. شیخ لطف اللّه که به امر شاه عباس به اصفهان آمده بود از راه موقوفات بناهاى خیریه بسیارى ساخت و از جانب شاه از اوقاف براى وى مقررى برقرار شد142. توسط کارگزاران حکومت صفوى و فرزندان آنان مدارس متعددى در اصفهان بنا شد و مستغلاتى بر آنها وقف گردید. از جمله مدرسه الماسیه که توسط حاج الماس در سال 1104 بنا شد و مدرسه عربان که وقف طلاب عرب گردید و مدرسه مریم بیگم که در سال 1115 به وسیله مریم بیگم دختر شاه صفى در محله حسن آباد اصفهان ساخته شد و در اصفهان تبریز بسطام و قزوین براى اداره آن وقف شد143. علاوه بر ایجاد مدرسه علماء کتاب و کتابخانه براى حوزه ها وقف مى کردند. شیخ بهاء الدین عاملى داراى کتابخانه اى بزرگ بود که در میان آن چهار هزار کتاب نفیس وجود داشت که شیخ على منشار از هند آورده بود. شیخ بهاء این کتابها را براى طلاب علوم دینى وقف کرد144. ابو صالح رضوى که از عالمان فاضل بزرگوار آن عصر بود مدرسه صالحیه را که امروز به مدرسه نواب معروف است در سال 1086 بنا کرد و براى آن موقوفاتى برقرار ساخت 145. سقوط صفویه مصیبت بزرگى براى ایران بود. هجوم افغانها به سرکردگى محمود افغان تاروپود امپراطورى صفوى را درهم پیچید و ایران را به ویرانى اوقاف مدارس و مساجد توسط غارتگران مصادره شد. ملازعفران که مفتى مهاجمان بود به محض ورود به اصفهان فتوا داد: (اصفهانیها و همه مردم ایران رافضى اند و رفضه کافرند.) به استناد این حکم رقبات دفترى صفویه را که تخصیص قراء دولتى و اربابى و موقوفه را به درستى معلوم مى کرد و در چهل ستون ضبط بود به زاینده رود افکندند146. به این ترتیب اموالى که وقف مدارس بود به شکلى ازبین رفت. این تیرگى اوضاع تا سالها ادامه یافت. در طى این مدت بزرگان علم از میان رفتندو مدارس از رونق افتاد. عبداللّه بن سید نورالدین جزایرى از علماى آن روز پس از شکوا از زمانه خود در مقایسه با دوران صفوى مى نویسد: (ولعمرى لقد کان امر العلم فی القرن السابقه على هذا القرن على العکس مما هو فیه الآن لرواجه اذ ذاک و نفاقه و غلاء ثمنه و قیام اسواقه و اسعاد قاصدیه بالراحله والزاد و املاء طالبیه یتبلغون به الى المراد فکثروا فی الاقطار والاطراف و نسبت لهم المدارس والاوقاف147.) به جانم سوگند علم و دانش در قرن پیش رواج داشت. در آن روزگار بازار با فرار مهاجمان افغانى و ظهور نادر گرچه وضع بهتر شد ولى علما و طلاب از نظر معیشتى مشکل داشتند. جنگهاى نادر براى از میان بردن رقبا و کشور گشاییها و... بودجه زیادى را مى طلبید که خرابى اوضاع اقتصادى کفاف آن را نمى داد. نادر براى تأمین مخارج خود به مصادره اموال و اوقاف روى آورد و بسیارى از اوقاف خاصه سلاطین صفوى و اوقاف مدارس و مساجد را مصادره کرد148. البته در گوشه و کنار املاک وقفى بود که از چشم نادر به دور مانده بود و به مصرف مورد نظر مى رسید. در دوره قاجار توجه مردم به وقف و بناى بنیادهاى خیریه بیشتر شد. بسیارى از مدارس کنونى که طلاب علوم دینى در آنها به درس و بحث اشتغال دارند از زمان قاجاریان به جاى مانده است149. آستان مقدس رضوى در نقاط مختلف: خراسان آذربایجان قزوین کرمان یزد و... موقوفاتى دارد که بیشترین آنها در استان خراسان قرار دارد151. در اراک موقوفات وسیعى وجود داشته که متعلق به بقاع متبرکه بوده است. در سال 1322هـ ش.ارزش مجموع این اوقاف را قریب 30 ـ 50 ملیون ریال تخمین زده اند152. با مطالعه و بررسى وقف نامه ها به دست مى آید هدایاى مردم به بقاع متبرکه براى پیشبرد و حمایت از شعائر الهى و آرمانها و اهداف ائمه اطهار(ع) بوده است. از این روى این اموال معمولاً در راه کمک به بینوایان و گسترش ارزشهاى دینى مصرف مى شده است. (نص الاصحاب على تحریم اخذ الاجره على الاذان مطلقین ذلک سواء وجد غیره ام لا. نعم یجوز الرزق من بیت المال ومن اموال المشاهد مع عدم وجود المتطوع والحاکم فیه انما هو الفقیه.) و اما رزق المدرس والمفتی و المحدث فلیس ببعید جواز اخذه من ذلک وانما یقف على المشاهد; لانه من اهم المصالح لما فیه من اقامة الشعار الایمانى153.) اصحاب تصریح کرده اند که گرفتن مزد بر مؤذن حرام است چه مؤذنى دیگر اما معیشت (مدرس) و (مفتى) و محدث بعید نیست که از اموال مشاهد مشرفه تأمین شود. زیرا این اموال براى مصالح مسلمانان به این اماکن اهداء شده و ترویج فقه و حدیث و تدریس علوم اسلامى از مهم ترین مصالح و گسترش شعائر ایمانى بر آن متوقف است. از این روى آستان مقدس رضوى داراى حوزه علوم دینى و مرکز تجمع علماء و مدرسین بوده و بودجه آنان از ناحیه آستانه تأمین مى شده است. آقا بزرگ تهرانى در باره مرحوم استرابادى که متولى آستانه بوده مى نویسد: محمد الاسترابادى کمال الدین من علماء عصر الشاه طهماسب (م 984) و کان متولى الخزانه (الرضویه) و مرجع الامور الحسبیه و یجرى على یده وظایف جمیع الطبقات من الخدام و المدرسین والعلماء وغیرهم154.) شیخ محمد استرابادى از علماء دوره شاه طهماسب صفوى و متولى خزانه آستان مقدس رضوى مرجع امور حسبیه بود.به دست وى مقررى همه طبقات: خدام و مدرسین و علماء پرداخت مى شد.
عصر استقلال اقتصادى حوزه ها حوزه با تکیه بر این بخش از بیت المال و جذب و مصرف آن در واقع به نوعى استقلال اقتصادى دست یافته است. مسدود یا محدود شدن راههاى ارتباطى حوزه با دیگر منابعى که درگذشته علماء از آن استفاده مى کردند مهم ترین عامل روى آورى آنان به این بخش است. چرا که بسیارى از مدارس قدیم و ویژه طلاب علوم دینى تعطیل و یا تبدیل به مدارس جدید و یا ورزشگاه شدند! براى ازبین بردن حوزه هاى دینى و ازبین بردن منابع تأمین بودجه آنها فعالیت هاى مرموزى انجام گرفت. در شکواییه مرحوم کاشانى در مورخه 7 مهر 1320 به دولت آمده است: (... مردمى روى علاقه به دیانت مقدسه اسلامیه و براى ترویج و حفظ دین و آیین بناى مدارس نموده و اوقافى معین کرده اند که اشخاص در آنها مجهز به علوم دینیه گردیده مروج و مبین و ناشر احکام حلال و حرام و اخلاق اسلام باشند. در این چند سال انواع وسائل وحیل که براى برانداختن تحصیلات علوم دینیه و کندن ریشه سلسله روحانیه اتخاذ شد.... ضربت اخیر آن بود که مدارس قدیمه را تخلیه نموده و جایگاه محصلین جدید قرار داده و به کل قلم سرخ انقراض بر روى این رشته کشیده اند و ظاهراً مقصود آن بوده که بدل مایتحللى که در این مدارس تهیه مى شد تهیه نشود و قریباً یک نفر عالم به علوم دینیه در بین مردم نباشد تا به کل دین و آیین ازبین برود156.) مدارس دینى عراق و اوقاف آن نیز به همین سرنوشت گرفتار آمد. حکام قاجار و پس از آنان پهلویها در نزد مردم مشروعیت نداشتند. مردم آنان را حکام جائرى و غاصب مى دانستند. بین حوزه ها و حکومتها رابطه اى نبود. نه حوزه به حکومت خدمتى عرضه مى داشت و نه حکومت به حوزه. حوزه حکومت را غاصب مى دانست و حکومت حوزه را سدّ راه خودکامگیها و... این بود که حوزه براى تأمین مخارج خود بیش از پیش به مردم مؤمن که رابطه اى با حکومتها نداشتند با علماء و حوزه ها بیش ازپیش ارتباط برقرار کردند و خمس درآمد خود را به آنان تحویل مى دادند تا در راه مصالح مسلمانان و امور دین از آن بهره برند. گرایش مردم به پرداخت واجبات مالى خود به مراجع در دو سده اخیر بسیار چشمگیر است. گزارش زیر که در باره سیّد ابراهیم قزوینى است از استقبال مردم حکایت مى کند: (از مراتب زهد استاد این که با رسیدن تنخواه هند به دست او که زیاده از بیست هزار تومان بود و با وجود رسیدن وجوه بسیار از ایران و عربستان به دست او بسیار فقیر بود.157) بعد از ایشان مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصارى مرجع وجوهات بودند. در دوره میرزاى شیرازى پرداخت وجوهات چنان گسترش یافت که نوشته اند: (اموال از انتهاى چین و ماوراءالنهر به سامراء سرازیر مى شد.158) اکنون نیز به این سیره نیک عمل مى شود و علماء تصدى این بخش از بیت المال را برعهده دارند. همان گونه که در گذشته مراجع این وجوه را از مردم تحویل مى گرفتند و با کمال امانت در راه صلاح عموم مسلمانان بویژه سامان دادن حوزه ها نان مسکن و درمان159 طلاب و تبلیغ و تحقیق به مصرف مى رساندند در زمان ما نیز مراجع امین و پاک همین مشى را دارند. البته آیا این روش در عصر ما که ولى فقیه در رأس جامعه است و زمام امور را به عهده دارد به صلاح حوزه ها و مسلمانان خواهد بود یا خیر سخنى است دیگر که در جاى خود بویژه در مجلّه حوزه شماره (ویژه مرجعیت) به طور دقیق بحث شده است. 1 . مقدار وجوه شرعى که از بلاد اسلامى به مرکز مى رسید در همه دورانها یکسان نبوده است. اوضاع اقتصادى و سیاسى و اجتماعى در کاستى و فزونى آن تأثیر داشته است. از جمله در جنگ جهانى دوم و اشغال عراق حوزه ها به بحران مالى دچار شدند. نا امنى راهها و بحرانهاى سیاسى وصول وجوه شرعى را به حوزه نجف دچار مشکل کرده بود. به گونه اى که طلاب در فقر شدید به سرمى بردند و قدرت بر تشکیل خانواده160 و اداره آن نداشتند. امّا پس از جنگ وضع مالى حوزه بهبود یافت و تعداد طلاب فزونى گرفت. به طورى که مقدار تقسیمى سید کاظم یزدى مرجع وقت بالغ بر صد هزار لیره استرلینگ گزارش شده است161. غیر از جنگ جهانى مسائل دیگرى نیز در جلوگیرى از وصول وجوه شرعى به حوزه نجف مؤثر بوده از جمله در ایران رضا شاه و در هند دولت بریتانیا مانع رسیدن وجوه شرعى به حوزه نجف بودند که با تلاش پى گیر مراجع بزرگ نجف و برچیده شدن حکومت رضا شاه در ایران وضع بهبود یافت162. همچنین در برهه اى تبلیغات سوء ملحدان بویژه حزب بعث عراق علیه حوزه هاى علمیه از مقدار وجوه دریافتى حوزه ها کاسته است163. 2 . از جمله عوامل مؤثر در فراوانى وصول وجوه شرعى به حوزه علمیه مرکزى و حوزه هاى تابع در دورانهاى مختلف وجود مرجعى قوى و با نفوذ و محبوب در رأس بوده است. با مطالعه ادوار گوناگون حوزه هاى علمیه این مطلب به دست مى آید که هرگاه حوزه مرکزیتى داشته و زعیمى قوى وضع مالى حوزه ها سامان یافته و طلاب با فراغت بال بیشترى به درس و بحث پرداخته اند. دوران مرجعیت میرزاى شیرازى نمونه زعامت قوى و نمونه اعلاى هماهنگى و از این روى وجوه فراوانى در اختیار ایشان قرار گرفت و ایشان هم به بودجه حوزه نظام داد نمایندگانى براى این مقصود به شهرها و مناطق گسیل داشت دفاتر ورود و خروج وجوهات را به کنترل درآورد164 و... پس از میرزا آیة اللّه سید ابوالحسن اصفهانى گامهایى در این راه برداشت. وى با فرستادن نمایندگانى به شهرها و مناطق به امر وجوهات سامان داد. در دوران ایشان حوزه ها از نظر مالى وضع نسبتاً مطلوبى پیدا کردند165. علماى بزرگ دیگر نیز بر آن شدند که این راه را دنبال کنند و بر بهبود اوضاع بیفزایند. آیة اللّه شاهرودى پس از رحلت سیّد ابوالحسن اصفهانى پیشنهاد کرد که همه مراجع تقلید وجوه دریافتى خود را در صندوق و یا نزد فرد امینى بسپارند و اعلام کنند: مقلدان با همان مرکز تماس گیرند و خود در امر وجوه دخالت نکنند. ایشان تا مدتى بر این طرح پافشارى کرد و از کسى وجوه نمى پذیرفت. ولى پس از این که طرح از سوى دیگران مقبول نیفتاد او نیز مانند دیگران به دخل و تصرف در وجوه پرداخت166. در ایران در دوران مرجعیت آیة اللّه حائرى وضع وجوه شرعى سامان نسبى گرفت و در آن روزگار وانفسا و قلدریها و غداره بندیهاى رضا خان و فشارهاى استعمار آن مرحوم توانست حوزه را از گزندها حفظ کند و تا حدّى که مقدور بود نگذارد حوزه ازهم بپاشد و طلاب مستعد به خاطر فقر و تهیدستى حوزه را ترک کنند. متأسفانه با همه تلاشى که ایشان کرد بسیارى از استعدادهاى درخشان و نیروهایى که به آنان امید مى رفت در آینده درخت پرثمرى باشند و سایه گستر به هدررفتند و در فقر و تنگدستى تباه شدند. پس از آیة اللّه حائرى آیات ثلاث: حجت خوانسارى و صدر زعامت حوزه را برعهده گرفتند.از جمله کارهاى مهم ولى متأسفانه دیرى نپایید که این طرح مفید و کارساز به عللى از جمله فشار و جوّ آفرینى مرتجعان و کسانى که این برنامه را به نفع خود نمى دیدند تعطیل شد و هر یک از این بزرگان تقسیمى جداگانه برقرار کردند. آیة اللّه خوانسارى پس از نافرجام ماندن طرح مدتى وجوه شرعى را دریافت مى کرد و بین طلاب تقسیم مى کرد امّا ادامه نداد و خود را به کلى از امور مالى حوزه کنار کشید نه وجوهى از مردم دریافت کرد و نه شهریه اى پرداخت167. آیة اللّه صدرهم چنین کرد و در امور مالى حوزه دخالت نکرد. دریافت و پرداخت وجوه بر عهده آیة اللّه حجت قرار گرفت.پس از مرحوم حجت آیة اللّه بروجردى زعامت حوزه را بر عهده گرفت و تشکیلات و برنامه منسجمى براى وجوه شرعى پى ریخت که باعث رونق و گسترش حوزه هاى علمیه شد: به روایت تاریخ کمبریج: (... به منظور کمک به حوزه براى اولین بار یک دفتر مرکزى براى جمع آورى کمک از اطراف و اکناف تشکیل شد و برآورد مى شود که در سال 1961 ـ 1340هـ . ق ماهانه مبلغ پنج ملیون ریال به قم مى رسیده است. این عواید امکان ایجاد بناهاى جدید را در قم... و شهرهاى دیگر فراهم ساخت و به افزایش عدد طلاب حوزه که در زمان مرگ [مرحوم] بروجردى به شش هزار نفر مى رسید نیز کمک کرد.168) 3 . در توزیع وجوهات مصالح مسلمانان در نظر گرفته مى شد. فقرا و مساکین بهره مى بردند در هنگام بروز حوادث ناگوار چون: سیل زلزله قحطى و... مراجع براى جبران خسارتها به کمک مى شتافتند. شیخ انصارى براى فقرا ماهیانه اى قرار داده بود169. میرزاى شیرازى در قحطى سال 1288هـ . ق. فقراى نجف را تأمین کرد170. آیة اللّه حائرى براى فقرا ماهیانه اى مى پرداخت و در سالهاى سخت به فقرا نان مى داد171. و... اینک که نشانى از ظلم و ستم و بى مهریها نسبت به اسلام و حوزه ها نیست و فقیه عادل و جامع الشرایط در رأس قرار دارد شایسته است که در اخذ وجوه شرعى و مصرف آن برنامه اى دقیق و به دور از سلایق و هواها پى ریزى شود تا هم حوزه ها به نحواحسن اداره شوند و هم برخى از خلأهاى اجتماعى پرشود. | ||
مراجع | ||
1 . (رساله ابى غالب رازى) /151 تحقیق سید محمدرضا حسینى مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه قم. 2 . (روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات) محمدباقر موسوى خوانسارى ج3/369. اسماعیلیان قم.
3 . سوره (توبه) آیه 122.
4 . (اصول کافى) کلینى ج1/46 دار التعارف; (المجازات النبویه) سید رضى/38.
5 . (اصول کافى) ج1/541.
6 . (وسائل الشیعه) شیخ حر عاملى ج6/375. دار احیاء التراث العربى. 7 . (نظام الحکم والاداره فی الاسلام) شیخ محمدمهدى شمس الدین/552. دار الثقافه قم. 8 . (الطبقات الکبرى) محمدبن سعد واقدى ج2/118; ج1/260 دار صادر بیروت.
9 . (همان مدرک).
10 . (وسائل الشیعه) ج18/108.
11 . (تاریخ بغداد) خطیب بغدادى ج6/4 دار الکتب العلمیه.
12 . (مستدرک الوسائل) میرزا حسین نورى ج7/196. مؤسسه آل البیت قم.
13 . (همان مدرک) ج7/115.
14 . (بحار الانوار) علامه مجلسى ج2/13 مؤسسة الوفاء بیروت.
15 . (وسائل الشیعه) ج18/9.
16 . (من لایحضره الفقیه) شیخ صدوق ج2/18 دار التعارف للمطبوعات.
17 . (تمدن اسلامى در قرن چهارم) آدم متز ترجمه علیرضا ذکاوتى لو ج2/85 امیر کبیر.
18 . (همان مدرک) /66.
19 . (همان مدرک) /65.
20 . (تاریخ بغداد) ج14/273; (فروع کافى کلینى ج5/121.
21 . (السیرة النبویه) ابن هشام ج4/241 دار احیاء التراث العربى بیروت.
22 . (الطبقات الکبرى) ج2/137 348.
23 . (السیرة النبویه) ج4/143.
24 . (الطبقات الکبرى) ج1/215.
25 . (همان مدرک) ج6/7.
26 . (همان مدرک) ج3/297. (فرض للناس على منازلهم وقراءتهم للقرآن).
27 . (حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء) ابن نعیم احمدبن عبداللّه اصفهانى ج1/317 ـ 321 دار الکتاب العربى.
28 . (الطبقات الکبرى) ج7/131.
29 . (همان مدرک)/123.
30 . (الغدیر) علامه امینى ج6/ 297 ـ 294 دار الکتاب العربى بیروت.
31 . (الطبقات الکبرى) ج6/168. 32 . (محاسن التأویل معروف به تفسیر قاسمى) محمد جمال الدین قاسمى ج9/56 دار الفکر بیروت. وى مى نویسد:
(وکان السلف یسمون اهل الدین والعلم (القراء) فیدخل فیهم العلماء والنساک).
در صدر اسلام عالمان دینى به قرا مشهور بودند و زاهدان و اهل عبادت نیز در جمله آنان بودند.
33 . (الغارات). ابن هلال ثقفى ترجمه عبدالحمید آیتى/49 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
36 . (تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى) عبدالکریم غنیمه ترجمه دکتر نوراللّه کسایى/312 انتشارات یزدان.
37 . (الطبقات الکبرى) ج5/128.
38 . (همان مدرک) / 480.
39 . (همان مدرک) ج6/249.
40 . (همان مدرک)/270
41 . (همان مدرک) /292. 266 ـ 259.
42 . (تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى)/ 298.
43 . (همان مدرک).
44 . (معجم الادباء) یاقوت حموى ج17/289 دار الفکر بیروت.
45 . (همان مدرک) /102.
46 . (معجم الادباء) ج20/9.
47 . (تاریخ بغداد) ج5/409.
48 . (معجم الادباء) ج20/12.
49 . (الفهرست) ابن الندیم/340 دار المعرفه بیروت.
50 . (معجم الادباء) ج5/123.
51 . (الطبقات الکبرى) ج6/69.
52 . (همان مدرک) /90.
53 . (معجم الادباء) ج11/103; (بحار الانوار) ج49/244.
54 . (تفسیر نورالثقلین) شیخ عبد على بن جمعه حویزى ج2/400. 55 . (بحار الانوار) ج48/125. 56 . (همان مدرک) ج50/86.
57 . (همان مدرک) ج48/60.
58 . (بحار الانوار) ج46/288.
59 . (همان مدرک).
60 . (همان مدرک)/341.
61 . (همان مدرک) ج47/33.
62 . (همان مدرک)/126.
63 . (تاریخ الاُمم والملوک) محمدبن جریر طبرى ج5/506 507 منشورات مکتبه ارومیه; (الغدیر) علامه امینى ج2/20.
64 . (علل الشرایع) شیخ صدوق مقدمه به قلم محمدصادق بحرالعلوم/20 دار احیاء التراث العربى بیروت.
65 . (اصول کافى) کلینى ج1/5 دار التعارف بیروت.
66 . (کتاب الغیبه) محمدبن ابراهیم نعمانى/20 تحقیق على اکبر غفارى مکتبة الصدوق تهران.
67 . (تمدن اسلامى در قرن چهارم) ج1/201.
68 . (خصال شیخ صدوق) ترجمه آیت اللّه کمره اى مقدمه /18 کتابفروشى اسلامیه.
69 . (علل الشرائع) مقدمه/16.
70 . (روضات الجنات) ج3/361.
71 . (معجم الادباء) ج1/150.
72 . (همان مدرک)/117.
73 . (تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى) /108.
74 . (معجم الادباء) ج5/141.
75 . (همان مدرک) ج13/256.
76 . (بحار الانوار) ج51 355ـ 356.
77 . (تاریخ بغداد) ج7/426. علماى بزرگ عامه در حکومت آل بویه احترام داشتند و با حکومت همکارى مى کردند. از جمله ابوالحسن ماوردى از علماى بزرگ شافعى در زمان عضدالدوله در مسائل مهم سیاسى نقش سفارت و رابطه بین حکومت و فرمانروایان دیگر را به عهده داشت. وى در راستاى نیازمندیهاى نظام آن روز کتاب (الاحکام السلطانیه) و (قوانین الوزاره) را به نگارش درآورد. ر . ک: (معجم الادباء) ج16/ 54 ـ 53. 78 . (لولوء البحرین) شیخ یوسف بحرانى/ 363 مؤسسه آل البیت.
79 . (تصحیح الاعتقاد) شیخ مفید مقدمه به قلم سید هبةالدین شهرستانى /22. چاپ شده
در مجموعه (مصنفات الشیخ المفید) ج5 کنگره جهانى هزاره شیخ مفید.
80 . (موسوعة العتبات المقدسه) جعفر الخلیلى ج7/12. مؤسسه اعلمى.
81 . (معجم الادباء) ج6/200.
82 . (همان مدرک) /300.
83 . (تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى)/22.
84 . (ضیافة الاخوان و هدیة الخلان رضى الدین محمدبن حسن القزوینى/23 مجمع الذخائر الاسلامیه قم.
85 . (تاریخ قم) حسن بن محمدبن حسن قمى ترجمه حسن بن على بن حسن عبدالملک قمى تصحیح و تحشیه سید جلال الدین تهرانى /11 و12 انتشارات توس.
86 . (من لایحضره الفقیه) شیخ صدوق ج1/2 مقدمه حسن الخرسان حرف(ع) دار التعارف بیروت.
87 . مجله (معارف اسلامى) سال 5/شماره 19/10 سازمان اوقاف.
88 . (ضیافة الاخوان)/230.
89 . (همان مدرک)/131.
90 . (تاریخ تمدن) ویل دورانت. ترجمه آقایان: پاینده صارمى طاهرى ج4/323. انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى.
91 . (تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى)/341.
92 . (همان مدرک)/201.
93 . (کارنامه اسلام) د: عبدالحسین زرین کوب /41 امیر کبیر. 94 . (معجم الادباء) ج3/75; ج1/204. 95 . (مدارس نظامیه وتأثیر علمى و اجتماعى آن) دکتر نورالله کسایى /183 امیر کبیر.
96 . (همان مدرک) به نقل از المنتظم ابن جوزى ج8/246.
97 . (تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى) /301.
98 . (تاریخ آموزش در اسلام) دکتر احمد شلبى ترجمه محمد حسین ساکت /201 237. دفتر نشر فرهنگى اسلامى.
99 . (تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى) /125 126.
100 . (معجم الادباء) ج6/259.
101 . (النقض) عبدالجلیل رازى تصحیح جلال الدین ارموى/48. انجمن آثار ملى.
102 . (فوات الوفیات) ابن شاکر ج2/75. مطبعه السعاده.
103 . (تحریر تاریخ وصاف) عبدالحمید آیتى/304 بنیاد فرهنگ ایران.
104 . (روضات الجنات فى احوال العماء والسادات) موسوى محمدباقر خوانسارى ج2/282 اسماعیلیان.
105 . (تاریخ حبیب السیر) خواند میر ج3/197. کتابفروشى خیام.
106 . (همان مدرک) با اختصار.
107 . (روضات الجنات) ج4/362.
108 . (کفایة الاحکام) محمدباقر سبزوارى /50 نشر مدرسه صدر اصفهان.
109 . (روضات الجنات) ج1/ 31 32 33 با (تذکره نصر آبادى) محمدطاهر نصرآبادى 154 ـ 155. کتابفروشى فروغى.
110 . (المقنعه) شیخ مفید/252. انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین.
111 . (المهذب) ابن براج تحقیق جعفر سبحانى ج1/180. انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین.
112 . (ذخیره المعاد فی شرح الارشاد) محمدباقر سبزوارى/486 مؤسسه آل البیت.
113 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج16/178 دار احیاء التراث العربى به نقل از زادالمعادِ علامه مجلسى.
114 . (تذکره الفقهاء) علامه حلى ج1/234 المکتبة المرتضویه تهران. 115 . (نهایة الاحکام) علامه حلى ج2/380 اسماعیلیان قم. 116 . (بیست و پنج رساله فارسى از علامه مولى محمدباقر مجلسى)/853 کتابخانه عمومى آیةاللّه مرعشى.
117 . (الوسیله) ابن حمزه چاپ شده در الجوامع الفقهیه/718.
118 . (جواهر) ج16/170.
119 . (النقض)/164.
120 . (دین و سیاست در دوره صفوى)/431; (علامه مجلسى) على دوانى /439 امیر کبیر. به نقل از انوار النعمانیه سید نعمت اللّه جزایرى.
121 . (مجمع الفایدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان) مقدس اردبیلى ج4/359 انتشارات اسلامى قم.
122 . (تاریخ بغداد) ج2/372 ج14/408.
123 . (معجم الادباء) ج15/157.
123 . (رجال النجاشى) تحقیق محمد جواد نائینى ج2/248 دارالاضواء بیروت.
124 . (الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه) سید على خان شیرازى/460 مؤسسه الوفاء بیروت.
125 . (روضات الجنات) 4/296.
126 . (الدرجات الرفیعه)/473.
127 . (طبقات اعلام الشیعه) آقابزرگ تهرانى ج2/147.
128 . (آل بویه) على اصغر فقیهى/535 صبا.
129 . (همان مدرک).
130 . (ضیافة الاخوان)/23.
131 . (روضات الجنات) ج4/230.
132 . (تمدن اسلامى در قرن چهارم) ج2/74.
133 . (موسوعة العتبات المقدسه) ج10/394.
134 . (احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسى) محمدتقى مدرسى رضوى/88. اساطیر.
135 . (سفرنامه ابن بطوطه) ترجمه محمد على موحد ج1/184 علمى و فرهنگى.
136 . (تاریخ کاشان) عبدالرحیم کلانتر ضرابى/473 امیر کبیر.
137 . (تاریخ حبیب السیر) ج3/208.
138 . (تاریخ کاشان)/510.
139 . مجلّه (میراث جاویدان) شماره 2/75 سازمان اوقاف و امور خیریه.
140 . (همان مدرک) شماره 2/50.
141 . (روضات الجنات) ج4/241; (آثار ملى اصفهان) ابوالقاسم رفیعى مهرآبادى/ 498 انجمن آثار ملى شماره 101.
142 . (همان مدرک) ج1/31.
143 . (همان مدرک) ج3/296.
144 . (اعلام الشیعه) شیخ آقابزرگ تهرانى /87. مؤسسه فقه الشیعه بیروت.
145 . (همان مدرک)/249.
146 . (سیاست و اقتصاد در عصر صفوى) باستانى پاریزى/358 صفى علیشاه.
147 . (روضات الجنات) ج4/259.
148 . (تاریخ تحولات اجتماعى ایران) مرتضى راوندى ج4/759 امیر کبیر.
149 . (ر. ک: به (وقف نامه مشیر السلطنة چاپ شده در کتاب: (المعتبر فی شرح المختصر) محقق حلى/344.
150 . (مالک و زارع در ایران) ا . ک. لمتون ترجمه: منوچهر امیرى/213 علمى و فرهنگى تهران.
151 . مجله (مشکوة) شماره 25/96 ـ 95.
152 . (مالک وزارع در ایران)/421.
153 . مجلّه (تراثنا) سال دوم شماره 2 و 3/379.
154 . (طبقات اعلام الشیعه) ج4/204. و نیز در رابطه با حرم عبدالعظیم رجوع کنید به: (تذکره نصرآبادى)/203.
155 . (مالک و زارع در ایران)/422.
156 . مجلّه (تاریخ و فرهنگ معاصر) شماره 7/214 مقاله: دکتر: هـ . صالح.
157 .(قصص العلماء) میرزا محمد تنکابنى/10 علمیه اسلامیه. 158 . (اعیان الشیعه) علامه سید محسن امین جزء 23/128 دارالتعارف للمطبوعات بیروت. 159 . (نقباء البشر) آقا بزرگ تهرانى ج2/516; مجله (نور علم) شماره 23/72.
160 . مجلّه (حوزه) شماره 41/34. مصاحبه استاد واعظ زاده.
161 . مجلّه (الثقافة الاسلامیه) شماره 41/131.
162 . مجله (حوزه) شماره 41/34.
163 . مجله (الثقافه الاسلامیه) شماره 41/131.
164 . (اعیان الشیعه) جزء 23/128.
165 . مجله (حوزه) شماره 48/188.
166 . (همان مدرک)/192.
167 . مجله (نور علم) شماره 26/121.
168 . (سلسله پهلوى و نیروهاى مذهبى به روایت تاریخ کمبریج) ترجمه عباس مخبر/295 طرح نو.
169 . (زندگى و شخصیت شیخ انصارى) شیخ مرتضى انصارى/82 ناشر: حسینعلى ثوبان.
170 . (اعیان الشیعه) ج23 /130.
171 . (اعیان الحجه) محمد شریف رازى ج1/56 ـ 57 مؤسسه مطبوعاتى دارالکتاب. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 430 |